26.11.2014 Views

اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﭘﺎرﻟﻤﺎن - ketab farsi

اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﭘﺎرﻟﻤﺎن - ketab farsi

اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﭘﺎرﻟﻤﺎن - ketab farsi

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

آنفرانس:‏<br />

افغانستان و پارلمان<br />

١٨-١٩ سرطان ٩-١٠) ١٣٨۴ جولاي (٢٠٠۵<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان-‏ لندن


تقديم به مردم آزادهء افغانستان آه در ظلمتكدهء<br />

تاريخ،‏ خون هاي پاك شان را براي آزادي نثار<br />

نمودند؛ اما وقتي جرقه هاي سوزان و زود گذر<br />

آزادي را بكف آوردند،‏ حيران ماندند با آن چه آنند.‏<br />

داآتر سيد اآبر زيوري<br />

مقدمه<br />

موريس دوويرژه،‏ از سياست شناسان بنام فرانسه است که شهرت و اعتباري جهاني دارد.‏ وي در آتاب<br />

معروف خود،‏ تحت عنوان اصول علم سياست؛ سياست را به ژانوس،‏ خداوند دو چهره اساطيري تشبيه مي<br />

کند که يک چهره اش نشان دهنده نظم و همگوني و چهره ديگرش نمايشگر مبارزه و پيکار،‏ تعرض و تضاد<br />

است.‏ اين دوگانگي و دو پهلوئي در جوهر سياست به چشم مي خورد.‏ دولت يا قدرت سازمان يافته هم وسيله<br />

تسلط برخي از طبقات بر طبقات ديگر است و هم وسيله اي براي تأمين نوعي نظم و همگوني اجتماعي.‏<br />

ساختار دولت در افغانستان،‏ همراه با ساختار اجتماعي ما،‏ طي سه دههء اخير دستخوش دگرگوني هاي<br />

عميق گرديد.‏ دولتهاي اين دوره شايد توانستند براي مقطع هاي زماني آوتاه،‏ وسيلهء تسلط گروهي بر گروه<br />

ديگر گردند،‏ اما در يك چيز مشترك بودند و آن ناتواني شان در تأمين نظم و همگوني اجتماعي در افغانستان<br />

بود.‏ درين مدت درست مانند سراسر طول تاريخ ما،‏ اين مردم بودند آه بار مبارزه با تهاجم خارجي و زور<br />

گويي دست نشانده هاي داخلي شانرا بدوش آشيدند،‏ مبارزه آردند،‏ جانهاي شيرين شان را فدا نمودند و<br />

خونهاي رنگين شان را نثار راه آزادي آردند.‏ اما نتيجهء مبارزات آزاديخواهي شان،‏ همواره يا به هرج و<br />

مرج اجتماعي و ناامني گسترده انجاميد و يا اينكه به بهانهء تأمين امنيت،‏ گرفتار دژخيمان مستبد و خودآامه<br />

گرديدند.‏ نتيجهء هر دو حالت يكسان بود و آن از دست رفتن آزادي زود گذر مردم ما بود.‏ در طول تاريخ<br />

پنج هزار سالهء خود هرگز نتوانستيم آزادي را توأم با نظم و امنيت به چنگ آوريم.‏ هرگز نتوانستيم از<br />

لغزيدن آزادي به ورطهء نا امني و از غلتيدن نظم به باتلاق دآتاتوري جلوگيري آنيم؛ آاري را آه انسان در<br />

مغرب زمين موفق به انجامش گرديد.‏ آنها توانستند شاهد طنّاز آزادي را در بستر نظم و امنيت در آغوش<br />

آشند و اينكار را در پرتو قانون و قانونمندي انجام دادند.‏ بلي،‏ قانون فصل مشترك آزادي و نظم در جوامع<br />

متمدن امروزي است.‏<br />

(٢٠٠٣<br />

‏«آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان»‏ آه در‎٢٢‎جدي ١٣٨٣ ‏(‏‎١١‎جنوري سال در شهر لندن<br />

پايه گذاري شد،‏ هدف اصلي خود را تحقيق و مطالعهء جمعي در مورد مسايل اساسي و پايه اي آشور قرار<br />

داد؛ مسايلي آه به ايجاد نظم و همگوني اجتماعي و قانونمندي ارتباط مستقيم پيدا ميكنند.‏ مسايلي آه گويا


□ ٣ افغانستان و پارلمان<br />

مقدمه<br />

درين سه دهه از خصلت سياست در افغانستان رخت بر بسته بودند و مشغلهء اصلي سياست و سياسمتداران،‏<br />

فقط چگونگي گرفتن قدرت و تسلط بر حريفان و مردم شده بود.‏<br />

از طرف ديگر سياست با جنگ و ستيز گره خورده بود و علم و فرهنگ و هنر با سياست.‏ در چنين فضاي<br />

تيره و مسموم آه همه چيز در خدمت سياست هاي گروهي بود و خود سياست در خدمت اهداف نظامي؛<br />

طبيعي است آه نمي توان انتظار يك آار علمي-تحقيقي را بصورت سازمان يافته و جمعي داشت.‏ اما با<br />

تحولات عظيمي آه پس از حوادث نهم و يازدهم سپتمبر در افغانستان بوجود آمد و منجر به فروپاشي لانهء<br />

امن تروريستان بين المللي گرديد؛ زمينهء تحقيق و پژوهش نيز همانند ساير زمينه ها فراهم گرديد.‏<br />

از يكطرف فضاي نظامي رخت بر بست و جاي خود را به يك فضاي سياسي توأم با مسامحه و مدارا داد<br />

واز طرف ديگر اميدواري به توجه دوامدار و مثبت جامعهء جهاني به افغانستان،‏ امكان ايجاد يك روند<br />

سياسي ملي و فرا گروهي را بيشتر نمود.‏ علاوه بر آن،‏ با توجه به دگرگوني عظيم ساختار هاي اجتماعي و<br />

سياسي آشور در پي سه دهه آشمكش و نزاع،‏ ضرورت تفكر و تلاش براي بازيابي تعاريف و فرمول هاي<br />

مناسب در عرصهء سياست آشور حس مي گرديد تا بتوان از وراي آنها به ساختار ملي و فرهنگ ملي<br />

خويش قوام بيشتري داده و منافع ملي آشور خود را در ميان منافع جامعهء جهاني در افغانستان مشخص<br />

نماييم.‏<br />

‏«آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان»‏ آه يك نهاد غير سياسي و غير گروهي و خود جوش تحقيقاتي<br />

است؛ دقيقاً‏ براي براوردن همين هدف يعني مطالعه و پژوهش در مسايل سياسي افغانستان در سطح آلان<br />

ملي،‏ بدون سياست زدگي و بدور از گروه بازي تشكيل و به فعاليت آغاز نمود.‏ البته لازم به گفتن نيست آه<br />

پژوهشگران و انديشه ورزان نستوه ما درين مدت آار هاي علمي و تحقيقي زيادي را در مسايل تاريخي و<br />

فرهنگي بصورت انفرادي انجام داده اند آه در خور تحسين و تقدير فراوان مي باشد.‏ ولي ‏«آانون»‏ هدف<br />

خود را آار جمعي تحقيقي قرار داده است؛ بدور از هر نوع شائبه هاي سياسي و غل و غش هاي حاشيه اي.‏<br />

نكتهء مهم اينستكه آار هاي ‏«آانون»‏ در جهت تقويت پروسهء صلح و ثبات سياسي افغانستان است آه از بُن<br />

شروع و تا آنون ادامه دارد.‏ اگر نظرات و پيشنهاداتي هم ارائه مي نمايد،‏ در جهت تكميل آردن و گسترده<br />

تر آردن مشارآت اهل خُبره و انديشه ورز آشور در روند تصميم سازي براي بهبود و قوام دموآراسي و<br />

قانونمندي در آشور عزيز ما بوده و خود را يار و مددگار نهاد دولت و آميسيون هاي مربوطه مي داند.‏<br />

بر همين اساس،‏ هيچ نوع محدوديتي در دعوت و يا قبول مقاله از سوي محققان آشور حس نمي شود؛ زيرا<br />

آنچه آه براي يك آار تحقيقي علمي مهم است ‏«گفته»‏ هاست و نه ‏«گوينده»‏ ها.‏ بنا بر اين جاي خوشحالي<br />

است در سه آنفرانسي آه ‏«آانون»‏ در شهر لندن برگزار آرده است،‏ سخنرانان متعدد با زمينه هاي سياسي<br />

متفاوت دور هم گرد آمدند و در يك فضاي آاملاً‏ آزاد به بحث و تبادل انديشه پيرامون مسايل مهم آشور خود<br />

پرداختند.‏<br />

آنفرانس اول در ١١ جنوري سال ٢٠٠٣ تحت عنوان ‏«ساختار و سيستم سياسي آيندهء افغانستان»،‏ آنفرانس<br />

دوم در اپريل ٢٠٠٣ تحت عنوان ‏«قانون اساسي،‏ ميثاق ملي»‏ و اينك آنفرانس سوم در جولاي<br />

عنوان ‏«افغانستان و پارلمان»‏ از طرف آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان برگزار گرديد.‏ بحث هاي<br />

آنفرانس دوم در آتابي تحت عنوان ‏«قانون اساسي،‏ ميثاق ملي»‏ قبل از برگزاري لويه جرگه قانون اساسي<br />

گردآوري شد آه وسيعا مورد استقبال علاقه مندان قرار گرفته از طريق چندين راديوي خارجي هم معرفي<br />

گرديد.‏ اينك افتخار داريم مقالات و مباحثات آنفرانس سوم را در آتاب حاضر تحت عنوان ‏«افغانستان و<br />

پارلمان»‏ گردآوري و تدوين آرده ايم،‏ تا قدم آوچك ديگري باشد در جهت عمومي سازي فرهنگ مبارزات<br />

پارلماني و گفتمان دموآراسي و قانونمندي در آشور.‏<br />

٢٠٠۵ تحت<br />

لازم به توضيح است آه پاي گرفتن و فعاليت هاي اين ‏«آانون»‏ علمي و پژوهشي با اين سطح و آيفيت،‏<br />

بدون توجهات بي شائبهء شخصيت دانش دوست و ادب پرور آشور،‏ سفير آبير افغانستان در برتانيه،‏ جناب<br />

آقاي احمد ولي مسعود امكان پذير نبود آه در خور تحسين و قابل قدر مي باشد.‏<br />

در مورد چگونگي تدوين آتاب ‏«افغانستان و پارلمان»‏ بايد گفت آه آتاب حاضر فقط مجموعه اي ساده از<br />

مقالات و مباحثات نيست،‏ بلكه در فصل اول آن فشرده و چكيدهء نكات مهم مطرح شده در آنفرانس بطور


□ ٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

خلاصه جمعبندي شده است.‏ اين مسئله به خواننده امكان ميدهد در يك نگاه،‏ از محتويات آتاب اطلاع اجمالي<br />

حاصل نمايد آه البته براي اطلاع تفصيلي مي تواند به قسمت هاي مربوطه مراجعه نمايد.‏<br />

در فصل دوم،‏ زمينه هاي تطبيقي دموآراسي و پارلمان در جوامع در حال گذار نظير جامعهء افغانستان به<br />

نقد و تحليل آشيده شده و مباحث تاريخي،‏ جامعه شناختي و فكري مربوط مورد آنكاش و موشكافي قرار<br />

گرفته است.‏ از طرف ديگر بخاطر اهميت دههء دموآراسي،‏ تمام مباحثات شفاهي آنفرانس آه به نوعي به<br />

اين دهه و انكشافات آن تماس مي گرفت،‏ بخاطر حفظ پيوستگي مطلب و جلو گيري از سرگرداني خواننده<br />

در مبحث مربوط،‏ يعني در بخش پاياني مقالهء ‏«نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان»‏ گرد<br />

آوري گرديده است.‏<br />

در فصل سوم،‏ مقالاتي گنجانيده شده است آه به مشكلات سياسي و اداري جاري در آشور پرداخته و برخي<br />

پيشنهادات و نظريات اصلاحي را بعنوان راه حل هاي ممكن،‏ ارائه نموده اند.‏ اين مقالات چهارچوب سياست<br />

هاي ملي در سطح آلان را مورد بحث قرار داده و تاثير مشكلات جاري بر عملكرد پارلمان آينده را نشان<br />

مي دهند.‏<br />

در فصل چهارم،‏ آه شايد گفت مهمترين مبحث فني در ارتباط با آارآرد عملي پارلمان و طرزالعمل هاي<br />

پارلماني باشد؛ مقالاتي گرد آوري گرديده است آه بيشتر جنبهء اطلاع رساني و آموزندگي دارند.‏ اگر<br />

مقالات فصل هاي دوم و سوم بيشتر به مسايل تحليلي مي پردازند،‏ مقالات فصل چهارم به مسئلهء ارائهء<br />

معلومات اساسي در مورد طرز العمل هاي پارلماني در افغانستان و مقايسهء آن با چند آشور خارجي مي<br />

پردازد.‏ بنا بر اين براي خوانندگاني آه فقط علاقمند به آسب اطلاع از پروسيجر هاي پارلماني مي باشند،‏<br />

شايد اين فصل از آتاب عطش ياد گيري شان را اندآي تسكين بدهد.‏<br />

نكته اي ديگر اينكه بنده توضيحات اضافي در پاورقي ها را در برخي موارد آورده ام آه براي روشن آردن<br />

معناي يك واژه يا توضيح سابقهء يك بحث بوده و با آلمهء ‏«تدوين آننده»‏ از بحث اصلي متمايز ساخته شده<br />

اند.‏<br />

بالاخره نكتهء آخر اينكه هر آس مسئوليت نظريات خودش را بر عهده دارد.‏ نشر اين نظريات فقط بخاطر<br />

حرمت نهادن به آزادي بيان بوده،‏ بدون اينكه ‏«آانون»‏ و ‏«تدوين آننده»‏ لزوماً‏ با آن ديدگاه ها موافق يا<br />

مخالف باشند.‏<br />

با سپاس<br />

داآتر سيد اآبر زيوري<br />

لندن-‏ ١۵ آگست ٢٠


-٢<br />

-٣<br />

فهرست مطالب<br />

فصل اول:‏<br />

نكات برجستهء آنفرانس ‏«افغانستان و پارلمان»‏<br />

فصل دوم:‏ مباحث تاريخي و جامعه شناختي پارلمان در افغانستان<br />

١- نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان(‏‎١٩١٩‎ ١٩۶٣)<br />

‏(پروفيسر سعد الدين هاشمي)‏<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان و تحليل دههء دموآراسي<br />

‏(داآتر سيد اآبرزيوري)‏<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسی<br />

‏(پروفيسر طاهر هاشمي)‏<br />

-۴<br />

دموکراسي افغانی<br />

‏(ياسين رسولي)‏<br />

-٣<br />

فصل سوم:‏ چالش هاي سياسي روز و تأثير آنها بر دورنماي پارلمان<br />

١- ماهيت نظام و رعايت اصول سه گانه نمايندگی،‏ مساهمت و نظارت سياسی در پارلمانی آينده افغانستان<br />

‏(پروفيسر قاسم فاضلي)‏<br />

٢- چالش هاي فرا روي انتخابات پارلماني؛ چگونه مي توان پارلمان جديد را تقويت نمود؟<br />

‏(احمد ولي مسعود)‏<br />

٣- واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت ‏(سخنراني شفاهي)‏<br />

‏(داآتر عطا محمد نورزايي)‏<br />

ما و تأسيس خانهء مردم<br />

‏(داآتر محمد اآرم عثمان)‏<br />

-۴<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالش ها و راه های برونرفت از بحران<br />

‏(عزيز اريانفر)‏<br />

فصل چهارم:‏ طرز العمل هاي پارلماني<br />

وظايف و مسووليت های اعضای پارلمان<br />

‏(داآتر عطا محمد نورزايي)‏<br />

-١<br />

-٢<br />

پارلمان؛ وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

‏(مجيب الرحمان رحيمي)‏<br />

-٣<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

‏(پروفيسر قاسم فاضلي)‏<br />

۴- طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

‏(داآتر سليم مُجاز)‏


فصل اول<br />

نكات برجستهء آنفرانس ‏«افغانستان و پارلمان»‏<br />

پس از دو روز سخنراني و مباحثه توسط عده اي از حقوقدانان برجسته و نخبگان سياسي-فرهنگي آشور؛ آنفرانس<br />

‏«افغانستان و پارلمان»‏ به آار خود خاتمه داد.‏ اينك نكات عمده و اساسي آه درين مباحثات علمي،‏ مورد تأآيد قرار<br />

گرفتند،‏ بصورت خلاصه،‏ ارائه مي گردند:‏<br />

نارسايي هاي حقوقي اجلاس بن<br />

زنده آردن مشروط و ناقص قانون اساسي ١٩۶۴ در يك آنفرانس بين المللي<br />

يك قانون اساسي آه سي سال پيش با نظام مربوطهء خود از بين رفته و اعتبار خود را از دست داده بود،‏ طي يك<br />

آنفرانس-‏ هر چند آنفرانس بين المللي و با حضور افغانها-‏ دوباره زنده شد.‏ يعني يك آنفرانس توانست يك قانون اساسي<br />

منسوخ شده در سي سال قبل را دوباره زنده آند،‏ اين يك اتفاق بسيار نادر و غير متعارف در عرصهء علم حقوق است.‏<br />

از طرف ديگر،‏ آن قانون اساسي مقيد ساخته شد به توافقات بن.‏ اينهم از لحاظ علم حقوق و سلسله مراتب حقوقي اسناد<br />

آاملا غير معمول است.‏ يعني اولاً،‏ قانون اساسي پادشاهي زنده شد و ثانياً،‏ فصلهاي مربوط به رژيم پادشاهي و قوهء<br />

مقننه و قوهء اجراييهء آن حذف گرديد و ثالثاً‏ اين قانون اساسي نصف و نيمه،‏ مقيد ساخته شد به توافقات بن.‏ در نهايت<br />

منظور از احياي قانون اساسي ١٩۶۴، تنها قوه قضاييه بود آه فكر مي شد افغانستان به يك قوهء قضاييه بسيار خوب<br />

ضرورت دارد و لهذا،‏ يكي از مشروعيت آن قانون اساسي استفاده شد و ديگر اينكه محاآم را توانستند از يك طريقي<br />

فعال ساختند.‏ اگر ني،‏ در غير آن،‏ در علم حقوق اين يك غلط فاحش آه قانون اساسي يك مملكت را اول ‏–بعد از سي سال<br />

و آنهم بصورت نسبي و نه آامل-‏ زنده بسازند و سپس آنرا در زير تبعيت توافقات بين المللي قرار بدهند.‏ اما اوضاع<br />

افغانستان ايجاب ميكرد آه اينطور شود.‏<br />

برخي آاستي ها و نارسايي هاي قانون اساسي:‏<br />

پاسخگويي سياسي و باز خواست از رييس جمهور در مورد عدول احتمالي از خط مشي سياسي مصوبهء<br />

پارلمان،امكان ندارد.‏<br />

استضياح از حكومت هم وجود ندارد.‏ تنها موارد شموليت جزايي رئيس جمهور در قانون اساسي پيش بيني شده<br />

است.‏ حكومت دايمي،‏ مطابق اين قانون اساسي در افغانستان نداريم.‏ حكومت فقط زماني شكل حقوقي بخود مي<br />

گيرد آه رئيس جمهور در رأس مجلس وزراء قرار گرفته و جلسهء آابينه تشكيل شود.‏<br />

استيضاح عليه حكومت در آل نه،‏ بلكه عليه فرد فرد وزراء است<br />

آمسيونهاي تحقيق ولسي جرگه مي توانند تبديل به ادارات سارنوالي عليه وزارتخانه هاي دولت شوند؛ اگر يك<br />

اپوزيسيون قوي و سازمان يافته بتواند در پارلمان تشكيل گردد.‏ اين مسئله آارآرد نهاد دولت را در مجموع<br />

شديداً‏ آاهش مي دهد.‏<br />

فرامين تقنيني:‏ از لحاظ سلسله مراتب حقوقي اسناد،‏ فرمان هاي تقنيني اداره انتقالي،اول بايد با قانون اساسي<br />

١٩۶۴ موافق مي شد و آن قانون اساسي خود،‏ تابع توافقات بن بود آه بالاتر از همه چيز،‏ همان توافقات بن<br />

‏(يك سند‎٨-٩‎ صفحه اي با ضمايم سه گانهء آن)‏ قرار داشت.‏ بعد از تشكيل پارلمان،‏ تمام اين فرامين تقنيني بايد<br />

از لحاظ متودولوژيك مورد ارزيابي قرار بگيرند و مطابقت شان از يك طرف با توافقات بن و از طرف ديگر<br />

با قانون اساسي نافذ تأييد يا ترديد گردد.‏ اين يك پروسهء فوق العاده وقت گير و تخصصي است و يك مشكل<br />

عمده را احتوا ميكند.‏<br />

ضرورت مجلس سنا ‏(مشرانو جرگه)‏ چيست؟ فلسفهء وجودي مجلس سنا در بدو پيدايش پارلمانها،‏ اين بود تا<br />

شاه بتواند در برابر نمايندگان مردم،‏ از طبقهء اعيان و اشراف ‏–آه طرفداري بيشتري از وي ميكردند-‏ نيز<br />

مجلسي ساخته شود.‏ بعد ها در سيستم رياستي امريكا،‏ وجود مجلس سنا،‏ بخاطر سيستم فدرالي آن آشور حفظ<br />

گرديد تا هر ايالت بتواند نمايندگي يكسان و مساويانه در آن داشته باشد.‏ در شرايطي آه در افغانستان طبقهء<br />

اعيان و خان ها از بين رفته اند و در عين حال نظام فدرالي هم وجود ندارد،‏ بنا بر اين از لحاظ منطق اداره،‏<br />

چه ضرورتي به يك پارلمان دو اتاقه وجود دارد؟ اين مسئله مخارج بودجوي آشور را زياد آرده و در عين<br />

حال پروسيجر هاي تصويب قوانين را آند و پيچيده مي سازد.‏<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />


□ ٧ افغانستان و پارلمان<br />

نكات برجستهءآنفرانس<br />

تعويق انتخابات شورا هاي ولسوالي ها:‏ يك ثلث مشرانو جرگه از طريق شوراي ولسوالي ها تأمين مي گردد.‏ با<br />

تعويق انتخابات شورا هاي ولسوالي ها،‏ عملا تشكيل مشرانو جرگه ناقص خواهد بود.‏<br />

تصويب بودجه آه اول به سنا ‏(مشرانو جرگه)‏ تقديم مي شود؛ مشكل قانوني خواهد داشت.‏ زيرا در نبود يك<br />

مجلس سناي آامل با تمام اعضاء آن،‏ چگونه مي توان بودجهء آشور را به نحوي آه در قانون اساسي تذآر<br />

رفته است،‏ تصويب نمود؟<br />

در مورد مطابقت قوانين:‏ بجاي اساسات دين،‏ از آلمات احكام و معتقدات استفاده شده است آه اين مسئله جاي<br />

تعبير وتفسير هاي مختلف را باز مي گذارد و بنا براين هر آس مي تواند هر قانوني را به يك سليقه تعبير نمايد.‏<br />

محكمهء قانون اساسي بايد بوجود بيايد.‏<br />

آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي ‏(ماده ١۵٧)، نمي تواند جاي محكمهء قانون اساسي را بگيرد.‏ زيرا<br />

آميسيون يك اُرگان قضايي نيست و معمولاً‏ نقش مشورتي مي داشته باشد.‏ مزيد بر آن،‏ اعضاي آميسيون واجد<br />

آن تربيت و دانش خاص حقوقي و قضايي نيستند آه داوران و قضات در يك محكمه و ديوان دارند.‏ از طرف<br />

ديگر،‏ قضات و داوران از استقلال رأي برخوردارند و مصئونيت هاي لازم را دارا مي باشند.‏<br />

تفسير قوانين به ستره محكمه محول شده است؛ بجاي محكمهء قانون اساسي<br />

براي تفسير حقوق بشر مطابق معيار هاي بين المللي،‏ در قانون اساسي هيچ ميكانيزم عملي و ضمانت معتبر<br />

بين المللي پيش بيني نشده است.‏ مشكل ديگر اينستكه حقوق بشر در بخش هاي قانون اساسي خوب اعلان و<br />

رديف بندي شده است.‏ اما براي اينكه اين مسايل به آرسي بنشيند و عملي شود و تأييد شود و مؤيده پيدا بكند؛<br />

در قانون اساسي هيچ ضمانت و ريفرنس بين المللي پيش بيني نشده است.‏ يگانه مرجعي آه قانون اساسي را<br />

تعبير ميكند،‏ ستره محكمه است.‏ محكمهء قانون اساسي وجود ندارد.‏ بنا بر اين،‏ ستره محكمه آه ٩ نفر مولوي<br />

صاحبان در آن عضو هستند،‏ قانون را تعبير و تفسير مي آنند.‏<br />

مسئله انحلال شورای ملی آه بنا بر ملاحظات احساساتي در لويه جرگهء قانون اساسي،‏ از دستور آار خارج<br />

ساخته شد،‏ بهتر است بار ديگر در قانون اساسی گنجانيده شود.‏<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

هيبريد بودن نظام سياسي افغانستان<br />

(١<br />

(٢<br />

هيبريد در لغت بمعناي دو رگه بودن،‏ چند سرشتي،‏ مختلط و پيوندي است.‏ نظام هيبريد سياسي بمعناي آنست آه اجزاي<br />

مختلف آن نظام،‏ از سيستم هاي مختلف سياسي گرفته شده و در يك مجموعه به همديگر پيوند زده شده است.‏ در اصل<br />

هيبريد بودن يك نظام سياسي نمي تواند يك امر مثبت تلقي گردد،‏ زيرا نظام هاي مشخص با تعريف دقيق جهاني،‏ اعتبار<br />

و آارآيي خود را هم به لحاظ تئوريك و هم به لحاظ عملي در طول مدت زمان زياد به اثبات رسانده اند؛ اما نظام هاي<br />

هيبريد فاقد اين مشخصات مي باشند.‏<br />

نظام جمهوري اسلامي<br />

از لحاظ فلسفهء سياسي،‏ تلفيق بين دو مفهوم ‏«جمهوريت»‏ و ‏«اسلاميت»‏ تا آنون به صورت يك مودل عام سياسي در<br />

فرهنگ سياسي جهاني در نيامده است.‏ تجربياتي را آه دو آشور همسايهء ما-‏ يعني ايران و پاآستان-‏ تحت نام<br />

‏«جمهوري اسلامي»‏ به جهان عرضه آرده اند؛ يكسان نيست و بلكه در بعضي موارد آاملا از همديگر تفاوتهاي اساسي<br />

دارد.‏<br />

نظام نيمه رياستي-نيمه پارلماني<br />

پارلمان افغانستان جزء نظامی محسوب میگردد که در تصنيفات حقوق اساسی به مودل مشخصی نسبت پيدا نمیکند.‏<br />

رژيم جمهوری اسلامی افغانستان نه رياستی است،‏ نه پارلمانی.‏ به تعبيری ديگر،‏ هم رياستی پارلمانی است و هم<br />

پارلمانی رياستی.‏<br />

تعديل قانون اساسي<br />

با توجه به نكات و نظرات فوق الذآر،‏ تعديل قانون اساسي اجتناب ناپذير به نظر مي رسد<br />

آيا اصل تمثيل مردم توسط نمايندگان پارلمان در يك ‏«پارلمان نماينده و ممثل»‏ رعايت خواهد شد؟<br />

بنا بر دلايل زير،‏ امكان تشكيل يك پارلمان ممثل آه واقعاً‏ بتواند خواسته هاي ملت را به نحو تمام عيار،‏ منعكس آند،‏<br />

قوي به نظر نمي رسد:‏<br />

نا امني و اخلال امنيت<br />

عدم رشد نظام حزبي آه منجر به تشكيل يك ‏«پارلمان ذره اي»‏ مي شود.‏ يعني به تعداد وآلاء مجلس نظرات و<br />

خواسته ها وجود دارد؛ آنهم نه نظرات آارشناسي و تخصصي.‏<br />

•<br />


□ ٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

اعمال نفوذ گروه هاي فشار در مرحلهء انتخابات؛ آه منجر به راهيابي عناصر مطلوب شان به پارلمان مي<br />

گردد.‏<br />

تقلب هاي انتخاباتي و شك و شبهه در بي طرفي نهاد هاي مسئول برگزاري و نظارت بر انتخابات.‏ هارون امير<br />

زاده<br />

ترآيب آميسيون هاي نظارت برانتخابات،‏ از طرف بسياري فعالان سياسي مورد اعتراض است.‏<br />

تأثير گذاري روي نماينده ها بعد از انتخابات:‏ گروه هاي فشار و نيز برخي مقامات دولت،‏ از طريق گسترش<br />

شبكه هاي مباشر پروري خويش در داخل پارلمان،‏ مي توانند روي تصميمات و مصوبه هاي پارلمان اعمال<br />

نفوذ آنند.‏<br />

خواسته هاي شخصي وآلاء و قطع ارتباط با راي دهندگان شان:‏ بدليل غير حزبي بودن پارلمان و شدت يافتن<br />

رقابت هاي غير سياسي؛ امكان زياد وجود دارد آه ‏–مانند دههء دموآراسي-‏ تعداد زيادي از وآلاء وقت شان<br />

را صرف برآوردن خواسته هاي شخصي خويش نمايند تا تأمين مطالبات و خواسته هاي ملت و بخصوص<br />

مردم حوزهء انتخابيهء خود.‏<br />

عدم وجود يك سيستم جوابدهي نماينده هاي وآلاء به خاطر حوزه هاي انتخابي بزرگ:‏ بعلت اينكه يك ولايت<br />

مساوي با يك حوزهء انتخابيه شده است،‏ معلوم نيست دقيقا چه آسي از آدام ولسوالي يا ناحيهء شهري نمايندگي<br />

ميكند.‏ بنا بر اين نمي توان بيلانس آار وآلاء پارلمان را در ختم دورهء آارشان مورد ارزيابي دقيق قرار داد.‏<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

١<br />

ايجاد يك سيستم مشورتي براي آمسيونهاي پارلمان<br />

بخاطر سطح پايين تخصص در ميان وآلاء و نيز حجم زياد آار هاي تخصصي مانند بررسي بودجه هاي جاري و<br />

انكشافي،‏ قرضه ها،‏ ماليات ها،‏ صادرات،‏ واردات،‏ بررسي فرامين تقنيني و غيره مسايل،‏ ضروري است آه يك نهاد<br />

فني و تخصصي پارلماني بوجود بيايد تا بتواند به نمايندگان و نيز به آميسيونهاي پارلماني مشوره هاي لازم را داده و<br />

سرعت و دقت آار ها را بيشتر نمايد.‏<br />

پيشنهاد تهيهء طرز العمل هاي مناسب براي پارلمان<br />

ايجاد يك آميسيوني آه پيش از تشكيل پارلمان،‏ بتواند طرز العمل هاي مناسب را براي پارلمان وضع بكند؛ مي تواند مفيد<br />

باشد.‏ اميدواريم رياست جمهوری محترم به يکی از ادارات ذيربط و يا به يک کمسيون،‏ متشکلاز نمايندگان ادارات<br />

ذيربط،‏ وظيفه بدهد تا طرح اصول وظايف داخلی هر مجلس شورای ملی،تا افتتاح شورای ملی،‏ تهيه گردد.‏<br />

تأثيرات منفي ساختار سياسي پاتريمونيالي،‏ بر تطبيق طرح ها و پلان هاي مُدرن اصلاحي<br />

ساخت سياسي پاتريمونيال ‏(يا پدر شاهي)،‏ آه مُدل مديريت در خاور ميانه خوانده شده است؛ داراي خصوصياتي است<br />

آه مانع عمده را بر سر راه هر گونه برنامهء اصلاحي و مُدرن سازي ايجاد ميكند.‏ بنا بر اين نمي توان تمام نارسايي ها<br />

و نواقص را بر عهدهء يك يا چند شخص گذاشت.‏ برخي از اين خصوصيات عبارتند از:‏ سياست شخصي بجاي<br />

قانونمندي،‏ ايجاد شبكه هاي مباشر پروري يا حامي-تحت الحمايه آه منجر به ايجاد روابط عمودي قدرت در جامعه مي<br />

شود،‏ عدم تمايل به ساختن نهاد هاي مدني و احزاب سياسي،‏ احزاب نيم بند و نصف و نيمه اي هم آه بوجود مي آيند از<br />

طريق همين شبكه هاي مباشر پروري بوده و بيماري فراآسيون بازي در آن احزاب،‏ خصلت بانديستي بخود مي گيرد.‏<br />

اعتماد عمومي در جامعه و در سطح نخبگان سياسي قوام نمي گيرد و رويكرد ‏«تفرقه بينداز و حكومت آن»‏ آه از سوي<br />

حكام تطبيق مي شود،‏ اعتماد سازي را بيشتر و بيشتر ضعيف مي سازد.‏ گسترش و توسعهء قدرت مرآزي درين سيستم<br />

در واقع،‏ تعميم و گسترش شبكهء مباشر پروري از طريق مقرري مسئولين مطيع و تحت الحمايه در ولايات مي باشد.‏<br />

شبكهء مباشر پروري هر والي در ولايت مربوطه،‏ به نوبهء خود دنباله و ادامهء گسترش شبكه هاي حامي-تحت الحمايه<br />

مرآز مي باشد.‏ سوء استفادهء سيستماتيك ابزاري از مفاهيمي مانند حقوق بشر،‏ اصلاحات اداري،‏ قانونمندي،‏ دموآراسي<br />

و غيره بخاطر دوام و تحكيم قدرت شخصي؛ يكي ديگر از مشخصات ساختار سياسي پدرشاهي ‏(پاتريمونيالي)‏ مي باشد.‏<br />

از طرف ديگر عدم نُضج يابي مفهوم ‏«شهروندي»‏ ‏-يعني افراد داراي روابط افقي و برابر-‏ و ‏«مسئوليت مدني»‏ در<br />

مردم و عدم تكامل آنها از حالت ‏«رعيت»‏ ‏-يعني افراد داراي روابط عمودي و نابرابر-‏ به حكام پاتريمونيال اين فرصت<br />

را بيشتر مساعد مي سازد تا نهاد زدايي و قانون گريزي نموده اما داد از قانونمندي و جامعهء مدني بزنند.‏ سوء<br />

دموآراسي را بياورند،‏ اما داد از دموآراسي بزنند.‏<br />

٢<br />

1 Patronage Network<br />

2 Clientelism


□ ٩ افغانستان و پارلمان<br />

نكات برجستهءآنفرانس<br />

١<br />

نبود يك استراتيژي مُدوَن و يك نقشهء راه در سطح ملي:‏<br />

برداشت هاي متفاوت از مفاهيم اساسي مانند:‏ ملت و رويكرد هاي هويت بخشي به اقوام مختلف در يك هويت مشترك<br />

ملي ‏(از طريق اسيميلاسيون يا همانند سازي و يا از طريق انتگراسيون يا ادغام)،‏ باعث عدم قوام مفهومي بنام ساختار<br />

ملي گرديده است.‏ از طرف ديگر،‏ عكس العمل هاي آني به سياست هاي روزمره،‏ مانع از ترسيم يك سياست ملي در<br />

سطح آلان گرديده آه منجر به تذبذب و سردرگمي در ميان روشنفكران و فعالان سياسي شده است،‏ بطوريكه جهت آلي<br />

حرآت را درسطح آلان ملي،‏ نمي توانند تشخيص بدهند.‏<br />

از پروسهء بُن تا آنون يك تكامل و تطور در درك سياسي بوجود نيامده است<br />

بعلت تداوم و تعميق بحران اعتماد در سطح وسيع و عدم معرفي يك استراتژي ملي – به اصطلاح عدم ارائه نقشهء راه-‏<br />

طرز ديد سياسي فعالان و شخصيت هاي تأثير گذار درين سه سال تغيير نكرده و هر آس به مواضع و موقف هاي<br />

گروهي،‏ قومي و سمتي سال ١٩٩٢ برگشته است.‏ اين مسئله بي ثباتي سياسي را تداوم بخشيده و از آن بد تر خطر بروز<br />

برخورد هاي شديد را نيز زياد تر آرده است.‏<br />

دولت اقطاعي يا آثرت گرا بعد از آنفرانس بن:‏<br />

نهاد دولت بعد از آنفرانس بن،‏ در ميان گروه هاي مختلف قطعه قطعه گرديده و دچار آاهش اقتدار و نفوذ شد.‏ با تقسيم<br />

مناصب دولتي بين گروه هاي شرآت آننده در بن،‏ يكبار قدرت بصورت افقي تقسيم شد و بعد از انتقال دولت به آابل،‏<br />

بار ديگر بصورت عمودي.‏ زيرا اآثريت وزراي آابينه،‏ از مجراي سيستم مباشر پرور خويش و با مقرري افراد تحت<br />

الحمايه و طرفدار خود ‏–عمدتاً‏ از گروه قومي خويش-‏ در ادارات،‏ قدرت را بصورت عمودي تقسيم نمودند.‏ ازينطريق<br />

يك مودل دولت آثرت گرا و اقطاعي آه فاقد اقتدار و توان لازم اداري بود،‏ بوجود آمد.‏<br />

بحران اداري<br />

فساد اداري آه در آشور هاي خاور ميانه از دير ايام وجود داشته است،‏ در افغانستان،‏ در دولت هاي پس از آنفرانس<br />

بن؛ شدت بيسابقه اي گرفته و تبديل به يك حالت بحراني شده است.‏ اين بحران بخاطر فساد سيستماتيك در داخل ساختار<br />

دولتي ‏–حتي در سطوح عالي-‏ مي باشد.‏ بايد در اتكاء به قانون،‏ اداره را اصلاح آرد.‏<br />

تأمين امنيت در افغانستان،‏ فقط از راه دموآراسي امكان دارد<br />

راه تأمين امنيت يك پروسهء نظامي نيست،‏ بلكه يك پروسهء سياسي بوده و انتخاب والي ها توسط خود مردم و نيز<br />

انتخابات بلديه و شاروالي ها چارهء آن است.‏ در قدم اول بايد اداره را از سياست جدا آنيم.‏ يعني ايجاد يك ادارهء مرآزي<br />

قوي،‏ در عين حال؛ واگذاري سياست به مردم از راه دموآراسي.‏ به اين ترتيب صلاحيت اداره درمرآز است و سيستم<br />

از نوع مرآزيت است.‏ از مستوفي تا آاتب،‏ همگي از مرآز مقرر يا موقوف مي شوند.‏ تمويل اداره و سجل و سوانح<br />

پرسونل از مرآز مي آيد.‏ اساس اين طرح اعتماد آردن مسئولان به مردم است.‏<br />

حكومت قوي مرآزي از راه دموآراسي و قانونيت:‏<br />

اگر ساختار اجتماعي قبايلي جامعه را به ساخت پاتريمونيالي سياست در افغانستان تزريق آنيم و بعدا يك دولت اقتدار<br />

گرا را از دل آن بيرون بكشيم،‏ در واقع چيزي جز يك دولت سرآوبگر،‏ ميليتاريست،‏ فاسد و فساد آور خلق نمي آنيم آه<br />

واضحا نمي تواند انتظارات ترقي و پيشرفت و رفاه عامه را برآورده سازد.‏ مضافاً،‏ اين تئوري در تناقض با نظريه جديد<br />

آمارتيا سن هندي تبار،‏ برنده جايزه نوبل سال در اقتصاد است؛ آه در نظريه اش تحت عنوان اقتصاد<br />

رفاهي ، امكان رسيدن به توسعه و انكشاف را توسط يك دولت اتوريتار رد و نفي آرده و برعكس دستيابي به انكشاف<br />

اقتصادي را از طريق يك دولت توسعه گراي دموآراتيك امكان پذير و بلكه يگانه راه مي داند.‏<br />

منظور از يك حكومت قوي نه يك دآتاتوري پليسي است و نه حكومت شخصي پاتريمونيالي؛ بلكه مراد يك نوع<br />

‏«ديموبيروآراسي»‏ يعني يك حكومت قانونمند و دموآرات مي باشد.‏ به اين معنا ضمن اينكه بايد عقلانيت بيروآراتيك در<br />

جهت اجراي پروژه هاي عام المنفعه و بازسازي بر رفتار دولت ما حاآم باشد،‏ بايد بتوانيم منافع ملي را در افغانستان<br />

تعريف آنيم،‏ بايد نخبگان را به وفاق جمعي برسانيم،‏ بايد با انواع مختلف فساد اداري به طور سيستماتيك مبارزه آنيم،‏<br />

بايد دولتي پاسخگو و قابل اصلاح و انتقاد پذير داشته باشيم.‏<br />

( ١٩٩٨)<br />

٢<br />

1 Amartya Sen, born Nov. 3, 1933, Santiniketan, India<br />

2 Welfare economics


فصل دوم<br />

مباحث تاريخي و جامعه شناختي پارلمان در افغانستان<br />

-٢<br />

-٣<br />

١- نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان(‏‎١٩١٩‎ ١٩۶٣)<br />

‏(پروفيسر سعد الدين هاشمي)‏<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان و تحليل دههء دموآراسي<br />

‏(داآتر سيد اآبرزيوري)‏<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسی<br />

‏(پروفيسر طاهر هاشمي)‏<br />

-۴<br />

دموکراسي افغانی<br />

‏(ياسين رسولي)‏


نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان<br />

١٩١٩) (١٩۶٣<br />

بکار بُرد تجارب گذشته و ارزشهای نوين در انتخابات آينده<br />

پوهاند سيد سعدالدين هاشمی<br />

باعتقاد انديشمندان و فلاسفه،‏ انسان موجودی است که دو خصوصيت تغييرناپذير دارد:‏ ‏«تفکر»‏ و ‏«زندگی<br />

جمعی».‏ اين دو خصوصيت بود که موجد تمدن و فرهنگ گرديده و سير انکشاف و تکامل را پيموده است.‏ يکی<br />

ازين انکشافات و تکامل،‏ تشکيل موسسهء اجتماعی است که امروز بنام ‏«دولت»‏ ياد ميشود که بخاطر زيست<br />

اجتماعی،‏ رفع نيازمندی جامعه و روابط بين افراد عرض وجود کرد.‏<br />

اين موسسه از همان مراحل ابتدائیاش،‏ بنام مردم و از طريق مردم و برای خود مردم،‏ دساتير و قواعد<br />

حقوقی را تثبيت و همه را باحترام به آن واداشت.‏ فرصت که جوامع از ناحيهء نفوس و ساحه اراضی رو بازدياد و<br />

وسعت نهاد و دولت جان تازه گرفت،‏ در وظائف و صلاحيتهای خودگام فراختر گذاشته و روزی رسيد که مستبد،‏<br />

ستمگر و مطلق العنان شد و بافراد حق نداد تا در مورد حقوق خود ابراز نظر کنند.‏ ازينجاست که در هر يک از<br />

ادوار پنجگانه تاريخی،‏ افراد،‏ گروهها،‏ اقشار و طبقات محروم،‏ از پا نه نشسته و تا آنجا که اوضاع و احوال و<br />

شرائط زمان و محيط اجازه ميداد برای حفظ و اعلام تثبيت حقوق خود در اوقات مختلف،‏ در جاهای مختلف و به<br />

شيوههای مختلف منجمله تأسيس ‏«پارلمان»‏ مبارزه کردند و مجامع و موسسات سياسی را به رعايت اصل رضايت<br />

افراد واداشتند.‏ انديشمندان،‏ مصلحان،‏ فلاسفه،‏ نويسندگان بشر دوست،‏ با انديشههای نوين باصالت در جامعه آنان<br />

را ياری رسانيدند.‏<br />

تا جائيکه اسناد تاريخی نشان ميدهد،‏ تجاويز باز دارنده قدرت،‏ در دست يک فرد و يک مرجع بار اول،‏ در<br />

نظامهای اقتصادی اجتماعی،‏ در نظام سياسی يونان قديم و بعداً‏ در روم قديم بملاحظه رسيد.‏<br />

در دولتهای شهری يونان،‏ اجتماعی از طبقه اشراف و ممتاز ‏(خواص)‏ در اوقات معين گردهم میآمدند و<br />

نمايندگان خود را برای امور شهر انتخاب میکردند و گاهی هم،‏ تمام شهريان درين انتخاب حصه میگرفتند.‏ اين<br />

طريقهء اخير يک نوع سيستم دموکراسی مستقيم قديم بود ‏(قرن پنجم قبل از ميلاد)‏ که بحيث کودک نوزاد<br />

دموکراسی در دنيای باستان پا بعرصه وجود گذاشت و سرآغاز فصل تاريخ انديشههای سياسی جهان محسوب<br />

گرديد.‏<br />

گرچه واژهها،‏ مفاهيم،‏ افکار و انديشههای سياسی جديد مانند:‏ دموکراسی،‏ عدالت،‏ آزادی،‏ انتخابات،‏<br />

حکومت مشروطه،‏ احترام به قانون و امثالهم از عقائد فلاسفهء همين دوره سرچشمه گرفته است،‏ اما دموکراسی<br />

نوين،‏ شباهتی به دموکراسی،‏ روستا،‏ قبيله و دولت شهری ندارد،‏ بلکه اين دموکراسی بمرور با ضعف و زوال<br />

هرم ثلاثه ‏(کليسا،‏ فيوداليزم،‏ سلطنتهای مطلقه)‏ و بعداً‏ در جريان پيدايش و تکامل دولت-‏ ملت بالنده شد.‏ در آغاز<br />

که بحيث يک قسمت اساسی و عمده قانون<br />

جريان اين پروسه ميتوان از منشورکبير ‏«مگناکارتا<br />

انگلستان بوجود آمد،‏ ياد کرد.‏ امضاء اين سند توسط جانJohn شاه انگلستان در ١٢١۵ ميلادی در شصت و سه<br />

ماده،‏ نخستين قدمی بود بزرگ بخاطر مبارزهء طولانی آزادیهای سياسی و حرکت بسوی مشروطه در انگلستان.‏<br />

برخی از مفاهيم آزادیهای فردی آن در مبارزات و جنبشهای بعدی برای کسب آزادی،‏ بحيث مودلی در اسناد،‏<br />

احکام،‏ دساتير و منشورهای بعدی در کشورهای ديگر مورد احترام قرار گرفت.‏<br />

در همين قرن است که موضوع اصلاحات مذهبی و مبارزه علم با کليسا حاد ميشود و عدهء از فلاسفه انسان<br />

،Huss لوتر،‏ کالوين و امثالهم از طريق تقبيح دخالتهای ناروای<br />

دوست مانند:‏ وايکلف<br />

روحانيون در امور دنيوی و زندگی افراد،‏ با تأييد آزادیهای فرد ی راه بحث آزادانه برای فلاسفه مابعد را باز<br />

کردند.‏<br />

از قرن پانزدهم و شانزدهم،‏ همزمان و موازی با پيشرفت اختراعات و اکتشافات،‏ فن،‏ تخنيک و توسعه<br />

دانش و تعاليم نوين بورژوازی رشد يافته،‏ در افکار سياسی و انتقاد از اوضاع اجتماعی،‏ امور مربوط به حکومت،‏<br />

دولت،‏ فرد و جامعه و تاييد حقوق بشر،‏ نيز،‏ جنبش و حرکتی پديد آمد.‏<br />

در قرون هفدهم و هجدهم،‏ فلاسفهء جليل القدری چون:‏ هابس،‏ جان لاک،‏ ولتر،‏ مونتسکيو،‏ روسو و امثال<br />

آنان عرض وجود کردند،‏ عقايد،‏ نظريات و افکار سياسی آنها در نخستين موج دموکراسی شدن انقلابات و<br />

جنبشهای مهمی که غرض تأييد حقوق بشر و دموکراتيزه کردن جامعه ارائه کرده بودند،‏ بسيار موثر بود.‏<br />

«Magnacarta<br />

،Whycliff هس


□ ١٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

در انگلستان،‏ تصادمات و مبارزه ميان شاه و نمايندگان بورژوازی نوخاسته و اشراف جديد که در پارلمان<br />

راه يافته بودند،‏ سرانجام با پذيرش،‏ ‏«سند اعلاميهء حقوق»‏ Petition of Rights توسط،‏ ويليام شاه انگلستان<br />

که روش مشروطه در آن خلاصه شده بود،‏ پايان يافت.‏ بدينسان،‏ انقلاب بورژوازی انگلستان که قدرت<br />

سياسی را از يك طبقه به طبقهء ديگر منتقل کرد،‏ به پيروزی رسيد،‏ و پارلمان ‏(مجلس عوام و اعيان)،‏ قدرت عالی<br />

و تجسم ارادهء مردم تلقی شد.‏<br />

جان لاک يکی از فيلسوفان متجدد و جانشين قدما،‏ که معاصر و مدافع انقلاب انگلستان بود و جامعه و<br />

سياست و حکومت را مورد بررسی و بازبينی مجدد قرار داد،‏ نظريات و عقائدش نه تنها در انقلاب انگلستان بلکه<br />

در انقلابات بعدی چون انقلاب و استقلال امريکا و انقلاب کبير فرانسه و کشورهاي دموکراتيک قرن اخير نيز اثر<br />

گذاشت*‏<br />

در مجموع،‏ ‏«مشروطيت»‏ که يک پديده و خواست بورژوازی بود،‏ بعد از پيروزی بر مطلقيت در مغرب<br />

زمين،‏ اوضاع سياسی،‏ اقتصادی و اجتماعی مردم را تغيير داده و بعدتر،‏ پس لرزههای آن بمرور،‏ راه خود را در<br />

مشرق زمين باز کرد و افکار سياسی فلاسفه قرون هفدهم و هجدهم انگليس و فرانسه وارد شرق شد،‏ مگر برعکس<br />

غرب،‏ روشنفکران و بورژوازی شرق با دو دشمن به مبارزه برخاستند:‏ استبداد و استعمار.‏<br />

البته انديشه نوگرائی و دستيابی به تمدن غرب درين مبارزات و جنبشهای شرقی و اسلامی نيز نهفته بود.‏<br />

از ميان مردان تاريخ نوين مشرق زمين و پيشگامان اين جنبش نامهای سيدجمالالدين افغانی،‏ ميرزا ملکم خان<br />

‏(نويسندهء:‏ کتابچه غيبی يا دفتر تنظيمات سال و ميرزا آقاخان کرمانی،‏ همواره ورد زبانها است.‏ آنان با<br />

نوشتن کتب،‏ مقالات،‏ نشريات و خطابههايشان،‏ مطالب آزاديخواهانه و واژههای کليدی فلاسفهء غرب را که در<br />

بالا به آن اشاره شد،‏ به شرق انتقال دادند و خميرمايهء جنبشهای بعدی اسلامی شرق گرديدند.‏<br />

--------<br />

* جوهر و عصارهء عقائد جان لاک،‏ مطالب آتی آيديالهای مشروطيت را تشکيل ميداد:‏<br />

مردود دانستن سلطنت مطلقه اصالت فرد حق آزادی،‏ مساوات ‏(در حقوق)‏ اموال حق انحلال حکومت<br />

تفکيک و تعادل قوای ثلاثه پارلمان ‏(دو مجلس عوام و اعيان)‏ حکومت اکثريت منشأ قدرت در مردم<br />

است مشروعيت دولت ‏(هيچ دولتی بدون رضايت اعضاء جامعهء خود حق وجود ندارد)‏ قانون محدود به<br />

منافع جامعه است،‏ مردم فقط بشرطی رضايت به تشکيل دولت دادهاند که دولت:‏ حيات،‏ آزادی و اموال و<br />

امنيت شان را تأمين کند....‏<br />

اما در افغانستان،‏ تا قبل از مقدمات مشروطهخواهی،‏ مانند کشورهای اسلامی و شرقی احکام و قوانين دينی،‏<br />

اوامر شفاهی،‏ فرامين شاهان،‏ قوانين عرفی و سنت جامعه،‏ همواره،‏ حيثيت قانون را داشته است.‏ در طول<br />

تمام دوران تاريخ،‏ مفکوره و تعامل مشوره در جامعهء افغانی مروج بود و اکثر مسايل متنازع فيهشان<br />

براساس جرگه،‏ حل و فصل میشد.‏ همچنان تعامل مشوره در امور مربوط به سرنوشت مردم و موضوعات<br />

مهم ملی معمول بود.‏<br />

در نوع اخير،‏ نظامهای قبيلوی و نظامهای استبدادی در بعضی قضايا،‏ خود را مجبور يافته که در برابر<br />

ملت خم شود و به تأسيس شورای کبير ‏(لويه جرگه)‏ برای آن قضايا،‏ از رأی مردم استمداد نمايد.‏<br />

شادروان استاد خليلی،‏ جرگهها را بدو نوع ياد کرده است:‏ ‏«جرگههايي که در مواقف خطر از راه اراده آزاد<br />

خود ملت منعقد شده و در آن روزگاری بوده که نظام مرکزی برهم خورده و تاج سلطنت سرنگون گرديده و<br />

مردم بخودی خود با دشمن بيگانه دست و گريبان بودهاند.‏ در چنين هنگام اگر چه شمار اعضای آن اندک و<br />

از هر گونه تشريفات عاری بوده در پايهء اول از بزرگی و عزت قرار دارد.‏ و جرگههای ديگری که در<br />

مسايل روز و تدوين قوانين در هنگام امن و آرامش بوسيله فرمان و دعوتنامه تشکيل شده در درجه دوم<br />

قرار دارند.»(‏‎١‎‏)‏<br />

شادروان صباح الدين کشکی مینگارد:‏ ‏«لويه جرگهها را بعض نويسندگان ارادهء مردم و دموکراسی تلقی<br />

کردهاند.‏ ولی اين اجتماعات در حقيقت،‏ اجتماعی از رهبران و سران قوم و ديگر صاحب رسوخان بوده<br />

است که با حکومات وقت در صف رضايت و موافقت قرار داشتهاند.‏ آنانی که درين جرگهها دعوت میشدند<br />

اين امتياز را برای توسعه و علو مقام خود با حمايت خموشانه حکومت و برای غلبه بر دشمنان و<br />

مخالفينشان يا در بسياری از موارد،‏ برای استفاده و اختناق مزيد طبقات ضعيف بکار میبردند»(‏‎٢‎‏)‏<br />

گرچه لويه جرگهها،‏ اکثراً‏ فرمايشی و تا حدود زياد،‏ آنچه خواست زمامداران و همدستانشان بوده،‏ مهر<br />

تأييد بر آن زدهاند،‏ ولی هستند کسانی که نقش لويه جرگهها را در بعض حالات مهم دانسته و آن را مظهر<br />

دموکراسی افغانی ميدانند و نيز غربیها بهترين حکومتی را که برای افغانستان تجويز میکنند،‏ همان<br />

(١٨۵٨<br />

(١۶٨٨)


□ ١٣ افغانستان و پارلمان<br />

نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />

...»<br />

‏«دموکراسی لويه جرگه»‏ است.‏ لويه جرگه اضطراری و لويه جرگه تصويب قانون اساسی اوايل قرن بيست<br />

و يكم،‏ نمونههای از آن است.‏<br />

نويسنده جوان و با استعداد،‏ انصاری،‏ باين باور است که:‏ ‏«جرگه نهادی فيودالی قبيله وی است که با<br />

معيارهای پذيرفته شده حقوق،‏ تعارض آشکار و بنيادی دارد...‏ لويه جرگهها دارای خصوصيتهایاند که در<br />

نهادهای دموکراتيک ديده نمیشود.‏ اين تجمع يک نهاد قابل تعريف و ثابت و دارای اهداف مشخص و<br />

واضح نيست.‏ تاريخ انعقاد آن معلوم نيست،‏ اعضای آن مشخص نمیباشد.‏ مشخصات و شرايط عضويت آن<br />

معلوم نيست،‏ متود انتخاب اعضاء تبعيض آميز و غير دموکراتيک است،‏ مسئوليت و وجايب اعضاء<br />

غيرمشخص بوده و آنها در برابر هيچ نهادی حسابده نيستند...‏<br />

معيارهای پيچيده غيرمکتوب،‏ لغزنده و شناور،‏ غيردموکراتيک...‏ اساس انتخاب اعضا را تشکيل<br />

ميدهد.»(‏‎٣‎‏)‏<br />

مگر مفکورهء پارلمان ‏(شورای ملی)‏ بمعنی امروزی،‏ بحيث موسسهء نهادينه،‏ در آغاز قرن بيستم در<br />

افغانستان عرض وجود کرد،‏ بدين شرح که در طليعهء اين قرن که مصادف با آغاز زمامداری امير حبيباله<br />

بود،‏ شرايط بخصوص پديدهء ‏«پروسهء بيداری آسيا»‏ همگام و همنوا با شرايط داخلی کشور زمينههای يک<br />

خيزش فرهنگی،‏ فکری،‏ سياسی و اجتماعی را در کشور فراهم نمود.‏ درين نوبت با الهام از گذشته نيمه دوم<br />

قرن نوزدهم و با استفاده از شرايط و زمينههای جديد بار ديگر افغانستان مانند کشورهای همسايه اسلامی و<br />

شرقی در مسير حرکت و تحول ولو بطي قرار گرفت و به جمود فکری چندين قرنه پايان داده شد.‏ درين<br />

حرکت و خيزش و مبارزهء آگاهانهء سياسی که انديشهء نوگرائی،‏ رستاخيز فرهنگی تمدنی،‏ استقلال ملی،‏<br />

ضديت با استبداد داخلی و استعمار خارجی و اتحاد و همبستگی ملی را در خود پرورانيده بود،‏ براه انداخته<br />

شد.‏ گروهی از نخبگان،‏ روشنفکران و اصلاحطلبان جامعه از مليتهای مختلفه و اقشار مختلفه که بيشتر<br />

پايگاه شهری داشتند و بنام ‏«مشروطهخواهان اول»‏ ياد شدهاند،‏ تا حد توان،‏ متناسب به سطح درکشان از<br />

مشروطهخواهی و دموکراسی،‏ پيشگامان اين جنبش و حرکت گرديدند(‏‎۴‎‏)‏<br />

تا جائی که اسناد نشان ميدهد،‏ اثرات مختلط بخصوص نهضت فرهنگی سال ١٩٠٣ ‏(حوزه مکتب حبيبه و<br />

مطالعهء جرائد خارجی)‏ يکی از عوامل عمده و نشانگر قبلی و مقدماتی اين خيزش بوده است.‏ گفته سردار<br />

نصراله:‏ ‏«از معارف مشروطه ميزايد...»(‏‎۵‎‏)‏ بحيث يکی از اسناد معتبر برين ادعا صحه میگذارد.‏<br />

اين بنياد فرهنگی در کنار پرورش کدرهای تعليمی تربيتی،‏ اداری،‏ فنی و مسلکی،‏ بتدريج حيثيت يکی از<br />

مراکز و عمده فعاليتهای سياسی روشنفکران دموکرات،‏ ترقيخواهان،‏ اصلاحطلبان،‏ آزاديخواهان و<br />

استقلالطلبان کشور گرديد.‏<br />

در کنار معلمين افغانی،‏ يک تعداد معلمين هندی که از محيط روشنتر آمده بودند و در رأسشان داکتر<br />

عبدالغنی قرار دادشت،‏ آموزههای فرهنگی و سياسی خودشان را برای يک تعداد روشنفکران افغانی انتقال<br />

دادند.‏ داکتر عبدالغنی،‏ شخصی بود که از دموکراسی غرب و پارلمان انگليس ‏(مادر پارلمانها)‏ آشنائی<br />

کامل داشت،‏ حينکه وارد افغانستان شد،‏ با معلمان افغان و هندی،‏ علاوه بر فعاليتهای مثمر فرهنگی در<br />

معرفی و انکشاف مشروطهخواهی و مشروطهطلبی در افغانستان نيز سهم قابل ملاحظه انجام دادند.‏<br />

او علاوه برانکه مدير حبيبيه و يکی از موسسين و فعالان و در رأس يکی از حلقات مشروطهخواهان قرار<br />

داشت،‏ طبق اسناد معتبر آرشيفی،‏ رئيس عمومی جمعيت مشروطهخواهان بود،‏ چنانچه در اسناد محرم آمده<br />

تأسيس کرده<br />

است:‏ داکتر عبدالغنی يک سوساسيتی مخفی<br />

است که اعضای آن شبانه در خانه داکتر مذکور اجتماع میکنند،‏ او درينجا شروع به تدريس اساسات<br />

اقتصاد سياسی نموده و بتدريج راجع بمفاد پارلمان در عوض حکومت مطلقه و استبدادی،‏ لکچر ميدهد.‏ در<br />

ظرف شش ماه،‏ امير هيچ اطلاعی ازين امر نداشت...»(‏‎۶‎‏)‏<br />

در سند محرم ديگر آمده است توطئه توسط داکتر عبدالغنی براه اندخته شده که هدف آن تأسيس حکومت<br />

پارلمانی در افغانستان است.‏<br />

(Siri Mili ملی ‏(سِرّ‏ Secret Society<br />

“Plot was engineered by Dr Abdul ghani, whose object was to give Parliamentary<br />

government to Afghnistan”. ( ٧)<br />

...»<br />

در مجموع مطالب ذيل اهداف و برنامه مشروطهخواهان اول را تشکيل ميداد:‏<br />

از بين بردن امير حبيب اله بحيث مانع در راه آزادیهای سياسی و حصول استقلال کامل سياسی،‏<br />

حکومت مشروطه،‏ قانون اساسی،‏ پارلمان ‏(شورا)،‏ عدالت،‏ آزادی مطبوعات،‏ تعميم و گسترش معارف،‏<br />

ضديت با استعمار برتانيه،‏ اصلاح امور اجتماعی و اقتصادی(‏‎٨‎‏)‏


□ ١٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

با افشاء پلان،‏ گير و گرفتها شروع شد و مبارزان،‏ يا بدار آويخته شدند،‏ يا به توپ بسته شدند و يا<br />

در زندانهای استبداد پوسيده شدند.‏<br />

با سرکوبی اين جنبش،‏ مبارزه قطع نشد،‏ وارثان و تکامل دهندگان افکارشان يعنی مشروطهخواهان<br />

دوم ‏«جوانان افغان»‏ اهداف آنان را دنبال کردند.‏ جوانان افغان مرحله اول بدور ‏«سراج الاخبار افغانيه»‏ و<br />

‏«جوانان افغان»؛ مرحله دوم به محور ‏«امان افغان»‏ ‏-اين پُر مايهترين اخبارهای دههء دوم و سوم،‏ در<br />

مبارزه ملی در برابر استعمار،‏ اصلاح اموراجتماعی-‏ بحيث بلندگوی انديشههای آزاديخواهانه،‏ تجدد طلبی،‏<br />

عرض و جود کردند.‏ در ختم مرحلهء اول و آغاز مرحلهء دوم ‏«جوانان افغان»‏ اهدافشان را عملاً‏ مورد<br />

تطبيق قرار دادند:‏ آغاز کار با قتل امير حبيب اله،‏ با طرح از قبل تهيه شده آغاز گرديد،‏ افغانستان استقلال<br />

کامل سياسی خود را حاصل کرد،‏ شهزاده امان االله که عضويت مشروطهخواهان را داشت بحيث پادشاه<br />

روی صحنه آمد،‏ ريفارمهای اساسی مطابق نياز زمان روی دست گرفته شد.‏ شاه امان اله که عصر خودش<br />

را عصر قانون و شوری نام نهاد(‏‎٩‎‏)‏ تلاش ورزيد،‏ بهمکاری تحول طلبان با طرح قوانين و اصلاحات<br />

سياسی و اداری،‏ د ولت را از چارچوب مطلقيت که ميراث اسلافش بود،‏ رهائی بخشد و بر خرابههای نظام<br />

کهن قبيلوی،‏ فيودالی و خانخانی،‏ شالوده جامعه عصری را پیريزي کند.‏ درين راستا گامهای را بسوی<br />

دموکراتيک آردن نظام شاهی مشروطه،‏ يعنی تأسيس پارلمان برداشت.‏ در گام نخست،‏ اولين مجلس شورا<br />

را که حيثيت مجلس قديم اعيان را داشت و وظيفهء آن تدوين قوانين دولت بود بنام ‏«رياست عموميهء<br />

شورای دولت»‏ در برج شمالی ارگ تأسيس کرد ‎١٢٩٩‎ سپتمبر درين مرکز يک تعداد<br />

علمای دينی روشنگرا،‏ نويسندگان،‏ اصلاحطلبان،‏ روشنفکران مشروطه خواه،‏ مأمورين دولت و ترجمانها<br />

که بعضی از اينها تمايلات راستی،‏ پان اسلاميستی،‏ نشنلستی و چپی داشتند،‏ دور هم جمع شده بودند برخی<br />

از اعضا اينها بودند:‏<br />

سردار سيد احمد بحيث رئيس،‏ فتح محمد،‏ جمعه خان،‏ حبيب اله مدير عمومی پوسته.‏<br />

محمد قاسم،‏ امير شرمحمد برگرد مُلکی،‏ قاضی عبدالواسع قندهاری ‏(مشروطهخواه).‏ مولوی محمد حسين<br />

‏(مشروطهخواه)‏ مولوی محمد بشير ‏(مجاهد در سرحد و همکار حکومت موقت هند در کابل)‏ عبدالرحمن لودين<br />

‏(مشروطهخواه)،‏ داکتر عبدالغنی ‏(مشروطهخواه)‏ مولوی نجف علی ‏(مشروطهخواه)،‏ عبدالرحيم،‏ فيض محمد<br />

ناصری ‏(مشروطه خواه)‏ سعدالدين بهاء ‏(مشروطه خواه)،‏ بدری بيگ ‏(آمر پوليس انقره که با جمال پاشا بکابل آمده<br />

بود).‏ بحيث نائب رئيس،‏ چند نفر فرانسوی نيز عضويت اين کميسيون را داشتند.‏ آنان نخستين قانون اساسی مدون<br />

افغانستان را که مشابه قانون اساسی ترکيه که اساس آن را،‏ کود ناپليون فرانسوی تشکيل ميداد تهيه نمودند و نام آن<br />

را ‏«نظامنامه اساسی دولت عليه افغانستان»‏ گذاشتند(‏‎١٠‎‏)‏ از نگاه تاريخی،‏ اين نخستين قانون اساسی مدون<br />

مادهئی که يکی از دستآوردهای سياسی،‏ فرهنگی و اجتماعی در آن تجلی میکرد(‏‎١١‎‏)‏ در لويه جرگهء<br />

و متعاقباً‏ در لويه جرگه بعدی با بعض تعديلات مواد تأييد گرديد.‏<br />

با تصويب اين قانون ‏«پذيرش تفکر مدرن دربارهء دساتير حقوقی و انسجام آن بشکل قانون در چارچوب<br />

تفکر شرعی از يکسو،‏ و جذب نهاد سنتی تمثيلی ‏«لويه جرگه»‏ در چارچوب تفکر مدرن ‏(در رابطه با قانون<br />

اساسی،‏ در افغانستان از سوی ديگر اقدام بس بزرگی بود»(‏‎١٢‎‏)‏<br />

گرچه نظامنامه،‏ آميزهء بود از تسلط روحانيت،‏ ادامهء سلطه شاه،‏ ولی موجوديت يک سلسله حقوق و<br />

آزادیهای فردی و شهروندی را تأييد میکرد و بيشتر متوجه تحکيم بنيان وحدت ملی افغانستان بر محور برادری<br />

و حقوقی مساوی مردم افغانستان بود.‏<br />

‏«جوانان افغان»‏ و ريفارمستها تلاش بخرج دادند که از مواد و پرنسيبهای مترقی و بورژوا-دموکراتيک،‏<br />

به نفع مردم و جامعه استفاده<br />

چون مواد ‎١١‎؛ ۶،<br />

کنند.‏<br />

البته راجع به مطالب غير دموکراتيک آن چون:‏ غير مسئول بودن شاه،‏ تفکيک سلطنت از حکومت،‏ تفکيک<br />

و تعادل قوای ثلاثه،‏ که از ارگان عمده دموکراسی شاهی مشروطه است،‏ در صبحتها و نوشتههای خود راجع به<br />

آن گفتگو میکردند.‏<br />

در مورد ‏«شورای دولت»‏ که اعضای ان انتخابی و انتصابی<br />

در قانون اساسی،‏ يازده ماده<br />

اعضای انتخابی آن از بين<br />

بود،‏ تذکر داده شده بود.‏ طبق نظامنامه تشکيلات اساسيه افغانستان<br />

مردم به تناسب بزرگی تشکيل و نفوس از هر ولايت و حکومات اعلی،‏ از يک ال پنج نفر بود.‏ ولايات،‏ شامل:‏<br />

کابل قندهار،‏ هرات،‏ ترکستان،‏ قطغن و بدخشان،‏ و حکومات اعلی،‏ شامل:‏ مشرقی،‏ جنوبی،‏ فراه،‏ و ميمنه)‏ بود در<br />

سال تغييرات بزرگی در نظام پارلمان افغانستان رخ داد.‏ شاه امان اله در نتيجه سفرش به کشورهای<br />

اروپائی،‏ ترکيه و فارس،‏ خواست از تجربه پارلمانی اين کشورها استفاده نمايد.‏ بر اثر آن در لويه جرگه پنج روزه<br />

٧٣<br />

(٨ حوت<br />

.(١٩٢٠<br />

،٢) ۴ و (٢۴<br />

(٢۴ سنبله<br />

۴٠ ،٣٩ ،٣٣ ،٢۴ ،٢٣ ،٢٢ ،٢٠ ،١٩ ،١٨ ،١۶ و (۴١<br />

١۵) جوزای (١٣٠٢<br />

) زا ٣٩ تا (۴٩<br />

١٣٠١، مطابق مارچ ١٩٢٣)<br />

،١٠ ،٩<br />

١٩٢٨


□ ١٥ افغانستان و پارلمان<br />

نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />

۵) ٩ سنبله ١٣٠٧ ٩ سپتمبر (١٩٢٨<br />

تغييرات مهمی در قانون اساسی بوجود آمد.‏ در عوض<br />

٢۴ اگست <br />

پغمان<br />

‏«شورای د ولت»‏ پارلمان ‏(شورای ملی)‏ انتخابی با رای مستقيم از ١۵٠ نفر وکلای با سواد ملت،‏ از سنين<br />

٧٠ ساله برای دورهء سه ساله پذيرفته شد.‏ بعد از آن مسودهء قانون انتخابات پارلمان توسط غلام صديق چرخی<br />

وزير خارجه قرائت گرديد.(‏‎١٣‎‏)‏<br />

قانون مجلس ‏«شورای ملی»‏ دارای مواد مهم بود که برخی از آن عبارت بود از:‏<br />

تعداد اعضای شورا ملی ١۵٠ نفر،‏ مدت کار هشت ماه در سال،‏ نصاب مجلس ٨١ نفر،‏ تابعيت افغانی داشته<br />

باشد و باسواد باشد*‏<br />

کانديد اقلاً‏ شش ماه مقيم حوزه کاندی خود باشد،‏ اشخاصی که تحت کفالت شخص ديگری باشد،‏ تجاری که<br />

افلاس داده باشد،‏ اشخاص که محکوم به جرايم شده باشد،‏ افراد قوای مسلح نظامی،‏ افراد پوليس حق کانديد شدن را<br />

ندارد.‏ کانديد بايد افغان باشد يا اينکه ده سال از تابعيتاش گذشته باشد،‏ مأمورين ملکی دولتی قبل از کانديد شدن<br />

بايد از مناصب دولتی استعفا بدهد،‏ افراد خانواده بعد از اجازه شاه،‏ حق دارند کانديد شوند.‏<br />

کانديد دارای حسن سيرت و متصف به اخلاق عالي باشد....(‏‎١۴‎‏)‏<br />

عبدالرحمن لودين مشروطهخواه بزرگ،‏ در رابطه به شورای ملی و تشکيل حزب،‏ طیمعروضه عنوانی<br />

شاه اماناله نوشت:‏<br />

‎٣‎ حکم اجرای انتخابات وکلای جديد که معطل است و تشکيل شورای ملی،‏ خيلی مفيد و بر وقت است.‏ هر<br />

گاه وکلای جديد،‏ بيايند و شورای ملی زودتر تشکيل شود و پيش از تشکيل شورای ملی باز مانند جرگه با وکلا<br />

حرف زده شود،‏ بمناسبت تقاضای وقت،‏ بهتر است که تلافی جرگه گذشته نموده شود...‏<br />

‎۴‎ مسأله تشکيل ‏«حزب استقلال و تجدد»‏ از حد ضرور لازم الاجراء است که جدا،‏ خود اعليحضرت آن را<br />

تشکيل نمايد و باصول مجالس خفيه عالم،‏ در آن عهد و ميثاق به شرف و شمشير و يا بکدام اصول ديگر گرفته<br />

شود و پروگرام آن ترتيب گردد و خود اعليحضرت بالذات،‏ با هر يک تنها در اوقات متفرق معرفی شود،‏ وساطت<br />

هيچکس در آن نباشد...‏ (٢ قوس ١٣٠٧)(١۵)<br />

٢٠ تا<br />

-------<br />

*<br />

وقتيکه موضوع شورا توسط نمايندگان جنوبی مورد اعتراض قرار گرفت،‏ امان اله آنها را تا دو دوره<br />

معاف ساخت و تا ختم اين دوره آنان بايد روش ‏«صوت غازی»‏ را ياد بگيرند آدمک ص‎٢٩٢‎‏.‏<br />

از زبان عبدالهای داوی،‏ روايت شده که اساسنامه حزب به قلماش در قيد تحرير آمده بود.‏ درهر حال،‏ گرچه<br />

اصلاحات ضروری و اساسی رو بنائی از جمله نهاد سياسی و وارد کردن کشور به عصر مدرن،‏ در يک جامعه<br />

دارای اقتصاد و فرهنگ فيودالی قبيلوی عقب مانده و سنتی در اصلاح وضع زندگی مردم مؤثر بود،‏ ولی از يک<br />

طرف تطبيق آن با رشد اصلاحات زيربنائی جامعه همگام و متناسب نبوده و هم به شيوه اي مورد عملکرد قرار<br />

گرفت که جامعه سنت گرا آن را هضم کرده نتوانست و از گذشته خود جدا شد،‏ بخصوص که اين شتابزدگی در<br />

تطبيق برنامهها توسط نمايندگان و مأمورين کم سواد و ملوث دولت با شکل منفی آن تعبير و تفسير و معرفی<br />

گرديد،‏ برنامهها فلج و ناکام ساخته شد.‏ از طرف ديگر زمانی که آنعده با اصلاحات جديد يک سلسله امتيازات<br />

اقتصادی،‏ اجتماعی و سياسی خودشان را از دست دادند،‏ همه در يک کارزار روانی،‏ همراه با فعاليتهای مارهای<br />

در آستين با پشتيبانی تبليغات قوی خارجی،‏ در ضديت با اصلاحات همدست شدند.‏<br />

در نتيجه تقابل و پارادکس،‏ افکار سنتی ومتجدد،‏ گامها و حرکتهای نخستين که در رويکار آوری يک<br />

پارلمان انتخابی آزاد،‏ نظام مشروطه کامل و دموکراسی،‏ براه انداخته شده بود به ناکامی انجاميد و بدرخشانترين<br />

دروهء تاريخ معاصر افغانستان خاتمه داده شد.‏<br />

٢٣ ميزان ١٣٠٨) شخصی که تجربه دموکراسی شرقی<br />

با رويکار آمدن محمد نادرشاه<br />

و غربی ‏(نيم قارهء هند و فرانسه)‏ را داشت و در صبحت با هنری دابس در کابل خود را اهل شمشير خطاب کرده<br />

بود و فريزر تتلر،‏ او را اداره چی بزرگ ياد کرده است،‏ شيوهء کار به نحو ديگری آغاز شد.‏<br />

شاه جديد،‏ در همان آغاز ورود به کابل،‏ مرامنامه تحريری رسمی خودش را در ده ماده منتشر کرد که<br />

فشرده مطالب آن ازينقرار بود:‏ اجرای امور مملکت موافق باحکام دين مقدس اسلام و مذهب حنفی،‏ لزوم شعبهء<br />

احتساب،‏ حجاب موافق بدين و شريعت،‏ منع شراب نوشی و خريد و فروش آنها،‏ تنظم اردو،‏ کار به اهل آن،‏ تشکيل<br />

شورا،‏ تعين صدراعظم،‏ تشکيل کابينه(‏‎١۴‎‏)‏ متعاقب نشر مرامنامه،‏ بخاطريکه سلطنتاش را شکل قانونی بدهد و<br />

استحکام يابد جرگه ٣٠١ نفری که اکثريت آن را روحانيون وابسته،‏ ملاکان،‏ و مأمورين تشکيل ميداد در<br />

در تالار بزرگ قصر ستور داير نمود.‏<br />

١٨)<br />

(١۶ اکتوبر ١٩٢٩ <br />

سنبله ١٣٠٩)


□ ١٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

...»<br />

منظور اين جرگه،‏ دو چيز بود:‏ يکی ابطال تصاويب لويه جرگهء انتخابی ١٣٠٧ که شکل قانونی بخود<br />

گرفته بود،‏ از قبيل:‏ الغای القاب و لباس مأمورين،‏ تعيين دارائی هنگام دخول در خدمت دولت،‏ حساب دهی از<br />

مصارف شخصی خود،‏ قانون استخدام،‏ تحديد اختيارات قضات و حکام،‏ ادارهء تفتيش عمومی تعيين جزا براساس<br />

قانون مدونهء قبلی و تعيين جزای نقدی،‏ تشکيل محاکم عصری و مدنی،‏ آزادی مطبوعات و انتقاد،‏ الغای نکاح<br />

صغيره و سن ازدواج،‏ رفع حجاب زن،‏ شرط داشتن از نمايندگان باسواد و امثالها.‏<br />

منظور ديگر،‏ همانا جرگه را بنام ملت بر رخ شاه امان اله کشيدن بود..‏ در فيصله نامه مورخ<br />

١٣٠٩، امان اله بنام خاين ملت و دزد دارائیهای افغانستان موسوم و ثروت بُردهگی او واپس خواسته شده بود...‏ و<br />

نادرشاه را وکيل گرفته بود...»(‏‎١٧‎‏).‏<br />

بهر صورت،‏ بعد از تشکيل جرگه ٣٠٢ نفری*،‏ لايحه انتخابات شورای ملی،‏ تصويب و اعضای ان نيز از<br />

بين وکلای جرگه از ولايات مختلفه ١١١ نفر انتخاب و در ١٣٠٩ شورا افتتاح شد و رئيس آن از طرف<br />

محمد نادرشاه،‏ عبدالاحد مايار،‏ منصوب شد.‏ موصوف باندازهء مورد اعتماد بود که پنج دوره پيهم،‏ رياست شورای<br />

ملی را به عهده داشت،‏ به گفته غبار:‏ ‏«عبدالعزيزخان وکيل قندهار ‏(مدير طلوع افغان)‏ عليه رئيس انتصابی،‏<br />

بيانيهء ايراد و تعيين رئيس شورا را حق وکلا دانست،‏ نه اينکه از طرف دولت تحميل شود.‏ بهمين جرم،‏ بعدها<br />

بزندان افتاد...»(‏‎١٨‎‏)‏<br />

درين شورا،‏ تناسب نفوس در نظر گرفته نشده،‏ قيد سواد را از وکيل منتخب برداشت و سند انتخاب،‏ وثيقهء<br />

شرعی قرار گرفت،‏ يعنی رأیگيری و صندوق آرا و تعدد کانديدا قبلی را معتبر نشمرد.‏<br />

ه.ش)‏ مجلس اعيان دارای نفر عضو انتصابی از طرف شاه از بين اشراف،‏<br />

در<br />

روحانيون و ملاک،‏ انتصاب میگرديد.‏ اختلاف آرای شورا و اعيان هم ‏«حکم»‏ شخص شاه بود.‏<br />

بعدها وکلای شورا نظر باصول اساسی،‏ در هر سه سال يک بار انتخاب و تعداد اعضای مجلس نظر به<br />

تشکيل مملکتی و اصولنامه انتخابات وکلای شورا تعين شده بود.‏ در تقسيمات ملکي،‏ پنج نائب الحكومگی و چار<br />

حکومت اعلی موجود بود که اين تقسيمات در عين زمان به ١٢ حکومت کلان حکومات ثلاثه،‏ و<br />

منتهی میگرديد.(‏‎١٩‎‏)‏<br />

تشکيلات و اساسنامه داخلی شورا از ١٩۶٣ بسيار زياد تغيير نکرده تقريباً‏ بحال اولی باقيمانده<br />

بود.‏<br />

کمسيون تدقيق و وثايق و اعتبار نامهها مرکب از سه سه نفر وکلای ولايات و دو دو نفر از وکلای<br />

حکومات اعلی بود.‏ اين کميسيون دارای رئيس،‏ معاون و دو نفر منشی بود.‏ کمسيون نظارت برانتخابات<br />

مرکب از يک يک نفر وکلای ولايات و حکومات اعلی جمله بود.‏<br />

اعضای مجلس سوگند ياد میکردند و قسم نامه را امضا مینمودند.‏ هيأت رئيسه ‏(رئيس دو نفر معين و دو<br />

نفر منشی)‏ به رای مخفی از مجلس شورا انتخاب میشد.‏ آغاز مجلس با حضور اقلاٌ‏ مناصفه اعضا؛ و فيصلهها<br />

باتفاق يا باکثريت آراء صورت میگرفت.‏<br />

شورای ملی دارای کميسيونهای هشت گانه نيز بود:‏ کمسيون وضع تفسير و تغيير قوانين امور داخله،‏<br />

سمع شکايات و امور قبايل مالیِ،‏ بودجه و اقتصاد خارجه اداری و وزارت عدليه دفاع ملی معارف،‏ صحيه<br />

و مطبوعات مخابرات،،‏ معادن و صنايع و اما در مورد،‏ دومين قانون اساسی ‏«اصول اساسی دولت عليه<br />

در يکصد و ده ماده ساخته شد و در لويه جرگه همين سال به<br />

افغانستان»‏ که در اکتوبر<br />

تصويب رسيد،‏ بيش از سه دهه تا ١٣۴٣ نافذ بود.‏ درين قانون،‏ سعی شده بود تا چند بند از نظامنامه<br />

اساسی دوره امانی در ان بازتاب يابد،‏ تا سلطنت با صيغهء ‏«مشروطيت»‏ در انظار جلوهگر گردد،‏ مثلاً‏ مواد:‏<br />

ولی در عمل همهء اين مواد ناديده گرفته شد.‏ زور و قدرت،‏ اختناق و<br />

‎١١‎؛<br />

استبداد فردی و خانوادگی و وابستگان،‏ جای حاکميت قانون را گرفته و مردم از حقوق و آزادیهای اساسی و حق<br />

حاکميت ملیشان محروم ساخته شده بودند.‏ سخن بجای کشيد که واژهء ‏«استبداد کبير»‏ در قاموس سياسی قرن<br />

بيستم افغانستان درج مصطلح گرديد.‏ به گفته کارشناسان،‏ در قانون اساسی،‏ عقبنشينیهای واپسگرانه صورت<br />

گرفت که ناشی از پديدآئی وضعيت سياسی تازه از يکسو و دگرگون ساختار نظام سياسی از سوی ديگر بود(‏‎٢٠‎‏)‏<br />

٢٢ سنبله<br />

١۶٣ دهداري<br />

،٩<br />

١٨ سنبله<br />

(١٣ نفر)‏<br />

٢٧<br />

١٩۴٩ الی<br />

١٩٣١ ‏(عقرب (١٣١<br />

٩ ميزان<br />

١٣١٠)<br />

(٣٣ نفر)‏<br />

١٩٣١<br />

٢٣ ،١٩ ،١٨ ،١٧ ،١۶ ،١٣ و .٧۶<br />

---------<br />

* غرض لست نامها،‏ مراجعه شود به کتاب جرگهها،‏ فيضزاد،‏ صفحات ‎١۴٧‎ ١۶٨.


