ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
۲۲۴). هنگامی که دورۀ انقلابی<br />
۱۸۴۸ -۱۸۴۹<br />
به پايان رسيد مارکس با هر تلاشی برای بازی با<br />
انقلاب مخالفت کرد (مبارزه با شاپر و ويليچ در اين زمينه) و به توانائی کار کردن در فاز جديدی<br />
اصرار ورزيد که به صورتی ظاهرا صلح آميز انقلاب های جديدی را تدارک می ديد. روح مبارزه ای<br />
که مارکس می خواست کار با آن صورت گيرد در ارزيابی او از وضعيت آلمان در سال<br />
که ۱۸۵۶<br />
سياه ترين دورۀ ارتجاع بود خود را نشان می دهد: «کل قضيه در آلمان به امکان حمايت انقلاب<br />
پرولتری از سوی نوعی نسخۀ دوم جنگ دهقانی بستگی دارد.» (مکاتبات، جلد دوم، ص<br />
۱۰۸). تا<br />
زمانی که انقلاب دموکراتيک (بورژوائی) در آلمان تمام نشده بود مارکس کاملا توجه خود را در زمينۀ<br />
تاکتيک پرولتاريای سوسياليست به تکامل بحشيدن به انرژی دموکراتيک دهقانان متمرکز کرد. مارکس<br />
بر آن بود که شيوۀ برخورد لاسال «به طور عينی ... خيانت نسبت به کل جنبش کارگری به نفع پروس<br />
است» (مکاتبات، جلد<br />
۳، ص<br />
۲۱۰) به ويژه به خاطر همکاری مخفيانۀ او با يونکرها [اشراف<br />
روستائی که بيسمارک به آنان تعلق داشت] و با ناسيوناليسم پروسی. انگلس در سال<br />
۱۸۶۵، ضمن<br />
تبادل نظر با مارکس در مورد بيانيۀ مشترکی که قصد داشتند در مطبوعات منتشر کنند، نوشت: «در<br />
کشوری که کشاورزی در آن غلبه دارد ... حمله صرفا به بورژوازی به نام پرولتاريای صنعتی و<br />
نگفتن کلمه ای دربارۀ استثمار پدرسالارانۀ پرولتاريای روستا، که زير شلاق اشرافيت فئودالی بزرگ<br />
قرار دارد، عملی جبونانه و پست است.» (مکاتبات، جلد ۳، ص ۲۱۷).<br />
از<br />
ص<br />
28<br />
۱۸۶۴<br />
تا ۱۸۷۰، به هنگام کامل شدن انقلاب بورژوا دموکراتيک در آلمان، عصری که در آن<br />
طبقات استثمارگر در آلمان و اتريش برای پايان دادن به اين انقلاب از بالا مجادله می کردند، مارکس<br />
تنها به محکوم کردن لاسال که با بيسمارک لاس می زد بسنده نکرد، بلکه همچنين ليبکنشت را که به<br />
سمتِ ُاستروفيلی [اتريش گرائی] و ولايت گرائی تمايل پيدا کرده بود تصحيح نمود؛ مارکس خواهان<br />
تاکتيکی انقلابی بود که هم با بيسمارک و هم با ُاسترو فيل ها با بی رحمی يکسانی مبارزه کند، تاکتيکی<br />
که با «فاتح»، يعنی يونکر پروسی [بيسمارک]، خود را تطبيق ندهد، بلکه فورا مبارزۀ انقلابی با او را<br />
تجديد نمايد از جمله در زمين هائی که پيروزی های نظامی پروس فراهم کرده بود.» (مکاتبات، جلد ۳،<br />
معروف<br />
۴۳۷ ،۴۱۸ ،۲۱۵ ،۲۱۰ ،۲۰۴ ،۱۷۹ ،۱۴۷ ،۱۳۶ ،۱۳۴<br />
۴۴۰-۴۴۱). و<br />
۹<br />
مارکس در پيام<br />
سپتامبر۱۸۷۰انترناسيونال به پرولتاريای پاريس دربارۀ قيامی نابهنگام [نارس] هشدار داد،<br />
اما هنگامی که قيام به هر حال صورت گرفت (در سال ۱۸۷۱)، مارکس با شور و اشتياق به ابتکار<br />
انقلابی توده ها که «به آسمان حمله ور شده بودند» (نامۀ مارکس به کوگلمان) درود گفت. شکست عمل<br />
انقلابی در اين وضعيت، همانند بسياری ديگر، از ديدگاه ماترياليسم ديالکتيک مارکس، بدی کمتری در<br />
سير و نتيجۀ مبارزۀ پرولتری نسبت به ترک مواضعی که قبلا اشغال شده بود داشت يا نسبت به تسليم