16.05.2019 Views

تله تئاتر| آموزگاران

ااقتباس شیرین میرزانژاد 
از اثر محسن یلفانی اردیبهشت ۱۳۹۸

ااقتباس شیرین میرزانژاد

از اثر محسن یلفانی
اردیبهشت ۱۳۹۸

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

اقتباس شبریبررین مبریبررزانژاد ‏بمنبممایشنامه <strong>آموزگاران</strong> از اثر ‏مجممجحسن یلفابىنبىی<br />

جلیل:‏ حالا چرا ناراحت شده ای؟ کسی حرفىففىی نزده.‏ ما فقط می خوابمیبمم بدونیم<br />

جریان چی بوده.‏<br />

لیلی:‏ کدوم جریان؟<br />

عمید:‏ ما می خوابمیبمم بدونیم تو با اونا حرف زده ای یا نه.‏<br />

لیلی:‏ یعبىنبىی ‏سمشسمما ‏همھهممبنیبنن قدر به من اعتماد دار ‏بمیبمم؟ فرض کنید حرف هم زده باشم،‏<br />

فرض کنید رئیس هم دلالشو بفرسته تا با من صحبت کنه.‏ خب که چی؟ خیال<br />

می کنبنیبنن من به ‏همھهممبنیبنن سادگی از حرفم دست برمی دارم؟ اونا روی دسمشسممبىنبىی و<br />

خرده حساب شخصی برنامه ی منو به هم زده ان،‏ اضافه کارمو گرفته ان،‏ من هم<br />

زیر بار ‏بمنبممی رم.‏ تا آخرش هم پای حرف خودم می ایستم.‏ ‏سمشسمما چی خیال<br />

کرده این؟ فکر می کنبنیبنن من اینقدر هالو ام که با چارتا کلمه تعریف و تعارف خر<br />

می شم و از حق خودم صرف نظر می کنم؟<br />

بیتا ‏(بلند می شود):‏ لیلی جان من از ‏سمشسمما معذرت می خوام.‏ ‏بجببجچه ها این درست<br />

نیست.‏ با یه روحیه ی مظنون و مردد کار از پیش ‏بمنبممی ره.‏ ما باید به هم اعتماد<br />

داشته باشیم.‏ درست نیس که آدم به هر شایعه و حرف ‏بىببىی پایه ای اهمھهممیت بده.‏<br />

‏(همھهممه ی نگاه های سرزنش بار متوجه مصطفی شده است.)‏<br />

جلیل ‏(به مصطفی):‏ حالا به فرض که رئیس دفبرتبرر اداره به مدرسه تلفن کرده باشه،‏<br />

خب چه نتیجه ای می خوای بگبریبرری؟<br />

عمید:‏ آقای ملک،‏ ‏سمشسمما ا گه با شرکت در جلسه ی فردا ‏مجممجخالفی،‏ نیا.‏ ما که کسی رو<br />

‏مجممججبور نکرده ابمیبمم.‏<br />

مصطفی:‏ چطور؟ حالا مگه من چی گفتم که ‏همھهممه تون اینجوری براق شده این؟ من<br />

گفتم حالا که طرف داره چراغ می زنه،‏ چرا نری باهاش حرف بزبىنبىی؟ اینجوری که<br />

‏بهببههبرتبرره.‏ چار کلمه اون می گه،‏ چار کلمه هم تو.‏ موضوع به خبریبرر و خوشی ختم<br />

می شه و می ره ‏بىپبىی کارش.‏<br />

عمید:‏ خبریبرر و خوشی؟ ‏بجنبجخبریبرر آقای ملک.‏ این دفعه ما ‏بمنبممی خوابمیبمم قضیه به خبریبرر و<br />

خوشی ‏بمتبمموم بشه.‏<br />

٣٢

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!