□ ١٧ افغانستان و پارلمان<br />

نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />

(٢١)<br />

(٢٣)<br />

...»<br />

:<br />

به اعتقاد داکتر اکرم عثمان ‏«قانون اساسی دوران نادرشاه،‏ به شدت تحت شعاع خودکامگی او قرار گرفت و<br />

قتلهای سياسی او در محاکمه فرمايشی نشان داد که او هدفی جز برخورد ابزاری با قانون نداشت.‏ همانطوريکه<br />

لوئی چاردهم میگفت دولت خودم هستم،‏ او نيز بخاطر استقرار حکومتی متمرکز،‏ خيلی از قانون اساسی دورانش<br />

تبعيت کرد و دولت از صدر تاذيل خودش بود...»‏<br />

شريف فايض مینويسد:‏ درين زمان،‏ ساختار نظام حاکم از هرمی تشکيل گرديد که در رأس آن<br />

زورمندان خاندان حاکم و در ردههای زيريناش،‏ ثروتمندان و روحانيون وابسته قرار داشتند...»(‏‎٢٢‎‏)‏<br />

در اواسط دهه چهلم بود که جنگ ويرانگر جهانی پايان يافت و چهرهء سياسی جهان تغيير کرد.‏ استعمار<br />

تضعيف گرديد و جنبشهای آزادی بخش ملی و مبارزات انقلابی و دموکراتيک در يک تعداد کشورها به پيروزی<br />

رسيد.‏ اثرات اين تغيير و پيام آور دموکراسی در افغانستان آن بود که بحران اقتصادی توام با استبداد خون آلود و<br />

اختناق طولانی سياسی که حق گفتن در زير لحاف را نيز ناممکن ساخته بود،‏ نارضايتی مردم را بار آورده موجب<br />

تغيير جهره حاکميت غيرمردمی گرديد.‏ شرايط جديد بخصوص بيداری شرق چون کشورهای همسايه ‏(نهضت و<br />

جنبش کانگرس هند و تقسيم نيم قاره به کشورها ی هند و پاکستان حرکتهای حزب توده و نهضت مصدق و ملی<br />

شدن صنعت نفت ايران و...)‏ منطقه وضع ‏(شرق ميانه)‏ و جهان ‏(احترام باصول حقوق بشر...)‏ ايجاب میکرد که<br />

در افغانستان چهره جديدی روی صحنه آيد و شاه فعال شده در امور اداره کشور سهم گيرد.‏ اين جهره جديد سردار<br />

شاه محمود بود که در ١٩۴۶ به کرسی صدارت رسيد.‏ او با درک شرايط جديد ملی ‏(فشار افکار عامه)‏ و<br />

بينالمللی تصميم گرفت که يک دورهء آزمايشی دموکراسی که غالباً‏ بنامهای ‏«دموکراسی تاجدار»‏ ‏«دموکراسی «<br />

‏«دموکراسی زودگذر»‏ ياد شده است آغاز نمايد تا جلو نفوذ اثرات فعاليتهای حزب توده و بخش کمونيزم و<br />

ناخشنودی و تنفر روشنفکران از حکمرائی خاندان شاهی و تضعيف شاهی را مانند فارس و مصر از طريق<br />

معرفی و اصلاحات سيستم انتخاباتی،‏ تخفيف دهد<br />

سردار شاه محمود که لقب پدر دموکراسی يافت،‏ نخستين اقدامش رهائی زندانها و سياسی بود که اکثرشان<br />

روشنفکران و جوانانی بودند که مغزشان به گفته محمد مسعود:‏ دشمن ظلم و قساوت و طالب آزادی و عدالت بود<br />

٩ اپريل<br />

(٢۴)<br />

اقدام دومين،‏ به تصويب رسيدن قانون جديد بلديهها برمبنای انتخابات سری و کتبی در ١٩۴٧ پديده نو در<br />

حيات سياسی افغانستان بود که سال بعد آن در کابل و شهرها با تبليغات وسيع نويسندگان عملی شده در حاليکه قبلاً‏<br />

مضامين عمده و اساسی در اخبار آن عصر افغانستان بامور غيرسياسی اختصاص داشت(‏‎٢۵‎‏)‏<br />

قدم بعدی،‏ انتخابات شورای ملی بود که برعکس روش قبلی،‏ آغاز شد.‏ يعنی که در طول دورهء قريب به دو<br />

دهه،‏ همواره مداخله حکومت در انتخابات نمايندگان شورای معمول بود و در واقع کانديدها به ظاهر انتخابی ولی<br />

در واقع انتصابی بوده و مقامات تصميم گيرنده،‏ والیها و حکام به همدستی شبکه وسيع ضبط و احوالات وقت،‏<br />

درين انتصابها دست قوی داشتند.‏ چنانچه استاد خليلی مینويسد:‏ ‏«نمايندگان ملت قبل از آنکه از جانب مردم<br />

انتخاب شوند از سوی کارمندان حکومت انتصاب میشدند.»‏ ولی در دورهء جديد،‏ بار نخست است که<br />

انتخابات سری و آزاد شورای ملی در ١٩۴٨ اعلان گرديد و در ١٩۴٩ حنکه موقع انتخابات شورای فرا رسيد<br />

حکومت جديد کمتر در آن مداخله کرد.‏<br />

به گفته غبار،‏ وکلای اين دوره از هر دستی بود:‏ ملاکين بزرگ،‏ تجار بزرگ،‏ روحانيون روشنفکران<br />

طبقات متوسط و خورده،‏ مأمورين سابقه،‏ روشناسان محلی و غيره.‏ تعداد وکلا نفر و مرکب از دسته<br />

روشنفکران مبارز و مخالف دولت،‏ گماشتگان دولت،‏ و اشخاص بيطرف.‏ (٢٧)<br />

با تشکيل شورا و انتخابات رئيسه که از همان آغاز مداخله سکوت و ديکته شاه در تعيين رئيس محسوس<br />

شد،‏ عبدالهادی داوی،‏ بحيث رئيس،‏ عبدالرشيد معين اول،‏ گل پاچا الفت،معين دوم و عبدالرحيم منشی انتخاب شدند،‏<br />

وکلای صنف بندی شده به فعاليت آغاز کردند.‏ وکلای جبههء متحد ملی يا اپوزيسون به تعدادشان در حدود سی نفر<br />

ميرسيد و میخواستند شورا وظايفاش را به شيوهء پارلمان مشروطه اجرا نمايد.،‏ هنگام سوگند،‏ از ذکر نام<br />

حکومت خودداری کرده و علیالرغم قديم،‏ فقط سوگند وفاداری نسبت به مملکت برداشتند.‏ اپوزسيون با روش<br />

مسالمتآميز در تشکيل کميسونها متعدد و انتخاب روساء و منشيان کميسونها،‏ آرای اکثريت را به نفع خود<br />

حاصل و رياست کميسون را منحصراً‏ بدست آرد.‏ همين کميسونها بود که قانون جديد وظائف داخلی شورا،‏ و<br />

قانون جديد انتخابات را بشکل نسبتاً‏ دموکراتيک آن تسويد و لزوم تجديد و وضع قوانين اساسی،‏ تشکيلات ملکيه،‏<br />

و...‏ طرح کرد.‏ بودجه مبهم حکومت بيست ساله را که مستور نگهداشته شده بود برملا کرد.‏ و هم قسمتی از<br />

وزرای را برای بار اول در تاريخ پارلمانی افغانستان احضار و استجواب ‏(محمد کبير لودين وزير فوائد عامه،‏<br />

عبدالمجيد زابلی و...)‏ بخاطر بررسی و اعتراض برقرار داد کمپني موريسن کنودسن،‏ محکوم به محاکمه و ديوان<br />

عالی اعلام کردند.‏ همچنين شورا زير عنوان ‏«مواد هفتگانه»‏ تصاويب را نفع مردم بعمل آوردند.‏ مجلس موفق شد<br />

١٧١<br />

:(٢۶)


□ ١٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

که در ١٩۵٠ قانون مطبوعات را که برای جرائد غيردولتی اجازه نشر و آزادی محدود ميداد به تصويب رساند.‏<br />

پس از انتشار مطبوعات جرائد غيردولتی تأسيس گرديد(‏‎٢٨‎‏)‏<br />

همزمان با تاسيس جرائد آزاد يا اندکی پبس از آن يک تعداد حلقههای سياسی به شکل هسته احزاب نيز<br />

توسط روشنفکران در نقاط مختلف کشور بنيانگذاری شد:‏ ويش زلميان،‏ وطن،‏ ندایخلق،‏ کلوپ ملی،‏ همزمان و<br />

موازی با اين جمعيتها،‏ نخستين ‏«اتحاديه محصلان پوهنتون»‏ با تمايلات سياسی مختلف عرض وجود کرد ‏(اپريل<br />

و کارهای وزارت معارف و حکومت را بررسی و انتقاد کردند.‏ در قبال موضوعات قبلی،‏<br />

مسايل پشتونستان و پروژه وادی هلمند از موضوعات عمده دوره هفتم شورا بود.‏<br />

اپوزيسون در حاليکه از يکطرف از حکومت انتقاد میکرد و روحيهء انتقادی را حفظ مینمودند از جانب<br />

ديگر تلاش داشتند تا مدت زمانی،‏ که حکومت را از سلطنت جدا نمايند و حکومت خارج خانواده سلطنتی تشکيل و<br />

نزد شورا،‏ مسئول گردد،‏ شاه محمود صدراعظم بماند تا از لحاظ پرنسيب،‏ ديگر اعضای خانواده سلطنتی نتواند<br />

حکومت کنند،‏ وقتی سردار داود اين روحيه را درک کرد از طريق ديگری اقدام نمود.(‏‎٢٩‎‏)‏ با تأسيس ‏«کلوپ<br />

ملی»‏ اين حزب دولتی که اعضای آن را چند نفر سرداران،‏ جنرالهای اردو،‏ تجار و ملاک بزرگ،‏ عده از وزراء<br />

و مأمورين عاليرتبه و در مرتبه اخير چند نفر روشنفکر سازشکار تشکيل ميداد و با جلب شاگردان و محصلان،‏ و<br />

با فعاليت نمايندگانشان در شورای در تضعيف شاه محمود،‏ و تضعيف و جلوگيری از نشر و نمای دموکراسی،‏<br />

ابتکار را بدست گرفتند.(‏‎٣٠‎‏)‏<br />

رهبری اين گروپ در مرحله اول بشکل مُفتش اعمال حکومت در آمدند و فيصلههای در سياست داخلی و<br />

خارجی کشور صادر کردند.‏ تلاش بخرج داده شد،‏ شاه را از حمايت شاه محمود منصرف ساخته،‏ جو سياسی را به<br />

نفع خود تغيير دهند،‏ و در مرحله بعدی صدراعظم را مجبور به استعفا بسازند.‏ رهبری اين گروپ استدلال<br />

میکردند که نرمش نسبی شاه محمود،‏ بد امنی را بار آورده و امنيت کشور را به خطر متوجه ساخته است.‏ طبق<br />

يک سند آرشيفی،‏ داود توجيه میکرد که حوادث ١٩٢٩ باز تکرار نشود.‏ بزعم محمد داود،‏ شاه محمود در تضعيف<br />

خاندان مسئوليت داشت و در موضوع پشتونستان سياست ملايم در پيش گرفته بود.‏ از انتقادات ديگر او بر<br />

حکومت،‏ مصارف گزاف وادی هلمند،‏ کشمکش دوره هفتم و انتخابات دوره هشتم و سرد بودن مناسبات با شوروی<br />

بود.‏<br />

در چنين جو سياسی بود که به تحريک طرفداران محمد داود،‏ رهبران رشنفکران به زندان افتادند،‏ جرايد<br />

غيردولتی مصادره شد اتحاديه محصلان منحل گرديد.‏<br />

در انتخابات دوره هشتم،‏ مداخله حکومت،‏ ديگر از پرده اختفا برون شده و با چهره مفتضح آن علناً‏ وارد<br />

ميدان گرديد ‏(عبدالرشيد برياست برگزيده شده).‏ درين رابطه در اسناد قابل اعتماد آرشيفی آمده است که پليت<br />

فارم انتخاباتی،‏ و کمپاين و رقابتهای انتخاباتی در خارج شهرها و جود ندارد.‏ مأمورين محلی چند صد نفری را با<br />

هم جمع میکنند و نام کانديد را برايشان ميدهند که بايد انتخاب شود.‏ حکومت کوشش دارد که نگذارد کانديدها از<br />

بخش اپوزيسون انتخاب شوند»‏<br />

در سند ديگری نوشته شده که:‏ ‏«مردم معتقداند که حلقهء مخفی به تمام ولايات رفته و به آنها اخطار داده شده<br />

که حتماً‏ نامزدهای حکومتی انتخاب شوند و در نتيجه همچنان شد...‏<br />

تصادم بين صدراعظم و داود،‏ راجع برهنمائی سياست حکومت لاينحل مانده است.‏ و طرفداران داود در<br />

شورا با شدت میکوشند که نفوذ صدراعظم را کم سازند...»(‏‎٣٢‎‏)‏<br />

بدينسان،‏ شورای ملی دورههای نهم ‏(رئيس محمد نوروز،‏ معين اول مولوی صالح محمد معين دوم حاجی<br />

فقير محمد شفا،‏ منشی اول محمد رحيم شيدا و منشی دوم محمد اکبر عبرت)‏ و دوره دهم ‏(رئيس محمد نوروز،‏<br />

معينان داکتر اسمعيل علم،‏ و ولی محمد،‏ منشیها شيدا و)‏ و دوره يازدهم ‏(رئيس داکتر عبدالظاهر،‏ معينان اسمعيل<br />

علم،‏ ولی محمد رحيمی،‏ منشیها شيدا،‏ و گل محمد)‏ با همان سبک و روش اوايل دهه سیام ادامه داشت،‏ يعنی<br />

نمايندگان شورای ملی در طول دوره ده ساله او مانند گذشتهها،‏ توسط مقامات تصميم گيرنده از طريق استخبارات<br />

وقت،‏ بنام انتخابی،‏ انتصاب میشد.‏ بحث در شورا کمتر صورت میگرفت.‏<br />

به گفته فرهنگ،‏ در حکومت محمد داود،‏ گرايش سوی دموکراسی که شاه و صدراعظم سابق وعده داده<br />

بودند متروک گرديد...‏ زيرا او با دموکراسی و آزادیهای شخصی عميقاً‏ مخالفت داشت.‏ محمد داود بجای<br />

دموکراسی،‏ دو نکته ديگر را در رأس وظايف حکومت قرار داد:‏ حل مسأله پشتونستان و انکشاف امور اقتصادی<br />

براساس پلانگذاری و اقتصاد رهبری شده.(‏‎٣٣‎‏)‏<br />

در رديف کارهای عمدهاش يکی هم به پيروی از شاه امان اله،‏ بار دوم بود که رفع حجاب را در کشور<br />

اعلان گرديد و با اين اقدام جسورانهاش،‏ اپارتايد جنسی را تضعيف کرد.‏<br />

...»<br />

(٣١)<br />

١٩۵٠ مطابق (١٣٢٩


□ ١٩ افغانستان و پارلمان<br />

نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />

فشرده کلام آنکه،‏ در طول تاريخ پارلمان مورد بحث ما در افغانستان دوره هفتم شورای ملی،‏ يگانه و اولين<br />

و آخرين شورای بود که در افکار و اذهان اثرات ملموس و محسوس خود را گذاشت و ناظران خارجی،‏ مبصران<br />

و تحليلگران سياسی در مورد اثرات آن تبصرههای نيکی کردهاند.‏ اپوزيسون يا جبهه متحد ملی،‏ در داخل شورا،‏<br />

توانستند از طريق مسالمتآميز،‏ ازين پايگاه مردمی بر مصوبات و قوانين دموکراتيک آن اثر بگذارند.‏ مطالبي که<br />

در بالا بدانها اشاره شده،‏ از نمونهای بارز آنست.‏ اپوزيسون معتقد بودند،‏ با قدرتمند ساختن شورا بحيث ارگان<br />

فعال،‏ اعمال حکومت را تحت کنترول،‏ تفتيش و نظارت قرار دهند و با اقتدار بيحد و حصر حکومت خودکامه<br />

مقابله کنند.‏<br />

سعی بران بود،‏ انحراف حکومت از قانون اساسی را برملا سازند و در ذهن و افکار عامه،‏ احترام به قانون<br />

اساسی و حاکميت قانون را تقويت بخشند.‏<br />

آنها معتقد بودند که قانون اساسی رساله علمی و مهمترين سند دولت افغانستان است و بايد مواد مندرج آن<br />

تطبيق شود.‏ آنان باين باور بودند که هر مکاتبه،‏ مقاوله قرارداد و معاهده،‏ هر چه که به ضرر و نفع اين کشور<br />

داشته باشد،‏ در شورای ملی اين مرکز خواستگاه مردمی،‏ در مورد آن تصميم گرفته شده و فيصلههای عمده در<br />

سياست خارجی و داخلی کشور را صادر کند.‏ اپوزسيون در شورا،‏ اقتدار واقعی پارلمان را بخاطر پشتيبانی مردم<br />

از آن ميدانست،‏ استحکام ديکتاتوری،‏ مجلس شورای ملی را به سبک مجلس فرمايشی و دست نشانده تبديل خواهد<br />

کرد.‏<br />

در هر حال،‏ اين جنبش خوش درخشيد ولی مستعجل بود(‏‎٣۴‎‏)‏<br />

تجارب حاصله از گذشته تاريخی پُر از فراز و نشيب،‏ سرمشقی است آموزنده برای نسل موجود و آينده در<br />

رابطه به روند پروسه سياسی پارلمانی درافغانستان که با تحليل و استنتاجهای ذيل از آن ما را به هدف مطلوب<br />

خواهد رسانيد:‏<br />

مشوره،‏ مجلس و جرگه،‏ مانند پارلمان امروزی ‏(شورای ملی يا ولی جرگه و مشرانو جرگه)‏ پديدهء<br />

نوظهور نيست،‏ بلکه ريشههای خود را از تاريخ طولانی گذشته افغانستان میگيرد که به نحوی از انحاء،‏ تا هنوز<br />

در زمان موجود،‏ تجربههای جديد از آن تغذيه میکند.‏ از آنجا که نمیشود مطلقاً‏ و يکسره با گذشته مقاطعه کرد،‏<br />

فلهذا،‏ ناچاريم در شرايط موجود ملی و بينالمللی،‏ در روند جديد،‏ اين تجارب و واقعيت را از نظر نيندازيم.‏<br />

چون ميدانم که انکشاف و تحول مثبت بدون شناخت ديروز ممکن نيست و شناخت ديروز بدون کار<br />

مشترک و ايجاد يک ديدگاه تاريخی قابل قبول برای اکثريت محال است،‏ لذا نسل موجود نياز دارد تا گذشتهء خود<br />

را بداند.‏<br />

در تلاشهای اصلاحطلبانه از گذار بدنيای مدرن در دورهء مورد بحث،‏ نيتهای زيادی بوده تا وارد<br />

دنيای جديد شود ولی درعين زمان،‏ نيتهای موجود بود،‏ آنچه که صورت گرفته و آنچه که صورت گرفته و آنچه<br />

را انجام شده دوباره نابود کرده است.‏ در بعضی موارد،‏ اين دو طرز تفکر و ديدگاه در تقابل هم قرار گرفته و در<br />

برخوردهای افراطی جامعه را بسوی نابودی و ويرانگری،‏ کشايده است.‏ اين حکايت بما تعليم ميدهد که افراط<br />

گرائی همواره چه از بالا بوده،‏ چه از راست و چه از چپ،‏ بدبختی جامعه را بار آورده است.‏<br />

بناً‏ بايد روی تجارت تاريخی اتکاء کرد و بخصوص در روشهای سياسی مدرن،‏ راه ميانه را در پيش<br />

گرفت.‏<br />

در جامعه،‏ ارزشها،‏ معيارها و مفاهيمیاند که بعضی از آنان،‏ ارزشهای متوالی و مطلق نيستند،‏ بلکه<br />

همواره با زمان و مکان و شرايط تازه خاص وابسته و تابعاند،‏ کهنه ميرود،‏ جامهاش تبديل میشود و جايش را نو<br />

می گيرد.‏<br />

واژهها و اصطلاحات مقدس چون:‏ آزادی،‏ دموکراسی،‏ حق رأی،‏ حق انتخاب،‏ عدالت،‏ برابریهای<br />

اجتماعی،‏ حقوق بشر،‏ جامعهء مدنی و امثال آن که از دست آوردهای جهانی است،‏ در افغانستان يا اصلا وجود<br />

نداشت و اگر وجود هم داشت،‏ محتوای آن ميان خالی ساخته شده بود.‏ با موجوديت شرايط مساعد داخلی و<br />

بينالمللی امروز،‏ هر کس حق دارد که بداند،‏ بحيث انسان دارای چه حقوق سياسی فردی و اجتماعی در کشور<br />

دارد؟<br />

آنانيکه به سپرم مقدس«‏ معتقد بوده و عقل عالم محسوب میشدند،‏ همواره بدو واژهء<br />

‏«روشنفکری»‏ و ‏«دموکراسی»‏ حساسيت داشتهاند.‏ آنها نه تنها پارلمان ‏(شورای ملی)‏ اين تجسم عينی اراده مردم<br />

را،‏ ملعبه و آله دست خود ساخته بودند بلکه بر مبنای ترس و خشونت عمل کرده،‏ آزاديخواهان را به گناه حق<br />

طلبی،‏ يا سرکوب،‏ زندانی و شکنجه کرده و يا به قتل رسانيدهاند،‏ که مورد تنفر مردم قرار گرفتهاند.‏<br />

غالباً‏ با رقبای سياسی،‏ با معيارهای انتقامجويانه عمل شده يک ديکتاتور جای خود را بديگری گذاشته<br />

است.‏ درينگونه افراد که فرهنگ تحمل جانب مقابل اکثراً‏ بسيار ضعيف بود نيز مورد تنفر مردم بودهاند.‏<br />

Sperm


□ ٢٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آنانی که داعيه انسانی و منافع ملی ‏(آنچه سود و زيان آن به احاد ملت ارتباط میگيرد چون:‏ حفاظت و<br />

دفاع استقلال،‏ تماميت ارضی،‏ حاکميت ملی،‏ صلح و امنيت،‏ توافق ملی،‏ همبستگی ملی،‏ احترام و حفظ کرامت<br />

انسانی،‏ سهمگيری و مشارکت در اداره امور سياسی برمبنای معيارها ارزشهای قبول شده جهانی با در نظر<br />

داشت شرايط ملی،‏ از طريق انتخاب کردن و انتخاب شدن و برابریهای اجتماعی و...)‏ و به صدای فرهنگ<br />

دموکراسی و عدالت گوش دادهاند و به مردم اتکاء کردهاند؛ محبوب مردم بودهاند.‏<br />

اعمال نفوذ مداخله مقامات تصميم گيرنده،‏ که روابط را بر ضوابط ترجيح ميدادند،‏ توسط واليان و دستگاه<br />

امنيتی ‏(ضبط و احوالات)‏ با تقلب کاریها در انتخابات نمايندگان شورای و دست چين کردن نمايندگان انتصابی به<br />

ظاهر انتخابی،‏ همواره با نارضايتی مردم همراه بوده است.‏<br />

معمولاً‏ در محيطي که اختناق،‏ استبداد،‏ قدرت نمائی و زورگوئی تفنگ،‏ مسلط و حاکم باشد،‏ تعقل،‏ خرد و<br />

استدلال بسيار کم نتيجه ميدهد.‏<br />

وظيفه شهروندان با انتخابات تمام نمیشود،‏ بلکه آغاز میگردد و مراقب عملکرد نمايندگان منتخب<br />

میشود.‏ در اجرای بهترين راه:‏ در رفع نيازهای جدی حقوق اساسی و اوليه شهروندان،‏ شروع قدمهای نخستين و<br />

بمرور نهادينه کردن بنياد دموکراسی،‏ حرکت انسانی،‏ رفع بدترين پديده ‏(سانسور)‏ آزاد گذاردن مطبوعات و<br />

نظارت و مراقبت از اعمال حکمداران،‏ برملا کردن سواستفادهها و خطاهای آن،‏ متوجه ميشوند.‏ در واقع موکلين و<br />

نمايندگانشان قاضی واقعی اعمال و افعال و پاسخگوئی در مورد وعدههايش ميباشند.‏<br />

جامعه در يک حرکت تاريخی مداوم درگير است،‏ اگر بطور مداوم از طريق نقد دائمی و آزادانه<br />

عملکردها،‏ بخاطر هدف ملی،‏ باشتباهات و اشکالات پرداخته نشود،‏ يا منحرف ميشود و يا به سسکون میگرايد.‏<br />

اجبار و الزام زمان،‏ موجب شده تا تغيير مثبت در شيوه کهنه،‏ انتخابات نمايندگان با تبليغات تربيوی و<br />

آگاهی دهنده و باساس نفوس و حضور داشت ناظران بينالمللی،‏ يا حد اقل حضور نمايندگان احزاب منطقه بوجود<br />

آيد.‏ البته انتخابات در فضای امن و سالم و انتخاب بهترينها،‏ چهرههای تأثيرگذار حامی فرهنگ صلح با پايگاه<br />

مردمی برخوردار از کارشناسی و حلال دشواریهای اساسی و شايستگی بسيج مردم،‏ دارای برنامهها جديد<br />

مردمی معتقد با ارزشهای انسانی،‏ ملی و اسلامی،‏ و مخالفت با موجوديت يک دولت در داخل دولت و انتقال از<br />

ارزشهای قومگرائی بسمت ارزشهای ملت گرائی تا جائی که مقدور است،‏ توجه جدی به خواستهای مختلفه<br />

روز مردم چون:‏ آزادی،‏ دموکراسی،‏ عدالت برابریهای اجتماعی،‏ حقوق بشر،‏ جامعه مدنی،‏ رفع ضروروتهای<br />

اوليه،‏ بهبود و رفاه اقتصادی و اجتماعی،‏ از بين بردن فساد اداری و مالی،‏ روشها بعضاً‏ دوگانه در سرنوشت<br />

مردم،‏ پيوستن به جامعه جهانی و جلب کمکهای بينالمللی،‏ ايجاد سيمای ملی نو،‏ صلح و آرامش و خطرات<br />

تروريزم،‏ محض در سطح شعار باقی نمانده عملاً‏ پروسه جديد را تسريع خواهد بخشيد.‏ بهترين فرصت تاريخی<br />

است تا بالای نکات مشترک کار شود و بخصوص در جای که موضوع صلح عادلانه در بين باشد،‏ با ديگران کنار<br />

رفت.‏<br />

آنانی که در اپوزيسون قرار دارند با آگاهی دادنهای پيهم و سازمان داده شده به مردم و ذهناً‏ آماده ساختن<br />

آنان از برنامههای دقيق،‏ سالم و عملی،‏ متعادل و مواد مندرج قانون انتخابات،‏ نيروهای خود را يک جبههء<br />

دموکراسی آرايش دهند.‏ در هر زمان،‏ موارديکه پای منافع منطقه و يا منافع ملی،‏ مطرح باشد به منافع ملی،‏ حق<br />

اوليت داده شود.‏<br />

به يقين،‏ در صورت که قطع مداخلات بخصوص مداخلات مسلحانه تخريبی از بيرون مرزهايی کشور<br />

که تا هنوز ادامه دارد بهمکاری و فشار جدی امريکا بر پاکستان،‏ صورت گيرد و خلع سلاح پايان يابد،‏ با رسيدن<br />

انتخابات آزاد،‏ دموکراتيک و بدون هر گونه تقلب،‏ تهديد،‏ فشار تطميع،‏ و مداخله،‏ شيوهها قبلی کهنه،‏ تشکيل<br />

پارلمان انتخابی ‏«ولسی جرگه و مشرانو جرگه»‏ بحيث يکی از ستونهای قدرتمند دموکراسی که شهروندان<br />

دموکراسی طلب افغانستان،‏ سالهای طولانی در انتظار آن بودند،‏ در حال شکل گرفتن است،‏ گرچه قدمهای نخستين<br />

اين تکامل و انکشاف مثبت در پروسه دموکراسی سرنوشت ساز در کشور با موثريت و نتيجه مطلوب نسبی،‏ خود<br />

را خواهد داشت ولی با اين همه خوشبينیها،‏ عملاً‏ تشويش و مشکلات فراوانی در پيش راه است،‏ چه عملکردهای<br />

فراوان نادرست با ابعاد تخريبی و تضعيف کننده و کارشکنیهای که درين راه تا هنوز در حال انجام شدن است،‏<br />

مدت زمانی را در برمیگيرد،‏ وضع بحال عادی،‏ مطلوب و دلخواه مردم ما برگردد.‏


□ ٢١ افغانستان و پارلمان<br />

نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />

٢٩٢ ‏(بزبان<br />

.١٢٧<br />

ص .<br />

.٣٣<br />

١٩٧۴<br />

.۴۵٢<br />

زيرنويسها:‏<br />

‎١‎ استاد خليلاله خليلی،‏ مقدمه کتاب ‏«جرگههای بزرگ ملی افغانستان»‏ محمد علم فيض زاده چاپ لاهور ١٣۶٨.<br />

‎٢‎ صباح الدين کشککی،‏ دههء قانون اساسی،‏ شورای شقافتی جهاد افغانستان و ١٣۶ ص.‏<br />

‎٣‎ خواجه شراحمد انصاری،‏ اميد شماره ۶٣۵.<br />

‎۴‎ پوهاند سيد سعدالدين هاشمی نخستين کتاب دربارهء جنبش مشروطه خواهی در افغانستان،‏ پديده،‏ شمارهء هفتم<br />

قوس ١٣٨٣ ‏(دسمبر ٢٠٠۴).<br />

‎۵‎ غبار،‏ جلد اول،‏ ص ٧٢٠.<br />

‎۶‎ اسناد محرم در انديا آفس لندن ١٩٠٩.<br />

‎٧‎ همان.‏<br />

‎٨‎ هاشمی،‏ جلد اول.‏ ص‎١٩١‎‏.‏<br />

‎٩‎ فضل غنی مجددی،‏ افغانستان در عهد اعلحضرت اماناله خان ١٩١٩، کليفورنيا،‏ ١٩٩٧ ص.‏<br />

‎١٠‎ عزيزالدين پوپلزائی،‏ سفرهای غازی امان اله خان،‏ ميوند،‏ ١٣٧٩ ص‎١١٩‎‏.‏<br />

‎١١‎ عزيز آريانفر،‏ قانون اساسی ميثاق ملی،‏ کانون مطالعات و پژوهشهای افغانستان لندن،‏ ٢٠٠٣ ص‎٩٨‎‏.‏<br />

‎١٢‎ همان.‏ ص ‎١٠٠‎ بحواله نوشته داکتر صمد حامد.‏<br />

‎١٣‎ غبار جلد اول ص ٧٩٩، گريگورين ص ٢۵٩، آدمک ص‎١٣٣‎‏.‏<br />

‎١۴‎ لودويک آدمک امورخارجی افغانستان تا اواسط قرن بيستم يونيورستی اريزونا،‏<br />

انگليسی)‏<br />

‎١۵‎ هاشمی،‏ جلد دوم،‏ صفحات ۵٩ ٢۵٨ ‏(تحت طبع است).‏<br />

‎١۶‎ سالنامه کابل ١٣١١ ص.‏<br />

‎١٧‎ غبار،‏ جلد دوم ص‎١٠٠‎‏.‏<br />

‎١٨‎ همان ص‎١۶۴‎‏.‏<br />

‎١٩‎ سالنامه ١٣١٣، انجمن ادبی،‏ ص ١٧.<br />

‎٢٠‎ آريانفر.‏ ص ١٠١.<br />

‎٢١‎ داکتر اکرم عثمان،‏ قانون اساسی ميثاق ملی ص‎۵١‎‏.‏<br />

‎٢٢‎ شريف فايض،‏ استبداد و استبداد ستيران،‏ چاپ بيژن ٢٠٠٣ ص ٧۴.<br />

‎٢٣‎ از مصاحبه هاشمی با داکتر فاروق اعتمادی و نيز اسناد محرم ١٩۵٢.<br />

‎٢۴‎ محمد مسعود،‏ ‏«گلهائيکه در جهنم ميرويد»،‏ انتشارات جاويدان ١٣۵٧ ص ٣٠.<br />

‎٢۵‎ اسناد محرم در انديا آفس لندن.‏ ١٩۴٩. Fo٣٧١/٧۵۶٢۴<br />

‎٢۶‎ استاد خليلی،‏ مقدمه جرگهها.‏<br />

‎٢٧‎ غبار،‏ جلد دوم ص ٢۶٢.<br />

‎٢٨‎ ميرمحمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ جلد دوم ص‎۶۶٣‎‏.‏<br />

‎٢٩‎ عبدالحميد مبارز،‏ تحليل واقعات سياسی افغانستان ١٣٧۵ ص‎١۵٣‎‏.‏<br />

‎٣٠‎ غبار جلد دوم ص ٢۴٢.<br />

‎٣١‎ اسناد آرشيفی.‏<br />

‎٣٢‎ همان سند.‏<br />

‎٣٣‎ فرهنگ،‏ جلد دوم ص ٧٠٢٩۶٧٩.<br />

‎٣۴‎ هاشمی،‏ يادنامهء غبار ‏(مجموعه مقالات)،‏ بنياد نشراتی پرنيان ٢٠٠١ ص‎١۵١‎‏.‏


داآتر سيد اآبر زيوري<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

مقدمه<br />

جوامع سنتي،‏ مُدرن و جامعهء در حال گذار<br />

جامعهء در حال گذار<br />

هويت ملي<br />

ساخت سياسي پاتريمونياليزم در افغانستان<br />

هفت ويژگي اصلي ساخت سياسي پاتريمونيال<br />

مشكلات دولت پاتريمونيال افغانستان براي بسط حاآميت از بدو تاسيس:‏<br />

خصلت آثرت گرايي دولت بعد از توافقنامهء بن:‏<br />

تفاوتهاي نقش پارلمان در جوامع مُدرن و جوامع در حال گذار<br />

بازسازي و نوسازي<br />

بحران هاي توسعه<br />

تمايل مجدد به دولتهاي اقتدار گرا در افغانستان<br />

سوء دموآراسي:‏<br />

تحليل دههء ديمكراسي در يك ساختار پاتريمونيال<br />

مطالعهء موردي واقعهء سوم عقرب:‏<br />

دورنماي دموآراسي در شرايط نوين افغانستان<br />

پرسش و پاسخ<br />

مقدمه<br />

ساختار خاص جوامع در حال گذار ‏–يعني جوامع ماقبل مُدرني آه در حال عبور به دنياي مُدرن هستند-‏ تأثيرياتي را<br />

بر نهاد پارلمان – و ساير نهاد هاي متعلق به دنياي مُدرن-‏ مي گذارد آه مانع از ايفاي نقش موثر پارلمان در اينگونه<br />

جوامع مي گردد.‏ در اين نوشتار،‏ از يك منظر جامعه شناختي سياسي به نهاد پارلمان و آارآرد هاي آن در جامعهء<br />

سنتي و در حال گذار افغانستان نگريسته مي شود.‏ براي اين منظور پس از توضيح جامعهء د رحال گذار و فرق آن<br />

با جوامع سنتي و مُدرن،‏ سعي مي گردد به يكي از مشكلات جامعه در حال گذار آه عبارت از مشكل مغشوش بودن<br />

مفاهيم مي باشد پرداخته شود.‏ زيرا در شرايطي آه درك هاي مختلفي از يك موضوع در جامعه وجود داشته باشد،‏<br />

برخورد هاي مختلفي نسبت به آن بوجود مي آيد آه فضا را تيره ميكند.‏ در همين راستا به برخي مفاهيم آليدي اشاره<br />

مي شود آه تأثير مستقيمي بر نهاد پارلمان و آارآرد هاي آن دارد.‏ مفاهيمي نظير:‏ قانون،‏ مفهوم رعيت-‏ شهروندي،‏<br />

شكافهاي اجتماعي،‏ مفهوم ساختار ملي،‏ ملت و هويت ملي و نقش دولت ملي در تثبيت هويت ملي و ثبات سياسي...‏<br />

در لابلاي گرد وغبار ناشي از خلط مفاهيم،‏ برداشتهاي مختلف و گاه متضاد از پارلمان و قانون را – آه در جامعه<br />

وجود دارد-‏ مورد اشاره قرار خواهيم داد.‏<br />

بعد از آن به تحليل ساخت سياسي پاتريمونيالي افغانستان و فرق هاي آن با ساختهاي سياسي آشور هاي مُدرن آه<br />

دموآراسي را نهادينه آرده اند،‏ پرداخته مي شود و فرق هاي اين دو ساخت سياسي بيان مي گردد.‏ جايگاه پارلمان<br />

در ساختهاي سياسي مُدرن وتفاوتهاي آن در يك ساخت پاتريمونيالي و با يك دولت آثرت گرا مورد ارزيابي قرار<br />

خواهد گرفت.‏ آنگاه با توجه به اين قالب هاي سياسي،‏ مشكلات پارلمان در افغانستان آنوني نشان داده خواهد شد.‏<br />

در مرحلهء بعدي تئوري هاي تغيير ساخت سياسي سنتي به مُدرن مورد بررسي قرار ميگيرند.‏ مفهوم بازسازي،‏<br />

تعريف آن در افغانستان با توجه به تئوري بعد از بحران ،Post conflict عوارض جانبي بازسازي،‏ بحران هاي<br />

ناشي از بازسازي،...‏ مورد بحث قرار گرفته و سپس تئوري راه آوتاه به ترقي و تجدد مورد نقد قرار خواهد گرفت.‏<br />

در اين مرحله از بحث،‏ تئوري توسعهء اقتدار گرا از طريق يك دولت دآتاتور مصلح ‏(راه آوتاه)‏ و نيز تئوري<br />

توسعه از طريق يك مودل سياسي دموآراسي مورد بحث قرار گرفته بر اساس آن،‏ فرق يك دولت مقتدر با يك دولت<br />

دآتاتور توضيح مي گردد.‏ نقش پارلمان در هر يك از رويكرد هاي بازسازي مورد نقد قرار خواهد گرفت.‏


ناي<br />

□ ٢٣ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

براي تحليل آاربردي اين تئوري ها يك مطالعهء موردي از دههء دموآراسي<br />

عقرب ١٣۴۴ عرضه خواهد گرديد.‏<br />

(١٣۴٢-١٣۵٢)<br />

.<br />

١<br />

و نيز واقعهء سوم<br />

با توجه به بحث هاي اين نوشتار،‏ در قسمت پاياني به چشم انداز موفقيت و نيز مشكلات فراروي تجربهء جديد<br />

پارلماني در افغانستان،‏ نظري انداخته خواهد شد.‏ و در آخر بخش پرسش و پاسخ است آه به سوالات طرح شده از<br />

سوي اشتراك آنندگان آنفرانس و پاسخهاي مربوطه اختصاص يافته است.‏<br />

جوامع سنتي،‏ مُدرن و جامعهء در حال گذار<br />

تعاريفي آه در اين نوشتار آوتاه و فرصت اندك ارائه مي گردند،‏ فقط براي فتح باب بحث بوده و بنا بر اين،‏<br />

ممكنست همه جانبه و جامع نباشند،‏ اما سعي شده است،‏ براي اداي مطلب مناسب باشند.‏ طبيعتا،‏ در بحث هاي<br />

آآادميك مي توان دامنهء اين تعابير وتعاريف را گسترش بيشتر داد.‏<br />

برخي جامعه شناسان تعريف جامعهء سنتي و مُدرن را از طريق توضيح دو مفهوم جماعت و جامعه ارائه داده اند.‏ و<br />

برخي ديگر از جامعه شناسان مثل آارل پوپر از مفهوم جامعهء بسته و جامعهء باز بجاي جماعت و جامعه استفاده<br />

آرده اند<br />

جماعت-‏ جامعه:‏<br />

گروهي از مردم آه ويژگي اصلي مناسبات بين شان عبارت از روابط نزديك و چهره به<br />

جماعت يا<br />

چهره،‏ منسجم،‏ ريشه دار و با ثبات در يك محدوده جغرافيايي آوچك مي باشد روابطي آه آمتر بحراني است<br />

تحرك افراد،‏ خانواده ها و يا گروه ها در لايه ها و سلسله مراتب اجتماعي موجود در يك جماعت ناچيز مي باشد..‏<br />

در حالي آه<br />

جامعه يا :Society در برگيرنده روابطي پويا،‏ غير شخصي،‏ عموما شفاف،‏ متحرك و تا حدودي سست در ميان<br />

افراد ساآن در يك محدوده جغرافيايي وسيع تر،‏ مانند شهر ها،‏ است.‏ روابطي آه بحران در ذات آن نهفته و غالبا<br />

حول قرار داد هاي نوشته و نانوشته استوار بوده،‏ روابط ميان افراد يك جامعه اغلب آگاهانه و آمتر نا آگاهانه مي<br />

باشد.‏<br />

جماعت ها واحد هاي اصلي تمدن هاي سنتي سلسله هاي پادشاهي در گذشته اند،‏ در حاليكه جامعه ها واحد هاي<br />

اصلي ملت – دولت هاي امروزي را ‏(حد اقل به صورت رسمي ‏)شكل مي دهند.‏<br />

،(<br />

)<br />

٢<br />

(<br />

)<br />

:community<br />

جامعهء در حال گذار<br />

برخي جامعه شناسان اصطلاح جامعهء آنوميك يا جامعهء بي هنجار را معادل با جامعهء در حال گذار بكار مي<br />

برند.‏ و بطور خلاصه جامعهی انوميک يا جامعه بی هنجارجامعه ای است در حال گذار،‏ جامعه ايست که<br />

میخواهد از وضع سنتی به مُدرن منتقل شود.‏ اين دورهی انتقال،‏ چون انتقال ناگهانی صورت نمیگيرد،‏ دوره ايست<br />

که در آن ناهنجاريها بوجود میآيد،‏ دورهای است که وقتی وجدان جامعه و ارزشهای جمعی،‏ مشترک و مسلط آن<br />

تضعيف میشود و ارزشهای تازهای از راه میرسند،‏ ارزشهای قبلی فرو ريخته اند و ارزشهای جديد هنوز در<br />

متن جامعه رسوب نكرده،‏ جايگزين و فراگير نشده و هنوز در افراد و در کليت جامعه درونی نشده اند.‏<br />

وضعيت،‏ وضعيتی است که نه ارزشهای قبلی همچنان دوام و استقرار دارند و نه ارزشهای تازه جايگزين و<br />

مستقر شدهاند،‏ اين دوره،‏ دورهی گذار ناميده میشود.‏ دورهء بیهنجاريست و اين بیهنجاری در تمامی ابعاد و شئون<br />

اجتماعی خود را نشان میدهد.‏ از قواعد ترافيكي گرفته تا اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی تا نظام مديريتی و<br />

همينطور از رابطهی کارگر و کارفرما گرفته تا دانشگاه و مناسبات داخل دانشگاهی و حتي شامل محتوا و متون<br />

آموزشی و درسی نيز مي شود.‏ اين حالت بي معياري و بي هنجاري نهايتا منجر به تشكيل نهاد هايي مي شوند آه<br />

اين نهاد ها،‏ خود نيز،‏ دچار مشكل فقدان تعريف از خود هستند.‏<br />

٣<br />

٤<br />

در جامعهء آنوميك،‏ دموآراسي با ناآارآمدي و بيكاره گي خلط مي شود و ترقي و تجدد با لااباليگري و بي بند و<br />

باري.‏ قانونمندي معادل محدوديت براي ضعيفان تعبير مي شود و قانون شكني آار اقويا تلقي مي گردد و به<br />

اصطلاح آاآه گي به حساب مي آيد.‏ تبادل فرهنگي به تهاجم فرهنگي تعبير گرديده و زمينه را براي عده اي فراهم<br />

1<br />

2<br />

3<br />

4<br />

آارل پوپر،‏ جامعهء باز و دشمنانش،‏<br />

فرديناند تونيس،‏ هنري مين،‏ گراهان والز،‏ جان ديدني و والتر ليپمن متفكراني هستند آه هريك با تعابير مختلف،‏ محور بررسي هايشان<br />

حول شكاف جامعه / جماعت متمرآز مي باشد<br />

هنجار به انگليسي معادل Norm و بمعناي معيار،‏ ضابطه،‏ قاعده مي باشد.‏<br />

اميل دورآيم،‏ 1917–1858 Émile Durk heim جامعه شناس فرانسوي


□ ٢٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.<br />

١<br />

مي سازد تا احساسات مردم عام را به اين علت،‏ يعني بخاطر وجود برخي پيامد ها و تبعات ناخواسته و مذموم؛ عليه<br />

آليّت اصل دموآراسي تحريك نمايند.‏ هر قدر آه ساخت سياسي و اجتماعي يك جامعه براي تطبيق دموآراسي<br />

نامساعد باشد و هر قدر تيم مديريتي پروژه تطبيق دموآراسي ضعيف و ناآارآمد باشد،‏ احتمال بهانه گيري از طريق<br />

پيدا آردن مصاديق عيني براي آن مفاهيم معوج و اغوا آننده بيشتر مي شود.‏<br />

ثبات و تحول در جوامع سنتي و جوامع در حال گذار<br />

ثبات در تاريخ چيزي جز ثبات در جامعه نيست.‏ هر چند در طول ساليان و با گردش نسل ها جامعه با باز-توليد<br />

فرهنگ و انديشه خود تداوم و ثبات مي يابد،‏ اما تحول در آن جاهاست آه ما شاهد نوعي دگرگوني در سيستم<br />

اجتماعي فرهنگ،‏ سمبول ها و ارتباط ميان انسانهاي يك جامعه باشيم.‏<br />

در جوامع سنتي آه داراي تداوم ثبات هستند،‏ پديده هاي نظير عدالتخواهي اجتماعي،‏ جستجوي هويت ملي،‏ ساختار<br />

ملي،‏ روشنفكري و...‏ وجود ندارد.‏ در چنين جامعه اي آه تفاوت،‏ تنوع و تغيير در آن حد اقل است،‏ هم در عرض و<br />

هم در طول انسانها مثل هم مي انديشند،‏ فرزندان مثل پدران زندگي مي آنند و جهان اجتماعي دچار آمترين تغيير<br />

اساسي هم نمي شود.‏<br />

اما جوامع در حال گذار دايما در حال تجربه فرايند جامعه پذيري هستند آه گاه به صورت رسمي و گاه غير رسمي<br />

است.‏ اگر در فرايند جامعه پذيري اختلال ايجاد شود،‏ د ر آن صورت فرد با جامعه همنوا نمي شود.‏<br />

شكافهاي فعال در جوامع در حال گذار<br />

مفهوم ‏«شكاف»‏ يا ،rift يكي از مفاهيم اساسي جامعه شناسي سياسي است.‏ اما بايد دانست آه هر نوع تضاد<br />

وتعارض در جامعه را نمي توان شكاف ناميد،‏ زيرا آنها مفاهيمي گسترده تر و انتزاعي تر از مفهوم شكافهاي<br />

اجتماعي را عرضه مي آنند.‏ از طرف ديگر در طرح مفهوم شكاف،‏ بايد ميان دو دسته شكاف و تقابل ساختاري و<br />

شكاف تاريخي در درون جامعه فرق گذاشت.‏ شكافهاي ساختاري،‏ شكافهايي هستند آه به مقتضاي برخي ويژگي هاي<br />

دگرگوني ناپذير و پايدار در جامعهء انساني پديد آمده اند و همواره وجود دارند؛ نظير شكافهاي اجتماعي ناشي از<br />

تقسيم آار و شكافهاي ناشي از تقسيمبندي هاي سني و جنسي در برخي جوامع.‏ برخي ديگر از شكافهاي اجتماعي،‏<br />

حاصل سرنوشت تاريخي يك آشور هستند.‏ مانند شكافهاي مذهبي،‏ فرقه اي،‏ شكاف ميان دين و دولت،‏ شكافهاي<br />

قومي،‏ زباني،‏ نژادي و غيره....‏ از طرف ديگر شكافهاي ساختاري عمدتا از جملهء مظاهر و ايجابات جامعهء مُدرن<br />

و صنعتي به حساب مي آيند،‏ در حاليكه در جوامع سنتي و جوامع در حال گذار،‏ مقولهء شكافهاي اجتماعي بيش تر<br />

بر نوع تاريخي آن با نمود هايي چون تعارض دين و دولت،‏ سنت و تجدد و تنش هاي ناشي از قوميت،‏ زبان،‏ نژاد<br />

و مذهب تأآيد مي آند<br />

٢<br />

اغتشاشِ‏ مفاهيم در جامعهء در حال گذار<br />

دموآراسي و تجربهء پارلماني مبتني بر اصل شهروندي است،‏ بطوريكه ‏«رعيت ها»‏ و ‏«روحيهء رعيتي»‏ را با آن<br />

آاري نيست.‏ در جوامع سنتي آه مناسبات رعيت-اربابي بين افراد حاآم است،‏ نمي توان انتظار داشت آه پارلمان به<br />

نحو دقيقي همانند جوامع مُدرن با مناسبات شهروندي بين افرادش عمل نمايد.‏ جوامع سنتي،‏ متشكل از رعيت ها،‏<br />

جامعهء آارآردي نيست.‏ يعني افرادش نقشي در نظام اجتماعي براي خود قايل نبوده و با نظام اجتماعي بيگانه<br />

هستند.‏ ايراد اصلي درينگونه جوامع فقدان روابط افقي بين مردم است.‏ يعني اين آه رابطهء مردم با دولت و قدرت<br />

رابطهء عمودي است و وظايف اجتماعي مردم را دولت تعيين ميكند و خود مردم مسئوليت مدني را نمي شناسند.‏<br />

١- مفهوم شهروند:‏<br />

هر چند مفهوم شهروندي را اولين بار ارسطو بكار برده است،‏ اما در بيان حقوق شهروندي تي،‏ اچ،‏ مارشال<br />

جامعترين الگو و نمونه را ارايه داده است.‏ به تعبير وي حقوق شهروندي داراي سه حوزه است:‏<br />

حقوق قانوني مدني،‏ حقوق سياسي و حقوق اجتماعي.‏<br />

در حوزه حقوق قانوني مدني؛ مارشال به آزاديهاي فردي چون آزادي،‏ بيان حق مالكيت و<br />

در حقوق سياسي؛ به حق رأي حق شرآت در انتخابات،‏ حق مظاهرات مسالمت آميز و اعتصابات و<br />

درحقوق اجتماعي؛ به حقوقي از جمله حق بهرهمندي از امنيت،‏ رفاه اجتماعي،‏ خدمات مدني و اجتماعي اشاره<br />

ميآند.‏<br />

در نظريه مارشال حوزههاي سه گانه حقوق شهروندي در جامعه مُدرن تحقق مييابند.‏<br />

2<br />

1<br />

. ر.ك:‏ حسين بشيريه،‏ جامعه شناسي سياسي،‏ صص ١٠١ و ١٠٣ تا ١٠۶<br />

ارسطو سياست:‏ ترجمه حميد،‏ عنايت،‏ تهران انتشارات انقلاب اسلامي،‏ ١٣٧١


ندي<br />

□ ٢٥ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

همچنين لازم به توجه است آه يكي از رويكردهاي حاآم بر حقوق شهروندي ضرورت دخالت دادن و درگير شدن<br />

شهروندان در نظامهاي اجتماعي از طريق مشارآتهاي فعال است.‏ اين رويكرد آه به نقش شهروند در جامعه مدني<br />

ميپردازد؛ تحقق شأن شهروندي را در پاسخگويي و نهادينه ساختن حقوق و تكاليف شهروندان توسط دولت ميداند<br />

به عبارتي دولت در نظام دموآراتيك موظف به نهادينه ساختن حقوق و تكاليف در جامعه مُدرن ميگردد و البته<br />

پيداست آه قانون و تضمينات قانوني از جمله اي مهمترين سازوآارهاي نهادينه ساختن ميباشد.‏<br />

تي.‏ اچ.،‏ مارشال شهروندي را پايگاهي ميداند آه اعضاي تمام عيار اجتماعي داراي آن هستند.‏ به تعبير مارشال<br />

آه از صاحبنامترين انديشمندان حقوق شهروندي،‏ ميباشد شهروندان داراي،‏ حقوق وظايف و تكاليف برابر هستند.‏<br />

مارشال در مقاله ‏«شهروندي و طبقهاجتماعي»‏ شهروندي را داراي اصل بهرهمندي از مجموعه حقوق سه گانه<br />

ميداند آه به واسطه نهادها و ساختارهاي شايسته توسعه مييابند.‏<br />

‏«هاميلتون»‏ شهروندي را مجموعهاي از حقوق يا وظايف معرف عضويت سياسي-اجتماعي ميداند آه موجب<br />

اختصاص منابع جمعي به گروه هاي مختلف اجتماعي است.‏<br />

١<br />

براي درك جايگاه شهروندي در جامعه مدني الگوي نظري هابرماس مفيد و موثر واقع مي شود.‏ در اين الگو نقش<br />

اجتماعي فرد در يك جامعهء مدني عبارت است از نقش شهروندي داشتن.‏ مطابق اين مودل شهروندان ودولت در<br />

جامعه سياسي مُدرن داراي حقوق و وظايف متقابل هستند.‏ به عبارتي اگرچه تصميمگيريهاي سياسي دولت در<br />

جامعه مدني براي شهروندان الزامي است ولي قبل از آن تعهد جمعي و مطالبات عمومي توسط جامعه مدني به دولت<br />

منتقل شده است آه دولت بر اساس آن اقدام به تصميمگيريهاي سياسي مينمايد.‏<br />

٢- بحران هويت ملي در جوامع در حال گذار:‏<br />

٢<br />

در سر آغاز قرن بيست و يكم و در آوان انقلاب اطلاع رساني ‏(انفورماتيك)‏ و سيبرنيتيك آه بقول الوين تافلر نشانهء<br />

موج سوم از تمدن بشري است ؛ نسل جديد جوامع در حال گذار پيش از اين آه جامعه پذيري ملي پيدا آند،‏ به طرف<br />

جامعه پذيري جهاني مي رود.‏ در مورد افغانستان برخي آارشناسان معتقدند هنوز جامعهء ما در سيرتكامل<br />

اجتماعي-سياسي خود از مرحله دولت-ملت بطور آامل عبور نكرده است.‏ يعني هنوز خُرده هويت هاي قومي،‏<br />

محلي و سمتي از يك هويت مشترك آلان و جمعي ملي،‏ جلوهء بيشتري دارد.‏<br />

اگر نظر اين آارشناسان را مورد توجه قرار دهيم،‏ اينجاست آه به دليل ضعف و ناتواني نهاد ها و ساختار هاي ملي<br />

در جوامع در حال گذار نظير افغانستان،‏ بحران هاي مضاعفي را مي توانيم انتظار بكشيم.‏<br />

اگر يك نظام سياسي ملي نتواند دايما خود را بازتوليد آند و نتواند در ميان نسل جديد،‏ فرهنگ،‏ الگو ها،‏ مودل ها و<br />

هنجار هاي خود را به طور مداوم خلق آند،‏ اين نظام پايه اش بسيار متزلزل مي شود.‏<br />

بحران ابتدا در حيطه هاي ساختاري،‏ ارزشي-‏ هنجاري،‏ و عاطفي اتفاق مي افتد و سپس به حيطه هاي عملي منتقل<br />

مي شود.‏ اگر نظام سياسي بخواهد به بقاي خود فكر آند،‏ بايد بداند آه بقاء بدون پويايي امكان پذير نيست.‏ بنا بر اين<br />

چاره اي ندارد جزاين آه درنهاد هاي جامعه پذير خود تغيير ايجاد آند و گرنه گرفتار انقطاع و شكاف مي شود واين<br />

امر مي تواند در آينده منشاء بحران هاي بسياري باشد.‏<br />

گذار از چي به چي؟<br />

گذار از اجتماع سنتي ماقبل مُدرن به جامعهء مُدرن،‏ گذار از ‏«رعيت»‏ به ‏«شهروند»،‏ گذار از ‏«مكلفيت»مداري به<br />

‏«حق»‏ مداري،‏ گذار از ‏«احكام و دستورات شخصي»‏ به ‏«قانون»‏ غير شخصي،‏ گذار از ‏«برتري عقيده بر افراد»‏<br />

به ‏«برتري افراد نسبت به عقيده»،‏ گذار ازينكه:‏ ‏«آدميان هدف نيستند»‏ به اينكه:‏ ‏«هر يك از آدميان با پوست و<br />

1<br />

2<br />

مارش و جري استاآر،‏ روش و نظريه در علوم سياسي،‏<br />

پژوهشكدهء مطالعات راهبردي ١٣٧٧<br />

الوين تافلر آينده نگر امريكايي،‏ در دهه ٨٠ قرن گذشته،‏ با نشر آتابهاي همچون موج سوم،‏ جابجايي در قدرت،‏ جنگ و ضد جنگ و<br />

شوآهاي آينده؛ تمدن بشري را به سر مرحلهء آشاورزي،‏ صنعتي و فرا-صنعتي(انفورماتيك)‏ تقسيم آرد و هر مرحله را به موجي تشبيه<br />

نمود.‏ وي گفت اگر در اعصار گذشته زور و پول ابزار اصلي قدرت بودند؛ اآنون دانايي است آه مهمترين ابزار قدرت را تشكيل مي دهد.‏<br />

وي ٢۵ سال قبل پيش بيني نمودآه در دهه هاي آينده نظم اقتصادي نويني در حال تكوين است آه با آنچه مي شناختيم تفاوت بسياري دارد.‏<br />

مهمترين ويژگيهاي اين نظم نوين،‏ اتكاي روز افزون به اطلاعات و دانش و مبادلهء دانش،‏ ‏«نما شدن پول و ثروت از طريق<br />

جايگزيني آارتهاي اعتباري و پول الكترونيكي به جاي پول فلزي و آاغذي،‏ تغيير پذيري مستمر استاندارد ها،‏ تنوع ساختار هاي سازماني،‏<br />

ضرورت بازسازي نظام اداري،‏ اهميت روز افزون نوآوري و جهاني شدن و همزمان با آن،‏ محلي شدن فعاليت اقتصادي است.‏<br />

«


□ ٢٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

استخوان و گوشت خود ارزش دارند،‏ حق دارند و هدف هستند»‏ از همين جاست آه ‏«حقوق بشر»‏ و برابري حقوقي<br />

تمام«‏ شهروندان»‏ دو مفهوم آليدي مُدرنيته است.‏ شهروندان حق دارند قانون اساسي دلخواه خود را بنويسند،‏ حق<br />

دارند حكومت دلخواه خود را انتخاب آنند،‏ حق دارند آينده خود را بر اساس برداشت و فهم خود از سعادت شان،‏<br />

تعيين آنند.‏<br />

هويت ملي:‏<br />

هويت به مجموعهء فضايل فردي و خصوصيات رفتاري،‏ آه از روي آن فرد به عنوان يك گروه اجتماعي شناخته<br />

مي شود و از ديگران متمايز مي گردد،‏ اطلاق شده و با خصوصيت احساس همبستگي با اجتماع بزرگ ملي و قومي<br />

و آگاهي و احساس وفاداري و فداآاري در راه آن،‏ مشخص مي گردد.‏<br />

البته از نظر جامعه شناسي سياسي،‏ سه مودل«‏ سياست قومي»‏ براي ايجاد يك ‏«هويت ملي»‏ وجود دارد:‏<br />

آه در نهايت،‏ يك جامعهء بدون تفاوتهاي قومي،‏ نژادي و فرهنگي را نويد مي<br />

١- همانند سازي<br />

دهد و درعمل تا آنون اين مودل در هيچ يك از جوامع نتوانسته است به اجرا در آيد.‏<br />

٢- تكثر گرايي مساوات طلبانه:‏ گروه هاي قومي استقلال فرهنگي و ساختاري خود را حفظ مي آنند؛ و درقدرت<br />

سياسي و اقتصادي،‏ در حالتي تقريباً‏ متوازن قرار ميگيرند؛ مانند آشور سوييس آه داراي چهار زبان،‏ چهار نژاد و<br />

دو مذهب است،‏ اما اين تعدد زباني،‏ نژادي و مذهبي به هيچوجه مانع استحكام ملت سويس نشده است.‏<br />

٣- تكثر گرايي غير مساوات طلبانه يا نابرابر:‏ آه گروه هاي قومي هر چند انفكاك و تمايز ساختاري و فرهنگي خود<br />

را همچنان حفظ ميكنند،‏ اما سازماندهي قدرت در ميان ايشان به ميزان زيادي نامناسب و غير مساوي است اين<br />

مودل سياست قومي در اآثر آشور هاي چند قومي با جوامع در حال گذار پياده مي گردد.‏<br />

.<br />

١<br />

:(Assimilation)<br />

.«.<br />

«<br />

٣<br />

٢<br />

همانطوريكه از يك جامعهء در حال گذار انتظار مي رود،‏ حتي در مورد مفاهيم آليدي مانند هويت ملي نيز بين<br />

نخبگان افغانستان اختلاف نظر وجود دارد.‏<br />

برخي پژوهشگران افغانستان با توجه به ساخت قبيله اي جامعه معتقدند آه هنوز در ميان مردم افغانستان چيزي بنام<br />

مفهوم هويت ملي شكل نگرفته است:‏ ‏«تنوع و ناهم گوني اقوام،‏ به علت فقدان راهكار وحدت بخش،‏ موجب شده<br />

است آه روند ‏«ملت سازي»‏ در اين آشور نتواند بحران مربوطه را با موفقيت پشت سر بگذارد.‏ از اين رو،‏ در عين<br />

گذشت ساليان متمادي از استقلال اين آشور هنوز هويت ملي مشترك،‏ تعريف شده و قابل قبولي براي همهء اقوام و<br />

مليت ها شكل نگرفته است و بر اين اساس،‏ در اين آشور،‏ هويت هاي پراآندهء قومي،‏ جايگزين هويت ملي شده<br />

است<br />

اهميت اين موضوع در جرو بحث هايي آه بر سر مسئلهء زبان،‏ مذهب و...‏ در پارلمانهاي قبلي درگرفته بود؛ خود<br />

را نشان مي دهد و چه بسا در پارلمان آينده هم منبع تنش و آشمكش و بحث هاي داغ باشد.‏ ازينرو نقش نخبگان در<br />

پارلمان يكبار ديگر اهميت مي يابد آه با چه ديدي به مسئله نگاه مي آنند.‏ آيا مي توانند در جهت تقارب و همگرايي<br />

آراء حرآت آنند و يا اينكه تضاد ها را تشديد مي نمايند.‏<br />

از طرف ديگر برخي از نظريه پردازان افغانستان-‏ در عين حاليكه بطور ضمني پذيرفته اند تا هنوز مفهوم هويت<br />

ملي در افغانستان شكل نگرفته است-‏ اما با الهام از مودل همانند سازي،‏ بسط و گسترش هويت يك قوم بر ساير اقوام<br />

ساآن افغانستان را تنها راهكار ايجاد يك هويت ملي مي دانند:‏<br />

‏«عام شدن و دفتري آردن زبان پشتو عامل بزرگ و اساسي در ساختن ملت افغان،‏ به شمار مي رود واگر عملي<br />

شود،‏ پس از چند ايامي ملت واحدي از آن تشكيل و جلو دشواريهاي زباني و ديگر پرابلمهاي قومي را خواهد<br />

گرفت.‏<br />

اين ديدگاه اقوام اقليت آشور را مورد تحقير قرار داده و توانايي هاي شان را انكار مي آند و قوم اآثريت را قوم<br />

اصلي و اساسي جامعه مي داند:‏<br />

‏«دانش جامعه شناسي،‏ زنده گي عملي روزمره،‏ حالات ناگوار و پيچيده سياسي،‏ نظامي واقتصادي و همراه اينها<br />

مداخلات خارجي،‏ اين مسأله را روشن ساخته آه اقليتها و مدعيان حقوق شان تاب و مقاومت در برابر شرايط دشوار<br />

1<br />

2<br />

براي مطالعه بيشتر در اين مورد؛ر.ك:‏ آنتوني گيدنز،‏ آتاب ‏«جامعه شناسي»،‏ ترجمهء<br />

مارتين مارجر،‏ ترجمهء اصغر افتخاري،‏ فصلنامهء مطالعات راهبردي،‏ شماره اول.‏<br />

سيد عبدالقيوم سجادي،‏ جامعه شناسي سياسي افغانستان،‏ ١٣٨٠<br />

۵١ ص،‏<br />

3<br />

سمسور افغان،‏ دويمه سقاوي«سقاوي دوم»،‏ ترجمهء خليل االله وداد بارش،‏ ١٣٧٧ ص،‏<br />

منوچهر صبوري و نيز ‏«سياست قومي»،‏ نوشته<br />

١۵٨


ص،‏<br />

□ ٢٧ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

و ناگوار و مبارزه با آنرا نداشته و هميشه پله ترازو را مي نگرند...‏ و هر گاهيكه بالاي يك جامعه تجاوز بيگانه و<br />

بدبختي ناشي از آن مي آغازد،‏ بيشترين خطر و زيان آن متوجه اقوام اصلي و اساسي آن جامعه مي باشد و از<br />

آنجاييكه«‏ موجوديت فزيكي و فكري اقليتها،‏ هميشه خطري خواهد بود براي اتحاد و يكپارچگي و تماميت ارضي<br />

آشور بنا بر اين پيشنهاداتي ارائه مي دهد آه برخي از آنها واقعاً‏ تكان دهنده هستند و شامل:‏ آوچ اجباري اقوام<br />

بخصوص جابجا آردن ساآنان درهء استراتژيك پنجشير و شمالي،‏ تغيير ترآيب جمعيت در اطراف شهر آابل،‏<br />

نواحي مرآزي و نواحي مرزي شمال و غرب افغانستان،‏ سانسور شديد آتابها و مواد فرهنگي وارده از يكي از<br />

٣<br />

آشور هاي همسايه و همزبان و...‏<br />

«.<br />

١<br />

«<br />

٤<br />

«<br />

٢<br />

وقتي اين استدلال را با استدلال ديگر آن آتاب يكي آنيم آه تمام اقليت ها غير قابل اعتماد و تجزيه طلب وانمود شده<br />

اند و گويا باهمكاري آشور هاي خارجي،‏ بخصوص آن آشورهاييكه داراي اقليت قومي مشابه هستند،‏ در صدد<br />

متزلزل آردن اوضاع و نهايتا تجزيه آشور بر مي آيند؛ توالي منطقي اين استدلال-‏ آه درآن آتاب تاآيد شده،‏ اين<br />

است آه:‏ اصلا قوم اآثريت در يك آشور براي حفظ تماميت ارضي خود،‏ با آوچ اجباري اقوام ديگر و انتقال قوم<br />

اآثريت به سرزمين هاي اقوام اقليت،‏ بايد خود را به مطلقيت برساند.‏<br />

‏«...شمار زيادي از مردم شرق،‏ جنوب شرق و جنوب آشور به طور جمعي يا به طور انفرادي،‏ به شمال افغانستان،‏<br />

انتقال و مسكن گزين شده....(تا)‏ يك باور و انديشهء اسلامي و ملي و زباني،‏ چون آمربندي به دور آشور گسترده<br />

شده و از حملهء احتمالي فكري و نظامي روسها و آشور هاي دست نشانده شان در آسياي ميانه،‏ به آشور ما<br />

جلوگيري شود...‏ با اين آار تناسب وتوازن قومي در شمال آشور استحكام گرفته و پشتونها چون ديواري در برابر<br />

روسها قرار مي گيرند.‏<br />

هر چند وقتي يك آمار دقيق موجود نباشد صحبت اقليت و اآثريت بيشتر به درد تبليغات سياسي ميخورد تا بحث هاي<br />

تحقيقي آه سقاوي دوم مدعي آن است.‏ مشخص نيست،‏ قوم اآثريت درين آتاب آه اآثريتي بيش از دو سوم قلمداد<br />

شده است،‏ با آدام آمار علمي معتبر بوده است؟<br />

از طرف ديگر يكي از همسايه هاي ما – شايد بر طبق مودل استدلالي همين آتاب-‏ با استفاده از اقليت قومي آه در<br />

صوبهء سرحد خود دارد،‏ طي ساليان اخير توانست بلاي طالبان وتروريزم را در آشور ما صادر آرده در صدد بي<br />

ثبات ساختن اوضاع در آشور ما بر بيايد.‏<br />

برعكس،‏ يكي ديگر از محققان افغانستان،‏ معتقد است آه:‏ ‏«در افغانستان نمود هاي آشكار و روشني از سياست<br />

همانند سازي فرهنگي به منظور تحميل باور هاي فرهنگي وارزشهاي مذهبي قوم مسلط بر ديگران مشاهده مي شود<br />

آه در واقع،‏ به جاي دست يابي به هدف،‏ به تشديد تعارضات قومي و مذهبي منجر شده است.‏ از سياست تحميل<br />

مذهبي عبدالرحمن خان تا سياست همانند سازي فرهنگي داؤد خان در تحميل زبان پشتو بر ديگر اقوام.‏<br />

«<br />

٥<br />

.«<br />

٦<br />

بر طبق اين ديدگاه:‏ ‏«از آنجاييكه جامعهء افغانستان داراي ساختار قومي و قبيله اي است،‏ طبيعي است آه فعل و<br />

انفعالات ساختار سياسي و گردش قدرت سياسي،‏ تنها در درون قوم و قبيلهء خاص انجام مي پذيرد و بر اين اساس<br />

نظام سياسي در اين آشور،‏ به جاي ارتباط با نظام اجتماعي،‏ بيشتر با زير-نظام هاي جمعيتي در قالب قوم و قبيله<br />

مرتبط بوده است.‏ همين امر مشارآت سياسي همهء شهروندان و اقوام را مسدود آرده و در نهايت اقوام غير حاآم<br />

همواره نوعي نگرشي واگرايانه به ساختار قدرت داشته اند و فرهنگ تعارض و ستيز دايمي را ميان آنان و<br />

دارندگان قدرت سياسي موجب شده است<br />

از طرف ديگر،‏ محروميت از برخي حقوق شهروندي،‏ تبعات چندي به همراه دارد؛ از جمله اين آه اين امر،‏ به<br />

حاشيه اي شدن افرادي منجر مي شود آه احساس محروميت ميكنند.‏ اين پديده،‏ در جاي خود سبب زنده شدن و تقويت<br />

۴۴<br />

1<br />

2<br />

3<br />

4<br />

5<br />

6<br />

همان،‏ ص ١۵٢<br />

همان،‏ ص ١۵۵<br />

همان،‏ صص ١۵۵ تا ١۶١<br />

همان،‏ ص ١۵٨<br />

سيد عبدالقيوم سجادي،‏ جامعه شناسي سياسي افغانستان،‏ ١٣٨٠<br />

همان،‏ ص ۵٢


□ ٢٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

هويت هاي مادون ملي،‏ همانند:‏ قوميت،‏ نژاد ومحله گرايي مي شود؛ زيرا محروميت هاي عيني اقتصادي و سياسي<br />

و يا اجتماعي،‏ با آگاهي طبقات محروم از محروميت،‏ در نوعي ايدئولوژي تبلور مي يابد آه احتمالا ايدئولوژي<br />

هاي قومي و مذهبي وتعارض ناشي از ان،‏ بر اين اساس شكل مي گيرد.‏<br />

.<br />

١<br />

٢<br />

٣- مفهوم ‏«ساختار ملي «<br />

در طول تاريخ جوامع سنتي،‏ وفاداريهاي افراد به سلسله هاي پادشاهي بود نه به منافع جمعي مردمي آه در يك<br />

حوزهء جغرافيايي مشخص بنام آشور زندگي مي آردند.‏ تاريخ اين جوامع،‏ در واقع تاريخ مطالعهء سلسله هاي<br />

پادشاهي مختلف مثل صفاريان،‏ طاهريان،‏ سامانيان،‏ غزنويان،‏ سلجوقيان و...‏ مي باشد نه تاريخ يك ملت مشخص در<br />

يك محدودهء جغرافيايي مشخص.‏<br />

بنا بر اين در جوامع سنتي مفهومي بنام ساختار ملي شكل نگرفته و قوام اين مفهوم فقط در بستر جوامع مُدرن ميسر<br />

است.‏ ‏«ساختار ملي»‏ عبارت است مجموعه از معيار ها و ارزش هاي پايداري آه شهروندان،‏ فراسوي نوع حكومت<br />

و سياست هاي روز به آن ها باور دارند و براي نگهداري آنها مي آوشند بعبارت ديگر در جاييكه ساختار ملي<br />

قوام پيدا آرده باشد،‏ نزاع بر سر حكومت،‏ تا حد نابودي زيرساختهاي اقتصادي،‏ فرهنگي و اجتماعي ملي در آشور<br />

به پيش نمي رود.‏ آنش گران سياسي خط هاي قرمزي را براي خود قايل هستند وعبور از آنرا جايز نمي دانند.‏ اين<br />

خط هاي قرمز ممنوعه منطبق بر مفهوم ساختار ملي بوده و در واقع محدودهء آن حفظ منافع علياي ملي است.‏ مفهوم<br />

‏«ساختار ملي»‏ در جوامعي آه هنوز مرحلهء ملت شدن را پشت سر نگذاشته اند،‏ شكل نگرفته است.‏ بنا بر اين در<br />

اين جوامع،‏ تلاش براي آسب قدرت سياسي حد ومرزي ندارد.‏ نسل آشي،‏ سياست زمين سوخته،‏ آوچاندن اجباري<br />

افراد،‏ آمك گرفتن از قدرت هاي خارجي براي پيشبرد اين سياست ها،‏ همكاري با تروريستان بين المللي،‏ تشويق<br />

آشت مواد مخدر،....‏ همه و همه براي آسب و يا حفظ قدرت سياسي مجاز تلقي مي گردد.‏ اما در آشور هاييكه<br />

مفهوم ‏«ساختار ملي»‏ شكل گرفته است،‏ مخالفين سياسي و دولت،‏ در مخالفت با يكديگر حد و مرزي را قايل هستند<br />

و به اصطلاح يك خودسانسوري در نخبگان سياسي وجود دارد.‏ مثلا هنگام تجاوز خارجي ممكن است موقتا اختلاف<br />

با دولت را آنار بگذارند و براي دفاع مشترك از ميهن،‏ با آن دولت همكاري نمايند.‏ در جوامع در حال گذار،‏<br />

بخصوص جوامعي آه از مرحله ملت شدن به معناي امروزين آن عبور نكرده اند،‏ مفهوم ‏«هويت ملي»‏ و ‏«ساختار<br />

ملي»‏ يا وجود ندارد و يا اينكه بسيار آمرنگ و بي رمق است.‏<br />

.<br />

٣<br />

٤<br />

ح.‏<br />

در اين جوامع،‏ نهاد پارلمان از يكطرف عرصهء آشاآش ها و منازعات شديد بر سر تعريف مفاهيمي نظير ‏«هويت<br />

ملي»،‏ نقش خُرده فرهنگ هاي قومي در تكوين فرهنگ ملي و...‏ خواهد بود و از ديگر طرف،‏ براي نخبگان سياسي<br />

و ملي انديش موجود در پارلمان فرصتي را فراهم ميكند تا بر سر بازتعريف مفاهيم مذآور به توافق جمعي ‏(اجماع)‏<br />

بين خود برسند و با تصويب قوانين مربوطه منافع ملي را در قالب قوانين مصوبهء خود،‏ روشن ساخته،‏ در تحكيم و<br />

روال مند آردن آن مفاهيم بكوشند.‏<br />

۴- مفهوم قانون:‏<br />

در جامعهء در حال گذار،‏ برداشت از مفهوم قانون نيز يكسان نيست.‏<br />

قانون را محور تنظيم روابط ميان افراد جامعه تعريف ميكنند واز اصلي ترين ويژگيهاي يك جامعه مدني رو به<br />

رشد را حاآميت قانون درآليه شؤون آن جامعه ميدانند اآميت قانون يكي از اصول مهم سياسي و حقوقي است آه<br />

بشر از ديرباز در پي تحقق آن بوده است.‏ از يونان باستان تاآنون درباره اين،‏ اصل،‏ معاني ارزشها و ويژگيهاي آن<br />

سخن گفته شده و ميشود.‏<br />

قوانين در تحليل نهايي،‏ صورتبندي حقوقي مقولاتي است آه به طور واقعي و عيني در آنش اجتماع جريان دارند.‏<br />

اين صورتهاي حقوقي،‏ مبتني بر برآيند قوا و نيرو هاي واقعي اجتماعي هستند.‏ لذا قوانين،‏ هر اندازه آه آحاد اجتماع<br />

درتدوين آن مشارآت داشته باشند،‏ آيينه هاي را مي مانند آه منعكس آنندهء چهره واقعي اجتماع است.‏<br />

البته در جوامع درحال گذار،‏ برخي قوانين آه مبتني بر ‏«ارزشهاي عمومي حقوق بشر»‏ استوار هستند،‏ ناگزير و<br />

عليرغم اينكه ممكن است ظاهرا با ارزشهاي متداول در جوامع بسته وسنتي نا هماهنگ باشند؛ نيز مد نظر گرفته مي<br />

2 National Structure<br />

1<br />

وود و شرمن،‏ ديدگاه هاي نوين جامعه شناسي،‏ ترجمه مصطفي ازآيا،‏ ص ١٧٢<br />

3<br />

4<br />

چنگيز پهلوان،‏ در جستجوي ساختار هاي نوين منطقه اي،‏<br />

عباس عبدي،‏ ‏«قانون،‏<br />

قدرت،‏ فرهنگ»‏<br />

٧١ ص،‏<br />

فصلنامهء گفتگو شماره سوم،‏ ‏(دي ماه ١٣٧٢)


□ ٢٩ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

١<br />

شوند.‏ اين امر مي تواند منجر به برخي سوء تفاهمات گردد.‏ چه بسا افراط در تطبيق آن،‏ واآنش نيرو هاي محافظه<br />

آار را بر انگيخته و تنش بوجود بياورد.‏ پارلمان جايي است آه اين تفاوت نظرات مي تواند امكان بروز يافته و<br />

احتمال رسيدن به سازش را – بدون تشديد تشنج ها در جامعه-‏ بيشتر سازد.‏<br />

گاهي حاآميت قانون به مفهوم برابري و مساوات در برابر قانون تعبير شده،‏ است . گاهي از آن به حكومت قانون در<br />

مقايسه با حكومتهاي،‏ ديكتاتوري مطلقه و پادشاهي استفاده شده است و گاهي آن را با ويژگيهاي همچون:‏ عموميت<br />

داشتن و مستمر و صريح بودن قوانين معرفي آردهاند.‏ اما فصل مشترك همه موارد فوق را،‏ ميتوان در اين نكته<br />

خلاصه نمود آه در حاآميت قانون استفاده خودسرانه و مستبدانه از قدرت در تصميمگيريهاي حكومتي مردود<br />

است.‏ بر اين،‏ اساس حاآمان و سياستمداران بهعنوان حافظان و خادمان قانون شناخته ميشوند و خود نيز<br />

مشمول آن ميگردند ميزان مشروعيت حكومتشان به ميزان وفاداري آنان به معيارهاي،‏ قانوني فراشخصي و<br />

خردمندانه بستگي دارد.‏<br />

اما در افغانستان چهار رويكرد عمده و يك رويكرد نوپا را مي توان نسبت به قانون برشمرد:‏<br />

رويكرد چپ ايديولوژيك،‏ رويكرد بنياد گرايانه،‏ رويكرد پراگماتيستي،‏ رويكرد پدر سالارانه و در نهايت رويكرد<br />

سياسي مُدرن نسبت به قانون.‏<br />

ما نشان خواهيم داد آه چهار رويكرد اول از اين برداشتها چگونه بر سر راه تقويهء نظام پارلماني و سيستم هاي<br />

انتخاباتي ما مانع ايجاد آرده و تحليل موردي واقعهء سوم عقرب نشان خواهد داد آه چگونه سوء برداشت و سوء<br />

استفاده از قانون در وارد نمودن ضربهء مهلك بر دهه قانون اساسي نقش موثر بازي آرد.‏<br />

-١<br />

رويكرد،‏ چپ افراطي يا ايدئولوژيك به قانون<br />

در اين،‏ ديدگاه بنابر تقسيمبندي زيربنا و روبنا در ساختار اجتماعي و اقتصادي؛ حاآميت قانون منعكسآننده روابط<br />

اجتماعي جوامع سرمايهداري و بورژوازي است آه مطابق آن سرمايهداري درصدد گسترش سلطه خود بر بخشهاي<br />

مختلف جامعه بوده و از اين مفهوم براي استعمار و بهرهگيري به نفع مقاصد خود سود ميجويد.‏ در ميراث چپ،‏<br />

‏«برابري سياسي»‏ بي ارزش تلقي مي شده و بر ‏«برابري اجتماعي»‏ تاآيد مي گرديده است.‏ از نظر آنها اگر چه<br />

نظامهاي پارلماني قصد دارند به طور غير مستقيم برابري سياسي را از طريق دستگاه انتخاباتي و پارلماني تأمين<br />

آنند ولي در حقيقت اين صاحبان ثروت هستند آه بر فرآيند انتخابات اثر مي گذارند و ‏«نفرهاي»‏ خود را به خانهء<br />

قدرت و حكومت روانه مي آنند.‏ از اين ديدگاه،‏ حكومتهاي انتخاباتي در اصل قمچيني در دست طبقات سرمايه دار<br />

هستند تا جامعه را در جهت منافع خود اداره آنند.‏ در اين ديدگاه بجاي تاآيد بر روشهاي پارلماني،‏ روشهاي انقلابي<br />

براي تغييرات بنيادي اجتماعي،‏ در اولويت قرار دارد.‏<br />

يكي از مهمترين اشكالاتي آه بر اين ديدگاه وارد است اين است آه اين نظريه برخلاف مدعاي خود؛ يك مفهوم<br />

ايدئولوژيك و جانبدارانه از عدالت و آزادي را معرفي ميآند.‏ در حوزه عدالتاجتماعي،‏ استقلال و هويت فردي<br />

انساني را ناديده ميگيرد و از انسانها چهرهاي ابزاري و ماشيني ترسيم ميآند آه فقط در جهت پيشبرد مقاصد<br />

واهداف جمعي و سياسي بكار مي آيند .<br />

٢- رويكرد بنيادگرايانه به قانون:‏<br />

اين رويكرد با تقابل در انداختن،‏ قانون با نصوص ديني و با ادعاي مبارزه با سكولاريزم،‏ قانونمندي ‏«قرار دادي»‏<br />

را مخالف قانونمندي ‏«نص قرآني»‏ مي دانند با هر گونه قانون گذاري خارج از حوزهء شرع ‏(يعني با قوانين عرفي)‏<br />

به مخالفت بر مي خيزند.‏<br />

عدم اعتقاد راسخ به ديموآراسي و قانونمندي توسط فعالين سياسي،‏ فرصت باد آورده اي را به غير دموآراتها مي<br />

دهد تا از دموآراسي سوء استفاده آرده و به سازماندهي خود پرداخته بيخ و بنياد دموآراسي را بر آنند.‏ فعالين<br />

براي سازماندهي خود<br />

سياسي چپ و بنياد گرا ها بر اساس همين توجيه از دههء دموآراسي<br />

استفاده آرده و در حاليكه شديدا مشغول نفوذ در ارتش بودند،‏ از مبارزات علني و پارلمان و مطبوعات صرفا براي<br />

جذب آادر ها و چلنج هاي رهبري درون سازماني خود استفاده مي بردند.از طرف ديگر برخي عناصر درباري<br />

مستبد آه دموآراسي و قانونمندي را مغاير با رويكرد پدر سالارانه و منافع خود مي پنداشتند نيز با آن از در دشمني<br />

و ستيز وارد شدند.‏<br />

1 Case Study<br />

١٣۴٢) تا (١٣۵٢


□ ٣٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

...«<br />

١<br />

٣- رويكرد پراگماتيستي و ابزار انگارانه نسبت به قانون:‏<br />

برخي افراد و گروه ها آه هنوز هم سوداي بازتوليد برتري طلبي نژادي را در سر مي پرورانند،‏ چندان سر سازش<br />

و آشتي با قانون را ندارند،‏ و به قانون از يك منظر پراگماتيستي و ابزاري مي نگرند.‏ اينها بر اثر فشار هاي سياسي-‏<br />

اجتماعي و نيز بخاطر جلب توجه جامعه جهاني بخود؛ شعار هاي قانونمداري ميد هند،‏ بدون اينكه به آن معتقد باشند.‏<br />

اين عده هر چند بطور صوري و ظاهري دم ازدموآراسي،‏ قانون و قانونمندي مي زنند و البته طالب هستند تا از<br />

