16.03.2014 Views

شماره ٢٨

شماره ٢٨

شماره ٢٨

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

40<br />

صفحه که<br />

است مفهوم ذات منطق گفتکه میتوان میگیرد.‏<br />

شکل اردهمندانهای بهطور نهادهای<br />

ارتباطِ‏ بهمعنای که مفهوم ذات ذات<br />

تأثیرِ‏ تحت حسیاند،‏ شدهی دریافت میگیرد؛<br />

شکل و مییابد قوام استکه شیء ذهن<br />

و نیست یکجانبه و مطلق تأثیر این اما محسوب<br />

برابرایستایش که آنچه برابر در گفتکه<br />

میتوان و نبوده،‏ منفعل میگردد شیء<br />

ذات شرطِ‏ و بیقید انعکاس مفهوم ذات از<br />

ذهن واسطهِ‏ با هرمفهومی زیرا نیست.‏ میگیرد<br />

منشاء خود برابرایستای نهادین ربط مطلبکه<br />

این ‏)یعنی،‏ باواسطگی همین و عمل<br />

وارد ‏»اُبژه«‏ یک بهمنزلهی خود ذهن و<br />

آدمی مغز و عصبی دستگاه میشود(‏ بهربط<br />

دیگر نهادی چون را انسان خالصه شیء<br />

نهادین قبلی ارتباط که آنچه با مضاعفی در<br />

و میکشاند؛ است،‏ بوده ذهن از خارج در خارجیِ‏<br />

ترکیب و توازن و برتعادل نتیجه توازن<br />

و تعادل و گذاشته تأثیر ذهن در آن ایجاد<br />

‏»مفهوم«‏ بهمنزلهی دیگری ترکیب و و<br />

گرفته فاصله خارجی شیءِ‏ از که میکند البته<br />

تغایر این مییابد.‏ ذاتی«‏ ‏»تغایر آن با چون<br />

و نمیسازد؛ شیء با متناقض را مفهوم ضمنِ‏<br />

در خارجی شیءِ‏ و مفهوم بین همواره دارد،‏<br />

وجود ماهوی«‏ ‏»وحدتِ‏ ذاتی تغایر خارجی،‏<br />

شیءِ‏ با مفهوم تقابلِ‏ دلیل بههمین ‏»مجموعهی<br />

یک باشد،‏ متناقض آنکه از قبل میسازد.‏<br />

را متضاد«‏ داشتکه<br />

توجه باید مطلب شدن روشن برای ازطریق<br />

دربرابر،‏ شیءِ‏ ذاتِ‏ که هنگامی ازنظر<br />

نباید میگردد،‏ منتقل بهذهن حواس چندگانگیشان<br />

بهعلت حواس داشتکه دور نه<br />

را شیء یک مختلفالکیفِ‏ ماهویِ‏ وجوه منتقل<br />

بهذهن انضمام ازطریق را آن ذات محدودِ‏<br />

پتانسیلِ‏ بهخاطر که چهبسا و میکنند منتقل<br />

بهذهن وجوه این از بسیاری حس زمانیمکانی<br />

وحدت یک در ذهن اما نشوند؛ خاص<br />

شرایط تحت و فعال نیروی یک بهمثابه را<br />

مختلفالکیف(‏ وجوهِ‏ ‏)یعنی،‏ آنها خود،‏ شیءِ‏<br />

چونان را مفهوم و کرده دوبارهسازی منطقیِ‏<br />

ارادهمندیِ‏ حاوی ذاتیکه ‏)با ذهنی که<br />

اینروست از میکند.‏ تولید است(‏ خود انضمامهایشان<br />

با که جزئی مفاهیم حتی ماهوی<br />

وحدت بیشترین و مشخصاند آن<br />

با ذات در دارند،‏ خارجی شیء با را بود<br />

قرار اگر بههرروی،‏ متغایراند.‏ کامالً‏ آن(‏<br />

مختلفالکیف وجوه ‏)نه شیء ذات که آنجاکه<br />

از میشد،‏ منتقل بهذهن بههرطریقی بود<br />

الزامی پس است«،‏ نهادین ربط ‏»ذات بهذهن<br />

وجودیاش تمامیت در شی خودِ‏ که است.‏<br />

غیرممکن امری که میگشت منتقل مفهوم«‏<br />

