نمایشنامه اما گلدمن - آن گونه که من زیستم
به قلم: شیرین میرزانژاد آبان ماه ۱۳۹۶
به قلم: شیرین میرزانژاد
آبان ماه ۱۳۹۶
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>اما</strong> <strong>گلد<strong>من</strong></strong> (<strong>آن</strong> <strong>گونه</strong> <strong>که</strong> <strong>من</strong> <strong>زیستم</strong>) گروه تئاتر ا گزیت شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
اوبجنبججا نبوده. ولىللىی می دونستیم <strong>که</strong> هر جا اسمسسممی از <strong>آن</strong>ارشبریبرزم بیاد، پای <strong>اما</strong> رو وسط می کشن. وقبىتبىی<br />
عکس ضارب مک کینلی رو توی روزنامه دیدبمیبمم <strong>اما</strong> گفت:«چطور ممممممکنه؟ این <strong>که</strong> نیمانه!»<br />
لئون شولگوز: بعد از سخبرنبررابىنبىی <strong>اما</strong> <strong>گلد<strong>من</strong></strong> توی کلیولند درباره ی <strong>آن</strong>ارشبریبرزم، ازش پرسیدم <strong>که</strong> چه<br />
کتابىببىی رو توصیه می کنه بجببجخوب<strong>من</strong>بمم. چند کتاب رو بهببههم معرفىففىی کرد و گفت امیدوارم چبریبرزی رو <strong>که</strong> می خوای<br />
توی این کتاب ها پیدا کبىنبىی. از سوسیالیست های بىببىی عمل کلیولند خسته شده بودم و حالا <strong>که</strong><br />
صحبت های <strong>گلد<strong>من</strong></strong> رو شنیده بودم می خواستم بیشبرتبرر با <strong>آن</strong>ارشیست ها آشنا بشم. با اسم مستعار<br />
نیمان به سراغش رفتم. عازم سفر بود و سرسری <strong>من</strong> رو به یکی از رفقای <strong>آن</strong>ارشیست حواله کرد.<br />
از اونا هم چبریبرزی دستگبریبررم نشد، <strong>اما</strong> چبریبرزی <strong>که</strong> می خواستم رو نه توی کتاب ها و نه از رفقای<br />
<strong>آن</strong>ارشیست، بل<strong>که</strong> تو حرف های <strong>گلد<strong>من</strong></strong> پیدا کرده بودم.<br />
مری آیزا ک: نیمان جوون عجیبىببىی بود و کنجکاوی و پرس وجوی شک برانگبریبرزش باعث شد تصور<br />
کنیم <strong>که</strong> جاسوس و نفوذیه. سریع اطلاعیه ای تو روزنامه ی فری سوسایبىتبىی چاپ کردبمیبمم و به بمتبممام<br />
<strong>آن</strong>ارشیست ها هشدار دادبمیبمم <strong>که</strong> مراقب فردی با این مشخصات باشن. <strong>اما</strong> وقبىتبىی متوجه شد، اعبرتبرراض<br />
کرد و ما هم یادداشبىتبىی چاپ کردبمیبمم <strong>که</strong> اشتباهی رخ داده. احتمالاً نیمان یادداشت دوم رو ندیده<br />
بود و رفته بود تا ثابت کنه <strong>که</strong> جاسوس نیست.<br />
مادست فدیا اشتاین: با مرگ مک کینلی شولگوز هم به اعدام مجممجحکوم شد. قلب <strong>اما</strong> برای پسرک<br />
می تپید. شاید تا حدی به خاطر شباهت با ماجرای ساشا بود. تصور این<strong>که</strong> می تونست روی اون<br />
صندلىللىی الکبرتبرریکی ساشا باشه براش تکان دهنده بود. <strong>اما</strong> بدتر از اون، وا کنش <strong>آن</strong>ارشیست ها و حبىتبىی<br />
خود ساشا به اقدام شولگوز بود. ا کبرثبرراً اقدام شولگوز رو مجممجحکوم کرده بودن یا در بهببههبرتبررین حالت<br />
ازش دفاع ب<strong>من</strong>بممی کردن. ساشا هم در نامه ای گفته بود <strong>که</strong> ضرورت اجتماعی اقدام شولگوز رو<br />
ب<strong>من</strong>بممی بینه. <strong>اما</strong> سعی کرد به شولگوز کمک کنه <strong>اما</strong> نه اجازه ی ملاقات داشت و نه هیچ وکیلی وکالتش رو<br />
قبول می کرد. پلیس نتونست هیچ ارتباطی فراتر از شایعات روزنامه ها ببنیبنن اقدام شولگوز و <strong>اما</strong> پیدا<br />
کنه و <strong>اما</strong> رو آزاد کردن. <strong>آن</strong>ارشیست ها معتقد بودن <strong>که</strong> موضع <strong>اما</strong> به جنبش ضربه می زنه و افکار<br />
عمومی هم به نفع <strong>اما</strong> نبود. <strong>اما</strong> به انزوا کشیده شد و با اسم مستعار ای جی اسمسسممیت مشغول پرستاری<br />
شد.<br />
فیلم مستند صحنه ی اعدام لئون شولگوز بر روی صندلىللىی الکبرتبرریکی بجپبجخش می شود.<br />
١٧