مزاياي مهم آن يعني ايجاد نظم و ثبات استفاده آنند،‏ اما در ذهن خود قانون هاي نانوشته اي دارند آه سمت و سوي<br />

اعمال و رفتار آنها را مشخص مي آند.‏ به همين خاطر از قوانين صوري و نوشته شده تا آن حد حمايت ميكنند آه<br />

مانعي بر سر راه قوانين نانوشته شان نباشد.‏<br />

اين پراگماتيستهاي برتري طلب ترجيح مي دهند قوانين تدوين شده آن قدر مبهم و گنگ باشد آه بتوانند بنا بر<br />

مصلحت روزگار هر چيزي را از درون آن بيرون بكشند....‏ اين دسته افراد به ‏«حق حاآميت ملي»‏ و ‏«حق تعيين<br />

سرنوشت»‏ براي آحاد شهروندان باور ندارند.‏ بنا بر اين،‏ در تئوري پردازي هاي خود مكانيزم هاي عملي را طوري<br />

طراحي مي آنند آه تنها سرآمدان گروه نژادي خاص بتوانند در اآثر نهاد هاي قانون محور؛ نظير قوه قضاييه،‏ قوه<br />

مقننه،‏ نيرو هاي انتظامي و امنيتي جايگزين و نصب گردند.‏<br />

بازي با مفاهيم اساسي قانون براي توجيه برتري نژادي<br />

در تئوري پردازي هاي اين افراد،‏ مفهوم آليدي تساوي حقوق شهروندان افغانستان در برابر قانون با عدم تساوي<br />

اقوام بر مبناي نفوس شان آاملا گنگ و مغشوش باقي مانده است.‏ يعني اصل شايسته سالاري قرباني اصل نژادي<br />

شده است.‏ آتاب سقاوي دوم آه نمونهء آامل از اين ديدگاه را ارائه مي دهد مي نويسد:‏<br />

‏«...اصلا در برابر قانون در تساوي حقوق آليه اتباع افغانستان،‏ هيچ شكي وجود ندارد،‏ اما هنگاميكه در يك آشور،‏<br />

حقوق سياسي اقوام به گونه جمعي،‏ مطرح ميگردد،‏ آنجا هر قومي بر مبناي چگونگي نفوس،‏ حق خويش را ميگيرند<br />

و با اين آار،‏ حقوق فردي تمام افراد آشور،‏ مساوي مي شود،‏ اما حقوق قومي به اندازه شمار و تعداد افراد آن قوم<br />

محاسبه ميگردد،‏ نه بر مبناي چيز ديگر ‏«اين منطق را آدام آسي و در آجا ديده باشد آه حقوق يك فيصد و ٦٥<br />

فيصد از لحاظ قومي مساوي و برابر بوده و هردو در دولت و حكومت حقوق مساوي داشته باشند؟ آيا در افغانستان<br />

حقوق آن ٤٠ هزار هندو آه به اساس گفته آنها گويا يك ‏«مليت»‏ را تشكيل داده اند،‏ با آن اآثريت مردم افغانستان آه<br />

را تشكيل داده اند،‏ برابر باشد؟...‏ در هرآشوري سهم اآثريت،‏ اآثريت و از اقليت،‏ اقليت مي باشد<br />

«.<br />

٢<br />

.<br />

٣<br />

% ٦٥<br />

نكاتي چند بمثابهء نقد اين ديدگاه قابل تذآر است:‏<br />

١- ‏«حقوق سياسي اقوام»‏ يك قانون نانوشته براي برخي افراد است و الا در قانون اساسي ما در هيچ جا به ‏«حقوق<br />

سياسي اقوام»‏ اشاره اي نشده است،‏ بلكه آنچه مورد تأآيد قرار گرفته است ‏«حقوق فردي اتباع افغانستان»است.‏<br />

فصل دوم قانون اساسي تحت عنوان حقوق اساسي و وجايب اتباع بهمراه ماده هاي ٢٢ الي ماده ۵٩ مربوط به<br />

حقوق فردي و نه حقوق قومي اتباع افغانستان است.‏<br />

٢- در جامعه ايكه اقوام مختلف تشكل سياسي مشخص قومي آه نمايندگي از آن قوم را بكند وجود ندارد،‏ چه آسي يا<br />

گروهي مي تواند ادعا بكند آه نمايندهء يك قوم خاص است؟ قانون احزاب نيز ايجاد حزب و گروه را تحت<br />

عنوان قومي منع آرده است و احزاب از دست زدن به تحريكات و تعصبات قومي،‏ نژادي،‏ مذهبي و سمتي<br />

منع شده اند.‏<br />

در اين شرايط هر دلال سياسي مي تواند خود را نمايندهء يك قوم بداند و براي گرفتن امتيازات سياسي بنام يك<br />

قوم مبارزه آند اما در عمل براي منافع فردي و گروهي خود امتيازات را تقسيم نمايد آه از عدالت اجتماعي<br />

فرسنگ ها بدور است.‏<br />

٣- اصل شايسته سالاري چگونه با يك مفهوم گنگ و بدون آمار موثق تحت عنوان«حقوق قومي به اندازهء شمار و<br />

تعداد افراد آن قوم»‏ جمع مي شود؟ اگر قرار باشد در ترآيب اعضاي هر آابينه،‏ هر هيئت و هر آميسيون،‏<br />

ترآيب قومي معيار باشد؛ در آنصورت چه بسا افراد شايسته ايكه صرفاً‏ بخاطر تعلق به يك گروه قومي ديگر،‏ از<br />

حقوق حقهء سياسي و اجتماعي شان محروم ساخته شوند.‏<br />

۴- حتي اگر آمار قابل اعتمادي هم در بارهء نفوس اقوام مختلف مي بود و حتي اگر مفهوم حقوق سياسي اقوام در<br />

قانون اساسي هم تبلور مي يافت آه اين چنين نيست؛ باز هم دموآراسي بمعناي احقاق حق اآثريت نيست بلكه<br />

رعايت حقوق اقليت است.‏ با رعايت حقوق انساني اقليت است آه تخم دموآراسي آاشته مي شود.‏ در غير آن<br />

1<br />

سمسور افغان،‏<br />

دويمه سقاوي«سقاوي دوم»،‏ ترجمهء خليل االله وداد بارش،‏ ١٣٧٧<br />

۶٢ ص،‏<br />

2<br />

3<br />

همان.‏ ص ٦٣<br />

فقره سوم از ماده ششم قانون احزاب،‏ بر اساس فرمان شماره ٧٣ مورخ ١٣٨٢ ٧/٢٢/ رياست دولت انتقالي اسلامي افغانستان


□ ٣١ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

ادعاي احقاق حقوق اآثريت هميشه مي تواند به جباريت عليه اقليت انجاميده و تمايل به تبديل اآثريت به مطلقيت<br />

سيل آسا و بي مهار،‏ پيوند هاي معنوي بين اجزاي مختلف جامعه را از هم مي گسلد.‏ نكتهء مهم ديگر اينست آه<br />

در دموآراسي،‏ معيار اآثريت واقليت اقوام ني،‏ بلكه احزاب هستند.‏ حزب اآثريت در پارلمان نمي تواند و نمي<br />

بايد حقوق حزب اقليت موجود در پارلمان را نقض آند.‏<br />

۴- رويكرد پدرسالارانه به قانون:‏<br />

هنوز هم انديشهء سياسي در بين بسياري از متنفذين و افراد تاثير گذار افغانستان به يك نوع ريش سفيدي ‏(آلاني)‏ از<br />

موضع قدرت و از نوع صلاحديدي آه يك پدر براي سرنوشت فرزندش در نظر مي گيرد معتقد است و آنرا بهر<br />

صورت آه باشد لازم الاطاعه مي داند.‏ هنوز از حكومت اين تلقي وجود دارد آه اگر آار حكومت به دست افراد<br />

صالح بيفتد و آن افراد از ابزار قدرت امنيتي و اقتصادي حكومت سوء استفاده نكنند،‏ امورات مملكت به خوبي و<br />

درستي به پيش خواهد رفت.‏<br />

۵- رويكرد سياسي مُدرن به قانون:‏<br />

در صورتيكه در مقابل چنين انديشهء پدر سالارانه-‏ آه طرفداران زيادي هم در آشور ما داشته و جزء فرهنگ<br />

سياسي ما شده است-‏ انديشهء سياسي مُدرن قرار دارد آه اگر چه حكومت را لازم و ضروري مي داند،‏ اما از<br />

شرور و ضرر هاي آن نيز غافل نيست.‏ انديشه مُدرن سياسي – آه هنوز در افغانستان فراگير نشده است-‏ مي گويد<br />

آافي نيست آه فقط آدمهاي خوب در مقامات حكومتي قرار بگيرند تا مردم و شهروندان از شر حكومت در امان<br />

باشند،‏ بلكه براي مهار آردن ضرر هاي حكومت لازم است يك سلسله ترتيباتي اتخاذ گردد آه اگر آن آدمهاي خوب<br />

هم يك وقت خواستند بد عمل آنند،‏ به خاطر وجود آن ترتيبات،‏ قادر نباشند بدي آنند و بر شر حكومت شر ديگري<br />

بيفزايند.‏ انديشهء مُدرن سياسي به اين گفتهء لارد اآتون توجه دارد آه:‏ قدرت فساد مي آورد و قدرت مطلق،‏ فساد<br />

مطلق مي آفريند.‏ به همين جهت آن انديشه اي آه براي مهار حكومت،‏ نهاد پارلمان را پيشنهاد آرده است،‏ در مرآز<br />

توجه انديشهء سياسي مُدرن قرار گرفته است.‏<br />

از اين منظر،‏ بي توجهي به قانون از مقررات ترافيكي گرفته تا قوانين جزا و مدني و تجارتي،‏ حاصلي جز هرج و<br />

مرج و بي ثباتي اجتماعي به بار نمي آورد.‏ بي ثباتي اجتماعي خود موجب ثروت اندوزي عده اي از افراد،‏ فرار<br />

سرمايه از مملكت و تشديد فقر عمومي شده و يك انحراف آشكار از عدالت اجتماعي محسوب مي گردد.‏ بنا بر اين<br />

هر آسي آه شعار عدالت اجتماعي را سر مي دهد،‏ بايد آنرا از طريق ‏«قانون گرايي»‏ تبليغ و ترويج آند.‏ عدالتي آه<br />

منطبق بر قانون و قانونمندي نباشد،‏ عدالت نيست.‏ در عرصهء حقوق عمومي نيز،‏ قانون گرايي به نهادينگي ساخت<br />

سياسي منجر مي شود و توسل به روشهاي خشونت بار در حل منازعات اجتماعي و سياسي را تقليل مي دهد.‏<br />

همانطوريكه انجام يك تورنمنت ورزشي بدون رعايت مقررات مربوط به آن امكانپذير نيست،‏ همزيستي و رقابت<br />

مسالمت جويانهء سياسي،‏ زير يك سقف،‏ بدون احترام به قواعد چنين رقابتي ناميسر بوده و حاصلي جز پرخاشگري<br />

و آنارشيزم از يك سو يا عزلت گزيني و انفعال سياسي از سوي ديگر به بار نخواهد آورد.‏ اگر اين معني را بدرستي<br />

درك و هضم نماييم آه در درازمدت هيچ حقي جز از طريق توسل به قانون بدست نمي آيد،‏ سنگ بناي تأسيس<br />

جامعهء مدني را پي ريخته ايم.‏<br />

انديشهء سياسي مُدرن در تحليل نهايي مي گويد آه آزادي يعني آزادي مخالف و حاآميت قانون،‏ يعني احترام شهروند<br />

حتي به قانوني آه مورد پسند او نيست.‏ بر همين مبنا عاليترين جلوه دفاع از حقوق بشر حمايت از حقوق آن<br />

شهروندي است آه آمترين اشتراك نظريه يا منافع را با ديدگاهها يا عملكرد ما دارد.‏ حمايت از حقوقهمفكر،‏<br />

همصنف،‏ همشهري و همحزبي خود،‏ در حقيقت دفاع از خويش محسوب،‏ ميشود اما حمايت از حقوق شهروندي آه<br />

به ناحق متهم شده است و در عين حال مواضع يا رفتار وي را،‏ نميپسنديم حمايت از حقوق ‏«ديگري»‏ است.‏ چنين<br />

دفاعي بيانگر تعهد ما به آرامت و حقوق ‏«انسان»‏ و مظهر رفتار اخلاقي ماست.‏ اين رويكرد مُدرن به مفهوم قانون<br />

و قانونمداري متاسفانه در آشور ما بدرستي درك نشده است و طرفداران اندآي دارد.‏<br />

١<br />

ساخت سياسي<br />

ساخت سياسي در افغانستان و جايگاه پارلمان در آن<br />

1 Political Structure


□ ٣٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

هر گاه ميان عناصر و اجزاي يك مجموعه،‏ آه آليت آن مورد نظر است،‏ رابطهء نسبتاً‏ ثابت و پا بر جا برقرار<br />

باشد،‏ به مفهوم ساخت دست مي يابيم.‏ از اين جهت،‏ ساخت داراي دو جنبه است:‏ يكي عناصر تشكيل دهنده و ديگري<br />

روابط ثابتي آه عناصر ساختي را به يكديگر مرتبط مي سازند<br />

.<br />

١<br />

ساخت سياسي پاتريمونياليزم در افغانستان<br />

ساخت سياسي درافغانستان،‏ بيشتر به ساخت پاتريمونيالي ‏(پدر شاهي)‏ شباهت دارد آه روابط متقابل سياسي در اين<br />

ساختار،‏ بگونهء نسبتاً‏ ثابت بر مبناي معيار هاي شخصي استوار است.‏<br />

منظور از پاتريمونياليزم يك ساختار سياسي است آه در آن سياست به شدت غير رسمي است و خصلت شخصي<br />

دارد.‏ ساختار دولت ادامهء وجود حاآم محسوب مي شود.‏ آنچنان آه بايد و شايد صاحب منصبان حكومتي از<br />

منصبشان فاصله نگرفته اند.‏ يعني تفكيك بين شغل و شاغل در سيستم پاتريمونيالي چندان آشكار نيست.‏ مقرري ها و<br />

برآناري ها بر اساس تقريب صورت مي گيرد و بر مبناي ارادت و وفاداري به حاآمان است.‏ در پاتريمونياليزم<br />

امتيازاتي از ناحيهء دولت توزيع مي شود و در دولتي آه خاصيت سبسايدي را هم دارد،‏ اين امتيازات و عطايا و<br />

مزايا تشديد مي شود.‏<br />

بيل و اسپرينگبورگ پاتريمونياليسم را الگوي مسلط مديريت در خاورميانه ميدانند.‏<br />

هفت ويژگي اصلي ساخت سياسي پاتريمونيال<br />

از ديدگاه آنها عبارتند از:‏ شخصي بودن مسئله سياست،‏ و از ديگر ويژگيها ميتوان به تقرب اشاره آرد،‏ به اين<br />

معنا آه عليرغم همه مناصب و مشاغل و عناوين رسمي،‏ تقرب فيزيكي به حاآم از اهميت ويژهاي برخوردار است<br />

و آساني آه به او نزديكترند موقعيت سياسي مهمتري دارند و نقشهاي اصلي سياسي را در صحنه به عهده<br />

ميگيرند،‏ لذا عموما انتقال قدرت خصلت آودتاهاي درباري را دارد،‏ يعني داخل خاندان حاآم شكاف ميافتد و چالش<br />

گراني از درون،‏ حلقهء اصلي قدرت حاآمه را به زير ميآشند.‏ از جملهء ويژگيهاي ديگر پاتريمونياليزم مي توان به<br />

غير رسميبودن روابط دولتي،‏ ستيز متوازن نخبگان بر سر مناصب،‏ لياقت نظاميگري و توجيه ديني حكومت<br />

اشاره آرد.‏ در يك تحليل نهايي،‏ نوع افراطي پاتريمونياليزم بر فراز تفرقه و چشم و همچشميو شعار ‏«تفرقه بينداز<br />

و حكومت آن»‏ بنا شده است و حاآم تنها چيزي را آه نهادينه ميآند،‏ دشمني در رقابت ناسالم ميان اطرافيان است.‏<br />

٢<br />

سيستم مباشر پروري :<br />

اُلگوي قدرت در جامعه مُدرن افقي است حال آن آه در جوامع ماقبل مُدرن روابط قدرت عمودي است.‏ يعني رابطهء<br />

عمودي رعيت و ارباب در جوامع سنتي در حال گذار به رابطهء افقي شهروندان با يكديگر در جوامع مُدرن تبديل<br />

مي شود.‏<br />

سيستم مباشر پروري يكي ديگر از مشخصات ساخت سياسي پاتريمونيالي مي باشد.‏ مناسبات مباشر پروري اين<br />

گونه شكل مي گيرد آه در درون هرم قدرت و در راس هرم قدرت،‏ جناح هايي آه در بلاك قدرت قرار دارند،‏ سعي<br />

مي آنند مباشريني براي خودشان در نهاد هاي اجتماعي آسب آنند و خودشان را به عنوان حامي آن مباشران جلوه<br />

دهند.‏ حاميان،‏ آساني هستند آه دسترسي اختصاصي وانحصاري به پاره اي از منابع دارند و مي توانندازهمين<br />

طريق مباشرين خود را بپروروانند و آنها را مرهون مراحم و الطاف خود نمايند.‏ در عوض مباشرين هم موظف<br />

هستند در مواقع لزوم بسيج اجتماعي بكنند و مثلا در زمان انتخابات به عنوان ماشين رأي جمع آني،‏ آلته هاي مردم<br />

را براي جمع آوري آراء براي حاميان شان بسيج آنند.‏ نوعي داد و ستد سياسي-‏ اقتصادي بين حاميان و مباشرين<br />

برقرار مي شود آه خارج از مناسبات رسمي در يك سيستم اقتدار است.‏ يعني يك نوع قشر بندي عمودي در جامعه<br />

شكل مي گيرد آه در آنار قشر بندي هاي افقي بوده و عمدتا به شكل غير رسمي قرار دارد و شامل گروه هاي<br />

ذينفوذ،‏ گروه هاي فشار و لابيهاست.‏ اين عمليه به نوعي از انحاء منجر به هدر رفتن منابع ملي مي گردد؛ منابعي آه<br />

در افغانستان آم شمار بوده با آمك هاي بين المللي بدست مي آيد.‏ يعني منابع ملي آه بايد در خدمت مصالح و منافع<br />

عمومي قرار بگيرد،‏ در شبكهء حامي-‏ مباشر توزيع مي شود و به معناي دقيق آلمه،‏ فساد سياسي حاصل مي شود.‏<br />

چونكه فساد به معناي اين است آه از منابع عمومي به نفع منافع شخصي و گروهي استفاده شود.‏<br />

1<br />

غلام عباس توسلي،‏ نظريه هاي جامعه شناسي،‏ ص ١٢۵<br />

2 Patronage Network (also in some instances called Clientalism).


□ ٣٣ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

مشخصات ديوانسالاري ‏(بيروآراسي ‏)هاي مُدرن:‏<br />

هر چند مهمترين فصل مميزه نظام اداري پاتريمونيال از ديوانسالاريهاي عقلاني ‏(بيروآراسي هاي مُدرن)‏ را مي<br />

توان عدم تفكيك دو سپهر خصوصي و عموميو مبهم بودن مرز ميان اين دو عرصه دانست؛ اما باز هم اين سوال را<br />

همواره مي توان پرسيد آه آدام ويژگي بيروآراسي هاي مُدرن و آار آمد را از دستگاه هاي ديواني قديم و بي آفايت<br />

ممتاز ميكند؟<br />

ماآس وبر در جواب به اين سوال مهمترين عناصر عقلاني مندرج در ديموآراسيهاي مُدرن را چنين بر مي شمارد:‏<br />

درجه بالاي تخصص و تقسيم آار مبتني برتعاريف روشن،‏ مكلفيت هايي آه بعنوان وظايف رسمي توزيع شده اند،‏<br />

سلسله مراتبي بودن ساخت اقتدار همراه با حدود واضحا مشخص شده براي فرمان دادن و مسئول بودن،‏ وضع<br />

مجموعه اي از مقررات رسمي حاآم بر عمليات و تشكيلات،‏ سيستم اداري مبتني بر مدارآي آه به ثبت رسيده اند،‏<br />

روابط غير شخصي ميان آارگزاران و مراجعين،‏ استخدام آارآنان بر اساس قابليت و دانش فني،‏ ترفيع بر اساس<br />

ارشديت يا لياقت،‏ ثبات معاشات،‏ جدا بودن درآمد خصوصي از درآمد رسمي،‏ دراز مدت بودن اشتغال و استخدام<br />

.<br />

١<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

مشخصات ساخت هاي سياسي توسعه يافته:‏<br />

در ساخت سياسي انكشاف يافته و پيشرفته عقل گرايي و مصلحت گرايي افزايش مي يابد،‏ و در مقابل جزم<br />

گرايي و جزميت ضعيف مي شود.‏<br />

روحيه همكار ي جمعي و گروهي زياد مي شود؛ عليرغم اينكه فرد گرايي و اصالت فرد درآل جامعه رشد<br />

مي آند.‏ بعبارت ديگر در حاليكه هر آدام از افراد در جوامع در حال گذار از لحاظ توانايي واستعداد و دانش<br />

در سطح قابل قبولي هستند،‏ اما وقتي در يك تيم بخواهند آار جمعي مشترك نمايند،‏ به جاي آنكه يكديگر را<br />

تقويت آنند و به اصطلاح وآتوري vectorial ‏«همسو و هم جهت»باشند؛ آار همديگر را خنثي مي سازند.‏<br />

نظريهء آجنداي ملي البته در يك ساخت اجتماعي قبيلوي و سياسي پاتريمونيالي نمي تواند مورد توجه<br />

شايسته و بايسته قرار بگيرد،‏ زيرا اين نظريه بر اين پيشفرض استوار است آه بخشهاي اصلي فعالان<br />

سياسي،‏ معتقد و باورمند به ‏«ساخت ملي»‏ واصل همكاري جمعي براي تامين منافع علياي ملي هستند.‏ اما<br />

اگر منافع حقير فردي،‏ سمتي و قومي اين ميدان ديد وسيع را تنگ ساخته و آساني با وجود سردادن شعار<br />

هاي ملي،‏ همچنان در فكر تحقق آجنداي قومي خود باشند،‏ در آنصورت توجهي به آجنداي ملي نخواهند آرد.‏<br />

در يك نظام سياسي مُدرن و توسعه يافته تعلق خاطر و دلبستگي افراد به نظام سياسي شان ناشي از ميثاق و<br />

همبستگي جمعي آنها است.‏ در نظام هاي سنتي در حال گذار،‏ وفاداري افراد به نظام سياسي يا ناشي از توهم و<br />

افسانه است و يا ناشي از زور.‏<br />

ويژگي ديگر ساخت سياسي مُدرن و پيشرفته وجود اعتماد نسبي متقابل ميان اعضاي آن است.‏ بازيگران<br />

سياسي در قالب قواعد بازي به يكديگر اطمينان و اعتماد دارند.‏ در نظامهاي سياسي پاتريمونيالي ‏(اعم از<br />

پادشاهي و يا جمهوري)،‏ هر چه افراد به شخص اول و رييس مملكت نزديكتر باشند،‏ بي اعتمادي هم در بين<br />

شان بيشتر مي شود.‏ در چنين ساختي آسانيكه به قدرت نزديكترند،‏ به دليل بي اعتمادي بيشتر،‏ امنيت آمتري را<br />

حس ميكنند.‏ از جمله تبعات و آثار سوء چيرگي و غلبهء فرهنگ بي اعتمادي بر اذهان مردم،‏ پيدايش و گسترش<br />

شكافها و چندپارگي هاي اجتماعي و فرهنگي مي باشد.‏ شكافهايي آه در نهايت مي توانند،‏ جامعه را به سوي<br />

قطبي شدن ‏(رويارويي آشتي ناپذير نيروهاي اجتماعي در مقابل يكديگر)‏ سوق دهند.‏ وجود چندپارگيهاي<br />

اجتماعي ايجاد آننده فرهنگ سياسي بدبيني و بي اعتمادي بوده اند.‏ معمولا چند پارگي فرهنگي،‏ به عدم تفاهم يا<br />

سوء تفاهم ميان گروههاي اجتماعي مختلف مي انجامد و بدبيني و بي اعتمادي را تقويت مي آند و از اين رو،‏<br />

مانع عمده اي بر سر راه مشارآت سياسي و رقابت سياسي بوجود مي آورد.‏ وجود هر نوعي از شكافهاي<br />

آشتي ناپذير در جامعه مانع وصول به اجماع آلي درباره اهداف زندگي سياسي گرديده و از تكوين چارچوبهاي<br />

لازم براي همپذيري،‏ مشارآت و رقابت جلوگيري مي آند و به استقرار نظام سياسي غيررقابتي ياري<br />

مي رساند.‏<br />

پارلمان در نظامهاي مودرن عرصهء رقابت بر سر برنامه براي بهبود زندگي مردم است،‏ و نه رقابت براي<br />

مرگ و زندگي.‏ در مقابل فرهنگ اعتماد و مشارآت جمعي در جوامع مودرن،‏ بايد فرهنگ تابعيت يا<br />

پاتريمونياليستي رقابت ستيز را معرفي آرد.‏ اين گفتمان سياسي نيزبرخي مفاهيم،‏ نگرش ها،‏ آردارها و<br />

1<br />

. نيكلاس آبرآرامبي و ديگران،‏ فرهنگ جامعه شناسي،‏ ترجمه حسن پويان،‏ انتشارات چاپخش،‏ فصل ديوانسالاري


ص،‏<br />

□ ٣٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.«<br />

١<br />

رويه ها را حذف و يا مي آفريند.«اين گفتمان آلا رقابت و مشارآت را برنمي تابد و بر عكس بر تابعيت و<br />

فرمانبرداري تأآيد مي گذارد<br />

«<br />

٢<br />

‏«يكي از تبعات نگرش پاتريمونياليستي،‏ تصور مخالفان سياسي به عنوان ‏«دشمنان»‏ بوده است.‏ از اين رو<br />

سياست به معناي ‏«فن از ميان به در آردن دشمنان و رقبا»‏ تلقي شده است تا به عنوان هنر جلب همكاري و<br />

سازش.‏ گروههاي اجتماعي و راهنمايان فكري آنان آه حامل نگرش هاي پاتريمونياليستي مي باشند<br />

‏«سياست را اساسا مشغله اي خصمانه تلقي مي آنند و روابط ميان گروههاي سياسي مختلف را رابطه برد و<br />

باخت مطلق به شمار مي آورند.‏ در اينجا سياست بازي مرگ و زندگي است؛ پس از نظر آنها بهترين راه براي<br />

تأمين منافع منازعه است و سازش نتيجه اي جز باخت ندارد.‏ قواعد بازي ‏(برد-‏ باخت)‏ در زندگي سياسي<br />

منتج از وضعيت برقراري گفتمان پاتريمونياليستي سنتي و قواعد بازي ‏(برد-برد)‏ مشتق از گفتمان مودرن<br />

مدني مي باشد.‏ در هر يك از گفتمان ها،‏ سياست داراي مفهوم و معناي خاص خود مي باشد،‏ در گفتمان<br />

پاتريمونياليستي سياست؛ نهاد زدا،‏ قدرت زدا و شخصي است،‏ اما درگفتمان مدني سياست؛ نهادزا،‏ قدرت زا و<br />

غيرشخصي است.‏ گفتمان پاتريمونياليستي،‏ غيريت بخشي و ستيز را مانيفست خود مي داند؛ در حالي آه<br />

گفتمان مدني،‏ قدرت بخشي و سازش را منشور خود مي داند.‏ مي توان گفت آه ديكتاتوري ها بازي هاي يك<br />

نفره هستند،‏ در حالي آه دموآراسي ها بازي هاي چند نفره اند؛ هر بازي چند نفره اي طبعا نيازمند ائتلاف<br />

است.‏ در حقيقت ائتلاف يكي از مهمترين ابزارهاي تخصيص و توزيع ارزش ها و منابع سياسي در جامعه به<br />

شمار مي رود.»‏ آسانيكه اعلام ميكنند مخالفت ائتلاف هستند،‏ در واقع بطور غير مستقيم خواهان بازي يك<br />

نفره در يك محيط استبدادي هستند.‏ ‏«سياست تنها به معني چگونگي مبارزه و منازعه و از ميدان خارج<br />

ساختن رقبا و مخالفان نيست،‏ بلكه به معني چگونگي جلب همكاري و ايجاد آشتي و سازش براي حسن اداره<br />

جامعه نيز هست.‏ اگر سياستمداران سياست را بيشتر به معناي دوم بفهمند احتمال مشارآت در رقابت سياسي<br />

افزايش مي يابد.‏<br />

مشخصهء ديگر يك ساخت سياسي توسعه يافته،‏ اينستكه نظام سياسي انعطاف پذيري بيشتري پيدا آرده و اجزاء<br />

آن نظام سياسي در مواقع خاص براحتي خود را با تغييرات هماهنگ و منطبق مي سازند و حتي اگر لازم<br />

باشد-‏ بخاطر منافع علياي ملي-‏ امتيازاتي را از دست ميدهند.‏ تفكر همه يا هيچ در آن حاآم نيست.‏<br />

ويژگي ديگر نظام سياسي توسعه يافته،‏ تحول آن از ساده به پيچيده است.‏ اين فرايند مترادف است با تقسيم آار<br />

و تخصصي شدن امور.‏<br />

«<br />

٣<br />

«<br />

٤<br />

•<br />

•<br />

مهمترين تفاوت فئوداليسم و پاتريمونياليسم<br />

از ديدگاه وبر،‏ تفاوت پرداختن به نحوه اداره امور و اعمال تمرآز قدرت سياسي است.‏ از محتواي آتاب وبر<br />

بنام«اقتصاد و جامعه»‏ اصليترين ويژگيهاي پاتريمونياليسم را ميتوان به شرح زير استقراء آرد ، بدين معنا آه<br />

نظام اداري و سياسي پاتريمونيال،‏ في نفس ذاته،‏ به مثابه ابزاري آاملا خصوصي در اختيار حاآم است و قدرت<br />

سياسي به عنوان بخشي از مايملك شخصي وي محسوب ميشود.‏ چنين نظاميقادر است ويژگيهاي ديوانسالارانه<br />

‏(بيروآراتيك)‏ خود را از راه تقسيم آار گستردهتر و عقلانيتر افزايش دهد،‏ ولي همچنان اصليترين خصلت خود<br />

را–‏ آه شخصي بودن سياست است-‏ حفظ مي آند.‏<br />

٥<br />

مشكلات دولت پاتريمونيال افغانستان براي بسط حاآميت از بدو تاسيس:‏<br />

ماآس وبر،‏ پاتريمونياليسم را نوعي اقتدار سنتي مي داند آه به عنوان تنها ابزار آليدي در دست حاآم است،‏ آه<br />

ميتواند به وسيله آن به تقويت نيروهاي رو به مرآز بپردازد.‏<br />

يك ستيز دايميميان حاآم پاتريمونيال و زمينداران محلي وجود دارد.‏ منازعه مستمر ميان قدرت مرآزي با<br />

قدرتهاي مرآزگريز محلي مساله غامضي را در اين رژيمها به وجود ميآورد.‏ هنگاميآه يك حاآم پاتريمونيال با<br />

منابع قدرت شخصي خود اعم از مستملكات ارضي و ساير منابع درآمدي و سربازان و ديوانيان وفادار به خود<br />

٧۴<br />

1<br />

2<br />

3<br />

4<br />

5<br />

حسين بشيريه،‏ جامعهء مدني و توسعه سياسي در ايران،‏ نشر علوم نوين،‏ سال ١٣٧٨<br />

همان،‏ ص ٣٠<br />

همان،‏ ص ١۶<br />

همان،‏ ص ٩۵<br />

سعيد حجاريان،‏ سيمينار گذار به ديموآراسي


□ ٣٥ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

روياروي ساير اشراف آه آنان هم صاحب قدرت مستقل و مخصوص به خود هستند،‏ قرار ميگيرد،‏ معلوم نيست آه<br />

همواره جرات و توان انهدام قدرتهاي پاتريمونيال مستقل محلي را داشته باشد.‏<br />

‏«تاريخ دولت در افغانستان از سال (١٧۴٧ ١١٢۶ ميلادي)‏ ‏(تشكيل نخستين دولت ملي توسط احمد شاه ابدالي)‏ تا به<br />

امروز،‏ نشان دهندهء آوشش هايي است آه نهاد دولت براي دستيابي به خود مختاري در برابر قبايل از خود بروز<br />

داده است،‏ ؛ اما اين تلاش ها به علت اينكه دولت،‏ خود يك قبيله محسوب مي شده،‏ هيچ گاه توفيق نداشته است<br />

«.<br />

١<br />

‏«در جوامع سنتي با ساختار قبيله اي،‏ دستگاه حكومتي،‏ آه در ابتدا تحت سلطهء اشراف و خانها قرار دارد،‏ به<br />

تدريج به سوي استقلال گام برداشته و مشاغل انحصاري را از چنگ اقوام و قبايل بيرون مي آورد ‏(مانند ايران)؛ اما<br />

در افغانستان هنوز هم حكومت در انقياد روابطي است آه ميان طرفداران اقوام مختلف برقرار است<br />

«<br />

٢<br />

رابطهء قوميت و ساختار قدرت،‏ يك رابطهء دو طرفه است آه از يك طرف،‏ دولت براي تشكيل پايه هاي حاآميت<br />

خود،‏ نيازمند حمايت هاي قومي و قبيله اي است و از سوي ديگر،‏ قوميت به عنوان عامل تأثير گذار،‏ در برابر<br />

حمايت خود،‏ تقاضا هايي را وارد ساختار قدرت آرده آه دارندگان قدرت را مجبور به تأمين و دفاع از آن مي سازد.‏<br />

در طي اين پروسهء ‏«حمايت قبايل و تقاضا از دولت»،‏ ساختارقدرت سياسي با چشم پوشي از تقاضاهاي ملي،‏ عملا<br />

آارآرد فرا قومي و فراگير خود را آنار گذاشته و در نقش يك دولت قومي ظاهر مي شود.‏ در نتيجه،‏ علايق قومي<br />

ديگر اقوام را بر انگيخته و تعارض هاي قومي را تشديد ميكند<br />

.<br />

٣<br />

خصلت آثرت گرايي دولت بعد از توافقنامهء بن:‏<br />

علاوه بر مشكلات ساختار اجتماعي قبيله اي و ساختار سياسي پاتريمونيال در افغانستان،‏ مشكل ديگري نيز اضافه<br />

شده است،‏ و آن معضلهء آاهش اقتدار و حاآميت دولت مي باشد.‏ هر چند سياست هاي رسمي و اعلام شدهء دولت<br />

هاي بعد از توافقنامهء بن،‏ حاآي از تمرآز اقتدار ا ز طريق يك دولت وحدت گرا بوده است،‏ اما در عمل ساختار<br />

دولتي و آُنش نهاد دولت در پهنهء سياست افغانستان آاملا به رفتار دولت هاي آثرت گرا شباهت دارد.‏<br />

نظريه آثرت گرايي دولت آه در اصل بعنوان واآنشي منفي نسبت به نظريه وحدت گرايي دولت،‏ در اوايل قرن<br />

گذشته پيدا شد،‏ خود از عدم ديدگاه منسجم در بارهء دولت رنج مي برد.‏ تئوريسين هاي آن مانند فيگيس،‏ لاسكي<br />

گيرك،‏ آول و...‏ نقطه نظرات متفاوتي دارند<br />

،<br />

٤<br />

.<br />

٦<br />

٥<br />

بر اساس نظريه آثرت گرايي،‏ دولت به دو معناي وسيع و محدود بكار مي رود.‏ معناي وسيع دولت در برگيرندهء<br />

آل اراده هاي افراد و گروه ها درآشور بوده و در واقع همان آليت گروهها و ‏«ترآيب اراده هاي موجود»‏ است؛ در<br />

حاليكه بر طبق معناي محدود تر،‏ آانون آن درترآيب دولت ظاهر مي شود...‏ دولت آثرت گرا گروه ها را مرتبط و<br />

منسجم مي آند اما آنها را فرو نمي بلعد.‏ از همين رو،‏ دولت آثرت گرا به معناي متعارف آلمه واجد حاآميت نيست،‏<br />

زيرا خود ترآيبي از گروه هايي است آه خود مختاري و استقلال نسبي آنها بعنوان جزيي از مفهوم دولت آاملا<br />

شناسايي شده است و حكومت وجود مراآز متعدد قدرت را شناسايي مي آند.‏ وظيفهء گروه حاآمه نه اعمال قدرت<br />

نامحدود بلكه تنظيم روابط ميان گروه ها و افراد به منظور تامين عدالت و نظم و آزادي است.‏ بنا بر اين دولت آثرت<br />

گرا شاهد آشمكش و مناقشه و سازش و مصالحهء دايمي ميان گروه هاست؛ به عبارت ديگر مجموعه اي از افراد<br />

است آه از پيش در درون گروه هاي مختلف و مستقلي وحدت يافته و اينك در درون گروهي گسترده تر وعالي تر<br />

آه بيشتر متضمن غايات و اهداف عمومي است،‏ يگانه مي شوند<br />

.<br />

٧<br />

4 Laski, Harold Joseph, 1893-1950, England<br />

1<br />

2<br />

3<br />

سيد عبدالقيوم سجادي،‏ جامعه شناسي سياسي افغانستان،‏ ص ۶٣<br />

اليور روآ،‏<br />

افغانستان،‏ اسلام و نوگرايي سياسي،‏ ترجمهء سروقد مقدم،‏ ص ٣٠<br />

سيد عبدالقيوم سجادي،‏ جامعه شناسي سياسي افغانستان،‏ ص ۶٢<br />

5 Howard Cole<br />

6<br />

7<br />

اندرو وينسنت،‏<br />

همان،‏ ص ٣١٠<br />

نظريه هاي دولت،‏ ترجمهء داآتر حسين بشيريه،‏ صص‎٣٠۴‎ تا ٣١٢


□ ٣٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

با وجود انتقادات فراواني آه بر اين نظريه وارد شده است،‏ اما با اينهم،‏ آثرت گرايان نظر مهمي در بارهء ماهيت<br />

قدرت بيان آرده اند.‏ به اين معنا آه آدميان عملاً‏ در معرض طيف وسيعي از وفاداريهاي مختلف و متعارض قرار<br />

دارد.‏ برخي از اين وفاداريها بسيار نيرومند تر و بي واسطه تر از وفاداري نسبت به دولت اند.‏ براي مردم عادي<br />

همين وفاداريها مهمترين و با معنا ترين وفاداريها به شمار مي روند<br />

.<br />

١<br />

‏«در جامعهء مثل افغانستان،‏ آه دولت و احساس مليت ضعيف است،‏ اقوام تعيين آنندهء<br />

آورندهء گروه طرفداران مي شوند و نقش بزرگي را در بازي هاي سياسي بازي ميكنند.‏<br />

بستگي ها و به وجود<br />

«<br />

٢<br />

.<br />

٣<br />

اگر اين مودل دولت آثرت گرا را در قالب ‏«ساخت اجتماعي قبيله اي»‏ و ‏«ساخت سياسي پاتريمونيالي»‏ در<br />

افغانستان آه بصورت عنعنوي از قرن ها به اين طرف حاآم بوده است،‏ قرار دهيم،‏ آنگاه مي توان به دشواري<br />

رسالت دولتمردان افغانستان بعد از پروسهء بن واقف شد آه چه راه دراز و دشواري را در حرآت به طرف ايجاد و<br />

تحكيم حاآميت و اقتدار يك دولت وحدت گرا در پيش روي دارند.‏<br />

تفاوتهاي نقش پارلمان در جوامع مُدرن و جوامع در حال گذار<br />

نقش پارلمان در جوامع مودرن:‏<br />

در جامعهء مدني و مودرن ترتيبات پارلماني و دستگاه انتخاباتي از جملهء تدابيري است آه ميان دو حاآميت پيوند<br />

برقرار ميكند.‏ جامعهء مدني بدون حاآميت انحصاري حكومت تداوم نمي يابد؛ زيرا اگر افراد و گروه ها در جامعه<br />

حق و توانايي اِعمال قدرت خود را به نهاد حكومت واگذار نكنند و هر آس و هر گروهي خود را مُجاز به مداخله<br />

بداند،‏ در آنصورت چنين جامعه اي نه فقط مدني نيست بلكه جامعه اي بدوي است آه دايما د ر معرض هرج و مرج<br />

است.‏ از طرف ديگر،‏ با اين آه حاآميت انحصاري حكومت براي برقراري جامعهء مدني ضروري است؛ ولي در<br />

اين طرز تفكر مودرن،‏ نهاد حكومت شرّ‏ تلقي مي گردد اما شرّي آه وجود آن براي حيات جامعه،‏ بخاطر پرهيز از<br />

هرج و مرج،‏ ضروري است.‏ غير از انحصاري بودن نهاد حكومت،‏ در جامعهء مدني بر حاآميت مردم نيز تاآيد<br />

مي شود.‏ در تفكر نوين سياسي،‏ حاآميت مردم از اين اصل ناشي مي شود آه افراد جامعه داراي حقوق برابر هستند<br />

و يكي از اين حقوق،‏ حق تعيين سرنوشت است.‏ لذا مطابق اين اصل مردم بايد بتوانند در پروسهء تأسيس،‏ اداره،‏<br />

تدبير و نظارت بر حكومت مشارآت داشته باشند.‏ از اين جهت براي برقراري پيوند ميان دو حاآميت؛ يعني<br />

حاآميتِ«حكومت»‏ و حاآميتِ«مردم»،‏ ترتيبات پارلماني و دستگاه انتخاباتي راهكاري است آه به موجب آن از يك<br />

طرف حق حاآميت مردم از طريق امكان نماينده شدن و نماينده انتخاب آردن رعايت مي شود و از طرف ديگر<br />

نمايندگان مردم درپارلمان مي تواننداز طريق تصويب قوانين ونظارت بر حكمرانان،‏ اين شرّ‏ لازم،‏ يعني حكومت را<br />

آنترول آنند<br />

سه آارآرد پارلمان در جامعهء جديد عبارتند از:‏<br />

اول،‏ پارلمان نهادي است آه ميان دو نوع حاآميت آه لازمهء جامعهء جديد است پُل ميزند و رابطه برقرار ميكند،‏<br />

يعني برقراري رابطه ميان حاآميت مردم درعين حاآميت انحصاري حكومت.‏<br />

دوم،‏ پارلمان منازعات و رقابتهاي موجود ميان گروه هاي جامعه را از طريق اِعمال ‏«قاعدهء رأي اآثريت»‏ به<br />

مكانيزمي براي هدايت حكومت تبديل مي آند؛ يعني از مناقشات اجتماعي استفادهء مثبت سياسي مي شود.‏ بنابر اين،‏<br />

يكي از آارآرد هاي پارلمان اين است آه با حضور نمايندگان گروه هاي رقيب،‏ ناآرامي از درون جامعه به درون<br />

پارلمان بيايد و جامعهء دو قطبي ‏–ياچند قطبي-‏ و متخاصم را به پارلمان دوقطبي ‏–يا سه قطبي-‏ يا پارلمان جبهه<br />

بندي شده در قالب اآثريت و اقليت و مستقل تبديل آند.‏ از اينرو،‏ لااقل يكي از شرايط تحقق جامعهء تا حدودي آرام و<br />

متعادل،‏ اين است آه شوراي ملي قطبي باشد.‏<br />

سوم،‏ ميكانيزم دوره اي بودن پارلمان،‏ حكومت را نيز موقتي مي آند و از شرور اين ‏«شرّ‏ لازم»‏ آاسته مي شود.‏<br />

يكي از تلقي ها نسبت به حكومت در جامعهء مودرن اين است آه اگر چه جامعه نمي تواند بدون حكومت باشد،‏ ولي<br />

چون در حكومت قدرت در دست چند نفر متمرآز مي شود؛ لذا اين تمرآز قدرت منشاء فساد است.‏ پس براي اينكه تا<br />

حدودي از ميزان اين فساد آاسته شود،‏ نمايندگان پارلمان دوره اي و موقت هستند.‏ اين دوره اي بودن حد اقل دو<br />

پيامد مثبت دارد.‏ يكي اين آه حكمرانان عمر خود را در مقاماتي آه دارند موقتي مي بينند و امكان تداوم فساد آم مي<br />

شود.‏ ثانياً،‏ گروه سياسي اقليت در پارلمان،‏ با نقد و موشكافي برنامه هاي گروههاي اآثريت،‏ چه بسا بتوانند با تحت<br />

1<br />

2<br />

اندرو وينسنت،‏ نظريه هاي دولت،‏ ترجمهء داآتر حسين بشيريه،‏ ص ٣١٢<br />

اوليور روآ،‏<br />

افغانستان،‏ اسلام و نوگرايي سياسي،‏ ترجمهء سرو قد مقدم،‏ ص ٣٣<br />

3<br />

حميد رضا جلايي پور،‏ دولت پنهان ص ٩۶


□ ٣٧ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

تاثير قرار دادن افكار عمومي در دورهء بعدي،‏ تبديل به گروه سياسي اآثريت در پارلمان آينده شوند و بدين صورت<br />

موقتي بودن حكمراني،‏ درعين تداوم عمل نهاد حكومت،‏ حاصل مي شود.‏<br />

١<br />

نقش پارلمان در جوامع در حال گذار:‏<br />

علاوه بر مودل دولت آثرت گرا ‏(چند پارچه)،‏ ممكن است پارلمان چند پارچه داشته باشيم ‏(آه البته چيز خوبي است<br />

يعني همانقدر آه پلوراليزم در حكومت ممكن است بد باشد،‏ در پارلمان خوب است).‏ اما از طرف ديگر در يك<br />

پارلمان بدون احزاب سياسي منظم،‏ رقابت ها آاملا شخصي،‏ غير سياسي و غير قابل پيش بيني شود آه منجر به<br />

هرج و مرج و ناآار آردي مجموعهء دولت و از جمله نهاد پارلمان خواهد گرديد.‏<br />

رقابت هاي شخصي و غير سياسي در پارلمان:‏<br />

امكانات بسيج مردم در شهر هاي آوچك اعم از شبكه هاي خويشاوندي،‏ طائفه اي،‏ معتمدين محلي،‏ منازعات منطقه<br />

اي و...‏ بيشتر است و درعوض شهرهاي بزرگ آه طي فرايند تجدد،‏ اين نهاد ها در آن آمرنگ شده و نهاد هاي<br />

مُدرن بسيج آننده ‏(مانند احزاب و سنديكا ها)‏ هم به وجود نيامده،‏ فاقد ابزار هاي رقابت هستند اما معلوم نيست آه<br />

رقابتهاي غير سياسي آه درشهر هاي آوچك ميان آانديدا ها وجود دارد والبته به افزايش مشارآت هم منجر مي<br />

شود)‏ چندان مطلوب باشد.‏ زيرا گذشته از دامن زدن به اختلافات قومي و محلي،‏ نمايندگاني آه از درون منازعات<br />

غير سياسي فاتح شده و به مجلس آمده اند،‏ نوعا دغدغه مسايل محلي خود را دارند و آمتر به فكر منافع و مصالح<br />

ملي هستند و طبعا براي انتخاب مجدد ناچارند منابع ملي را به سمت اهداف محلي بكشند و از اين طريق مجلس<br />

نتواند به تخصيص بهينه ء منابع ملي دست يازد.‏<br />

)<br />

اين تنها احزاب سراسري هستند آه در سطح ملي با يكديگر به رقابت بر مي خيزند و به خاطر همين ويژگي مي<br />

توانند ازمنافع محلي و قومي فراتر رفته و به برنامه اي آلان و درمقياس ملي ‏(آه متضمن منافع جامعه در آليت آن<br />

باشد)‏ برسند و به انتخابات خصلتي سياسي بدهند.‏ از سوي ديگر رقابت سياسي در مقياس ملي و با پشتوانهء احزاب<br />

سراسري ‏(آه مستمراً‏ به وظيفهء آدر سازي مشغولند)،‏ عصارهء فضايل ملت را بهتر متجلي مي آند و عناصري آه<br />

از آوران چنين رقابتي،‏ فاتح مي شوند و به پارلمان مي روند،‏ به نحو دقيقتري وظايف نمايندگي را ادا ميكنند.‏<br />

بنا بر اين اگر به ملزومات رقابت سياسي در سطح ملي قايل نباشيم،‏ به انواع باج و رشوت هاي سياسي و<br />

اقتصادي،‏ گروه هاي ذينفوذ،‏ باند هاي وآيل تراش و خرجهاي انچناني و...‏ مجال عرض اندام در صحنهء انتخابات<br />

را خواهيم داد.‏<br />

استقلال يا بي نيازي دولت از طبقات اجتماعي<br />

در جوامع در حال گذار هر مكانيسمي آه موجب استقلال دولت از طبقات اجتماعي شود ‏(مانند دالر هاي نفتي،‏<br />

معادن طلا و الماس،‏ مواد مخدر،‏ آمك هاي خارجي و...‏ ( قدرت مانور تصميم گيران سياسي را بالا مي برد و در<br />

اغلب موارد اين قدرت در خدمت منافع يك قشر خاص و يا دولتهاي خارجي آمك آننده به آار مي رود.‏<br />

استقلال دولت از طبقات اجتماعي از يك حيث باعث پوآي و سستي پايه هاي اجتماعي رژيم مي شود.‏ رژيمي آه<br />

متكي بر هيچ يك از طبقات اجتماعي نيست و همه را به يكسان مورد بي مهري قرار مي دهد،‏ طبعا در برابر يك<br />

انقلاب اجتماعي،‏ با همهء اين طبقات روبرو مي شود و به سادگي فرو مي پاشد.‏ نبايد فراموش آرد آه چندي قبل،‏<br />

مظاهرات عليه آنچه آه توهين به مقدسات در گوانتانامو خوانده شد؛ به سرعت در بسياري نقاط افغانستان گسترش<br />

يافت.‏ هر چند عامل تحريكات خارجي در آن مظاهرات آاملاً‏ مشهود بود؛ اما نبايد از بستر مناسب اجتماعي و<br />

رواني اينگونه تحريكات هم غافل شد.‏<br />

دولت مبتني بر طبقه آه منتخب يك طبقه ‏(يا اتحادي از چند طبقه و قشر اجتماعي)‏ است،‏ لااقل منافع آن طبقه ‏(يا<br />

طبقات)‏ را پاس مي دارد و مي توان رفتار وي را پيش بيني نمود.‏ چنين دولتي خود را به پايگاه اجتماعي خويش<br />

متعهد و پاسخگو مي داند و ناچار است تصميمهاي خود را طي فرايند مشارآت در منافع اين پايگاه اجتماعي اتخاذ<br />

آند.‏ انتخابات در جوامع با ثبات و پيشرفته چون لنگري است آه آشتي دولت را به پايگاه اجتماعي آن متصل آرده<br />

و آن رادر الزامات ساختاري مهار مي آند.‏<br />

همان،‏ ص ١۶۵- ١۶٣<br />

1


□ ٣٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

٣<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

بازسازي و نوسازي<br />

رويكرد اقتدارگرا و يا رويكرد ديموآراتيك؟<br />

نوسازي و بازسازي حكايت از فرايندي مي آند آه هم اآنون جوامع در حال گذار و سنتي با آن روبرو هستند.‏ فرايند<br />

نوسازي شامل اقداماتي نظير:‏ صنعتي شدن،‏ گسترش سواد آموزي،‏ صحت عامه،‏ شبكه هاي ارتباطي و اطلاع<br />

رساني،‏ مهاجرت و شهر نشيني است.‏ به موجب فرايند نوسازي،‏ مودل هاي سادهء اقتصادي،‏ سياسي و اجتماعي در<br />

جامعهء پيشين ‏–آه به آن جامعهء سنتي،‏ جامعهء روستايي،‏ يا جامعهء توسعه نيافته هم مي گويند-‏ دچار تغييرات شده<br />

و جامعه به تدريج نيازمند مودل هاي اجتماعي و سازمانهاي سياسي پيچيده و توسعه يافته مي شود.‏ در چنين<br />

شرايطي است آه نهاد هاي سنتي پيشين و مآلوف جامعه با تغييرات اساسي روبرو مي شوند؛ افراد رها شده از<br />

آنترول نهاد هاي اجتماعي سنتي،‏ آماده پذيرش گفتمانها،‏ ايده هاي نو و جنبش هاي اجتماعي تازه،‏ به منظور استقرار<br />

نهاد هاي جديد مي شوند.‏ برخلاف خوش بيني هاي اوليهء جامعه شناسان،‏ مسير حرآت نوسازي در جامعه مرحله<br />

بندي نشده و از يك فارمول ساده و يكدست پيروي نمي آند و دقيقاً‏ قابل پيش بيني نيست.‏<br />

٢<br />

١<br />

مودل بازسازي بجاي توسعه در افغانستان<br />

امروزه تئوري بازسازي در آشور هاي بعد از منازعه ، به عقيده برخي آارشناسان جايگزين برنامه هاي انكشافي<br />

در آشور هاي ديگر رو به انكشاف گرديده است.‏ از اين ديدگاه،‏ انكشاف و بازسازي افغانستان بطور خلاصه<br />

عبارت خواهد بود از،‏ افزايش در آمد ملي و سطح بالاتر امنيت و ثبات اجتماعي.‏ بخش اعظم مسايل ديگر را در<br />

ذيل اين عناوين مي توان جا داد.‏ افزايش در آمد ملي به معناي رشد توليدات زراعتي-مالداري،‏ صنايع دستي و<br />

خفيفه،‏ افزايش سرمايه گذاري هاي خارجي،‏ رشد ترانسپورت منطقه اي از افغانستان و در نهايت افزايش صادرات<br />

به خارج است.‏ منظور از ثبات و امنيت اجتماعي نيز نفي و انكار آامل تغييرات و بي ثباتي هاي جزيي نيست چرا<br />

آه اينها لازمه تحول جامعه است،‏ بلكه آن تغييراتي مورد نظر است آه اصل هر نظام دولتي را نشانه مي گيرد.‏<br />

از طرف ديگر،‏ پروسهء بازسازي و نوسازي در هر آشوري آه باشد،‏ در طي فرايند اجراء مواجه با يك رشته<br />

بحران ها و مشكلاتي مي شود آه دانشمند امريكايي،‏ لوشن پاي،‏ به آنها اشاره آرده است و البته در افغانستان علاوه<br />

بر آن مشكلات عمومي،‏ يك سلسله مشكلات خاص آه مربوط به فرهنگ،‏ جامعه،‏ سياست و منطقهء افغانستان است<br />

بوجود مي آيد.‏<br />

بحران هاي توسعه<br />

لوشن پاي معتقد است آه بحران هاي توسعه و نوسازي عبارتند از:‏<br />

بحران هويت:‏ يعني در درجه اول فرد احساس بكند آه به ملتي واحد و آشوري واحد تعلق دارد.‏ به ميزاني آه<br />

اين حس تقويت ميشود،‏ سياست در آن جامعه توسعه يافته مي شود.‏ از طرف ديگر نظام ها ي توسعه يافته هم<br />

اين حس را در افراد تقويت ميكنند.‏ ما مي توانيم به ملت و آشور خود تعلق خاطر داشته باشيم بدون اينكه قصد<br />

نفي و طرد ديگران را نماييم.‏<br />

بحران مشروعيت:‏ مشروعيت به اين معناست آه اعتبار و حوزه قدرت يك دولت – بعنوان مهمترين رآن<br />

ساخت سياسي از آجا ناشي مي شود ؟ آيا مشروعيت آن سنتي است،‏ آاريزمايي است يا قانوني.‏ همچنين حوزه<br />

اختيارات حكومت نيز مورد بحث است.‏ آه بايد تفكيك و مشخص شود.‏ مثلا چه آسي مي تواند رئيس دانشگاه<br />

را تعيين آند.‏ آيا وزير تحصيلات عالي ؟ استادان دانشگاه؟ ويا هرآس آه زورش بيشتر بود.‏ از طرف ديگر<br />

محدودهء اختيارات او تا چه اندازه است؟ مثلا آيا ميتواند در لباس پوشيدن و نوع تفريحات و سرگرميهاي<br />

دانشجويان نيز دخالت بكند؟<br />

بحران نفوذ:‏ نفوذ با قدرت متفاوت است،‏ چه بسيار آدمهايي آه قدرت فراوان دارند ولي نفوذ اندآي هم ندارند.‏<br />

ممكن است رييس يك دانشگاه مشروعيت داشته باشد،‏ ولي نفوذ،‏ يعني توان اقناع ديگران را نداشته باشد..‏ حتي<br />

بر دستياران خودش هم نفوذ چنداني نداشته باشد.‏ هنگاميكه بحران نفوذ عميق مي شود،‏ نفوذ معنوي،‏ فكري و<br />

اخلاقي و اجرايوي از ميان مي رود.‏ همچنين با بيان ديگر مي توان گفت بحران نفوذ به معناي رواج نظام<br />

1 Reconstruction<br />

2 Development<br />

3 Post conflict countries


□ ٣٩ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

.٤<br />

.٥<br />

مديريت اقطاعي نيز است آه سيستم اداره قطعه قطعه شده و هرآس هر طور دلش خواست در حوزه آاري<br />

خودش عمل مي آند و مرآز نفوذي بر محيط و محلات ندارد.‏<br />

بحران مشارآت و يگانگي:‏ ميزان وفاقي است آه مردم ميان خود و دولت حس ميكنند.‏ يا اجزاي مختلف دولت<br />

و حكومت ميان خودشان به چه ميزان وفاق و يكپارچگي دارند؟ آيا نظا م در اصل نظام فئودالي،‏ اقطاعي و يا<br />

تيولداري است آه هر آس در هر منطقه يك چيزي به دست آورد ساز خودش رابزند؟ البته لازم به توضيح<br />

است،‏ نظام فئودالي با نظام فدرالي آه عدم تمرآز است وليكن وحدت و انسجام داشته و منطبق بر موازين دقيق<br />

قانوني مي باشد؛ متفاوت است.‏ بنا بر اين نمي توان قبل از گذشتن از مرحلهء قانونيت و قبل از قوام وفاق و<br />

همدلي مردم با يكديگر و با دولت؛ صحبت از مقولاتي نظير فدراليزم آرد.‏ در يك نظام فاقد وفاق هرآس هر<br />

جا قدرت دارد بر حسب منافع،‏ فهم ودرك خودش،‏ عمل ميكند.‏ بنا بر اين منابع ملي بدرستي توزيع نمي شود و<br />

در يك آلمه ‏«منافع ملي»‏ تأمين نمي گردد.‏<br />

بحران توزيع:‏ طي پروسهء نوسازي عده اي به ثروتهاي هنگفت مي رسند در حاليكه عده اي ديگر مواجه با<br />

فقر و تنگدستي مي گردند.‏ اين بحران در غرب بطور اخص بعد از سال ١٩٢٩ مطرح شد و نظام هاي غربي<br />

با تعميم و گسترش بيمه هاي اجتماعي،‏ اصلاح قوانين آار،‏ اصلاح دستمزد ها و غيره سعي آردند بر بحران<br />

توزيع ثروت در جامعه غلبه نموده و وارد مرحله دولت رفاه شدند.‏<br />

١<br />

بنا بر اين ساخت سياسي توسعه يافته ساختي است آه بتواند اين بحران ها را در حد خودش حل آند و پشت سر<br />

بگذارد در غير اينصورت نظام هاي اجتماعي فاقد چنين ساخت سياسي توسعه يافته در مقابل اين بحران ها شكست<br />

خواهند خورد.‏<br />

تمايل مجدد به دولتهاي اقتدار گرا در افغانستان<br />

سه سال بعد از توافقنامهء بن،‏ با وجود دستاورد هاي سياسي قابل ملاحظه مانند تصويب قانون اساسي،‏ فرامين<br />

مربوط به قانون مطبوعات،‏ قانون احزاب و نيز برگزاري انتخابات رياست جمهوري؛ عده اي از نظريه پردازان و<br />

آُنشگران سياسي زمزمه هاي تحول به يك ‏«دولت اتوريتار»‏ يا اقتدار گرا را سر مي دهند آه بتواند با حدت،‏ شدت و<br />

جديت مشكلات روز افزون اقتصادي و امنيتي مردم را حل آرده،‏ با معضلاتي همچون تروريزم وبقاياي طالبان،‏<br />

مواد مخدر،‏ آنترول سرحدات طولاني،‏ جنگسالاري،‏ تشكيل ارتش قوي ملي،‏ خلع سلاح عمومي،....‏ مقابله آرده و<br />

بر آنها فايق آيد.‏ اينها سياست پنجهء آهنين و دآتاتوري مُصْلِح را از ‏«دولت اتوريتار»‏ پيشنهادي خود انتظار مي<br />

برند.‏<br />

هر چند اين نظر،‏ در ابتدا،‏ در نزد برخي فعالان سياسي خاطرهء دولتهاي اقتدار گراي امير عبدالرحمان خان،‏ داؤد<br />

خان،‏ و طالبان را تداعي ميكرد و سوء تعبير هاي قومي از آن مي شد،‏ اما رفته رفته،‏ با تدوام نابساماني هاي<br />

اقتصادي،‏ اجرايوي و امنيتي،‏ اين نظريه در ميان نظريه پردازان ديگر گروه هاي قومي و با سابقهء دموآراتيك و<br />

ليبرال نيز طرفداراني پيدا نموده است.‏<br />

البته،‏ در دههء دموآراسي نيز همزمان با رشد فزاينده منازعات بين دولت و پارلمان و عدم آارآرد مناسب بخش<br />

اجرايوي دولت در مقابله با آفات طبيعي و مشكلات اقتصادي؛ تئوري ‏«راه آوتاه»‏ از طرف آساني مطرح و توسط<br />

مرحوم محمد داؤد و به همكاري برخي احزاب توتاليتر چپ به اجرا در آمد؛ آه آثار شوم و مرارتبار آن را تا آنون<br />

هم لمس مي آنيم.‏<br />

٢<br />

ما در اين جا،‏ بدون اينكه وارد جزييات پي آمد هاي مصيب بار تاريخي اين تئوري،‏ يعني توسعه و انكشاف اقتصادي<br />

از طريق دولتهاي اقتدار گرا ‏(اتوريتار)‏ براي افغانستان شويم؛ اين نظريه را در قالب ساختار اجتماعي قبيله اي و<br />

ساختار سياسي پاتريمونياليستي افغانستان بررسي نموده و نقش جامعهء جهاني-‏ بعنوان يك فكتور فوق العاده تاثير<br />

گذار-‏ را در انتخاب نوع راهبرد ‏(يا استراتژي)‏ براي توسعه و بازسازي آشور مورد ارزيابي قرار داده و لزوم<br />

پافشاري بر بازسازي افغانستان از طريق تحكيم روند ديموآراسي را تأآيد مي نماييم.‏ البته واضح است آه نقش و<br />

1 Welfare State<br />

2<br />

داآتر محمد حسن شرق مي گويد:«...ما به اين عقيده شديم آه بايد يك راه آوتاه جستجو شود آه قدرت به مردم انتقال يابد و مردم<br />

سرنوشت خويش را خودشان تعيين آنند.‏ بناء يگانه راه آوتاه همان آودتا بود.‏ ما راه آوتاه را پيدا آرديم و موفق شديم...»؛ نطق راديويي<br />

محمد داؤد در روز آودتاي ‎٢۶‎سرطان:‏ ‏«...من براي سعادت آينده وطن خود جز قايم ساختن يك ديموآراسي واقعي و معقول آه اساس<br />

آن بر خدمت به اآثريت مردم افغانستان برقرار باشد،‏ راه ديگري سراغ نداشتم.»‏ بر گرفته از آتاب خاطره ها و تحليل ها،‏ تهيه آننده:‏<br />

داآتر ارغنداوي مترجم حامد علمي تاريخ چاپ ١٣٧٧ پاآستان ص‎١١٠‎


□ ٤٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

١<br />

جايگاه پارلمان در هر يك از رويكرد هاي اقتدار گرا و يا دموآراتيك،‏ فرق هاي اساسي و بنيادي پيدا خواهد آرد.‏<br />

پارلمان در يك دولت اقتدار گراي پاتريمونيال،‏ به يك نهاد تشريفاتي و پر خرج مبدل مي شود،‏ در حاليكه پارلمان در<br />

يك روند پوياي ديموآراسي-‏ باوجود تمام مشكلات و نارسايي هاي آن-‏ مي تواند به قوام فرهنگ ديموآراسي،‏ بلوغ<br />

احزاب سياسي با پايگاه هاي اجتماعي مشخص و رواج فرهنگ رقابت سياسي سالم و سازنده آمك نموده،‏ از اين<br />

طريق به تحكيم ثبات و صلح در افغانستان منجر شود و يك نمونهء آامل از موفقيت مبارزه عليه تروريزم به ساير<br />

آشور ها ارائه نمايد.‏<br />

دولت مرآزي قوي،‏ يعني يك سيستم اداري و بيروآراسي آارآمد آه بتواند برنامه هاي مشخص را براي بهبود وضع<br />

زندگي آحاد مردم افغانستان طراحي و اجرا نمايد؛ با يك دولت ميليتاريست سرآوبگر نمي تواند و نمي بايد يكي<br />

انگاشته شود.‏ در طول ساليان دراز،‏ دولت هاي سرآوبگر داشته ايم بدون اينكه به ترقي و رفاه برسيم اساساً‏ يك<br />

دولت اقتدار گرا با خصلت پاتريمونياليستي،‏ آه خود از فساد اداري و فساد اجرايوي رنج مي برد؛ چگونه مي تواند<br />

جامعه را به صلاح رسانده و اصلاح نمايد.‏ يك دولت توسعه گرا،‏ خود بايد به لحاظ ساختار و تشكيلات توسعه يافته<br />

و مُدرن باشد؛ وگرنه خفته را خفته آي آند بيدار؟<br />

در طبيعت ديوانسالاري نوپاتريمونيال فساد اداري نهفته است و علت اين امر نيز آن است آه ديكتاتور ‏«آدم»‏ هاي<br />

خودش را از ترس آودتا به مناصب حساس ميگمارد و مانع از شكلگيري يك نيروي مترقي و آارآمد ميشود.‏<br />

رژيمهاي پاتريمونيال اقتدارگرا،‏ بخشهاي مهم اقتصادي را در انحصار دارند،‏ آنترل شديدي بر جريان اطلاعات و<br />

عقايد چه در مكاتب و چه در رسانههاي گروهي اعمال ميآنند،‏ و مشاغل آليدي در اختيار آنهاست.‏<br />

از طرف ديگر پاتريمونياليزم يك ساخت اقتدار گرا با فضاي مسدود سياسي است آه نقاط آسيبپذير زيادي در برابر<br />

شكلگيري يك مخالفت گستردهء خشن دارد.‏ از ديگر نقاط ضعف آن وجود طيف آثير مخالفان،‏ تندرو شدن<br />

سياستمداران ميانهرو و اصلاح طلب و تمايل روز افزون به استفاده از زور است.‏<br />

از آنجا آه در اروپاي غربي جامعه مدني زودتر شكل گرفت و حداقل طبقات زميندار توانستند در برابر دولت به<br />

استقلال دست يابند و موجوديت خود را قانونمند آنند،‏ تمرآز و تقويت ديوانسالاري مرآزي،‏ باعث افزايش نقاط<br />

آسيبپذير آن در مواجهه با جنبشهاي توده اي نشد.‏ بر عكس در ساخت پاتريمونيالي خاور ميانه آه جامعه مدني<br />

توسط دولت اقتدارگرا بلعيده ميشود،‏ هر درجه از تمرآز قدرت،‏ ميزان آسيبپذيري دولت را در برابر جنبش هاي<br />

توده اي و عمومي بالا ميبرد.‏<br />

اگر ساختار اجتماعي قبايلي جامعه را به ساخت پاتريمونيالي سياست در افغانستان تزريق آنيم و بعدا يك دولت اقتدار<br />

گرا را از دل آن بيرون بكشيم،‏ در واقع چيزي جز يك دولت سرآوبگر،‏ ميليتاريست،‏ فاسد و فساد آور خلق نمي آنيم<br />

آه واضحا نمي تواند انتظارات ترقي و پيشرفت و رفاه عامه را برآورده سازد.‏ مضافاً،‏ اين تئوري در تناقض با<br />

نظريه جديد آمارتيا سن هندي تبار،‏ برنده جايزه نوبل سال در اقتصاد است؛ آه در نظريه اش تحت<br />

عنوان اقتصاد رفاهي ، امكان رسيدن به توسعه و انكشاف را توسط يك دولت اتوريتار رد و نفي آرده و برعكس<br />

دستيابي به انكشاف اقتصادي را از طريق يك دولت توسعه گراي دموآراتيك امكان پذير و بلكه يگانه راه مي داند.‏<br />

( ١٩٩٨)<br />

)<br />

٢<br />

آفات نوسازي اقتدارگرايانه<br />

نوسازي آمرانه مشكل اساسي آشور هاي درحال گذار آورياي جنوبي،‏ چيلي،‏ برازيل،‏ ارجنتاين،‏ آولمبيا و...)‏ در<br />

١٩٩٠ ميلادي بود.‏ در اين آشور ها با پذيرش اقتصاد بازار آزاد،‏ خصوصي<br />

طي دهه هاي<br />

سازي فابريكه جات صنعتي،‏ سرمايه گذاري خارجي،‏ گسترش صادرات،‏ آوچك آردن دولت و....‏ سعي مي شد تا<br />

نرخ رشد وانكشاف اقتصادي بالا بدست آيد.‏<br />

١٩٧٠ و ١٩٨٠ و<br />

نوسازي آمرانه بدون انسداد سياسي وسرآوب گستردهء مخالفان امكانپذير نبود.‏ اما در پايان دههء ٨٠ و آغاز دههء<br />

٩٠ ميلادي قرن بيستم مطالبات سرآوب شدهء سياسي،‏ فساد فراگير دولتي و اداري و شدت عمل پوليس منجر به<br />

آشوب و مظاهرات وسيع گرديد.‏ اين نوع رژيمها براي سرآوب و آنترول جامعه به يك سازمان پوليسي-استخباراتي<br />

1 Amartya Sen, born Nov. 3, 1933, Santiniketan, India<br />

2 Welfare economics


□ ٤١ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

»<br />

بسيار عظيم و مخوف مجهز شدند آه داراي اختيارات مطلق و بدون پاسخگويي بود و اين مسئله بر فساد دولت و<br />

دستگاه هاي امنيتي مي افزود.‏<br />

در فيليپين فساد و خشونت مارآوس و خصوصاً‏ ترور اآينو به سرنگوني مارآوس و بر سرآار آمدن خانم اآينو<br />

منجر گرديد.‏ در قضيهء پانامه،‏ امريكا به ادعاي صادرات مواد مخدر توسط نوريه گا،‏ پس از حملهء نظامي به آن<br />

آشور و اختطاف وي،‏ او را محكمه نموده و به زندان انداخت.‏ در رژيم شاه ايران نيز قاچاق مواد مخدر توسط<br />

خواهر وي اشرف پهلوي به شدت دنبال مي گرديد و افشاي آن باعث سرافگندگي آن رژيم در سطح بين المللي<br />

گرديده بود.‏ در دههء ١٩٧٠ پوليس استخباراتي آولمبيا آه تخصص زيادي در سرآوب مخالفان سياسي رژيم داشت<br />

و عملكردش آاملا دور از آنترول و نظارت قواي حكومت و مردم و مطبوعات بود،‏ براي فعاليتهاي وسيع خود نياز<br />

به بودجهء آلان پيدا آرد آه آنرا از طريق قاچاق مواد مخدره به اروپا تأمين مي آرد و مواد مخدر صادراتي خود<br />

را نيز از دَرَك مواد مخدر مصادره شده از باند هاي قاچاقچي تأمين مي آرد.‏<br />

مظاهرات وسيع در آشور هاي امريكاي لاتين ‏(برازيل،‏ آولمبيا،‏ چيلي،‏ ارجنتاين و..)‏ دولت هاي مستبد در اين<br />

آشور ها را مجبور به عقب نشيني آرد.‏ برگزاري انتخابات آزاد خواست اصلي مخالفان بود آه قبول آن از طرف<br />

نظامهاي حاآم،‏ منجر به اصلاحات ساختاري در نظام سياسي و اداري آشور هاي مذآور گرديد؛ هر چند هنوز هم<br />

بسياري از مسئولين فاسد آن نظام ها به پاي محاآمه آشانيده نشده اند و مردم همچنان خواستار روشن شدن ‏«حقيقت»‏<br />

و رسيدگي به فساد هاي آنها هستند.‏<br />

بنا بر همين تجربيات تلخ از حكومت هاي اقتدار گرا در آشور هاي در حال گذار است آه امروزه يك اصل و آرمان<br />

مقبوليت عام يافته است و ان عبارتست از:‏ ديموآراسي توسعه گرا»‏ در جوامع در حال گذار.‏<br />

اگر ساختار سياسي،‏ دموآراتيك نشود و شهروندان نتوانند حكومت دلخواه خود را بر سر آار بياورند و دايماً‏ از<br />

طريق نهاد هاي مدني،‏ پارلمان،‏ و رسانه هاي آزاد بر آار دولت نظارت نداشته باشند و آنرا به نقد نكشند،‏ بايد<br />

هميشه فساد هاي وسيع و پنهاني را انتظار داشت.‏ گوهر توسعه سياسي،‏ آزادي بيان،‏ مشارآت فعال شهروندان در<br />

عرصه هاي عمومي نظير مطبوعات و پارلمان مي باشد آه شفافيت و علنيت را به ارمغان مي آورد.‏<br />

مفهوم دولت مرآزي قوي و فرق آن با دآتاتوري:‏<br />

به همين خاطر ما بايد حتما به دموآراسي بعنوان يك اصل نگاه آنيم.‏ برخلاف مودل هاي دولتهاي اقتدار گرايي آه<br />

در امريكايي لاتين و حوزهء آسياي جنوب شرقي پروسهء توسعه را درجوامع خود پيش بردند،‏ ما ضروري نيست آه<br />

اين شكل از دولتهاي اقتدار گرا را براي طي مراحل توسعه و خروج از دايره خبيثهء عقب افتادگي تجربه آنيم<br />

واساساً‏ شايد چنين مودلي قابليت انطباق با جامعهء ما را نداشته باشد.‏<br />

مي توان نوعي ‏«ديموبيروآراسي»‏ را بعنوان يك مودل دولتي در افغانستان در نظر گرفت.‏ به اين معنا ضمن اينكه<br />

بايد عقلانيت بيروآراتيك در جهت اجراي پروژه هاي عام المنفعه و بازسازي بر رفتار دولت ما حاآم باشد،‏ بايد<br />

بتوانيم منافع ملي را در افغانستان تعريف آنيم،‏ بايد نخبگان را به وفاق جمعي برسانيم،‏ بايد با انواع مختلف فساد<br />

اداري به طور سيستماتيك مبارزه آنيم،‏ بايد دولتي پاسخگو و قابل اصلاح و انتقاد پذير داشته باشيم.‏ اگر اين ويژگي<br />

ها تحقق پيدا نمايد،‏ ديگر دليلي باقي نمي ماند آه مانند آشور هاي امريكاي لاتين و يا حوزهء آسه آن يك دولت اقتدار<br />

گراي ميليتاريست با آارآرد دولتهاي مطلقه توسعه گرا را در افغانستان مدنظر قرار دهيم.‏<br />

۶٠ و ٧٠ قرن<br />

گذشته تفاوتهاي<br />

برعلاوه شرايط در زمان ما يعني دههء اول قرن بيست و يكم با شرايط دهه هاي<br />

عمده اي دارد.‏ دولتهاي دآتاتوري از طريق آنترول عوامل سه گانهء قدرت،‏ ثروت و اطلاعات؛ مي توانند ايجاد<br />

شوند و تداوم بيابند.‏ در آنزمانها دولتها توانايي مهار توزيع قدرت،‏ ثروت و اطلاعات را تا اندازهء زيادي داشتند و<br />

بنا بر اين مي توانستند حكومات دآتاتوري را برقرار نمايند.‏ اما امروزه آه دوران انفجار اطلاعات بوده و جريان<br />

پرشتاب اطلاعات بي مهار به نظر مي رسد؛ چگونه ممكن است حكومت دآتاتوري را بر پا نمود؟ هر گونه<br />

بازداشت هاي سياسي،‏ شكنجه،‏ قتل هاي سياسي و سانسور رسانه هاي گروهي،‏ اولا از طريق شاهراه هاي<br />

اطلاعاتي ماهواره اي(ستلايت)‏ و انترنتي به سراسر جهان پخش و نشر مي شود و ثانياً‏ از طرف نهاد هاي بين<br />

المللي و حقوق بشري مورد انتقاد قرار ميگيرد.‏ عامل خارجي نظام بين المللي در چند دهه قبل نمي توانست تأثير<br />

زيادي بر رفتار دولتهاي حاشيه اي داشته باشد.‏ اما حالا فكتور ها و عوامل بين المللي تاثير قابل توجهي حتي در<br />

مناسبات داخلي هر دولت-‏ ملتي دارد و بنا بر اين تئوريزه آردن مودل براي دولتهاي حاشيه اي از اين شرايط نوين<br />

بين المللي تاثير مي پذيرد.‏ مقولاتي مانند حقوق بشر،‏ جامعهء مدني و نظام عظيم اطلاع رساني و ارتباطات بين قاره<br />

اي،‏ ديگر به دولتهاي اقتدار گرا چندان اجازهء بقاء نمي دهند.‏ از طرف ديگر در موج سوم صنعتي شدن-‏ بقول<br />

استراتژيست امريكايي الوين تافلر-‏ براي پايين آوردن هزينه توليد،‏ بسياري از شرآتها و بنگاههاي عمده جهاني در


□ ٤٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.(Take over<br />

اين ادغام هم در بنگاه هاي اقتصادي و هم در نهاد هاي سياسي منطقه<br />

يكديگر ادغام مي شوند ‏(پديدهء<br />

اي اتفاق مي افتد آه موجب پيدايش نظامهاي بين الدولي منطقه اي و افزايش قدرت نهاد هاي بين المللي در جهت<br />

اعمال ارادهء شان از وراي حاآميتهاي ملي مي شود.‏ طرح خاور ميانهء بزرگ و طرح آسياي ميانهء بزرگ آه<br />

توسط آشور هاي گروه هشت(‏G8‎‏)‏ پيشنهاد و در حال اجراء در آمدن است،‏ در اين راستا قابل ذآر است.‏ اين شرايط<br />

باعث مي شود آه آشور هاي حاشيه اي ‏(جهان سومي سابق)‏ چاره اي جز تن دادن به شرايط دموآراتيك نداشته<br />

باشند.‏ نبايد فراموش آرد آه اعلاميهء مشترك همكاري هاي استراتيژيك افغانستان و امريكا آه در<br />

امضاء شد،‏ همكاري بين دو دولت را نه فقط در زمينه هاي امنيتي،‏ بلكه همچنان براي پيشبرد و تقويت دموآراسي و<br />

توسعه فرهنگي،‏ نه تنها در افغانستان بلكه در منطقه نيز در بر مي گيرد.‏ به همين ترتيب اعلاميهء مشترك همكاري<br />

امضاء گرديد،‏ بر تعهد دولت افغانستان به يك<br />

هاي دوامدار بين افغانستان و بريتانيا آه در تاريخ<br />

سيستم دموآراسي و رعايت حقوق بشر تأآيد دارد.‏<br />

٢۴ مي ٢٠٠۵<br />

٢١ جولاي ٢٠٠۵<br />

١<br />

ويژگي هاي دموآراسي<br />

درينجا بطور خلاصه حداقل به شش ويژگي دموآراسي ميتوان اشاره آرد:‏<br />

اول،‏ دموآراسي به معني حكمراني همة مردم بر مردم،‏ و نه حكمراني يك نفر يا چند نفر بر مردم است؛ و به همين<br />

دليل در دموآراسيها همه مردم از لحاظ حقوقِ‏ سياسي برابرند.‏<br />

دوم،‏ چون در جوامع ميليوني معاصر همة مردم نميتوانند بر همه حكومت آنند لذا اغلب دموآراسيها حكومت غير<br />

مستقيمِ‏ مردم بر مردم هستند و براي اين منظور اولاً،‏ ترتيبات انتخاباتي لازم است تا همه شهروندان بالغ هم بتوانند<br />

سمتهاي حكومتي را انتخاب آنند و هم براي آسب آن سمتها در هنگام رقابتٍ‏ انتخاباتي نامزد شوند.‏<br />

ثانياً‏ بايد يك نظام رقابتي چند حزبي وجود داشته باشد تا مردم بتوانند در هنگام انتخابات از ميان چند برنامه و چند<br />

گزينه يكي را انتخاب آنند.‏<br />

سوم،‏ حكمراني در دموآراسيها هم موقتي ‏(حداقل هر چهار سال يكبار)‏ و هم محدود به قانون است.‏<br />

زيرا پيش فرض دموآراسي اين است آه حكمرانيهايِ‏ دائمي و غير محدود،‏ به دليل تراآم قدرت،‏ ثروت و<br />

اطلاعات،‏ فساد آور است.‏<br />

چهارم،‏ دموآراسيها مقيد به اصول اصلي حقوق بشر هستند و مجاز نيستند از طريق قانونگذاري به نام اآثريت،‏<br />

حقوق اقليتهاي ‏(سياسي و غير سياسي)‏ را ناديده بگيرند.‏<br />

پنجم،‏ همة دموآراسيها به دستگاه مستقل قضايي ‏(مستقل به معناي مستقل از قدرتهاي سياسي،‏ اقتصادي،‏ تبليغي و<br />

مذهبي جامعه)‏ نياز دارند.‏<br />

زيرا بدون اين دستگاه مستقل امكانِ‏ حلِ‏ منازعات دائمي افراد و گروهها در جوامع وجود ندارد.‏<br />

ششم در دموآراسيها،‏ شهروندان بايد بتوانند براي دفاع از حقوق خود در برابر قدرت سياسي از طريق نهادهاي<br />

مدني ‏(مانند احزاب سياسي،‏ سازمانهاي مسلكي،‏ انجمن هاي اجتماعي و فرهنگي و حتيNGO ها)‏ و جنبشهاي<br />

اجتماعي ‏(‏SMها)‏ به سازماندهي خود بپردازند.‏<br />

در صورت فقدان هر يك از شش ويژگيِ‏ مذآور،‏ حكمرانيها از سازوآار دموآراسي دور شدهاند.‏<br />

٢<br />

سوء دموآراسي<br />

:<br />

بد فهميدن دموآراسي و درك غلط از آن غالبا سبب مي شود آه مردم عادي و حتي گاهي برخي نخبگان جامعه نيز<br />

از دموآراسي روگردان شوند.‏ اين نوشتار در واقع آسيب شناسي ادراك ما نسبت به دموآراسي است.‏ آن چه آه در<br />

آشور هاي جهان سوم غالبا به عنوان دموآراسي به مردم عرضه مي شوددموآراسي نيست بلكه سوء دموآراسي<br />

است.‏ تعبير سوء دموآراسي را من از سمير امين وام گرفته ام سمير امين ‏(متفكر معاصر)‏ آتابي به نام<br />

Development ‏(سوء توسعه)‏ دارد.‏ سوء توسعه معنايي همچون سوء تغذيه يا سوء ادراك دارد.‏ سوء ادراك،‏ فهم<br />

ناقص است و اين فهم ناقص در مورد دموآراسي هم ممكن است اتفاق بيفتد.‏ سمير امين در آتاب خود جهان سوم را<br />

مورد مطالعه قرار مي دهد.‏ او مي گويد جهان سوم گرچه توسعه يافته اما توسعه آلاسيك را از سر نگذرانده است.‏<br />

در توليد مواد خام توسعه داشته است اما در توليد فرآورده ها ‏(محصولات)‏ آن مواد خام توسعه نيافته است.‏ از نظر<br />

پيدايش طبقه آارگر يدي ‏(يا به اصطلاح پرولتاريا)‏ توسعه يافته است اما فاقد آارگر ماهر ‏(يا به اصطلاح<br />

آوگنِتاريا)‏ است.‏ به همين ترتيب همان گونه آه سوء توسعه در توصيف جهان سوم تعبير مناسبي است مي توان از<br />

مفهوم سوء دموآراسي براي فهم وضعيت سياسي جهان سوم هم استفاده آرد.‏ به نظر مي رسد ١٠ حالت گوياي<br />

