31.08.2017 Views

من موجودی احساساتی هستم

رازهاى دختران جهان به قلم ايو انسلر ترجمه شيرين ميرزانژاد

رازهاى دختران جهان
به قلم ايو انسلر
ترجمه شيرين ميرزانژاد

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

<strong>من</strong> <strong>موجودی</strong> احساسابىتبىی <strong>هستم</strong> گروه تئاتر ا گزیت ایو انسلر<br />

باربىببىی را آزاد کنید<br />

کوای یونگ،‏ چبنیبنن<br />

سلام،‏ <strong>من</strong> چانگ یینگ <strong>هستم</strong>.‏ کاش میتونستم یه نامهی درست و حسابىببىی براتون<br />

بنویسم،‏ اما <strong>من</strong> تو یه کارخونه <strong>هستم</strong> و دوازده ساعت در روز کار میکنم و ا گه دیر کنم<br />

یا اعبرتبرراض کنم <strong>من</strong>و ببریبررون میاندازن.‏ حبىتبىی فکر کردن به این چبریبرزا هم <strong>من</strong>و تو دردسر<br />

میاندازه چون ‏ممممممکنه خرابکاری کنم و دستم توی دستگاه گبریبرر کنه.‏<br />

اونا متنفرن از اینکه دستگاهها رو خراب کنیم.‏ متنفرن از اینکه اتفافىقفىی برامون بیفته چون<br />

‏همھهممهی کارها رو کند میکنه.‏ اینجوری شد که ‏لىللىیژوان مرد.‏ یه روز آتیشسوزی شد و اون<br />

میترسید که جاش رو ترک کنه،‏ چون کارش رو احتیاج داشت تا بتونه شکم خونوادهش<br />

رو سبریبرر کنه.‏ برای ‏همھهممبنیبنن خیلی ناجور توی آتیش سوخت.‏<br />

اما دروغ چرا،‏ <strong>من</strong> ‏ب<strong>من</strong>بممیتوب<strong>من</strong>بمم نامه بنویسم چون سواد ندارم.‏ سبریبرزده سالمللممه و از ‏بجببجچگی کار<br />

میکردم.‏ <strong>من</strong> چیبىنبىی خوب حرف میزب<strong>من</strong>بمم اما ‏ب<strong>من</strong>بممیتوب<strong>من</strong>بمم ‏بجببجخوب<strong>من</strong>بمم یا بنویسم.‏<br />

ولىللىی خیلی حرف دارم و فکر میکنم بتوب<strong>من</strong>بمم ‏بهببههتون کمک کنم.‏ شاید فکر کنید یه دخبرتبرر فقبریبرر<br />

که ‏همھهممهاش چند سنت در ساعت پول درمیاره چبریبرزی نداشته باشه که ‏بهببههتون یاد بده.‏ اما <strong>من</strong><br />

دربارهی بار ‏بىببىی خیلی چبریبرزا میدوب<strong>من</strong>بمم.‏ <strong>من</strong> یکی از اون کسابىیبىی <strong>هستم</strong> که سرش رو درست<br />

میکبننبنن.‏ <strong>من</strong> میبینم که چی تو سرش میره.‏<br />

تا حالا باید متوجه شده باشید که یه راهی پیدا کردم تا پیغاثممممم رو ‏بهببههتون برسوب<strong>من</strong>بمم.‏ این<br />

نامه یا اینبرتبررنت یا تلفن نیست.‏ <strong>من</strong> اسمسسممش رو گذاشتم ‏«هِدسِند».‏ میتونید احساسش کنید؟<br />

خیلی قویه.‏ پنج سالمللمم بود که شروعش کردم.‏ باید خیلی خیلی شدید به یه چبریبرزی فکر<br />

کنید و بعد باید تصور کنید که یه کسی فکرتونو دریافت میکنه،‏ بعد چشماتونو ببندید و<br />

‏بمتبممرکز کنید،‏ اون وقت سرتون میفرستدش.‏<br />

!22

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!