You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
رك)تُشبیدریاچهيِ ارومیهگريِ ملی نیز بدل شده است. بسیاري این قتلِ عمد را حلقهاي از اعمالِ شوونیستهايِعظمتطلبِ فارس میبینند که هیچ حقی برايِ ملت آذري قائل نیستند. اینکه دولتجمهوريِ اسلامی هنگامِ اختصاصِ بودجههايِ کلان به طرحهايِ اقتصادي در مناطقِ مرکزي (یااشاعهيِ خرافه از طریقِ طرحهایی چون توسعهيِ چاه جمکران) سرِ کیسه را شل میکند امازمانی که نوبت به مناطقِ تحت ستمِ ملی و دور از مرکز میرسد کمربندها را سفت میکند خودجلوهاي آشکار از تبعیض و ستمگريِ ملی است.علت اصلیِ سرکوبِ اعتراضات اخیر نیز آن استکه جمهوريِ اسلامی نمیخواهد ذرهاي از قدرت خود در این منطقه بکاهد. رژیم بهخوبی می-داند که عقبنشینی در این زمینه به معنايِ تندادن به دیگر خواستهايِ ملیِ مردمِ آذربایجاناست. و این امر در ظرفیت دولت ارتجاعی که ستمِ ملی یکی از ارکانِ اصلیِ آن را تشکیل می-دهد نیست.جوانانِ آذربایجان سعی میکنند با سر دادنِ شعارهایی چون، «ارومو گولو سوسوزدي،آذربایجان اویانماسا اتوزدو» (دریاچهيِ ارومیه تشنه است، آذربایجان بیدار نشود باخته است)مسالهيِ نجات ارومیه را به یک مسالهيِ ملی بدل کنند. اما آنها باید بدانند که نجات دریاچهيِارومیه ربطی به کسانی ندارد که میخواهند از این مساله برايِ دمیدنِ گرایشهايِ ناسیونالیسمِافراطی و ارتجاعی مانند پانتُرکیسم در میانِ مردم سود جویند. بدونِ کشیدنِ خط تمایز باچنین گروهها و جریانات سیاسی که سر در آخورِ این یا آن قدرت سرمایهدار در سطحِ منطقه وجهان دارند نمیتوان به یک راهحلِ واقعی دست یافت. کسانی که دنبالِ سهمِ تر از همیننظامِ موجودند، قادر نیستند اقدامی اساسی برايِ نجات دریاچهيِ ارومیه انجام دهند. طبقهاي کهبردهيِ سود است اجبارا طبقِ منطقِ آن عمل خواهد کرد، مهم نیست آذري باشد یا فارس یاکُرد. در بهترین حالت این جماعت ناسیونالیستهايِ ارتجاعی خواهانِ نشستن بر جايِ کسانیاندکه این بلا را بر سرِ محیط زیست آذریابجان و دیگر نقاط ایران آوردهاند. با دیدگاه محدود«سرزمینِ من» و «ملت من» نمیتوان مشکلی را که حاصلِ کارکرد یک نظامِ اقتصادي-اجتماعی در مقیاسِ جهانی است حل کرد. حفاظت از محیط زیست امري سراسري و مهمتر ازآن امري جهانی است. تنها با دیدي علمی و افقی انترناسیونالیستی میتوان فهمید مشکلچیست و راهِحلِ واقعی کدام است. بنابراین باید از تفکرِ رایجِ بورژوایی گسست و به جستوجويِراهِحلِ جدي برآمد.این متفکرانِ نظامِ بورژوایی بودند که از سلطهيِ انسان بر طبیعت سخن راندند. آنان بهخاطرِکارکرد و منافعِ نظامشان همسازي میانِ انسان بهعنوانِ بخشی از طبیعت و برآمده از طبیعت رابا جهانِ طبیعی برهم زدند و انسان را نسبت به طبیعت بیگانه ساختند. مارکس و انگلستئوریسینهايِ برجستهيِ انقلابِ کمونیستی برايِ نخستین بار چنین تفکري را مورد نقد قراردادند. آنان تاکید کردند که انسان بخشِ خود واسط طبیعت است. وابستهگیِ مداومِ انسانها به)169 | U r m i y a L a k e