‏»ذاتِ‏ که داشت توجه باید اما است،‏<br />

درخود که شیء«‏ ‏»ذاتِ‏ برخالف 1391<br />

مهر 28 شماره هفته مجله ازاینرو<br />

میکند؛ عمل برخود و ارادهمند ذاتی<br />

امری ‏)که آن‏ عاملیت و ذهن فاعلیت بشمار<br />

نیز اندیشه منطقیِ‏ عاملیت است(‏ ار منطق میتوان دیگر بهعبارت میآید.‏ وسیع<br />

بهمعنای و دانست مفهوم ذات همان نامید؛<br />

اندیشه ذات آنرا میتوان مفهوم،‏ است،‏<br />

ارادهمند خود ذات در اندیشه چون اینرو<br />

از است.‏ اندیشه«‏ فعلیت ‏»اراده پس عمل<br />

برخود هم و شیء بر هم اندیشه و آگاهی بهحوزه میتواند را ذهن و کرده منطق<br />

میتوانیم اینکه دهد.‏ سوق خودآگاهی بدانیم،‏<br />

اندیشه ذات مفهوم،‏ ذات بهمنزلهی را سادهترین<br />

از اندیشه اگر استکه بابت این از میگیرد؛<br />

سامان مفهوم(‏ ‏)یعنی خود جزءِ‏ و<br />

است.‏ مفهوم ذات آغاز،‏ همان از منطق قضایا<br />

بهگونهی باالتر مراحل در چنانچه در<br />

منطق میدهد؛ سامان خودرا براهین و برهان<br />

ذات سپس و قضیه ذات حال همان مصطلحتر:‏<br />

بهعبارت پس،‏ بود.‏ خواهد است.‏<br />

اندیشه ذات منطق دیالکتیک<br />

محصول طبعاً‏ خود اندیشه ذات تمامی<br />

خالصه و پدیدارها و اشیاء و ذهن برابرایستایِ‏<br />

استکه هستومندی نسبتهای محصول<br />

آدمی منطق پس انسانیاند.‏ ذهن آن<br />

در آدمی استکه روابطی و مناسبات تأثیر<br />

برآن و گرفته تأثیر آن از میزیید،‏ تأثیرِ‏<br />

از هنگامیکه است‏ بدیهی میگذارد.‏ احاطه<br />

را وی‏ برمناسباتیکه آدمی اندیشه نکته<br />

این بالفاصله میگوییم،‏ سخن کرده خود،‏<br />

فعلیت در اندیشه که میگردد دریافت ارادهمندی<br />

از ناشی فعلیت این و است؛ اندیشه است.‏<br />

نهفته مفهوم ذات در استکه عاملیتی و اندیشهی<br />

تعیینکنندهی آدمی دیگر بهعبارت عالیم<br />

بین روابطِ‏ از عاملیت این است.‏ خود بین<br />

ارتباط تا گرفته حسی(‏ ‏)دادههای حسی منطق<br />

همگی قضایا و تصدیقات و تصورات اگر<br />

اندیشه پس میدهند.‏ تشکیل را ذهن و<br />

آن مصادیق در نه است عاملیت دارای منطقی<br />

ذات در بلکه است،‏ آن مصالح در نه دارد.‏<br />

نهفته را ارادهمندی و عاملیت این خود ‏»وضع«ی<br />

بهدریافت استکه الزم دراینجا که<br />

بپردازیم خارجی شیءِ‏ از ‏»وقوع«ی ویا بهمفهومی<br />

وضعی[‏ ‏]دریافت اول حالت در نسبیِ‏<br />

سکون بیانگر که مییابیم دست ‏»وضعیت<br />

تفسیر و توجیه در و بوده شیء در<br />

و میگیرد؛ قرار استفاده مورد موجود«‏ دست<br />

بهمفهومی وقوعی[‏ ‏]دریافت دوم حالت در<br />

استکه پتانسیل این دارای که مییابیم باشد.‏<br />

داشته کارآیی موجود وضعیت تغییر و<br />

تعادل حاصل شیء گفتیم:‏ همانطورکه همراستا<br />

استکه پروسههائی ترکیب و توازن همچنین<br />

میبخشند.‏ سامان را آن و بوده حرکت<br />

در پروسهها گرچه که:‏ کردیم اضافه تعادل<br />

