20.11.2017 Views

اندیشه‌های کارل مارکس - آلن وودز

ترجمه: شیرین میرزانژاد گروه تئاتر اگزیت آبان ۹۶

ترجمه: شیرین میرزانژاد
گروه تئاتر اگزیت
آبان ۹۶

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

اندیشه های <strong>کارل</strong> <strong>مارکس</strong> گروه تئاتر ا گزیت <strong>آلن</strong> <strong>وودز</strong><br />

امروزه ایده ی ‏«تکامل»‏ دست کم توسط افراد ‏بجتبجحصیل کرده عموماً‏ پذیرفته شده است.‏ اندیشه های<br />

داروین که در روزگار خود بسیار انقلابىببىی بود،‏ تقریباً‏ به عنوان بدبهیبههیات پذیرفته شده است.‏ هرچند،‏<br />

تکامل عموماً‏ به عنوان فرایندی تدربجیبججی و کند و بدون وقفه و تغیبریبررات نا گهابىنبىی درک می شود.‏ در سیاست<br />

چنبنیبنن شکلی از استدلال غالباً‏ برای توجیه اصلاح طلبىببىی استفاده می شود.‏ متأسفانه چنبنیبنن امری مبتبىنبىی بر<br />

سوءتفاهم است.‏<br />

مکانبریبرزم واقعی ‏بجتبجحول حبىتبىی امروز هم کتابىببىی مهر و موم شده است.‏ این امر چندان تعجب آور نیست،‏ چرا<br />

که خود داروین هم آن را درک نکرده بود.‏ تنها در حدود یک دهه ی اخبریبرر با یافته های جدید در<br />

زمینه ی دیرین شناسی توسط استفن جی گولد که نظریه ی توازن متناوب را کشف کرد،‏ اثبات شده است<br />

که تکامل یک روند تدربجیبججی نیست.‏ دوران هابىیبىی طولابىنبىی بوده اند که در آن هیچ تغیبریبرر عمده ای مشاهده<br />

نشده است اما در یک زمان مشخص،‏ خط تکامل با یک انفجار شکسته شده است،‏ یک انقلاب به واقع<br />

بیولوژیک با ویژگی انقراض ‏جمججممعی برخی گونه ها و ارتقاء سریع دیگران.‏<br />

البته مقایسه ی میان اجتماع و طبیعت تقریبىببىی است.‏ اما حبىتبىی سطحی ترین بررسی تارتحیتحخ نبریبرز نشان می دهد<br />

که تفسبریبررهای تدربجیبججی ‏بىببىی پایه هستند.‏ جامعه ‏همھهممانند طبیعت دوران طولابىنبىی تغیبریبرر کند و تدربجیبججی را<br />

می شناسد،‏ اما در اینجا هم خط سبریبرر با پیشرفت های انفجاری قطع شده است:‏ جنگ ها و انقلاب ها که<br />

روند تغیبریبرر در آبهنبهها به شدت سرعت یافته است.‏ در واقع این رویدادها هستند که به عنوان نبریبرروی ‏مجممجحرکه ی<br />

اصلی رشد تاربجیبجخی عمل می کنند.‏ و ریشه ی علت انقلاب این واقعیت است که نظام اقتصادی‐اجتماعی<br />

به سرحد خود رسیده است و از رشد و گسبرتبررش نبریبرروهای مولد به مانند گذشته ناتوان است.‏<br />

چشم انداز پویای تار ‏تحیتحخ<br />

آبهنبهها که وجود هرگونه قانون حا کم بر رشد اجتماعی انسان را انکار می کنند رویکردشان نسبت به تارتحیتحخ<br />

مطلقاً‏ از یک دیدگاه اخلاق گرایانه و سوگبریبررانه است.‏ ‏همھهممانند گیبون ‏(اما بدون استعداد فوق العاده ی او)‏<br />

در مقابل منظره ی خشونت ‏بىببىی خردانه ی پایان ناپذیر،‏ رفتار غبریبررانسابىنبىی افراد علیه یکدیگر و غبریبرره و غبریبرره<br />

سرشان را تکان می دهند.‏ به جای دیدگاهی علمی نسبت به تارتحیتحخ،‏ دیدگاه یک کشیش را می بینیم.‏<br />

هرچند،‏ آبجنبجچه لازم است نه یک موعظه ی اخلافىقفىی،‏ که بینشی منطقی است.‏ بالاتر و فراتر از حقایق<br />

مستقل،‏ ضروری است که ‏بمتبممایلات گسبرتبررده و گذارها از یک نظام اجتماعی به نظام دیگر را تشخیص داد<br />

و نبریبرروهای ‏مجممجحرکه ی اساسی که این گذارها را تعیبنیبنن می کنند یافت.‏<br />

با اعمال روش ماتریالیسم دیالکتیک بر روی تارتحیتحخ،‏ بلافاصله روشن می شود که تارتحیتحخ بشر قوانبنیبنن خود را<br />

دارد و در نتیجه تارتحیتحخ نوع بشر را ‏ممممممکن است به عنوان یک فرآیند درک کرد.‏ ظهور و سقوط ‏بمتبممامی<br />

ساختارهای اجتماعی‐اقتصادی ‏مجممجختلف می تواند به صورت علمی از ‏لحللححاظ توانابىیبىی یا عدم توانابىیبىی شان برای<br />

٢٦

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!