ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
ï®ïºØ±Ù ﻣïºØ±ï®Ø³
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
کاربست رابطۀ کنش و واکنش نگاه کنيم خواهيم ديد که اين به خاطر وضعيتی است که در آن رابطۀ کنش و واکنش<br />
همچون چيزی هم ار ِز مفهوم کلی [صورت معقول] در نظر گرفته شده به جای آنکه اين رابطه پيش از هر چيز در طبيعت و<br />
سرشت خودش شناخته و درک شود. برای درک رابطۀ کنش [و واکنش] ما نبايد دو جنبه را به صورت صرفا واقعيت<br />
های داده شده ملاحظه کنيم بلکه بايد آنها را ... عوامل مقولۀ سوم عالی تری بدانيم که چيزی جز صورت معقول نيست<br />
(تکيه بر کلمات از مترجم فارسی است). اينکه بگوئيم سلوک اسپارتی ها علت قانون اساسی آنها بوده يا قانون اساسی<br />
آنها علت سلوکشان، هر دو بی شک به گونه ای درست اند. اما از آنجا که نه سلوک و نه قانون اساسی اسپارتی ها را<br />
درک نکرده ايم نتيجۀ چنين انديشه ای هرگز نمی تواند نهائی و قانع کننده باشد. تنها هنگامی به نقطۀ قانع کننده خواهيم<br />
رسيد که اين دو جنبه و نيز همۀ جنبه های ديگر، همۀ جنبه های ويژۀ زندگی اسپارتی ها و تاريخ اسپارت را بتوانيم در<br />
اين مفهوم کلی يا صورت معقول بيابيم». (هگل، منطق، ترجمۀ انگليسی، انتشارات دانشگاه آکسفورد،<br />
۱۹۷۵، ص<br />
«خود ِ<br />
.(۲۱۸-۲۱۹<br />
(*) هگل در مقدمۀ «پديده شناسی روح»، مفهوم [صورت معقول] را خاص يک شيئی [يا موضوع شناخت]»<br />
می داند که «در شدن خويش خود را متجلی می کند». بدين سان مفهوم، خود و غير خود (ضد خود) را در بر دارد. با<br />
اين درک روشن می شود که چرا هگل علت و معلول را در حاشيۀ مفهوم [صورت معقول] می داند. [مترجم فارسی]<br />
لنين در اواخر نوشتۀ «خلاصه و فشردۀ کتاب منطق هگل»<br />
تفصيلی زير بيان کرد:<br />
می گويد شايد بتوان عناصر ديالکتيک را به صورت<br />
»<br />
42<br />
(1<br />
(2<br />
(3<br />
(4<br />
(5<br />
(6<br />
(7<br />
(8<br />
(9<br />
(10<br />
(11<br />
عينی بودن بررسی (نه مثال، نه انحراف از موضوع، بلکه بررسی خودِ چيز)<br />
مجموع کل روابط چندگانه و گوناگون اين چيز با چيز های ديگر<br />
تکامل اين چيز (يا پديده)، حرکت ويژۀ آن، زندگی ويژۀ آن<br />
گرايش های (جنبه های) به لحاظ درونی متضاد اين چيز<br />
ملاحظۀ اين چيز (يا پديده و غيره) همچون مجموع و وحدت اضداد<br />
مبارزۀ مربوط به تکامل اين اضداد، تلاش ها و تضاد ها<br />
وحدت تحليل و ترکيب [آناليز و سنتز]، جدا کردن بخش های مختلف، گرد آوردن مجموع اجزا در يک کليت<br />
روابط هر چيز (پديده و غيره) نه تنها چند گانه و گوناگون اند بلکه عام نيز هستند. هر چيز (پديده، روند و<br />
غيره) با هر چيز ديگری پيوند دارد.<br />
نه تنها وحدت اضداد، بلکه همچنين گذار هر تعين، کيفيت، ويژگی، جنبه، خاصيت به ديگ ِر هر يک (به ضد<br />
خود؟)<br />
روند نامتناهی ِ به روز شدن جنبه ها، روابط نوين و غيره.<br />
روند نامتناهی ِ هرچه عميق تر شدن شناخت انسان نسبت به اشيا، پديده ها، روند ها و غيره با گذار از نمود به<br />
ماهيت و از ماهيت کمتر عميق به ماهيت عميق تر.