وضعيتي است آه از آن به سوء دموآراسي ياد مي آنيم و ما نيز آم و بيش به پاره اي از اين حالت ها دچار شده ايم.‏<br />

Mal<br />

1<br />

2<br />

يكي از آتابهايي آه انواع دموآراسيها را مورد بحث قرار داده است:‏ هلد،‏<br />

روشنگران و مطالعات زنان،‏ ١٣٦٩).<br />

سعيد حجاريان،‏<br />

روزنامه همشهري،‏ ويژه نامه نوروز ١٣٨٢، مارچ ٢٠٠٣، تهران<br />

ديويد،‏ ترجمه مخبر،‏ عباس،‏ مدلهاي دموآراسي ‏(تهران:‏


□ ٤٣ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

١ پوپوليسم<br />

گاهي اوقات ما عوام گرايي ‏(پوپوليسم)‏ را به جاي مردم سالاري ‏(دموآراسي)‏ مي گيريم.‏ پوپوليسم نوعي دموآراسي<br />

مشارآتي است آه در آن رقابت وجود ندارد.‏ در چنين وضعيتي گروه هاي ذينفع از يكديگر افتراق نيافته اند.‏<br />

مشخص نيست آنان آه شعار مي دهند چه مي خواهند و هنگامي آه برسر صندوق هاي رأي حضور مي يابند براي<br />

چه رأي مي دهند.‏ هرآسي از ظن خود يار صندوق رأي مي شود.‏ مثلا خواستار سقوط حكومتي مي شوند و عليه آن<br />

شعار براندازي مي دهند.‏ آارگر و آارفرما،‏ دانشجو و استاد،‏ جوان و پير،‏ زن و مرد و...‏ همه خواستار براندازي<br />

هستند اما نمي گويند نتيجه اين براندازي چيست؟ چه آسي مي خواهد به قدرت برسد؟ جبهه هاي سياسي البته عموما<br />

پوپوليستي هستند اما احزاب هم در اآثر آشور هاي جهان سوم چنين هستند و شعارهاي مشخصي ندارند.‏ اين تحليل<br />

اما به معناي آن نيست آه هر نوع پوپوليسم مذموم و بد است.‏ پوپوليسم خوب هم وجود دارد و آن جنبشي است آه در<br />

آن مردم عليه فاشيسم بسيج مي شوند.‏ نكته در اينجاست آه فاشيسم هم يك جنبش پوپوليستي است.‏ بدين ترتيب جنبش<br />

طبقه متوسط جديد،‏ جنبش جوانان،‏ جنبش دانشجويي و...‏ همه جنبش هايي پوپوليستي به حساب مي آيند.‏ از سوي<br />

ديگر پوپوليسم به ساخت سياسي هم مي تواند نفوذ آند.‏ دولت هاي ‏«تمام خلقي»‏ دولت هايي هستند آه ادعاي<br />

نمايندگي همه طبقات را دارند حتي مدعي اند اقوام و اقليت هاي اجتماعي را هم نمايندگي مي آنند و مي توانند از<br />

جانب آنها اعمال قدرت آنند.‏ بنابراين پوپوليسم هم در شكل حزب هم در شكل جنبش و هم در صورت دولت يك سوء<br />

دموآراسي است.‏<br />

٢ پلي آرشي<br />

صورت ديگر سوء دموآراسي نظام هاي پلي آرشي است.‏ در نظام هاي پوپوليستي مشارآت بالا اما رقابت اندك<br />

است درحالي آه در دولت هاي پلي آرشي،‏ رقابت ها بالا ومشارآت آم است.‏ پلي آرشي،‏ نُخبه سالاري است و<br />

پوپوليسم عوام سالاري.‏ در پلي آرشي احزاب وجود دارند اما مردم حضور ندارند.‏ نخبگان،‏ احزاب متعدد دارند و<br />

با يكديگر به رقابت مي پردازند.‏ رقابت ميان آنها قواعد سالم دارد اما توده مردم از اين عرصه غايب است.‏ درواقع<br />

در پلي آرشي جزء اول دموآراسي ‏(دمو)‏ غايب است و اصلا دمو وجود ندارد.‏ به يك معنا مي توان با مقايسه اي<br />

ميان حوزه سياست و حوزه اقتصاد پلي آرشي را به عنوان نوعي سوء دموآراسي بهتر معرفي آرد.‏ بازار سياست<br />

مثل بازار اقتصاد است.‏ ١ مردم تقاضا مي آنند و بنگاه ‏(آمپني)‏ آالا عرضه مي آند.‏ اما اگر بنگاه زياد باشد و<br />

تقاضا آم،‏ مردم اصلا به بازار نمي روند.‏ بدين ترتيب پولي آه در بازار وجود دارد يا اصولا گردش پيدا نمي آند يا<br />

بين خود بنگاه ها مي چرخد.‏ شايد به اين معنا بتوان گفت انتخابات در دورهء دههء دموآراسي مظهر نوعي نظم پلي<br />

آرشيك بود.‏ بدين ترتيب اگر در پوپوليسم ‏«آراسي»‏ غايب بود در پلي آرشي اين ‏«دمو»‏ است آه غايب است.‏ در<br />

آنجا فردي مانند بناپارت مي تواند مردم را به دنبال خود بسيج آند و يك نظام اتوآراسي ايجاد آند اما در پلي آرشي<br />

چيزي به نام مشارآت و بسيج مردم وجود ندارد.‏<br />

٣ حامي تحت الحمايه (Clientelism)<br />

در دموآراسي واقعي گروه هاي ذينفع لايه هايي افقي از ساخت قدرت را تشكيل مي دهند اما در اين نوع از سوء<br />

دموآراسي روابط قدرت عمودي است.‏ در دموآراسي واقعي اين طبقات هستند آه مناسبات سياسي،‏ اجتماعي را<br />

شكل مي دهند.‏ اما در سوء دموآراسي از نوع Clientelism گروه هاي منزلتي ‏(شئون اجتماعي)‏ شكل دهنده روابط<br />

قدرت هستند.‏ نوع رابطه اي آه يك مراد براي مريدان خود برقرار مي سازد يا جنس ارتباطات اعضاي يك باند<br />

مافيايي تمثيل و نمونه مناسبي براي توضيح اين بحث است.‏ درواقع سيستم باندهاي مافيايي در ايتاليا به شرح زير<br />

است:‏<br />

آن چه در اين شبكه روابط مهم است اينكه ممكن است فردي آه در قعر هرم قرار مي گيرد با فرد ديگري مشابه خود<br />

آه در قعر هرمي مشابه اما متعلق به يك پدرخوانده ديگر قرار دارد از لحاظ طبقاتي يا اجتماعي همسان باشد اما<br />

روابط ‏«حامي تحت الحمايه»‏ آنان را دشمن يكديگر ساخته است.‏ چون فرد تحت الحمايه سرسپرده ديگري است و<br />

رقابت ميان ‏«شئون»‏ است نه ‏«طبقات»،‏ نبرد منزلتي است نه طبقاتي.‏ تجمع منافع وضعيت عمودي دارد نه افقي و<br />

روابط از بالا به پايين شكل مي گيرد نه به صورت موازي.‏ لذا در چنين نظمي ‏«حزب»‏ بي معنا مي شود و ‏«باند»‏<br />

جايگزين آن مي شود.‏ رقابت احزاب وجود ندارد و باندها به رقابت مي پردازند.‏ اين گونه از شبه دموآراسي را مي<br />

توان به معناي ديگري هم شناسايي آرد و آن ‏«دموآراسي بدون دموآرات»‏ است.‏ در سيسيل دموآراسي برقرار<br />

است چون شاخه هاي مافيا با يكديگر قرار گذاشته اند آه قواعدي مشخص را رعايت آنند،‏ حوزه هاي يكديگر را<br />

محترم شمارند.‏ سرآها و آازينوها را متفقا تقسيم آرده اند.‏ به اين معنا نوعي نظم دموآراتيك وجود دارد اما فرد<br />

دموآرات به چشم نمي خورد.‏ در جهان سوم اين گونه از سوء دموآراسي بسيار به چشم مي خورد.‏ دموآراسي<br />

جهان سومي حتي در درون احزاب سياسي دچار سوء دموآراسي است.‏ فراآسيونيسم در بسياري از احزاب ما<br />

خصلت بانديستي دارد.‏ فراآسيون هاي اصيل درواقع بايد براساس تقسيم بندي هاي اجتماعي و طبقاتي شكل<br />

بگيرند،‏ منافع اجتماعي را نمايندگي آنند اما در فراآسيون هاي جهان سوم روابط باندي باز-توليد مي شود و نظام<br />

حامي تحت الحمايه به وجود مي آيد.‏ در دولت ها هم باند مي تواند شكل بگيرد.‏ باندهاي مختلف در دولت براي


□ ٤٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

خود حوزه اختصاصي تعريف مي آنند و حول يك حامي جمع مي شوند.‏ بنابراين،‏ اين نوع از سوء دموآراسي نيز<br />

مي تواند به فهم ما از دموآراسي آسيب زند.‏<br />

‎۴‎ دموآراسي وابسته<br />

تعبير دموآراسي وابسته را از آاردوسو ‏(رئيس جمهوري اسبق برزيل)‏ وام گرفته ام.‏ او در توصيف وضعيت جهان<br />

سوم از پديده اي به نام توسعه ‏(انكشاف)‏ وابسته ياد مي آند به اين معنا آه اين آشورهاي متروپل ‏(مرآز)‏ هستند آه<br />

نوع و سطح توسعه ‏(انكشاف)‏ آشورهاي حاشيه را تعيين مي آنند چرا آه معتقدند راه توسعه راهي غربي است و<br />

آشورهاي جهان سوم نمي توانند به خودي خود توسعه يابند.‏ همين تعبير در مورد دموآراسي هم صدق مي آند.‏<br />

برخي مي گويند نطفه دموآراسي در اروپا بسته شده است و آشورهاي شرقي از جمله ايران به هر دليل ‏(جغرافيا،‏<br />

فرهنگ سياسي،‏ آثيرالقوم بودن و...‏ ( نمي توانند دموآراتيك شوند.‏ بنابراين آسي از بيرون بايد آنها را دموآراتيك<br />

آند.‏ همچنان آه هند توسط انگليس دموآراتيك شد و افغانستان قرار است توسط آمريكا دموآراتيك شود و آلمان<br />

توسط متفقين به يك دموآراسي تبديل شد.‏ در واقع استعمار هم مي تواند سبب ايجاد دموآراسي شود.‏ حتي آشوري<br />

مثل آلمان آه مستعمره نبود،‏ نخبگان دموآرات و احزاب ليبرال داشت به دليل وجود مانعي به نام فاشيسم نمي<br />

توانست دموآراتيك شود بنابراين متفقين بعد از جنگ جهاني دوم اين آار را آردند.‏ به همين جهت به ‏«دموآراسي<br />

وابسته»‏ دموآراسي برون زا هم مي گويند آه در برابر دموآراسي درون زا قرار دارند.‏ توسعه برون زا و<br />

دموآراسي برون زا اجزاي يك تفكر هستند.‏ در توسعه برون زا اين متروپل است آه مي گويد آدام بخش را بايد<br />

توسعه داد.‏ رشد سخت افزاري از آن حاشيه است و رشد نرم افزاري براي مرآز.‏ تخريب محيط زيست در حاشيه<br />

رخ مي دهد و توسعه تميز و پايدار در مرآز.‏ نيروي آار ارزان در حاشيه قرار دارد و نيروي گران آار در مرآز،‏<br />

تا مرآز از عواقب توسعه در امان بماند و نيروي آارش سر به شورش بر ندارد.‏ بهاي آار در آمريكا ساعتي<br />

دلار است اما در چين بايد از ۵٠ سنت تجاوز نكند.‏ بدين ترتيب چيزي به نام توسعه همه جانبه هرگز در حاشيه شكل<br />

نمي گيرد.‏ دموآراسي وابسته نيز اين چنين است.‏ اين متروپل است آه تعيين مي آند آدام بخش از جامعه مدني بايد<br />

گسترش يابد.‏ مي گويد سنديكاهاي آارگري نبايد گسترش يابد،‏ اتحاديه هاي دانشجويي و محصلي نبايد بسط يابند،‏<br />

شوراها نبايد فرا گير شوند ها نبايد ‏(ويا بايد)‏ رشد پيدا آنند و بدين ترتيب از دموآراسي جز صورتي باقي<br />

نمي ماند(‏ دموآراسي صوري)‏<br />

٨<br />

و NGO<br />

۵ دموآراسي هدايت شده<br />

اين سوء برداشت از دموآراسي را اولين بار ايوب خان در پاآستان مطرح آرد و گفت دموآراسي يله و رها به درد<br />

نمي خورد.‏ سپردن آار به دست مردم نتيجه ندارد بايد نيروي مردم را هدايت آرد.‏ ايوب خان مي گفت جنرال هاي<br />

پاآستان با تصويب قواعد سانسور مي توانند به مردم بگويند در انتخابات چه آسي صالح است.‏ در اين نوع<br />

دموآراسي ‏(آه به دموآراسي متعهد هم مشهور است)‏ مردم يا صغيرند يا در حال آبير شدن هستند اما هنوز آبير<br />

نشده اند.‏ هواداران دموآراسي هدايت شده مي گويند چاقو را نبايد به دست صغير داد،‏ اگر هم چاقو را به دست<br />

صغير مي دهيد يا بايد بگوييد آن را چگونه به آار ببرد يا چاقو را آند آرد.‏ همچنان آه برخي از ما هم مي گوييم<br />

مردم بايد از ميان صالح و اصلح دست به انتخاب بزنند نه از ميان دو گروهي آه يكي صالح است و ديگري ناصالح<br />

فرض مي شود.‏ درواقع دموآراسي هدايت شده بر دو نوع است:‏ صورت آشكار آه در شكل دو مرحله اي شدن<br />

انتخابات ظاهر مي شود.‏ و صورت پنهان آه در آن با شيوه هاي پيچيده تري مانع از انتخاب آامل مردم مي شوند.‏<br />

در برخي جمهوري هاي آسياي ميانه و قفقاز ‏(آذربايجان،‏ ارمنستان،‏ قرقيزستان و...)‏ حق تبليغات را سلب مي آنند<br />

يا برخي شهروندان را از حضور در رقابت ها محروم مي آنند تا نوعي سوء دموآراسي شكل بگيرد.‏<br />

۶ آپارتايد سياسي<br />

دولت هاي اسرائيل و آفريقاي جنوبي ‏(سابق)‏ نمونه هاي ديگري از سوء دموآراسي هستند.‏ در اين دموآراسي هاي<br />

ظاهري يك قشر يا قوم يا نژاد را وارد رقابت هاي دموآراتيك نمي آنند.‏ اعراب يا سياهان حق ورود به دموآراسي<br />

را ندارند اما بقيه افراد در دموآراسي آامل به سر مي برند.‏ گروهي رعيت و گروهي شهروند هستند.‏ مودل اين<br />

دموآراسي تا حدودي از نوع دموآراسي آتني است.‏ در آتن آسي حق رأي داشت آه ارباب باشد نه برده،‏ مرد باشد<br />

نه زن،‏ آارفرما باشد نه آارگر.‏ در انگلستان نيز اشرافيت زميندار در قرن دوازدهم تنها آساني بودند آه حق<br />

دموآراسي داشتند مجلس لاردها دموآراسي آامل را در حق آنها روا مي داشت به تدريج مجلس عوام با رشد<br />

بورژوازي شكل گرفت و سپس سياهان،‏ زنان و آارگران به دارندگان حق رأي و دموآراسي افزوده شدند.‏<br />

دموآراسي گسترش يافت اما نطفه آن چيزي جز سوء دموآراسي نبود.‏<br />

٧ دموآراسي حداقلي<br />

اين نوع از سوء دموآراسي در اينكه دموآراسي را در حق عده قليلي روا مي دارد مشابه آپارتايد است اما فضايي<br />

بسته تر از آن دارد.‏ نوعي نظام اُليگارشي است آه معمولا در آشورهايي با حزب واحد شكل مي گيرد.‏ حزب


□ ٤٥ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

آمونيست اتحاد شوروي در اواخر عمر خود چنين بود.‏ درواقع ميان فراآسيون هاي اين حزب نوعي رقابت وجود<br />

داشت.‏ چرنينكو به عنوان رهبر فراآسيون محافظه آار به رقابت با آندروپوف به عنوان رهبر فراآسيون اصلاح<br />

طلب مي پرداخت اما اجازه نمي دادند حتي يك آلمه از اين رقابت ها و اختلاف ها به خارج از حزب درز پيدا آند.‏<br />

تجربه ديگري آه در جهان از دموآراسي حداقلي وجود دارد در اُليگارشي هاي نظامي آمريكاي لاتين و آفريقاي<br />

شمالي است.‏ خونتاهاي آمريكايي لاتين و دولت جمال ناصر و معمر قذافي در مصر و ليبيا اين گونه بودند.‏ ميان<br />

ناصر و رفقايش،‏ قذافي و همراهانش نوعي قواعد دموآراتيك حاآم بود اما اين روابط فقط محدود به خود اُليگارشي<br />

حاآم بود.‏ در واقع دموآراسي حداقلي امكان گسترش دارد اما سرانجام به پوپوليسم ختم مي شود.‏ ممكن است دايره<br />

اطلاع رساني از رقابت ها در حد پوليت بورو ‏(دفتر سياسي)‏ باشد يا به سطح شوراي مرآزي و خود حزب ارتقا<br />

يابد.‏ اما حتي اگر دموآراسي حداقلي تا سطح توده مردم ارتقا يابد به پوپوليسم گرايش مي يابد.‏ نمونه مائو نماد اين<br />

تحول است.‏ مائو مبارزه در حزب را به ميان مردم آشاند و گاردهاي سرخ را عليه شوراي مرآزي شوراند چون<br />

مطمئن بود حمايت توده ها را پشت سرش دارد.‏ مي گفت ‏«بايد مبارزه ايدئولوژيك را توده اي آنيم»‏ بدين ترتيب يك<br />

سوء دموآراسي مي تواند به سوء دموآراسي ديگري تبديل شود.‏<br />

٨ دموآراسي نمايشي ‏(صوري)‏<br />

در اين نوع از سوء دموآراسي احزاب،‏ صندوق هاي راي،‏ پارلمان و حتي انجمن هاي شهري وجود دارند اما رأي<br />

معنا ندارد.‏ آزادي براي رأي دادن وجود دارد اما آزادي پس از رأي وجود ندارد.‏ بنابراين مردم هم رأي نمي دهند<br />

چون مردم آار عبث نمي آنند.‏ دولت شاهنشاه پهلوي دوم در ايران نمونه اين گونه از سوء دموآراسي بود.‏ شاه<br />

حزب ايران نوين و حزب مردم تاسيس مي آرد و با دست بردن در رأي مردم به جاي آنها تصميم مي گرفت.‏ ناگهان<br />

احزاب را منحل مي آرد و حزب رستاخيز را تاسيس مي آرد اما پارلمان و رأي و حزب وجود داشت تا به دنيا<br />

بگويد دموآراسي در ايران وجود دارد.‏ بدين ترتيب همان گونه آه صندوق رأي مي تواند تابوت ديكتاتوري باشد<br />

ممكن است به صندوق لعنت هم تبديل شود همان گونه آه مولوي گفت:‏ ‏«در اين صندوق جز لعنت نبود»‏ اين گونه<br />

است آه سوء دموآراسي ثابت مي آند:‏ صندوق رأي بدون پشتوانه اجتماعي چيزي جز جعبه پاندورا نيست.‏<br />

١<br />

٩ ليبرال دموآراسي<br />

اگر دموآراسي را فقط يك صورت بدانيم آه فاقد مضمون است.‏ ليبرال دموآراسي،‏ سوء دموآراسي نيست.‏ برخي<br />

معتقدند دموآراسي فقط قواعد بازي است.‏ روشي است براي رسيدن به نتايج نامشخص از طرق مشخص.‏ همان<br />

گونه آه قواعد فيفا در فوتبال چنين است آسي نمي داند در جام جهاني فوتبال آدام تيم اول مي شود همان گونه آه<br />

آسي نمي داند در انتخابات آدام حزب برنده مي شود.‏ به اين معنا دموآراسي فاقد مضمون است.‏ جوهر ندارد.‏ اما<br />

اگر دموآراسي را داراي مضمون بدانيم در آن صورت مي توان ليبرال دموآراسي را نوعي سوء دموآراسي<br />

دانست.‏ چرا آه به نظر مي رسد در ليبرال دموآراسي نقش ‏«دمو»‏ غايب مي شود.‏ مي دانيم آه دموآراسي قبل از<br />

آن آه روش سياسي باشد شيوه زندگي است،‏ نوعي ‏«زيست جهان»‏ است.‏ صاحب رأي پيش از آن آه رأي بدهد<br />

بايد صاحب قدرت رأي دادن باشد.‏ فقرا يا بيكاران بدون سازمان نمي توانند با ثروتمندان يا آارفرمايان سازمان مند<br />

رقابت آنند.‏ نمي شود آارفرما به سازمان سازي بپردازد اما از آارگران سازمان زدايي آند.‏ آارگر منفرد نمي داند<br />

به چه آسي بايد رأي دهد در نتيجه رأي او عملا باطل است و به تجميع منافع او نمي پردازد.‏ به عنوان نمونه اگر<br />

رأي را از سر صندوق بگيريم و بگوييم هر فرد حق دارد يك هفته بعد رأي دهد،‏ بيكاران به رأي فروشي مي افتند.‏<br />

رأي بيكار قيمت پيدا مي آند تا او با فروش رأي خود موهبتي را آه ليبرال دموآراسي به او نمي دهد و زندگي اش<br />

را بهبود نمي بخشد با رفع يك نياز آني و فوري به دست آورد.‏ آارفرما،‏ اما رأي خود را نمي فروشد و با آن اهداف<br />

طبقاتي اش را محقق مي آند.‏ در اينجا بازاري پيدا مي شود آه گرچه براساس ليبراليسم منصفانه است ‏(چون فرديت<br />

انسان بيكار حفظ مي شود)‏ اما دموآراتيك نيست.‏ دموآراسي سياسي به اين معنا نيازمند دموآراسي اقتصادي است<br />

چرا آه تا توزيع منابع درآمدي وجود نداشته باشد رأي گيري هم معنا ندارد.‏ ليبرال دموآراسي هم مي تواند به<br />

نوعي نظام حامي پرور تبديل شود.‏ چون آارگران زيرسايه آارفرما قرار مي گيرند تا بلكه با حمايت او به حداقلي<br />

از منافع خود برسند.‏<br />

١٠ پارلمانتاريسم به جاي دموآراسي<br />

اين گونه از سوء دموآراسي هم مشابه ليبرال دموآراسي است.‏ انتخابات جايگزين نظام دموآراتيك و پارلمان<br />

جانشين زيست جهان دموآراسي مي شود.‏ همه چيز به فرمول هاي انتخاباتي تبديل مي شود و مفهوم اصلي<br />

1<br />

در اينكه ليبرال دموآراسي را يكي از انواع سوء دموآراسي بدانيم البته اختلاف نظر وجود دارد.‏ آن چه در اينجا بيان ميشود؛ بيان يك<br />

نظر است آه مي تواند مورد مناقشه قرار گيرد.‏


□ ٤٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

دموآراسي مخدوش مي شود.‏ دموآراسي بجاي ايجاد فرصت هاي برابر براي همه؛ به صندوق هاي رأي تنزل مي<br />

آند.‏<br />

حزب و تحزّب در شرايط آنوني و ارتباط آن با آجنداي ملي و توسعه سياسي<br />

شايد اين تفكر قالبي همه گير باشد آه احزاب بدنبال منافع فردي و گروهي خود هستند،‏ پس نظام حزبي فاسد است و<br />

نظام غير حزبي چنين نيست،‏ هر آس در چنين نظامي بيشتر مي تواند قصد خدمت به خلق و خدا را داشته باشد.‏<br />

بسياري از افراد حرف خود را با اين مقدمه آغاز ميكنند آه من وابسته به هيچ حزب و گروهي نيستم و مستقلانه<br />

براي خدمت به...‏ آار ميكنم.‏ در حاليكه واقعيت خلاف اين است.‏ به عبارت ديگر گرچه احزاب و گروه ها به طور<br />

نسبي در جهت منافع حزبي و فكري خودشان عمل ميكنند،‏ ولي به لحاظ اجتماعي مجبورند بسياري از مسايل را<br />

رعايت آنند ولي وقتي آه جامعه اي دو يا چند حزبي نباشد به معناي دقيقتر تبديل به جامعه اي حزبي ‏–منتها به تعداد<br />

افراد آن جامعه-‏ مي شود و دفاع از منافع پست و حقير فردي،‏ جايگزين دفاع از منافع قابل قبول و مسئولانه حزبي<br />

مي شود.‏<br />

در شرايط آنوني عموما آساني با تشكيلات و حزب مخالف هستند آه منافع خود را در نبود احزاب ديده و فكر<br />

ميكنند آه با هر نوع عملكردي مي توانند خود را با سياست ها و حلقه هاي قدرت داخلي و خارجي تطابق بدهند و به<br />

گفته معروف نان را به نرخ روز بخورند.‏ در چنين محيطي احتمال تبارز رفتار غير مسئولانه و غير نظارتي و<br />

سرانجام عملكرد سري و مخفي از سوي مديران و دست اندرآاران بيشتر مي شود.‏<br />

احزاب سياسي واسطه اي هستند آه حكومت و نهاد هاي مدني را – آه اين نهاد ها در واقع نمايندگان تشكل يافتهء<br />

اقشار اجتماعي مردم و شهروندان هستند-‏ به هم مرتبط مي آنند.‏ يعني احزاب سعي ميكنند سليقه ها و نظرات<br />

گوناگون اقشار اجتماعي را در قالب برنامه ها،‏ اولويتها و آانديدا ها به مردم معرفي آنند و از طرف ديگر نهاد<br />

حكومت با برگزاري انتخابات در هر دوره اي آماده است آه مقامهاي سياسي را به احزاب برنده تسليم آند.‏ لهذا شكل<br />

گيري ‏«حكومتِ‏ نهادي و غير شخصي»‏ بدون حضور احزاب سياسي درجامعهء با مدنيت با مشكل روبروست.‏<br />

ما در شرايط آنوني بغير از اينكه موضوع تاسيس احزاب را مطرح ميكنيم،‏ بايد متوجه تكامل ساخت سياسي<br />

افغانستان نيز باشيم،‏ چه وجود احزاب در يك ساخت سياسي ناهمگون و ناقص،‏ منجر به تبارز احزاب ناقص و در<br />

نتيجه تكثير و تشديد هرج و مرج شده و صحنه سياسي آشور را مغشوش و غير شفاف مي سازد.‏ حالا آه موضوع<br />

بازسازي آشور در دستورالعمل جامعه جهاني و دست اندرآاران دولتي قرار دارد،‏ چه بهتر آه به بازسازي ساخت<br />

سياسي سنتي و ناقص آشور نيز همت گماشته شود،‏ تا به نحو موثر تر در يك ساخت سياسي توسعه يافته به انكشاف<br />

اقتصادي مبادرت بورزيم.‏ و در اين راستا،‏ تجربهء انتخابات ‏(چه رياست جمهوري و چه پارلماني)‏ مي تواند بسيار<br />

با ارزش باشد اما بهيچوجه آافي به مقصد نيست.‏ طبيعي است آه نظريهء آجنداي ملي،‏ بدون يك ساخت سياسي<br />

تكامل يافته و پيشرفته،‏ نمي تواند ساحهء تطبيقي پيدا نمايد.‏<br />

تحليل<br />

دههء ديمكراسي در يك ساختار پاتريمونيال<br />

.<br />

١<br />

دههء دموآراسي در وجه غالب خود خصلتي نُخبه گرا داشت.‏ به اين معنا آه نقش آفرينان صحنه هاي اصلي آن قشر<br />

نازآي از سرامدان حكومتي و يك گروه آوچك نخبگان حاشيه اي ‏(بدون داشتن پشتوانهء يك جنبش اجتماعي<br />

ملموس)‏ بوده و توده هاي مردم آماآان درتارو پود معضلات معيشتي خود گرفتار و فاقد تحرك و تجربه ودانش<br />

آافي سياسي بودند.‏ و بنا بر اين تحولات سياسي در دههء دموآراسي آاملا با بدنهء عظيم جامعهء روستايي و شهر<br />

نشين آشور بيگانه مي نمود مقايسهء مشروطه خواهي و دههء دموآراسي،‏ با دوران جهاد و سپس مقاومت آه توده<br />

هاي مليوني مردم ما را به صحنهء سياست آشاند،‏ گواه اين مدعاست.‏ بنا بر اين غير سياسي ماندن توده هاي مردم<br />

آه هنوز بيشتر رعيت بودند تا شهروند نقطهء ضعف اصلي در دههء دموآراسي بود و لذا سرنوشت آشور در<br />

اتاقهاي دربسته تعيين مي شد.‏<br />

البته با وجود انتقاداتي آه از اين دهه و دست اندآاران آن مي شود،‏ اما نبايد تاثير عظيم و مثبت اين دهه را در رشد<br />

آگاهي هاي سياسي،‏ اجتماعي و فرهنگي آشور ناديده گرفت.‏ در اخلاق مودرن يك قاعده وجود دارد آه ‏«فضايل<br />

فردي،‏ رذايل جمعي است و رذايل فردي،‏ فضايل جمعي».‏ يعني اگر ما با تكيه بر خصوصيات مثبت يك شخص<br />

1<br />

اين نكته آه در انتخابات شوراي ملي سال ١٣۴۴، از هر ۶ نفر رأي دهنده فقط يك نفر در انتخابات شرآت آرد؛ نشاندهندهء ميزان<br />

استقبال اندك توده هاي مردم عادي از دموآراسي اُليگارشيك آن زمان بود.‏<br />

Duprée, Afghanistan, pp. 589-90(Ibid)


□ ٤٧ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

بخواهيم درجامعه نقش رهبري به وي بدهيم بدون اينكه سيستم پاسخگويي و شفافيت را درست آرده باشيم،‏ در<br />

آنصورت همان خصوصيات مثبت در آن شخص بتدريج فاجعه مي آفريند زيرا قدرت فساد آور است.‏ بر عكس اگر<br />

يك شخص مثلا تحت تاثير خصوصيات منفي مثلا شهرت طلبي و يا مال اندوزي بخواهد يك موسسه خيريه و يا يك<br />

موسسه تعليمي خصوصي را بنا آند،‏ اين يك اقدام مثبت از لحاظ اجتماعي است زيرا آن خصلت هاي منفي شهرت<br />

طلبي و زر اندوزي تبعات و نتايج مثبتي برا ي جامعه دارد و مردم هم از آن بهره هايي مي برند.‏ از اين منظر<br />

انگيزه آسانيكه ابتكار دههء دموآراسي و قانون اساسي را داشتند هر چه بوده باشد،‏ نتيجه ء آن در مجموع بيداري و<br />

آگاهي بيشتر در سطح ملي بود.‏ دههء دموآراسي يك دههء درخشان در تاريخ افغانستان است.‏ توسعهء سياسي-‏ هر<br />

چند بطور ناقص-‏ تجربه شد و اگر آن روال ادامه مي يافت،‏ چه بسا آه امروزه در افغانستان ما شاهد شرايط بهتري<br />

مي بوديم.‏ به همين علت بايد همواره ياد و خاطرهء آساني را آه در دههء دموآراسي فعاليت داشتند گرامي داشت<br />

زيرا آنها ذخيره هاي ملي ما به شمار مي روند.‏<br />

اگر دهه دموآراسي را در متن و زمينهء ساختار اجتماعي قبيله اي و ساختار سياسي پاتريمونيالي آه در آنها رقابت<br />

درون خانداني براي آسب و حفظ قدرت عمده ترين چالش رهبري به حساب مي آيد،‏ بررسي آنيم؛ در آنصورت<br />

ممكن است تصوير آن دهه را از زاويهء جديدي بتوانيم مشاهده نماييم.‏<br />

از اين منظر،‏ دههء دموآراسي در واقع بازتوليد رقابت ‏«اَوْدُر زاده ها»‏ در يك ساخت سياسي پاتريمونيال بود؛<br />

منتها با يك زبان مودرن آه با واژه هاي همچون:‏ قانونمندي،‏ دموآراسي و پارلمانتاريزم بيان مي شد<br />

.<br />

١<br />

انجن محرآهء قانون اساسي در واقع يك ائتلاف شكننده بود،‏ متشكل از سه گروه:‏ روشنفكران تعليم يافته در غرب،‏<br />

يك حلقهء دربار طرفدار شخص شاه و عده اي از متنفذين سنتي.‏ آنچه آه اين ائتلاف را به هم وصل آرده بود،‏<br />

دشمني با سردار محمد داؤد بود.‏ وقتي مشاهده شد آه گروه سرداران محمد داؤد و محمد نعيم)‏ در برابر پروژهء<br />

قانون اساسي بدون آدام مقاومت آشكار عقب نشستند،‏ اين ائتلاف شكننده نيز از هم پاشيد و رقابت بر سر قدرت و<br />

رقابت هاي شخصي قدرت ابتكار و خطر پذيري را از طرفداران اندك دموآراسي و قانون اساسي سلب نمود<br />

.<br />

٣<br />

)<br />

٥<br />

.<br />

٦<br />

٢<br />

.<br />

٤<br />

از اين نقطه نظر،‏ طي پروسهء قانون اساسي ودههء دموآراسي،‏ ظاهر شاه از يكطرف توانست بعد از حدود سه<br />

دهه،‏ قدرت را از دست آاآا ها و آاآازاده هايش ‏(سردار محمد داؤد و سردار نعيم)‏ بگيرد و از طرف ديگر وجههء<br />

زمامداري خويش را چه درچشم نخبگان سياسي داخلي و چه در انظار جهاني بهبود قابل ملاحظه بخشيده و پايه هاي<br />

مشروعيت حكومت خود را ارتقاء داده،‏ از يك دولت شاهي ميراثي،‏ تبديل به يك دولت مشروطهء قانونمند دموآرات<br />

منش بنمايد.‏<br />

نظيف شهراني،‏ استاد دانشگاه ايندياناي امريكا،‏ معتقد است آه با وجود اصلاحات سطحي و صوري در طي دههء<br />

قانون اساسي،‏ شاه توانست ساختار اصلي قدرت،‏ يعني قدرت خاندان محمد زايي و مرجعيت سنتي قومي آنرا حفظ<br />

نمايد<br />

شاه سرانجام بعد از سه دهه پادشاهي سمبوليك،‏ براي اولين بار قدرت واقعي را تجربه و اعمال ميكرد.‏ بنا بر اين<br />

وي از طريق ايجاد سيستم هاي مباشر پروري توانست قدرت و نفوذ فردي خود را در تمام بدنهء اجرايوي دولت و<br />

نيز در شوراي ملي تقويت و تداوم بخشد همچنين از طريق دامادش،‏ سردار ولي،‏ توانست تمام امور ارتش را<br />

1<br />

درين قسمت ازين نوشتار،‏ از پژوهش هاي بسيار ارزشمند،‏ شخصيت برازندهء علمي آشور،‏ محترم پروفيسور امين صيقل استفاده شده<br />

است و هر جا آه به رفرنس هاي انگليسي اشاره شده،‏ منظور اثر ايشان تحت اين عنوان مي باشد:‏<br />

Amin Saikal, “Modern<br />

(Ibid)<br />

Afghanistan; A history of Struggle and Survival”, I.B.Tauris, London& New York, 2004,<br />

2<br />

اختلاف بين استاد خليلي و قاسم رشتيا در دورهء اول شورا ‏(دورهء دوازدهم)؛مير محمد صديق فرهنگ:‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص<br />

٧٢۵. آمادگي هاي رشتيا و ميوند وال براي جانشيني دوآتور محمد يوسف<br />

( Ibid:155 )<br />

3 Magnus, “The Constitution of 1964”, p.59. (Ibid:150)<br />

4 Shahrani, “Afghanistan: State and Society in Retrospect”, in Ewan W. Anderson and Nancy Hatch<br />

Duprée,(eds), The Cultural Basis of Afghan Nationalism, London and New York: Pinter Publishers, 1990,<br />

p.47 (Ibid:p.150)<br />

5 Clientelistic approach for making a Patronage network<br />

١٩۵٠ تا ١٩٧٣<br />

6<br />

بر تمام نشرات آشور نظارت و سانسور را اجرا<br />

مثلا مورد محمد ابراهيم قندهاري در رياست مطابع دولتي آه از دههء<br />

مي آرد.‏ وي مستقيما تحت نظر شاه آار ميكرد و وزراي اطلاعات و آلتور وقت آاري به آارش نداشتند.‏ همچنين محمد رحيم معروف<br />

به غلام بچه،‏ مسئول مجالس اجتماعي شاه بود؛ ولي بعلت نزديكي به شخص شاه،‏ آه ويژگي ساخت سياسي پاتريمونيال مي باشد،‏ مي


□ ٤٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

مستقيماً‏ زير نظارت خود داشته باشد،‏ بطوريكه در تمام دورهء دههء دموآراسي،‏ دولتهاي وقت بهيچ وجه نمي<br />

توانستند و نمي خواستند،‏ طي جلسات هفته وار آابينه،‏ از امور سازماني،‏ اآمالاتي،‏ آموزشي،‏ آمادگي هاي محاربوي<br />

ارتش افغانستان و نيز امور استخباراتي و امنيت ملي سوالاتي از وزير دفاع بنمايند.‏ سردار ولي مستقيما اين مسايل<br />

را به شخص شاه گزارش مي داد و بنا براين هيچ گونه نظارت و آنترول ملي و دولتي بر نفوذ تدريجي شوروي از<br />

طريق افسران تعليم ديده در شوروي در اردوي افغانستان صورت نگرفت.‏ در اين مدت ٣٧٢۵ نفر جهت فرا گرفتن<br />

تعليمات نظامي به شوروي و ۴٧٨ نفر به امريكا گسيل شدند از طرف ديگر تعداد مستشاران شوروي در ارتش<br />

افغانستان نيز سير صعودي پيمود.‏ بقول يكي از آارشناسان،‏ در پايان اين دهه،‏ يعني در سال<br />

آارشناس و مستشار شوروي در ارتش افغانستان حضور داشتند<br />

١٩٧٣ حدود ۵۵٠<br />

.<br />

٢<br />

.<br />

١<br />

.<br />

٣<br />

ناآارآردي قوه مجريه<br />

شاه در انتخاب چهار صدر اعظم بعد از دوآتور يوسف ‏(يعني ميوند وال،‏ اعتمادي،‏ دوآتور عبدالظاهر و موسي<br />

شفيق)،‏ نيز از سيستم مباشر پروري استفاده نمود.‏ وي بجاي اينكه صدراعظمان را از ميان اعضاي تاثير گذار<br />

شوراي ملي انتخاب نمايد-‏ تا از اين طريق روابط دولت و شورا آمتر متشنج شود-‏ صدر اعظمان پيشنهادي خود را<br />

از ميان همدمان و مصاحبان قديمي خويش بر مي گزيد تا بتواند از طريق آنها به معاملات سياسي پشت پرده دست<br />

بزند به همين خاطر بعد از استعفاي دوآتور يوسف،‏ محافظه آاري بر ابتكار و جسارت در دولتهاي بعدي پيشي<br />

گرفت.‏ حسن آاآر معتقد است آه سبك و روش حكومتداري شاه بطور اساسي مثل سابق باقي ماند:‏ گرفتن مشوره از<br />

چند نفر نزديك به خود و دادن دستورات به وزرا،‏ بعنوان افراد و نه بعنوان يك تيم اجرايوي در آابينه.‏ اآثريت<br />

اعضاي آابينه براي اجراآت شان،‏ به دستورات ضمني و يا صريح دربار نگاه مي آردند<br />

.<br />

٤<br />

٥<br />

عدم انفاذ قانون احزاب توسط شاه نيز يك اشتباه بزرگ ديگر بود.‏ زيرا از يك طرف احزاب چپ و راست به فعاليت<br />

هاي خود ادامه مي دادند واز طرف ديگر بدنهء اجرايوي دولت از پشتيباني حزب بر سر اقتدار طرفدار خود محروم<br />

ساخته شد و تضعيف گرديد.‏ بنا بر اين دولت گروگاني شد آه در ميان ارادهء دربار و سياست بازي هاي شوراي<br />

ملي،‏ دست و پاي مي زد.‏ افراد عضو آابينه از يكطرف زير فشار سيستم مباشر پروردربار بودند واز طرف ديگر<br />

زير فشار وآلاي شوراي ملي قرار داشتند.‏ از اينرو،‏ داشتن رابطه با دربار مستقيما بر ميزان اقتدار وزراء در<br />

آابينه تاثير مي گذاشت.‏ شرفياب شدن هاي مكرر و طولاني وزراي آابينه براي آسب تقرب بيشتر به دربار و در<br />

نتيجه بالا رفتن از نردبان قدرت يك پديدهء روزمره شده بود.‏ از طرف ديگر وزراء براي حفظ موقعيت شان و براي<br />

اينكه آمتر مورد انتقاد و استيضاح قرار بگيرند؛ مجبور مي شدند به وآلاي پر سرو صدا و پر هياهو در شورا باج<br />

بدهند.‏ زيرا در غير اينصورت،‏ برخي معينان و افراد ديگر حاضر بودند درآمال اشتياق به اميد گرفتن جاي وزير<br />

اينكار را بكنند.‏<br />

رقابت وزرا براي آسب مقام صدارت نيز وجود داشت و مي توان به اقدامات رشتيا براي جانشيني دوآتور يوسف؛<br />

از طريق ايجاد يك سيستم مباشرپروري دردولت و نيز تقويت موقف خود،‏ با آمك به انتخاب شدن برادر و خواهرش<br />

در شورايملي،‏ اشاره آرد.‏ ميوند وال نيز آه در دسمبر ١٩۶۴ جانشين رشتيا در وزارت اطلاعات و آلتور شده بود<br />

و در ابتدا دست پروردهء سردار نعيم تلقي مي گرديد و در تصويب قانون اساسي نيز هيچگونه نقشي ايفا نكرد؛ در<br />

انديشهء جانشيني دوآتور يوسف بود.‏ سرانجام وفاداري ميوندوال به شاه،‏ مهارت هاي سياسي و مخصوصا فصاحت<br />

توانست در مقرري ها و برطرفي ها نقش موثر داشته باشد.‏ همچنين شاه از طريق فاميل هاي وابستهء درجهء دوم خود-بر طبق قانون<br />

اساسي فاميل درجهء اول شاه نمي توانستند عهده دار مقامات دولتي شوند-‏ مثل سلطان محمود غازي و زلمي محمود غازي ‏(فرزندان<br />

شاه محمود خان آاآايش)‏ توانست شرآت هوانوردي آريانا را آه در آشور هاي خارج از افغانستان نمايندگي ميكرد تحت آنترول خود<br />

داشته باشد.‏ شاه در ساير وزارتخانه ها در سطح معينيت ها و رياست هاي آل،‏ همين روند مقرري افراد خانداني و يا سرسپردگان<br />

خاندان را پيش مي برد آه از مقامات مافوق خود در دولت داراي اقتدار بيشتر بودند.‏ موسي شفيق و صمد حامد آه از مشاوران تدوين<br />

قانون اساسي بودند،‏ را مي توان از جملهء مهمترين افراد در اين سيستم مباشر پروري نام برد.‏<br />

(Amin Saikal, “Modern<br />

Afghanistan; A history of Struggle and Survival”, I.B.Tauris, London& New York, 2004, p.151)<br />

1<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧٧٩<br />

2 Gennadii Krugliakov, “Afghanskii izlom”, Kazakhstanskaia Pravda, 5 December 1997, p.3, (Ibid, p.151)<br />

3 Duprée, “Parliament Versus the Executive in Afghanistan: 1969-1971”, AUFS Reports Service: South<br />

Asia Series, 15(5), 1971, pp.10-11 (Ibid:152)<br />

4 Kakar, “The Fall of the Afghan Monarchy”, p200 (Ibid: 155)<br />

5 protégé


□ ٤٩ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

١<br />

و شيوايي بيانش نظر شاه را جلب نمود و بعد از حادثهء سوم عقرب و استعفاي دوآتور يوسف،‏ به صدارت رسيد<br />

اما بعد از آنكه ميوندوال براي اولين و آخرين بار در طول دههء دموآراسي يك حزب بر سر اقتدار بنام«دموآرات<br />

مترقي»‏ را ايجاد و توجه محافل روشنفكري وقت را بخود جلب نمود،‏ دربار به وي بدگمان شده و از طريق تحريك<br />

انگيزه هاي قدرت طلبي شخصي اعضاي آابينه،‏ مخصوصا وزير خارجه و معاون صدرات،‏ نور احمد اعتمادي؛<br />

ميوند وال را وادار به استعفا نمود.‏ بعد از استعفاء نيز دربار آنچه در توان داشت صرف آرد تا ميوندوال دوباره به<br />

صحنهء سياست داخل نشود نشريهء طرفدار ميوند وال بنام ‏«مساوات»‏ چند بار توقيف گرديد و بر سر انتخاب<br />

شدن ميوند وال در انتخابات بعدي ١٩۶٩ موانع زيادي آورده شد.‏ بهر حال بعد از سه سال و اندي نور احمد اعتمادي<br />

نيز در ميان ستيز پنهاني قدرت بين سردار داؤد و ظاهر شاه،‏ وادار به استعفاء گرديد.‏ موسي شفيق،‏ آه جانشين وي<br />

گرديد،‏ هر چند از حمايت شخص شاه برخوردار بود،‏ اما حسادت برخي حلقات قدرتمند نزديك به شاه را – علاوه بر<br />

سردار داؤد-‏ عليه خود برانگيخت:‏<br />

آشككي در اين باره مي نويسد:‏ ‏«...مداخله در امور حكومت از طرف خاندان شاهي يك اخلال و مانع عمده در آار<br />

هاي آشور گرديده بود.‏ فراآسيون سردار عبدالولي درين خاندان فيصله آرده بود تا قدرت خود رابيشتر سازد.‏<br />

احساس ضد شفيق در ميان اعضاي خاندان سلطنت قوي و حاد شده بود.‏ آشككي ادامه مي دهد آه بعضي خاندان<br />

سلطنت و چپي ها از اين انكشاف بهراس افتادند.‏ آنها تبارز يك دورهء جديد زعامت قاطع و مصمم را در جلو خود<br />

مي ديدند آه به تمنيات شان مبني بر غصب قدرت آينده خاتمه مي داد.‏ محمد موسي شفيق به مسئله زبان خاتمه<br />

بخشيد و قانون مامورين ملكي را تصويب آرد.‏ موافقت پادشاه را مبني بر انفاذ قوانين احزاب سياسي،‏ ولايت جرگه<br />

ها و بلديه ها اخذ نمود<br />

.<br />

«<br />

٣<br />

.<br />

٢<br />

.<br />

٤<br />

»<br />

اين مسايل سبب ستيزهاي تباه آن،‏ مناقشه،‏ نفاق و دسيسه چيني ها در دولت هاي دههء دموآراسي شد آه منجر به<br />

تخريب شديد اقتدار دولت،‏ عقيم سازي ادارهء صدراعظم و ناتواني شاخهء اجرايوي دولت،‏ براي عملكرد جمعي و<br />

موثر گرديد.‏<br />

ناآارآردي شوراي ملي<br />

همچنين شوراي ملي نيز مبتلا به درد ناآارآردي شده بود.‏ در غياب قوانين احزاب سياسي و انتخابات شورا هاي<br />

ولايتي،‏ پارلمان در اختيار وآيل هايي بود آه هيچگونه تعهد نهادي نداشته،‏ بلكه در جال تنگ نظري هاي محلي و<br />

وفاداري هاي قبيله اي اسير بودند.‏ اآثر اين وآلاء به لحاظ آارشناسي در حدي نبودند آه روي مسايل با اهميت ملي<br />

قضاوت هاي سنجيده داشته باشند،‏ برعكس اغلب وقت اين وآلاء مصروف جمع آوري حد اآثر امتيازات مادي براي<br />

خودشان،‏ بخاطر واسطه گري ميان دولت مرآزي و محلات،‏ تلف مي گرديد.‏<br />

بگفتهء حسن آاآر:‏ شرايطي بوجود آمده بود آمده بود آه عناصر عقب گراي سنتي وابسته به نظام سابق بجاي<br />

عناصر پيشرو طبقهء متوسط،‏ در خط مقدم صحنهء سياست ملي قرار گرفتند.‏ زندگي پارلماني در دست آساني افتاد<br />

آه واقعاً‏ درك درستي از آن نداشتند.‏ اآثر اوقات،‏ جلسات شوراي ملي فاقد حد نصاب لازم بود،‏ زيرا بسياري از<br />

اعضاي پارلمان يا در دفاتر دولتي بخاطر مسايل شخصي شان مي رفتند و يا به مسايل جاري پارلمان علاقه اي<br />

نداشتند.‏<br />

٥<br />

«.<br />

٧<br />

«<br />

٦<br />

بگفتهء يكي ديگر از آارشناسان،‏ در دورهء سيزدهم شورا:‏ ‏«عنصر اعتدالي و هواخواه قانون اساسي در مجلس<br />

ضعيف گرديد و اآثريت بزرگ محافظه آار اما بي خبر از تكنيكهاي پارلماني در برابر اقليت آوچك اما افراطي<br />

چپ و پيروان محمد داؤد خان قرار گرفتند آه ‏(هم و غم)‏ عمدهء ايشان استفاده از مصئونيت پارلماني در جهت ناآام<br />

ساختن قانون اساسي بود<br />

1 Amin Saikal, “Modern Afghanistan; A history of Struggle and Survival”, I.B.Tauris, London& New York,<br />

2004, p.155<br />

2 Duprée ,”Afghanistan Continues Its Experiment in Democracy”, pp.8-11 (Ibid:156)<br />

5 quorum<br />

3<br />

4<br />

صباح الدين آشككي،‏ دهه قانون اساسي ص ٨١-٨٠<br />

همان<br />

6 Kakar, “The Fall of the Afghan Monarchy”, p. 201 (Ibid:297)<br />

7<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۶١


□ ٥٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

،١٩۶٩<br />

وآلاي دور دوم شوراي ملي،‏ در اآتوبر ٣١ طرح و لايحهء ناتمام از دورهء اول شوراي ملي را به شمول<br />

بودجه هاي عادي و انكشافي،‏ قوانين ماليات،‏ بانكداري و قوانين اداري و قضايي به ارث بردند.‏ يكسال بعد در حاليكه<br />

هنوز اين مسايل به تصويب نرسيده بودند،‏ مسايل جديد تري نيز به آنها اضافه گرديد قوه مجريه براي پيشبرد آار<br />

ها ناچار شد دست به ائتلاف هاي آني و ناپايدار با برخي وآلاء زده و ازطريق باج دهي آار خود را پيش ببرد.‏ اما<br />

بر اساس نظر يكي ديگر از آارشناسان:«‏ در دورهء دوازدهم وسيزدهم ‏(اول ودوم)‏ شوري،‏ علي رغم نابلدي<br />

وآيلان و آارشكنيهاي سياسي در برابر آن،‏ قانونهاي عمدهء زير به تصويب رسيد:‏ قانون جرگهء ولايات،‏ قانون<br />

شاروالي ها،‏ قانون احزاب،‏ قانون انتخابات،‏ قانون سروي اراضي،‏ قانون تشكيلات و صلاحيت قضايي،‏ قانون<br />

مأمورين ملكي،‏ قانون بانكهاي صنعتي<br />

.<br />

١<br />

«.<br />

٢<br />

بازتوليد اختلاف ‏«اَوْدُر زاده ها»‏ در شوراي ملي:‏<br />

چند تن از هواداران سرسخت سردار داؤد در شورا،‏ مانند اسحق عثمان و عزيز االله واصفي به سرعت يك هستهء<br />

داؤديست را در شوراي ملي براي زير فشار قرار دادن دولتهاي وقت تشكيل دادند.‏ اين گروه آه پنهاني توسط<br />

سردار داؤد هدايت و رهبري مي گرديد،‏ سعي داشت تا زندگي را براي آابينه هاي قانون اساسي بي نهايت طاقت<br />

فرسا بسازد.‏ و در اين راه دايما مشغول درست آردن ائتلاف هاي فرصت طلبانه با جناح هاي چپ،‏ مخصوصا<br />

پرچم،‏ بودند تا دولتهاي وقت را در پارلمان تضعيف و تخريب نمايند<br />

.<br />

٣<br />

لوييس دوپري هم به تاييد اين موضوع مي گويد:«...وي ‏(سردار محمد داؤد)‏ يك اقليت فعال از وآلاي شورا در<br />

را ‏{متشكل از ۵٠ نفر از شوراي ٢١۶ عضوي}‏ تشكيل داد<br />

دورهء دوازدهم ‏(دورهء اول)‏ پارلمان<br />

تا فعاليت هاي دولتها را در تمام ساحات و شعبات،‏ با براه انداختن آميسيون هاي تحقيق؛ آنترول نمايد ‏(و يا بهتر<br />

است بگوييم پوچ و عبث جلوه بدهد)‏<br />

(١٩۶۵-١٩۶٩)<br />

«<br />

٤<br />

«.<br />

٥<br />

«.<br />

٦<br />

‏«بعضي از انتقاد آنندگان سهل انگاري او(نوراحمد اعتمادي)‏ را در برابر فعاليت آمونست ها به تمايل باطني او<br />

حمل آرده اند و برخي به خوف و ترس او از جريانات مذآور.‏ اما احتمال قويتر اين است آه اين آار ها را به<br />

اشارهء سردار محمد داؤد اجرا مي آرد آه سعي داشت با توليد فضاي هرج و مرج دايمي،‏ قانون اساسي را بي<br />

اعتبار ساخته و از ميان بردارد<br />

‏«...د رضمن محفلي به نام دفاع از پشتو به ابتكار غلام فاروق عثمان در باغ او درحومهء آابل منعقد شد آه هدف<br />

ظاهري آن اعتراض به رسمي شدن زبان دري بود،‏ اما در واقع تلاشي بود براي بي اعتبار ساختن قانون اساسي در<br />

انظار يك عده از مردم<br />

٧<br />

پارلمان ذره اي:‏<br />

در جريان رأي اعتماد به آابينهء اول نور احمد اعتمادي:«...در شرايط فقدان احزاب سياسي رأي اعتماد به جاي<br />

حمايت از برنامهء حكومت،‏ بيانگر شرايطي بود آه بر پايهء آن هر وآيل حاضر بود به حكومت رأي دهد،‏ با فهم<br />

اينكه اگر شرايط مذآور برآورده نشد،‏ رأي خود را پس خواهد گرفت....‏ به زودي آشمكش بين وآيلان و حكومت<br />

در سر مسايل محلي و بعضاً‏ شخصي از سر گرفته شد<br />

« .<br />

پارلمان ذره اي يعني پارلمان بدون وجود احزاب سياسي با برنامه هاي مشخص را عبدالرحيم هاتف،‏ يكي از فعالان<br />

سياسي آن زمان چنين بيان مي نمايد:‏ ‏«...در پارلمان افغانستان ٢١۶ نماينده شامل بود آه از جمله ٣ تن عضو حزب<br />

دست چپي بود.‏ باقي ٢١٣ حزب ديگر را تشكيل مي دادند.‏ يعني اينكه هر شخص يك حزب بود.‏ آنها نظريات شانرا<br />

1 Duprée, “Parliament Versus the Executive in Afghanistan:p.6 (Ibid:157)<br />

2<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧٨٩<br />

3 Amin Saikal, “Modern Afghanistan; A history of Struggle and Survival”, I.B.Tauris, London& New York,<br />

2004, pp.154& 167<br />

4 Duprée, “Parliament Versus the Executive in Afghanistan:p.1 (Ibid:154)<br />

5<br />

6<br />

7<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۵٧<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧٢٣<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۵۶


□ ٥١ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

مستقلانه بيان مي آردند.‏ اينكه آنها با آسي همنظر مي شدند يا معامله مي آردند يا گذشت مي نمودند آار مشكل و<br />

براي حكومتي آه مي خواست از طريق چنان شورا ها آار خويش را به پيش ببرد،‏ دشوار بود<br />

«<br />

١<br />

حاد شدن مشكلات اقتصادي<br />

بد تر شدن وضعيت اقتصادي در طول آن سالها،‏ منجر به تحت فشار قرار گرفتن بيشتر دولتهاي دههء دموآراسي<br />

گرديد.‏ بنا بر دلايل مختلف،‏ آمك هاي نقدي و جنسي خارجي بعد از سال ١٩۶۴ به نحو چشمگيري آاهش يافت.‏<br />

فقط ۵٨٫٩ فيصد مقدار پيش بيني شده بود<br />

پروژه هاي آمكي خارجي براي برنامهء پنج سالهء دوم<br />

حتي به مقدار بيشتري آاهش يافته به ۴٩٫١ فيصد مقدار وعده داده<br />

و در برنامهء پنج سالهء سوم<br />

شده رسيد<br />

با وجوديكه شاه بعد انتصاب دوآتور يوسف به صدارت و در جريان پيشرفت آار تسويد قانون اساسي در سپتمبر<br />

١٩۶٣ سفري به امريكا نمود تا نظر آن آشور را به برنامه هاي اصلاحي و تغييرات دموآراتيك در افغانستان جلب<br />

نمايد؛ اما ظاهراً‏ با بي ميلي و بي توجهي امريكا روبرو شد.‏ زيرا در طول دههء قانون اساسي هر ساله آمك هاي<br />

امريكا به افغانستان آاهش مي يافت؛ در حاليكه آمك هاي شوروي سال به سال سير صعودي مي پيمود.‏<br />

،(١٩۶٢-١٩۶٧)<br />

(١٩۶٧-١٩٧٢)<br />

.<br />

٢<br />

ايالات متحده امريكا بخصوص آمك هاي خود را در طول دههء دموآراسي به مقدار ده برابر آاهش داده طوريكه<br />

در سال ‎١٩٧٢‎‏-يعني آخرين سال دههء دموآراسي-‏ به ميزان ناچيز ٢٫٣۵ ميليون دالر تقليل يافت.‏ لئون پائولادا،‏<br />

يكي از آارشناسان،‏ سالها بعد و با باز انديشي انتقادي و تلخ مي گويد:‏ منافع امنيت ملي امريكا ايجاب مي آرد آه<br />

توسعهء سياسي دموآراتيك در افغانستان،‏ از سوي امريكا آمك و تشويق گردد؛ اما يكبار ديگر دپلماسي امريكا از<br />

ارزيابي اين موقعيت،‏ ناآام بدر آمد.‏ يك مقياس براي اين ناآامي اين حقيقت است آه در هر سال از تجربهء<br />

دموآراسي در افغانستان،‏ آمك هاي اقتصادي امريكا آاهش مي يافت.‏ هيچ تلاش خاصي صورت نگرفت تا حمايت<br />

هاي موثر قابل مشاهده به چندين صدراعظم بين سالهاي ١٩۶٣ و ١٩٧٣ اعطا گردد.‏<br />

«<br />

٣<br />

»<br />

آابينه هاي افغانستان،‏ تلاش آردند تا با افزايش مالياتهاي داخلي،‏ اين نقيصه را جبران آنند؛ اما تمام سعي آنها توسط<br />

پارلمان سنت گرا بي نتيجه ماند.‏ وآلاي شورا با خشم در برابر هر گونه افزايش ماليات بر زمين و مواشي مقاومت<br />

ميكردند و در عوض دولت را مجبور مي ساختند تا براي تأمين بودجه به ماليات هاي غير مستقيم و ساير اقدامات<br />

تورم زا متوسل گردد.‏ در سال ١٩۶٠ ماليات زمين مانند ۴٠ ‏(چهل)سال قبل بود و فقط دو فيصد درآمد دولت را<br />

تشكيل مي داد.‏ وقتي نمايندگان آوچي ها در شوراي ملي اقدام به منسوخ آردن ماليات بر مواشي آردند،‏ ميوند وال<br />

نوشت:«وآلا بايد درك نمايند آه دولت نمي تواند در هوا به موجوديت خود ادامه بدهد؛ و اگر اين منبع عايد ماليات<br />

مستقيم قطع گردد،‏ دولت بناچار ماليات غير مستقيم را براي جبران مافات افزايش دهد.‏ درينصورت،‏ ضرر و زيان<br />

هنگفتي متوجه اقتصاد ملي خواهد شد آه خارج از تصور آن وآلا خواهد بود .» در فبروري ١٩۶۶، جمع آوري<br />

ماليات بر مواشي ‏«بنا بر درخواست پارلمان بحالت تعليق درآمد».‏<br />

٤<br />

سربرآوردن طبقهء متوسط؛ آرزو هاي برباد رفته<br />

يكي از عواقب آاهش شديد آمكهاي اقتصادي خارجي و مشكلات فزايندهء اقتصادي براي دولت،‏ معضلهء تعداد زياد<br />

فارغ التحصيلان دانشگاه ها و مشكل آاريابي براي آنها بود.‏ بارنت روبين،‏ تحليل گر امريكايي مي گويد:‏ ‏«در سال<br />

١٩٧٠ بيكاري در بين فارغ التحصيلان دانشگاهي قابل مشاهده بود.‏ حتي براي آنهايي آه در يافتن آار موفق مي<br />

شدند،‏ وظيفه گرفتن در دولت به قيمت درماندگي و استيصال بيشتر براي آنهايي بودآه ارتباطات خانوادگي مناسب<br />

نداشتند...معاش مامورين آم بود،‏ آه زمينهء بسيار مساعدي را براي رشوه ستاني فراهم ميكرد.‏ تحت حاآميت<br />

دموآراسي نوين،‏ تورم فزاينده،‏ عايدات واقعي مامورين دولت را باز هم آاهش مي داد.‏ هيچ سرمايه گذاري متناسبي<br />

در ادارات و ساير تسهيلات اداري نمي شد،‏ در نتيجه شرايط آار روز بروز خرابتر مي گرديد.‏<br />

«<br />

٥<br />

1<br />

داآتر ارغنداوي خاطره ها و تحليل ها،‏ مترجم حامد علمي تاريخ چاپ ١٣٧٧ پاآستان،‏ ص ٨٠<br />

2 Fry, The Afghan Economy, p.70 (Ibid:158)<br />

3 Poullada, Leon,”The Road to Crisis1919-1980-American Failures, Afghan Errors and Soviet Successes”,<br />

in Rosanne Klass (ed.), Afghanistan: The Great Game Revised, New York: Freedom House, 1987, p.53.<br />

(Ibid:158)<br />

4 V.V. Basov,”Voprosy sotsialno-ekonomicheskogo razvitiia Afgansistana”, Narody Azii I Afriki, No. 3,<br />

1971, p.159 (Ibid: 297)<br />

5 Rubin, The Fragmentation of Afghanistan, p.77. (Ibid:158)


□ ٥٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

٤<br />

:<br />

«<br />

٢<br />

نارضايتي در بين دانشجويان و مامورين پايين رتبهء دولت،‏ براي گروه هاي سياسي نوتشكيل،‏ آه از ايدئولوژي هاي<br />

مختلف ‏–مخصوصا آمونيزم-‏ جانبداري ميكردند فرصت هاي عالي را جهت جلب و جذب آدر و پرسونل حزبي<br />

فراهم مي ساخت.‏<br />

بنا بر اين تحت شعار هاي دموآراسي و قانون اساسي،‏ دربار مشغول تصفيه حسابهاي درون خانداني شده بود.‏ گروه<br />

هاي سياسي تازه و جوان،‏ بهمراه رهبران جاه طلب و پر انگيزهء شان،‏ نيز مشغول بسط و تعميم قدرت خود بودند.‏<br />

در واقع دههء دموآراسي تداوم همان ساختار پاتريمونيالي بود اما با يك رنگ و لعاب جديد آه در آخر نيز با يك<br />

ضربهء درون خانداني يعني آودتاي سردار داؤد از هم پاشيد.‏<br />

١<br />

مطالعهء موردي واقعهء سوم عقرب:‏<br />

اين واقعه به اين دليل بطور جدا گانه مورد ارزيابي قرار مي گيرد آه در دههء دموآراسي از اهميت بسزايي<br />

برخوردار است.‏ طي اين واقعه اولين صدراعظمي آه بيشترين تعهد به دموآراسي و قانون اساسي را داشت،‏ از<br />

طريق يك ائتلاف غير رسمي،‏ متشكل از طيف هاي وسيع ضد دموآراسي و قانونمندي اعم از برخي عناصر<br />

درباري،‏ برخي احزاب چپي و بخشي از محصلين دانشگاه ها،‏ وادار ساخته شد تا از قدرت آناره گيرد.‏<br />

خود داآتر محمد يوسف مي گفت آه در مقابل او آمونيستان به فعاليت آغاز آردند و اين مسئله به مفاد قانون اساسي<br />

نبود:‏ ‏«زمانيكه من از طرف پادشاه به حيث صدراعظم انتخاب شدم بايد از شورا رأي اعتماد حاصل ميكردم.‏ نظر به<br />

قانون اساسي،‏ ولسي جرگه و مشرانوجرگه ترتيب يافت.‏ در آن هنگام دست درازي ها و تحرآات در شورا آغاز<br />

يافت.‏ اين تحريكات از طرف آساني صورت گرفت آه قانون اساسي به ضرر آنها بود يا اينكه من به ضرر شخصي<br />

يا خانوادگي شان بودم....‏<br />

آابينهء اول داآتر يوسف آه در ١٣ مارچ ١٩۶٣ اعلان گرديد،‏ قدم هاي موثري در جهت تهيه مسوده قانون اساسي<br />

و پيشبرد دموآراسي برداشت.‏ اما در دور دوم،‏ داآتر يوسف با مشكلات عديده اي روبرو گرديد آه با يك ضربهء<br />

مظاهرات محصلي و دانشجويي در حادثهء سوم عقرب صحنهء قدرت سياسي را براي هميشه ترك گفت.‏<br />

٣<br />

بنا بر گزارش يكي از آارشناسان امور ‏“...ديري نپاييد و بزودي حكومت دآتور محمد يوسف با اولين تكان به<br />

شكل مخالفت سردار محمد داؤد و پيروان او مواجه شد....‏ به دنبال اين تغييرات،‏ هوا خواهان سردار آه عمدتاً‏ از<br />

برتري خواهان قومي،‏ بخشي از اعضاي خانوادهء شاهي،‏ مارآسيست ها و صاحب منصبان متمايل به شوروي<br />

مرآب بودند،‏ به تبليغات وسيع و دامنه دار عليه حكومت جديد آغاز نمودند.»‏<br />

‏«علت مخالفت سردار يكي اين بود آه از جمله اعضاي هيأت تسويد قانون اساسي جديد،‏ وي سيد قاسم رشتيا را به<br />

نظر خوب نمي ديد و در مورد صديق فرهنگ شك و ترديد داشت.‏<br />

«<br />

٥<br />

٢٩ اآتوبر (١٩۶۵)<br />

راديو آابل خبر استعفاي دآتور محمد يوسف را به عذر خرابي صحت با تعيين محمد هاشم<br />

در<br />

ميوند وال به عنون صدر اعظم موظف اعلان آرد و به اين اعلان آه در حكم آاميابي عناصر مخالف قانون اساسي<br />

بود،‏ صفحه تازه اي در سياست آشور آغاز گرديد آه در آن محصلان و آارگردانان ايشان نقش عمده و غير قانوني<br />

را در سياست به دست آورده و از آن به حد اآثر بهره برداري آردند،‏ در حالي آه عناصر با صلاحيت مثل قواي<br />

ثلاثه دولت جرئت آار و ابتكار را از دست داده و به محافظه آاري و فرصت طلبي پناه بردند در تبليغات<br />

شفاهي او را ‏(دوآتور يوسف را)‏ اجنبي قلمداد آردند ‏.....اما هنگامي آه پس از تصويب قانون اساسي اتحاديه اي آه<br />

پيرامون او براي اين منظور تشكيل شده بود،‏ در زير تأثير اختلافات فكري و جاه طلبيهاي شخصي از هم پاشيد،‏ وي<br />

....<br />

٦<br />

٧<br />

1 Case Study<br />

2<br />

3<br />

4<br />

5<br />

داآتر ارغنداوي خاطره ها و تحليل ها،‏ مترجم حامد علمي تاريخ چاپ ١٣٧٧ پاآستان،‏ ص ٧١<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ صص ٧١۶ و ٧١٧<br />

همان،‏ ‏(عبداالله ملكيار،‏ علي احمد پوپل-ص ٧١۵- سيد عبداالله خان،‏ وزير داخله-ص‎٧١۶‎‏-)‏<br />

صباح الدين آشككي،‏ دههء قانون اساسي،‏ چاپ پاآستان،‏ سال ١٣۶۵<br />

١۴ ص،‏<br />

6<br />

7<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۴۴<br />

همان


□ ٥٣ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

.<br />

١<br />

نتوانست به تنهايي با شرايط بغرنج مقابله آند....‏ تصميم او به استعفاء پس از بدست آوردن رأي اعتماد...‏ ضربت<br />

بزرگي بر قانون اساسي وارد آرد<br />

مظاهره چيان سوم عقرب؛ خشونت طلبي و عدم اطلاع از پروسيجر هاي دموآراتيك:‏<br />

‏«...در خارج تالار از شروع تظاهرات آغاز شده بود.‏ محصلين و شاگردان تحت رهبري ح.د.خ.ا سري بودن رأي<br />

اعتماد را بر حكومت محمد يوسف مورد انتقاد قرار داده و بطرف شورا در حال حرآت و دادن شعار هاي ضد<br />

حكومتي بودند.....آنها موتر دوآتور محمد يوسف را توقف داده و از وي توضيح خواستند آه چرا جلسة رأي اعتماد<br />

سري است.‏ دوآتور محمد يوسف گفت آه اين امر به من مربوط نيست<br />

اين دانشجويان از پروسيجر هاي پارلماني يا اطلاع نداشتند يا به آن اهميت نمي دادند و مصروف پيش بردن اجندا<br />

هاي حزبي خود بودند.‏ هر چند برخي وآلاي شورا معتقد بودند آه رهبران چپي عضو پارلمان،‏ خود،‏ خواهان رأي<br />

سري بودند<br />

محصلين و شاگردان به موتر وي اجازه دادند آه راهي عمارت شورا گردد ولي موتر هاي وآلا و بعضي از<br />

جنرالان اردو...‏ را توقف داده،‏ شيشه هاي بعضي از اين موتر ها را شكستاندند و به هر آدام فحش و دشنام نثار<br />

آردند.‏ جمعيت مذآور خشمگين و هيجان زده....‏ با انسداد پوليس مواجه گرديدند.‏ بناء شيشه هاي ليسه حبيبيه را<br />

شكستانده چند نفر پوليس را لت و آوب آرده با سنگ و چوب مسلح گرديدند.‏<br />

اين تصاوير نشان دهنده روحيه پرخاشجويانه است آه با مفاهيم اصلاحات صلح آميز مناسبتي ندارد.‏ بر اساس اين<br />

تصاوير مكتوب،‏ خشونت،‏ در ابتدا از طرف مظاهره چيان اعمال شد.‏ به نظر مي رسد در نزد سازمان دهندگان اين<br />

مظاهرات آجنداي حزبي براي عضو گيري و در دست گرفتن هژموني اعتراضات و مقابله با حاآميت در اوليت<br />

قرار داشت تا تمرين صلح آميز دموآراسي و اعمال قانون.‏<br />

«<br />

٤<br />

«<br />

٢<br />

.<br />

٣<br />

....»<br />

نقد يك جنرال ايدئولوژي انديش از دههء دموآراسي:‏<br />

‏«مردم افغانستان با وصف برخورداري از مزاياي ديموآراسي وشرآت فعال در امور سياسي،‏ هنوز هم در فقر و<br />

تيره روزي جانكاهي به سر مي بردند.‏ خشكسالي هاي پي در پي و عدم توجه و آار آيي حكومات باعت گرديده آه<br />

در طول آن سالها بيش از يك نيم مليون انسان همطون ما مخصوصا در مناطق هزاره نشين و صفحات شمال و شمال<br />

غرب آشور طعمه مرگ گردند.‏ دموآراسي جز توليد هرج و مرج،‏ تظاهرات مزمن و خسته آننده،‏ جنگ احزاب،‏<br />

توهين و تحقير حكومات،‏ عدم استقرار اين حكومات،‏ نوسانات درسياست خارجي،‏ حاد نمودن مسئله زبان پشتو و<br />

فارسي،‏ بسته شدن مراآز تعليمي و تحصيلي آشور،‏ چيز قابل لمسي براي مردم نداده بود<br />

«.<br />

٥<br />

درينجا،‏ آن جنرال حزبي به برخورد تاآتيكي احزاب ايدئولوژيك آنزمان ‏(اعم از چپي ها و بنيادگرا ها)‏ به پديدهء<br />

دموآراسي و قانون اساسي اشاره اي نمي آند آه چگونه آن ديدگاه هاي ايدئولوژيك،‏ احزاب را به سوء استفاده از<br />

دموآراسي براي بي اعتبار آردن آن مي آشاند.‏<br />

رويكرد چپ هاي افغانستان به قانون و پارلمان يك رويكرد تاآتيكي براي نفوذ در ساخت قدرت و در نهايت در<br />

دست گرفتن قدرت و حذف رقبا بود.‏ بهمين علت،‏ حفظ تشكيلات مخفي نظامي همزمان با مبارزه پارلماني،‏ جزء<br />

استراتژي مبارزاتي تمام احزاب ايدئولوژيك و بخصوص چپ ها بود.‏<br />

همان جنرال بلند پايهء حزبي مي نويسد:«بعد از ايجاد ح.د.خ.ا و نشر جريدهء خلق اولين هسته هاي مخفي حزبي در<br />

اردوي افغانستان گذاشته شد.‏ مير اآبر خيبر آه خود يك فرد نظامي بود ولي از جملهء ايدئولوگ هاي برجستهء<br />

مارآسيزم لينينزم در افغانستان شمرده مي شد،‏ مسئوليت ترتيب و تنظيم بخش نظامي حزب د.خ.ا را داشت و بعد از<br />

انشعاب حزب به دو بخش پرچم و خلق،‏ در راس بخش نظامي پرچم قرار گرفت.‏ مسئوليت بخش نظامي خلق بعد از<br />

انشعاب و شهرت يافتن حفيظ االله امين،‏ بدوش وي گذارده شد.‏ تا جاييكه من ميدانم در جناح پرچم بعد ها نور احمد<br />

1<br />

2<br />

3<br />

4<br />

5<br />

همان،‏ ص ٧۴۵<br />

جنرال نبي عظيمي،‏ اردو و سياست،‏ ص‎۵۴‎<br />

خانم معصومه عصمتي آه در ولسي جرگه يك زن فعال بود مي گويد:«در شورا آوشش مي شد آه رأي علني و مستقيم باشد.‏ مگر بعضي<br />

عناصر چپي وجود داشتند و مي خواستند تا رأي سري باشد زيرا آنها قبلا با حكومت تماس گرفته و گفته بودند آه اگر شما آوشش آنيد آه<br />

ما وآيل شويم در آنصورت ما به شما رأي ميدهيم امادر ظاهر با شما مخالفت مي آنيم....»‏ خاطره ها و تحليل ها،‏ تهيه آننده برنامه:‏<br />

داآتر ارغنداوي مترجم حامد علمي تاريخ چاپ ١٣٧٧ پاآستان،‏ ص ٧١<br />

جنرال نبي عظيمي،‏ اردو و سياست،‏ ص ۵۴<br />

جنرال نبي عظيمي،‏ اردو و سياست،‏ ص ٧٧


□ ٥٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

نور،‏ عبدالوآيل،‏ ذبيح االله زيارمل،‏ گل آقا مسئولين نظامي را تشكيل مي دادند.‏ سازمان مخفي نظامي حزبي در اردو،‏<br />

الي پيروزي آودتاي ثور به شكل حوزه هاي دو الي سه نفري آاملا مخفي عرض اندام آرد آه معمولا جلسات<br />

خويش را خارج از قطعه و جزوتام عسكري،‏ در منازل يكديگر،‏ در آافه ها و رستورانت و غيره تشكيل مي دادند.‏<br />

يكي از اين سه نفر با مقامات بالايي حزب ارتباط داشت و دستورات حزبي را به دو نفر ديگر مي رسانيد.‏ حوزه<br />

هاي حزبي از وجود همديگر بي اطلاع بودند و اآثرا بجز از عضو رابط،‏ مقام بالايي راآسي نمي شناخت<br />

«.<br />

١<br />

بهر حال اين جنرال وابسته به حزب پرچم در ادامهء نقد خود از دههء دموآراسي و احتمالا توجيه آمك حزبش به<br />

آودتاي سردار داؤد ادامه مي دهد:‏<br />

‏«تضاد شديد طبقاتي در شهر ها و روستا ها،‏ فساد اداري و رشوه ستاني،...‏ در شهر آابل آافه ها،‏ رستورانت ها،‏<br />

سينما ها يكي بعد ديگر گشوده مي شدند.‏ شهر غلغله،‏ ماآسيم پروانه و غيره از جمله آافه ها و رستورانت هاي مفشن<br />

و گران قيمتي بودآه در آن دختران زيبا و نيمه برهنه با عرضه آردن جامهاي بلورين ويسكي و شامپاين ولاس زدن<br />

با مشتريان ثروتمند و اشراف خويش با آافه هاي تهران همسري مي آرد....‏ شاه حتي در روز هاي رسمي به آاريز<br />

مير و پغمان ميرفت و...‏ به عبث روزگار مي گذرانيد....‏ توريستهاي آشور هاي غربي:‏ شهر آابل به هوتل و<br />

مهمانخانه جهت پذيرش اين جلمبر هاي زرد موي،‏ آاوباي پوش تبديل شده بود...‏ آنها متعفن،‏ ژوليده،‏ چرآين و بد<br />

لباس بودند.‏ شبها خمار و روز ها نشئه و سرمست.‏ بي بندو بار،‏ بي ادب،‏ فاسد و ريشو هيچگونه قيدي بر آمد و رفت<br />

آنها گذارده نشد و حدود وثغوري بر اعمال و حرآات آنها و معاشرت شان با مردم افغانستان وضع نگرديد...‏<br />

خلاصه چنان آزادي لجام گسيخته و دور از وقت در آشور شيوع مي يافت آه حتي دست وامريكا و اروپا را از پشت<br />

مي بست و آسي را با آن آاري نبود.‏ گويي آشوري بود بي پاسبان و دولتي بود بي سلطان<br />

«.<br />

٢<br />

گويا همين مشاهدات،‏ آه شباهت تام به انتقادات پوپوليسيتي و عوام پسند برخي تند روان اسلامي دارد،‏ بهانهء لازم<br />

را به رهبري پرچم داد تا دست در دست سردار داؤد انداخته و از راه آوتاه حسن شرق،‏ عبور نمايد.‏ و البته پنج<br />

سال بعد تر شاخهء خلق راه را باز هم آوتاه تر نموده عليه سردار داؤد دست به آودتا زد.‏ بدين ترتيب فاجعهء راه<br />

هاي آوتاه ثابت ساخت آه برخلاف علم رياضي،‏ در سياست بهترين راه رسيدن بين دو نقطه،‏ الزاما آوتاهترين راه<br />

نيست،‏ بلكه طولاني ترين و مشكل ترين راه بين دو نقطه،‏ ممكن است در عين حال امن ترين و آم ضرر ترين راه<br />

ها نيز باشد.‏<br />

نقد صديق فرهنگ از واقعه سوم عقرب:‏<br />

‏«محرك و سازمان دهندهء اصلي تظاهرات در روز سوم عقرب سال ‎١٣۴١‎؟ حزب دموآراتيك خلق و<br />

بخصوص آن اعضاي حزب مذآور بود آه بعداً‏ گروه معروف به ‏«پرچم»‏ را تشكيل دادند.‏ اينان مي خواستند از يك<br />

سو حرآت دموآراسي را آه رقيب بالقوه ايدئولوژي مارآسيست مي شمردند،‏ در افكار عامه خصوصاً‏ جوانان بي<br />

اعتبار سازند و از ديگر سو با سوق دادن محصلان به شورا آنان را زير تأثير سخنان رهبر شان ببرك آارمل،‏ آه<br />

باوصف بي دانشي،‏ خطيب ماهري بود،‏ قرار دهند<br />

(١٣۴۴)<br />

«.<br />

٣<br />

وي از دخالت سفارت شوروي ‏-بعنوان يك عامل خارجي-‏ ياداوري ميكند.‏<br />

اوضاع ناراضي بود را به ظن غالب در تشويق آن مظاهرات سهيم مي داند.‏<br />

همچنان<br />

سردار محمد داؤد<br />

آه از<br />

٤<br />

‏«علاوه بر اين دو عنصر اصلي،‏ جمعيتهاي فرصت طلب ديگر مثل برتري خواهان قومي آه مي خواستند هر چه<br />

زودتر به دوره صدارت دآتور محمد يوسف پايان بخشند و هواخواهان ميوند وال آه نظر به وعدهء شاه منتظر<br />

صدارت بود(دهه قانون اساسي،‏ ص ‎٣٨‎‏)به تظاهر آنندگان پيوستند.‏ علاوه بر اينها آانديدان ناآام انتخابات گذشته<br />

آه اميدوار بودند در نتيجهء هرج و مرج شورا منحل شده حريف آامياب ايشان از وآالت بيفتد،‏ با مخالفين شخصي<br />

صدراعظم و وزيران در گرم آردن هنگامه سهم داشتند<br />

« .<br />

2<br />

3<br />

4<br />

دورنماي دموآراسي در شرايط نوين افغانستان<br />

دلايل زيادي را مي توان در نظر گرفت آه خوشبيني نسبت به تحقق دموآراسي در افغانستان آنوني را توجيه آند.‏<br />

البته شرط اساسي آن ايجاد يك ادارهء سالم،‏ آارآمد و قوي است آه با ارائه و تطبيق يك ديد و برنامهء ملي،‏ بر تمام<br />

1 جنرال نبي عظيمي،‏ اردو و سياست،‏ ص ۶۵<br />

همان،‏ ص‎٧٧‎<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۴٨<br />

مير محمد صديق فرهنگ،‏ افغانستان در پنج قرن اخير،‏ ص ٧۴٨


□ ٥٥ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

علايق گروهي،‏ قومي و لساني غلبه نموده و با استفاده از ظرفيت هاي اعظمي مردم افغانستان،‏ از هر گروه قومي يا<br />

مذهبي آه باشند،‏ بتواند آمك هاي جامعهء جهاني را به نحو بهينه جذب و در راستاي تأمين منافع مردم افغانستان به<br />

مصرف برساند.‏ اختصاراً‏ دلايل مقايسوي شرايط مناسب امروزي را با دههء دموآراسي بر مي شماريم:‏<br />

در دهه دموآراسي شرايط جنگ سرد بود و غرب به ديدهء بي تفاوتي به آن تغييرات اساسي نگاه ميكرد<br />

طوريكه آمك هاي اقتصادي امريكا سال به سال طي دههء دموآراسي آاهش داشت،‏ امروزه جامعهء بين اللمللي<br />

به دموآراسي افغانستان آمك مي آنند<br />

در آن وقت هنوز عصر ايديولوژي ها بود و ايدئولوگ هاي ما امتحان ويرانگر خود را در صحنهء عمل نداده<br />

بودند و بنا بر اين قضاوت در باره انها مشكل بود اما اآنون ايدئولوژي ها آمرنگ و داعيه داران آن رسوا<br />

گرديده و سازمان وتشكيلات و حاميان خارجي شان از هم پاشيده شده است<br />

گفتمان دموآراسي چه در آشور ما و چه در منطقه و جهان يك گفتمان مسلط شده و از حمايت جامعهء جهاني<br />

برخوردار مي باشد.‏ بنا بر اين امكان اينكه ادعاي دموآراسي از صدق بيشتر برخوردار باشد بيشتر است.‏<br />

طرفداران دموآراسي در آنوقت يك اليت آوچك شهري متشكل از روشنفكران تحصيلكرده در غرب بودند،‏ در<br />

حاليكه امروزه شمار بسيار افزون تري از روشنفكران ما جزو هواخواهان دموآراسي هستند و بنا بر اين امكان<br />

براه انداختن يك جنبش دموآراسي خواهي بيشتر از گذشته شده است.‏<br />

امروزه تمايل و توانايي تئوريك بيشتري در ميان روشنفكران ما بوجود آمده است تا در جهت ‏«بومي سازي»‏<br />