حاصل که شیء اما مداوماند؛ شدنی و بناچار<br />

است،‏ درشدن پروسههای توازن و توازنِ‏<br />

و تعادل از برآمده نسبیِ‏ سکونِ‏ در را<br />

خاصی وضعیت و میگیرد قرار خویشْ‏ زاویه<br />

از را خارجی شیءِ‏ اگر حال میسازد.‏ توازن<br />

و تعادل و ترکیب از ناشی ‏»سکونِ«‏ آن<br />

شیئیت و ‏»وضع«‏ طبیعتاً‏ بنگریم،‏ آن را<br />

آن موضوعیت و داشته برابر در را شیء حسی<br />

مرحلهی در ذهن که یافت؛ درخواهیم تعادل<br />

همچنین و شیء نسبی سکون ‏)بهعلت و<br />

حرکت و زمان شیء(‏ آن با خود توازن و چون<br />

را آن و کرده سلب آن از را آن تاریخ ازسوی<br />

اما یافت.‏ درخواهد ‏»اینهمان«‏ یک شیء<br />

در دیگر ارتباط بهیک میتوانیم دیگر ‏»نهادِ‏<br />

و شده«‏ ‏»نهاد بین ربط آن و بپردازیم پیبردن<br />

دیگر بهعبارت یا است؛ درشدن«‏ ‏»وضع<br />

و شیء«‏ قبلیِ‏ ‏»وضع بین بهربط حالت<br />

این در استکه طبیعی آن.‏ موجود«‏ و<br />

است رفته فراتر حسی شناخت از مسئله که<br />

ربط بهاین تا کند عمل عقالنی باید ذهن پیببرد.‏<br />

است،‏ تاریخ و زمان دارای جبراً‏ تغییر<br />

و وقوع زاویه از شیء حالت این در ‏»اصل<br />

بهجای و شده بررسی حرکت و میرسد؛<br />

نفیدرنفی«‏ به»اصل اینهمانی«‏ و خود عینحال در اشیاء که معنا بهاین بود.‏<br />

خواهند خود دگرِ‏ نهادین<br />

ربط جز چیزی ذات که آنجا از گونهی<br />

بهدو میتواند شیء ذات پس نیست،‏ دریافت<br />

حرکت در و ساکن پویا،‏ و ایستا دریافتهای<br />

شامل دوگونگی این مسلماً‏ گردد.‏ جهان<br />

در وگرنه بود،‏ خواهد اشیاء از ما ذهن<br />

از مستقل ذاتْ‏ که آنجا ‏)یعنی:‏ خارج یک<br />

وقوع و وضع بین یافته(‏ قوام انسانی موجود<br />

تفکیکناپذیر و دیالکتیکی رابطهی مییابد.‏<br />

وحدت آن در شیء ذاتِ‏ که است زاویه<br />

کدام از ذهن بهاینکه بسته عمالً‏ پس ذهنی<br />

بهشیءِ‏ و مینگرد خارجی بهشیءِ‏ جریان<br />

دو میبخشد،‏ تحقق مفهوم(‏ ‏)یعنی یا<br />

ایستا وضعی،‏ منطق ‏)یعنی،‏ منطق اصلی دیالکتیکی<br />

وقوعی،‏ منطق دیگر و صوری؛ اول<br />

شکل در که میگیرد نشأت آن از پویا(‏ و ذاتْ‏<br />

دوم شکل در و ‏»پوزیسیون«‏ یک ذاتْ‏ بود.‏<br />

خواهد ‏»پروسه«‏ یک و<br />

اندیشیدن؛ در اوست ارادهی هرکس منطق عمل.‏<br />

در است آدمی ارادهی اندیشه،‏ فعلیت اولین<br />

شکلگیری در حتی منطقی ارادهمندی زیرا<br />

میخورد.‏ بهچشم نیز مفاهیم سادهترین و حواس<br />

بهوسیله که را انضمامی مفاهیم ذهن میکند،‏<br />

تولید ذهنی شیء چون کرده دریافت است؛<br />

ارادهمندانه طبعاً‏ قاعده بنابر تولید این تولید<br />

این حداقلِ‏ و است تولید خود،‏ چون انضمامی<br />

مفهوم یک تبدیل از است عبارت ‏)عقلی(.‏<br />

کلی و جزیی بهمفهوم ‏)حسی(‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!