داÙÙÙد با ÙÛÙÚ© ٠ستÙÛÙ
داÙÙÙد با ÙÛÙÚ© ٠ستÙÛÙ
داÙÙÙد با ÙÛÙÚ© ٠ستÙÛÙ
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
1 27 Rowshangar Publication Vol. 4, Issue No67 FEV 2013تاریخ اسالمادامه حمله به قبایل کوچکو کشتار و غارت آن هاهللا-پس از پایان کار یهودیان، محمد همچنان به حمالت خود بنهقبایل کوچک دینگنر ادامنه منیندهند. عنمنر را درسنال هنفنتنمهجرت به "هَوازِن" میفرستد. عمر وهمراهانش همنچننناننکنهتاکتیک همیشگی محمد بود، "شبانه راه منی پنینمنودنند و بنهروز پنهان می شدند". مردم بدبخت هوازن با شنننیندن خنبنرآمدن مسلمانان جرّار، فراری دشت و بیابان میشوند و اموالآنان بدون هیچ تصادمی به دست عمر می افتد.محمد در شعبان همان سال، ابوبکر را به نجند منی فنرسنتند.گروه نفری دیگری از مسلمانان را ننینز بنه فنرمنانندهنی"بَشیر بن سَعد" روانۀ سرزمین "بنننم مُنر ه" و سنوی فندکمیکند که همه کشته و خود وی زخنمنی منینشنود. از اینننرو،محمد گروه قدرتمندتری را به آنجنا منی فنرسنتند و بنا آننكنه"مِرداس بن نَهیک" از گروه دشنمنن، هنننگنام جنننگ "الالنهاالهللا" گویان به آنها حمله می کرد، با این حال او را به قنتنلمی رسانند.در رمضان همان سال، گروه نفره ای را به میفعه منیفرستد. آنها به "بنم عبد بن ثَعلَبه" حمله مم كنند. او را منمكشند و تمامم شترها و گنوسنفننندهناى او را بنه مندینننه منآورند. سپس "غالب بن عبدهللا" را به سنوی "بنننی عنبند بننثعلبه" میفرستد که پس از حمله به بنننی عنبند، بنا شنتنران وگوسفندان غارتی به مدینه باز می گردد. در ماه شوال همنانسال، "بشیر بن سعد" را به سوی یمن می فرستد که پنس ازجنگ با شتران و گوسفندان غنیمتی باز می گردد.به این ترتیب، کشتارها و غارتنگنری هنای منداومنی کنه بنهغزوات پیغمبر منعنروف شنده و چنینزی جنز قنتنل وغنارتوچپاول بیسابقه، توقف ناپذیر وحشیانۀ مردم بیگناه عنرب واسیر کردن زن و فرزندان آنها نبوده است هنمنچنننان تنا مناهذیقعده همان سال که محمد آهنگ زیارت کنعنبنه را منینکننند،ادامه می یابد.واقعاً نیز این مسئله بسیار تامل برانگیز است که اینن خندایواحند- هللا- چنگنوننه خندائنی بنوده اسنت کنه پنینامنبنرش را،همچون غارتگران مغول، این چنین برای قتل و غارت وقفهناپذیر مردمی که خود آنها را خلق کرده بود، بنه منینان آننهنامی فرستاده است؟ و این چگونه هدایتی بوده است که باید بهزور شمشیر و غارت اموال و اسیر کنردن زن و فنرزنندانمردم انجام گیرد؟ آیا کسان و قبایلی کنه بنه اینن تنرتنینب، وبرای فرار از قتل و غارت محمد و باندهای سفاک او اعنالممسلمانی میکردند، واقعاً به خدای وی ایمان می آوردنند؟ ینااز روی ترس و ناچاری به او می پیوستند؟ و آیا به غینر ازحدود صد نفر مسلمان اولیه ای که خود مسلمانان نینز بنرایشان اهمیت واالئی قائل انند، بنقنینۀ مسنلنمناننان جنزو هنمنیننگروندگان بدون ایمان و از روی ترس به اسنالم ننبنوده انند؟باید توجه داشت که اینها بهیچوجه صرفا یک مشنت ننظنرینهپردازی خشک و خالی نیست، بلکه مجموعه حقناینقنی اسنتکه با پشتوانه اسناد و واقعیات انکار ناپذیر تنارینخنی، بنا مناسخن می گویند.