مفاهيم اساسي تجدد و دموآراسي حرآت آرده و آنها را با اساسات فرهنگ بومي ما وفق داده و تلفيق نمايند.‏<br />

ازينطريق،‏ امكان سوء استفاده عناصر ضد دموآراسي براي تحريك احساسات عامهءمردم عليه روند<br />

دموآراسي و تجدد به حد اقل آاهش مي يابد.‏<br />

شرايط جنگ و مهاجرت به خارج و گستردگي توطئه ها عليه مردم و آشور ما طي سه دههء اخير،‏ يك احساس<br />

ملي را در قاطبهء مردم افغانستان تقويت نموده است،‏ بنا بر اين صميمانه تر و آگاهانه تر به مفاهيمي همچون<br />

ساختار ملي،‏ هويت ملي و منافع ملي برخورد مي آنند آه اين مسئله مي تواند خميرمايهء خوبي براي پشتيباني<br />

از حرآت دموآراسي خواهي جديد در افغانستان باشد.‏<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

(١<br />

پرسش و پاسخ<br />

(٢<br />

آقاي مرموز:‏ آسانيكه در اين مدت اين سيستم ها را در افغانستان عملي ساختند و يا مطابق آن فعاليت آردند،‏ آيا از<br />

اين تئوري ها مطلع بودند و عامدانه اين تئوري ها را تطبيق آردند؟ و امروزه آسانيكه بر طبق اين تئوري ها<br />

فعاليت ميكنند،‏ با علم به اين تئوري هاست و يا نا خود آگاه دست به اين آار ها مي زنند؟<br />

داآتر سيد اآبر زيوري:‏ اين تئوري ها در علم سياست،‏ علم جامعه شناسي و بخصوص علم جامعه شناسي سياسي<br />

وجود دارند و از عمر اين تئوري ها حدود يك قرن مي گذرد.‏ اينكه افراد در آنزمانها در افغانستان ازين تئوري ها<br />

خبر داشتند يا ني،‏ من اطلاعي ندارم.‏ ولي يك چيز را عرض آنم آه براساس تئوري ساخت هاي سياسي،‏ يك نفر<br />

احتياج نيست حتماً‏ از تئوري آگاهي داشته باشد تا بتواند مطابق آن عمل آند.‏ گفتيم يك ساخت سياسي داراي دو<br />

قسمت مي باشد:‏ اجزاء متشكلهء ساخت،‏ روابطي آه بين اين اجزاء متشكله برقرار است.‏ آسانيكه اين تئوري<br />

ها را مي سازند،‏ مي آيند و اين اجزاء متشكله و روابط فيمابين شان را بصورت مطالعهء موردي يا<br />

در چند آشور و چند جامعه مطالعه مي آنند و آنگاه نقاط مشترك همه را گرفته بر مبناي آن يك تئوري مي سازند.‏<br />

بر اساس اين مطالعه ساخت سياسي پدر شاهي يا پاتريمونيالي مخصوص يك آشور نيست بلكه در تمام شرق ميانه<br />

وجود دارد.‏ بنا بر اين تئوري هاي جامعه شناسي سياسي،‏ تئوري هاي پيشيني يا نيستند بلكه تئوري هاي<br />

پسيني يا a’posteriori هستند آه ثانوي بر روابطي است آه قبلا در بطن و متن اجتماع وجود داشته اند واين<br />

تئوري ها فقط بيان علمي آن روابط و اجراء مي باشند.‏<br />

Case Study<br />

a’priori<br />

آقاي نجيب االله مهاجر:‏ داآتر صاحب در صحبت هاي خود راجع به هويت ملي توضيحاتي دادند.‏ مي خواستم سوال<br />

آنم آه مولفه هايي آه هويت ملي را در يك سرزمين شكل مي دهد چيست؟ و به اعتقاد شما تا آنون يك هويت ملي<br />

شكل گرفته است يا ني؟<br />

داآتر زيوري:‏ صحبت هاي من در موضع تجويزي يا Normative نبودند بلكه حرفهاي من در مقام توصيفي يا<br />

يعني من فقط نظريات برخي آارشناسان را توصيف آردم بدون اينكه نظر خاصي را تجويز<br />

نمايم.‏ اما بهرحال هر دو گروه با وجوديكه راهكار هاي متفاوتي را پيشنهاد آرده اند،‏ اما اعتقاد دارند آه هويت ملي<br />

Descriptive بود.‏


□ ٥٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

هنوز شكل نگرفته است.‏ تئوريسين هاي سقاوي دوم هم معتقدند آه هويت ملي هنوز شكل نگرفته است و ما بايد آن<br />

را شكل بدهيم.‏ منتها فرق آنها در نوع راهكاري است آه براي شكل دادن به هويت ملي ارائه نموده اند.‏ يك گروه<br />

راهكار آسيميلاسيون يا همانند سازي را پيشنهاد آرده و گروه ديگر راهكار تكثر گرايي مساوات طلبانه را.‏<br />

در بارهء مولفه هاي هويت ملي،‏ يك صد و چند سال پيش از ما و شما،‏ ارنست رنان فرانسوي در اين باره نظرياتي<br />

داد آه بعد از آن دانشمندان ديگر فقط به شرح و بسط نظريات وي در مورد مولفه هاي ملت و هويت ملي پرداختند.‏<br />

ارنست رنان چند مولفه براي هويت ملي قايل شده است آه شامل اينهاست:‏ زيست با همي در يك سرزمين جغرافيايي<br />

خاص،‏ افتخارات مشترك،‏ بدبختي هاي مشترك،‏ درك واحد و مشترك از تاريخ خويش،‏ منافع مشترك،‏ ارتش و بيرق<br />

واحد.‏ البته برخي آارشناسان مسئله لسان و دين مشترك را هم جزو مولفه هاي هويت ملي مي دانند اما عده اي ديگر<br />

مخالف آن هستند و استدلال مي آنند آه بسياري آشور ها هستند آه آثير اللسان و آثير المذهب هستند اما در عين<br />

حال يك ملت واحد هم به شمار مي روند.‏ مثلا سوييس با چهار قوم،‏ چهار زبان و دو مذهب رسمي،‏ اما بعنوان يك<br />

ملت واحد ظهورآرده است؛ همينطور است هندوستان و ساير جا ها.‏<br />

آقاي مهاجر:‏ در فقدان شكل گيري هويت ملي،‏ مردم افغانستان آه در خلاي يك هويت ملي به سر مي برند؛ چه بايد<br />

بكنند؟<br />

داآتر زيوري:‏ بر اساس قانون اساسي مردم ما ملت ناميده شده اند؛ ملت افغان يا ملت افغانستان.‏ اما آسيكه معتقد<br />

است هويت ملي هنوز شكل نگرفته است؛ بايد براي شكل دادن به آن تلاش بكند.‏ طبيعي است فعالين از هر راهي آه<br />

خود،‏ آنرا صحيح بدانند،‏ در ابعاد فرهنگي،‏ اجتماعي و سياسي تلاش خواهد آرد تا هويت ملي را سروشكل بدهد.‏<br />

هارون امير زاده:‏ در مورد اينكه چرا در سالهاي ١٩۶٠ احزاب چپ گرايش به فعاليت در قسمت اردو پيدا آردند؛<br />

برخاسته از يك ايدئولوژي نيست؛ بلكه برخاسته از شرايط و موقعيت دشواري بود آه در آنزمان حاآم بود.‏ نه تنها<br />

چپ براي گرفتن قدرت سياسي در اردو نفوذ آرد و بگفتهء شما از بحث هاي دموآراسي سوء استفاده مي آرد؛ ولي<br />

آار نظامي خود را پيش مي برد.‏ نه تنها چپ اينكار را آرد،‏ بلكه جريانات بعدي راست هم آه آمدند؛ اينكار را<br />

آردند.‏ نظام حاآم آه ادعاي اينرا ميكرد آه دموآراسي را آورده است؛ هم به دموآراسي معتقد نبود.‏ يك دورهء<br />

امتحاني گذشت.‏ همين دههء دموآراسي را آه نامگذاري آرده اند؛ يك نوع تفكر آاذب است.‏ دموآراسي نهادينه<br />

نداشتيم.‏ حتي اجازهء ايجاد احزاب و سازمانها وجود نداشت و قانون احزاب به تعويق افتاد و در نهايت توشيح نشد.‏<br />

به همين خاطر گروه هاي سياسي هم عدم اعتماد به آينده داشتند و ناچاراً‏ از راه نظامي رفتند.‏ عامل ديگر هم اين بود<br />

آه گروه هاي چپي در افغانستان بسيار زياد تشنهء تحول و تغيير و ترقي بودند.‏ بنا بر اين؛ نسبت به راه هاي<br />

طولاني بي تحمل تر بودند.‏<br />

در رابطه به آسيميلاسيون،‏ شما فقط يك بعد آنرا توضيح آرديد و گفتيد آه گروه هاي هستند آه با استفاده از<br />

آسيميلاسيون مي خواهند به شكل قهري؛ خرده فرهنگ ها را مدغم يا منحل بسازند.‏ آسيميلاسيون دو بُعد دارد.‏<br />

آسيميلاسيون از نظر فلسفي يك فرايند رشد اجتماعي و اقتصادي طولاني در تمام جوامع بشري وجود داشته و خرده<br />

فرهنگ ها را به شكل طبيعي در همان راستا رشد مي دهد.‏ ولي وقتي آه در نظام بورژوازي ملت بوجود مي آيد؛<br />

اين بازار است آه خرده فرهنگ ها را مدغم مي آند و در اينجاست آه آسيميلاسيون بوجود مي آيد.‏ در امريكا يك<br />

ملتي ساخته مي شود از خرده فرهنگ هاي مختلف و هر مليتي آه بخواهد فرهنگ خود را حفظ آند،‏ در مقابل يك<br />

فرهنگ پويا مقاومت آرده نمي تواند.‏ اما در افغانستان من موافق هستم آه تلاش در جهت آسيميلاسيون جبري وجود<br />

دارد،‏ اما يك بعد ديگر را هم بايد ببينيم.‏ در افغانستان اين تلاش وجود ندارد آه فرهنگ بزرگ،‏ فرهنگ آوچك را<br />

از بين ببرد؛ بلكه برخلاف،‏ فرهنگ آوچك در تلاش است آه فرهنگ هاي پويا،‏ قوي و تاريخي را حذف آند.‏<br />

اينجاست آه نمي شود؛ اگر قرار بود آه يك فرهنگ قوي و پويا،‏ خرده فرهنگ ها را حل آند-‏ بخصوص با اتكاء به<br />

قوت خارجي-‏ از مدت ها قبل بايد اينكار مي شد.‏ اما چون يك خرده فرهنگ مي خواهد نقش يك بزرگ فرهنگ را<br />

بازي آند و چون از لحاظ تاريخي و فرهنگي پويايي ندارد؛ ناچار است آه متكي شود به قوت خارجي و قوت<br />

خارجي هم بحران مي آورد.‏ بطور خلاصه منظور من اينستكه آسيميلاسيون قهري باعث بحران مي شود.‏ ولي<br />

آسيميلاسيوني آه در يك پروسهء طبيعي اقوام بر اساس منافع مشترك به داد و ستد فرهنگي مي پردازند،‏ اين يك<br />

بحث جداست.‏<br />

راجع به آجنداي ملي آه شما اشاره آرديد،‏ من موافق هستم آجنداي ملي را آه سفير صاحب ‏(محترم احمد ولي<br />

مسعود)‏ از مدتها قبل مطرح آرده است؛ و ما حتي مضمون شان را هم تا حالا چاپ نكرده ايم،‏ شما تا حالا مانع<br />

داخلي آجنداي ملي را گفته ايد آه تا حالا به توافق نرسيده ايد و پراآندگي ها ادامه دارد؛ اما من مي خواهم بگويم آه<br />

مانع عمده در برابر آجنداي ملي،‏ آجنداي بين المللي است.‏ آجنداي بين المللي تحمل يك آجنداي ملي را آه در داخل


□ ٥٧ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

افغانستان تولد شود و مردم افغانستان را متحد بسازد؛ ندارد و بنا بر اين مانع آن مي شود.‏ بر علاوه براي تطبيق<br />

آجنداي ملي،‏ شخصيت هاي ملي،‏ افكار ملي و اتحاد ضرورت است.‏ آه شما از پراآندگي ها در بين روشنفكران ما<br />

و از نبود يك تفكر و تئوري واحد صحبت آرديد.‏ مي خواستم آه توضيحات شما را در اين رابطه بدانم.‏<br />

داآتر زيوري:‏ مطلبي را آه شما راجع به تمايل به نظاميگري در احزاب چپ،‏ اشاره آرديد؛ و آنرا بخاطر اختناق و<br />

عدم صداقت هيئت حاآمه نسبت به قانون و دموآراسي دانستيد؛ يك نظر است.‏ اما بحث من طرز تلقي هاي مختلف<br />

نسبت به مفهوم قانون در افغانستان بود.‏ احزاب چپ،‏ از لحاظ تئوريك به مسايلي معتقد بودند آه آنها را وادار ميكرد<br />

تا راه حل هاي قهر آميز و به اصطلاح انقلابي را در دستور آار اصلي خود قرار بدهند.‏ زيرا آنها پديدهء قانون و<br />

قانونمندي را يك مسئله روبنايي بورژوازي دانسته و آنرا تلاش طبقهء حاآمه براي حفظ و تداوم زير بنا،‏ يعني<br />

سلطهء خود مي انگاشتند.‏ به عبارت ديگر نظاميگري در فرهنگ چپ،‏ از يك پشتوانهء ايديولوژيك برخوردار بود.‏<br />

مسايلي مانند دآتاتوري طبقهء پرولتاريا،‏ تغييرات قهر آميز آيفي و بنيادي يا همان تئوري انقلاب در فرهنگ چپ؛<br />

يك عمق ايديولوژيك را براي احزاب چپي جهت تمايل به نظاميگري مهيا مي ساختند.‏ بنا بر اين آافي نيست آه فقط<br />

بگوييم چون طبقهء حاآمه در آنوقتها،‏ برخورد ناصادقانه نسبت به دموآراسي و قانونمندي داشت؛ پس احزاب چپي<br />

بناچار راه حل نظامي را انتخاب آرده بودند.‏ اينطور نيست.‏ البته عدم صداقت طبقهء حاآمه نسبت به دموآراسي و<br />

قانونمندي نيز مزيد بر علت بود.‏ من عرض آردم آه نهال نورس دموآراسي در دههء دموآراسي از بالا و از پايين<br />

و از اطراف مورد حمله قرار گرفته بود.‏ يعني مقولهء قانونيت و قانون اساسي هم از طرف دربار و هم از طرف<br />

گروه هاي سياسي و هم از طرف شخصيت ها و فعالان سياسي زير فشار بود.‏ مهمترين نقطهء ضعف اين بود آه در<br />

دههء دموآراسي يك جنبش اجتماعي بوجود نيامد؛ بلكه فقط يك حرآت اليتيستي بود.‏ يعني يك اليت بسيار آوچك و<br />

غير سازمان يافته آه واقعاً‏ به قانونمندي و قانون اساسي معتقد بودند؛ در ميانهء راه تنها ماندند.‏ البته،‏ بخاطر آمبود<br />

وقت من خلاصه گويي آردم و تمام اين مسايل در مقاله اصلي من آمده است آه چگونه در ابتداء بين بخشي از<br />

دربار و عده اي از روشنفكران دموآراسي خواه بخاطر ضديت با بخش ديگر دربار يك ائتلاف بوجود آمد و چگونه<br />

بعد از مدتي اين ائتلاف شكسته مي شود و حتي بين خود روشنفكران نيز اختلافاتي بروز ميكند و غيره مسايل آه<br />

بعلت آمبود فرصت وارد جزييات آن نمي شوم.‏<br />

بحث آسيميلاسيون را مطرح آرديد.‏ آيا شما آدام آشوري را نام برده مي توانيد آه از طريق آسيميلاسيون به يك<br />

هويت ملي دست يافته باشد؟ من شخصاً‏ هيچ آشوري را نمي شناسم آه ازين طريق به يك هويت ملي دست يافته<br />

باشد.‏ پروسهء فرهنگ سازي را آه در امريكا اشاره آرديد،‏ يك پروسهء طولاني است و برخي حتي معقتد هستند آه<br />

تا هنوز ملت امريكا بوجود نيامده و در حال شكل گيري است تا چه رسد به يك هويت امريكايي.‏ به هر حال اگر<br />

بصورت طبيعي و در يك پروسهء تدريجي هر خرده فرهنگ به فراخور وزن خود و قدرت خود بتواند در آن<br />

فرهنگ جمعي تبارز پيدا بكند و به اصطلاح،‏ ارزشهاي خرده فرهنگ ها بين الاذهاني Inter-subjective شده و<br />

ازينطريق پيوند هاي گروهي يا Communal Bonds تا حدودي جاي خود را به پيوند هاي اجتماعي يا<br />

Bonds بدهد؛ يك پديدهء مثبت است.‏ ولي آنرا ديگر آسيميلاسيون نمي گويند بلكه انتگراسيون ميگويند.‏ ولي اگر اين<br />

مسئله جبري و قهري باشد و با مقولهء فرهنگ يك برخورد سياسي صورت بگيرد در آنصورت اسيميلاسيون است<br />

و تبعات ناشايست خود را دارد.‏<br />

Social<br />

داآتر سليم مجاز:‏ اختلافات اتنيكي آه در افغانستان وجود دارد و حل نمي شود و تشكل هويت ملي و آسيميلاسيون<br />

را اگر در ارتباط با پديدهء جهاني شدن يا Globalization در نظر بگيريم آه به شدت در حال پيشرفت است،‏<br />

مخصوصاً‏ بعد از اختراع انترنت؛ آيا آشوري مانند افغانستان و يا حتي اروپا تحت تاثير اين امواج جهاني شدن قرار<br />

نمي گيرند؟<br />

داآتر زيوري:‏ به مسئلهء جهاني شدن هم در مقاله اشاره شده است آه بخاطر آمبود وقت آنرا حذف آردم.‏ آقاي<br />

الوين تافلر يك استراتيژيست برجستهء امريكايي است آه نميدانم تا چه حد در فرانسه شناخته شده است.‏ اين شخص<br />

آتابهاي زيادي دارد مانند جابجايي در قدرت،‏ موج سوم،‏ جنگ و ضد جنگ،‏ شوآهاي آينده،‏ به سوي تمدن جديد<br />

و...‏ آه از بيست و پنج سال به اينطرف آنها را نوشته است.‏ وي تمدن بشري را به سه مرحله اصلي تقسيم آرده<br />

است:‏ تمدن آشاورزي،‏ تمدن صنعتي و تمدن اطلاعاتي يا سيايبرنتيك و انفورماتيك.‏ وي مي گويد در جهان جديد بر<br />

اساس تبادل سريع و سرسام آور اطلاعات،‏ يك فرهنگ جديد در حال شكل گيري است آه شيوه هاي آموزش،‏ توليد،‏<br />

توزيع و حتي شيوه هاي جنگ را از بيخ و بن دگرگون ساخته است.‏ در فرهنگ صنعتي همه چيز بصورت انبوه<br />

است.‏ شيوه هاي آموزش و تعليم و تربيه بصورت انبوه است،‏ توليد انبوه است،‏ توزيع آالا بصورت انبوه و در انبار<br />

هاي عظيم ذخيره مي شوند،‏ آارگران سر وقت معيين به فابريكه مي آيند و سر وقت معين مي روند و محصول<br />

فابريكه هم انبوه است.‏ مردم در مكان هاي عمومي از طريق لاداسپيكر يا بلند گو ها مثلا موسيقي يكسان را بصورت<br />

انبوه مي شنوند،‏ رسانه هاي گروهي بصورت انبوه مردم را مخاطب قرار ميدهند يعني چند چينل تلويزيوني يا


□ ٥٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

خبرگزاري معظم هستند آه اخبار يكدست را بصورت انبوه به اطلاع مردم مي رسانند.‏ موسيقي ارآستر ها و اوپرا<br />

ها را هم نماد ديگري از فرهنگ صنعتي مي داند آه توسط جمع آثيري از نوازندگان بصورت انبوه توليد مي شود.‏<br />

ولي بر اساس نظر وي در عصر تمدن سايبرنتيك،‏ به علت افزايش نقش دانايي در همهء امور بشري،‏ پديده هاي<br />

انساني به حالت اختصاصي و محلي در مي آيند.‏ مثلا سيستم آموزشي ديگر هر شاگرد را بر اساس استعداد هايش به<br />

يك نوع خاص تربيه ميكند،‏ توليد ديگر انبوه نمي شود بلكه بر اساس نياز بازار آه از طريق سيستم ‏«بارآود»-‏Bar<br />

code در فروشگاه هاي مصرفي در آن واحد اطلاعات به مراآز توليدي و فابريكه جات انتقال مي بايد و آنها بر<br />

اساس نياز بازار به همان اندازه توليد ميكنند و از طرف ديگر توليد متنوع تر مي شود يعني سيستم هاي آامپيوتري<br />

در فابريكه جات اين امكان را به خريدار مي دهد آه مثلا حتي رنگ موتر خود را و تزئينات دروني آنرا از پيش<br />

فرمايش بدهد و يك موتر آاملا مطابق ذوق خود را از فابريكه تحويل بگيرد،‏ همچنين اخبار نيز بصورت محلي<br />

پخش مي شود و روزنامه هاي محلي اعتبار بيشتري از روزنامه هاي آلان پيدا ميكنند.‏ مردم در سرويس يا مترو<br />

ديگر مجبور نيستند آه به موسيقي يكنواخت گوش بدهند بلكه هر آس با وسايل موسيقي آوچكي آه دارد به موسيقي<br />

دلخواه خود گوش مي دهند.‏ خلاصه در عصر مابعد تجدد يا post modernism برخلاف عصر صنعتي،‏ همه چيز<br />

بطرف اختصاصي شدن و محلي شدن پيش مي رود.‏ يعني همزمان با جهاني شدن ارزشهايي مانند حقوق بشر و<br />

غيره،‏ ما شاهد محلي شدن مودل توليد و مصرف هستم.‏ در يكي از فراز هاي بحث خود،‏ الوين تافلر شيوه هاي<br />

جنگ امريكا و عراق را با يكديگر مقايسه آرده و ميگويد آه اين جنگ،‏ در واقع جنگ دو نوع تمدن بود.‏ عراق<br />

نماينده يك تمدن صنعتي بود آه ارتش عراق را شوروي ساخته بود و بنا بر اين بر مبناي جنگ انبوه با خطوط منظم<br />

و توپخانه انبوه و سربازان انبوه و...‏ مي جنگيد،‏ اما امريكا به شيوهء تمدن سايبرنتيك و هوشمندانه مي جنگيد.‏ يعني<br />

فقط مراآز فرماندهي ارتش عراق را با راآت ها و موشك هاي هدايت شونده با ليزر بصورت اختصاصي مورد<br />

هدف قرار مي داد آه ميزان تلفات جانبي يا Collateral Damage را بي نهايت پايين مي آورد.‏ وي دولت هاي<br />

ملي را نماد حاآميت در عصر صنعتي مي داند آه امروزه از بالا و پائين زير فشار قرار دارند.‏ به نظر وي پيمان<br />

هاي منطقه اي و نيز شرآت هاي عظيم چند مليتي از بالا و حرآت هاي استقلال طلبي قومي و محلي از پائين دولت<br />

هاي ملي را تحت فشار قرار مي دهند.‏ همين حالا طرح خاور ميانهء بزرگ از طرف آشور هاي گروه<br />

دست است و افغانستان هم شامل خاور ميانهء بزرگ شده است.‏ مثلا در نوسازي سيستم معارف آشور هاي خاور<br />

ميانهء بزرگ افغانستان و جامعهء عرب با هم آار ميكنند و البته ايران و پاآستان حضور ندارند.‏ به همين ترتيب<br />

طرح آسياي ميانهء بزرگ نيز از طرف آشور هاي صنعتي گروه ٨ روي دست گرفته شده است و سه هفته قبل<br />

مسودهء يك طرح مقدماتي شان منتشر شد آه باز هم افغانستان در آن نقش برازنده دارد.‏ بنا بر اين در آشور هايي<br />

آه هنوز فرهنگ ملي شكل نگرفته است،‏ پديدهء جهاني شدن مشكل را دو چندان ميكند.‏ فرهنگ ملي نيز از طرف<br />

خرده فرهنگ هاي محلي تحت فشار قرار مي گيرد.‏ بطوريكه اگر فرهنگ ملي نتواند پويايي خود را حفظ آند و<br />

نتواند با استفاده از عناصر زنده و پوياي خرده فرهنگ هاي موجود،‏ يك جاذبهء فرهنگي را براي نسل جوان ارائه<br />

نمايد.‏ درين صورت،‏ جوانان بخصوص قبل از اينكه جذب فرهنگ ملي شوند،‏ در فرهنگ جهاني منحل گرديده و بنا<br />

بر اين جامعه پذيري آنها در يك ساخت ملي دچار مشكلات بيشتري مي شود.‏ بنا بر اين همه چيز در حال دوباره<br />

شكل گيري است و ما به طرف موج سوم از تمدن بشري در حال پيش رفتن هستيم.‏<br />

٨ روي<br />

پروفيسر فاضلي:‏ بسيار تشكر آقاي زيوري،‏ واقعاً‏ بسيار مفيد و عميق؛ مسايل روز و اآتوئل را مورد بحث قرار<br />

داديد.‏ من دو سه توضيح را عرض ميكنم.‏<br />

يكي در مورد دههء قانون اساسي است آه اعتراضاتي نسبت به آن صورت ميگيرد آه نمي توان آنها را ناديده<br />

گرفت.‏ بهر حال اصلا همين اصطلاح دههء قانون اساسي را من شخصاً‏ اختراع آرده ام.‏ ده سال بعد از قانون<br />

اساسي ١٩۶۴ من يك مقاله نوشتم آه چاپ شد و عنوانش را دههء قانون اساسي گذاشتم.‏ در آن مقاله تحليل آردم آه<br />

طي اين ده سالهء قانون اساسي چقدر مسايل بهبود يافت و چقدر از مسايل ديگر تغييري نكرد.‏ بعد از مقالهء من آقاي<br />

آشككي مرحوم به زير همين عنوان يك آتاب نوشته آرد،‏ بنام دههء قانون اساسي و جريان تمام حكومت هاي همين<br />

دوران را بسيار مفصل و با استفاده از تجارب شخصي خود نيز بعنوان يك وزير آابينه بحث آرده است.‏ من در<br />

همين دوران دههء قانون اساسي يك چيز را بسيار دموآراتيك مي دانم و مقايسه را هم بايد به تناسب چيزهايي بكنيم<br />

آه قبل از آن دهه وجود داشت.‏ در طي اين دهه بين حكومت و خاندان يك تفكيك بوجود آمد،‏ بطوريكه اعضاي بسيار<br />

نزديك خانواده نمي توانستند مناصب و مقامات حكومتي را احراز آنند.‏ از طرف ديگر امنيت حقوقي و امنيت<br />

سياسي در آن دوره فوق العاده انكشاف آرد.‏ يك سلسله تبعيضات در آن دوره از بين رفت.‏ مثلا بورس ها در زمان<br />

قبل از آن دوره،‏ منحصر بود به بعضي مراقبت ها و محدوديت ها،‏ اما در اين دوره اعطاي بورس ضابطه مند و<br />

معياري شده بود.‏ آزادي مطبوعات هم رشد زيادي آرد؛ طوريكه چندين اخبار خصوصي و شخصي بوجود آمد.‏<br />

دوره هاي پارلماني نيز با انتخابات مناسب برگزار مي شد و جريانات پارلمان توسط راديو منعكس مي شد.‏ لهذا با<br />

تغييراتي آه صورت گرفت،‏ من انصافاً‏ دههء دموآراسي را يك دههء اساسي در تكامل سياسي مردم افغانستان مي<br />

دانم.‏ در مورد دههء دموآراسي من توصيه ميكنم تا آتاب خانم نسرين ابوبكر گروس را آه پيش از حوادث<br />

١١


□ ٥٩ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

سپتمبر نوشته شده بود و بنام ‏«قدم هاي صلح و آشتي افغانها»‏ است،‏ مطالعه نمايند؛ زيرا نظرات يك عده از<br />

شخصيت هاي مطرح علمي،‏ سياسي و فرهنگي آشور را در آن جمع آوري آرده است.‏<br />

١<br />

يك تبصره هم راجع به آسيميلاسيون دارم.‏ از نقطهء نظر اتيمولوژيك فرانسوي يك آلمهء آسيميلاسيون را داريم و<br />

يك آلمهء انتگراسيون را.‏ بين ايندو يك فرق آلي موجود است.‏ آسيميلاسيون يك پروسدهء آلونيال يا يك پروسهء<br />

استعماري است.‏ آساني آه بخواهند هويت اوليهء يك مملكت را در يك پروسهء استعماري از بين ببرند،‏ با استفاده از<br />

آسيميلاسيون يعني با انتقال جبري فرهنگ خود به آن آشور،‏ مردم آنرا مجبور مي سازند آه فرهنگ آشور استعمار<br />

گر را آسب آنند و به اصطلاح آسيميله شده به همان شكل مردم آشور استعمار گر را بخود بگيرند.‏ من آلمهء مدغم<br />

و ادغام را براي آسيميلاسيون استعمال نمي آنم.‏ براي آسيميلاسيون شايد بتوان از لفظ حل شدن،‏ ذوب شدن يا شبيه<br />

سازي استفاده آرد،‏ طوريكه هويت اوليه اش آاملا از بين برود و پسرش اصلا فرهنگ و زبان پدرش را نشناسد.‏<br />

برخلاف آلمهء ادغام را براي انتگراسيون استعمال مي آنم.‏ انتگراسيون يك پروسهء استعماري نيست،‏ بلكه همين<br />

امروز هم در اآثر آشور هاي اروپايي و امريكايي اين پروسه در حال جريان است.‏ زيرا يك تعداد مردمان-‏<br />

مهاجرين و پناهندگان-‏ از آشور هاي بسيار مختلف به اين آشور ها آمده اند.‏ اين مردمان مشكلاتي دارند تا در<br />

جوامع غربي داخل شوند؛ يعني بتوانند مثل ديگر مردمان اين جوامع از حقوق انساني خود استفاده آرده و به وجايب<br />

شهروندي خويش هم عمل نمايند و به اموري مانند آار و تحصيل آسانتر اشتغال بورزند.‏<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ در مورد دههء دموآراسي آه نسبتاً‏ يك دورهء متفاوت از ديگر دوره ها بود؛ و احتمال اين بود<br />

آه پيشرفتهاي دموآراتيك بدست بيايد.‏ چنانچه خود قانون اساسي ١٩۶۴ منبع آن بود.‏ ولي آيا فكر نميكنيد آه دههء<br />

دموآراسي محصول يك سلسله برخورد هاي درون خانداني يعني برخورد هاي بين داود خان از يكطرف و پادشاه و<br />

سردار ولي از ديگر طرف بود؟ بنا بر اين نمي توان آنرا محصول يك جريان سالم دموآراتيك دانست.‏ به همين<br />

خاطر هم نتوانستيم آنرا پابرجا نگهداريم و از عناصر دموآراسي آن استفاده نماييم.‏ نتيجهء آن آودتاي داود خان<br />

بخاطر عقده هاي شخصي و از بين رفتن رژيم سلطنتي بود.‏<br />

پروفيسر قاسم فاضلي:‏ در مورد دههء دموآراسي در شروع سالهاي ١٩۶٠ جامعهء افغانستان در حالت يك تغيير و<br />

تحول بود.‏ بورژوازي آهسته آهسته قد علم مي آرد،‏ تجارت و تبادلات خارجي هم رونق يافته بود و سطح اقتصادي<br />

مردم بلند تر شده بود.‏ پس به همين خاطر ضرورت يك تحول هم در نظام و هم در خود خانواده ديده مي شد.‏ البته<br />

من نقش اختلافات درون خانداني را در حوادث دههء دموآراسي تأييد ميكنم.‏ اما آسي آه دههء دموآراسي را بوجود<br />

آورد يك دموآرات بود و آسيكه ضد دههء دموآراسي بود و جمهوريت را بوجود آورد،‏ يك اتو آرات و يك دآتاتور<br />

بود.‏ وي آدمي بود آه برخلاف دموآراسي سر قدرت يك حزب اتكاء آرد.‏ شيوه هايش هم اغلباً‏ شيوه هاي دآتاتوري<br />

پرولتاريا و شيوه هاي اروپاي شرقي بود.‏ در حاليكه شخص ديگر آه الحمد الله هنوز هم زنده است و ما او را باباي<br />

ملت مي ناميم؛ من يك ايمان مطلق دارم آه وي يك دموآرات واقعي بود و هنوز هم است.‏ در همين مصاحبه هاي<br />

اخيرش در بي بي سي هم چندين بار آلمهء دموآراسي را استعمال و به آن مباهات ميكرد.‏ در حاليكه در همين سه يا<br />

سه و نيم سال اخير من متأسفانه آلمهء دموآراسي و حقوق بشر را از زبان هيچكس ديگر نشنيده ام.‏ وي اختلاف<br />

خود را با داود خان هم پوشيده نداشت و در مصاحبه اش هم گفت آه داود خان را نمي بخشد آه شايد همان جنبه هاي<br />

شخصي مسئله باشد.‏ ولي آاري را آه آرد،‏ يك قدمي بزرگ در جهت دموآراسي به پيش گذاشت.‏ من يگانه عصر<br />

طلايي تاريخ افغانستان و دوره ايكه نظم،‏ مسامحه و آزادي مطبوعات به ميان آمده بود؛ را همين دوره مي دانم.‏ پيش<br />

از آن هم افغانستان هميشه در خشونت قرار داشت و بعد از آن نيز دستخوش خشونت و تشنج بود.‏<br />

هارون امير زاده:‏ سوم عقرب خشونت نبود؟<br />

پروفيسر قاسم فاضلي:‏ نخير،‏ سوم عقرب در اوايل دهه بود.‏ بعد از آن نيز خشونت نبود.‏ آقاي ميوند وال آمد آه فوق<br />

العاده رفتار دموآراتيك داشت و متأسفانه همان حكومت ميوند وال نيز توسط آسي از بين رفت آه در شروع دههء<br />

دموآراسي مانع شده بود.‏ البته اين نظر من است و يقيناً‏ هر آس نظري دارد.‏<br />

داآتر عطا محمد نورزايي:‏ من هم شاهد و يك تن از فعالان دههء دموآراسي بودم آه تقريباً‏ با اين دهه داخل شديم و<br />

با ختم آن از صحنه خارج گرديديم.‏ رژيم هاي شاهي ماهيتاً‏ از وقت احمد شاه بابا و در ساير پادشاهي ها هم،‏<br />

هيچوقت حاضر نبوده اند آه يك قوت ديگر را در آنار خويش تحمل آنند.‏ مثلا بعضي از فيودال ها را به ساحهء<br />

قلمرو خود مي آوردند؛ اما بمجرديكه قوي مي شد،‏ آنها را از بين مي بردند.‏ اين پروسه در افغانستان از زمان احمد<br />

شاخه اي از علم ريشه يابي و تكامل آلمات در زبان شناسي<br />

‏(تدوين<br />

: 1 Etymology<br />

آننده)‏


□ ٦٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

شاه بابا تا وقت نادر شاه ادامه داشت.‏ نادر شاه وقتي آشته شد،‏ ظاهر شاه ١٩ ساله بود و در زير ستم آاآا هاي خود<br />

بزرگ شده مي رفت.‏ روحاً‏ وي يك شخص پژمرده،‏ ناتوان و بي جرئت و ترسو بار آمد.‏ حدود ١٧ سال يك آاآايش<br />

و ١٠ سال هم آاآاي ديگرش حكومت آردند.‏ در تمام اين مدت براي وي مجال اظهار نظر را ندادند.‏ تا اينكه رفته<br />

رفته آلان شد و آاآا هايش فرتوت و ناتوان.‏ وي در عمق انديشه اش و بخاطر ماهيت رژيم،‏ در اين فكر بود آه در<br />

آنارش قوت ديگر را نبايد بگذارد رشد آند.‏ تا اينكه رفته رفته پرده ايكه بر سر وي سايه انداخته بود در زمان شاه<br />

محمود خان آم آم پاره شد و در حوالي دههء دموآراسي آاملا دريده گرديد.‏<br />

داآتر يوسف خان آه به تازگي از اروپا آمده بود،‏ بحيث يك شخص قابل اعتماد و يكي از آدم هاي فهميده افغانستان<br />

در آابينه بود.‏ وي ‏–حتي به سفارش سردار محمد داود خان-‏ پُست صدارت را برايش داد و وظيفهء گستردن چادر<br />

دموآراسي را برايش محول آرد.‏ اين چادر قانون اساسي ١٩۶۴ بود آه با تمام تفاصيل تدوين شد.‏ اما در ساحهء<br />

تطبيق آمده نتوانست.‏ به عقيدهء من به غير از يك ماده يعني ماده ‎٢۴‎‏–آه سلطنت را بطور قطعي در فاميل نادر شاه<br />

موروثي ساخت-‏ باقي تمام دروازه هاي ديگر را بسته آرد،‏ حتي به شمول بچه هاي آاآا.‏ وقتي دموآراسي مي گويي<br />

و همه حق مساوي دارند؛ داود خان يك انسان بود،‏ بچهء آاآايت بود،‏ چطور حق وي را ضايع ميكني؟ بر اساس<br />

همان قانون اساسي آسي اين حق را ندارد.‏ من در آن زمان والي بودم،‏ اما حتي يك مادهء ديگر قانون اساسي در<br />

ساحهء تطبيق نيامد.‏<br />

البته انتخابات آمد،‏ اما به شكلي در دههء دموآراسي آمد آه غبار ‏–آه تمام زندگي خود را وقف آزادي و مردم داري<br />

و مبارزه با جهل و دآتاتوري آرد-وقتي از روشن ترين ناحيهء آابل يعني شهرنو آانديد شد.‏ در برابرش يك زن<br />

قرار داشت بنام خانم رقيه ابوبكر خواهر مير محمد صديق فرهنگ و سيد قاسم رشتيا آه غبار را در انتخابات<br />

شكست مي دهد.‏ ميوند وال با تمام شهرت و شناخت خود،‏ از غزني آانديد شد و يكي از روحانيون ما آنجا مي رود و<br />

يك شاگرد سماواتچي را در برابرش استاده ميكند و آن شاگرد سماواتچي انتخابات را مي برد.‏ به همين ترتيب داآتر<br />

يوسف خان رأي اعتماد از پارلمان مي گيرد.‏ من آاملا در جريان آن حادثهء سوم عقرب بودم.‏ من نزديك منار<br />

عبدالوآيل خان استاده بودم.‏ بچه گك هاي رحمان بابا و خوشحال خان در دهن منار عبدالوآيل خان موتر داآتر<br />

يوسف خان را استاده آردند.‏ يكي از آنها جيغ مي زد و ميگفت آه تو چي آردي آه صدراعظم مي شوي؟!‏ داآتر<br />

يوسف خان از موتر برآمد و جواب داد آه بچيم،‏ من همينقدر آرده ام آه تو مي تواني همين پرسان را بكني!‏ مردم<br />

چك چك آردند و وي با موتر رفت.‏ اما سه روز بعد ظاهر شاه نگران شد آه مبادا سلطنت من به خطر بيفتد و از<br />

راديو اعلان آردند آه داآتر يوسف خان به خاطر مريضي استعفاء آرد!‏ البته دسايس ديگر را هم مي گويند اما من<br />

باورم نمي شود؛ مثل توطئه هاي چپ يا ببرك(آارمل).‏ البته مظاهرات بود و دموآراسي نيز اجازهء آنرا مي داد.‏<br />

خدا بيامرزد خليلي صاحب را آه مصاحب ظاهر شاه بود.‏ ايشان در پارلمان يك حالي را انداخته بودند و با داد و<br />

فرياد خواهان استعفاي داآتر يوسف خان بخاطر ناتواني در اداره شدند.‏ من در آنروز در داخل پارلمان بودم.‏ به هر<br />

حال بعدها،‏ من از استاد خليلي مرحوم سوال آردم آه استاد،‏ شما مصاحب ظاهر شاه بوديد و داآتر يوسف خان<br />

انتخاب ظاهر شاه بود؛ در آلتور عنعنوي ما نمي گنجد آه مصاحب ظاهر شاه عليه انتخاب ظاهر شاه اعتراض بكند<br />

آنهم در صحن مجلس پارلمان.‏ استاد جواب دادند آه دموآراسي بود.‏ جريانات دوام داشت تا اينكه بعد از داآتر<br />

يوسف خان،‏ ميوند وال صدراعظم شد.‏ من هم خودم شاهد جريانات بودم و هم خواهرم ‏–خانم آبري نورزايي اولين<br />

وزير زن در آابينه هاي افغانستان-‏ در جريان مسايل آابينه قرار داشت.‏ در زمان صدارت ميوند وال،‏ من در<br />

قضاوت،‏ داآتر صاحب فاضلي در تقنين و آقاي حقوقي در سارنوالي با داآتر صاحب طبيبي آه در وزارت عدليه<br />

بودند آار ها را پيش مي برديم.‏ ميوند وال شديدا به آار پرداخت.‏ وي چراغ بدست،‏ بدنبال انسان هاي آاري مي<br />

گشت.‏ ميوند وال شاليزي را از وزارت داخله آشيد و معاون خود مقرر آرد.‏ ظاهر شاه برايش گفت آه همين<br />

اعتمادي هم بد آدمي نيست؛ يعني او را هم معاونت بساز.‏ ميوند وال اعتمادي را هم معاون خود مقرر آرد.‏ ميوند<br />

وال آابينهء خود را تغيير داد و تنها دو وزير محمد زايي را آه در آابينه داشت،‏ برآنار آرد.‏ بنا بر قصهء خود<br />

ميوند وال؛ ظاهر شاه وي را خواست و برايش گفت آه صدراعظم صاحب وقتي آدم نوآر مي گيرد،‏ برايش مي<br />

گويد آه باغ را پاك آند،‏ گل ها و چمن ها را بزند،اما ديگر حق ندارد آه آوچ و چوآي خانه را تبديل آند و بجاي<br />

ميز بگذارد؛ يعني من ترا اينقدر صلاحيت نداده بودم.‏ بهر حال ميوند وال هم مريض شد!‏ و بخارج رفت.‏ ظاهر شاه<br />

طبيبي صاحب را خواست و برايش گفت آه جوانهاي مثل شما بايد آار آنند و مملكت را پيش ببرند.‏ طبيبي وقتي به<br />

وزارت آمد از خوشحالي در آالايش جاي نمي شد آه من صدراعظم مي شوم.‏ طبيبي من و آقاي حقوقي را خواست<br />

و گفت آه من از وزارت عدليه استعفاء مي دهم.‏ من گفتم به لحاظ خدا اينكار را نكنيد،‏ آار ها آم آم پيش مي روند.‏<br />

در قوه اجراييه شما هستيد،‏ پارلمان بدست ماست و...‏ طبيبي خدا بيامرز گفت آه ني بچيم پنج سال را من نمي توانم<br />

طاقت بياورم.‏ ظاهر شاه به وي قول داده بود آه مثل تو يك جوان براي افغانستان بكار است.‏ بعد از آن شاليزي هم<br />

استعفا آرد.‏ به هر حال،‏ ميوند وال مريض شد و به امريكا رفت و آقاي يفتلي را گفت آه تا مراجعت وي معاون<br />

صدارت باشد.‏ اما برايش گفته شد آه ميوند وال صاحب بهترين وقت است آه استعفا آنيد.‏ مجبور شد ميوند وال آه<br />

استعفا آند.‏ حوادث بعد از ميوند وال و رويكار آمدن اعتمادي و غيره زياد دلچسب نيست.‏ اما حادثهء سوم عقرب از


□ ٦١ افغانستان و پارلمان<br />

نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />

بازي هاي بسيار سبك و پوچي بود آه بر روي سرك واقع شد.‏ دوسيهء سوم عقرب را من تعقيب آردم.‏ سه نفر<br />

بوديم.‏ من از وزارت عدليه بودم،‏ معين وزارت داخله آقاي امان االله منصوري بود و معين وزارت معارف.‏ دو سه<br />

ماه سر دوسيه آار آرديم.‏ در آخر آار من پيشنهاد آردم آه از اين مردمان بايد تحقيقات شود و به اين شكل بايد از<br />

راديو اعلان شود و...اما دوسيه را ديگر آسي تا امروز تعقيب نكرد.‏ فقط مي گفتند آه يك شاگرد خياط از مرمي<br />

عسكر آشته شد.‏ به هر حال آيا بخاطر يك مظاهره يك صدر اعظم بايد استعفاء آند؟ اين بود گوشه اي از دههء<br />

دموآراسي اعليحضرت محمد ظاهر شاه.‏ اگر داآتر يوسف خان همان چهار سال دورهء دوم خود را مي گذشتاند و<br />

اگر بعد از وي ميوند وال چهار سال خود را تكميل ميكرد؛ افغانستان قطعاً‏ شكل ديگري را بخود مي گرفت.‏ من از<br />

داآتر صاحب يوسف خان سوال آردم آه قضيهء استعفاء شما چه بود و آيا واقعاً‏ شما استعفاء آرديد؟ وي خنده آرد و<br />

گفت آه نه،‏ ظاهر شاه مرا خواست و گفت آه اوضاع خراب است و چقدر نفر آشته شده است و من حالت را درست<br />

نمي بينم.‏ بعد از آن محمد رحيم خان ‏(معروف به غلام بچه)‏ يك آاغذ را پيش روي من ماند و همان استعفاي من بود.‏<br />

من امضاء آردم و اعليحضرت به محمد رحيم خان گفت آه اين را به راديو روان آنيد.‏ من گفتم آه اعليحضرت<br />

حالا چاشت است.‏ بگذاريد و شب به راديو روان آنيد.‏ اعليحضرت گفت آه ني همين حالا روان آنيد و همان چاشت<br />

خبر استعفا نشر شد.‏ به هر حال دهه دموآراسي يك جهش بود،‏ اما بسيار شديد زير آنترول يك فاميل قرار داشت آه<br />

با عرض معذرت من در آن هيچ نظم ديموآراسي را نمي بينم.‏ ميراث آن دهه چه بود؟ براي امروز ما از آن چه<br />

چيزي باقي مانده است؟ ماحصل آن آدامست؟ من چون خودم شاهد زنده ماجرا هستم،‏ آنقدر ها بوي دموآراسي را<br />

از دههء دموآراسي استشمام نمي آنم.‏<br />

آقاي عزيز االله مرموز:‏ به اعتبار گذشته ها آه بين دولت و پارلمان،‏ بخصوص بين رييس دولت و پارلمان بعضي<br />

تشبثات غير مشروع آه از طرف دولت به پارلمان صورت مي گرفت،‏ اين مسئله درپارلمان آينده چطور مهار شود<br />

و چگونه سد شود؟ من اين سوال را خدمت شما به اين خاطر مطرح مي آنم آه سر رأي گيري حكومت دور دوم<br />

داآتر يوسف خان در پارلمان آه اول فرمان پادشاه به تقرر داآتر يوسف خان صادر شد.‏ بعد از آن وزراء تعيين<br />

شدند.‏ به تعقيب آن،‏ بلافصل رييس دولت در درون شورا توطئه آرد آه صدراعظم منتخبي آه خودش فرمانش داده<br />

بود،‏ را در پارلمان بدنام ساخته و مسئوليت را بدوش پارلمان بيندارد.‏ اين بعقيدهء من يك توطئهء بزرگ بود.‏ حالا با<br />

تجربه از گذشته ها،‏ چگونه امكاناتي وجود دارد آه تشبثات غير مشروع حكومت يا رييس دولت در پارلمان آينده سد<br />

شود؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ تا جاييكه به ياد من است در آنزمان مسايل زياد تر سياسي بود و دورهء دوم داآتر صاحب يوسف<br />

خان مطلوب نبود آه ادامه پيدا بكند.‏ يك سلسله تحريكاتي وجود داشت.‏ بخاطر دارم آه محصلين پوهنتون در اين<br />

تحريكات شامل ساخته شدند.‏ من خودم شاهد عيني بودم آه آنها به اين تحريكات در پارلمان سوق داده شدند.‏ بالاخره<br />

اين يك سر و صدايي ايجاد آرد آه براي حكومت داآتر يوسف خان در آينده مشكلاتي خلق شود.‏ من زياد تر يك<br />

شكل سياسي براي اين مسئله مي بينم آه شايد تشويش هايي پيدا شده بود آه همان دورهء انتقالي براي داآتر صاحب<br />

يوسف خان آافي است و اگر ايشان يك دورهء ديگر را بگيرد،‏ شايد تشنج زياد شود يا مشكلاتي پيدا شود.‏ طبيعي<br />

است آه آخرين مرجع اش سلطنت وقت است.‏ رييس دولت وقت،‏ يعني حتماً‏ خود اعليحضرت،‏ همراه با همكار<br />

هايش،‏ با نزديكانش و با آسانيكه در اين مسئله دخالت داشتند؛ اين تصميم را در آن موقع گرفته بوده است.‏<br />

آقاي مرموز:‏ ما به اين آاري نداريم آه آيا آن يك تصميم سياسي بود يا ني.‏ فقط سوال من اين بود آه چطور امكاناتش<br />

است آه باز نظير آنوقت،‏ دوباره پارلمان مورد استعمال قرار نگيرد؟ هدف من اينستكه چطور مي توان دامن شورا<br />

را در آينده مصئون نگه داشت آه رؤساي دولت از طريق پارلمان توطئه هاي خود را يا آمال سياسي خود را از<br />

آنطريق عملي بسازند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ در چوآات فعلي صدر اعظم وجود ندارد،‏ تنها رييس دولت وجود دارد.‏ جلوگيري آردن از اين<br />

مسئله مشكل است.‏ اينطور آار ها خواهد شد.‏ اين گونه سوء استفاده ها از پارلمان خواهد شد و پارلمان به يك طرفي<br />

سوق داده خواهد شد.‏ اين همان بازي هاي داخلي سياسي است آه توسط گروپ ها و توسط احزاب فشار هاي اعمال<br />

مي شود و امكان دارد آه بعضي اوقات شكل يك مقدار متشنج را هم بخود بگيرد.‏ گاهي هم ممكن است آه اينگونه<br />

بازي ها بصورت آرام خلق شوند و آسي دربرابر آن چيزي آرده نمي تواند؛ اگر قانون اساسي زير پاي نشود.‏ حتي<br />

اگر قانون اساسي هم زير پاي شود،‏ متأسفانه يك مرجعي نيست آه آنرا اعلان بكند.‏ در همين جا است آه اگر<br />

محكمهء قانون اساسي وجود ميداشت،‏ به درد مي خورد.‏ آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي نمي تواند در نقش<br />

و اهميت محكمهء قانون اساسي باشد.‏ بنا بر اين دست براي سوء استفاده ها باز است و تشويش ما هم است آه<br />

اصطكاآات زياد خواهد بود و دست هم باز است،‏ زمينه هاي بحران بسيار زياد است.‏ بنا بر اين بايد منتظر اينگونه<br />

مسايل باشيم.‏


تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسی<br />

داکتر طاهر هاشمی<br />

مقدمه<br />

پس منظر تاريخی پارلمانتاريسم<br />

برتانيه بحيث مادر و بنيان گذار پارلمانتاريسم<br />

علل و عوامل ثبات و دوام پارلمانتاريسم<br />

پارلمان بحيث رکن اساسی رژيم در انگلستان<br />

تشكل احزاب سياسی و نقش آن در دوام پارلمانتاريسم<br />

موثريت احزاب سياسی در قدرتمندی پارلمان<br />

سيستم های دو حزبی و کثرت احزاب سياسی و نقش آن در سيستم های پارلمانتر<br />

سيستم های انتخاباتی و اثرات آن در تعدد احزاب و ثبات رژيم<br />

پارلمان در افغانستان point) (case in<br />

پارلمان بحيث وسيله تحکيم پايه های سلطنت<br />

پارلمان بحيث تريبون مدعيات حزبی<br />

نبود احزاب سياسی رسمی و عدم موثريت پارلمان<br />

نقش پارلمان در آينده افغانستان و چالشهای احتمالی<br />

پارلمان در قانون اساسی جديد<br />

چگونگی پارلمان بدون احزاب سياسی منسجم<br />

موثريت پارلمان در اشاعه دموکراسی<br />

نتيجه گيری:‏<br />

مقدمه:‏<br />

اگر علم تاريخ بيان کارنامه های جوامع بشری در طول زمان است،‏ سياست و علوم سياسی به بخش خاصی ازين<br />

کارنامه ها منهمک است.‏ علوم حقوقی و سياسی در گستره تاريخ نشانه و نماد تقلا و سعی انسانی است در جهت تثبيت<br />

حق،‏ بزرگداشت عدالت و پخش دموکراسی.‏<br />

از يونان باستان و صاحبان انديشه آن زمان تا روزگار پرتلاطم قرن حاضر همه در پی اين مقصد بوده اند تا به<br />

مرجعيت حقوق افراد انسانی صحه بگذارند و با اثبات حقانيت جامعه و حاکميت مردمی بر دست و دهان مطلقيت لگام<br />

بزنند.‏ توسل به دموکراسی راستين که تا همين اکنون مدينه فاضله جوامع بشری پنداشته می شد جز با تداوم مبارزه<br />

عليه قدرت های مطلقه ميسر نخواهد بود.‏ همين مجادله و مقابله در برابر جباريت و استکبار و همين عطش برای<br />

دموکراسی است که پايه و بنياد تحولات مستدام در رژيم های سياسی قرار گرفته است،‏ دموکراسی در هر شكل و<br />

شمايل آن جز تبلور خواسته های عامه مردم در نهادهای دولتی نمی باشد.‏<br />

در اين مقال روی صحبت ما به يكي از موسسات سياسی و تاريخی است که به منظور تحقق دموکراسی و مشارکت<br />

اراده مردم در تعديل قدرت پيشينه تاريخی دارد.‏ پارلمانتاريسم منحيث رژيم تجلی دهنده اراده جمعی در تعديل قدرت<br />

پيشينه تاريخي دارد واز دير زمان مورد توجه کشورها بوده است.‏ در اين کوتاه سخن نگاهی به پس منظر تاريخی اين<br />

رژيم مياندازيم و آن را در بستر تحول مستدام زمان مورد کنکاش قرار می دهيم.‏ رژيم های پارلمانی و موثريت آن<br />

در ايجاد دموکراسی هنگامی ميسر و ممکن است که عوامل سياسی و اجتماعی موثر در ثبات و دوام اين رژيم دقيقا<br />

مورد بحث قرار گيرد که در اين مختصر اشارتی به سيستم های انتخاباتی و نقش احزاب سياسی خواهيم داشت.‏<br />

بحث اصلی اين مقاله بر امکانات تطبيقی اين سيستم در افغانستان تمرکز خواهد داشت.‏ بر مقولات چگونگی پارلمان<br />

های کشور و عدم موثريت آن در اشاعه دموکراسی درنگ خواهيم داشت.‏ در نهايت به نقش پارلمان و چالش های<br />

احتمالی در جمهوری اسلامی افغانستان تاملی خواهيم نمود.‏ در انجام و نتيجه گيری پيشنهاداتی در جهت موثريت<br />

پارلمان و جلوه های دموکراتيک آن عرضه خواهيم نمود.‏


□ ٦٣ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

بخش اول:‏ پس منظر تاريخی پارلمانتاريسم<br />

هرگاه به پارلمانتاريسم منحيث نظام يا سيستم پيام آور موسسات دموکراتيک و بيانگر خواسته های مردمی مبتنی بر<br />

تجهيز حاکميت نگاه بکنيم؛ ناگزيريم اين رژيم را در زادگاه آن يعنی کشوری که پارلمانتاريسم يا دموکراسی<br />

بمفهوم کنونی آن زاده شده،‏ بصورت مستدام در بستر متحول زمان سير نموده و به نضج و پختگی<br />

کنونی نايل شده است؛ مورد بررسی قرار بدهيم.‏ منظور کشور پادشاهی بريتانيه کبير در سالهای ١٧٠٧-١٨٠٠ است.‏<br />

بايد متوجه بود که پارلمانتاريسم محصول تاريخی و ثمره تدريجی سعی و تقلا بشری است در جهت تحديد مطلقيت و<br />

گسترش مفکوره حاکميت ملی و حکومت های مردمی.‏<br />

Westernised<br />

از يونان باستان تا ظهور سيستم های نمايندگی،‏ تحقق اين امر يعنی برگزاری حکومت های مردمی در قالب مفکوره<br />

ها و ايده ال های دموکراتيک مطرح و عرضه شده است.‏ بدين ترتيب پارلمانتاريسم در کشوری به ظهور رسيده که<br />

دموکراسی و فرهنگ دموکراتيک به تدريج در آن به نضج و پختگی رسيده و موجب تکوين،‏ دوام و ثبات آن گرديد.‏<br />

) سپ<br />

دموکراسي و نهادهای دموکراتيک در انگلستان قدامت تاريخی داشته از جوامع باستانی يونان و رم)‏ و اين کشور<br />

فرهنگ دموکراسی را از دير زمانی به تجربه گرفته است.‏ آشنايی با دموکراسی و نهادهای دموکراتيک و انکشاف<br />

ممتد فرهنگ سياسی در انگلستان موجب بروز رفتار سياسی و بخصوص نظام سياسی سازگار با همين فرهنگ و<br />

تاريخ گرديد.‏<br />

تاريخ جنبش های آزادی و دموکراسی در انگلستان به قرن سيزدهم يعنی زمان صدور منشور کبير يا Magna<br />

Charta در سال ١٢١۵ می رسد.‏ اين نخستين سندی است که محدوديت هايی را در برابر قدرت مطلقه شاهی وضع<br />

و بالمقابل بر حقوق و امتيازات اشرافيت و کليسا تاکيد کرده و بر حقوق اتباع توجه نموده است.‏ ماده منشور<br />

در مورد آزاديها و امتيازات مردم دستور داده و عدم امکانات سلب اين حقوق را تجويز نموده است.‏ اين ماده متحقق<br />

نمی گرديد مگر آن که موسسات دموکراتيک به موازات آن به وجود ميآمد.‏<br />

نخستين گام در جهت محدوديت قدرت های سلطنت،‏ ضديت اشرافيت و کليسا با قدرت مطلقه بود.‏ در سال<br />

شورای بزرگی برای اداره امور دولت تاسيس گرديد.‏ اين شورا مرکب از اعضای اشرافيت(لردها)‏ و کليسا بود،‏ که<br />

بنيان مجلس لردها را گذاشت.‏<br />

١٢۵٨<br />

٣٩ اين<br />

در سال ١٢٩۵ عضويت اين مجلس گسترش حاصل نمود و ادواردEdward پادشاه انگليس تعدادی از اعضاء را بر<br />

آن افزود.‏ در اين تاريخ شورا بنا بر ضرورت اخذ ماليه دو نماينده از هر شهر را به عضويت پذيرفت.‏ به اين ترتيب<br />

گام بزرگ ديگری در جهت نمايندگی عامه مردم در موسسات دولتی گذاشته شد و قدم ديگری در راه تحقق<br />

دموکراسي و حاکميت مردمی برداشته شد.‏ نمايندگان اشرافيت که در بدو امر با نمايندگان عوام جلسات مشترک را<br />

داير می نمودند،‏ بزودی در تضاد منافع قرار گرفته و ضمنا حضور در کنار نمايندگان عامه مردم را لطمه ای به<br />

پرستيژ و حيثيت اشرافی خود پنداشتند.‏ اين امر موجب گرديد تا نمايندگان لردها در قصر ويستمنستر و نمايندگان عوام<br />

در کليسای مجاور به قصر تشکيل جلسه بدهند،‏ در همين مقطع تاريخ بريتانيه است که سيستم پارلمانتری دو اطاقه يا<br />

دو مجلسه عرض وجود نموده و گام های بلندی در راه تحقق دموکراسی و نمايندگی مردمی برداشته می شود.‏ از اين<br />

تاريخ به بعد پارلمانتاريسم بحيث ضامن دموکراسی و در جهت تامين آن به کار گرفته می شود.‏ صلاحيت ها و اعتبار<br />

پارلمان بگونه ای رو به افزايش بود که در زمان سلطنت هانری چهارم(‏‎١۴١٣-١٣٩٩‎‏)‏ پادشاه تصاميم خود را به<br />

صحه و تائيد پارلمان می رسانيد.‏ اين روش بعدا"‏ سنت حصول رای اعتماد از پارلمان را بوجود آورد.‏<br />

با و جود آن که پارلمان بحيث وسيله تحقق دموکراسی و راهگشای حکومت مردمی از روز تا روز نيرومندتر می<br />

شد،‏ معهذا قدرت مطلقه شاهی مانع بزرگی در برابر آن قرار داشت.‏ پادشاه در مواردی که ضرورت ميافتاد ‏(مثلا اخذ<br />

ماليه)‏ دست به دامن پارلمان می انداخت.‏ در حالات عادی بنا بر اختلافات شاه و پارلمان اصلا"‏ جلسات پارلمان داير<br />

نمی گرديد.‏<br />

اعلاميه حقوق يا Rights(1788) Bill of تضمين ديگری در جهت تثبيت حقوق افراد،‏ صدور صلاحيت های پادشاه<br />

و پارلمان است که در تاريخ انگلستان تحول بزرگی پنداشته می شود.‏ توسعه حق رای به مردم که بعد از تعديل قانون<br />

انتخابات در سال ١٨٣٢ صورت گرفت و بلاخره در سال ١٩١٨ به تمامی اتباع کشور اعم از زنان و مردان ثبت<br />

گرديد تا دموکراسي پارلمانتر با عناصر متشكله آن عملا"‏ عرض وجود نمايد.‏<br />

با اين مرور مختصر بر پارلمانتاريسم چنين مستفاد می گردد که پارلمانتاريسم نتيجه و محصول انکشاف هماهنگ<br />

موسسات پارلمانی،‏ احزاب سياسی،‏ سيستم انتخاباتی و رشد کلتور سياسی جامعه انگليس است.‏


□ ٦٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

با اين که پارلمان در رژيم سياسی انگلستان بدرستی منحيث رکن اساسي سيستم پنداشته شده و نقش محوری را در<br />

جامعه انگليس به دوش دارد،‏ معهذا در نبود هماهنگی ميان پارلمان و عناصر مولفه رژيم تصور و تحقق<br />

پارلمانتاريسم به مشكل ميسر خواهد بود.‏<br />

بخش دوم:‏ تشکل احزاب سياسی و نقش ان در انکشاف پارلمانتاريسم:‏<br />

احزاب سياسی تشكيلات سياسی است که بر مبنای يک آيدولوژی و يا بمنظور تعقيب اهداف بخصوصی تاسيس<br />

ميگردد.‏ احزاب سياسی نقش برازنده ای در انکشاف رژيم های سياسی داشته و بر مبنای آيدولوژی و اهداف مشخص<br />

طرق مبارزه برای حصول قدرت سياسی و تحقق دموکراسی را عرضه ميدارد.‏ در واقعيت امر احزاب سياسی<br />

مختلف و متعدد در يک جامعه بيانگر خواسته ها و تمايلات متباين مردم و مبين ضديت عامه و يا گروههای اجتماعی<br />

عليه تمرکز،‏ انحصار و بکاربرد انحصار گرانه قدرت سياسی است.‏ در کشور هاي دموکراتيک غربی و بخصوص<br />

در بريتانيه احزاب سياسی همزمان با ظهور جنبش های دموکراتيک به پيدايی آمده و در کنار آن رشد و انکشاف<br />

نموده و در نهايت به عنصر اساسی و موثر سيستم سياسی جا گرفته است.‏ جهت گيري هاي سياسی که در عصر<br />

سلطنت استوارتها در سالهای ١۶٠٣ در انگليس به ظهور رسيد با وجود ظواهر مذهبی آن،‏ هسته جنبش های سياسی<br />

را بوجود آورد که در نتيجه آن گروههای ويگWhig و توریTory در سال ١۶۶٠ عرض اندام نمودند.‏ مبارزات<br />

همين گروهها سيستم سياسی بريتانيه را به تغييراتی روبرو ساخت که در نتيجه آن پارلمانتاريسم و دموکراسی رونق<br />

گرفته و در قرن هژدهم به امور کشوری مسلط گشت.‏ به اين ترتيب فلسفه ليبراليسم بر مناسبات سياسی،‏ اقتصادی و<br />

حقوقی گسترش پيدا نمود.‏ در طی همين انکشافات است که در سال ١٨٣٢ احزاب سياسی ليبرال و محافظه کار بحيث<br />

جريانات مشخص سياسی جايگزين گروههای ويگ و توری گرديد و در سيستم سياسی انگليس نقش تعيين کننده پيدا<br />

نمود،‏ محصول و نتيجه مبارزات احزاب سياسی،‏ تشکل يك سيستم سياسی هماهنگ،‏ متوازن و متکی به آرای اکثريت<br />

و در نهايت دموکراسی و حکومت مردمی است.‏ ثمره نهايی اين انکشاف هماهنگ ظهور يک فرهنگ و کلتور سياسی<br />

است که کارآيي سياسی رژيم را در همه سطوح ان تضمين می نمايد.‏<br />

آن طوری که گفته آمديم احزاب سياسی در تشکل نظام های پارلمانی حايز ارزش عمده است ولی اهميت و نقش<br />

احزاب سياسی در کشورها متفاوت است.‏ اين تفاوتها ناشی از تعداد احزاب(دو حزبی و چند حزبی)‏ و درستی حالات<br />

ناشی از ماهيت آيديالوژيک احزاب سياسی ميباشد.‏ در جامعه انگلستان با وجود موجوديت بيشتر از ۵٠ حزب سياسی<br />

تنها حزب کارگر و محافظه کار است که سمت و جهت سيستم سياسی انگلستان را تعيين می نمايد و بر نبض سياسی<br />

رژيم حاکم است.‏<br />

به ترتيبی که يكي از اين دو با حصول اکثريت آراء در مقام قدرت قرار گرفته و زمام امور را در پارلمان و حکومت<br />

به عهده می گيرد.‏ بالمقابل حزب اقليت بحيث شبه حکومت پلان ها و پاليسی هايی را به مردم کشور معرفی و از<br />

طريق رسانه های گروهی با عامه مردم در ارتباط می باشد تا زمينه را برای حصول اکثريت در انتخابات آينده<br />

مساعد بسازد.‏ سيستم دو حزبی عامل اساسی در ثبات سياسی رژيم انگلستان محسوب می گردد.‏<br />

در ساير رژيم های پارلمانی بخصوص در سيستم های تعدد احزاب ‏(کثرت احزاب سياسی)‏ اين ثبات سياسی کمتر<br />

امکان پذير است.‏ زيرا حضور احزاب سياسی متعدد در پارلمان بوجود آمدن يک اکثريت پارلمانی را به مشکل ميسر<br />

می سازد و يا اکثريت پارلمانی از طريق ائتلاف احزاب موجود در پارلمان تشکيل ميگردد.‏ اين ائتلاف بالذات شکننده<br />

بوده فاقد ثبات و اعتبار سياسی لازم می باشد.‏<br />

در رابطه با تعدد احزاب و اين که چگونه سيستم دو حزبی در انگلستان در طول قرن ها کارايی لازم را در جهت<br />

ثبات سياسی و انکشاف دموکراسی داشته و کثرت احزاب سياسی جاگزين آن نشده است بايد گفت که اين امر يعنی<br />

سيستم دو حزبی و چند حزبی محصول و نتيجه تطبيق مستقيم سيستم های انتخاباتی مشخص در کشور است.‏ در<br />

انگلستان که سيستم انتخاباتی اکثريتی يک مرحله اي مرعی الاجرا می باشد.‏ کسب آرا و حصول کرسی در پارلمان<br />

برای احزاب اقليت مشکل و حتی غير ممکن جلوه می نمايد.‏ کشور هايي که سيستم چند حزبی داشته و از سيستم<br />

انتخاباتی تناسبی پيروی می نمايند؛ بنا برآن که هر يکی از احزاب متناسب به فيصدی آرای حاصله کرسی پارلمانی<br />

را اشغال می کنند،‏ لهذا ممکن است احزاب سياسی کوچک نيز کانديد انتخاباتی داشته و به تناسب آرائی که بدست<br />

مياورند کرسی پارلمانی را اشغال می نمايند.‏ حضور نمايندگان احزاب مختلف در پارلمان با پاليسی های متفاوت و<br />

پلاتفرم های متباين،‏ ثبات سياسی پارلمان و حکومت را کاهش می دهد.‏


□ ٦٥ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

در نتيجه نهايی اين بخش و در رابطه با رژيم پارلمانی می توان گفت که پارلمانتاريسم بالاخص در کشور بريتانيه<br />

مجموعه ای از موسسات و احزاب سياسی و ساير سازمانهايی است که بصورت مستدام وجود داشته و در بستر زمان<br />

نضج گرفته و با روحيه عنعنه پسندی و تعامل گرايی حفظ شده،‏ با تار و پود همديگر درهم آميخته است.‏ پارلمانتاريسم<br />

انگلستان به جز بافت همين عناصر در درازنای تاريخ چيز ديگری بوده نمی تواند.‏<br />

بخش سوم:‏ نقش پارلمان در رژيم های سياسی افغانستان<br />

رژيم های پارلمانی در کشورهای ليبرال غربی موجد دموکراسی و ممثل حاکميت مردمی پنداشته شد و بهترين مودل<br />

رژيم سياسی در جهان به حساب می رود.‏ باين مناسبت کشورهای ديگری نيز برای وصول به دموکراسی و تحقق<br />

نمايندگی مردم به رژيم پارلمانی توصل نموده است.‏ اما طوری که قبلا تذکر رفت،‏ سيستم پارلمانی در مفهوم واقعی<br />

آن محصول تاريخ و فرهنگ سياسی هماهنگ با آن بوده و نميتواند در يک بستر نامساعد اجتماعی انکشاف لازمه<br />

داشته باشد.‏ اما به صورت توصل به پارلمانتاريسم ولو در اشکال ابتدايی و ناپخته آن زمينه را برای دموکراسي و<br />

آگاهی عامه از اصول و روشهای دموکراتيک و جلوگيری از تمايلات مطلقيت و قدرت طلبی مهيا می سازد.‏ به همين<br />

مناسبت است که کشورهاي ديگر از رژيم های پارلمانی متناسب به شرايط اجتماعی و سطح انکشاف فرهنگی خود<br />

استفاده برده اند.‏<br />

در افغانستان جنبش های دموکراتيک و مبارزات مبتنی بر احقاق حقوق مردم و محدوديت مطلقيت همزمان با جنبش<br />

های آزادی خواهی و استقلال طلبی آغاز گرديد.‏ جنبش مشروطه خواهان در همين راستا همزمان با جنبش های آزادی<br />

خواهی و استقلال طلبی آغاز گرديد.‏ جنبش مشروطه خواهان در همين راستا به ظهور رسيد اما بنا بر فقدان شرايط و<br />

بستر مساعد اجتماعی در دام مطلقيت افتاد و نتوانست در راه وصول به اهداف عالی ملی گامی فراتر نهد.‏<br />

افغانستان تا سال ١٢٩٧ هجری درگير قدرت مطلقه شاهی،‏ فقدان عدالت اجتماعی و قانون بوده و رژيم سياسی فاقد<br />

موسسات دموکراتيک مانند پارلمان و قوه اجرائيه مسوول بود.‏ پس از حصول استقلال از يک طرف نيازمندی برای<br />

اصلاحات سياسی،‏ اداری و قضايی و از طرف ديگر تمايل دولت يعنی شخص پادشاه به ايجاد قانونيت و عدالت<br />

اجتماعی موجب گرديد تا ريفورم های قضائی و سياسی در مقياس وسيعی روی دست گرفته شود.‏ در راستای همين<br />

ريفورم ها،‏ نظامنامه ها و اصولنامه هائی تدوين گرديد.‏ برای سهولت در امر قانون گذاری هياتی از مقننين ترکی<br />

برياست بدری بيگ به کابل دعوت گرديد.‏ با تدوين نظامنامه اساسی،‏ نظامنامه جزائی عمومی،‏ نظامنامه اساسی و<br />

تصويب آن در لويه جرگه ‏(که مطابق به تقاضای اعليحضرت امان االله،‏ مردم از هر هزار نفر،‏ يک نفر را بحيث<br />

نماينده انتخاب و بروز بعد يعنی هشتم حوت ١٣٠١ در لويه جرگه به سلام خانه سراج العمارت بفرستند.)افغانستان در<br />

آستانه يک تحول مبتنی بر قانونيت و دموکراسی قرار ميگيرد.‏ پس از تصويب نظامنامه اساسی بر اثر اراده و پيشنهاد<br />

اعليحضرت امان االله تصميم بر ان شد تا همه ساله مجلسی به ماهيت و کيفيت لويه جرگه در مرکز دارالسلطنه کابل<br />

منعقد گردد ونمايندگان مردم در آن اشتراک و در تصاميم مرتبط به امور داخلی و خارجی مملکت و طرق ترقی و<br />

بهبود مملکت سهيم گردند.‏<br />

در نظامنامه اساسی عصر امانی اصولنامه عصر اعليحضرت نادر شاه و قانون اساسی زمان سلطنت اعليحضرت<br />

ظاهر شاه موسسات نمايندگی مردم و يا مجالس پارلمانی تجويز گرديده است.‏ معهذا بنا بر عدم موجوديت فرهنگ<br />

سياسی لازم،‏ نبود موسسات و عناصر لازمه دموکراسی مانند احزاب سياسی و آزادی های دموکراتيک نميتوان<br />

مدعی وجود يک رژيم پارلمانی در افغانستان گرديد.‏ بدين مناسبت اين موسسات نمايندگی صرفاً‏ در حد قانون اساسی<br />

وجود داشته و عملاً‏ فاقد هر گونه صلاحيت نمايندگی بودند.‏ در نهايت شوراها و پارلمان ها درتاريخ موسسات سياسی<br />

افغانستان نه تنها وسيله اشاعه دموکراسی و حکومت نمايندگی قرار نگرفت بلکه وسيعاً‏ در خدمت قدرت حاکمه و<br />

وسيله تثبيت و تحکيم پايه های سلطنت قرار گرفت.‏ عدم موجوديت احزاب سياسی و عدم مبارزات سياسی در جهت<br />

دموکراتيزه ساختن موسسات سياسی خلای بزرگی برای تحولات و انکشاف دموکراتيک بوده و آنرا بمشکل مواجه<br />

ميساخت.‏ قانون اساسی ١٣۴٣ پارلمان دو اطاقه و انتخابات عمومی را تجويز نموده و ضمناً‏ تاسيس و تشکيل احزاب<br />

سياسی را بحيث يک حق مسلم مردم مجاز دانسته است.‏ معهذا بنابر عدم ممارست و تجربه سياسی و بنا بر عدم<br />

توانايی و عدم آرزومندی رژيم حاکم مردم از امتيازات سياسی مندرج درقانون سياسی استفاده مناسب برده نتوانست.‏<br />

احزاب سياسی دست چپی که از قبل در جامعه تعبيه شده و مطابق به آيديالوژی وارد شده و رهنمائی های مشخص در<br />

جهت تخريب و تضعيف نظام و ايجاد آشوب های سياسی دست به کار بودند،‏ از پرنسيپ های دموکراتيک قانون<br />

اساسی و از تريبون پارلمان بحيث تريبون مدعيات حزبی و آيديالوژيک استفاده بردند.‏ ساير جريانات و احزاب بنا بر<br />

اهمال مقام سلطنت از توشيح قانون احزاب سياسی،‏ زمينه تشکل فعاليت سياسی مساعد پيدا نه نمودند.‏ بدين ترتيب<br />

موسسات دموکراتيک قانون اساسی سال ‎١٣۴٣‎‏(پارلمان،‏ احزاب سياسی،‏ انتخابات عمومی و مردمی و...)‏ بنا بر


□ ٦٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

شرايط نامساعد اجتماعی،‏ نبود فرهنگ سياسی مناسب و عدم آرزومندی رژيم سلطنتی برای اشاعه دموکراسی و<br />

حکومت مردمی منحصرا در کتيبه قانون اساسی باقی ماند.‏<br />

بخش چهارم:‏ نقش پارلمان در آينده افغانستان و چالش های احتمالی:‏<br />

صحبت از جامعه کنونی افغانستان،‏ صحبت از يک جامعه ورشکسته،‏ عقب افتاده و مچاله شده است.‏ اين ورشکستگی<br />

در ابعاد گسترده حيات اجتماعی نمايان است.‏ از جانب ديگر جامعه کنونی ما محصول يک ربع قرن جنگ،‏ وحشت،‏<br />

دربدری،‏ آوارگی و مصائب بوده شباهتی با اجتماع قبل ازين دوره دردناک ندارد.‏ و لهذا نميتوان گذشته را با امروز<br />

به سهولت پيوند زد و مخصوصا"‏ موسسات سياسی کنونی را دنباله تحولات و تجارب و اندوخته های ساليان قبل از<br />

مصائب سه دهه اخير تلقی نمود.‏ در واقعيت امر تاريخ سياسی جديد کشور ما از سال های آغازين قرن بيست و يکم و<br />

با حوادث نافرجام يازدهم سپتامبر ٢٠٠١ آغاز می يابد و بزودی شکل می گيرد.‏<br />

حوادث يازدهم سپتامبر نه تنها صفحه جديدی را در مناسبات بين المللی کشورها گشود،‏ بلکه موجب بروز روند<br />

جديدی از ارتباطات بر مبنای سياست نظم نوين جهانی گرديد.‏ سياست نظم نوين جهانی که عمدتا"‏ به غرض تعقيب<br />

تروريسم طرح ريزی شده است.‏ بر مبنای اين دگرگونی ها همسويی و همکاری کشورها در جهت حصول مقاصد<br />

معين به تغيير روبرو شده و يا با استراتيژی و سياست نظم نوين جهانی تعويض گرديده است.‏<br />

افغانستان بنا بر دلايل عديده که بر همگان روشن است منحيث مهره اساسی در تعقيب اهداف و استراتيژی نظم نوين<br />

جهانی بالاخص در رابطه با تروريسم و دهشت افکنی قرار گرفت.‏ اين مساله موجب گرديد تا افغانستان پس از بيست<br />

سال انزوا و فراموشی در محراق توجه جهانيان و بخصوص اضلاع متحده امريکا قرار گيرد.‏ زيرا افغانستان در<br />

راستای تحقق سياست نظم نوين جهانی اهميت بزرگ سياسی،‏ اقتصادی و استراتيژيک کسب نمود.‏ راه اندازی و به<br />

تحقق پيوستن نظم نوين جهانی با اهداف کوتاه مدت و درازمدت آن و ضمنا با وسعت استراتيژيک آن ممکن و ميسر<br />

نبود مگر آنکه موقعيت حساس و جيوپلتيک افغانستان در اين زمينه عملا مورد استفاده قرار گيرد.‏ توجه به اين امر<br />

مستلزم زمينه سازی های عملی در جهت استقرار،‏ ارامش و ثبات بود که با برگزاری کنفرانس بن و موافقات آن و در<br />

نهايت ايجاد يک ميکانيزم حقوقی و سياسی که ضامن صلح و امنيت در کشور باشد،‏ به تحقق پيوست.‏ نتايج کوتاه مدت<br />

و آنی اين تحول يعنی برقراری صلح و ثبات و تاسيس يک اداره موقت(هرچند شکننده و مصلحتی)‏ اين بود که کشور<br />

ما حايز هويت سياسی گرديده،‏ از قيمومت ناخواسته کشورهای ديگر رهايی پيدا نمود و در چشم انداز يگانه ابرقدرت<br />

عصر ما قرار گرفت.‏ ثبات سياسی در افغانستان موجب گرديد تا موسسات سياسی کشور تنظيم گردد.‏ تدوين قانون<br />

اساسی،‏ انتخابات رياست جمهوری و انتخابات پارلمانی(‏ در آينده نزديک)‏ قدم های فراخی است که در کشور گذاشته<br />

شده است.‏<br />

واضعين قانون اساسی با در نظرداشت شرايط و مناسبات حاکم بر جامعه و با توجه به نابسامانی های موجود رژيم<br />

سياسی جديدی را پذيرفتند که گفته ميشود شباهت هايی به رژيم های پارلمانی و رياستي ‏(پريزيدنشيل)‏ می رساند.‏<br />

نکته جالب توجه اين است که قانون اساسی جديد بنياد يک رژيم سياسی دموکراتيک و متکی به اراده مردم را گذاشت.‏<br />

ريس جمهور،‏ نمايندگان پارلمان و شوراهای ولايتی و ولسوالی ها اورگان هايی است که برای تحقق حاکميت ملی و<br />

نمايندگی مردم در قانون اساسی گنجانيده شده است.‏ مبارزات سياسی از طريق تشکلات سياسی يعنی احزاب سياسی<br />

بحيث يک حق سياسی اتباع تسجيل شده است،‏ می توان گفت که پارلمان حايز صلاحيت و سيعی در حد يک رژيم<br />

پارلمانی بوده و با تعميل اين صلاحيت ها علاوه بر وظايف تقنينی،‏ در گسترش دموکراسی و مشارکت مردم در<br />

قدرت سياسی نقش عمده بازی ميتواند.‏<br />

با توجه به شرايط نابسامان کشور،‏ عدم موجوديت احزاب سياسی متشکل و منسجم،‏ عدم انکشاف فرهنگ سياسی و<br />

مسايلی از اين قبيل،‏ چگونه ميتوان به کارايی پارلمان و نقش ان در گسترش دموکراسی متيقن گرديد.‏ ذيلا"‏ چالش<br />

هايی را که کارائی موسسات سياسی و بخصوص پارلمان را بدن توجه به اين واقعيت ها نميتوان ارزيابی نمود:‏<br />

پارلمان آينده کشور باحتمال قوی به سه دسته چالش روبرو خواهد بود.‏ چالشهای ناشی از واقعيتهای جامعه<br />

افغانی که ميتوان گفت چالشهای سوسيولوژيک ‏(جامعه شناختي)،‏ چالشهای موجود در بطن پارلمان و چالشهای<br />

ناشی از عملکردها و ناتوانیهای دولت.‏


□ ٦٧ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

‎١‎ چالشهای سوسيولوژيک:‏<br />

جامعه افغانی يک جامعه نامتجانس،‏ قومی،‏ قبيلوی و سنتی است که کارآئی موسسات سياسی و بخصوص<br />

پارلمان را بدون توجه به اين واقعيتها نميتوان ارزيابی نمود.‏ اين واقعيتها که در همه ابعاد زندگی جامعه را متبارز<br />

و متظاهر است،‏ به يقين اثرات قابل ملاحظه در موسسات سياسی و منجمله پارلمان آينده کشور خواهد داشت.‏<br />

در جامعهای با چنين ساختار و فاقد تجربه و ممارست سياسی و عدم موجوديت سازمانها و احزاب متشکل<br />

سياسی و در عين زمان بدون فرهنگ سياسی انکشاف يافته؛ واقعيتهای قومی،‏ قبيلوی سمتی و زبانی متبارز تر<br />

عرض وجود نموده و پارلمان را با چالشهای کاری و عملی مواجه ميسازد.‏<br />

ملتفت بايد بود که اين چالشهای کاری در پارلمان افغانستان با تشکل احزاب نيز مرفوع نخواهد گرديد.‏ زيرا<br />

احزاب سياسی در کشور ما تصويری از واقعيتهای قومی،‏ قبيلوی زبانی و سمتي کشور بوده و جز تبلور<br />

خواستههای قومی و قبيلوی،‏ چيز ديگري در يک تشکل سياسی نخواهد بود.‏ بنابراين در فقدان تجربه و ممارست<br />

حزبی،‏ نبود يک ايديولوژي حزبی،‏ و عدم انکشاف ايديولوژي ملی،‏ احزاب سياسی ماهيتاً‏ بر محورهای قومی و سمتی<br />

استوار بوده و با حفظ همين خصلت و بخاطر دفاع از همين ارزشها در پارلمان راه خواهند يافت.‏ اين احزاب سياسی<br />

در پارلمان قوياً‏ به منافع قومی و سمتي منهمک بوده و هدف نمايندگی ملی از اعتبار ميافتد ولهذا اين احزاب نه از<br />

