نمایشنامه اما گلدمن - آن گونه که من زیستم
به قلم: شیرین میرزانژاد آبان ماه ۱۳۹۶
به قلم: شیرین میرزانژاد
آبان ماه ۱۳۹۶
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>اما</strong> <strong>گلد<strong>من</strong></strong> (<strong>آن</strong> <strong>گونه</strong> <strong>که</strong> <strong>من</strong> <strong>زیستم</strong>) گروه تئاتر ا گزیت شبریبررین مبریبررزانژاد<br />
وقبىتبىی از خا کسپاری برگشتیم، یادداشتش رو پیدا کردبمیبمم <strong>که</strong> نوشته بود: ب<strong>من</strong>بممی خوام با بیماری زندگی<br />
کنم. وابسته باشم. امی عزیزم <strong>من</strong>و ببخش. تو هم همھهممبنیبنن طور <strong>اما</strong>. با عشق به همھهممه ی سمشسمما. به امی کمک<br />
کنید. ساشا<br />
روز تولدم <strong>که</strong> نتونسته بود خودش رو به سن تروپه برسونه، تلفن کرد تا تولدم رو تبرببرریک بگه.<br />
حالش خیلی بهببههبرتبرر بود.<br />
نیمه شب با تلفن امی <strong>که</strong> چهارده سال یار و همھهممراهش بود از خواب بیدار شدم و خودمو بالای سرش<br />
رسوندم. ساشنکا ساعت ها از زخم گلوله زجر کشید تا به کما رفت.<br />
مرگ کسی <strong>که</strong> بمتبممام عمر بهببههبرتبررین دوستم بود رو از <strong>من</strong> گرفت، مرگ خودخواسته ای <strong>که</strong> به ربجنبججش پایان<br />
داد.<br />
پگی گوگنهابمیبمم: مرگ ساشا <strong>اما</strong> رو به کلی افسرده کرده بود و افسردگیش همھهممه ی ما رو نگران کرده<br />
بود. یک روز <strong>که</strong> به دیدنش رفتم، دیدم توی باغچه ی پشت خونه سرگردان قدم می زنه و صدا<br />
می کنه: ساشا… ساشا… می ترسیدبمیبمم <strong>که</strong> نتونه دووم بیاره. تا این<strong>که</strong> از اسپانیا خبرببررهای جدیدی<br />
رسید.<br />
(فیلم مستند از شهر بارسلونا بجتبجحت کنبرتبررل <strong>آن</strong>ارشیست ها در سال ١٩٣۶ بجپبجخش می شود.)<br />
لوسیا سابجنبجچز سائورنیل: سال ١٩٣۶ همھهممزمان با جنگ داخلی، بجتبجحولات اجتماعی اسپانیا هم شروع<br />
شده بود. بجببجخش اعظم اقتصاد اسپانیا بجتبجحت کنبرتبررل کارگری قرار گرفت و بمتبممام ساختارهای قدرت از ببنیبنن<br />
رفت، کارخونه ها به دست کمیته های کارگری اداره می شد و کشاورزی به دست کلکتیوها.<br />
<strong>آن</strong>ارشیست ها در این ببنیبنن یکی از قوی ترین جبهه ها رو داشبنتبنن. از <strong>اما</strong> <strong>گلد<strong>من</strong></strong> دعوت شد <strong>که</strong> به<br />
بارسلونا بیاد. <strong>گلد<strong>من</strong></strong> لحللححظه ای تردید نکرد. دببریبرر بولبنتبنن اطلاعابىتبىی شد و مکاتبات انگلیسی رو به عهده<br />
گرفت. سازمان «زن آزاد» رو به تازگی تاسیس کرده بودبمیبمم و <strong>گلد<strong>من</strong></strong> از بجتبججربیاتش در اختیارمون<br />
گذاشت. تو یکی از دیدارهاش از کلکتیوها به کارگرا گفت: انقلاب سمشسمما برای همھهممیشه این تصور <strong>که</strong><br />
<strong>آن</strong>ارشبریبرزم از هرج ومرج دفاع می کنه رو از ببنیبنن خواهد برد.<br />
گذشته از کارهابىیبىی <strong>که</strong> در طول اقامتش در اسپانیا ابجنبججام داد، بعد از اون هم همھهممیشه مدافع ما بود.<br />
٤٨