واقعیت این است که اسالم هیچگاه به صورت مذهبی کهمردم به آن ایمان بیاورند بر عربستان مسلط نشد. بلکه ازطریق زور، کشتار و اجبار بود که مردم را تابع خود کرد.این گونه نبود که محمد، پس از به قدرت رسیدن، تغییریافته و به فرد زورگو و ستمکاری تبدیل شده باشد. چنین -تصوری از اساس بی پایه و نادرست است. نظام سیاسی که او درپی برپا داشتن آن در عربستان بود، یعنی دیکتاتوری مطلقشخصی، نه تنها ماهیتاً الزمه اش سرکوب مردم و مطیع ساختنآنها به زور شمشیر و خون بود، بلکه خود وی نیز در همان ابتداهنگامی که در مکه بود، صریحاً به آن اعتراف کرده بود.چنانکه پس از مر ابوطالب، روزی در خانۀ کعبه هنگامی کهمکیان او و دعوی پیغمبریش را مسخره می کنند، محمد رو به آنها نموده می گوید:"ای قوم قریش بشنوید، به آن خدائی که جان من در ید قدرتاوست که من از بهر آن آمده ام تا من شما را هم چون گوسفندکارد به گلو بر نهم و بکشم و مپندارید که شما رایگان از چنگمن بدر روید."ما در گذشته نیز این امر را خاطر نشان کردیم که همۀ مذاهبتوحیدی، قامت شوم خود را بر خاکستر سرکوب خونین توده هایمردم صلح طلب بر افراشتند. چرا که همۀ آنها روبنای نظامسرکوبگر مالکیت خصوصی یعنی سیستمی بودند که با روحیهآزادی طلبانه انسان بدوی به هیچوجه جور در نمی آمد و ازاینرو تنها از طریق زور وسرکوب میتوانستند مورد قبول توده هایمردم قرارگیرند. این سرکوب در روم، به عهدۀ امپراطوران وسرداران رومی بود و از این راه، زمینۀ روانی برای قبولمسیحیت و متوسل شدن به آن را در میان مردم مایوسوسرخورده از قیام های خود فراهم آورد، ولی در عربستان، اینسرکوب به دست خود اسالم و شمشیر خونین آن انجام گرفت.مسیحیت، پیروانش را ازطریق تسلیم به دشمنی که قبالً او راسرکوب کرده بود امپراطوری روم به عبودیت خدا دعوتمیکرد اگر دشمن به تو سیلی زد آن سوی صورتت را نیز برایسیلی خوردن به سوی او بگیر(. ولی اسالم از همان ابتدا یکجریان سیاسی برای تصرف قدرت از طریق سرکوب توده ها وقبایل عرب بود و این کار را از طریق تهدید آن ها به انتخابمیان مر و یا پذیرفتن اسالم انجام می داد. در یک کالم،مسیحیت پس از سرکوب خونین مردم اورشلیم و سرزمین هایدیگر امپراطوری میان آنان پراکنده شد و اسالم در جریانسرکوب مردم عرب.رومیان ابتدا قیام های متعدد مردم را به شدت سرکوب کردند وبعد که مردم در حالتی از یاس و سرخوردگی، امید به نیرویخود را از دست دادند و در پی توسل به نیروئی ماوراء الطبیعهبرای نجات خود بودند افسانۀ مسیح با معجزات شفا بخش اش! راساختند که هم تسلیم به دشمن و عشق به همه، منجمله دشمن خودو در یک کالم عدم مبارزه را تبلیغ می کرد و هم با دادن امیدهایواهی برای برپایی عدالت و صلح در آینده ای نامعلوم، مرهمکاذب زخم ها و آالم مردم و تسلی بخش دل پر درد آنان بود ولیمحمد از همان ابتدا، به مردم بدوی اعالم کرد که میان اسالم وآتش جهنم و بعد شمشیر او راه دیگری وجود ندارد. بنابراین درحالیکه در یک دست قرآن و در دست دیگرش شمشیر بود، همکار جالدان رومی و هم کار مسیح را خود انجام می داد.