ديدگاه تقنينی و نه از نگاه سياسی مثمر و مفيد خواهند بود.‏<br />

‎٢‎ چالشها در بطن پارلمان:‏<br />

چالشهای احتمالی در بطن پارلمان در ارتباط قوی و نزديک با چالشهای سوسيولوژيک ميباشد.‏ احزاب<br />

سياسی که با خصلتها و شمايل قومی و قبيلوی در پارلمان راه میيابند قوياً‏ به منافع قومی و سمتی منهمک ميباشند.‏<br />

احزاب سياسی حايز چنين خصايل بر مبنای منافع و مصالح بخصوص قومی،‏ سمتی و منطقوی خود احتمالاً‏ با<br />

ساير احزاب مماثل ائتلاف نموده و زمينه را برای بروز اختلافات فیمابين پارلمان و رئيس جمهور ‏(رئيس اجرائيه)‏<br />

مساعد خواهد ساخت و به اين ترتيب عامل سكتگی در پيشبرد امور اجرائی خواهد شد.‏<br />

در پارلمان آينده کشور حضور تمايلات سياسي متباين زمينه را برای اعمال نفوذ شخصي وکلاء در ارگانهای<br />

دولتی و ادارات مساعد میسازد.‏ هر گاه چنين اعمال نفوذ از طرف ادارات دولتی مورد پذيرش و تمكين قرار نگيرد؛<br />

احتمالاً‏ وکلا با استفاده از امکانات استجواب و استيضاح عليه حکومت و قوه اجرائيه دست به کار خواهد شد.‏<br />

اين عمل بالذات موجب ضعف حکومت ميگردد.‏ چنين وضعی به احتمال قوی برای دورههای بعدی محسوس و<br />

ملموس بود و تا ظهور يک اپوزيسيون قوی و منسجم پارلمانی و حايز يک پلاتفورم سياسی و پروگرام ملی به قوت<br />

خود باقی خواهد بود.‏ اين چالشها از مفيديت و کارآئی ملی پارلمان جداً‏ ميکاهد.‏<br />

‎٣‎ چالشهای ناشی از عملکردهای دولت:‏<br />

دولت افغانستان در سطح شرايط نابسامان کشور دستآوردهای قابل ملاحظهای داشته است.‏ معهذا اين<br />

دستآوردها در حدی نبوده است که موجب قناعت خاطر پر مدعای مردم و نيروهای وابسته به اپوزيسيون کشور قرار<br />

گيرد.‏ بايد اعتراف نمود که جنگ و ويرانگری دو دهه اخير در کشور زير بناهای ساختاری جامعه را کلاً‏ منهدم<br />

نمود.‏ حوادث نافرجام يازدهم سپتامبر ٢٠٠١ و متعاقباً‏ طرح پاليسیهای تروريسم زدائی و تعقيب سياست نظم نوين<br />

جهانی،‏ شرايط را در سطح بينالمللی و بالاخص در منطقه آسيای جنوبی و مرکزی به تغييرات ماهوي روبرو ساخت.‏<br />

برمبنای همين سياست افغانستان در محراق توجه ابرقدرت عصر ما يعنی اضلاع متحده آمريکا قرار گرفت.‏<br />

تعقيب همين سياست مستوجب آن بود تا به دو پديده يعنی امنيت و ثبات سياسی در افغانستان توجه صورت بگيرد.‏ اين<br />

دو ضرورت بنيادی،‏ بالوسيلهء قوای صلح بينالمللی به رهبری آمريکا تأمين گرديد.‏ ضمناً‏ در کنفرانس بن موافقات<br />

لازم در جهت ايجاد يک ميکانيزم سياسی و حقوقی برای کشور صورت گرفت.‏ سه عنصر بسيار مهم يعنی تأمين<br />

امنيت،‏ تهيه ميکانيزم حقوقی و سياسی و فراهمآوری کمکهای اقتصادی که برای اعمار مجدد کشور حياتی و عمده<br />

پنداشته ميشد؛ بحيث زيربناهای بازسازی تهيه گرديد.‏ برمبنای موافقات کنفرانس بن،‏ گامهای فراخ و تاريخی در جهت<br />

ثبات و استحکام کشور گذاشته شد.‏<br />

تدوين قانون اساسی انتخابات رياست جمهوری و در آينده نزديک انتخابات پارلمانی گامهائی است که در<br />

شرايط جامعهء مابعد جنگ در کشور برازنده است.‏ گامهای موفقيت آميز اولی و تعقيب آن با استواری و ثبات؛<br />

مستوجب تشکيل يک هيأت اجرائيه يا حکومت مرکزی نيرومند،‏ شايسته و با قوت اراده و عمل بود.‏ متأسفانه<br />

حکومات يا هيأتهای اجرائيوی آه اصولاً‏ بمنظور تحقق آرمانهای ملی تشکيل گرديد؛ برمصلحتهائی تکيه داشت<br />

که رعايت آن در يک حد معين از ضرورتهای روز جامعه ما پنداشته ميشد.‏ ‏(چنانچه قدرت سياسي در هيأت اداره<br />

موقت در بن بدواً‏ بصورت افقی و متناسب به نيرومندی گروههای شامل کنفرانس،‏ توزيع گرديد و با انتقال هيأت به<br />

کابل قدرت سياسی يک بار ديگر بصورت عمودی تقسيم گرديد و وزارتخانهها بحيث پايگاههای قومی و سمتی در<br />

کنترول وزرای قومی گذاشته شد).‏ با اين عمل بنيان حکومت و قوه اجرائيوی کشور نه تنها با آفاقيت و شايسته<br />

سالاری استوار نگرديد بلکه مهر تأييد بر افتراق قومی و تقسيم قدرت برمبنای آن گذاشته شد.‏ به همين وسيله با اين


□ ٦٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

عمل قدرت اجرائيوی از ماهيت سياسی آن خارج ساخته شد و بحيث ارگان تمثيل قدرت قومی در آورده شد.‏ نتيجتاً‏<br />

ادارات نه بر مبنای اهليت و کفايت؛ بلکه بر مبنای قوميت و روابط تنظيم گرديد.‏ از يکطرف ادارات متورم گرديد و<br />

از جانب ديگر کارآئی آن از روز تا روز به تحليل رفت.‏ و اينک امروز در آستانه يک بحران اداری لغزنده و قابل<br />

انديشه قرار داريم.‏<br />

از آنچه آه در رابطه به اداره وسياست و ناهنجاریهای آن گفتيم،‏ لابد به اين باور ميرسيم که اثرات آن در همه<br />

شئون حياتی ما ملموس و محسوس است.‏ اثر عمده و مهم آن در روند بازسازی و بکار برد درست کمکهای اقتصادی<br />

در اين زمينه است.‏ عدم موجوديت يک هيأت اجرائيوی يکدست و کارشناس و نبود يک اداره سالم و مؤثر،‏ موجب<br />

گرديد تا بدون توجه به ضروتهای بازسازی کشور در کوتاه مدت و دراز مدت و بدون در نظر داشت اولويتهای<br />

اقتصادی تا هنوز به ضرورتهای اوليه جامعه رسيدگی صورت نگرفته است.‏<br />

در شرايط کنونی آنچه بيشتر جامعه و دولت را تهديد مينمايد،‏ موجوديت عوامل بحرانزا در سياست،‏ اداره و<br />

اقتصاد کشور است که متقاضی رسيدگی کارشناسانه و مسلکی عاجل پنداشته ميشود.‏<br />

پارلمان آينده افغانستان با همه خصلتها و کريكتريست ها آه از آن تعريف نموديم؛ عمدتاً‏ مرکب خواهد بود از<br />

يک اپوزيسيون ائتلافی و حاميان پارلمانی دولت.‏ اپوزيسيون ائتلافی احتمالاً‏ بيرحمانه در برابر دولت و عملکردهای<br />

آن موضعگيری خواهد نمود آه هدف عمدهء آن اثبات ناتواني هاي دولت در عرصه هاي سياسي،‏ اداري و اقتصادي<br />

خواهد بود.‏ اين چالش نهايت بزرگی است که پارلمان به آن توجه جدی خواهد داشت و با يقين که دولت را در برابر<br />

سؤالات دست و پاگيري قرار خواهد داد.‏<br />

از آنچه گفته آمديم چنين مستفاد ميگردد که با موجوديت چالشهای متذکره نقش پارلمان در اشاعه دموکراسی<br />

ناچيز خواهد بود.‏ معهذا بايد ملتفت بود که دموکراسی بذات خود محصول و ثمره مبارزات سياسی در جهت تحقق<br />

حاکميت ملی است.‏ هر گاه پارلمان با در نظر داشت اصل حاکميت ملی و بمنظور تحقق آن با يک پاليسی ملی و فرا<br />

قبيلوی برای حصول آرمانهای ملی در رقابت مثبت با دولت قرار بگيرد،‏ نقش بسيار سازنده در پيشبرد آمال ملی و<br />

اشاعه دموکراسی و رشد کلتور سياسی جامعه افغانی خواهد داشت.‏ عدم همآهنگی حکومت و پارلمان و رو در<br />

روئیهای زورگويانه و مبتنی بر منافع سکتاريستی نه تنها حصول اهداف ملی را بمشکل مواجه میسازد بلکه<br />

دموکراسی را در نطفه نابود ميسازد.‏<br />

خلاصه،‏ نتيجه و پيشنهادات:‏<br />

با همه کمیها و کاستیهائی که جامعه امروز ما بارث گرفته و يا خود مؤجد آن بودهايم؛ ناگزيريم راههای<br />

برون رفت از بنبست کنونی ‏-که بحرانزا و پر مخاطره جلوه مينمايد-‏ را از اوليتهای ملی پنداشته و جداً‏ در رفع و<br />

اصلاح آن بکوشيم.‏<br />

افغانستان نه در دو راهی بلکه در چهار راه حوادث با چالشهای سرنوشت ساز روبرو است.‏ از يک طرف<br />

شرايط بينالمللی زمينههای بهروزی و عمران مجدد کشور را فراهم نموده و از طرف ديگر بحرانها و تنشهای<br />

گونه گون سلامت و هستی کشور را تهديد مينمايد.‏ با اين حال جريان حوادث از روز تا روز ما را در صف بزرگان<br />

سياست جهانی و بازیهای دقيق بينالمللی قرار ميدهد.‏ افغانستان امروزی نميتواند در انزوا باشد و دولتمداران کنونی<br />

نميتوانند بيشتر ازين به سرنوشت کشور و مردم،‏ روشهای اهمال کارانه در پيش بگيرند.‏<br />

لهذا دولتمداران که مطابق به دستور قانون اساسی از موقفهای انتخابی برخوردار هستند با چلنجهای بزرگی<br />

روبرو ميباشند.‏ پارلمان بحيث عاليترين مظهر اراده مردم مسئول کنترول هيأت حاکمه دولتی بوده و در اين راستا<br />

نقش تعيين کننده دارد.‏ هر يک از ارگانهای اجرائيه و مقننه ‏(پارلمان)‏ در برابر مردم کشور مسئوليت دارند.‏ اين<br />

مسئوليت جز با درک رسالت تاريخی اين ارگانها و با اتخاذ پاليسیهای ملی و آفاقی ممکن و ميسر نخواهد بود.‏ با<br />

همين اميدواری و بمنظور اينکه دولت کنونی با پارلمان آينده کشور در همآهنگی قرار داشته و با همکاری و درک<br />

متقابل در جهت وصول به آرمانهای ملی و سعادت کشور گام بردارند؛ دولت کنونی قبل از انتخابات پارلمانی بايد<br />

دست به اصلاحات بنيادی در جهت مسايل بحرانزای کشور بزند تا از شدت تنش ميان پارلمان و دولت کاسته باشد.‏<br />

مسايل حاد و بحرانزا که عامل عمده و تعيين کننده ساير پرابلمها ميباشد عبارتاند از:‏<br />

مسايل حقوقی و سياسی:‏ عدم موجوديت يک سياست ملی ‏(سياست داخلی و خارجی بحران عدم اعتماد <br />

ترکيب نا موزون حکومت،‏ عدم هماهنگی ميان وزراتخانهها عدم موجوديت يک حکومت تکنوکرات)‏<br />

مسايل اداره:‏ عدم کارآئی اداری عدم همآهنگی ميان ادارات و عدم دانش و صلاحيتهای مسلکی<br />

مسايل اقتصادی:‏ لگام گسيختگی اقتصاد بازار عدم موجوديت پلان افغانستان بحيث بازار کالاهای مصرفی<br />

وابستگی اقتصادی به خارج فرار نيروهای زيربنايي اقتصادی.‏ عدم رسيدگی به اين مسايل کشور را در ورطه يک<br />

بحران همه گير قرار خواهد داد که جبران آن جز در اِزای هستی سياسی کشور ميسر نخواهد بود.‏<br />

چه بايد کرد؟


□ ٦٩ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

بمنظور اينکه کشور در سراشيبی اين بحرانهای لغزنده گير نيافتد،‏ مختصراً‏ براههای برونرفت نظری<br />

مياندازيم.‏<br />

طرح يک سياست ملی ‏(سياست داخلی و خارجی)‏ با در نظر داشت مصالح ملی و با توجه به جايگاه افغانستان<br />

در سياست منطقوی و بينالمللی.‏<br />

تشکيل يک حکومت برمبنای ارزشهای مسلکی و تکنوکراتيک ‏(شايسته سالاری و کارآگاهی)‏<br />

تشکيل يک هيأت اجرائيه سياسی برمبنای توانائیهای کاری نه بر مبنای ارتباطات و مصلحت<br />

تأسيس يک شورای عالی تصميم گيری در امور سياسی،‏ اداری و اقتصادی و اجتماعی ‏(ترکيبی از دانشمندان<br />

و کارآگاهان طراز اول)‏<br />

تأسيس يک ارگان اداری بسيط ‏(غيرمتورم)‏ با کارآئی يک اداره سالم و ايجاد هماهنگی در هرم اداره دولت.‏<br />

‏(اداره مجهز با شخصيتهای با دانش و واجد صلاحيتهای مسلکی)‏<br />

طرحريزی يک پلان اقتصادی همه جانبه بمنظور تنظيم اموراقتصادی ‏(توليد،‏ توريد،‏ توزيع و تشخيص<br />

اولويتها و ايجاد توزن در تجارت داخلی و خارجی)‏<br />

اتخاذ يک سياست متوازن و معقول برای جلوگيری از فرار نيروهای زيربنائی اقتصادی ‏(فرار سرمايه و<br />

سرمايهگذار)‏<br />

پرسش و پاسخ<br />

پروفيسر سعدالدين هاشمي:‏ فرموديد آه در داخل پارلمان ايديولوژي يا ايديولوژي ها نفوذ آردند.‏ به عقيده شما مسئول<br />

عمدهء آن آي بود؟ حكومت بود؟ شخص بود؟ مسايل قبيلوي،‏ منطقوي يا فاميلي در اينجا دخيل بوده يا خير؟ زيرا تا<br />

جاييكه برداشت من است؛ عملكرد حكومت خوب نبود.‏ مثلا در دورهء صدارت نور احمد اعتمادي،‏ داود خان،‏<br />

اعتمادي و فاميل شاهي مسئوليت عمده را در اين مورد داشتند.‏ بخاطريكه داود خان گروپهاي ايديولوژيك چپ را<br />

تقويه آرد.‏ اعتمادي سر آنها آار آرد و خاندان شاهي هم آنها را تقويه آردند.‏ داود خان هم دو طرز مختلف برخورد<br />

را با اينها داشت.‏ در يك نوبت اينها را حمايه آرد و در نوبت ديگر ‏«ايديولوژي هاي بيگانه»‏ را تقبيح آرد.‏ مسئلهء<br />

ديگر اگر از منظور تان از ايديولوژي چپي ها بوده باشد؛ اينطور نيست و تنها چپي نيست.‏ اگر منظور تان ورود<br />

ايديولوژي ها از خارج بوده باشد؛ نفوذ ايديولوژي ها از شمال و از شرق هر دو افراطي بودند.‏ تضاد ها و برخورد<br />

هايي هم آه در داخل پارلمان پيدا شد،‏ زياد تر بين همين دو نوع ايديولوژي شد.‏ نظر شما درين مورد چيست؟<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ اشارهء من در صحبتهايم فقط از نظر حقوقي بود.‏ بنا بر اينكه دساتير قانون اساسي عملي نشد،‏<br />

قانون احزاب توشيح نشد،‏ احزاب سياسي بگونهء دموآراتيك و با پيروي از ايديولوژي هاي مختلف و تعقيب اهداف<br />

متنوع؛ بوجود نيامدند.‏ تنها آن احزابي آه مطابق يك ايديولوژي خاص بودند و قبلاً‏ در جامعهء ما بر اساس مداخلات<br />

بيروني تعبيه شده بودند؛ توانستند به پارلمان افغانستان راه پيدا نمايند.‏ اما عدم توشيح قانون احزاب از طرف پادشاه<br />

وقت افغانستان،‏ يك مانع در برابر احزاب سياسي خلق آرد آه مطابق به مصالح ملي در داخل جامعهء افغانستان<br />

ظهور ميكردند.‏ من با شما همنوا هستم آه در اينصورت شايد ايديولوژي هاي مختلف بوجود مي آمد.‏ بنا بر اين يكي<br />

از احزابي آه از پشتيباني خارجي قوي برخوردار بود،‏ توانست به پارلمان راه بيابد و ساير احزاب،‏ چون قانون<br />

احزاب توشيح نشد،‏ از فعاليت و راه يابي به پارلمان محروم ماندند.‏ من آاملا با شما همنوا هستم آه عملكرد حكومت<br />

نيز در دوران دههء دموآراسي،‏ دموآراتيك نبود و اصلا خود رژيم ماهيت دموآراتيك نداشت.‏ از همين خاطروقتي<br />

يك رژيم مانع بوجود آمدن احزاب سياسي – آه در قانون اساسي تذآر رفته بود–‏ مي شود؛ اين خود نشاندهندهء ماهيت<br />

رژيم است.‏<br />

داآتر وهاب:‏ من مي خواستم در مورد انگلستان بگويم آه در انتخابات اخير‎٣۶‎ فيصد مردم به حزب آارگر راي<br />

دادند.‏ يعني در حقيقت حزب بر سراقتدار آارگر در انگلستان از ۶۴ فيصد مردم خود نمايندگي نمي آند.‏ و در يك<br />

تعداد انتخابات ها تغييراتي آوردند آه مثلاً‏ در انتخابات اروپا و آيرلند شمالي،‏ حالا به سيستم تناسب نفوس پيش مي<br />

روند.‏ ولي در خود انگلستان هنوز هم سيستم حوزه اي و همان سيستمي را آه در سابق داشتند،‏ ادامه مي دهند.‏ اين<br />

مسئله آه مردم در اروپا يك آپاتي ‏(عدم تمايل)‏ نسبت به انتخابات پيدا آرده اند،‏ اگر از نظر تاريخي ببينيم،‏ سير پايين<br />

رونده داشته است.‏ اين سيستم اقليت را آه در انگلستان جريان دارد و حتي ممكنست مسئله نمايندگي مردم در حزب بر<br />

سر اقتدار به ٣٠ فيصد هم برسد؛ اين اشتراك – ويا آاهش اشتراك-‏ مردم را در پاليسي داخلي و خارجي چه رقم مي<br />

بينيد؟


□ ٧٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

١<br />

سوال دوم اينكه در مورد سيستم تناسبي – آه اآثر آشور هاي اروپايي به همين سيستم روان هستند-‏ چرا حكومات<br />

ائتلافي بعد از انتخابات مثلا در ناروي و سويدن پايدار هستند؛ ولي در ايتاليا-‏ آه عين سيستم را دارد-‏ هر هفت يا<br />

هشت ماه دولت ائتلافي تغييرميخورد؟ آيا اين آدام فرق جامعه،‏ يا آلتور سياسي است يا آدام گپ ديگر است؟<br />

هارون امير زاده:‏ البته با احترامي آه به استاد محترم دارم،‏ چند سوال را مطرح ميكنم:‏ اول در مورد پارلمان<br />

انگلستان،‏ آه مادر پارلمانتاريزم است و ديگر آشور ها از آن آاپي آردند.‏ من مي خواهم عرض آنم آه انگلستان<br />

وقتي تعداد زيادي از آشور هاي ديگر را آه مستعمرهء خود ساخته بود،‏ اين سيستم پارلماني خود را هم در آنجا برده<br />

بود.‏ هندوستان در ميان آشور هاي جهان سوم،‏ يگانه آشوري است آه توانسته است به برآت همين سيستم دموآراسي<br />

است آه از انگلستان به هندوستان رفته است و محصول پختگي جامعهء انگليس است-‏ نه جامعهء هند-‏ ولي مردم هند<br />

بعد از وصول استقلال خود؛ بصورت بسيار خلاقانه از آن استفاده آردند.‏ چنانچه انتخاباتي آه يك يا دو سال قبل در<br />

هندوستان شد،‏ جهان را تكان داد آه چگونه يك سيستم دموآراتيك در يك آشور بي حد بغرنج مانند هند اينقدر ريشه<br />

گرفته است.‏ درين زمنيه اگر توضيحاتي داشته باشيد.‏<br />

در مورد سيستم دو حزبي انگلستان آه فرمودند،‏ اخيرا حزب سومي هم بسيار قدرتمند شده است،‏ بنام حزب ليبرال-‏<br />

دموآرات ‏(يا ليبدِم).‏ البته در انگلستان بيش از يكصد و چند حزب وجود دارند ولي آمتر توان اينرا دارند آه به<br />

پارلمان راه بيابند.‏<br />

ديگر اينكه پارلمان در افغانستان بعد از سال ١٩١٩ يعني در زمان امان االله آمده است؛ من به اين موافق نيستم.‏ هر<br />

چند دولت امان االله خان تلاش آرد آه يك دولت مشروطه را بسازد ولي زمان و فرصت آافي برايش دست نداد.‏<br />

جوانان افغان تلاش زياد آرد آه پارلمان بسازد.‏ در آخرين لويه جرگه اي آه امان االله خان داير آرد،‏ ١۵٠ نفر را<br />

براي ايجاد يك پارلمان انتخاب آرد،‏ به شرطي آه اعضاي لويه جرگه نباشند.‏ اما در نتيجهء سقوط دولت اماني موفق<br />

نشدند.‏ به گفتهء غبار،‏ سنگ پارلمانتاريزم را در افغانستان،‏ خانوادهء نادر گذاشت.‏ اولين بار در اسناد آرشيفي آه<br />

بدست آمده است،‏ براي اولين بار در قرن بيستم آلمهء پارلمان خواهي را در جنبش مشروطيت اول و اسناد ‏«جمعيت<br />

سري»‏ تذآر رفته است.‏<br />

در رابطه با آلمهء ‏«ايديولوژي هاي صادراتي»‏ آه مدت زيادي است آنرا مي شنوم،‏ بايد بگويم آه در عصر جهاني<br />

شدن آه جهان به يك دهكده تبديل شده است و سرعت داد و گرفت بسيار زياد است؛ بحث ايديولوژي هاي صادراتي يا<br />

وارداتي يك بحث علمي نيست.‏ همه چيز مي تواند صادراتي باشد.‏ همين نظريهء پارلمان مثلا در افغانستان،‏ از<br />

انگلستان يا فرانسه صادر شده است.‏ اصلا خود مدرنيتي و تجدد صادر شده است.‏ مدرنيتي در اروپا تولد شده است نه<br />

در افغانستان.‏ از يك طرف ايديولوژي هاي صادراتي را محكوم ميكنيد و از طرف ديگر هم مي گوييد آه رژيم در<br />

دههء دموآراسي دموآراتيك نبود.‏ ببينيد وقتي آه يك رژيم دمكراتيك باشد،‏ هر نوع ايديولوژي هم حق خود را مي<br />

داشته باشد تا تبليغ شود.‏ چنانچه ايديولوژي آمونيستي واقعاً‏ از بيرون آمد و محصول داخل جامعهء افغانستان نبود.‏ در<br />

واقع غير از لويه جرگه،‏ هيچ چيز ديگر محصول جامعهء افغاني نيست.‏<br />

در رابطه به سه چالشي آه شما اشاره آرديد آه در پارلمان آينده خواهد بود،‏ من با يك چالش آن موافق هستم و آن<br />

چالش هاي قومي و زباني است.‏ من متأسفانه دو نظر ديگر تان را رد ميكنم.‏ شما گفتيد آه يك اآثريتي از احزاب<br />

آوچك در برابر دولت قرار خواهند گرفت.‏ بدون اينكه فكر آنيم آه در جامعهء افغانستان يك رژيم تماميت خواهي را<br />

چگونه پايان ببخشيد؛ به بحران مشروعيت در افغانستان چگونه پايان ببخشيد؛ در اين مسئله هم بايد توجه آنيم آه<br />

چگونه و به چه تناسب مي تواند يك اآثريت در پارلمان بوجود بيايد.‏ يعني اگر يك اآثريت مخالف ٨٠-٧٠ فيصدي در<br />

مقابل دولت تشكيل شود،‏ يقيناً‏ آه بحران آور است.‏ اما اگر شما يك اآثريت ۵٠-۴٠ فيصده داشته باشيد،‏ يقيناً‏ جلو<br />

بسيار حرفها را مي گيرد.‏ دولت هم همين نگراني شما را دارد و حتي جامعهء جهاني نيز همين نگراني را شايد بيشتر<br />

از دولت دارد و شما مي خواهيد بگوييد آه راه هاي زيادي وجود دارد آه دولت مي تواند جلو اينرا بگيرد.‏ يكي از راه<br />

هايش را پيشنهاد نمي آنيد و من براي شما مي گويم آه راه تقلب در انتخابات است.‏ يگانه راهي آه دولت مي تواند<br />

جلو ايجاد يك اپوزيسيون قوي را بگيرد،‏ تقلب در انتخابات است.‏ دولت تلاش ميكند آميته هايي را آه ساخته<br />

است،استفاده آند.‏ دفتر مشترك تنظيم انتخابات يك نهاد آاملا دولتي است.‏ تقلب آاري اش در انتخابات رياست<br />

1<br />

فرمان شماره ۴٠ مورخ ۵/۶/١٣٨٢ رييس محترم دولت انتقالي اسلامي افغانستان در ارتباط به تاسيس دفتر مشترك تنظيم انتخاباتJEMB<br />

يك و نيم ماه<br />

صادر شد آه حدوداً‏ پنج ماه قبل از تصويب قانون اساسي نافذ افغانستان،‏ در تاريخ<br />

بعد از تصويب قانون اساسي،‏ طي فرمان شماره ١٣٨٢/١١/٢٩ رييس محترم دولت انتقالي اسلامي افغانستان،‏ - الي تصويب<br />

قانون انتخابات و ايجاد آميسيون مستقل انتخابات-‏ صلاحيت هاي دفتر مشترك تنظيم انتخابات باز هم بيشتر شد.‏ به اين معنا آه علاوه بر<br />

صلاحيتهاي فرمان شماره ۴٠، مسئوليت آلي آماده گي،‏ تنظيم،‏ برگزاري و نظارت از جريان انتخابات ‏(مادهء اول فرمان را دارد.‏ و<br />

١۴ جدي ۴) ١٣٨٢ جنوري ،(٢٠٠۴ بود.‏<br />

(١١٠<br />

١١٠ مورخ


□ ٧١ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

.(١١٠<br />

جمهوري و قبل از آن در حين لويه جرگه قانون اساسي بر همه معلوم شد.‏ اين آميت نفوس را آه براي افغانستان داده<br />

اند،‏ همان آميت بحران آوري است آه باباي ملت در زمان حكومت خود داده بود.‏ ازين نقطهء نظر،‏ راهي آه اين<br />

نگراني را برطرف بسازد و اآثريتي در مقابل دولت در پارلمان نيايد،‏ فقط راهش تقلب در انتخابات است و براي اين<br />

آار پيش از پيش آماده گي گرفته شده است.‏ در زمان دههء دموآراسي يا قبل از آن دو يا سه نفر از مخالفين سرشناس<br />

مانند محمودي و غبار وجود داشتند آه دولت را به پرابلم هاي بسيار دچار آردند،‏ بطوريكه بعد از دورهء هفتم حتي<br />

آنها را به زندان فرستادند.‏ در دورهء دوازدهم شورا ‏(اولين دورهء شورا در دههءدموآراسي)‏ هم يك سلسله اعضا و<br />

سازمانهاي آمدند آه براي دولت درد سر ساز شدند.‏ اين آشور در گذشته تحمل پنج يا شش نفر مخالف را نداشت؛ ولي<br />

حالا واقعاً‏ فضا آاملا تغيير آرده است و مخالفين از هر نوع ممكن است در پارلمان بيايند.‏<br />

عزيز االله مرموز:‏ با وصفي آه صحبت جناب داآتر صاحب هاشمي بسيار تسلسل داشت،‏ اما با آنهم يك توضيح مي<br />

خواهم از ايشان درمورد دو دورهء دموآراسي آه به عقيدهء من قلابي بودند.‏ منظور من دورهء دموآراسي صدرات<br />

شاه محمود خان و دورهء دههء دموآراسي است.‏ گاهي از طرف سلطنت دموآراسي اعلان مي شد و گاهي دآتاتوري.‏<br />

و اين مسئله چهار دفعه تكرار شد.‏ يعني دو دفعه دموآراسي آمد و دو دفعه دآتاتوري.‏ در اين دو دوره دموآراسي بايد<br />

براي امروز افغانستان تمرين مي شد تا ما امروز آر و آور براي دموآراسي نمي بوديم.‏ در دورهء شاه محمود خان،‏<br />

بعقيده من وي يك مامور بود آه بر اساس فرمان شاه به صدرات گماشته شد و بر اساس فرمان شاه عزل شد.‏ در<br />

دورهء وي دموآراسي آمد،‏ انتخابات آمد،‏ دورهء هفت شورا تشكيل شد.‏ عناصر بسيار مفيدي از ولايات افغانستان به<br />

شورا آمدند؛ از قبيل داآتر محمودي،‏ غبار،‏ از جلال آباد استاد گل پاچا الفت،‏ از قندهار عبدالحي حبيبي،‏ از ميمنه<br />

مولانا خلسه و...‏ به هر حال اين عناصر در اثر يكمقدار آزادي آه داده شده بود،‏ توانستند به پارلمان راه بيابند.‏ در<br />

همين دورهء هفت پارلمان دخالت رييس حكومت هم در امور پارلمان بسيار شديد نبود.‏ و اين چند نفر منور و وطن<br />

پرست و مشروطه خواه توانستند بر سر مسايل حياتي افغانستان؛ حتي اآثريت شورا را به نفع خواسته هاي مشروع<br />

مردم خود بچرخانند.‏ بهترين مصوبات شورا در همين دورهء هفت صورت گرفت.‏ در خاتمه باز هم بر اساس فرمان<br />

شاه،‏ دآتاتوري داود خان ‏(دورهء صدارت)‏ بوجود آمد.‏ باز دوباره بر اساس فرمان شاه،‏ دموآراسي دوباره در دورهء<br />

دههء دموآراسي آمد.‏ در دورهء انتقال داآتر يوسف خان به صدارت رسيد.‏ و باز توطئه صورت مي گيرد و باز بر<br />

اساس مصلحت شاه و بقاي دودمان خاندان دموآراسي از بين مي رود و دوباره داود خان به قدرت ‏(دورهء رياست<br />

جمهوري)‏ مي رسد.‏ به نظر من براي انتباه گرفتن در مورد پارلمان آينده،‏ بايد سر اين دو دوره بحث زياد تر صورت<br />

بگيرد.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ شما آودتاي داود خان را به تفاهم خود پادشاه مي دانيد؟<br />

عزيز االله مرموز:‏ به نظر بعضي از آارشناسان امور مانند مير محمد صديق فرهنگ،‏ اين آودتا را مصلحت آميز و<br />

درتفاهم با شاه دانسته است.‏<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ اين گفته درست است آه رژيم پارلماني انگلستان همراه با پديدهء استعمار به ديگر آشور ها هم<br />

برده شد.‏ مگر بعد از جنگ عمومي دوم ثابت شد آه اين سيستم بسيار پيشرفته تر از شرايط اجتماعي و سياسي اآثر<br />

آشور هاي تحت استعمار بود و به همين خاطر،‏ قوانين اساسي بسياري از اين آشور ها تغير آرد يا تعديل شد.‏ اين<br />

خود نشان مي دهد آه يك سيستم استعماري خواست آه نوع رژيم خود را بقبولاند اما نتوانست آه در عمل تطبيق<br />

گردد.‏ در مورد هندوستان،‏ من خودم زياد معتقد نيستم آه دموآراسي آن شبيه آن چيزي است آه در غرب وجود دارد.‏<br />

بخاطريكه فاصله زياد بين خود طبقات اجتماعي و نيز بين طبقات اجتماعي با حكومت در هند وجود دارد.‏ در مورد<br />

سيستم دو حزبي انگلستان،‏ درست است آه احزاب ديگري هم اخيرا قدرت گرفته اند،‏ اما تا هنوز نتوانسته اند آه<br />

سيستم دو حزبي انگلستان را تغيير بدهند.‏ موثريت حزب سوم،‏ وقتي برجسته مي شود آه تفاوت بين دو حزب عمده و<br />

رقيب ناچيز باشد،‏ درين حالت حزب سوم با ائتلاف با هر يك از آن دو حزب مي تواند بر نتيجة انتخابات تغيير اساسي<br />

بياورد.‏ در مورد احزاب سياسي افغانستان،‏ طي مبارزات آزاديخواهي مشروطيت اول و دوم،‏ سبب شد آه تشكيل يك<br />

سلسله احزاب و گروپ هاي سياسي با تحولات دموآراتيك در افغانستان آنروز،‏ آغاز شد.‏ اما بنا بر ماهيت رژيم<br />

نتوانستند آه اين احزاب آن استواري لازم را پيدا بكنند تا بتوانند در آينده افغانستان موثريت داشته باشند.‏ در مورد<br />

اصطلاح ايديولوژي هاي صادراتي،‏ منظور من اينستكه اين ايديولوژي ها محصول تحول جامعهءافغانستان نبودند؛<br />

دارالانشاء انتخابات تحت نظارت و هدايت دفتر مشترك تنظيم انتخابات و بر اساس مشوره و همكاري يوناما وظايف ذيل را بر عهده مي<br />

١٣٨٣ نافذ گرديد،‏ در مادهء<br />

گيرد:....‏ ‏(ماده سوم فقره دوم،‏ فرمان وقتي قانون انتخابات بر اساس فرمان شماره<br />

هفتم آن » جريان انتخابات توسط آميسيون مستقل انتخابات اداره مي گردد»‏ اما در مادهء بسيار مهم ۶١ از قانون انتخابات،‏ موقف آميسيون<br />

مستقل انتخابات پايين تر از دفتر مشترك تنظيم انتخابات تعيين گرديده و ‏«آليهء صلاحيت هايي آه حسب اين قانون به آمسيون مستقل<br />

انتخابات تفويض شده،‏ الي پايان دورهء انتقالي توسط دفتر مشترك تنظيم انتخابات اعمال مي گردد».‏ آميسيون مستقل انتخابات بعد از ايجاد،‏<br />

موقف آميسيون موقت انتخابات را در دفتر مشترك تنظيم انتخابات احراز مينمايد.....‏ ‏(توضيحات تدوين آننده)‏<br />

٢٨ مورخ /٣/٧


□ ٧٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

بلكه از بيرون قبولانده شدند تا بخاطر اهداف آشور مثلا شورا هاي وقت،‏ اين احزاب در افغانستان تعبيه شدند.‏<br />

بخاطري آلمه تعبيه را استعمال آردم آه يك تعداد مردمي آه خودشان اصلا اين ايديولوژي را درك نكرده بودند؛ ولي<br />

در افغانستان تبليغ مي آردند و بالاخره از آن يك حزبي را ساختند آه مطابق به فرمايشات بيرون و به آمك اقتصادي<br />

بيرون بود.‏<br />

هارون اميرزاده:‏ اگر حزب بورژوازي مي آمد شما چه فكر ميكرديد،‏ بنيادگرايي اسلامي آه در مقابل اسلام سنتي در<br />

افغانستان تشكل يافت،‏ آيا آنها صادراتي نبودند؟<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ هر عقيده و ايديولوژي مي تواند وارد شود،‏ اما در افغانستان فقط در چارچوب تشكيل احزاب<br />

سياسي اين موضوع را بررسي آرديم و گفتيم آه احزابي آه قبلا توسط آمك خارج در افغانستان تعبيه شده بودند،‏<br />

توانستند فعاليت هاي حزبي خود را ادامه بدهند،‏ اما احزاب ديگر تشكيل شده نتوانستند؛ بخاطر آمبود امكاناتي آه<br />

بدسترس شان بود.‏ در مورد احزاب خورد و آوچكي آه در پارلمان آينده عرض وجود مي آنند و يا در مورد تمايلات<br />

حزبي آه در آنجا تبارز مي آنند؛ موجب مي شوند آه بخاطر يك جبهه گيري عليه دولت،‏ آن احزاب ائتلاف بكنند.‏ و<br />

هدف از ائتلاف آنها هم فقط اين خواهد بود آه دولت را مورد حمله قرار بدهند.‏<br />

هارون اميرزاده:‏ تا آنون از ميان احزابي آه ساخته شده اند،‏ بيش از نصف شان يا توسط خود دولت ساخته شده اند يا<br />

توسط حاميان دولت آمك شده اند.‏ اگر اينطور احزاب به نفع دولت در پارلمان جبهه بسازند،‏ شما چه مي گوييد؟<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ صحبت ما سر اين نيست.‏ ما ميگوييم آه احزاب سياسي خورد و آوچكي چه عليه دولت يا بر له<br />

دولت عرض وجود مي آنند.‏ اما اينكه چه تعداد به نفع دولت دست به آار مي شوند و چه تعداد عليه دولت،‏ آينده<br />

قضاوت خواهد آرد.‏ در مورد راه علاج تقلب آه شما گفتيد؛ شايد دولت دست به تقلب بزند و يا راه هايي را پيش<br />

بگيرد آه به هر طريقي به موفقيت دست بيابد.‏ ولي در نظام فعلي بنا بر عملكرد دولت،‏ يك سلسله بحرانات در آينده<br />

تبارز خواهد آرد آه رژيم ما را و مردم ما را و هستي و موجوديت افغانستان را تهديد ميكنند.‏ بسياري پرابلم ها ناشي<br />

از بحران اداري است،‏ ناشي از بحران اقتصادي و ناشي از بحران سياسي است.‏ هر مشكل ديگر به نحوي از انحاء به<br />

يكي ازين بحران ها مربوط مي شود.‏ اگر خواسته شده باشد آه پارلمان در يك تضاد مطلق با دولت قرار نگيرد،‏ بايد<br />

اين مسايل را چاره جويي آنند.‏<br />

در مورد سوال آقاي مرموز:‏ آه از دموآراسي قلابي زمان سلطنت ياد آردند؛ من به يك عبارت بسيار ساده توجه شما<br />

را جلب آردم آه ماهيت رژيم بود.‏ وقتي ما از ماهيت رژيم هاي سلطنتي گذشته صحبت ميكنيم،‏ يعني يك ماهيت<br />

مطلقه،‏ يك رژيمي آه اصلا بر مبناي ارادهء مردم استوار نبوده و ارادهء ذات ملوآانه با خانوادهء شاهي در تمام<br />

تصاميم دخيل بود.‏ وقتي آه مي گوييم در انگلستان يك رژيم سياسي هماهنگي بوجود آمده آه آه باعث بوجود آمدن يك<br />

فرهنگ سياسي پيشرفته گرديده است؛ مفهوم اين گفته اين استكه ما تا وقتي آه اين عناصر را نداشته باشيم،‏ به مشكل<br />

مي توان از يك فرهنگ دموآراتيك و از يك رژيم دموآراتيك صحبت آنيم و يا توقع داشته باشيم آه در آن رژيم بر<br />

اساس ميل و خواسته مردم فعاليتهايي صورت بگيرد.‏<br />

درمورد سوال داآتر صاحب وهاب:‏ بلي،‏ در سراسر دنيا امروزه ميزان مشارآت مردم در انتخابات آمتر شده است،‏<br />

به شمول انگلستان.‏ اما يك يك چيز را نبايد فراموش آنيم آه معمولاً‏ در دموآراسي هاي غربي،‏ وقتي از حكومت بر<br />

سراقتدار صحبت مي شود؛ عبارت از حكومت اآثريت نيست،‏ بلكه حكومت اآثريت جمع اقليت است.‏ در همين سيستم<br />

دو حزبي انگلستان يك حزب بر سر اقتدار است؛ اما حزبي آه در اقليت است،‏ او هم يك شبه حكومت ‏(حكومت سايه يا<br />

را تشكيل مي دهد.‏ تا ضمن پيگيري فعاليتهاي حكومت،‏ بتواند ذهنيت عامهء مردم را به<br />

پاليسيهاي خود جلب بكند و زمينه را براي پيروزي خود در انتخابات آينده فراهم بسازد.‏ بنا بر اين حزب بر سر اقتدار<br />

تنها بر اساس پاليسي خود حكومت نمي آند بلكه منافع عامهء مردم خود را مجبور است آه در نظر بگيرد.‏<br />

( Shadow Cabinet<br />

در مورد شكنندگي حكومات ائتلافي در ايتاليا(جنوب اروپا)‏ و استحكام اينگونه حكومات در آشور هاي اسكنديناوي<br />

‏(شمال اروپا)‏ بايد بگويم آه در ايتاليا احزاب خورد و آوچك زياد هستند آه براي تشكيل حكومت ناچاراً‏ با همديگر<br />

ائتلاف مي آنند و ماهيت چنين ائتلاف هاي حزبي شكننده است اما در آشور هاي اسكنديناوي ريفورم هاي را بوجود<br />

آورده اند آه سبب ثبات سياسي شده است.‏ برخلاف ساير آشور هاي غربي آه فرهنگ ليبرال حاآم است،‏ در اين<br />

آشور ها يك فرهنگ سياسي سوسيال دموآراسي حكمفرماست و اين فرهنگ ذاتاً‏ باعث ثبات در اين آشور ها مي<br />

شود.‏<br />

آقاي مرموز:‏ در انگلستان،‏ بيش از چهل سال مي شود آه حكومت اقليت بر سر آار مي آيد،‏ يعني از ۵٠ درصد آمتر<br />

راي آورده اند.‏ اما نكته اي آه در اينجاست،‏ همانطوريكه استاد هم اشاره آردند،‏ عناصري وجود دارد در انگلستان آه


□ ٧٣ افغانستان و پارلمان<br />

تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسي<br />

دموآراسي را پويا آرده و ثبات را تأمين نموده است.‏ هر چند احزاب اآثرا به اين مسئله اعتراض مي آنند،‏ اما<br />

زمانيكه خودشان بر سر قدرت آمدند،‏ انتقادات خود را در مورد سيستم انتخاباتي تناسبي فراموش آردند.‏ به هر حال<br />

در افغانستان،‏ ما نه سيستم تناسبي را تجربه آرده ايم و نه سيستم راي واحد غير قابل انتقال يا از طرف<br />

ديگر شرايط اجتماعي و سياسي افغانستان هم همانطوريكه اينجا اشاره شد،‏ موضوع مشروعيت است آه بحران اعتماد<br />

هنوز وجود دارد.‏ بنا بر اين انتخابات ممكن است آه به آوردن ثبات زياد آمك نكند،‏ اما براي آوردن يك مشروعيت<br />

شايد آمك آند.‏<br />

SNTV را.‏<br />

١<br />

٢<br />

مورد ديگر اينكه واقعاً‏ وقتي عملكرد دولت را در مدت سه،‏ سه و نيم سال اخير مي بينيم؛ و روش جامعهء بين المللي<br />

را آه هم مي بينيم،‏ آيا واقعاً‏ فكر ميكنيد آه همين ارزشهايي را آه ما و شما به آن اهميت مي دهيم آه دموآراسي است<br />

و ثبات است و قانونيت است؛ براي ديگران نيز واقعاً‏ اين ارزشها،‏ مهم است؟ و يا اينكه براي آنها يك سلسله اهداف<br />

ديگر از قبيل خلع سلاح آردن يك عده بنام جنگ سالار و غيره مهم بود و بقيه را تنها به مردم افغانستان واگذار آرده<br />

اند تا يك عدهء ديگر به تعبير خودشان،‏ با مفاهيمي نظير قانونمندي،‏ دموآراسي و حقوق بشر بر خورد سليقه اي و<br />

شخصي آنند.‏ به عبارت ديگر،‏ يك قسمت موضوعات اصل است و يك قسمت ديگر مسايل،‏ تزئيني و ظاهري است.‏<br />

در اين شكي نيست آه ارزشهاي جديد مانند دموآراسي،‏ قانونيت،‏ انتخابات،‏ حقوق بشر و حقوق زنان وغيره را بايد<br />

براي آشور خود داشته باشيم.‏ اما بعد ازين سه ونيم سال،‏ متوجه شده ايم مردماني هستند آه مي خواهند زير نام اين<br />

ارزشهاي جهاني،‏ يك سلسله آار هاي ديگر را انجام دهند و از اين عناوين استفاده ابزاري در جهت تحكيم قدرت<br />

شخصي خود آنند.‏ عجيب تر اينستكه يك تعداد مردماني آه آمده اند و اهرم قدرت را بدست گرفته اند،‏ در هيچ نوع<br />

مبارزه عليه تهاجمات به آشور نبوده اند.‏ در زمانيكه دو گروه مردم به مقابل شوروي سابق و سپس تروريزم بين<br />

المللي،‏ مبارزه مي آردند-‏ يك گروه به داخل افغانستان مبارزهء مسلحانه و گروه ديگر در خارج از افغانستان مبارزه<br />

سياسي ميكردند-‏ معلوم نيست اين افراد امروزي در آجا بودند و چه آار ميكردند؟ چطور شد آه اينها يك دفعه در<br />

صحنه حاضر شدند.‏ اين ميرساند آه يك نوع ساخت و بافتي وجود دارد.‏ بالاخره معلوم نيست آه منافع بين اينها به چه<br />

رقم توزيع شده است؟<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ در شرايط امروزي براي انتخابات افغانستان يك سيستم اآثريتي پيش گرفته شده است.‏ البته من از<br />

مكنونات ادارهء انتخابات خبر ندارم،‏ اما فكر ميكنم آه بخاطري اين سيستم را انتخاب آرده اند آه در مرحلهء اجرا<br />

نسبت به سيستم هاي تناسبي،‏ ساده و آسان است.‏ در سيستم هاي تناسبي،‏ شما بر اساس تناسب آراء آرسي هاي<br />

پارلماني را بدست مي آوريد.‏ اگر معيار يك آرسي در پارلمان را آسب يكصد هزار راي فرض آنيم،‏ و يك حزب دو<br />

صد و پنجاه هزار راي بياورد؛ دراين صورت به ازاي دو صد هزار راي دو نماينده بدست مي آورد،‏ اما آن پنجاه<br />

هزار راي ديگر نمي تواند نماينده اي در پارلمان داشته باشد آه مشكل آفرين است.‏ بر اين اساس است آه در آشور<br />

هاي مثل افغانستان به سيستم هاي انتخاباتي ساده رجوع آرده اند آه عادلانه نخواهد بود،‏ اما بهر حال دليل استفاده از<br />

آن شايد بخاطر سادگي اش باشد.‏<br />

در مورد عملكرد دولت واينكه خارجي ها چقدر دخيل بودند،‏ بايد قبول آنيم آه در آشور هايي مثل افغانستان،‏ ساير<br />

آشور ها هم منافعي دارند و براي بدست آوردن آن منافع،‏ دخالت هايي هم ميكنند.‏ جلو مداخلات اينها را ما گرفته نمي<br />

توانيم.‏ مخصوصاً‏ امروزه افغانستان يك موقعيت استراتيژيكي و سياسي بسيار برازنده در منطقه پيدا آرده است و<br />

آشور ها هم مطابق به آن مي خواهند جاي پاي داشته باشند.‏ اين بستگي به حكومت افغانستان دارد آه در اين<br />

ميان،چقدر مي تواند منافع ملي مردم افغانستان را تأمين نمايد.‏ مثلاً‏ همين اعلاميه ء مشترك بين افغانستان و امريكا آه<br />

امضا شد،‏ به سياستمداران ما تعلق داشت آه در ميز مذاآرات چقدر از اين اعلاميه به نفع افغانستان استفاده نمايند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ بسيار تشكر داآتر صاحب،‏ من گمان ميكنم آه دو سوال بصورت ناآامل باقي مانده است.‏ يكي اينكه<br />

وقتي آسي با مثلا ٣٠ فيصد آراء انتخاب مي شود؛ آيا باز هم حكومت وي را بر ٧٠ فيصد ديگر،‏ دموآراتيك گفته مي<br />

توانيم يا ني؟ و سوال ديگر هم اين بود آه در تمثيل مردم افغانستان،‏ نه آسانيكه در داخل جهاد و مقاومت آردند،‏ آمده<br />

اند و نه آن آسانيكه در بيرون جهاد سياسي آردند.‏ بلكه آساني در اداره آمده اند آه يك تعداد سيل بين و به اصطلاح<br />

همان ‏«الفايده»‏ ها آمده اند و جابجا شده اند.‏ شما اگر درين زمينه توضيحي داشته باشيد؟<br />

1 Single Non Transferable Vote<br />

2<br />

اشاره به يك لطيفهء ظريف است آه اخيراً‏ توسط يكي از دوستان مشترك در سويس آه سفري به آابل داشت؛ گفته شده است به اين شرح:‏<br />

بعد از سفرش به آابل،‏ از وي سوال آردند آه تحليل جامعه شناسي شما از اوضاع آنوني مردم افغانستان چيست؟ وي گفت:‏ در افغانستان<br />

سه گروه مردم هستند.‏ يك گروه ‏«القاعده»‏ اند آه طرفداران همان تندروي ها هستند،‏ يك گروه هم ‏«الفايده»‏ هستند آه از اين آشاآش ها و<br />

افت و خيز ها بطور باد آورده صاحب مقام و ثروت شده اند و اآثريت مردم افغانستان هم ‏«السائيده»‏ هستند آه زندگي و خان و مان شان<br />

زير فشار هاي اقتصادي و اجتماعي سائيده شده است.‏ ‏(تدوين آننده)‏


□ ٧٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ در شرايط افغانستان آار ها بر اساس مصلحت ها بوده است نه بر اساس ضوابط و قانون اساسي<br />

و منافع ملي.‏ درست است آه در شرايط سه سال قبل افغانستان،‏ ما ناگزير بوديم آه يك سلسله مصلحت ها را در نظر<br />

بگيريم.‏ چنانچه از آنفرانس بن تا به امروز آار ها بر اساس مصلحت ها بوده است.‏ تقسيم افقي قدرت در بن و سپس<br />

تقسيم عمودي قدرت در آابينه هاي موقت و انتقالي نشانهء همين مصلحت بيني ها بود.‏ ولي مصلحت ها را نبايد تا آن<br />

حد درنظر گرفت آه منافع ملي ما را به مخاطره بيندازد.‏ امروز ما به آن سطحي رسيده ايم آه منافع ملي ما آم آم مي<br />

رود آه به يك بحران مواجه شود.‏ لهذا بايد جلو مصلحت ها گرفته شود.‏ اين مصلحت ها-‏ يا مصلحت هاي بيروني و يا<br />

مصلحت هاي داخلي-‏ سبب شد آسانيكه نه در جهاد نظامي سهم داشتند و نه در سياسي،‏ از بيرون و يا داخل آمدند و<br />

استفاده اعظمي را همين ها بردند.‏<br />

آقاي جاويد:‏ مردماني را آه نام برديد و از طبقهء مجاهدين بودند،‏ اينها در پروسهء بن در اداره آمدند،‏ ولي اآثراً‏ پس<br />

دوباره رفتند.‏ اگر شما يك دسته بندي آنيد،‏ در حكومت هاي افغانستان،‏ بغير از آنها،‏ از بيرون هم يك تعداد مردم در<br />

اداره آمدند آه وابستگي به آدام تيم خاصي نداشتند،‏ اما مردمان آار فهم و وطن دوستي بودند.‏ اما بعد ازينكه اينها هم<br />

زده شدند و از اداره بيرون ساخته شدند،‏ در هيچ حلقهء ديگر باقي نماندند و آلا از سيستم خارج ساخته شدند.‏<br />

برعكس،‏ آسانيكه از اول بصورت يك تيم از خارج آمدند ‏–شايد بتوان گفت مردمان قرار دادي-‏ اينها وقتي بنا بر<br />

مصلحتي از يك جاي رفتند،‏ در يك دندهء ديگر و در يك جاي ديگر قرار گرفتند و آاملا زده نشدند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ بلي واقعا اين سوال وجود دارد آه بعضي آسان هستند آه مصئونيت دايمي و هميشگي دارند و هيچ<br />

از اداره پس نمي شوند.‏ منتها،‏ از يك جاي به جاي ديگر مي روند،‏ ولي باز دو باره با يك ادعاي آلان وارد صحنه مي<br />

شود.‏ اين مسئله قابل پرسش است آه چه رمزي در آن نهفته است؟ دوم؛ در همين تغييرات و تبدلات مخصوصاً‏ در<br />

سطح والي ها؛ در هر دفعه آدم برنده را هم مي شناسد و بازنده را هم.‏ يعني از همين جابجا آردن ها و تغييرات پشت<br />

سر هم،‏ يك نفر بالاخره از صحنه خارج ساخته مي شود و يك نفر ديگر به صحنه داخل ساخته مي شود.‏ اين سوال<br />

مطرح مي شود آه آيا اين مسئله همان ائتلاف اول را آه در بن بوجود آمده بود؛ سست و در نهايت منحل نمي سازد؟<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ اگر روشن تر آدم صحبت بكند،‏ در شرايط فعلي افغانستان يكي دو گروپ وجود دارند آه از<br />

قدرت اعظمي برخوردار هستند.‏ بخاطريكه يك نوع حمايت خاص از آنها مي شود.‏ به همين خاطريك تعداد افراديكه<br />

بصورت آفاقي و خردمندانه مي خواهند آه به افغانستان خدمت آنند ومفيد واقع شوند؛ و نظريات و انتقادات شان همه<br />

در جهت منافع ملي است؛ همه رفته رفته حذف مي شوند.‏ و اين بخاطريست آه تضاد منافع پيدا مي شود،‏ در اين ميان<br />

همان آسي از بين مي رود آه حمايتي نداشته باشد.‏ امروزه اين چند گروپ را مي توان بصورت مشخص شناخت آه<br />

آي از آجا حمايت مي شود.‏ بنا بر اين؛ اين مسئله را آسي مطرح ميكند آه بصورت آفاقي آرزومند اصلاحات بنيادي<br />

در افغانستان است و ارزومند اين است آه يك افغانستان مترقي و دموآرات و آرام و با ثبات بوجود بيايد.‏ اما آسي آه<br />

حمايت هاي خاص را در پشت سر خود دارد،‏ فقط موقف هايش در اداره تغيير ميكند؛ بدون اينكه مفيديت اش معلوم<br />

باشد.‏ در مورد تغير و تبديل والي ها مثلا در اول آدم فكر ميكند آه شايد بخاطر يك هدف ملي و اصلاحي اينكار ها<br />

صورت ميگيرد؛ اما به سرعت آدم متوجه مي شود آه تغيير فلان والي مثلا بخاطري بود آه وي در ولايت مربوطهء<br />

خود موفق نبود و حالا وي را در يك ولايت ديگر منتقل مي سازند.‏ اگر اين والي در ولايت اولي خود موفق نبوده<br />

است،‏ به آدام دليل فكر ميكنند آه در ولايت دومي مي تواند موفق شود.‏ و اگر در ولايت اولي خود موفق بوده است به<br />

آدام دليل وي را تبديل مي آنند؟ پس معلوم مي شود آه موفقيت و يا ناآامي اداري مهم نيست،‏ بلكه يك آدم موقف اش<br />

در اداره بنا بر ارتباطاتش تعيين مي شود آه اين مسئله براي آيندهء افغانستان فوق العاده مضر است.‏ در علم سياست<br />

اين پديده شباهت به اوليگارشي در ساخت قدرت دارد.‏


دموکراسي افغانی<br />

ياسين رسولي<br />

تجربه تاريخي نشان داده است آه مردم افغانستان نسبت به سياستهاي دولت حساسند.‏ بخصوص اگر اين سياستها و<br />

برنامه ها زندگي خصوصي،‏ قبيله اي و مذهبي شان را تحت تاثير قرار دهد.‏ دولتهاي نوساز بايد منتظر واآنش<br />

‏(عصبيت)‏ از نوع افغاني اش باشد آه سخت ويرانگر و بيثباتساز است.‏ مردم افغانستان دوست دارند به گونه اي<br />

زندگي آنند آه خود مي خواهند.‏ آداب و رسوم و شيوه هايي آه در بستر سنتهاي ديرينه شان تكميل شده و توسط<br />

والدين و در خانواده و قوم و قبيله به شدت رعايت مي شود و به مثابه آيين هاي مقدس و غير قابل تخطي به نسلهاي<br />

جديد آموزش داده مي شود و رفتار اجتماعي/سياسي افغانها را شكل مي دهد.‏ تجربه نشان داده است که زماني آه<br />

اداره امور محلي حل اختلافات،‏ چاره انديشيها به شيوه اي صورت مي گيرد آه سالها زندگي مردم را سامان داده<br />

است.‏ اين شيوه هاي سنتي بارها آارآمدتر از قوانين مدرن بوده است.‏ حتي در شهرها آه بخش مدرن تر جامعه هستند.‏<br />

جوامع پيراموني مانند افغانستان،‏ از روي نسخه هايي آه ‏(نوسازي)‏ ناميده مي شود رو به سوي مدرنيزاسيون داشته<br />

است.‏ علمای نوسازی اذعان دارند که تجربه مدرنيته در پيرامون نمي تواند تكرار صرف تجربه تاريخي غرب باشد.‏<br />

به همين خاطر الگوهاي تك خطي نوسازي در ادبيات"نوسازي جديد"‏ بی اعتبار شده است و در مقابل با ارايه الگوي<br />

بومي در ‏«مدرنيته پيراموني»‏ بيشتر به تخفيف واآنش ‏"سنت"‏ توجه می شود و هم براي بهره گيري از عناصري از<br />

‏"سنت"‏ آه ذهنيت ساز و مقوم برنامه های نوسازي گردد و کمتر احساس بيگانگي بوجود آورد.‏ به هر حال پذيرش<br />

‏«تغيير»‏ در هر جامعه ظرفيت معيني دارد آه بيش از آن بي ثبات ساز است.‏ الگوهاي نوسازي و توسعه اگرچه<br />

داراي شاخص هاي ثابت و پذيرفته شده جهاني است مگر از نظر عملياتي تجربه نشان داده است که نوسازی در هر<br />

جامعه تابع الگوی خاصی است.‏ بنابراين رسيدن به دموکرا سی نمی تواند لزوما تکرار تجربه های کشورهای دموکرا<br />

تيک باشد.‏<br />

بطور کلی دموکراسي به مثابه يک فرايند در سطوح مختلف قابل فهم و بررسي است:‏<br />

در سطح اول،‏ نمادهاي دموکرا تيک در تشريفات و آرايش ظاهري رفتارهاي سياسي تبارز مي يابد.‏ در دنياي امروز<br />

هيچ کشوري نيست که پايبندي به دموکرا سي را شعار ندهد،‏ حتي ديکتاتورها هم ادعا دارند که حکومت شان دموکرا<br />

تيک است.‏ در عراق تحت اقتدار صدام حسين،‏ در انتخابات رياست جمهوري صددرصد مردم در يک انتخابات<br />

تشريفاتي که فقط يک کانديدا داشت،‏ صدام را تاييد کردند و در زمان انتخابات گزارشگران از عراق خبر مي دادند که<br />

مردم با خونشان برگه هاي راي را امضاء مي کنند!‏ ظاهرسازي ديموکراتيک که در بسياري از جوامع با دقت و<br />

ظرافت خاصي هم اجرا مي شود را سطح اول دموکرا سي مي توانيم بناميم و چنان دولتهايي را که فراتر از آن به<br />

دموکرا سي بها نمي دهند را هم مي شود جوامعي خواند که از نازل ترين سطح دموکرا سي شدن برخوردارند مگر<br />

همی هم حکايت از جهان گير شدن دموکرا سي به عنوان تنها نظام مطلوب و مشروع سياسي دارد.‏<br />

در سطح دوم و پيش رفته تر دموکرا سي،‏ بايد به نهادهاي ديموکراتيک اشاره کرد که از ملزومات اساسي<br />

ديموکراسي است و بدون يک سيستم ديموکراتيک و اجزاي آن مانند:‏ پارلمان منتخب مردم،‏ انتخابات رقابتي،‏ تعدد<br />

احزاب سياسي و آزادي رسانه هاي جمعي متکثر و...‏ امکان گردش مسالمت آميز قدرت ناممکن مي شود.‏<br />

تعدادي از ديموکراسي هاي جهان سومي که قدمت بيشتري در پيمودن راه ديموکراسي داشته اند؛ ممکن است نهادهاي<br />

ديموکراتيک بي عيب و نقصي داشته باشند با آنهم هنوز نمي توان گفت يک کشور دموکرا تيک است و مردم براساس<br />

ارزشهای دموکرا تيک زندگي مي کنند.‏<br />

١<br />

عالمان سياست مانند آلموند نيز با رويکرد«سياست تطبيقي<br />

شاخص هاي توسعه سياسي را چنين بر مي شمارد:‏<br />

١. سامان يابي گروهها و نيروهاي احتماعي<br />

« به رغم تفاوت هاي فرهنگي،‏ تاريخي و اجتماعي<br />

1 - Comparative Politics


□ ٧٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آزادي آنها در رقابت و مشارکت سياسي<br />

وجود مکانيسم هاي حل منازعه نهادمند در درون ساختار سياسي<br />

خشونت زدايي از زندگي سياسي<br />

کيش زدايي از سياست در جهت تقويت ثبات سياسي<br />

مشروعيت چارچوبهاي نهادي و قانوني براي رقابت و سازش سياسي<br />

١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

«.<br />

٢<br />

«.<br />

٣<br />

_١<br />

پاسخ به اين پرسش که چگونه و از کدام مسير مي توان به وضع مطلوب و مورد انتظار اين شاخص ها رسيد،‏ اساسي<br />

ترين و دشوار ترين بحث توسعه سياسی است.‏<br />

در سطح سوم دموکراسي شدن،‏ از ارزشهاي ديموکراتيک مي توان ياد کرد،‏ جامعه واقعا"‏ دموکرا تيک براساس<br />

باورها و ارزشهاي دموکرا تيک زندگي مي کند و فرهنگ مدرن و دموکراتيک در عمق باورهاي سياسي مردم ريشه<br />

دارد؛ اصول و کارکردهاي نظام سياسي را همين ارزشها مي سازند.‏ دموکراسيهاي امريکاي شمالي و اروپايي در اين<br />

سطح جاي مي گيرند.‏<br />

دموکراسي در غرب تعارف و تظاهر نيست و غربيها تنها به نهادهاي دموکراتيک دلخوش نيستند.‏ اين دموکراسي ها<br />

از يک سنت سياسي که براثر تجربه تاريخي تدريجي در طي چند نسل و با عبور از بحرانهاي ساختارشکنانه قوام<br />

يافته و ريشه دار شده است.‏ بر همين مبنا الکسي دوتوکويل در کتاب ‏«تحليل دموکراسي امريکا»،‏ دموکراسي امريکا<br />

را«دموکراسي دهستاني»‏ مي نامد و اصرار دارد که براي فهم روندهاي دموکراتيک در امريکا بايد از شيوه زندگي<br />

دهستانها و بعد شهرستانها و ايالات الگو گرفته شود؛ او از سطح جامعه و تحليل«آزادي دهستان»‏ آغاز مي کند و به<br />

سطح شهر و ايالت و در نهايت سيستم فدرال مي رساند.‏ اهميت آزادي دهستان تا جايي است که دوتوکويل مي گويد:‏<br />

‏«بدون تشکيلات آزاد دهستاني ممکن است مردمي بتوانند براي خود حکومتي ايجاد نمايند ولي جامعه فاقد روح آزادي<br />

خواهد بود به اين صورت از نظر توکويل،‏ دموکراسي در امريکا ‏«واقعا ناشي از مردم و مبعوث از طرف مردم<br />

است،‏ چه بد و چه خوب،‏ در هرحال دولتها از يک نوع توجه و عطوفت پدرانه مردم برخوردار بوده و حمايت مي<br />

شوند<br />

سطح اول و دوم ‏«دموکراسي حداقلي»‏ و سطح سوم ‏«دموکراسي حداکثري»‏ قابل تعريف است.‏<br />

شاخصه های دموکراسی افغانی<br />

ارزشهايی که از سنت سياسی دموکراتيک جامعه بر می آيند.‏<br />

در روند نوسازي زماني که از ارزشها و تغيير ارزشي جامعه سخن گفته مي شود از سطح به عمق و از روبنا به<br />

زيربناي رفتارها و فرهنگ سياسي مي رسيم و الگوهاي رفتار سياسي در جامعه قابل فهم و تحليل مي شود و<br />

بحرانهايي که در روند توسعه سياسي با آن روبرو مي شويم و واکنش نيروها و طبقات اجتماعي و ذهنيت و<br />

رفتارشناسي شان که در واقع پاسخ سنت سياسي به تغيير در نظام سياسي بايد دانسته شود.‏<br />

٤<br />

از آغاز سده بيستم،‏ انرژي روشنفکران و دولت مردان نوساز افغان همواره براي تغيير ساخت ‏«نظام سياسي<br />

مصرف شد و از ‏«تغييراجتماعي»‏ در رفتارها و ارزشها و بطورکلي سنت سياسي غفلت شده است.‏ نوسازي سياسي<br />

در افغانستان صرفا کپي برداري از نمونه هاي غربي و الگوهای لائيک مانند ترکيه اخذ گرديد و نگرش روشنفکران<br />

و توده هاي مردم همدلانه نبوده است،‏ شکافي که از نبود ‏«نگرش همسو»‏ ميان دولتهاي نوگرا و جامعه سنتي پديد مي<br />

آيد،‏ از عوامل اصلي ناکامي تجربه هاي پيشين دموکراسي در افغانستان سده بيستم به شمار می رود.‏ لئونارد بايندر از<br />

عالمان توسعه سياسي در باره اهميت سنت در روند گذار مي نويسد:‏<br />

«<br />

٢<br />

- به نقل از حسين بشيريه،‏ موانع توسعه سياسي در ايران،‏ تهران،‏ نشر گام نو،‏ ١٣٨٠، ص ١٢<br />

٣<br />

- الکسي دوتو کويل،‏ تحليل دموکراسي امريکا،‏ ترجمه رحمت ا...‏ مقدم مراغه ايي،‏ تهران،‏ چاپ دوم،‏ شرکت انتشاراتي علمي و فرهنگي،‏ ١٣٨٣، ص ٦٠<br />

4 - Political System<br />

٤<br />

- همان،‏ ص‎٧٢‎


□ ٧٧ افغانستان و پارلمان<br />

دموآراسي افغاني<br />

«<br />

١<br />

‏«آنچه ما اميدوارانه آن را ‏«در حال گذار»‏ مي ناميم،‏ ترکيبي از تجدد(به عنوان يک انگاره)‏ و سنت(به<br />

عنوان يک مقوله تجربي و تاريخي)‏ مي باشد.‏ اين ترکيب از آن جهت در حال گذار محسوب مي شود که<br />

ترکيبي ثابت و لايتغير نبوده،‏ بلکه ترکيبي است که تاريخ با هدف معني دار بودن در بستر آن استمرار مي<br />

يابد.‏<br />

گرچه عموما پژوهش گران ‏«دهنيت سنتی»‏ را عامل بازدارنده مدرنيزاسيون دانسته اند مگر در دوره گذار،‏ دولت<br />

نوساز مي تواند از نقش دوگانه ضد نوگرايي و يا تسهيل کننده آن در برنامه هاي نوسازانه بهره برداري کنند.‏ تغيير<br />

چهره ‏«ژانوسي»‏ سنت در روند نوسازي بستگي به برنامه ريزان نوسازي دارد.‏<br />

اخلاق فردي افغانها نظير فردگرايي،‏ مساوات طلبی،‏ عمل گرايي و توجه به شرافت شخصي به عنوان عامل اساسي و<br />

استعداد براي آزاد زندگي کردن و پيش نياز فردگرايي مدرن و مناسبات دموکراتيک مي تواند باشد؛ بازنمايي سنت<br />

دموکراتيک در جوامع غربي نشان داده است که ايده«شهروندي»‏ بيش از هرچيز از اخلاق فردي تاثير گرفته است.‏<br />

چنان که فالکس در تعريف شهروندي مي گويد:‏ ‏«شهروندي شرافت فرد را به رسميت مي شناسد اما در همان حال<br />

بستر اجتماعي را که فرد در ان عمل مي کند نيز مورد تاييد قرار مي دهد.‏ و » شهروندي ذاتا مساوات گراست.‏<br />

احساس آرامش بيشتر در مردم پس از پروسه ين در مقايسه با واکنش هاي اضطراب آلود جامعه سنتي در تجربه هاي<br />

سده بيستم بخاطر حد بيشتري از همنوايي و مشارکت پذيري تکنوکراتهاي جديد نسبت به همتايان گذشته شان دارد.‏<br />

«<br />

٣<br />

«<br />

٢<br />

_٢<br />

تغيير اختيار مردم هر محل است نه صلاحيت دولت مرکزی.‏<br />

در افغانستان دو حوزه و شيوه زندگي همواره از هم جدا شكل گرفته است،‏ افغانستان شهري آه مقر حكومت،‏ نخبگان<br />

و روشنفكران جديد و بروآراسي دولتي است،‏ بازيهاي سياسي در اين حوزه انجام ميگيرد و افغانهاي روستايي آه<br />

بياعتنا به آنچه در شهر ميگذرد؛ بودهاند.‏ از زمان آغاز نوسازي به بعد همواره نخبگان نوگرا بر تغيير فرهنگي به<br />

عنوان مبنايي براي مدرن شدن و توسعه نگريستهاند و اين تغيير نه از درون چارچوب زندگي قبيلهايي و روستايي<br />

بلكه با قدرت دولت بايد صورت بگيرد.‏ حضور دولت در روستاها در واقع دخالت در قلمرو شخصي و حوزه<br />

خصوصي افغانها تعبير ميشود آه هيچگاهي افغانها آن را بر نميتابند و تهديد براي تداوم حيات اجتماعيشان<br />

ميبينند.‏ اين يكي از علتهاي عمده مخالفت با نوگرايي توصيه شده از مرآز بوده است در چنين هنگامههايي مخالفت<br />

روستائيان بيش از اينكه متوجه محتواي رفرمها باشد،‏ نگران دخالت دولت و گسترش قدرت آن به حوزه زندگي<br />

خصوصي و قبيلهايي دانسته ميشود.‏ بنابراين نيروهاي سنتي به ياري دين و سنت عليه روشنفكران و حاآمان نوساز<br />

آه در راس قدرت حكومتي قرار دارند؛ درپي بسيج عمومي برميآيند.‏<br />

در افغانستان صرف نوگرايي بعضي از گروههاي جديد اجتماعي مانند روشنفكران و يا بياعتنايي زنان شهري در<br />

آابل و شهرهاي بزرگ به قيام عمومي نينجاميده است.‏ آنچه اهميت داشته است پيوستگي ميان سكولاريسم و سياست<br />

تحميلي همراه با آن توسط دولت است آه در مناطق روستايي احساس ناامني نسبت به حفظ خود و قبيله را بوجود<br />

ميآورد.‏ پاسخ به سكولاريسم عليرغم تصور اوليه در واقع نه واآنش به معنا و ارزشهاي آن بلكه بيشتر به سياست<br />

دولت بايد باشد.‏<br />

گرچه صاحب نظران نوسازي و توسعه در اين بحث که نوسازي حاصل يک نظام سياسي نوگراست يا برآمده از<br />

تغييرات در شرايط اجتماعي،‏ اقتصادي و فرهنگي است؛ اتفاق نظر ندارند مگر از منظر تاريخي همواره در برنامه<br />

نوگرايان مدرن سازي دولت اولويت داشته است و در افغانستان نيز روشنفکران آسان ترين راه نوسازي را در آن<br />

ديده اند که سوار بر قدرت حکومتي،‏ اصلاحات را بر زندگي روستايي و قبيله ايي مردم تحميل کنند.‏ هيچ گاهي از<br />

مردم خواسته نشده است که در روند تغيير زندگي خودشان ابتکار عمل و آزادي داشته باشند؛ گويا از نظر<br />

روشنفکران ايده آليست،‏ مردم صلاحيت انتخاب شيوه زندگي خود را ندارند!‏<br />

- ٧<br />

،١٣٨٠ ص ٤٩<br />

لئونايدر بايندر و ديگران،‏ بحرانها و توالي ها در توسعه سياسي،‏ ترجمه غلامرضا خواجه سروي،‏ نشر پژوهشکده مطالعات راهبردي،‏ تهران،‏<br />

- ١ ٠ کيث فالکس،‏ شهروندي،‏ ترجمه محمد تقي دلفروز،‏ تهران،‏ انتشارات کوير،‏ ١٣٨١، ص ١٥<br />

١١- همانجا


□ ٧٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

اينکه چرا رويکرد ‏«نوسازي از بالا»‏ و تحميلي همواره مقاومت اکثريت مردم سنتي،‏ روستائيان و قبايل را برانگيخته<br />

است؛ معماي نوسازي در افغانستان است.‏ به عنوان يک فرضيه مي توان واکنش طبقات سنتي به ناهمخواني<br />

ارزشهاي جديد با سنتهاي بومي و از سوي ديگر ترس از دست دادن کنترل بر شيوه زندگي و حوزه خصوصي بوده<br />

است.‏ اين پيش فرض که آنچه مردم دارند کهنه،‏ سنتي و دورانداختني است و هرچه روشنفکر برگشته از غرب مي<br />

گويد نو و درست است؛ ذهنيتي است که مانع نگرش همسو و همدلانه نسبت به تغيير احتماعي مي گردد.‏ ‏«در نتيجه<br />

عدم همسويي،‏ ارتباط مکانيکي را جايگزين ارتباط ارزشي مي کند که ارتباطي است موقت،‏ مقطعي و شکننده.‏<br />

«<br />

١<br />

در نظريات ‏«نوسازي جديد»‏ برخلاف نظريات اوليه نوسازي،‏ به سنت فقط از زاويه مقاومت در برابر مدرنيته نگاه<br />

نمي شود؛ سنت مي تواند يکي از پشتوانه های برنامه هاي مدرنيزاسيون شمرده شود.‏ بي توجهي روشنفکران افغان به<br />

سنت هاي بومي،‏ ميان ارزشهاي ذهني آنان و ارزشهاي اجتماعي فاصله ايجاد کرده است و از طرف ديگر مانع از<br />

بهره بردن از نيروي عظيم نهفته در سنتها و مشارکت ‏«فعالانه»‏ اکثريت جامعه سني در دوره گذار شده است.‏<br />

٣_ جامعه مدنی سنتی<br />

سنت اجتماعي مشورت در امور جمعي مانند نهاد ‏«جرگه»‏ و ‏«لويه جرگه»‏ و قدرت قبايل و اقوام،‏ روحانيت و فرقه<br />

هاي تصوف در کليت زير عنوان جامعه مدني سني قابل تعريف است و در تاريخ سياسي افغانستان مهمترين ابزار در<br />

تحديد قدرت مطلقه پادشاه اهميت ساختاري داشته است،‏ در حالي که شاه در ساير ممالک شرقي حاکم مطلق العنان<br />

بوده است.‏ الفينستون در سده نزده از افغانستان گزارش مي دهد که:‏<br />

‏«هر شاه معمولا،‏ شايد بکوشد تا به زور مردم خويش را مطيع سازد،‏ اما يک شاه افغان خيلي پيش از اين<br />

دانسته بود که فتح سرزمينهاي مجاور آسانتر از مطيع ساختن رعاياي ميهن او است.‏ اين است که هر<br />

پادشاه ناگزير است که رفتارش را با اعمال خانان هماهنگ سازد و ضرورت در نظر گرفتن منافع عموم<br />

آنان را وادار مي دارد تا مسايل را در يک انجمن عمومي مطرح سازد.‏<br />

«<br />

٢<br />

٣<br />

_۴<br />

برينگتن مور نيز وجود طبقه اشراف را در انگلستان عامل اصلي راه نوسازي دموکراتيک در اين کشور مي داند:‏<br />

‏«يکي ديگر از شرايط تعيين کننده پيدايش راه توسعه دموکراتيک ايجاد تعادلي نسبي ميان قدرت دربار و<br />

قدرت اشرافيت زميندار بوده است.‏ قدرت دربار،‏ قدرت مسلط بود،‏ اما ميزان قابل ملاحظه ايي از استقلال<br />

براي اشراف باقي مي گذاشت.‏ اين انديشه که اشراف مستقل در توسعه دموکراسي عنصري اساسي بوده<br />

اند،‏ واقعيت تاريخي دارد.‏<br />

پلوراليسم قومی<br />

منظور از پلولاريسم قومي پاليسي نگاه مثبت به هويت و سنت اقوام با پيش فرض حضور واقعي آنها در تاريخ و<br />

زندگي اجتماعي_سياسي هر قوم است.‏ و مهمتر از همه برابر دانستن اقوام است؛ نه از لحاظ نفوس و قوت اقتصادي<br />

و...‏ بلکه به لحاظ قانوني،‏ شانيت و منزلت اجتماعي همه افراد از هر قوم خرد يا کلان برابر است چنان که در حقوق<br />

بين الملل نيز دولتها شان برابر دارند و يا بدون استثنا در همه اديان و ميثاق بين المللي حقوق بشر مدرن نيز انسانها<br />

علي رغم تفاوتهاي بسيار،‏ برابر دانسته می شود.‏<br />

٦<br />

-<br />

حسين دهشيار،‏ جهاني شدن يا برون بري ارزشها و نهادهاي غربي،‏ تهران،‏ ماهنامه اطلاعات سياسي-‏ اقتصادي،‏ شماره.....‏ سال...‏<br />

٨<br />

- الفينستون،‏ افغانان؛ گزارش سلطنت کابل،‏ ترجمه محمد آصف فکرت،‏ مشهد،‏ نشر آستان قدس رضوي‎١٧٨‎‏.‏<br />

گرچه اين بحث که دولت در افغانيتانم تکيه بر يک قوم خاص داشته و اقوام اقليت در برابر ستم مضاعف قوم مسلط و دولت قرار داشته نيز واقعيت تاريخي<br />

دارد و گفته هاي الفينستان در اينجا اشاره به قوم پشتون و رابطه انها با دولت مرکزدارد؛ چنان که در مقدمه کتاب نيز به صراحت اشاره کرده است.‏<br />

٩<br />

- برينگتن مور،‏ ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري و دموکراسي،‏ ترجمه حسين بشيريه،‏ تهران،‏ مرکز نشر دانشگاهي،‏ ص ١١


ص ،<br />

□ ٧٩ افغانستان و پارلمان<br />

دموآراسي افغاني<br />

در نظريات نوسازی جديد بيش از گذشته به خرده فرهنگها ارزش و اعتبار قايل است به اين صورت هرچه<br />

جهانيشدن پيش مي رود هويتهاي خرد قومي بيشتر مجال ظهور مييابند و حتي مي توانند در بناي بخشي از<br />

فرهنگ و تمدن جهاني سهم بگيرند.‏ بنابراين پلوراليسم قومي مدرن است و به چندپارگي اجتماعي و ايجاد جامعه<br />

موزائيکي نميرسد مگر با در نظر داشت دو اصل اساسي که بايد از هم تفکيک گردد:‏<br />

قوميت به مثابه هويت تاريخي و اجتماعي يک کتله انساني<br />

قوميت به مثابه سازوکار مناسبات زندگي اجتماعي و سياسي<br />

.١<br />

.٢<br />

.<br />

١<br />

رويکرد قوم گرايي مثبت و پاليسي پلولاريسم قومي به سنتها و هويت اقوام که مثابه ذخاير فرهنگي يک کتله<br />

فرهنگي است و مي تواند هم خود از ديگران بياموزد و هم آنچه دارد بياموزاند.‏ مگر در دنياي دموکراتيک زندگي<br />

اجتماعي و سياسي را قوانين تنظيم ميکند نه رسم و رسوم و فقه مذهبي.‏ سنتهای قومی در صورتي که بخواهند بر<br />

شيوه زندگي اجتماعي تاثير داشته باشند بايد از مجراي قانون گذاري بگذرند که نمايندگان ساير اقوام و مذاهب هم<br />

هستند و سنتهايي که جنبه اخلاقي فردي دارند نيز مي توانند از طريق اثرگذاري بر روحيه و وجدان گزينشگر فرد<br />

انسان‎٫‎ مقبوليت يابد و عمل شود مگر اين شرايط و فرصتها تنها در شرايط آِزادي دموکراتيک مهياست.‏<br />

نتيجه گيری<br />

افغانستان با قوانين ظاهري مدرن و اقتباس شده از فرهنگهاي بيگانه،‏ مدرن نخواهد شد.‏ و ناکامی تجربه نوسازي<br />

در قرن بيست نشان از سست بنياد بودن اين رويكرد دارد.‏ چرايي اين استعداد شكست را بايد از دو منظر بحث آرد.‏<br />

نخست ذهنيت نوسازان مانند شاهان نوساز و روشنفكران و دوم در ساخت اجتماعي و ‏«نظام معنايي»‏ ويژه ذهنيت<br />

جامعه افغاني بررسي آرد.‏ با اين پيش فرضها،‏ ناگزير از طرح اين فرضيه هستيم آه راز نوسازي موفقانه جديد در<br />

افغانستان ‏«بومي گرايي»‏ است.‏ عناصري از ارزشهاي دموکراتيک در سنت ها و عنعنات افغاني زياد است؛ تنها<br />

تجربه هاي محلي و اجتماعي دموآراتيك خود افغانها بايد گسترش يابد تا دموآراسي افغانها از متن زندگيشان<br />

بجوشد و فراگير و نهادينه گردد.‏ از آنچه ميراث ملي محسوب مي شود و پشتوانه اي از تجربهي تاريخي را در خود<br />

دارد آغاز آنيم و گام به گام وبا طمانينه و آرامش به دنبال تصحيح سنتها و جايگزين ساختن با سنتها ي تازه تر و<br />

آارآمدتر باشيم<br />

...<br />

- ١ ٠ کارل پوپر،‏ درسهاي اين قرن،‏ ترجمه عزت ا...‏ فولادوند،‏ تهران،‏ ١٣٧٨


فصل سوم<br />

چالش هاي سياسي روز و تأثير آنها بر دورنماي پارلمان<br />

١- ماهيت نظام و رعايت اصول سه گانه نمايندگی،‏ مساهمت و نظارت سياسی در پارلمانی آينده افغانستان<br />

‏(پروفيسر قاسم فاضلي)‏<br />

٢- چالش هاي فرا روي انتخابات پارلماني؛ چگونه مي توان پارلمان جديد را تقويت نمود؟<br />

‏(احمد ولي مسعود)‏<br />

٣- واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت ‏(سخنراني شفاهي)‏<br />

‏(داآتر عطا محمد نورزايي)‏<br />

٣- ما و تأسيس خانهء مردم<br />

‏(داآتر اآرم عثمان)‏<br />

-۴<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالش ها و راه های برونرفت از بحران<br />

‏(عزيز اريانفر)‏


ماهيت نظام و رعايت اصول سه گانه<br />

نمايندگی،‏ مساهمت و نظارت سياسی در پارلمانی آينده افغانستان<br />

پروفيسر قاسم فاضلی<br />

سئوال اساسی اينست:‏<br />

آيا پارلمانی که آينده داير میشود،‏ آن گونه تحول سياسی را در کشور به ميان میآورد که در فضای آن رياست<br />

جمهوری و نهاد هاي احياء شده گذشته بتوانند،‏ بدون حضور نيروهای نظامی شامل عمليه بن،‏ به تقويت زمينههای<br />

صلح و تأمين و گسترش وفاق اجتماعی نايل آيند؟ بعبارت ديگر،‏ آيا بعد از تأسيس پارلمان،‏ مرحله جديدی از<br />

خودکفائی دولت،‏ متکی بر ساختارها و ميکانيزمهای سياسی جامعه افغانی،‏ آغاز میگردد؟<br />

طرح اين سئوال بخاطری تعيين کننده است که با داير شدن شورای ملی ‏(پارلمان)،‏ تعهدات جامعه جهانی در<br />

داخل عمليه صلح بن و سازمان ملل متحد خاتمه میپذيرد و دوره آزمون خودکفائی مردم افغانستان شروع میشود.‏<br />

تصور ما بر اينست که درين مرحله حساس،‏ دورنما روشن نيست و در مقايسه با انتخابات رياست جمهوری،‏<br />

شرايط امنيتی ظاهراً‏ اطمينان بخش نمیباشد.‏<br />

قانون اساسی نيز پيش از آنکه برای رفع مشکلات راهگشائی کرده باشد،‏ عرصه نزاع ها را فراختر ساخته<br />

است.‏ ازينرو سعی بعمل میآيد،‏ به هدف آگاهی،‏ درين نوشته راجع به ماهيت و چگونگی حاضر و آينده روشنی<br />

انداخته شود.‏<br />

با آنکه نقش پارلمانها از لحاظ تاريخی رو به کاهش بوه است،‏ و با قبول اين واقعيت که در نتيجه رشد بیسابقه<br />

تکنولوژي و جهانی شدن مسايل،‏ نياز به وضع مقرارت از طرف بخش اجرائيوی دولت بيشتر احساس مي گردد،‏ اين<br />

تحول بدآن معني نيست آه شك و ترديدي در مورد انديشه پارلمانتريزم بوجود آمده باشد.‏ موقعيت پارلمان بحيث مظهر<br />

اراده مردم و بحيث مرکز مباحثات سياسی و...‏ مرجع نظارت در برابر ارگانهای اجرائيوی دولت،‏ حتي در نظامهای<br />

رياستی،‏ کماکان محفوظ میباشد.‏ اگر پارلمان ديگر آن اسطوره دورههای انقلابی نيست،‏ به يک ابزار نمايشی هم<br />

مبدل نگرديده است و آنهايي که خواسته باشند به پارلمان در سطح ملی يا محلی خللی وارد کنند در حقيقت به بنای<br />

دولت و به رسالت مردمی آن وارد میسازند.‏ مصئونيت گفتار به اين نهاد قدسيت میبخشد.‏ اميد که پارلمان آينده در<br />

افغانستان،‏ نه به جرگه بيعت گيری تبديل شود و نه به شورای اهل حل و عقد.‏<br />

سهلترين ميتود برای شناخت پارلمان شرح وظايف آنست و اين شيوهای است که ما درين نوشته بکار میبريم.‏<br />

‎١‎ پارلمان مرجع تمثيل و نمايندگی از مردم است.‏<br />

پارلمان آينده افغانستان در شرايطی داير ميگردد که رعايت اصل تمثيل و نمايندگی از مردم که پايه اساسی<br />

دموکراسی است؛ زير سئوال میباشد.‏ در شرايط ناامنی که شورای آينده تشکيل ميگردد و با ترکيبی که اين شوری<br />

بخود میگيرد؛ معلوم نيست تا چه حد راجع به صدق نمايندگی مي توان اطمينان داشت.‏ اگر اين امکان وجود دارد که<br />

ترکيب شوری يک ترکيب نا ساز با رويه سياسي قوه اجرائيه باشد،‏ اين احتمال هم موجود است که بخشهای وسيع آن<br />

زير بار عقايد مذهبی سياسی رسالت نمايندگی از مردم را از دست بدهند.‏<br />

چگونه رای دهنده میتواند مطمئن باشد که نماينده او خواستهای او را در محضر شوری و در قبال رياست<br />

دولت منعکس میسازد،‏ در حالی که گزينشها مغشوشاند و عوامل مؤثر درين گزينشها از فضای بحرانی سه دهه<br />

گذشته متأثر میباشند؟<br />

اگر نظام حزبی در دوره انتقالی عمليه صلح و يا در مرحله انتقالی قانون اساسی جديد رشد ميکرد و تشکل<br />

سياسی جامعه نظم پيدا مینمود و يا لااقل نهادهای جامعه مدنی قسمی که در آغاز توقع میرفت شکل میگرفت،‏<br />

رابطه تمثيل بين رای دهنده و نماينده آسان ميگرديد،‏ يا بشکلی نظم میيافت.‏ طوريکه ديده میشود،‏ درين راستا قدم<br />

موثری گذاشته نشده است.‏ البته احزاب به ثبت رسيدهاند و جناح مخالف حاکميت هم ظاهراً‏ به پا خاسته،‏ امّا سعی و<br />

تلاش انتخاباتی که در آستانه تشکيل شوریها معمول است به نظر نمیخورد.‏ حتی شخص رئيس جمهور منتخب که<br />

و رابطههای قومی و<br />

مخاطب اصلی شوری آينده میباشد،‏ خارج از سيستم حامي-تحت الحمايه<br />

قبايلی،‏ به اقدام د يگری مبادرت نورزيده و خلای حيات سياسی حزبی را به نفع خودش و به نفع مملکت میداند.‏ اين<br />

ميلان اتوکراتيک به يقين اولين سوء ظنی است که میشود راجع به موقعيت پارلمان آينده ارائه نمود.‏<br />

در همه احوال،‏ وظيفه نمايندگی از مردم ايجاب میکند که بين نماينده و رای دهندگان تماس و ديالوگ هميشگی<br />

برقرار باشد.‏ سپردن عرايض و شکايات به اعضای پارلمان در افغانستان سابقه دارد.‏ درجه توفيق نمايندگان نيز به<br />

نتائج مثبتی مربوط میشود که آنها از خلال مداخلات شان در نهادهای دولتی بدست میآورند.‏ در فضای فاقد نظم که<br />

امروز طاري میباشد و با آگاهی ازينکه اعتبار قانون رو به نزول است،‏ وساطت و مداخلات نمايندگان بر ثقلت و<br />

فشار اجراآت اداری و قضائی میافزايد و دامنه فساد اداری را گسترش میدهد.‏<br />

(Clientallism)


□ ٨٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

‎٢‎ پارلمان،‏ محل همکاری سهمگيری در وظايف دولت:‏<br />

مفاهيم منظم با ارگانهای اجرائيه و سهمگيری در اتخاذ تصاميم حکومت از طريق تدوين و تصويب قوانين،‏<br />

وظيفه عمده پارلمان را در سطح دولت تشکيل ميدهد.‏ درين رابطه،‏ فصل پنجم قانون اساسی وظايف عمده پارلمان و<br />

نحوه عملکرد آن را شرح میدهد.‏ بخش ديگری ازين وظايف در ماده شصت و چهارم که به اختيارات رئيس جمهور<br />

اختصاص دارد،‏ درج شده است.‏<br />

همانگونه که در مورد نقش تمثيلی پارلمان از مردم ديده شد،‏ درين مورد نيز ناهنجاریهای خاص حالت بحران<br />

و مقطعی بودن قانون اساسی به شرايط همکاری بين شوری و رياست دولت تأثير گذاشته،‏ بقسمی آه همکاری دو نهاد<br />

اساسی دولت را با سئوالاتی روبرو میسازد.‏<br />

مقدم بر همه،‏ ماهيت نامشخص و هيبريد بودن نظام جمهوری اسلامی افغانستان قابل سئوال میباشد.‏ قانون<br />

اساسی افغانستان به مقتضای رويدادهای داخلي افغانستان و نياز هاي دروني آشور تدوين نشد.‏ ايجابات بيرونی بحران<br />

و درگيری اضلاع متحده امريکا با تروريزم بينالمللی و مسئله عراق در مجموع،‏ به نقش افغانستان در جامعه جهانی<br />

برجستگی خاصی بخشيد.‏ تلاشهای پيگيری به کار میرفت تا وقايع در داخل و خارج همآهنگی داشته باشند.‏ اين امر<br />

سبب شد که تصاميم بعضاً‏ در عالم ناآماده گی و شتابزدهگی اتخاذ گردد.‏<br />

پارلمان افغانستان جزء نظامی است که از دو لحاظ هيبريد شناخته میشود:‏<br />

اولاً‏ از دَرَک تلفيق ناسازی که در پديدههای جمهوری و اسلامی در ترکيب ‏«جمهوری اسلامی»‏ وجود دارد.‏<br />

در افغانستان چنين نظامی سابقه تاريخی ندارد.‏ در ماحول ما جمهوی اسلامی پاکستان به ديکتاتوری نظامی عوض شد<br />

و در ايران،‏ جمهوری اسلامی ايران به تئوکراسی و حاکميت اهل دين مبدل گرديده است.‏ درين فضای پر از ابهام،‏<br />

پارلمان آينده در افغانستان با کششهای متعارضی روبرو ميگردد.‏ به گمان غالب،‏ هسته اساسی آن را قشر بنيادگرای<br />

کشور تشکيل خواهد داد.‏ درين صورت،‏ روشن نيست که مبارزه دولت عليه تروريزم بينالمللی که با بنيادگرائی دينی<br />

بیرابطه مانده نمیتواند چگونه و به چه شکلی از همکاری با پارلمان روبرو خواهد شد و جامعه بينالمللی در قبال<br />

موضعگيریهای راديکال پارلمان افغانستان در رابطه با اسلام سياسی چه عکسالعملی از خود نشان خواهد داد؟<br />

ثانياً‏ پارلمان افغانستان جزء نظامی محسوب میگردد که در تصنيفات حقوق اساسی به مودل مشخصی نسبت<br />

پيدا نمیکند.‏ رژيم جمهوری اسلامی افغانستان نه رياستی است،‏ نه پارلمانی.‏ به تعبيری ديگر،‏ هم رياستی پارلمانی<br />

است و هم پارلمانی رياستی.‏ درين نظام،‏ انجام تعهدات بينالمللی سنگينی بر عهده دولت گذارده شده است،‏ و در<br />

جمله اين تعهدات،‏ مجادله عليه کشت و تجارت خشخاش در رأس اولويتها قرار دارد.‏<br />

با فهم اينکه مبارزه با مواد مخدر ايجاب همکاری بیقيد و شرط نهادهای تقنينی و اجرائيوی را مینمايد،‏ و با<br />

درک اين واقعيت که مبالغ پولی هنگفتی که از مدرک مواد مخدر بدست میآيد بر رويه نمايندگان تأثير میگذارد،‏ آيا<br />

میشود تصور کرد که معضله مواد مخدر در داخل پارلمان آينده آدام راه حل پيدا کند؟<br />

در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان،‏ تصويب مشی سياسی از طرف پارلمان صورت میگيرد و<br />

اجرای اين مشی از صلاحيت رئيس جمهور است.‏ در عوض،‏ پارلمان از حق استيضاح وزرا بصورت انفرادی،‏<br />

برای مطرح ساختن مسئوليت سياسی حقوقی رئيس جمهور مستفيد میباشد.‏<br />

چون وجود جناحهای مخالف در پارلمان را نمیتوان ناديده گرفت،‏ چه تأميناتي وجود دارد که با اتکاء به آن،‏<br />

رئيس جمهور بتواند به تعهدات افغانستان در برابر جامعه جهانی پاسخ بدهد؟<br />

رياست دولت از مدتی باين طرف با مراجع دولتی فرانسه داخل تماس میباشد تا لااقل،‏ زمينه عملکرد اداری و<br />

حقوقی پارلمان را آماده سازد.‏ برای اين کار،‏ برنامههايي برای تربيت پرسنل آينده زير اجراست،‏ درين مورد و راجع<br />

به عملکرد منفي پارلمان در يک نوشتهء جدا مطالبی ارائه ميگردد.‏ افغانستان ازين ناحيه تجاربی حاصل کرده است<br />

زيرا کشور ما سابقه پارلمانی صد ساله دارد و جای تأسف است که نظام سياسی افغانستان يک باره تحت فشارهای<br />

بيرونی تغيير شکل داد و نظام سياسی ايرا اختيار کرد که از نظامهای مسخ شدهء رياستی شناخته میشود.‏<br />

‎٣‎ مسئله نظارت بر اجراء ات قوه اجرائيه:‏<br />

بحث نظارت،‏ مقدم بر همه،‏ تعبير سياسی دارد.‏ امّا قسمی که در بالا ديده شد،‏ سوای مسئوليت انفرادی وزراء<br />

خاصيت هيبريد نظام سياسی افغانستان مانع اين نوع نظارت از طرف پارلمان میگردد.‏ انتخابی بودن نهادهای تقيننی<br />

و اجرائيوی هم به شوری ملی و هم به رئيس جمهور حق ميدهد که بعنوان مؤکلين مردم عمل کنند،‏ بدون آنکه يکی در<br />

برابر ديگرش جوابده باشد.‏ بخاطر همين خلاست که اگر رويه رياست جمهوری رضايت بخش نباشد و خاصتاً‏ از<br />

حدود مشی سياسی مصوبه شوری فراتر رود،‏ يک حالت بحران رخ ميدهد.‏<br />

معهذا،‏ در دو مورد نظارت پارلمان ‏(شوری ملی)‏ بر حکومت و بر قوه اجرائيه بصورت کلی،‏ زمينه همکاری<br />

ديموکراتيک را در ميان نهادهای دولت فراهم میسازد.‏<br />

‎١‎ تصويب بودجه و منظوری قروض:‏


□ ٨٣ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

(٩٨<br />

در بودجه،‏ دخل و خرج دولت مشخص ميگردد.‏ چون درآمد اصلی دخل از منبع ماليه تأمين ميگردد،‏ و ماليه از<br />

محصول کار و زحمت مردم بدست میآيد،‏ از آنرو در جوامع ديموکراتيک نمايندگان مردم سعی میورزند بار ماليه<br />

افزايش نيآبد.‏<br />

در اينصورت قوه اجرائيه،‏ بغرض تكافوی مصارفش به قرضههای داخلی و خارجی رجوع میکند.‏ در شرايط<br />

کنونی،‏ قرضه خارجی در افغانستان،‏ برجستگی دارد،‏ و توسل به قرضههای داخلی نسبت نامساعدت بازار اقتصادی<br />

قابل تجويز نمیباشد.‏ مضاف بر آن،‏ مقروضيت دولت،‏ در نهايت،‏ مقروضيت فرد فرد مردم محسوب میشود.‏<br />

قانون اساسی افغانستان تصويب بودجه و قروض را از اختيار پارلمان شناخته است.‏ مضاف برآن،‏ از<br />

ضرورت قانون درين مورد تذکر ميدهد و باين ترتيب به نظارت قانون اعتبار بيشتری ميدهد،‏ چون نافذ شدن قوانين<br />

تابع طرزالعملهائی است که در خود قانون اساسی پيشبينی شده است.‏<br />

بصورت اخص،‏ موارديكه لازم است در تهيه طرح بودجه از طرف حکومت رعايت گردد در قانون اساسی<br />

تعين شده است.‏<br />

گرچه در احکام قانون اساسی ‏(مواد ‎٩٧‎و نقاضت وجود دارد،‏ امّا معلوم میشود که طرح قانون بودجه<br />

ابتداء در سنا ‏(مشرانو جرگه)‏ بررسی ميگردد.‏ از طرفی ما ميدانيم که سنای آينده با تنقيص ثلث اعضای آن،‏ در<br />

نقاضت با قانون اساسی داير میشود.‏ توضيح بيشتر اين مطلب بيک بحث جداگانه ضرورت دارد.‏<br />

در کشورهای مترقی،‏ ضوابطی وجود دارد که به تأسی از آنها اصول ديموکراسی در طرح بودجه رعايت<br />

ميگردد.‏ چنانچه بودجه هر سال ترتيب ميگردد و هيچ مصرفی گنجانيده نمیشود مگر آنکه منبع عايدش همزمان<br />

پيشبينی گردد.‏ در عين حال،‏ نيازهای که در بودجه درج میشود،‏ دقيقاً‏ بررسی ميگردد تا از مخارج بيجا جلوگيری<br />

شود.‏<br />

رويهمرفته،‏ گسترش وظايف دولت و تخنيکی شدن اين وظايف نقش نهادهای اجرائيوی را در تهيه و تطبيق<br />

طرح بودجه برجستهتر ساخته است.‏ بودجه با مسئله انکشاف اقتصادی،‏ از جمله سياست پولی،‏ انفلاسيون(تورم)،‏<br />

توليدات ناخالص ملی رابطه دقيق دارد.‏<br />

در نظام رياستی اضلاع متحده امريکا،‏ نظارت سياسی بر نهاد اجرائيوی از طريق نظارت بر بودجه صورت<br />

میگيرد.‏ اغلباً‏ رياست جمهوری منظوری مصارف نظامیاش را از پارلمان تقاضا میکند و پارلمان میتواند با<br />

خودداری از اعطای اعتبارات پولی،‏ جلو سياست جهت نامطلوب رياست جمهوری را بگيرد.‏ اگر در بين دو نهاد<br />

اختلافی رخ دهد،‏ مداخله محکمه عالی به نزاع پايان میدهد.‏<br />

در نظام هيبريد ‏(نظام دورگه يا نظام ترآيبي و مخلوط)‏ افغانستان،‏ بايد انتظار کشيد،‏ زيرا قيافه پارلمان آينده و<br />

حضور احزاب سياسی بوضاحت مشاهده نمیگردد.‏ در شرايط کنونی که عوايد دولت از منابع کمکهای خارجی تهيه<br />

ميگردد،‏ به استقلال عمل پارلمان نمیشود اتکاء کرد.‏ در آيندههای قريب نيز تصور نمیرود که ماليه منبع اصلی<br />

مصارف بودجوی دولت را تشکيل دهد و مسئله رابطه بين مردم و نمايندگانشان ازين زاويه مطرح گردد.‏ همچنان<br />

معلوم نيست که سمت و جهتگيری مصارف چگونه تعين خواهد شد.‏ آيا در برنامههای آينده دولت به مکتب و<br />

آکادمی،‏ به هنر و موسيقی و تربيت بدنی و اشتغال جوانان توجيه ميگردد و يا به مدرسه و خانقاه و فرو نشاندن<br />

مطالبات سنتی و کهنهگرائی؟<br />

‎٢‎ کميسيونهای تحقيق و جلسات استماع<br />

رسيدگی به شکايات از مراجع اجرائيه بيشتر يک عرف سياسی انگلوساکسون و مخصوصاً‏ اضلاع متحده<br />

امريکاست.‏ درين کشور داير کردن کميسيونهای تحقيق و جلسات استماع توسط کنگرس دلالت به فعال بودن<br />

ميکانيزمهای ديموکراتيک مینمايد.‏ از خلال رسيدگی کميسيونها و جلسات استماع ،(Hearings) نه تنها به کار<br />

مقامات اجرائيه بازنگری صورت میگيرد،‏ بلکه با استفاده از اطلاعاتی که گردآوری میشود،‏ در امر تدوين قوانين<br />

بهبود دست میدهد.‏ همچنان به آگاهی عامه پرداخته میشود.‏<br />

داير کردن کميسيونهای تحقيق همچنان نشانهای است از خاصيت قضائی پارلمانها که در بدو امر انديشه اصلی<br />

آنها را تشکيل ميداد.‏ در کشوری مانند فرانسه،‏ قبل از انقلاب ١٧٨٩، پارلمانها صرفاً‏ به رسيدگی قضائی شکايات<br />

مشغول بودند.‏ در افغانستان تحت نظام سلطنتی،‏ قبل از قانون اساسی ١٩۶۴، بخش مهمی از وظايف شوری را<br />

رسيدگی به شکايات و عرايض مردم تشکيل ميداد.‏<br />

مستثنی از انگلستان که در آن کميسيونهای تحقيق بنام Committee) Select‏)وجود دارد،‏ در فرانسه و آلمان<br />

باين مسئله کم توجه ميگردد،‏ و اين نوع نظارت طرفداران زيادی ندارد.‏ ايطاليه يگانه کشور اروپائی<br />

(Continental) است که در آن کميسيونهای تحقيق به وفرت ديده شده و اين بخاطری است که تضادهای اجتماعی<br />

درين کشور زياد اند و شبکههای مخفی و تروريزم در بعضی مواقع سبب آزار و اذيت عامه ميشده است.‏<br />

مطلب جالب ديگر اصطکاکی است که بين پارلمانها بحيث مراجع تحقيق و سمع شکايات و ارگانهای قضائی،‏<br />

به حيث منابع داوري،‏ رخ ميدهد.‏ در بعضی موارد پارلمان به اجراءآتي دست میزند که سؤالات حقوقی و قضائی را<br />

مطرح میسازند.‏ احضار شهود يا تحديد يا سلب آزادی اشخاص بغرض پرس و پال،‏ به عملکرد قضائی نزديک


□ ٨٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

میشود.‏ نزاعی که ازين عملکرد خلق میشود به اصل تفکيک قوا تماس میگيرد.‏ در عمل ديده شده که در چنين<br />

حالات به محکمه قانون اساسی رجوع شود و نظر آن حاصل گردد.‏<br />

قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان وظيفه بررسی و مطالعه اعمال حکومت را به کميسيون خاصی<br />

سپرده است که از طرف ولسی جرگه يعنی مجلس نمايندگان تعيين مي گردد.‏ درين مورد نيز بايد انتظار آشيد و<br />

مشاهده آرد آه نظارت به اين شکل در عمل چگونه پياده میشود.‏ البته از همين حالا نمیتوان زياده خوشبين بود،‏<br />

زيرا بحران چند دهه اخير،‏ اختلافات قومی و مذهبی و کدورتها را افزايش بخشيده،‏ به نحوی که اگر در مقررات<br />

داخلی ولسی جرگه محدوديتهائی وضع نگردد،‏ کميسيونهای خاص تحقيق به ادارات سارنوالي مبدل خواهد شد.‏<br />

نتيجه:‏<br />

افغانستان در زمينه پارلمانتريزم تجارب طولانی دارد.‏ فکر ايجاد پارلمان با مطالبات مشروطهخواهی رشد<br />

نمود.‏ تحول ناکام لويه جرگهها،‏ اميرامان اله خان،‏ پادشاه اصلاح طلب را واداشت که به عصری ساختن دولت و<br />

نهادهای ديموکراتيک توجه کند.‏ در عمل،‏ شوری ملی در عصر پادشاهی محمد نادرشاه تأسيس گرديد.‏<br />

ازين تجارب در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان برمبنای توافقات بُن استفاده بعمل نيامد و بنا بر<br />

عوامل مقطعی به رژيم رياستی که سابقه تاريخی در افغانستان نداشت رجوع برده شد.‏ ازين تلاش يک نظام هيبريد<br />

بوجود آمد.‏<br />

پارلمانها در گذشته به موازات ماهيت رژيم عمل نمودهاند.‏ در آينده نيز چنين خواهد بود.‏ توقع آنست که<br />

رسالت پارلمان حفظ شود و بلکه رشد نمايد.‏ در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان و جايگاه خاص<br />

بنيادگرائی دينی طی ادارات موقت و انتقالی،‏ بيم آن میرود که پارلمان آينده در بهترين حالات،‏ به شوری اهل حل و<br />

عقد،‏ يعنی يک پديده نامشخص و نامأنوس با فرهنگ سياسي افغانستان تبديل شود.‏ / خاتمه<br />

پروفيسر قاسم فاضلي<br />

بيانيهء شفاهي در آنفرانس<br />

‏(بخش اول)‏<br />

تشكر از جناب رييس صاحب مجلس و تشكر از جناب زيوري آه زمينه را مساعد ساختند آه ما به اين آنفرانس بياييم.‏<br />

در اين جلسه برخي دوستان قديمي خود را ديديم و نيز بعضي از ذواتي را آه نمي شناختيم،‏ افتخار آشنايي شان را پيدا<br />

آرديم.‏ از جناب سفير صاحب هم تشكر مي آنيم آه به اين مجلس آمدند و ما به ديدن ايشان هم نايل گرديديم.‏<br />

من از ابتداي عمليهء صلح بن،‏ عليرغم داشتن فرصت براي مقامات اجرايي،‏ همواره در نظر داشتم تا در ساختن<br />

قانون اساسي افغانستان اگر بتوانم نقشي داشته و سهم خود را اداء نمايم.‏ ولي متأسفانه نشد و با وجوديكه من عضو<br />

آميسيون تسويد قانون اساسي بودم و تا آخرين مراحل هم همراه آقاي آرزي در تعيين اعضاي آميسيون شريك بودم،‏<br />

ولي پيشامد طوري شد آه نخواستم بحيث عضو در آميسيون تسويد قانون اساسي سهم بگيرم.‏ فلهذا،‏ از همان روز<br />

مقاطعه صورت گرفت.‏ پسانترها،‏ وقتي حوادث بعدي را ديدم،‏ فهميدم اگر در آنوقت مقاطعه نمي آردم،‏ دلايل ديگري<br />

بوجود مي آمد آه مرا وادار به مقاطعه مي آرد،‏ زيرا آن وقايع مطابق خواست و برنامهء من بعد از بيست و چند سال<br />

تلاش و قرباني نبودند.‏<br />

بعد از بيرون شدن از افغانستان و برگشت به فرانسه،‏ خواستم تا از طريق علمي و آارشناسي و با تهيه يك آتاب در<br />

مورد جريانات عمومي سياسي افغانستان از عمليه صلح بن به اينطرف،‏ به افغانستان دلبستگي و وابستگي خود را<br />

تبارز بدهم؛ تا توسط نسل هاي آينده ديده شود آه اين پروسهء صلح چي بود،‏ ملل متحد چه نقش بازي آرد،پادشاه<br />

سابق افغانستان سي سال بعد از آن حوادث چه نقش بازي آرد،‏ نقشي را آه مسعود بزرگ بازي آرد،‏ بخاطر دارم<br />

تلاشهايي آه در بين روم و جبههء متحد اسلامي شد و بالاخره حادثهء نهم و يازدهم سپتمبر،...‏ تمام اين مسايل زمينه<br />

مساعدي را فراهم ساخت آه معضلهء افغانستان بالاخره از بن بست برآيد.‏ در حاليكه ما و شما مي فهميديم و ما خود<br />

ما در روم هم مي فهميديم آه لويه جرگه يك چيز عملي نيست و در آن شرايط نمي توانست عملي شود.‏ ما در ماه هاي<br />

آخر،‏ خود ما هم راجع به لويه جرگه مشكوك شده بوديم،‏ اگر ١١ سپتمبر صورت نمي گرفت.‏ ١١ سپتمبر بود آه راه<br />

را گشود و برنامهء روم را يك چيز قابل قبول براي ملل متحد و براي امريكا ساخت.‏ زيرا آن آاري را آه آنها مي<br />

خواستند بكنند،‏ ما قبلاً‏ در روم آرده بوديم.‏ در طي اجلاس هاي روم،‏ قدمهايي را آه بعداً‏ بنام لويه جرگه اضطراري و<br />

اداره موقت و...‏ برداشته شد،همه اش در روم طرح شده بود.‏ آقاي لخضر براهيمي هم گفت آه ما همان چيز هايي را<br />

آرديم آه شما قبلاً‏ ترتيب آرده بوديد.‏ فلهذا،‏ ملت افغانستان از توافقات بن،‏ به يك معنا يعني به معناي فني،‏ بيرون


□ ٨٥ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

١<br />

نبود؛ ولي به معناي سياسي طبيعي است آه زير نظر و فشار جامعهء بين المللي و حوادث ١١ سپتمبر قرار گرفت.‏<br />

لهذا،‏ من در آتابي آه ده ماه را صرف آن آردم و بزبان فرانسوي نوشته آردم.‏ در اين آتاب اينكه به چه صورت من<br />

در مسايل افغانستان زيست آردم و از چه زاويه به مسايل نگريسته ام،‏ جمع آوري گرديده است.‏ من بعنوان شخص<br />

حاضر از اولين روز هاي جلسات روم حضور داشتم،‏ تا آخرين روز هايي آه ساختار دولت در افغانستان مي خواست<br />

شكل بگيرد؛ خود را مستحق مي دانستم آه بحيث يك فرد مطلع،‏ اين مسايل را براي نسل هاي آينده به رشتهء تحرير<br />

در آورم.‏ اين آتاب در فرانسه چاپ شده است و من تا حدي آه امكان داشت در مطبوعات و راديو و تلويزيون<br />

فرانسه آنرامعرفي آرده ام.‏<br />

از يكي دو ماه اخير،‏ يك رجوع مجدد از طرف ژورناليست ها به آتابم را مشاهده مي آنم.‏ زيرا اين آتاب بسيار<br />

خوشبينانه نيست و اشتباهات دو سه سال گذشته را بعنوان دلايل ناآامي آينده شرح مي دهد.‏ در اول،‏ يعني چندين ماه<br />

قبل آه اين آتاب نشر شد،‏ مطبوعات فرانسه تعجب مي آردند آه تو يگانه آسي هستي آه از ناآامي ها و اشتباهات<br />

صحبت ميكني در حاليكه جهان شاهد موفقيت هاي افغانستان است.‏ اما امروز آه دوباره مسايل رو به خرابي است و<br />

هراس و بيمي پيدا شده،‏ ژورناليست ها دوباره به من مراجعه مي آنند و خواستار مصاحبه مي شوند.‏ البته آرزوي<br />

قلبي من همين بودآه اين پروسهء سياسي آامياب شود زيرا يكي از بهترين چانس هاي طلايي افغانستان بود آه دوباره<br />

ميسر نمي شود.‏<br />

اگر بياييم سر اصل مسئله و موضوع پارلمان،‏ به نظر من تا آنون ما از مراحل عمليه صلح،‏ يكي پس از ديگري<br />

عبور مي آرديم واگر در يك مرحله به نتيجه نمي رسيديم،‏ مي گفتيم با تطبيق مرحلهء ديگر نتيجه به دست مي آيد و به<br />

همين ترتيب بودآه مراحل را ‏–بدون آسب نتيجهء قابل توجه-‏ يكي بعد از ديگري طي آرديم.‏ پارلمان آخرين مرحله<br />

است و بعد از آن ديگر مرحله اي وجود ندارد.‏ در همين جاست آه تمام مشكلات تراآم مي آند.‏ از طرف ديگر،‏ شايد<br />

علايق جهاني هم به مرور زمان به افغانستان آمتر شود.‏<br />

اگر ما موفق نشويم دولتي را آه تا آنون نتوانستيم بسازيم،‏ با تشكيل پارلمان بسازيم،‏ اوضاع باز هم بدتر خواهد شد.‏<br />

زيرا مطابق به قانون اساسي افغانستان،‏ دولت رياستي افغانستان از دو نهاد انتخابي متشكل شده است:‏ نهاد رياست<br />

جمهوري و نهاد پارلمان.‏ اگر اين دو نهاد نتوانند آه يك همكاري درست و سالم را بين خود داشته باشند-‏ آه من شك<br />

دارم.‏ اين شك هم بخاطر برخي نواقصي است آه در خود قانون اساسي وجود دارد و هم بخاطر نحوه اي برگزاري<br />

انتخابات آينده است آه مداخلات و اعمال نفوذ ها،‏ خشونت هاي موجود و آشيدگي هايي آه رخنه آرده است و<br />

ترسهايي آه ايجاد شده است-‏ خود قانون اساسي تا حد زيادي ترس ايجاد آرده است-‏ ترس اتوآراسي و حكومت فردي<br />

در افغانستان ايجاد شده است.‏ اين مسئله،‏ مشارآت سياسي را ضعيف ساخته است.‏ با ايجاد آردن يك پارلمان بي<br />

صلاحيت آه نتواند از بطن خود قدرتي را خلق آند؛ اينها همه دلايلي است آه به نظر من انديشهء هميشگي مردم<br />

افغانستان را – آه از اتوآراسي و حكومت فردي واهمه دارند-‏ دوباره زنده ساخته است.‏ لهذا،‏ من بسيار اميدوار نيستم<br />

آه اين مرحله،‏ يعني تشكيل پارلمان،‏ ما را از تمام درد هايي ما رها بسازد.‏ حتي من اين ترس را دارم آه اگر پارلمان<br />

اندآترين مشكل ديگري بيفزايد،‏ حالتهايي بوجود خواهد آمد آه آاملا غير قابل پيش بيني هستند.‏ تا جاييكه من با<br />

متخصصين قانون اساسي صحبت آرده ام،‏ نظر آنها نيز همين است آه اين قانون اساسي،‏ قانوني نيست آه آارآمد<br />

بوده ومفيد باشد.‏ لهذا،خود من متأسفانه پيش بيني ميكنم آه مشكلات دولت،‏ بمراتب زياد تر از گذشته خواهد شد.‏ فساد<br />

اداري زياد تر خواهد شد.‏ رابطه هايي بين مافياي مواد مخدر و پارلمان هم يك شكل اساسي بخود خواهد گرفت و<br />

همچنان رابطه هاي تروريزم بين المللي با بعضي از اعضاي پارلمان آينده هم جاي نگراني خواهد داشت.‏ اصولا<br />

قانون اساسي ما بنيادگرايي و تندروي را تقويه آرده است.‏ با در نظر داشت تمام اين فكتور ها،‏ من بخود نمي توانم<br />

اجازه بدهم آه در مورد آاميابي انتخابات-‏ با وجوديكه خواست همهء ما و دنياست-‏ خوشبين باشم.‏ هيچكس نمي گويد،‏<br />

وقتي اين پارلمان ايجاد شد،‏ چه اتفاقي خواهد افتيد.‏ آيا با وجود تمام اين مشكلات،‏ آيا آن پارلمان مفيد مي باشد و دولت<br />

را ثبات مي دهد؟ و يا اينكه همان اختيارات نصفه و نيمهء را آه رييس جمهور دارد،‏ پارلمان زياد تر دچار مشكلات<br />

مي آند و موانع را وسيع تر مي سازد.‏<br />

1<br />

اين آتاب به زبان فرانسوي است و ترجمهء عنوان آن:‏ افغانستان،‏ از موقت تا انتقالي:‏ با چه دورنما؟ است.‏ پروفيسر مايكل بري،‏ آه امريكايي الاصل بوده<br />

ولي در دانشگاه هاي فرانسه تدريس مي آند،‏ مقدمه اي بر آن نوشته است.‏ نام و مشخصات اين آتاب به فرانسوي به اينقرار است:‏<br />

KACEM FAZELLY, L’ AFGHANISTAN du PROVISOIRE AU TRANSITOIRE, QUELLES PERSPECTIVES, PREFACE DE<br />

MICHAEL BARRY, L-ANGUES et MONDES, L’ASIATMÉQUE, PARIS, 2004


□ ٨٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

البته با تمام اين بيم و هراس ها،‏ باز هم نبايد اميد خود را از دست داد.‏ اينكه دوستان لطف آرده و اين آنفرانس را داير<br />

آرده اند قدم مثبتي است.‏ همچنين آشور فرانسه هم گروهي از افغانها را،‏ بنام پرسونل مديريتي آيندهء پارلمان،‏ زير<br />

تربيه گرفته و آنها را در مورد نحوهء آار اداري و پروسيجر هاي پارلماني تعليم مي دهد آه باز هم قدم مثبت است.‏<br />

براي يادآوري مشكلات آار با پارلمان خاطره اي را مي گويم و داآتر صاحب نورزايي هم هستند،‏ تأييد مي فرمايند.‏<br />

در وقت صدارت مرحوم ميوند وال من رييس تقنين بودم،‏ داآتر صاحب نورزايي آمر عمومي اجراآت قضايي بود در<br />

وزارت عدليه و آقاي حقوقي يك شخص نيك و موثري بود آه مسايل سارنوالي را پيش مي برد و متأسفانه فوت آرده<br />

است.‏ آقاي طبيبي وزير عدليهء ما بود.‏ در مواقعي آه پارلمان مسايل را بحث ميكرد،‏ آقاي طبيبي هر سه ما را دست<br />

گرفته به پارلمان مي برد.‏ در ولسي جرگه،‏ ما شاهد بحث ها مي بوديم.‏ در آنوقت يك ولسي جرگهء بسيار خوب بود و<br />

مردمش ازين مردمي نبودند آه امروز ما از شان انديشه داريم.‏ ولي ولسي جرگه،‏ ولسي جرگه بود.‏ گفتهء اعليحضرت<br />

آه در مصاحبهء خود با بي بي سي گفت آه پارلمان در هر جاي يك چيز بسيار خطرناك است و در هر جاي در<br />

پارلمان جنگ مي شود.‏ اين مطلب را ايشان بنا بر تجاربي آه شخصاً‏ در زمان طفوليت از فرانسه داشت و چيز هايي<br />

را آه در افغانستان ديده بود،‏ مي گفتند.‏ و پارلمان آيندهء ما ممكن است آه سر همهء پارلمانها را خاريده باشد.‏ يكي از<br />

روز ها را بياد دارم آه من به همراه آقاي طبيبي و آقاي ميوند وال در ولسي جرگه بوديم و جلسه خاتمه يافت.‏ آن روز<br />

به حدي هياهو زياد شده بود و تنش به حدي بالا رفته بود آه همگي آوشش ميكردند،‏ زودتر از جلسه برآيند.‏ وقت<br />

رفتن بود.‏ آقاي داآتر ظاهر،‏ رييس شورا بودند؛ ايشان در دهن دروازه استاد شده و در وقت خدا حافظي وقتي آقاي<br />

ميوند وال همراه داآتر ظاهر خان دست داد،‏ داآتر ظاهر خان برايش گفت آه ‏«هر آله راشي»‏ و به صورت يك نوع<br />

طنز آه يعي ديدي!‏ خوردي!‏ هرآله راشي بيا هر وقت بيا آه همين حال سرت تير شود.‏ ميوند وال مرحوم هم آه يك<br />

آدم بسيار ظريف و نكته سنجي بود،‏ فوري به جواب داآتر ظاهر گفت آه ‏«هر آله اوسي»‏ يعني آه من خو بعضي<br />

وقتها مي روم و مي آيم به پارلمان،‏ مگر تو هميشه همين جا باشي آه همين حالت را ببيني!!‏ واقعاً‏ در آنزمان آنقدر<br />

اوضاع در داخل پارلمان خراب مي شد آه هر وقت داآتر طبيبي مرحوم مي خواست به پارلمان برود بما مي گفت<br />

مثل اينستكه بطرف مرگ بروم.‏<br />

بهر حال با اين قانون اساسي و پارلمان دو اطاقه،‏ آار ها آسان نشده است.‏ با اين طرزاالعمل هاي دقيق،‏ آميسيونهاي<br />

مشترك بين ولسي جرگه و مشرانو جرگه و صلاحيت هاي مشترك بين رييس جمهور و ولسي جرگه و از طرف ديگر<br />

با سنا و با خود شوراي ملي در مجموع؛ اينها چيز هايي است آه اصطكاك هايي زيادي را در راه پيشبرد سياست خلق<br />

ميكند.‏<br />

اگر دقت آنيم:‏ تعيين خط مشي سياست به تصويب شورا مي شود و تطبيق آن به توسط رييس جمهور مي شود.‏ اما در<br />

هيچ جاي قانون اساسي گفته نشده آه چگونه از طرف شورا در برابر رييس جمهوري آه از اين خط مشي بيرون شود<br />

و يك سياست شخصي را پيش ببرد،‏ نظارت صورت مي گيرد.‏ اين يكي از آلانترين نزاع ها و اصطكاك هايي است<br />

آه بسيار به زودي بروز خواهد آرد.‏<br />

علاوه بر آن،‏ يك تعداد بسيار زيادي از فرامين تقنيني آه تا آنون از طرف رييس جمهور صادر شده اند،‏ مشكل<br />

بزرگ ديگري خواهد بود.‏ مخصوصاً‏ در اوايل آار آه در يك روز تا ده تا فرمان تقنيني هم صادر شده است.‏ در<br />

قانون اساسي هم گفته شده آه تمام فرامين تقنيني بايد در پارلمان رؤيت داده شده و توسط پارلمان منظور شوند.‏<br />

پارلمان افغانستان حتي با داشتن عالي ترين امكانات،‏ همين مسئله فرامين تقنيني را به ده سال هم حل آرده نمي تواند.‏<br />

زيرا بايد تمام آنها را بررسي آند آه آيا با قانون اساسي موافق هستند يا ني.‏ لهذا،‏ چلنج هاي پيش روي پارلمان بسيار<br />

زياد است و در پهلوي آن همانطوريكه پيشتر عرض آردم،‏ قانون اساسي ما آار ها را آسان نكرده است.‏ اگر در قانون<br />

اساسي پارلمان يك اطاقه مي بود،‏ يعني فقط ولسي جرگه مي بود،‏ آار ها بسيار آسان مي شد،‏ مثليكه در زمان رياست<br />

جمهوري داود خان بود.‏ در افغانستاني آه نه فدراليزم است و نه اداره محلي مستقل است و نه پادشاهي است؛ آه ما به<br />

اعيان و به سناتور ها ضرورت داشته باشيم.‏ در اين افغانستان من نمي فهمم آه ضرورت مجلس دوم ‏(مشرانو جرگه<br />

يا سنا)‏ چي است؟ چرا آه مجلس سنا از دو چيز نمايندگي مي آند:‏ يكي از محل و ادارهء محل آه در برابر آسانيكه<br />

مستقيماً‏ انتخاب شده اند،‏ نقطه نظر محلي را بيان بدارند-‏ ما اينرا نداريم.‏ شورا هاي ولايتي آه در افغانستان هستند،‏<br />

تنها وظيفهء مشورتي دارند.‏ يعني تنها به والي حكومت،‏ مشوره مي دهند.‏ لهذا،‏ هيچ نوع عدم تمرآز يا ادارهء محلي<br />

درقانون اساسي افغانستان پيش بيني نشده است و اين يك خلاي فوق العاده بزرگ است؛ در شرايطي آه مردم خودشان<br />

بايد بياموزند و خودشان آارهاي خود را پيش ببرند.‏ دوم،‏ ما اعيان هم نداريم.‏ پادشاهي خاتمه يافت و خاندانها هم<br />

رفتند.‏ در سطح خوانين هم تغييرات بسيار زيادي واقع شد.‏ قومندانها آمدند و جوانها داخل جهاد شدند.‏ قدرت گرفتند،‏<br />

به سياست داخل شدند.‏ ما آن جامعه اي را آه سر چند تا اعيان و خان استاده باشد و باز پادشاه بخواهد آه توسط آنها<br />

در يك مجلس دوم خود را در برابر ملت حمايه بكند-‏ يعني آن چيزي آه در انگلستان قديم و در تمام مونارشي هاي<br />

قديم صورت گرفت-‏ مجلس سنا فقط بحيث يك امتياز براي پادشاهان داده شد.‏ زيرا بورژوازي آمد و قدرت را از


□ ٨٧ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

پادشاه گرفت و مجلس عوام را تأسيس آرد و پادشاه گفت آه پس من هم بايد يك وسيلهء ديگر در دست داشته باشم و<br />

منهم يك مجلس را انتصاب ميكنم آه بايد باشد و موازنهء لازمه را برقرار بكند.‏ ما در افغانستان نه اعيان داريم و نه<br />

آسي را داريم آه حالا ادعاي اعياني را بكند يا در مقام اعياني قرار داشته باشد.‏ لهذا،مجلس دوم يعني سنا به نظر من<br />

يك چيز بكلي زايد واضافي است.‏ زايد بودنش را همين حالا هم به چشم سر مي بينيم.‏ رييس جمهور ترآيب سنا را آه<br />

از جملهء سه ثلث سنا است؛ يك ثلث آنرا بكلي فراموش آرده است.‏ در انتخابات آينده تنها شورا هاي ولايتي انتخاب<br />

مي شوند.‏ از شورا هاي ولسوالي هيچكس گپ نمي زند.‏ حتي گمان مي آنم فرماني صادر شده است،‏ برخلاف قانون<br />

اساسي مبني بر به تعويق افتادن انتخابات شورا هاي ولسوالي ها.‏ ريييس جمهور هيچ حق و صلاحيت را ندارد آه در<br />

قانون اساسي تصرف بكند.‏ فرامين تقنيني براي اينستكه آار ها وجريانات روزمره را پيش ببرند.‏ در متن قانون اساسي<br />

و در اجراآتي آه بر اساس قانون اساسي صورت مي گيرد در مورد سه قوهء مجزا و اصلي،‏ فرامين تقنيني نمي توانند<br />

دخل و تصرفي بكنند.‏ اين فقط از صلاحيت هاي لويه جرگه است آه از راه تعديل،‏ تغييراتي را در قانون اساسي<br />

بياورد.‏ فسخ آردن نمايندگان شورا هاي ولسوالي ها يك تصرف است در قانون اساسي.‏ چرا؟ بخاطريكه فكر آرده آه<br />

يك چيز زايد است.‏ يكبار نمايندگان ولايات خو در سنا مي آيند،‏ ديگر اين نمايندگان ولسوالي ديگر براي چي بيايند؟ اين<br />

مسئله را در موقعش،‏ يعني در هنگام تصويب قانون اساسي نتوانستند درست فكر آنند.‏ يك ثلث ديگر سنا را آه خود<br />

رييس جمهور تعيين ميكند.‏ پس از حذف نمايندگان ولسوالي ها ترآيب سنا چيست؟ فقط ثلث آن نمايندگان شورا هاي<br />

ولايات است آه از اهميت آن فوق العاده آاسته مي شود.‏ لهذا،‏ آن تفكر سياسي آه بر اساس آن بايد يك مجلس سنا بيايد<br />

تا اقشاري را آه مستقلا وجود دارند را نمايندگي آرده بتوانند،‏ آن تفكر امروزه هيچ وجود ندارد.‏ يك چيز تصنعي و<br />

ساختگي از آن سر زده است.‏<br />

لهذا،‏ هم در خود قانون اساسي موانع و پيچيدگي ها فوق العاده زياد است و مطلب دوم آه به ديموآراسي مربوط مي<br />

شود و به اين اصل استوار است آه پارلمان يك مرجعي است آه ملت را تمثيل ميكند.‏ وقتي آه پارلمان انتخاب مي<br />

شود،‏ بين پارلمان و بقيهء ملت يك نوع يگانگي و امتزاج صورت مي گيرد.‏ آيا در همين حالت بحراني آه ما داريم،‏<br />

مي توانيم پارلمان آينده را يك امتزاج ملت و تمثيل ملت بگوييم؟ به نحوي آه نماينده ها انتخاب مي شوند،‏ مردمي آه<br />

بيچاره هستند و قدرت مالي و امنيت آافي ندارند و توان براي ابراز نظر خود ندارند،‏ آيا امتزاج ملت و پارلمان در<br />

شرايط موجود يك چيز قابل قبول براي ديموآراسي است يا نيست؟ آه به عقيدهء من نيست.‏ يعني در پارلمانهاي<br />

دنيا،وآلا بعد از انتخاب شدن،‏ همچنان روابط متقابلهء خود را با مردم حفظ آرده و نظرات مردم خود را در صحن<br />

پارلمان انعكاس مي دهند.‏ اما وآلاي پارلمان آيندهء ما آيا دنبال انعكاس خواسته هاي مردم مي باشند و يا اينكه دنبال<br />

برنامه هاي سياسي و شخصي خود مي روند؟<br />

مشكل سوم اينستكه پارلمان يك مرجعي است آه با حكومت آار ميكند.‏ از مجموع آار پارلمان و حكومت است آه<br />

برنامه ها پيش مي روند و قوانين نافذ مي شوند.‏ مسئله احزاب نيز يك مسئله مهم در اين ميان است و هنوز معلوم<br />

نيست آه نهاد پارلمان از طريق احزاب با حكومت در تعامل قرار ميگيرد و يا اينكه از طريق نمايندگان انفرادي؟<br />

چيز ديگر آه بسيار روشن است،‏ نفوذ بيشتر بنياد گرايي در پارلمان آينده مي باشد.‏ بسيار امكان دارد آه موانع عمده<br />

از طرف بنياد گرا ها و تندروان ايجاد شده و پيشرفتهايي را هم آه تا آنون در ساحهء قانونگذاري آرده ايم را مختل<br />

بسازد.‏ زيرا در يك ماده قانون اساسي گفته شده است آه قوانين در افغانستان بايد با احكام و معتقدات اسلام موافق<br />

باشد،‏ از شريعت نام نبرده است،‏ بلكه احكام و معتقدات اسلام را تذآر داده است.‏ در قوانين اساسي سابق افغانستان تنها<br />

از اساسات اسلام ذآر رفته بود.‏ مسئله اساسات به آنصورت موانع خلق نمي آرد،‏ براي اينكه يك تعداد چيز هاي<br />

معدودي هستند آه جزو اساسات اسلام هستند.‏ اما مسئلهء احكام مستقيماً‏ مسئله شريعت را مطرح مي سازد و مسئلهء<br />

معتقدات يك مسئلهء بسيار مبهم،وسيع و پيچيده است آه حد آنرا تعيين آردن،‏ آار آساني نيست.‏ ممكن آسي بگويد آه<br />

فلان مسئله از جملهء معتقدات است و آسي ديگر بگويد آه جزو معتقدات نيست.‏ در قسمت شريعت هم اختلافات بسيار<br />

زياد است؛ مخصوصا آه اآنون در قانون اساسي ما شريعت جعفري هم داخل منابع فقه شده است.‏ بنا بر اين،‏ اين<br />

مسئله هم يك نگراني مهم در زمينهء همكاري و يا عدم همكاري پارلمان با حكومت خواهد بود.‏<br />

نكتهء ديگر اينكه اگر شكايات مردم به پارلمان صورت مي گيرد،‏ در آنصورت پارلمان به چه صورت نظارت بكند؟<br />

يعني مسئله نظارت پارلمان در برابر حكومت يك مسئله مهم ديگر است.‏ اين نظارت در دو ساحه است و مخصوصاً‏<br />

در ساحهء بودجه است.‏ بودجهء امروز ما بسيار مهم شده است و مثل بودجهء سالهاي پيش نيست.‏ مسئله جهاني شدن،‏<br />

آمك هايي آه از بيرون مي آيد،‏ آسر بودجه،‏ انفلاسيون ‏(تورم)‏ و...‏ چيز هايي است آه متخصص مي خواهد.‏ همهء<br />

اينها به جزييات بايد دقيقاً‏ مطالعه شوند.‏ آيا اين نظارت را پارلمان افغانستان چه رقم مي آند سر بودجهء افغانستان،‏<br />

سر قرضه هاي افغانستان،‏ سر برنامه هاي انكشافي افغانستان؟ آيا پارلماني آه در آينده مي آيد همين توان را دارد؟ اين<br />

مسايل مربوط متخصصان است آه بنشينند و آميسيون هاي اختصاصي بسازند و هر آدام در ساحهء آار خود دقيقاً‏


□ ٨٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

اين مسايل را مطالعه بكنند.‏ من از اآثريت مردمي آه انتخاب خواهند شد،‏ نمي توانم اين انتظار را ببرم آه اين توانايي<br />

را داشته باشند.‏ در هر پارلمان ٢٠-١۵ آميسيون مي باشد.‏ در همان پارلمانهاي ما و شما ‏(دههء دموآراسي)‏ انجمن<br />

هايي داشتند.‏ انجمن تقنين بود،‏ انجمن تجارت بود،‏ شخص بسيار مشهوري مانند محمد صديق فرهنگ رييس آميسيون<br />

تقنين بود.‏ آه من خودم بحيث رييس تقنين وقتي آه مي رفتم و آار هاي تقنيني دولت را به پارلمان مطرح مي آردم،‏<br />

مخاطب من در آنوقت مير محمد صديق فرهنگ بود.‏ از اينجا مي توانيم تصور بكنيم آه تا آنون چقدر ذهنيت ها تغيير<br />

آرده است.‏ ما در آنوقت در يك ديدگاه و بينش آاملا ديگري نسبت به دولت قرار داشتيم آه با همديگر خود مي نشستيم<br />

و صحبت مي آرديم.‏ ولي آن ديدگاه امروزه نيست.‏ امروز اگر يك نفر از رياست تقنين برود و در پارلمان در<br />

آميسيون تقنين با يك نفرديگر گپ بزند،‏ آن روحيهء زمان پيش وجود ندارد.‏ اين مسئله هم مي تواند از جنجال هاي<br />

اساسي پارلمان آينده باشد.‏<br />

پرسش و پاسخ<br />

داآتر نورزايي:‏ بسيار تشكر از جناب فاضلي صاحب آه صحبت هاي علمي خود را با پشتوانهء تجربهء وافر شان در<br />

آميختند.‏ من هم نكتهء را در مورد شوراي علما تدآر بدهم.‏ وقتي صحبت آن شد،‏ من با تشكيل آن شورا مخالفت آردم<br />

آه جرا اين شورا را مي سازيد؟ آنها گفتند آه اگر در ولايات آدام مشكلي پيش شود،‏ اين شوراي علما آن مشكل را حل<br />

آند.‏ من گفتم،‏ اين علمايي را آه شما انتخاب مي آنيد،‏ مردم ديروز هستند.‏ و جنجال را آه امروزه در افغانستان مي<br />

اندازد،‏ مردم امروز است،‏ برخي جوانان هستند آه پدر يا پدرآلانش ديروز مردم سرشناس محل بود،‏ اما بچه اش<br />

امروز قومندان است.‏ شما با تفكر ديروز نمي توانيد همراه مردمان امروز گپ بزنيد.‏ اين مسئله ماند و شورا را<br />

ساختند.‏ البته صحبتهاي ما دوستانه است و مملكت خواهشات اساسي دارد و تذآرات ما به همين خاطر است.‏ به هر<br />

حال تا روزيكه شما با آنها آمك ميكنيد،‏ با شما هستند.‏ اما بمجرديكه آمك تان به آنها قطع شود،‏ آنها پس نمي روند،‏<br />

بلكه با شما دشمن مي شوند و با شما مخالفت ميكنند.‏ من اينرا از تجربهء خود بحيث والي سابق مي گويم.‏ به هر حال<br />

من از پروفيسر صاحب فاضلي يك سوال دارم آه شما موفقيت پارلمان آينده را چگونه مي بينيد؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ همانطوريكه عرض آردم من بسيار تشويش دارم و چشم انداز موفقيت آنرا بسيار تيره و تار مي<br />

بينم.‏ زيرا روز بروز اداره خرابتر شده مي رود.‏ روز بروز فساد هاي اداري بيشتر شده مي رود.‏ روز بروز<br />

علاقمندي آشور هاي بيرون آم شده مي رود.‏ امنيت خرابتر شده مي رود.‏ در خود دولت هم هيچ يك انسجام و تشكل<br />

لازم ديده نمي شود.‏ تنها وزراي مشاور فراوان ‏(حدود ديده مي شوند.‏ هيچ،‏ يك نورم اداره و يك انديشه و<br />

تفكر در اداره ديده نمي شود.‏ امروزه من اداره را در افغانستان غايب مي بينم.‏ يعني مردم عادي اينطور حس نمي آنند<br />

آه يك دستگاه و يك تشكل و يك اداره اي است آه ما بتوانيم توسط آن مرام خود را حاصل نماييم.‏ از طرف ديگر هيچ<br />

نوع ميكانيزمي هم ساخته نشده آه اگر فردا،‏ جامعهء جهاني از افغانستان برآيد،‏ آن ميكانيزم به حدي رشد آرده و<br />

اطمينان بخش باشد آه خودش به آار بيفتد و مردم خود را در آن ميكانيزم قرار بدهند و افغانستان را پيش ببرند.‏ بنا بر<br />

اين،‏ من فردا را دوباره پاشاني مي بينم آه هر آس دوباره به همان چيزي آه ديروز دفاع آرده بود،‏ اتكاء ميكند؛ به<br />

قوم،‏ به دين و مذهب،‏ يا به سلاح دوباره مراجعه صورت مي گيرد.‏ امروزه،‏ تمام رابطهء امريكا با مملكت ما در يك<br />

نفر خلاصه شده است.‏ گويا تنها يك نفر نمايندهء تمام مردم افغانستان است.‏ اين مسئله نشان مي دهد آه افغانستان<br />

ساختارپيدا نكرده است،‏ نهاد هايش اهميت پيدا نكرده است.‏ نهاد هايي آه خود شان به سهم خود فعال باشند،‏ اينكار<br />

نشده است.‏ در اين حالت شكننده آه هزاران سوال و پرابلم مطرح است،‏ من اينگونه انتخابات و پارلمان را يك تيره گي<br />

و يك پاشيده گي زياد تر و يك فساد زياد تر و آشمكش هاي زياد تر مي بينم.‏ ما در پارلمانهاي گذشته شاهد بوديم آه<br />

يك نفر استعفاي يك وزير يا رييس را در جيب خود مي گذاشت و تهديد مي آرد آه اگر اينكار ما را ميكني خوب اگر<br />

ني،‏ در نزد صدراعظم يا وزير شكايت ات را ميكنم.‏ مخصوصا حالا آه يك مقدار بيشتر به ستوه آمده اند و دست شان<br />

از آار هاي دولت هم دور است و مي بينند آه يك تعداد مردم از خارج مي آيند با امتيازات بسيار زياد.‏ اين آسانيكه<br />

مي خواهند در پارلمان بروند،‏ همان امتيازات گذشتهء خود را مي خواهند از طريق پارلمان دوباره بدست بياورند.‏<br />

لهذا،‏ اينها در يك مسابقهء عجيب و غريب با وزيران و معينان و...‏ قرار ميگيرند و خدا حال وزير را در پارلمان آينده<br />

به آسي نشان ندهد!!‏ گويا اينكه همينك هم در قانون اساسي فعلي،‏ موقف يك وزير از آمر يك واحد اداري بيشتر نيست.‏<br />

۴٩ نفر)‏<br />

افغانستان بعقيدهء من بر اساس قانون اساسي موجود خود،‏ حكومت ندارد.‏ يعني صدراعظم ندارد.‏ يك رييس جمهور<br />

دارد آه وقتيكه در رأس جلسهء وزراء قرار مي گيرد حكومت مي شود.‏ يعني فقط در همانجا حكومت شكل مي گيرد و<br />

بس.‏ ‏(يكي از حضار:‏ آه اگر رييس جمهور مريض شود،‏ هر دو چوآي يعني هم رياست دولت و هم رياست<br />

حكومت-‏ لق مي ماند).‏ يعني آدام حكومت دايمي وجود ندارد و اين يك مسئلهء بسيار مهم است.‏ يك مملكتي آه يك<br />

حكومت دايمي،‏ يك صدراعظم يك سلسله نداشته باشد؛ و آل آن محدود به اين شود آه رييس جمهور بيايد و در رأس<br />

مجلس وزراء بنيشيند تا جلسهء حكومت تشكيل شود.‏<br />


□ ٨٩ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

٢<br />

استيضاحي هم آه در قانون اساسي پيش بيني شده است،‏ عليه حكومت نيست؛ بلكه عليه فرد فرد وزراء پيش بيني شده<br />

است.‏ در هر مورد اگر ولسي جرگه خواسته باشد،‏ اول مي آيد و يك وزير را سوال و جواب ميكند،بعد از آن يك سوال<br />

تحريري ميكند،‏ بعد از آن يك بحث را مي آشاند در مجلس عمومي شورا و بعد از تمام اينها اگر ديد آه قناعت اش<br />

حاصل نمي شود،‏ خلع وزير را مي خواهد.‏ معناي استيضاح همين است.‏ آقاي آرزي چند وزير را تغيير و تبديل<br />

خواهد آرد؟ اينقدر وزير از آجا پيدا خواهد آرد؟ آه همه اش آساني باشند آه تابعيت دوگانه و نيز آلودگي به مسايل<br />

حقوق بشر و غيره را هم نداشته باشند!‏ لهذا با در نظر گرفتن تمام اين مسايل،‏ من با عقل عاجزانهء خود و نيم آله<br />

تجربه ايكه در داخل و خارج دارم،‏ آار را بسيار مشكل مي بينم.‏<br />

پروفيسر شاه علي اآبر شهرستاني:‏ خدمت تان عرض آنم آه عيب اش چو بگفتي هنرش نيز بگو.‏ در پشتو يك ضرب<br />

المثل است آه:‏ ‏«هماغه غر هماغه ئي آربوړى»‏ در مورد افغانستان به نظر من آدم نبايد بسيار بدبينانه هم فكر آند و<br />

نه هم بسيار خوشبينانه.‏ خير الامور اوسطها بهترين چيز است.‏ در اين مرحله،‏ افغانستان بعد از ٢۵ سال بحران،‏<br />

موفق شد آه يك قانون اساسي را بوجود بياورد.‏ البته داآتر صاحب فاضلي و داآتر صاحب نورزايي چون حقوقدان<br />

هستند،‏ بهتر در قسمت قانون اساسي معلومات دارند،‏ اما من از نظر عمل خدمت تان عرض مي آنم آه قانون اساسي<br />

فعلي قانون بدي نيست و خصوصاً‏ آه رسميت دو مذهب در آن آمده و يك قدمي بسيار مترقي است در افغانستان.‏ اين<br />

در نوع خود اولين گامي است آه برداشته مي شود.‏<br />

حتي در زمان دوآتور نجيب وقتي آه قانون اساسي را مي خواستند تصويب بكنند،‏ بر سر اين مسئله بين من و ‏–يادش<br />

بخير-‏ داآتر محمود حبيبي بحث شد.‏ من مثال آوردم آه بين نقطه نظر اهل تشيع و اهل تسنن يك تفاوت وجود دارد.‏<br />

براي شان مثال دادم آه يكي از دوستانم داآتر بود و زنش مي خواست از وي طلاق بگيرد،اما اين داآتر صاحب<br />

حاضر نشد آه زنش را طلاق بدهد.‏ بالاخره زن يك چاره سنجيد.‏ و چاره اش را هم وقتي نزد قاضي رفته بود،‏ خود<br />

قاضي برايش راه حل را ياد داد.‏ يعني زن بگويد آه شوهرش در فلان روز،‏ فلان ساعت در منده اي بمن گفت آه برو<br />

تو طلاق هستي به سه سنگ طلاق هستي.‏ يك دو نفر هم شاهد خريداري-‏ آه در ولايت آابل زياد بود و نفري<br />

افغاني مي گرفتند-‏ هم پيدا آردند و اين داآتر زنش طلاق خط خود را گرفت.‏ اين داآتر بقدري عصباني شد آه هم<br />

قاضي و هم زنش را در محكمه لت و آوب نمود.‏<br />

۵٠<br />

من گفتم آه ببينيد،‏ تفاوت فقه شيعه و سني اينقدر زياد است.‏ در فقه شيعه هر قدر آه شوهر به زنش بگويد طلاق<br />

هستي،‏ طلاق نمي شود تا آه پيش ملا نرود و به زبان عربي صيغهء طلاق جاري نشود و شرايط را بجاي نكند،‏ طلاق<br />

نمي شود.‏ بنا بر اين،‏ تفاوت بين دو فقه وجود دارد و اگر اين مسئله را در قانون اساسي فعلي گنجانده اند،‏ من فكر<br />

ميكنم آه يك گام مترقي است.‏ من چند بار به هندوستان رفتم.‏ يكبار در شوراي راجستان رفتم و جلسهء شان را ديدم.‏<br />

بار ديگر به مرآز دهلي رفتم و شوراي شان را ديدم.‏ وآلاي شورا اينقدر بحث مي آردند آه حتي بعضي اوقات در<br />

پيش روي ما آارشان به زد و خورد مي رسيد.‏ و بعد از زد و خورد ها،‏ منشي مجلس اعلام ميكرد آه آجنداي مجلس<br />

ما مثلا اين دو موضوعي است آه از داخل گپها گرفته ايم.‏ خوب،‏ پارلمان اين آار ها را دارد.‏ پارلمان خوب بايد درش<br />

بحث شود.‏ بايد درش مشاجره شود.‏ حتي ممكن است زد و خورد شود.‏ اين خاصيت دموآراسي است آه هر آس بايد<br />

راي و فكرش آزاد باشد و حرف خود را بگويد.‏ البته چون افغانستان يك آشور پس مانده است و من ١۵ سال است آه<br />

متأسفانه از آشور خود دور هستم و نمي دانم آه چقدر افكار تحول آرده است؛ اما از تجربهء ۴٠ سالهء ماموريت خود<br />

در افغانستان مي دانم آه در افغانستان بايد گام ها شمرده و عاقلانه برداشته شوند و افراطي نباشد.‏ افكار علمي طوري<br />

است و مسايل عملي طور ديگري است.‏ البته مسايل علمي بجاي خود خوب و محترم هستند و بايد آدم آنها را در<br />

ساحهء تطبيق هم بياورد؛ ليكن در هر حال بايد روحيهء مردم افغانستان و جامعهءافغاني در نظر گرفته شود.‏<br />

بنا بر اين،‏ ما بايد اميدوار باشيم و اميدواري را هم تبليغ آنيم.‏ البته بايد نظرات اصلاحي خود را هم از طرق مختلف<br />

مقاله،‏ آتاب،‏ آنفرانس و نامه ها به مجامع ملي و بين المللي ارائه نماييم.‏ به نظر خود من،‏ پيش از تشكل پارلمان در<br />

افغانستان،‏ بايد مسئله امنيت حل شود.‏ خلع سلاح صورت بگيرد.‏ وقتي سلاح جمع شد،‏ ديگر تشويشي باقي نمي ماند.‏<br />

در مورد يك اطاقه بودن پارلمان آه داآتر صاحب فاضلي اشاره آردند،‏ به نظر من اگر اينطور شود،‏ پارلمان ما شبيه<br />

اسامبله هاي ملي در آشور هاي سوسياليستي مانند آامبوج و غيره مي شود،‏ اما دموآراسي اينطور نمي باشد.‏<br />

2<br />

آربوړى:‏ نوعي حيوان خزنده است آه ظاهر غير متعارف و نسبتاً‏ نا زيبايي دارد و شبيه به چلپاسه و سوسمار مي باشد.‏ اين ضرب<br />

المثل يعني همان آوه و همان چلپاسه و مراد اينستكه وقتي آوه اش اينقدر سخت پيما و مهيب منظر مي باشد،‏ از حيوانش آه آريه المنظر و<br />

نامتعارف مي باشد،‏ چه گله مي آني.‏


□ ٩٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

مجيب الرحمان رحيمي:‏ چند سوال هم من دارم،اگر اجازه بدهيد.‏<br />

يكي اينكه راجع به نفوس شماري نظر شما چه است؟ قبل از انتخابات بايد طبق معاهده بن،‏ نفوس شماري در<br />

افغانستان تكميل مي شد.‏ وقتي نفوس يك مملكت معلوم نباشد،‏ ما چه رقم مي توانيم به طرف يك انتخابات سالم پيش<br />

برويم؟<br />

دوم،‏ اينكه آميسيون انتخابات،‏ بر طبق ادعا ها،‏ يك آميسيون مستقلي نيست.‏ نظر احزاب سياسي و گروه هاي مطرح<br />

در سياست افغانستان در تعيين و تشكيل اين آميسيون در نظر گرفته نشده است.‏ بر اين اساس،‏ تصاميم و تجاويزي را<br />

آه اين آميسيون به ارتباط پارلمان در نظر گرفته است،‏ يكجانبه تلقي مي شود آه بيشتر به نفع حكومت است.‏<br />

سوم،اينكه هر ولايت از طرف همين آميسيون انتخابات،‏ بعنوان يك حوزهء انتخاباتي در نظر گرفته شده است.‏ در<br />

حاليكه در قانون اساسي گفته شده آه نمايندگان ولسي جرگه بر اساس نفوس بايد بيايند و نفوس افغانستان تقسيم بر<br />

٢۵٠ ‏(تعداد اعضاي ولسي جرگه)‏ آه نفوس هر حوزه را مشخص ميكند و بنا بر اين ما بايد ٢۵٠ حوزه انتخابيه داشته<br />

باشيم.‏ آه در هر حوزه نماينده ها خود را آانديد آرده و راي گيري صورت بگيرد.‏ و هر نماينده پارلمان از يك حوزه<br />

انتخابيهء خاص خود نمايندگي ميكند.‏ درحاليكه اآنون مثلا از يك ولايت ‏(بعنوان يك حوزه انتخابيه)‏ ده نماينده مي آيد<br />

ولي مردم ولايت دقيقا نميدانند آه چه آسي از آدام ناحيهء آن ولايت نمايندگي ميكند.‏ حتي امكان دارد آه آل نمايندگان<br />

يك ولايت ازيك ولسوالي انتخاب شوند.‏<br />

چهارم،‏ در همين آميسيون انتخابات ‏(دفتر مشترك تنظيم انتخابات)‏ تصميم گرفته شده است آه پس از راي دادن،‏<br />

صندوق هاي راي بايد از مراآز راي دهي به يك مرآز واحد انتقال داده شوند.‏ اين موضوع چقدر مي تواند نقش داشته<br />

باشد در مسئلهء اختلاس در راي و تقلب هاي انتخاباتي؟ مي دانيم آه اين اتهام در انتخابات گذشته هم وارد بود.‏<br />

در ارتباط به گفتهء شما آه در افغانستان بايد يك پارلمان تك مجلسي ‏(يك اطاقه)‏ باشد من حمايت ميكنم و نظر بجا و<br />

معقولي به نظر مي رسد.‏ زيرا از آنجاييكه ما يك نظام فدرالي نداريم،‏ پس نياز به يك پارلمان دو اطاقه هم نداريم.‏<br />

در ارتباط به نظارت مجلس ‏(شوراي ملي)‏ بر بودجه،‏ من دقيق نمي فهمم آه ديوان محاسبات آل در افغانستان به چه<br />

صورت است.‏ آيا ما يك ارگان مستقلي داريم بنام مثلا ديوان محاسبات آل آه بتواند با آميسون خاص پارلماني نظارت<br />

بر بودجه همكاري بكند تا نظارت دقيق را بر بودجه داشته باشد؟<br />

مسئلهء ديگر اينكه شما تقريبا يك ديد بد بينانه داشتيد در مورد پارلمان آينده افغانستان.‏ با توجه به اين نظر آه بايد به<br />

هر حال از روند دموآراسي و صلح و ثبات در افغانستان حمايت آرد،‏ آيا فكر نميكنيد آه نفس برگزاري انتخابات و<br />

تشكيل پارلمان،‏ تجربهء دموآراسي را در افغانستان تعميق بكند و به ثبات سيستم سياسي ما در آينده آمك بكند؟ البته<br />

ضمن اينكه نكات تخنيكي آه شما فرموديد،‏ بسيار بجاي است،‏ اما آيا بغير از همين راه،‏ آدام بديل و آلترناتيف ديگري<br />

وجود دارد؟ ما به هر حال بايد از همين انتخابات پارلماني و امثال آن شروع آنيم تا بالاخره به يك جايي برسيم.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ اول بايد خدمت شهرستاني صاحب عرض آنم آه به حيث يك پندار،‏ و توصيه و وصيت و مقوله<br />

هايي از اين دست آه خير الامور اوسطها و...‏ اينها جزو فرهنگ ما هستند و يقيناً‏ آه چيز هاي مثبتي هستند و بد<br />

نيستند و بعضي مواقع آدم را به يك قناعت مي رساند و راضي مي سازد.‏ بنا بر اين آن مقولات چيز هاي فرهنگي<br />

مثبت هستند.‏ اما وقتيكه شما يك مملكت در حال بحران مانند افغانستان را مي خواهيد مطالعه بكنيد؛ مملكتي آه بد ترين<br />

بحران ها را طي آرده است،‏ و بد ترين ضربات را ديده است.‏ ضربات آمونيزم را ديده است،‏ ضربات بنيادگرايي<br />

اسلامي را ديده است و از آن بدتر ضربات طالبي و تروريزم بين المللي را ديده است،‏ اينطور يك مملكت شكنندهء<br />

بيچارهء بيچيز آه تمام بحران ها و مشكلاتي را آه در جاي جاي دنيا باشد،‏ يكجا در خود جمع آرده است.‏ به اين<br />

خاطر افغانستان امروزه در سطوح مطالعات آآادميك يك مورد مطالعه براي تحقيقات و پژوهش ها شده است.‏ از<br />

آم آم<br />

طرف ديگر امروزه در مطالعات جامعه شناسي و سياسي،‏ تئوري بعد از بحران<br />

يك شكل و صورت بخود مي گيرد.‏ يعني يك آشوري آه بحران زده مي شود،‏ به چه صورت بايد دوباره سرپاي استاده<br />

شود.‏ بازسازي در اين آشور ها،‏ با چه وسايل و چه ميكانيزم ها.‏ البته مسئله ‏«ملت سازي»‏<br />

مرحلهء پيشرفته تر و پر مدعا تر است،‏ اما تئوري بعد از بحران،‏ امكان دارد آه در دانشگاه ها همينك در مورد<br />

افغانستان نكات جديدي را آشف و عرضه بدارد.‏ لهذا،‏ عرض من اينستكه معضلهء افغانستان را با مقوله هاي بسيار<br />

عادي و ساده،‏ نمي توانيم حل يا تحليل آنيم.‏ در قدم اول بايد توجه گسترده تر و مداوم تر جامعهء جهاني به افغانستان<br />

( Post Conflict Theory)<br />

يا Nation Building يك


□ ٩١ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

٣<br />

جلب شود.‏ مداواي ديگري آه شايد باشد،‏ پلان مارشال است.‏ يا مثلاً‏ تحت قيموميت قرار دادن افغانستان است در ملل<br />

متحد و ازين قبيل طرح ها.‏ براي مشكلي به اين بزرگي بايد طرح هاي بزرگ وجود داشته باشد.‏ خداوند مغفرت آند،‏<br />

سيد شمس الدين مجروح را آه هميشه در نوشته هاي خود اشاره ميكرد آه افغانستان بيمار است و هيچ توان حرآت<br />

اعضاي خود را ندارد.‏ خودش بخودي خود توان دوباره سر پاي استاده شدن را ندارد.‏ ايشان اين مطلب را در وقتي<br />

مي گفتند آه هنوز طالبان و تروريزم بين المللي به افغانستان نيامده بود.‏ بنا بر اين براي حل معضلهء عظيم افغانستان<br />

ما بايد طرح هايي را مدنظر بگيريم آه بسيار گسترده باشد و در اين راه اگر از راه هاي متداول و مسايل رايج هم<br />

عدول آنيم،باآي نبايد باشد.‏ يعني اگر تجاويز ما بسيار محافظه آارانه و يا اعتدالي هم نباشد،‏ عيبي ندارد.‏ اگر يك ذرهء<br />

ديگر معضلهء افغانستان خرابتر شود،‏ باور آنيد آه امريكايي ها و جامعهء جهاني هم در مي مانند و به نظر من از<br />

عراق بد تر مي شود و يك بحران دوم جهاني مي شود.‏<br />

در مورد مذهب آه اشاره شد،‏ من خودم متولد شيعه هستم.‏ چنداولي پخته.‏ در فاميل بسيار مذهبي تشييع هم آلان شده<br />

ام.‏ من وقتي آه راجع به مذهب شيعه گپ مي زنم با فهم مسايل است.‏ ولي آنطور مقايسه آردن ها بيمورد است.‏ در<br />

وقتي آه قانون اساسي تدوين مي شد،‏ من گفتم آه اين مسئله قابل غور است،‏ اما راه حلش به اين شكلي آه واقع شد،‏<br />

نبود.‏ براي اينكه من يك مملكت مسلمان را نمي شناسم آه ازين راه استفاده آرده باشد.‏ در بسياري ممالك مسلمان اقليت<br />

مذهبي شيعه وجود دارد،‏ مگر ازين راه به قضيه وارد نشده اند.‏ يك روز آسي به من تلفون آرد،‏ بخاطريكه من در يك<br />

مصاحبهء راديويي هم گفته بودم آه همين داخل آردن مذهب تشييع در قانون اساسي آار خوبي نشده است.‏ البته من<br />

دلايل دارم و آن دلايل هم از نوع ديگري است و من مي توانم بشما بگويم.‏ به هر حال آن شخص وقتي اين مصاحبه ام<br />

را شنيده بود،‏ بمن تلفون آرد آه خودت چرا اين گپ را گفته اي؟ بالاخره بمن گفت آه اين خو يك دستاورد است.‏ من<br />

به آن دوست گفتم آه اين دستاورد نيست آه دو مذهب را در قانون اساسي بياوريد.‏ من گفتم آه دستاورد اين مي بود آه<br />

هر دو مذهب در قانون اساسي افغانستان،‏ وارد نمي شدند و بجاي آن قانونيت محض در داخل افغانستان رايج مي شد.‏<br />

در وقت ساخته شدن قوانين،از راه هاي حل خوب هر دو مذهب استفاده مي گرديد.‏ در وقت تصويب قانون اساسي<br />

١٩۶۴ هم ما همين راه را پيش گرفته بوديم.‏ يعني يك قانوني بيايد آه مورد قبول همهء فرقه هاي مذهبي باشد.‏ در<br />

آنصورت وحدت ملي بهتر تحكيم مي يافت.‏ وفاق اجتماعي بهتر مي شد.‏ اما درين حالت،‏ در يك محكمه يك گوشه<br />

چهار تا اهل تشييع استاده مي شوند و در جاي ديگر چهار تا تسنن و قاضي بيچاره هم درين بين مي ماند آه چه بكند.‏<br />

تربيه آردن قضات وارد به اين باريكي هاي مذهبي و در عين حال وارد به قوانين مودرن نيز آار مشكل و پر هزينه<br />

و وقت گيري است.‏<br />

از طرف ديگر،‏ به شما عرض آنم آه شريعت يك چيز بسيار گنگ است.‏ چيز هايي است آه در يك قانون موضوعه<br />

نيامده است.‏ آل آن در آتابهاست.‏ وقتي آه شما آنها را از آتابها بكشيد،‏ هر آس به يك رقم و يك نوع آنها را از آتابها<br />

مي آشد.‏ هر آس يك مرجعيتي براي خود مي سازد.‏ براي اينكه حالت حقوقي افغانستان واضح و ثابت شود.‏ چرا آه<br />

يك نفر مجرم شده نمي تواند،‏ تا زمانيكه بفهمد قانون چه مي گويد.‏ هر توصيف جرمي ايجاب مي آند آه قبلا،‏ قانون<br />

آنرا به حيث توصيف جرمي شناخته باشد.‏ اگر يك چيزي در شريعت مي باشد آه ده تعبير مي داشته باشد،‏ يك آدم<br />

چطور مي فهمد آه آارش جرم است يا نيست؟ بايد يك قانون وجود داشته باشد.‏ ما آه قانونيت مي گويم و قانونمندي<br />

مي گوييم و دنيا را قبول مي آنيم آه راه صحيح را پيش گرفتند آه يك قانون را بوجود آوردند.‏ دنيا هم از خود دين و<br />

مذهب داشتند.‏ اما آنها فهميدند آه اگر ما اين مسئله را در سطح قوانين چاره نكنيم،وحدت ملي ما تأمين نمي شود.‏ از<br />

همين خاطر است آه من مي گويم در افغانستان بايد فقط يك قانون مي بود.‏ اما من نمي گويم آه اين مسئله همين فردا<br />

از بين برود،‏ بلكه بايد به مرور زمان و تدريجي باشد.‏ سير حرآت ما بايد به ترتيبي مي بود آه پنج سال بعد،‏ ده سال<br />

بعد،‏ ديگر آسي از شريعت بحيث منبع حكم قاضي گپ نمي زد.‏ منبع حكم قاضي بايد تنها قانون باشد.‏ اما شريعت<br />

بحيث فرهنگ ما،‏ بحيث اعتقادات ما،‏ جاي خود را دارد.‏ آنرا هيچكس از بين برده نمي تواند.‏ آسي آه مسلمان باشد،‏<br />

خواه مخواه بدون ارادهء خودش بدين خود وابستگي دارد.‏ هر روز هر آدام ما وشما منابع شريعت خود را در گفته<br />

هاي خود مي آوريم و مي گوييم:‏ خدا مهربان است،‏ انشاءاالله،‏ به خدا اينطور است يا آنطور نيست و...آل اين ها گپ<br />

هاي شريعت است.‏ به اين خاطر اين مسايل بايد مورد غور عميق قرار بگيرد و ما ديگر فرصت آنرا نداريم آه با<br />

مقوله هاي بسيار ساده،‏ مشكلات بغرنج و پيچيدهء خود را و سرنوشت مملكت و مردم خود را به اين مقوله ها بسپاريم.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ دو مذهب در يك دستگاه قضاييهء يك مملكت اجازه نيست.‏ براي اينكه مذهب يك موسسه حقوقي است.‏<br />

و در تمام دنيا آه شما ببينيد،هر مملكت يك موسسه حقوقي دارد.‏ دو موسسه حقوقي را قبول آرده نمي تواند.‏ البته در<br />

3<br />

مارشال پلان:‏ اشاره به طرح آمك فراگيري است آه بعد از جنگ دوم جهاني و تقسيم دو آلمان به دو بلاك شرق و غرب،‏ امريكا آن طرح<br />

را براي بازسازي اقتصاد آلمان عملي آرد و پروفيسر ارهارد،‏ معمار اقتصادي آلمان غربي،‏ با استفاده از آن طرح توانست،‏ اقتصاد<br />

ورشكستهء بعد از جنگ دوم جهاني آلمان غربي را دو باره سر پاي خود استاده آند.‏ ‏(تدوين آننده)‏


□ ٩٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

قانون اساسي ما به آنصورتيكه شهرستاني صاحب فرمودند،‏ نيست.‏ مسئله مذهب تنها در احوال شخصي فقه جعفري<br />

مي تواند آه اجراء شود.‏<br />

مطابق مادهء : ١٣٠<br />

محاآم در قضاياي مورد<br />

داآتر سليم مجاز:‏ اجازه بدهيد قانون اساسي را در اين مورد مرور آنيم:‏<br />

رسيدگي،‏ احكام اين قانون اساسي و ساير قوانين را تطبيق ميكنند.‏ هرگاه براي قضيه يي از قضاياي مورد رسيدگي،‏<br />

در قانون اساسي و ساير قوانين حكمي موجود نباشد،‏ محاآم به پيروي از احكام فقه حنفي و در داخل حدودي آه اين<br />

قانون اساسي وضع نموده،‏ قضيه را به نحوي حل و فصل مي نمايند آه عدالت را به بهترين وجه تأمين نمايد.‏ مادهء<br />

١٣١ قانون اساسي در اين مورد مي گويد:‏ محاآم براي اهل تشييع،‏ در قضاياي مربوط به احوال شخصيه،‏ احكام<br />

مذهب تشيع را مطابق به احكام قانون تطبيق مي نمايند.‏ در ساير دعاوي نيز اگردر اين قانون اساسي و قوانين ديگر<br />

حكمي موجود نباشد،‏ محاآم قضيه را مطابق به احكام اين مذهب حل و فصل مي نمايند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ اين مسايل بخاطر امتياز دهي هاي سياسي بوده است تا ضرورت هاي خالص تخنيكي و حقوقي.‏<br />

بدبختانه،‏ قانون اساسي فعلي افغانستان بخاطر همين مصلحت بيني هاي سياسي و غفلت از اصول حقوقي،‏ بسيار شكل<br />

را بخود گرفته و قوام فني خود را از دست داده است.‏ قانوني شده است آه فقط به درد<br />

مقطعي<br />

مسايل زودگذر سياسي مي خورد.‏ مادهء مربوط به زبانها را هم اگر در نظر بگيريد آه مثلا زبان پشه اي و غيره تذآر<br />

رفته است.‏ آيا امكانپذير است آه آسي به زبان پشه اي مطلبي را به آابل نوشته آند و مشكل خود را حل آند؟<br />

( Circumstance)<br />

در مورد آميسيونهاي تنظيم انتخابات بدون اينكه وارد جزئيات شوم،‏ در يك قسمت با شما همنوا هستم آه بلي،‏ يك<br />

اعتراضي موجود است نسبت به ترتيب آاري آه پيش مي رود راجع به آميسيون نظارت و آميسيون مستقل انتخابات<br />

و اينها،‏ آه همگي شان از طرف رياست اداره انتقالي آه حالا رياست جمهور انتخابي شده است تعيين مي گردند.‏ يعني<br />

مردمي آه در بيرون هستند و مردمي آه در احزاب هستند و در انتخابات مي خواهند سهم بگيرند،‏ در اين آميسيونها<br />

مي خواهند نماينده تعيين آنند آه فعلا نماينده ندارند.‏ اين اعتراض در وقت انتخابات رياست جمهوري هم بالا شده بود.‏<br />

اصلا بايد رياست اداره انتقالي،‏ از آسيكه خود را آانديد براي رياست جمهوري آرده بود،‏ جدا ساخته مي شد.‏ يك نفر<br />

در اين دو وظيفه،‏ نقش بازي آردن،‏ جاي اعتراض سياسي و حقوقي را چه در همانوقت داشت و همين حالا نيز باقي<br />