محمد پس از 7 سال برای اولین بار وارد مکه می شودبر اساس معاهده حُدَیبیه، سالی یک بار به محمد اجازه زیارتکعبه داده می شد. بنابراین محمد یک ماه بعد در ماه ذیقعده ازسال هفتم- همان ماهی که سال گذشته به زیارت مکه رفته بود-مجدداً عازم زیارت مکه شد.محمد در این سفر تن از مسلمانان و مقادیر زیادی سالحبا خود می برد ولی سالح ها را در بیرون شهر مکه گذارده وهمراه دیگران با شمشیرهای غالف شده وارد کنعنبنه منی شنود.اکنون محمد، پس از هفت سال برای اولین بار وارد منکنه منیشود، منتها این بار با سری افراشته و بدون ترس. مکیان بنرایورود مسلمانان، همه از شهر خارج می شوند و از بناالی تنپنهای اعمال محمد و یاران او را ننظناره منی کننننند. در ضنمنن،مکیان که کنجکاوند ببینند آیا مسلمانان در آن سال که سال تننگو پر مشقتی بوده، چگونه گذران کرده و آینا از اینن تنننگنی بنهضعف افتاده اند، بر خالف انتظار خود می بینند که مسلنمناننان،چست و چاالک و حتی در حال دو، کعبه را طنواف منی کننننند.البته آن ها نمی دانند که محمد که توسط جاسوسان خود از ایننکنجکاوی قریش مطلع شده است، برای تضعیف روحینه آن هناقبالً به یاران خود گفته است که چنین کنند."اول، سید علیه السالم، دست به حَجَرُاالَسوَد نهاد و بنه طنوافدر آمد و می دوید ]در طواف، و اصحاب جملنه بنه طنواف درآمدند و از پی پیامبر می دویدند [، تا سه بار طنواف کنردنند هنمچنان می دویدند و بعد از آن پیغمبر علینه السنالم سناکنن شند وچهار بار ]دیگر[ طواف آهسته بکردند. پس کافران چون چنناندیدند، عجب کردند و گفتند: حال بر خالف آنست که ما را گفتنهبودند، که اصحاب محمد سخت با نشاط و قوّت اند. پنس دویندندر طواف حاجیان را سه بار، از آن روز باز سنت شد."پس از آن که مکیان به چشم خنود منی بنیننننند کنه مسنلنمناننانچگونه به دنبال محمد، لبیک گویان، مراسم آنان را تنقنلنیند منیکنند، مشاهده می کنند که بالل بر بنام کنعنبنه منی رود و بنرایآغاز نماز بانگ اذان مسلمانان را که رسم آن در مندینننه ننهنادهشده بود و برای قریش تازگی داشت، سر میدهد. آننهنا از دیندناین اعمال صورت های خود را می پوشانند و خداینان خنود راسپاس میگویند که پدران شان قبل ازآنکه شاهد اینهمه توهین بنهمقدسات شان در خانۀ مقدس کعبه باشنند، چشنم از جنهنان فنروبسته اند.طبق قرارداد حدیبیه، محمد بیش از سه روز نمی توانست درمکه بماند. از این رو، در روز سوم "حُوَیطِب بن عبدُالعُزّى"با تنم چند از قریشیان نزد وى می آیند كه او را به ترك مكهوادار کنند. آنها به او می گویند "وقت تو تمام شده از پیش مابرو". محمد که در این سه روز، دهمین زن خود "میمونه"دختر "حارث" و خواهر "خالد بن ولید" را به عقد خود درآورده )بنا بر یک روایت، خالد بن ولید، به دنبال این ازدواجاست که به اردوی مسلمانان می پیوندد)، برای آنکه بیشتر درادامه در ص-211127--(جنگ هایصدر اسالمادامه در صفحه13131