است.‏ و يك تشويش را براي پياده شدن دموآراسي بوجود آورده است.‏<br />

درمورد نظارت بر بودجه و ديوان محاسبات آه سوال شد؛ امروزه نهادي بنام ديوان محاسبات در آشور ما آه بودجه<br />

را تعقيب آند،‏ قرضه ها را آنترول آند،‏ وجود ندارد.‏ بجاي آن،‏ رياست آنترول و تفتش بوجود آمده است.‏ ولي به هر<br />

حال،‏ ديوان محاسبات يك چيز بدي نبود و نيست.‏ يك نهاد بسيار ضروري است.‏ سابقهء ديوان محاسبات به دوران<br />

ناپلئون مي رسد واز آار هاي او به حساب مي آيد.‏ وظيفهء ديوان محاسبات اينستكه تطبيق بودجه را آنترول مي آند<br />

در سطح ادارات آشور.‏ آما آن چيزي را آه ما و شما در اينجا بحث مي آنيم،‏ ساختن بودجه است آه توسط پارلمان<br />

مي شود.‏ پارلمان بايد به ترتيبي بودجه را بسازد آه هم حوائج دولت را رفع آند و هم براي مردم بار هاي اضافي خلق<br />

نكند.‏ يعني نبايد يك منبع عايد را از بين ببرد و يك منبع مصرف را زياد آند.‏ اين مسئله ايجاب يك همكاري بسيار دقيق<br />

را بين دولت و پارلمان مينمايد.‏ بنا بر اين درينجا دو مسئله اهميت دارد:‏ يكي ساختن بودجه است در وقت معيين و با<br />

همكاري لازم و ديگري تطبيق بودجه است توسط ديوان محاسبات.‏ به شرطي آه يك ديوان با صلاحيت باشد نه فقط<br />

چند نفر محاسب.‏ ديوان محاسبات حتي محتواي پروژه هاي مندرج در بودجه را نيز بررسي ميكند و مي بيند آه آيا آن<br />

پروژهء خاص آيا ارزش اين سرمايه گذاري را داشته است يا خير.‏ در آخر اين ديوان پيشنهادات و نظرياتي را ارائه<br />

ميكند آه مثلا در فلان جا نبايد بودجه دولت بي جهت مصرف مي شد آه سال آينده وقتي بودجه دولت را مي سازند،‏<br />

از اين نظريات و پيشنهادات استفاده ميكنند.‏ بنا بر اين اگر يك آدم صحيح در رأس آن باشد،‏ ديوان محاسبات آل<br />

آشور،‏ يك موسسه بسيار سودمند است.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ در مورد نفوس شماري يك تيم آلماني آار ميكردند آه منهم در آن بودم.‏ اين تيم پيشنهاد آرد آه براي<br />

هر ولايت يك مرآز شمارش نفوس تيار آنيم.‏ در هر ولسوالي و علاقه داري يك آمپيوتر ريزه قرار بدهيم تا آنها<br />

هميشه تولد ها و وفيات را به مرآز ولايات گزارش بدهند.‏ مرآز ولايات يك آمپوتر آلان وصل به وزارت داخله<br />

داشته باشند آه تمام اين اطلاعات را به مرآز وزارت داخله انتقال آنند.‏ در اين طرح آمده بودآه اول بايد محلات را<br />

تثبيت آنيد.‏ بعد از آن سرك ها را را تثبيت آنيد.‏ بعد از آن سرك ها نامگذاري و خانه ها نمره بندي شوند.‏ بعد از آن<br />

معلوم شود آه در خانه نمره چند،‏ مثلا چند نفر زندگي مي آنند.‏ مصرف اين پروژه را،‏ يعني فقط مصرف شبكهء<br />

آمپيوتري آنرا آلماني ها ۵٠٠ ميليون دالر امريكايي تخمين زدند.‏ اين پروژه را ترتيب آرديم و تقديم نموديم،‏ اما آسي<br />

نفهميد آه چي است؟ من آه جرمني رفتم و با وزارت انكشاف جرمني گپ زدم،‏ آنها گفتند آه تأمين بودجه براي اين<br />

پروژه يعني ۵٠٠ ميليون دالر از توان ما بالاست.‏ حكومت تان بايد به ملل متحد مراجعه آند تا يك تعداد از دولت هاي


□ ٩٣ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

ذيدخل به اين پروژه آمك آنند.‏ بعد از آن ما شنيديم آه گويا يك مقدار پيسه از آدام جاي آمده و اينها دوباره رقم قرون<br />

وسطي خانه به خانه رفته اند و نفوس شماري آرده اند.‏ درحاليكه در خانه ها نرفته اند،‏ اول در خانهء ما نيامدند،‏ اما<br />

در پشت دروازهء ما نوشته آردند آه اين خانه نفوس شماري شده است در حاليكه ما اصلا آنها را نديديم.‏ فقط تخيل<br />

آردند.‏<br />

آقاي نجيب االله مهاجر:‏ در مورد مسايل حقوقي و قانوني اظهاراتي آه شد،‏ من در بسياري موارد موافق هستم زيرا از<br />

طرف متخصصين فني ارائه گرديده اند.‏ اما من سوالم اين است آه در يك واحد اداري آه پيروان يكي از همين دو<br />

مذهب افغانستان بصورت تقريباً‏ خالص زندگي مي آنند،‏ درمورد مسايل حقوقي آه در قانون اساسي و قوانين مدني<br />

مورد اشاره قرار نگرفته اند،‏ مشكل در آجاست اگر پيروان همان مذهب به فقه خود مراجعه آنند؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ مشكل در اين جاست آه براي ناسيوناليزم يك ملت و براي پيشرفت قانونمندي سد ايجاد ميكند.‏ شما<br />

اگر آشور هاي اروپايي را ببينيد،‏ آل اينها همينطور عرف هاي محلي داشتند.‏ يا آاتوليك بودند،‏ يا پروتستانت بودند يا<br />

يك چيز ديگري بودند.‏ قرن ها را آنها به همين ترتيب تير آردند.‏ عرف مثلا شمال با عرف جنوب سر نمي خورد.‏ بين<br />

شان جنگ ها مي شد.‏ بالاخره اينها متوجه شدند آه ما بايد يك آاري آنيم آه همهء اين قوانين را يك رنگ بسازيم.‏<br />

براي اينكه در يك محل يك شهروند فكر نكند آه مقرره اي آه راجع به من تطبيق مي شود،‏ نسبت به مقرره اي آه<br />

راجع به يك نفر ديگر تطبيق مي شود،‏ بد است.‏ مثالي را آه شهرستاني صاحب دادند،‏ ممكن است آدم فكر آند آه چرا<br />

يك نفر به يك گپ طلاق مي شود و يك نفر ديگر طلاق نمي شود؟ در حاليكه در شرايط امروزه،‏ در قرن بيست و يكم،‏<br />

مي فهميم آه حق زن چيست،‏ حقوق بشر چيست.‏ اين گپهاي فقهي در زماني بود آه در آنزمانها نه مقوله اي بنام حقوق<br />

بشر مطرح بود و نه حق زن.‏ شيوه هاي زندگي پس مانده و بسيار ابتدايي بود.‏ حالا آه ما حوائج و مدعيات امروزي<br />

را مي فهميم،‏ حالا ما قانون داريم.‏ در زمانهاي قديم قانون وجود نداشت.‏ قانون آه تعريف مي شود آه يك مجوزهء<br />

غير شخصي و عمومي است آه در تمام مملكت به يكسان تطبيق مي شود.‏ اين يك مزيت بسيار آلان است براي<br />

پيشبرد ادارهء يك مملكت.‏ مملكتي آه به اينطور يك ابزار دست بيابد،‏ مي تواند بسيار پيشرفت آند.‏ و لهذا ما بايد به<br />

همين طرف برويم.‏ در قانون اساسي ١٩۶۴ فكر همين بود آه ما روز به روز و قدم به قدم،‏ براي تمام موارد يك آود<br />

قانون مدني درست آنيم آه هم احتياجات شيعه را پوره آند و هم احتياجات سني را.‏ پيشتر عرض آردم آه آتب فقهي<br />

داراي تعبيرات زياد بوده و يك چيز هاي بسيار روشن و يكسان نيستند.‏ ولي قوانين ماده به ماده داراي تعاريف روشن<br />

و يك دست هستند آه براي اينكار اين مجوزه و براي آن آار آن مجوزه.‏ در فقه اينطور نيست.‏ تمام تفصيلات محول<br />

مي شود به نظر قاضي و لهذا،‏ يك حالت ابهام عمومي،‏ چه در جعفري و چه در حنفي،‏ باقي مي ماند.‏ لهذا،‏ هم براي<br />

تازه ساختن،‏ و هم براي در نظر گرفتن حوائج روزمره و هم براي تحكيم وحدت ملي و احساس برابري دادن براي<br />

مردم آه برادران و خواهران،‏ شما آه شهروند همين خاك هستيد و مربوط ملت افغانستان هستيد،‏ در همين محدوده،‏<br />

مقررات براي همهء تان يك چيز است.‏<br />

آقاي نجيب االله مهاجر:‏ همين يك سان سازي آه شما اشاره آرديد،‏ يعني همين يكسان سازي هويت ها،‏ متناقض وحدت<br />

ملي در افغانستان نمي شود؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ ني برخلاف متمم مي شود.‏ يك سان سازي ها در عرصهء قوانين متمم ديموآراسي هستند.‏ يكسان<br />

سازي اقتصادي ديموآراسي را بوجود مي آورد.‏<br />

آقاي مهاجر:‏ اگر يك قوم نخواهد هويت اصيل و بومي خود را از دست بدهد و شما بخواهيد اجباراً‏ او را مجبور<br />

بسازيد آه در يك فرايند تحميلي،‏ هويت خود را فراموش آند و به شكل تحميلي به يك هويت نو بپيوندد،‏ همين آار<br />

چقدر ديموآراتيك است؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ مجوزات حقوقي نبايد با مقولات فرهنگي مانند هويت،‏ خلط شوند.‏ مجوزات حقوقي در عمق مسايل<br />

داخل نيست،‏ فقط ميكانيزم آار را آسان مي سازد.‏ بنا بر اين يكسان سازي حقوقي در برابر قوانين موضوعه در يك<br />

مملكت،‏ به معناي يكسان سازي هويت هاي منطقوي نيست.‏<br />

آقاي مهاجر:‏ نكتهء اساسي گپ من اين بود آه اگر در يك واحد اداري،‏ چنانچه در قوانين اساسي و مدني يك آشور،‏<br />

ماده اي قانوني براي حل يك مشكل پيدا نشود،‏ درينصورت اگر ساآنين همين واحد اداري به فقه غالب همان منطقه<br />

مراجعه آنند،‏ اشكال و پرابلم آن چيست؟


□ ٩٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

پروفيسر فاضلي:‏ راه حل حقوقي را در اين مادهء قانون اساسي غلط گرفته اند.‏ راه حل اينستكه بايد سر قانون اتكاء<br />

مي شد.‏ امكان ندارد آه در قوانين مدني مسئله اي اگر اهميت داشته باشد،‏ مورد غفلت قرار بگيرد.‏ همين حالا در<br />

افغانستان قانون مدني است.‏ در زمان داؤد خان قانون مدني و قانون جزا ساخته شد.‏ اما همان مردمي آه صبح از آنها<br />

صحبت شد آه نمي خواهند افغانستان در يك نظم داخل شوند و همين مردميكه حالت هاي مغشوش را خوش دارند و<br />

مي خواهند آه يك خرابكاري آنند،‏ نمي مانند آه يك چيزي مدون شود و نظم بگيرد.‏ بايد يك اصلاحات آامل حتي در<br />

مكاتب و مدارس،‏ بخصوص در مناطق سرحدي افغانستان و پاآستان،‏ بيايد و پروسه هاي ترويج قانونمندي تعميق<br />

گردند.‏ در غير اينصورت مسايل ديگر همگي محل نزاع و جنگ و خشونت هستند.‏ اگر جهان بخواهد افغانستان را<br />

اصلاح آند،‏ به اين آار هاي سطحي و جنگها نمي شود.‏ براي ما افغانها هم درست نخواهد بود آه اين مسايل را بحيث<br />

هويت گرفته،‏ بخاطر آنها با يكديگر به نزاع و خشونت برخيزيم.‏<br />

آقاي ايشان:‏ برداشت من از اين بحث ها اينستكه اصلا موضوع ناديده گرفتن دين و مذهب مطرح نيست،‏ فقط موضوع<br />

قانونيت دادن مطرح است.‏ يعني اينكه به چه صورت مي توانيم يك قانونيت را تطبيق آنيم آه از تعبيرات متخلف<br />

جلوگيري شود.‏ و اگر فقه را مي گوييم آه قانون است،‏ به چه رقم آورده شود آه واقعا بعنوان يك قانون مدني براي<br />

همه يكسان تطبيق گردد.‏ از طرف ديگر،‏ آن موارد هويتي هم مطرح نيست.‏ مطمئناً‏ آشوري آه قانون بصورت يكسان<br />

بالاي افراد تطبيق مي شود،‏ به اين معنا نيست آه مردم هويت هاي محلي خود را ندارند.‏ يكي از دانشمندان گفته است<br />

آه رابطهء حقوقي آه بين دين و سياست قبلا وجود داشت،در جهان امروزه بخاطر بد عمل آردن،ديگر قابل تطبيق<br />

نيست.‏ ولي دين با سياست يك رابطهء اخلاقي دارد و فصل مشترك هر دو هم عدالت است.‏ يعني هم دين عدالت مي<br />

خواهد و هم هدف از سياست برقراري عدالت مي باشد.‏ اين عدالت وقتي تأمين مي شود آه تمام افراد يك آشور در<br />

برابر قانون يكسان باشند و هيچگونه تبعيضي در ميان نباشد.‏ همين موضوع قانونيت بدون شك آه براي تحكيم وحدت<br />

ملي هم بسيار موثر مي باشد.‏ يعني اگر بتوانيم يك قانون را سر همه بطور يكسان تطبيق آنيم و اين به اين معنا نيست<br />

آه يك قانون تحميلي بياوريم.‏ به اينصورت نيست،‏ براي تصويب قانون،‏ بالاخره نماينده هاي ملت مي آيند و در<br />

پارلمان قانون را تصويب ميكنند.‏ پس بنا بر اين قانون تحميلي نمي شود.‏ پس اگر بتوانيم قانون را بالاي همهء افراد<br />

ملت خود بطور يكسان تطبيق آنيم،‏ اين آلانترين گام به طرف وحدت ملي خواهد بود.‏<br />

داآتر وهاب:‏ منهم سوالي داشتم.‏ عرض من دراين است آه شما پروفيسر صاحب در همين جريانات از اول بوده ايد.‏<br />

من مي خواهم بدانم آه همين گپهاي آه شما فرموديد و طوريكه مردم هم مي گويند و تا جاييكه ديده مي شود،‏ جريان<br />

امور به مراد و به مقصد هيچكسي پيش نرفته و خرابي ها بار آمده رفته و زياد تر هم شده است.‏ من مي خواهم سوال<br />

آنم آه آيا اين مسايل بخاطر غلطي هاي مشاوريني است آه از خارج آمده اند؟ اين اشتباه مشاورين خارجي يعني<br />

امريكاييها و انگليسي ها و غيره هست؟ اين خرابي ها بخاطر مجاهدين و قومندانها است؟ يا بخاطر حكومت است؟ و يا<br />

اينكه گپها مربوط يك نفر خاص است؟


انتخابات پارلماني و انتظارات مردم<br />

احمد ولي مسعود<br />

حضار محترم السلام عليكم<br />

!<br />

در اين دو روز مسايل بسيار مهمي را از دوستان شنيدم و از سخنان بزرگان و فرهيختگان مستفيد گرديدم.‏<br />

مطمئنآ اگر به همين ترتيب آنفرانس ها و سيمينار هاي مختلف پيرامون مسايل همم و حياتي آشور برپا شود و توسط<br />

نهاد هاي مختلف نتايج آن پي گيري گردد،‏ دولت مي تواند از دست آورد ها و تجربيات اين گردهمايي هاي علمي و<br />

اآادميك،‏ بهره هاي عظيمي در قسمت اصلاح اصلاحات و خدمت به آشور برداشت.‏ با آنكه همه مي دانيم آه اآثرآ<br />

حكومت ها در جهان سوم خود محور بوده و سعي دارند تا از زير بار مشوره و طرح هاي اصلاحي بگريزند.‏ سياست<br />

ملكيت شخصي سياسيون تلقي مي گردد و در بسا موارد سلوك قدرتمندان به خود محوري ها مي انجامد.‏ تك روي<br />

قدرت هاي خود آامه آه خود را تافته اي جدا بافته از اجتماع دانسته و مستقل از ساخت و بافت اجتماعي عمل نموده،‏<br />

به خواسته هاي بر حق مردم و نظريات نخبگان آن،‏ چندان اآتفايي نكرده و به ملت اعماد ندارند،‏ آشور ها را به<br />

بحران هاي بزرگي مواجه مي سازند.‏<br />

ما در تاريخ خويش بدبختانه به طور مكرر شاهد چنين تك روي ها و انحصار طلبي هاي بوده ايم،‏ آه حكام فقط در<br />

جهت استقرار و استحكام قدرت خود از سياست هاي سليقه اي و اندآي فراتر آجنداي يكجانبه به منظور توسعه قدرت<br />

مانور سياسي در تصميم گيري هاي آلان استفاده برده اند.‏ و همواره از نيرو هاي مهار آننده قدرت و آنترول و<br />

تفتيش در هراس بوده اند.‏ عواقب چنين سياست ورزي ها آشور را در بحر طلاطم و نوسانات بين المللي به هر سمت<br />

و سو نا متوازن و سر گردان نموده است.‏<br />

به ياد داشته باشيم هر آشور و ملتي آه به ترقي و تعالي رسيده است.‏ در نتيجه تلاش متداوم متفكرين،‏ انديشمندان و<br />

خبرگان و دل بستگان آن بوده است.‏ نقطه نظرات و بحث هاي حياتي دوستان در مورد پارلمان و مسايل سياسي بدون<br />

شك براي دست اندر آاران امر سياست و به خصوص براي جواناني آه اهرم سياست آينده آشور را در دست خواهند<br />

داشت،‏ بسيار ارزنده و ماندگار خواهد بود.‏<br />

سير تاريخي اهميت به سزايي براي نسل جوان و نسل هاي آينده آشور دارد تا بدانند آه در افغانستان چه گذشت،‏<br />

سياست چگونه بازي شد،‏ سر نوشت مردم را آي ها و چگونه رقم زدند و ده ها مسئله مهم تازيخ ساز ديگر آه بدون<br />

شك با تدوير چنين آنفرانس هايي روشن گرديده و بر شفافيت امور سياسي آشور تاثير به خصوص دارند.‏<br />

اما تفاوت عمده اي طرح مسايل امروز نسبت به گذشته در اين نكته نهفته است آه در گذشته طرح مسايل از جانب<br />

اآثر روشن فكران و صاحب نظران آگاهان يا نا آگاهانه در جهت براندازي حكومت ها قرار مي گرفت آه هيچ گاهي<br />

هم نسخه تدوين شده اي براي آشور داري نداشته اند،‏ و در فرجام باعث از هم پاشيده گي شيرازه اي آشور مي<br />

گرديد.‏ اما امروز آه آشور داري نداشته اند،‏ و در فرجام باعث از هم پاشيدگي شيرازه اي آشور مي گرديد،‏ اما<br />

امروز آه آشور ما بيش از هر زمان ديگري به صلح و ثبات نياز جدي دارد،‏ فقط با بهره گيري مقيد و مثبت از<br />

آزادي ها و با استفاده اي سالم از ارزش هاي دموآراسي،‏ در چهار چوب قانون مي توانيم با قرار گرفتن در پر تو<br />

واقفيت هاي موجود،‏ راهكار هاي مناسب و مفيد در جهت جل مشكلات عاجل آشور جستجو آنيم.‏<br />

بحث اساسي مادر مورد نهاد شوراي ملي افغانستان است.‏ اين شورا آه در ظرف دو ماه آينده تشكيل مي شود،‏ به مثابه<br />

اي يك شوراي قانون گذار،‏ نماينده و تصويب آننده بايد آشور را در مسايل زير بنايي آن سمت و سو دهد.‏ بدون شك<br />

ذهن هر شهروند خردمند و دلسوز در مقابل سسوالاتي نظير يك پارلمان واقعي چيست؟ توقع ما از پارلمان چيست؟ آيا<br />

مي توان ظهور اين نهاد را يك گام اساسي در جهت بسط و توسعه اي سياسي و در نهاد توسعه ملي قلمداد آرد؟ آيا<br />

ممكن است آه هسته اي يك حرآت سياسي ملي با يك خط مشي روشن از بطن پارلمان آغاز شود؟ مواجه مي گردد.‏<br />

پاسخ به اين قبيل سوالات بسيار مهم بوده مي تواند راهگشاي انتخاب مردم گردد.‏ در اين جا سعي دارم به عده يي از<br />

اين دسته سوالات از ديدگاه خودم پاسخي مناسب بيابم.‏<br />

در مقدمه،‏ موضوعي آه روي آن تاآيد دارم،‏ و نقش آن در تشكيل يك پارلمان واقعآ نماينده مي تواند در اين مقطع<br />

حساس،‏ نهايت مفيد و حياتي باشد.‏ مسئله درد آور بحران اعتماد و اطمينان در آشور است آه متاسفانه پيشينه اي درد<br />

آوري هم دارد.‏ عدم يك ديدگاه روشن و نبود يك استراتيژي ملي و عدم تامين عدالت سياسي در آشور است آه طبيعتآ<br />

بحران عدم اعتماد را درپي داشته و دارد.‏ بهترين نشانه اي رشد قدرت سياسي و تحول آن از يك قدرت بسته به ييك<br />

قدرت باز،‏ وجود اعتماد در بين بازيگران قدرت و سياست و متقابلا در بين جامعه و دولت مي باشد.‏


□ ٩٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

:<br />

فراموش نبايد آرد آه يك جامعه خوب،‏ نه فقط به انسان هاي الگو وايده آل نياز حياتي دارد،‏ بلكه به يك ريسمان آه آن<br />

ها را به هم پيوند دهد:‏ نيز نياز جدي دارد.‏ و صدا آه اين عامل پيوند دهنده اعتماد است.‏<br />

متاسفانه در خي چهار سال گذشته،‏ آشور ما نتوانسته است از موهبت اين امر بر خور دار شود.‏ و پيشرفت قابل<br />

ملاحظه اي هم در داشتن و اخذ يك استراتيژي ملي آه از شفافيت بر خور دار باشد،‏ آمايي نكرده است.‏<br />

حال در اين فضاي غبار آلود،‏ پارلمان آينده خواهد توانست با گذاشتن اين سنگ تهداب زير بناي يك اعتماد ملي را<br />

نهادينه سازد،‏ و به آخرين مرحله اي توافقات بن،‏ دسترسي پيدا آند و به درستي ساختار وحدت ملي و تمثيل واقعي<br />

سيماي اجتماعي و سياسي مردم را ترسيم نمايد،‏ و يا اين پارلمان آه اميد مي رود به مثابه اي يك گذار سياسي به<br />

طرف ثبات حضور پيدا آند و به درستي ساختار وحدت ملي و تمثيل واقعي سيماي اجتماعي و سياسي مردم را ترسيم<br />

نمايد،‏ و يا اين پارلمان آه اميد مي رود به مثابه اي يك گذار سياسي به طرف ثبات حضور پيدا آند و پايه گذار و<br />

اساس دولت سازي و ملت سازي شود،‏ خداي نخواسته،‏ شالوده اي اهدافش از هم مي پاشد و از شوراي ملي و پارلمان<br />

آه در آن صورت فقط به درد تزيين قانون اساسي و شعار دموآراسي خواهي،‏ خواهند خورد،‏ جز اسمي باقي نخواهد<br />

ماند؟!‏<br />

چند ماه قبل،‏ با اشازه به چلنج هايي آه پيش روي پارلمان آينده است،‏ و اين آه جوامع بين المللي چطور مي توانند<br />

براي عبور افغانستان از اين چلنج ها،‏ برنامه هاي علمي داشته باشند،‏ با شرآت در آنفرانس ولتون پارك،‏ لندن<br />

صحبتي داشتم،‏ آه قسمتي از آن ها را به صورت فشرده در اينجا ذآر مي آنم:‏<br />

‏«چنان آه در جريان هستيم،‏ آمدن پارلمان و تشكيل شورا هاي ولايتي آخرين بخش از مراحل اجرايي توافقنامه اي بن<br />

مي باشد.‏ توافقنامه اي آه در فرجام افغانستان رامتعهد به تشليل يك دولت مي ساخت آه بتواند با قاعده اي وسيع،‏ از<br />

حضور اقوام مختلف،‏ نمايندگي از خواسته ها و آرمان هاي مردم افغانستان نمايد و حامي حقوق اقشار مختلف آشور<br />

باشد.‏<br />

در حال حاضر و در آستانه اي برگزاري انتخابات پارلماني،‏ متاسفانه تهديد و خطر تروريزم،مواد مخدر و تند روي<br />

ها در فضاي جامعه موج مي زند آه باعث بروز چليج هاي بزرگ در برابر انتخابات پارلماني و يا هر نوع تمرين<br />

دموآراسي ديگري خواهد شد.‏<br />

حال آنكه انتخابات پارلماني و شورا هاي ولايتي نخستين فرصتي حقيقي را به مردم آشور مي دهد تا به يك مرحله<br />

جديد سياسي وارد آيند.‏ و ميزان مشروعيت اين نهاد ها.‏ البته بستگي به نحوه اي بر گزاري انتخابات و نتايج حاصله<br />

از آن است.‏<br />

توجه بايد آرد آه انتخابات پارلماني به نسبت انتخابات رياست جمهوري آه پيش از اين درسال گذشته،‏ شكل گرفت،‏<br />

از اهميت بيشتري بر خور دار است.‏ زيرا تشكيل پارلمان،‏ راه را براي تدوين قوانين و ايجاد تعادل ميان گرايش هاي<br />

سياسي و اجتماعي گوناگون مي گشايد.‏ پارلمان بستري است آه مي بايد منافع همه اي اقشار،‏ طبقات و گروه هاي<br />

اجتماعي را در بر بگيرد و براي اولين بار در تاريخ آشور اراده اي يك ملت بتواند در آن متجلي گردد.‏ و زمينه ساز<br />

تلاش براي شرآت همه اي مردم در فرآيند توسعه اي سياسي و اقتصادي افغانستان باشد.‏ و علاوه بر اين مهم ترين<br />

مسؤوليت آنترول و نظارت بر عملكرد حكومت به دوش آن خواهد بود.‏<br />

در صورت تحقق اين اهداف درپيكره پارلمان آينده آه در حقيقت با سر نوشت مردم پيوند مي خورد،‏ مي توان اميدوار<br />

بود آه آشور به طرف صلح و ثبات و دموآراسي رهنمون مي گردد.‏ مي توان اميد وار بود آه عدالت اجتماعي،‏ در<br />

فرآيند دموآراسي به بار مي نشيند و رشد مي آند.‏ و اگر قضيه معكوس شود،‏ و عدم آارايي و درايت مديريت اين<br />

پروسه بزرگ و سرنوشت ساز،‏ يك حالت مايوسانه و بدبينانه را رقم زند،‏ يقيتآ با سؤ استفاده هاي ابزاري از پارلمان،‏<br />

ثبات نسبي هم برهم خواهد خورد آه خود زاينده اي بحران هاي پيچيده و بغرنج ديگري مي شود.‏<br />

در ادامه صحبت به بررسي موضوعاتي پراداختم آه يقينآ در مشروعيت و مقبوليت پارلمان نقشي محوري خواهند<br />

داشت از جمله سر شماري نفوس،‏ مديريت انتخابات،‏ سيستم راي دهي و ساير موارد مربوط به روند انتخابات آه باز<br />

هم به نقل مختصر در اين زمينه اشاره مي آنم<br />

‏«ترآيب اعضا،‏ استقلال راي،‏ بي طرفي و آيفيت تخصصي تيم هاي ناظر،‏ ماهيت آميسيونها،‏ ادارات انتخاباتي و<br />

ساير نهاد هاي مربوط به انتخابات،‏ خود از جمله اي مهمترين چالش ها به شماره مي آيند.‏ اين ارگانها به نوبه اي<br />

خود،‏ قطعآ مي توانند برآيفيت انتخابات و نيز بر ميزان مشروعيت نتايج آن تآثير مستقيم بگذارند.‏ مشورت قبلي با<br />

احزاب سياسي و ساير نهاد هاي اجتماعي و سيا سي در آشور براي آگاهي و در نظر گرفتي نقطه نظرات شان در<br />

باره اي روند انتخابات،‏ اثر قابل ملاحظه اي بر نحوه اي درك و قضاوت آنها و بالنوبه بر برداشت مردم در مورد<br />

مشروعيت انتخابات خواهد داشت.‏<br />

دقت در تنظيم حكصاييه اي نفوس از جمله اي حساسترين مسايل مي باشد.‏ متاسفانه مادر افغانستان تاآنون يك<br />

احصاييه نفوس در سطح ملي نداريم.‏ در حالي آه برخي آمار هاي از گذشته به ارث رسيده اند آه بر اساس ذايقه و<br />

سليقه اي قدرتمندان روز در آن زمان ها بوده و آلا نا مطمئن مي باشند.‏ حاشيه اي خاط در آن امار هامي تواند به هر<br />

دو سو ميلان نمايد آه اگر امروزه از آنها استفاده گردد به ميزان چشمگيري،‏ مي تاند مشروعيت اين پروسه را زير


□ ٩٧ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

سوال ببرد.‏ علي رغم تاآيد بر اهميت آار براي يك نفوس شماري در سطح ملي در توافقنامه اي بن،‏ باز هم در مورد<br />

پروسه هاي مهم و مسايل سياسي حساس به جاي آمار دقيق،متاسفانه بر فرضيات مبهم تكيه مي آنيم.‏<br />

و ارقام ثبتي دفتر آشترك تنظيم انتخابات و<br />

داده هاي آماري اداره مرآزي آمار درسال<br />

همچنان اختلاف بزرگ در مورد تعداد ولسوالي ها از ۴٠٠ ولسوالي متغير مي باشد،‏ نشان دهنده اي اي<br />

واقعيت مي باشند.‏ اين آمار وساير احصاييه هايي گمراه آننده،‏ مسلما نتايج غير واقعي و متناقضي را به بار مي آورد.‏<br />

براي حل امور آمار قابل اعتماد،‏ عجالتا تفاهم و اجماع گسترده سياسي در مورد نفوس-‏ قبل از امتفاده از آن براي<br />

تخصيص آرسي هاي پارلماني – جهت تشليل يك پارلمان موفق،‏ يك امر اساسي افغانستان با ثبات مي تواند آاملا<br />

حياتي باشد.‏<br />

نكته اي ديگر نقش احزاب سياسي در دموآراسي پارلماني است.‏ در واقع نظام حزبي تكميل آننده اي نظام پارلماني<br />

مي باشد.‏ به تصور من.‏ در غياب اخزاب سياسي جدي و فعال.‏ پارلمان نمي تواند به آمال برسد.‏ دريك جمله،‏ پارلمان<br />

بدون احزاب سياسي مانند عراده اي بدون ماشين مي باشد.‏ در نبود حضور مستحكم احزاب در پارلمان آه مسلما مولد<br />

فراآسيون هاي پارلماني نيز مي باشند.‏ مطمئنا از نقطه نظر آميتي مجلس مقننه اي افعانستان ‎٢۴٩‎عضو را تكميل<br />

خواهد نمود.‏ اما متاسفانه به دليل عدم آگاهي لازم و يا به دليل عدم سازمان يابي و يا توهمات و پارچه پارچه بودن،‏<br />

پيش بيني مي شود آه اعضا نتوانند متناسب باوزن مردمي خود،‏ اهرم سياسي مناسب را در داخل پارلمان در مراجع<br />

قانون گذاري و اجرايي به دست بياورند.‏ اين خصوصيت دموآراسي پارلماني مي باشد آه مي بايد وزن سياسي در<br />

بين پارلمان متناسب با وزن اجتماعي باشد تا تبواند حاصل سيستم پارلمان منطبق با منافع ملي گردد و همچنان<br />

حكومت هم از تصادمات و رويارزيي هاي غير ضروري و دست و پاگير بر حذر ماند.‏ در غير آن اين نوع تناقضات<br />

و تنازعات پايه اي وحدت ملي را لرزان مي نمايد و به خشونت هاي اجتماعي و سياسي موقع مي دهد.‏ اين جاست آه<br />

نقش احزاب و فراآسيونهاي پارلماني در بطن پارلمان برجسته و مطلقا حايز اهميت مي گردد تا از وقوع آشمكش<br />

هاي اجتماعي جلوگيري به عمل آيد.‏<br />

همان طوري آه به طرف يك سيستم دموآراسي پارلماني در حرآت هستيم،‏ به احزاب سياسي مؤثر و قوي نيز<br />

ضرورت داريم.‏ احزاب بايد به وسيله جامعه جهاني مورد تشويق قرار مي گرفتند تا اين آه در اين دور نوين سياسي<br />

افغانستان يك حضور مستدام و مطمئن پيدا مي آردند.‏ به عقيده اي من،‏ دموآراسي فقط بر دوش شخصيت ها و تيوري<br />

ها و باور ها حمل نمي شود،‏ بلكه از مجراي سيستم ها و نهاد ها عبورمي آند.‏ اين نقطه اي است آه جامعه جهاني<br />

غالبا در مورد افغانستان و افغانها دچار اشتباه مي گردد.‏<br />

مشكل مبرم ديگر،‏ سيستم راي دهي SNTV يا سيستم تك رايي غير قابل انتقال مي باشد آه براي افغانستان درنظر<br />

گرفته شده است.‏ جاي شك نيست آه اين سيستم از نظر اجرايي ساده تر است،‏ اما در عين حال،‏ به خاطر نمايندگي<br />

غير متناسب،‏ مي توان نتيجه اي بسيار غير طبيعي و گمراه آننده به بار بياورد،‏ به خصوص در آشوري مانند<br />

افغانستان با ترآيب اجتماعي آه دارد در اين سيستم ميليون ها راي ضايع مي گردد،‏ مردم بدون نماينده و يا با عدم<br />

شناسايي نمايندگان شان در پارلمان باقي خواهند ماند،‏ نقش ازاب آه مهمترين اطل و رآن براي يك پارلمان موفق<br />

است،‏ از بين برداشته مي شود و بر علاوه هيچ نوع روابطي،‏ حسابدهي مسؤوليت و ساير خصوصيات يك نمايندگي<br />

واقعي دربين ملت و پارلمان نمي تواند به وجود آيد.‏ بطور مثال ولايت آابل واجد داشتن‎٣٣‎ نماينده در پارلمان بوده،‏<br />

اين ٣٣ تن برنده راي خويش را از نواحي مختلف شهر جمع آوري مي نمايند.‏ در نتيجه موفق به ورود به پارلمان مي<br />

شوند.‏ دقيقآ مشكل از اين جا يعني داخل پارلمان آغاز مي گردد.‏ آه نماينده محترم دقيقآ نمي تواند از آدام مردم<br />

نمايندگي نمايد و مردم نيز نمي دانند آه بالاخره نماينده آن ها در پارلمان چه آسي مي باشد.‏ آيا اين نماينده مردم<br />

چهاردهي و نواحي آن است يا اين نماينده اي مردم شكردره است.‏ يا اين نماينده مرآز شهر است،‏ و يا از مردم خير<br />

خانه.‏ من با در نظر داشت آليه اي جوانب سياسي و اجتماعي پيش بيني هاي يك پارلمان موفق،‏ سيستم نمايندگي<br />

متناسب با لست هاي باز را به عنوان يك سيستم مناسب شرايط و حال افغانستان پيشنهاد مي نمايم.‏ باتطبيق اين<br />

سيستم چنانچه مستحضريد آه مورد استفاده اآثر آشور هاي جهان قرار دارد.‏ و نهايتا دموآراتيك مي باشد،‏ هم جمعيت<br />

در نظر گرعته مي شود،‏ هم نمايندگي و هم احزاب و تنتخاب دلخواه نمايندگان از طرف مردم»‏<br />

حلا چند ماه از آنفرانس و لتون پارك مي گذارد،‏ الي رغم ارايه نقطه نظرات درست و مثبت نخبگان سياسي و<br />

راهگار هاي صاحبنظران،‏ متاسفانه انكشافات جديد و مثبتي صورت نگرفته است.‏ و همين باعث مي شود آه آارايي<br />

و موفقيت پارلمان آينده زير سوال برود و اين آه آيا واقعآ پارلمان چنانكه توصيف نقش و جايگاه اش به عنوان متمم و<br />

مكمل حكومت آمده است،‏ خواهد توانست به اين مهم دست پيدا آند؟!‏<br />

اين دل نگراني ها و اضطاب ها بدان معني نيست آه ما نمي توانيم متصور شويم آه پارلمان آينده نخواهد توانست از<br />

حضور نمايندگاني آه ممثل راي مردم باشند،‏ بر خوردار شود.‏ بلكه به دليل نواقص و آوتاهي هاي هايي آه متوجه<br />

مسؤولين برگزاري انتخابات پارلمان بوده است.‏ مي باشد.‏<br />

بيم آن دارم آه از چنين فضايي متآسفانه پارلماني شكل بگيرد آه به آشمكش هاي دروني خود مشغول مي شود يا<br />

مشغول گردانيده مي شود و در نتيجه نتواند نقش مهم و سرنوشت ساز خود را در تصميم گيري هاي مهم آشور،‏ ايفا<br />

آند.‏ نهادي خواهد شد آه حكومت را در انزوا و تنهايي قرار خوهد داد و اگر هم مصوباتي در شوراي ملي به وجود<br />

(JEMB)<br />

(١٣٨۵)١٩٧٩<br />

٣۶٠ تا<br />

(PR)


□ ٩٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آيد،‏ مي توان پيش بيني آرد آه اغلبآ به اساس تقابل يا منافع غير مشروع،‏ در عمل پياده مي شود،‏ و از تفاهم و مصالح<br />

علياي آشور،‏ خبري نخواهد بود.‏<br />

اما اين نقطه را نيز بايد به خاطر بسپاريم آه يك سلسله نارسايي ها و نواقص آلا طبيعي و خاص زادهي حالات<br />

امروزي آشور ما مي باشد.‏ آه از آن گريزي نيست و نمي توان پروسه اي انتخابات را به تعويق انداخت.‏ اما يك بخش<br />

ديگر آن آلآ به مديريت انتخابات متعلق مي شود.‏<br />

در حالاتي اين چنين ضرورت يك قوه اي قضاييه مطمئن،‏ آار فهم،‏ عادل،مستقل و پاك سرشت،‏ بيش از هر زمان<br />

ديگري احساس مي شود.‏ در واقع اين قوه اي قضاييه است آه جلو تخلفات و تخطي ها از قانون را مي گيرد و در<br />

صورت نبود چنين نهاد آار آمدي،‏ باعث مي شود آه منافع خاصي را دنبال مي آنند.‏ و مي خواهند آه محور امور يك<br />

جانبه بچرخد.‏ چه اگر در عوض در راستاي تقويت و رشد هماهنگ هر سه نهاد و ساير نهاد هاي مدني،‏ به طور<br />

مستمر فعاليت هايي صورت مي گرفت.‏ امروز ما با اين مشكلات عديده اي آه ناشي از فساد ساختاري است.‏ مواجه<br />

نمي شديم.‏<br />

روي هم رفته در اولين نشست پارلمان نخستين قدم مثبت آه مي توان بر داشت و به آن اولويت داد،‏ تنظيم مسؤوليت و<br />

صلاحيت هاي شورا هاي ولايتي و ولسوالي و شاروالي ها اند آه بايد مقتدر باشند تا مردم از محلات تمرين<br />

دموآراسي و قانونمندي را آغاز نمايند.‏ والي ها و مسؤولين خويش را خود شان انتخاب و اصل نمايندگي و حساب<br />

دهي از همين جا آغاز گردد.‏ در غير آن انتخابات شورا ها فقط در آاغذ باقي مي ماند.‏ به نظر من يكي از علل عقب<br />

ماندگي آشور،‏ در طول تازيخ اين بوده است آه حكومت ها به مردم اعتماد نكرده اند تا از اين طريق به همه اي امور<br />

آشور رسيدگي نمايند.‏ چه بسا حتي در تلخ ترين روزگاران اين مردم بوده اند آه در دفاع از مملكت و عزت و وقار<br />

آن در برابر هر نوع دشمني مقاومت آرده اند و نسبت به حكومت ها و فرمانروايان شان پيش قدم گرديده اند.‏ وقايع<br />

٢٠ سال اخير در آشور،‏ جهاد در مقابل ارتش سرخ و مقاومت در برابر تروريزم بين المللي اثباتي بر اين مدعاست.‏<br />

قانون اساسي طرفدار صلاحيت و اختيار اين شورا ها بوده ام.‏<br />

تازماني آه نقش واقعي مردم در تعيين سرنوشت خود شان ناديده گرفته مي شود هيچ گاهي هم اقدامات دست اندر<br />

آاران سياست با پايه اي ملي نمي شود.‏<br />

بزرگ ترين مشكل امروزي افغانستان بحران اعتماد است و متاسفانه اين مشكل به طور سريع،‏ سير صعودي خود را<br />

مي پيمايد.‏ اگر احتياط و اهتمام فوق العاده شديد در اين مورد اتخاذ نگردد،‏ در صورت سطحي نگري ها و آوتاه بيني<br />

ها و سياست بازي ها آخرين ميخ را بر تابوت اعتماد خواهند آوبيد.‏<br />

درآشوري آه سيستمي ا افتاده نباش،‏ به خصوص آشور ما،‏ نبض داشتن اعتماد اولين قدم در راه ايجاد سيستم قابل<br />

قبول سياسي و ساختاري حكومت مي باشد.‏ به نظر مي ملموس ترين موردي آه اگر بخواهيم قدم ها را جهت استقرار<br />

ثبات دايمي در آشور بر داريم.‏ ايجاد اعتماد است.‏<br />

تا زماني آه يك فضي سالم سياسي به وجود نيايد و قواعد بازي از سوي بازيگران سياست مي توانستند به شكل<br />

گسترده به فعاليت هاي خويش آغاز مي نمايند،‏ منحيث ريشه هاي اصلي جامعه اي مدني و آانال هاي مردم سالاري و<br />

منافع اقشار مختلف،‏ منحيث ريشه هاي اصلي جامعه اي مدني و آانال هاي مردم سالاري و منافع اقشار مختلف،‏<br />

تقويت مادي و معنوي مي شدند و در سطح ملي با يكديگر به رقابت بر مي خاستند و با اين خصوصيت مي توانستند<br />

آشور را از منافع محلي و قومي و منطفه اي فراتر برده و به برنامه اي آلي و در مقياس ملي برسانند وبه انتخابات<br />

خصلت سياسي بدهند.‏<br />

و اين رقابت سياسي در سطح ملي و با پشتوانه اي احزاب آه به طور مستمر به وظيفه آادر سازي مشغول اند)‏ مي<br />

توانست متجلي خواست هاي ملت باشد و براي راهگشايي به شوراي ملي نقشي آليدي داشته باشند.‏ و نجوه اي دقيق<br />

تري وظايف نمايندگي مردم را اجرا مي نمايند.‏<br />

اآثرآ نمايندگاني اه از درون منازعات غير سياسي موفقانه به شوراي ملي راه مي يابند،‏ تمايل به مسايل محلي و منطقه<br />

اي خود را دارند و آمتر به فكر مناعف و مصالح ملي اند و طبيعي است براي انتخاب مجدد بناچار منابع ملي را به<br />

سمت اهداف محلي و منطقا اي مي آشانند.‏ و بدين لحاظ پارلمان نمي تواند در راستاي منافع ملي قدم بر دارد.‏<br />

اگر به شرايط رقابت سياسي در سطح ملي آه فقط توسط نهادهاي سياسي مي تواند در عمل پياده گردد،‏ ارزش قايل<br />

نباشيم،‏ درواقع به باند هاي مافيايي و تعداد آثيري از گروه هاي نامطلوب،‏ با هزينه هاي هنگفت زمينه اي مساعد<br />

جهت سؤ استفاده بوحود مي آيد تا هر آه نفع محدود اطرافيان خود را جستجو آند و اينان دقيقآ بر سرنوشت مردم مي<br />

افتد.‏ اين گونه عذر هاي غير موجه و سياسي گونه در تضعيف نقش احزاب در رقابت هاي سياسي و به خصوص در<br />

پارلمان به بهانه اي عدم سازمان يافتگي احزاب در آشور،‏ بزرگترين ضربه اي است آه بر پيكر دموآراسي و توسفه<br />

سياسي مي خورد و تاثيرات منفي آن در پارلمان و در بعد آلان آن در آل آشور مشهود خواهد بود.‏<br />

با وجود ثبت نام و مشارآت و سيعي از آانديدان در آمپاين،‏ اصلي آه عمدتا وجود ندارد مرز هاي تعيين آننده منافع<br />

و مواضع در مشارآت مردم خواهد بود آه از يكديگر تقكيك نمي آنند،‏ فقط چهره هايي به صنحه آمده و مشارآت<br />

جمعي از خود نشان خواهند داد.‏ و يا اين آه گرايش هايي از وعده اي پولي،‏ تقرر و منصب و مقام گرفته تا معرفي و<br />

سؤ استفاده از ارزش ها وساير موارد را شامل خواهد بود آه ايجاد چنين پديده هايي درد عدم ثبات و پياده شدن<br />

)


□ ٩٩ افغانستان و پارلمان<br />

نمايندگي،‏ مساهمت و نظارت سياسي در پارلمان آينده افغانستان<br />

دموآراسي را درمان نخواهد آرد و با منافع و مصالح مردم و علايق وطن دوستي در تضاد است و هر زماني آه<br />

مردم به آگاهي برسند و احساس فريب خوردگي آنند،‏ آن گاه بايد سر از نو آغاز آرد آه تحمل اين دور باطل را آشور<br />

ما ندارد.‏<br />

بدون شك مسؤولين و دست اندر آاران امر انتخابات پاراماني از وقوع چنين مواردي اطلاع داشته اند،‏ اما از آن<br />

جايي آه همه اي امور ما متآسفانه سياست زده شده است،‏ انتخابات و پارلمان نيز از اين بيماري مصئون نمانده اند.‏<br />

بايد آگاه باشيم آه مردم ملك دولت ها نيستند،‏ بلكه شهروندان اند آه دولت را مي سازند و هويت ملي آنان به دست<br />

خود آنها شكل مي گيرد،‏ و اگر اراده اي خود مردم به شكل واقعي آن در دولت سازي تجلي ننمايد،‏ طبيعي است آه<br />

هويت ملي به وجود نخواهد آمد و قوم گرايي،‏ بي اعتمادي،‏ فساد و ده ها بحران ديگر دامن گير آشور مي شود و<br />

همچنان راه هاي نامشروع ارتزاق عده اي دوام خواهد يافت.‏<br />

اميد وارم علي رغم تمام نقايص و مصايب تحميل شده آه بر سر راه پارلمان بوجود آمده است.‏ پارلمان آشور<br />

بتواند منحيث يك نهاد متضمن حقوق و مطالبات مردم افغانستان در امر بس بزرگ و مهم نمايندگي از ملت،‏ عرض<br />

وجود نمايد.‏ اين پارلمان،‏ نه تنها در ساحه اي قانونگذاري و نمايندگي بلكه در ساحه مهم تصويب و يارد پاليسي هاي<br />

بزرگ و حساس آشوري قدم هاي متين بردارد.‏<br />

پاليسي هاي ملي،‏ پروگرام ها و آجندا هاي ملي و....‏ به بحث هاي عميق وجدي آشيده شود و با انگيزه خدا<br />

پرستي و وطن دوستي،‏ در راستاي زندگاني امروز و فرداي مردمان زجر آشيده اي اين آشور،‏ گام هاي بزرگ بر<br />

داشته شود،‏ تا باشد تنياد يك فرهنگ سراسري ملي را پايه گذاري آنيم و يك تفكر جديد ملي را جانشين،‏ فكر هاي،‏<br />

قومي و قبيله اي،‏ گروهي و سمتي و زلاني بسازيم.‏<br />

از تجربه هاي ناآام گذشته هاي افغانستان بياموزيم.‏ نگذاريم تا مطالب و خواست هاي منطقه اي،‏ شخضي،‏ قومي<br />

جاي قانون را بگيرد.‏ قانون را هر چه بيشتر،‏ عملي تر و قابل تطبيق تر بسازيم،‏ از تفسير هاي متعدد قانون جلوگيري<br />

به عمل آيد تا در همه جا يكسان قابليت تطبيق پيدا آند.‏ و از ترويج قانون شكني در هر سطحي آه باشد جدآ اجتناب<br />

آرده و ممانعت ورزيم.‏<br />

ما افغانها اگر هدف شكست وريشه آني تروريزم،‏ تندروي و اجتناب از ديكتاتوري در آينده آشور را داريم،‏ به<br />

يك آشروعيت دوامدار سياسي و دولت قانونمند در افغانستان نياز منديم.‏<br />

به نظر مي رسد آه ما فقط در اين قرن‎٢١‎ است آه داخل دنياي جديد گرديده ايم،‏ جهان نو مشخصات و محسنات<br />

خاص خود را دارد.‏ مردم ما سزاوار اند آه از ارزشهاي اين دنياي مدرن بهره مند گردند.‏ ارزشهاي اجتماعي،‏ سياسي<br />

و اقتصادي بر ستيغ آجنداي ما قرار دارند.‏ رجعت به گذشته براي مشروعيت بخشيدن به باز توليد وضع آن دوران،‏<br />

بجاي پيشتازي به سوي دوران نوين سياسي،‏ براي ما مخت مايوس آننده خواهد بود.‏<br />

مهمترين عامل ناآامي ما در طول تاريخ،‏ تدوام سيستم آهنه و سنتي سياسي ما و اصرار بر حفظ اين روش و<br />

نهاد فرتوت است آه ديگر تاريخ مصرفش گذشته و نكار آمد گرديده است.‏ ما بايد شروع به زير سوال بردن آن دوران<br />

و نكوهش قواعد آهنه اي سياست در پهنه اي افغانستان نماييم آه آشور را بين چنين به فاجعه مبتلا آرده است.‏ در<br />

دناك خواهد بود اگر اين فرصت براي جا انداختن يك فرهنگ سياسي نوين و رهبري هاي جديد از دست برود.‏ ما<br />

افغانها ديگر تحمل اتلاف فرصت ها و تعهدات جامعه جهاني نسبت به افغانستان را نداريم.‏ براي اولين بار در تاريخ<br />

آشور ما،‏ منافع جامعه جهاني با منافع ملت ما گره خورده است.‏ البته حرف ما بر طي آردن يك شبه اي سفر صد ساله<br />

نيست،‏ زيرا همان طوري آه قهرمان ملي افغانستان،‏ احمد شاه مسعود بيان مي داشت و من در اينجا نقل قول مي آنم:‏<br />

‏«ما افغانها به تطبيق تدريجي ولي پيوسته اي تغيير در جامعه اي خود نيازمند هستيم».‏ اين چيزي است آه دقيقآ بايد<br />

ابفاق بيفتد.‏ و انشا االله ما مصمم به تطبيق اين ديدگاه و اين پروسه هستيم،‏ در اين راستا حمايت همه جانبه اي جامعه<br />

جهاني،‏ تاوقتي آه ماروي پاي خود بايستيم،‏ شديدآ مورد نياز بوده و يك نقش تثبيت آننده را ايفا مي آند.‏<br />

اجازه دهيد تا در اخير يكي ديگر از سخنان قهرمان ملي افغانستان را در مورد پارلمان در اينجا ذآر نمايم ‏«هر زماني<br />

آه پارلمان متشكل از نمايندگان واقعي مردم افغانستان ايجاد گردد،‏ من با سياست وداع خواهم گفت»‏ اين بود آخرين<br />

بيان مسعود شهيد در باره اي پارلمان و افغانستان شكوهمند.‏<br />

آري اين سخن سنجيده چنان دقيق و با اعتبار مي باشد آه جاي بحث ندارد.‏ پارلمان آه با تمام خصوصيات و مميزات<br />

پارلماني به وجود آيد،‏ و بتواند از عهده اي نمايندگي ملت قهرمان افغانستان در ابعاد مختلف سياسي و اجتماعي آن<br />

برآيد و زمينه هاي واقعي امتزاج پارلمان و ملت به ضهور بپيوندد.‏ اينجاست آه ملت بر سرنوشت خويش،‏ خود رقم<br />

مي زند و مردمان اين سرزمين احساس امنيت مي نمايد.‏<br />

خداوند هما اي ما را توفيق نصيب نمايد تا از عهده اي چنين مسؤولين بس بزرگ بر آييم و به زخم هاي درمان ناشده<br />

اي مردمان افغانستان مرهم بخش بگذاريم.‏<br />

با تشكر


داآتر عطا محمد نورزايي<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

‏(سخنراني شفاهي)‏<br />

مطالب آنفرانس تا بحال خوب بود و چيز هاي نو و جالب مورد بحث قرار گرفت،‏ داآتر صاحب زيوري نام مرا نوشته<br />

آرده اند براي صحبت بعدي و با وجود خستگي و ماندگي مطالبي را برايتان ارائه مي نمايم.‏ از سفير صاحب جناب<br />

مسعود نيز تشكر مي نمايم آه زمينه را مساعد ساختند و اقدامي نيك و مفيد است.‏ من اميد مي آنم آه اين اقدامات ارزنده<br />

همچنان ادامه پيدا بكنند.‏<br />

وظايف و مسئوليت هاي اعضاي پارلمان را با آقاي زيوري آه صحبت آرده بوديم،‏ براي من محول شده بود،‏ اما چيز<br />

هايي را آه من مي خواستم،‏ دوستان تا آنون گفته اند.‏ داآتر صاحب مجاز و داآتر صاحب فاضلي بسيار مفصل و خوب<br />

صحبت آرده اند آه هنوز نيم ديگر صحبت هاي فاضلي صاحب مانده است.‏<br />

من آوشش ميكنم آه مختصراً،‏ از يك ديد ديگر و با يك زاويهء ديگر گپ بزنم و شما را نيز داخل بحث نمايم.‏ من گمان<br />

مي آنم آه اعضاي پارلمان يك وظيفه دارند و هيچ مسئوليت ندارند.‏ وظيفهء شان تقنين يا قانون گذاري است و مسئوليت<br />

شان در هيچ جاي نيست،‏ يعني مردمان مصئون هستند.‏<br />

البته اگر قانون را تعريف آنيم،‏ قانون بصورت عموم براي حفظ يك هويت است و تثبيت يك نظم.‏ اگر براي محصلين<br />

فاآولته بگوييم،‏ توصيفي را آه در قانون اساسي ١٩۶۴ آمده،‏ بسيار خوب است آه در آنجا مي گويد قانون تصويب<br />

مجلسين است و توشيح رييس دولت.‏ قانون اساسي جديد ما هم همين تعريف را گرفته و تصويب مجلسين را آمي آشال<br />

آرده و بعد گفته است آه توشيح رييس جمهور.‏ دعا ميكنيم آه عمر جمهوريت ما دوام دار باشد آه هميشه قانون امضاء<br />

شود.‏<br />

من به اجازهء تان آوشش ميكنم قانون را از يك ديد ديگر طرح آنم و ببينيم آه تا آجا پيش مي رويم.‏ نمي گوييم آه<br />

قانون عبارتست از،‏ بلكه ، در يك تعريف ديگر از قانون،‏ مي گوييم:‏ قانون ناشي از روابط ذات البيني پديده هاست.‏ اين<br />

تفكر فلاسفهء قرن ١٨ است و مخصوصاً‏ علماي انگليس زحمت زياد آشيدند و بالاخره مونتسكيوي فرانسوي،‏ آمد و<br />

روح القوانين را نوشت آه زير تأثير نظريات علماي انگليسي بود.‏ البته اينكه قانون ناشي از روابط ذات البيني پديده<br />

هاست،‏ به چه معنا مي باشد قدري پيچيده است و در پوهنتون ها مي توان بر سر آن گپ زد.‏ بهر حال انگليس ها بخاطر<br />

همين برداشت از قانون تا آنون آدام قانون اساسي مكتوب و مدوني ندارند.‏ انگليس ها مي گويند وقتي آه دو پديده يا دو<br />

قدرت حاآمه و يا بهتر است بگوييم يك پديدهء اداره آننده در برابر يك پديده اداره شونده قرار مي گيرد،‏ هر دو آوشش<br />

مي آنند يك موقفي را حفظ آنند آه يكي به ديگر خود صدمه نرسانند.‏ پديده اداره آننده هم آوشش ميكند به يك تعادل<br />

حرآت آند و پديده اداره شونده هم؛ اين مسئله مانع از اين مي شود آه دو پديده وقتي به يكديگر نزديك مي شوند،‏ يك<br />

تصادم بوجود بيايد و اين خود باعث بوجود آوردن قانون مي شود.‏<br />

اگر در مُلك خود مثال بزنيم به خيال من دو اداره موقت و اداره عبوري،‏ اين حالت را بطور بسيار مشخص تمثيل<br />

ميكنند.‏ ما مي بينيم در اين دو دوره نظام اداري بسيار محتاط پيش مي آيد آه من بايد طرف مقابل را تخريش نكنم.‏ يعني<br />

پيش از اينكه خود را منهمك بكند آه من يك اداره و نظم را بوجود مي آورم،‏ يك اداره مصلحت را بوجود آورد و در<br />

اداره مصلحت ‏(هيچ چيزي)‏ تخريش نشد تا آه ما به سرحد دولت قانوني و دولت حقوقي رسيديم.‏ مثلا آقاي X بياييد شما<br />

به آابل با ما همكاري آنيد و وزير مشاور هستيد،‏ تا آه يك نوع آرامش بوجود آمد.‏ اين روش بصورت بسيار معقول و<br />

درست ، تا آنون معضله را حل آرد.‏<br />

بهر حال،‏ قانون در پارلمان وضع مي شود،‏ براي چي؟ براي حل يك مشكل آه بايد مشكل را از بين ببريم.‏ در طي اين<br />

دو اداره موقت و عبوري؛ آقاي آرزي از مردم افغانستان يك خواهش آرد.‏ گفت آه همين راي تان را به من بدهيد،‏ يكي<br />

و خلص.‏ من مي خواهم رييس جمهور شوم.‏ ملت افغانستان هم اين را قبول آرد.‏ و آقاي آرزي رييس جمهور شد.‏ ملت<br />

افغانستان بزبان روشنفكرانش،‏ و بزبان حال ني قال،‏ به آقاي آرزي وانمود آرد آه خوب آقاي رييس جمهور،‏ ما


□ ١٠١ افغانستان و پارلمان<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

آنچيزي را آه مي خواستي برايت داديم و سرنوشت سياسي خود را به دستت سپرديم.‏ حالا ما يك سوال داريم،‏ تو به ما<br />

چي مي دهي؟ يك قسمت مردم مي گويند،‏ آقاي آرزي سرك نداريم،‏ شفا خانه نداريم،‏ اين نداريم،‏ آن نداريم.‏ اما اين<br />

سوال روشنفكران نيست.‏ روشنفكران افغانستان سوال خود را اينطور طرح مي آنند آه آقاي آرزي در پناه ديموآراسي<br />

استاده شدي و ما برايت راي داديم.‏ از همين راه هم ما از شما چيز هايي مي خواهيم.‏ همانطوريكه ما سرنوشت خود را<br />

بدست تو سپرديم،‏ تو هم دوباره سرنوشت سياسي ما را به ما پس بده.‏ اينجاست آه معضله خلق مي شود.‏ معضله ايكه<br />

بايد حل شود.‏ چي آنرا حل ميكند؟ قانون حل ميكند.‏ در آجا حل مي شود؟ در پارلمان حل مي شود.‏ آقاي آرزي مي گويد<br />

چگونه سرنوشت سياسي تانرا برايتان بدهم؟ من يك عالم مشكلات دارم.‏ امنيت نيست،‏ اردو ندارم،‏ پوليس ندارم،‏ مواد<br />

مخدره جنجال انداخته است،‏ اسلحه جمع آوري نشده است.‏ اين مشكلات مرا در نظر بگيريد.‏ اول بايد امنيت را تأمين<br />

آنم بعد از آن به شما آنچه را خواسته باشيد مي دهم.‏<br />

روشنفكران افغانستان مي گويند،‏ ني رفيق ما را سرگردان نكن.‏ امنيت است.‏ اگر امنيت نباشد تو در ارگ رفته نمي<br />

تواني و ما اينجا نشسته نمي توانيم.‏ امنيت موجود است اما اگر تو مشكلي داري،‏ بيا دوباره همراه ما آه آمك آرده و<br />

مشكل ات را حل آنيم.‏ آقاي آرزي باز هم اصرار ميكند آه امنيت نيست و تا آه امنيت نيايد من هيچ آاري آرده نمي<br />

توانم.‏ اما سوال اينجاست آه در آجا امنيت نيست؟ جواب مي دهد رفيقا،‏ قتل است،‏ جنايت است،‏ آدمكشي است،‏ اختطاف<br />

است،‏ دزدي است،‏ انفجار بم است.‏ روشنفكران افغانستان مي گويند اين چيز ها آه مي گويي،‏ آدام چيز قابل توجه<br />

نيست.‏ اين حوادث در اروپا است،‏ در امريكا است در تمام ممالك دنيا وجود دارد.‏ اما امنيت هست.‏ آقاي آرزي با<br />

رفقايت،‏ امنيت اخلال مي شود.‏ و اين اخلال در هر جايي است.‏ خودت بايد اين اخلال امنيت را چاره آني.‏ وقتي اخلال<br />

را چاره آردي،‏ امنيت آهسته آهسته درست مي شود.‏<br />

چطور امنيت را چاره آنيم؟ شما بگوييد.‏ روشنفكران افغانستان مي گويند از راه دموآراسي مي توان اخلال امنيت را<br />

چاره آرد.‏ ما ديگر راه را نمي شناسيم.‏ از راه ديموآراسي قدرت را برايت داديم.‏ از راه ديموآراسي با ما پيشامد آن و<br />

قدرت را به مردم بده.‏ اينحا سوال طرح مي شود وقتي آه ما به دامن ديموآراسي چنگ مي زنيم بايد يك قانون بسازيم و<br />

اين بايد توسط وآلاي پارلمان ساخته شود.‏ و امنيتي را آه مي آوريم اول بايد سوال شود از آدام راه؟ به غلط دولت ادعا<br />

مي آند آه امنيت را از راه تقويت پوليس و اردو بدست مي آورد.‏ آيا اين گپ به اين معناست آه هر روز پشت هر خانه<br />

يك عسگر استاده ميكني تا مردم را آنترول آند؟ يعني يك دولت پليسي ساخته مي شود توسط پليس؟ و آيا يك چنين دولتي<br />

مي تواند امنيت را بوجود بياورد؟ ني؛ اين جواب نيست.‏ راهش اينست آه آرزي از هر راهي آه با مردم داخل شده<br />

است از همان را دوباره وارد شود.‏ مردم و همچنين ما و شما مي گوييم آه وقتي امنيت مختل مي شود مثلا در يك<br />

ولايت غزني يا پروان ‏(بي تفاوت است)‏ سوال ما اينست آه اين جنايات را در غزني آي مي آند؟ آيا مردم قندهار مي<br />

آيند شبانه اينكار ها را مي آنند و صبح دوباره پس به منطقه خود مي روند؟ ني اين مردم خود غزني يا هرات يا قندهار<br />

يا ارزگان هستند آه در منطقهء خود جنايت ميكنند.‏ اين معضله را غير از ديموآراسي چيز ديگر نجات داده نمي تواند.‏<br />

يك پروسه نظامي است ‏(تقويت اردو و پليس)‏ و يك پروسهء حقوقي و سياسي است.‏ اين معضلهء اخلال امنيت يك<br />

پروسهء نظامي نيست.‏ سوال مي شود آه چطور اين مشكل را حل آنيم؟ جواب آسان است.‏ اداره هر ولايت را به مردم<br />

همان ولايت واگذار آنيد.‏ مشكل است؟ قيامت مي شود؟ همانطوريكه دموآراسي آرزي را به قدرت رساند همانطور بايد<br />

دموآراسي قدرت و نظام اداره هر ولايت را به مردم آن بدهد.‏ قانون اساسي ما يك سلسله پيش بيني ها را آرده است.‏ و<br />

اين پيش بيني ها بايد به تطبيق آشانده شود وگرنه صباح جنجال توليد مي آند.‏ يك ماده قانون اساسي مي گويد اگر مردم<br />

بدون موجب از اداره متضرر مي شوند،‏ مي توانند به محكمه مراجعه آنند.‏ به آدام محكمه؟ يك ماده ديگر مي گويد آه<br />

مردم حق دارند هر وقت از اجراآت حكومت سوال بكنند.‏ چطور و چگونه سوال بكنند؟ من فكر ميكنم آه اگر چنان<br />

قانوني را در پارلمان تصويب آنيم آه اداره را از سياست جدا آنيم.‏ يك اداره و حكومت مرآزي قوي بسازيم و سياست<br />

را بدهيم به دست مردم از راه ديموآراسي.‏ ديموآراسي يك روشي است در مشارآت با مردم.‏ وقتي آه ما به مردم اين<br />

صلاحيت را مي دهيم آه شما والي وولسوال تان را خودتان انتخاب آنيد،‏ علاقه دار تان را خودتان انتخاب آنيد.‏ شورا<br />

ها ساخته شده به سويه قانون اساسي.‏ اين شورا ها را فقط روي آاغذ مي مانيد؟ اگر روي آاغذ نمي مانيد،‏ خوب آنها را<br />

به تطبيق بكشانيد.‏ يك چند مغز متفكر آار است آه اين اساسات را بريزد و اين پلان را بسازد.‏ منتها با تدبير درست،با<br />

انديشه هاي درست،با انديشه هاي علمي.‏ زماني من والي بودم.‏ صرفنظر از يگان چيز هايي آه در آتاب خوانديم،‏ از<br />

تجربهء شخصي هم من اين مسايل را مي گويم.‏ در زماني آه ولايت بودم با وجوديكه بسيار با ملايمت و خوشرويي با<br />

مردم برخورد داشتم و هيچ بدي با آسي نكردم و رشوه و اين گپها هم آه هيچ مطرح نبود براي من؛ اما با اين وصف<br />

مي ديدم آه من براي مردم بيگانه هستم.‏ پروبلمي آه در ولايات براي مردم بوجود مي آيد،‏ خود مردم آنرا بهتر از هر


□ ١٠٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آسي ديگر حل آرده مي توانند.‏ حتي قومندان من و مستوفي من هم نمي توانستند بسياري مشكلات را حل آنند و خود<br />

مردم بهتر حل مي آردند.‏ مثلا در آن ولايت دو نفر بودند آه يكي وآيل بود و ديگري سناتور.‏ آنها مابين خود خوب<br />

نبودند.‏ از طرف وزارت معارف يك مكتب ساخته شده بود آه در منطقه سناتور واقع شده بود.‏ وآيل مي گفت آه من<br />

اولاد هاي منطقهء خود را نمي گذارم آه به آن مكتب بروند.‏ من چند نفر از آلان هاي شان را خواستم و گفتم آه يك<br />

پروبلم به اين شكل به ميان آمده است.‏ آنها گفتند آه داآتر صاحب اين هيچ مشكلي نيست و صباح اولاد ها به مكتب<br />

رفتند.‏ من ديدم آه مردم محلات مشكلاتي را آه من به زور پليس و عسكر حل آنم،آنها به چقدر به آساني حل آرده مي<br />

توانند.‏ من فكر مي آردم آه عوضي آه من در اين جا والي باشم،‏ چرا همين سناتور در آنجا والي نباشد؟ همين وآيل<br />

چرا والي نباشد؟ آه در خوشي و غم و معاملات مردم با مردم مي روند.‏ گذشته از آن،‏ مردم احساس مي آنند آه همين<br />

ولايت از ماست.‏ براي ولايت خود آار ميكنند.‏ گذشته از آن روشنفكران ولايت فكر ميكنند آه وقتي اين والي شد،‏ ما هم<br />

مي رويم و آار ميكنيم تا براي ولايت خود انتخاب شويم.‏ داآترش،‏ متخصص اش و معلمش همه به ولايت خود مي<br />

روند.‏ يك دفعه يك حرآت مي آيد و اين حرآت اگر افغانستاني مي شود،‏ شما خواهيد ديد آه طفل يك شبه ره صد ساله<br />

مي رود.‏<br />

البته در اينجا از نظر اداره بايد چند چيز مد نظر گرفته شود.‏ صلاحيت اداره در مرآز است و سيستم مرآزيت است،‏<br />

فدريشن و اينطور گپها نيست.‏ سياست به دست مردم داده مي شود.‏ حكومت مرآزي والي را صلاحيت مي دهد آه اين<br />

ولايت از مسئوليت هاي توست و فرمان اش را مي دهد.‏ اما يك چيز را هم از او سوال ميكند.‏ از اخلالي آه در ولايت<br />

مي شود،‏ تو مسئولش هستي.‏ ما تجربه آرديم و شما هم مي بينيد آه بعضي از همين قومندانهايي آه مقرر شدند و آقاي<br />

آرزي به آنها آار را سپرد،‏ حالا چرا نمي آيند و راه را نمي گيرند؟ براي اينكه يك انسان را مورد اعتماد قرار داد و<br />

سرش اعتماد آرد.‏ تفويض صلاحيت آرد.‏ در اداره يك پرنسيپ است آه تفويض صلاحيت،‏ خلق مسئوليت ميكند.‏ يك<br />

مثال حيواني بدهيم.‏ يك سگ را وقتي در دهن دروازه بسته ميكنيد،‏ آسي را داخل نمي گذارد،‏ الا اينكه آشته شود.‏ سر<br />

انسان وقتي شما اعتماد ميكنيد،‏ فكر ميكنيد آه انسان از اعتماد سوء استفاده ميكند؟ ني،‏ نميكند.‏ در ممالك عقب مانده اين<br />

معضله حل شده است.‏ مردم ولايت وقتي ديدند آه صلاحيت ولايت از آنهاست،‏ والي را آنها مقرر آرده اند.‏ وقتي<br />

مشكلي پيدا شود مردم مي روند و از يخن والي مي گيرند آه ما ترا مقرر آرده ايم.‏ ما به تو راي داديم.‏ تو نمي تواني آه<br />

فعال مايشاء حرآت آني.‏ ما همين دشت را مي خواهيم آه مزروع بسازيم.‏ ما مي خواهيم آه آب را از چند آيلو متر<br />

دور تر بياوريم.‏ تو برو و براي طرح ما آار آن.‏ در اينصورت والي مي تواند آه بيايد به مرآز و با دولت گپ بزند و<br />

براي مردم ولايت خود زمينه مساعد را پيدا آند.‏ در اين صورت مردم حاضر مي شوند آه آتابهاي شخصي خود را<br />

بياورند تا يك آتابخانه در ولايت بسازند.‏ حتي حاضر مي شوند آه اموال عتيقهء خود را بياورند و يك موزيم براي<br />

ولايت شان بسازند.‏ اين مسئله در دنيا تجريه شده است و ازين تجربه نتيجهء بسيار مثبت گرفته اند.‏ در وقت مهاجرت<br />

آه به جرمني بودم،‏ همراي انستيتوت حقوق و اداره آار ميكردم.‏ پروفيسر در سال ١٩٩٢ از من خواهش آرد آه يك<br />

دفعه برو به افغانستان و ببين آه شورا ها خود شانرا اداره آرده مي توانند يا ني؟ من آمدم و نتيجهء آارم را براي شان<br />

گفتم آه بلي مي توانند اما به اين شكل.‏ پروفيسر انستيتوت بسيار خوش شد و گفت آه اين طرح ني فقط براي افغانستان<br />

بلكه براي ساير ممالك عقب مانده هم مفيد است.‏ در نتيجهء اين طرح يك مرآزيت قوي اداره بوجود مي آيد.‏ از مستوفي<br />

تا آاتب از مرآز مقرر مي شود،‏ موقوف مي شود،‏ تمويل مي شود،‏ سجلش،‏ سوانحش همگي اش از مرآز مي آيد.‏<br />

منتها،‏ مرآز مكلف است آه يك اداره قوي در مرآز داشته باشد.‏ يعني دو سه وزير داخله و عدليه و زراعت و اينها بايد<br />

توانا باشند تا بتوانند در ميان مردم بيايند و با مردم گپ بزنند.‏ و با اينكه والي و ولسوال توسط مردم انتخاب مي شوند،‏<br />

مسئوليت اداره هم در نزد شان باقي مي ماند آه اين بايد توسط قانون و توسط يك نظم اداري درست،‏ بوجود بيايد.‏ در<br />

پهلوي اين تشكيلات ولايتي،‏ ما بايد تشكيلات شهري را نيز بسازيم آه شامل بلديه ها و شاروالي ها مي شوند.‏ اين ها<br />

مطلقاً‏ مال مردم است و يك تشكيل سياسي است.‏ حكومت هيج به آن غرض ندارد.‏ حالا آه مسخ اش آرده اند و بكلي<br />

گشتانده اند،‏ اينها را پس به مردم بدهيد.‏ يك دفعه يك جهش تربيه شخصيت در ولايات ما از هر نظر مي آيد.‏ ولايت<br />

خودش اداره ميكند و شاروالي هم همينطور و چك و بيلانس هم در اداره بوجود مي آيد،‏ يكي ديگر خود را آنترول مي<br />

آنند.‏ مردم هم دلچسپي مي گيرند.‏ اين توسط يك قانوني آه توسط پارلمان تصويب شود و در پارلمان فشار بيندازيم آه<br />

آنرا در ساحهء تطبيق بكشاند.‏ و در اتكاء به قانون ما اداره را تغيير بدهيم.‏ من به حيث يك شاگرد اداره بسيار دوستانه<br />

براي شما مي گويم آه تا اداره درست نشود،‏ مطمئن باشيد هيچ آاري درست نمي شود.‏ واگر ما بتوانيم همينطور يك<br />

نظم را از طريق تصويب قانون در پارلمان بوجود بياوريم.‏ ضرور نيست آه در تمام ولايات دفعتا ما اينكار را بكنيم.‏<br />

مي توانيم در يك ولايت اينكار را بكنيم.‏ و نتيجه اش را ببينيم.‏ اين يك حرآت مثبت است.‏ اما وقتي حكومت هيچ حرآت<br />

نمي آند و صرف چند والي را تبديل مي آند و نامش را اصلاحات اداري مي ماند.‏ آسي را آه رشوه خورده از يك


□ ١٠٣ افغانستان و پارلمان<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

ولايت به ولايت ديگر تبديل ميكند و قومندان و والي مي سازد،‏ اين نامش اصلاحات اداري نيست.‏ بايد از راه علم و<br />

قانون حرآت آنيم و ببينيم آه آيا مي توانيم برسيم يا ني اما مهم اينستكه حرآت آنيم.‏ اما مانند وضعيت آنوني آه استاده<br />

شويم صحيح نيست.‏ اگر آدام سوالي باشد من حاضر هستم.‏<br />

پرسش و پاسخ<br />

آقاي نجيب االله مهاجر:‏ در بحث شما،‏ وظايف اعضاي پارلمان چي بود؟<br />

داآتر نورزايي:‏ همانطوريكه گفتم بغير از قانون گذاري آدام وظيفهء ديگري ندارند.‏ منتها اين قانون گذاري نبايد فقط به<br />

مشكلات محلي هر وآيل محدود شود،‏ بلكه بايد دريك چوآات عام و افغانستان شمول باشد.‏ مثلا معارف يك ولايت<br />

خراب است،‏ ضرور نيست آه وآلاي همان ولايت فقط بيايند و يك طرح بدهند بلكه در پارلمان انجمن ها ‏(آميسون ها)‏<br />

وجود دارد و در انجمن معارف مي تواند وزير معارف را بخواهند و سوال آنند و بكمك وي يك طرح قانوني براي<br />

اصلاح يك ولايت درست شود و بودجهء آن نيز تأمين گردد.‏ وآالت در پارلمان تمثيلي است و محلي نيست يعني يك<br />

وآيل از يك ولايت مي تواند آه مشكلات ولايت ديگر را هم مطرح آند.‏ وظيفهء وآيل اين نيست آه عريضه در جيبش<br />

باشد و پيش وزير برود آه فلاني را در آجا مقررآن و...‏<br />

سوال:‏ چرا اين مسايل را در زمان تصويب قانون اساسي در لويه جرگه<br />

قانون اساسي مطرح نكرديد؟<br />

داآتر نورزايي:‏ از مدت هاست آه من اين گپها را مي زنم و امروز در نزد شما بعنوان روشنفكران افغانستان نيز اين<br />

طرح را ارائه آردم.‏ در بعضي جا ها آه آدم هاي چيز فهم هم حضور داشتند وقتي اين طرح را مي شنوند مي گويند آه<br />

اين طرح فدراليزم است.‏ اما من تأآيد مي آنم بر روي مرآزيت.‏ مرآزيت فدراليزم نيست.‏ فدراليزم براي افغانستان يك<br />

تخيل است.‏<br />

اين مشكلات است،‏ در بالا هم است.‏ وقتي با مردمان آلان هم آه اين طرح را مطرح مي آنم،‏ درست متوجه نمي شوند.‏<br />

اما جواب من هميشه اين بود آه حالا چطور ميكنيد؟ يك ريفورم را نمي آوريد؟ حرآت نمي آنيد؟ مملكت در حال از بين<br />

رفتن است.‏ اداره بكلي به سينه افتيده است.‏ با اين شكل مملكت داري نمي شود.‏ چرا مي ترسيد؟ تا آجا مي ترسيد؟<br />

اعتماد آنيد سر مردم افغانستان.‏ من پيشتر گفتم آه سر حيوان اعتماد آنيد سوء استفاده نمي آند؛ شما سر انسان،‏ سر<br />

وطندارتان اعتماد آنيد.‏ بفهمانيدش آه اين مملكت از توست.‏ پيش شويد.‏ جوان هستيد،‏ حرآت آنيد.‏ پاآستان پيش ما تولد<br />

شده است و اآنون بم اتوم ساخته است.‏ ما يك اداره را درست آرده نمي توانيم؟ آيا براي ما خجالت نيست؟ براي<br />

روشنفكران افغانستان،‏ آسانيكه سر شان زحمت آشيده شده است؟ يك مشكل آلاني آه ما داريم اينستكه هميشه انتقاد مي<br />

آنيم.‏ حتي انتقاد ما به شكايت آشيده و شكايت ميكنيم.‏ حتي رييس صاحب جمهور شكايت ميكند.‏ يك شب در تلويزيون<br />

صحبت ميكرد.‏ من البته آقاي آرزي و فاميل شان را مي شناسم،‏ پدر ايشان و آاآا هايشان را هم مي شناسم و احترام<br />

شان بطور قطعي به جاي است.‏ آرزي صاحب در تلويزيون مي گفت آه ولسوال ها را گفتيم آه به لحاظ خدا آار مردم<br />

را بكنيد!‏ شما رييس جمهور هستيد.‏ اين حرف شما شكايت است و شكايت صحيح نيست.‏ حرآت آنيد.‏<br />

بد بختي ديگر اينستكه براي مقرري مي گويند فورمه را خانه پري آن،‏ انگليسي ياد داري،‏ آمپيوتر مي فهمي؟ شاگرد<br />

هاي آبابي هم در امريكا و انگلستان انگليسي ياد دارند و آمپيوتر مي فهمند.‏ اين جوان بي تجربه را فقط بخاطر ياد<br />

داشتن انگليسي و آمپيوتر رييس يك قسمت مي سازند.‏ نه آار آرده است،‏ نه گذشته اداره دارد،‏ نه سن اش اقتصاي آن<br />

مقام را ميكند.‏ در جايي مي رود آه مردمان ريش سفيد نشسته اند با سابقهء ٢۵-٢٠ ساله در آن شعبه و تو از اروپا يا<br />

امريكا آمده اي و به آنها امر ميكني.‏ با اينكار نظام اداره از بين مي رود.‏ آيا اين آار اصلاحات اداري است؟ ريفورم<br />

است؟<br />

امريكايي ها و اروپايي ها مردمان خوب هستند،‏ اما آنها بخاطر چشم و ابروي ما نيامده اند،‏ يك استراتيژي از طرف<br />

امريكايي ها براي افغانستان طرح شده است و آنها در امتداد آن اهسته آهسته پيش مي روند.‏ آيا روشنفكران افغانستان<br />

توانايي اين را دارند آه به اين استراتيژي تماس گرفته و آنرا به منفعت ملي افغانستان دور بدهند؟ اگر اين توانايي را<br />

نداريم،‏ نمي دانم آينده چطور مي شود؟


□ ١٠٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آقاي جاهد:‏ در لويه جرگه قانون اساسي<br />

نيز آساني بودند آه اين طرح را عرضه آردند.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ من در آنجا بودم.‏ آنها نمي دانستند آه چگونه مطرح آنند.‏ آنها فدراليزم را مطرح آردند اما طرح من<br />

تأآيد روي مرآزيت دارد.‏ اين مسئوليت روشنفكران افغانستان است آه اين را بفهمانند.‏<br />

داآتر سيد اآبر زيوري:‏ با تشكر از جناب داآتر صاحب نورزايي،‏ من مي خواهم آه تبصره اي روي قسمت اخير<br />

بيانات شما داشته باشم آه فرموديد آيا روشنفكران ما توانايي آن را دارند آه استراتيژي هاي قدرت هاي جهاني در<br />

افغانستان را در جهت منافع ملي ما هماهنگ بسازند و آنگاه سوالي را هم راجع به خود روشنفكران افغانستان مطرح<br />

آنم.‏<br />

درينجا دو سوال مطرح مي شود.‏ يكي اينكه تعريف روشنفكران افغانستان چيست؟ آيا روشنفكران ما يك گروهي هستند<br />

با يك هويت مشخص؟ آيا روشنفكران افغانستان تعليم يافتگاني هستند آه يا در خارج و يا در داخل آشور اقامت دارند؟<br />

ما در ميان همين تيپ روشنفكران افغانستان،‏ طيف هايي را داريم آه از چپ افراطي تا راست افراطي را در بر مي<br />

گيرند.‏ در ميان همين روشنفكران افغانستان آساني هستند آه در حوادث سه دههء اخير آشور مستقيماً‏ نقش داشته اند،‏<br />

البته من نمي گويم الزاماً‏ با سوء نيت،‏ اما نتيجهء آارشان بالاخره چندان جالب نبود.‏ سوال دوم اينكه منافع ملي افغانستان<br />

را چطور بايد تعريف آرد؟ و چه آسي بايد تعريف بكند؟ يعني اگر ما نظر آساني را مورد توجه قرار بدهيم آه آنها<br />

معتقد هستند هنوز در افغانستان ملتي بوجود نيامده است و هنوز هم در افغانستان هويت ها بر اساس اقوام تعريف مي<br />

شود و خرده هويت هاي قومي هنوز نسبت به يك هويت ملي دلبري بيشتري ميكنند؛ وفاداري هاي قومي،‏ سمتي،‏ منطقه<br />

اي،‏ حزبي و...‏ نسبت به وفاداري به منافع ملي و يا به دولت بيشتر است؛ اگر ما تئوري اين افراد را ‏-آه شواهد زيادي<br />

را هم براي اثبات آن ارائه مي آنند و رد آردن آن هم آار آساني نيست-‏ در نظر بگيريم؛ بنا بر اين سوال اينطور<br />

مطرح مي شود آه منافع ملي افغانستان چي است و آنرا چه مرجعي بايد تعريف بكند؟<br />

داآتر نورزايي:‏ اول اينكه روشنفكر تحصيل يافته نيست.‏ آسي آه تحصيل آرده است را نمي توانيم الزاماً‏ روشنفكر<br />

بدانيم.‏ تعريف روشنفكر را اينطور ميكنند آه روشنفكر آسي است آه انديشه اش در گرو خودش باشد.‏ بمجرديكه انديشه<br />

اش از گرو خودش خلاص شد و در اختيار آس ديگري قرار گرفت،‏ از آن فرد مرتجع تر ديگر وجود ندارد ولو اينكه<br />

فيلسوف هم باشد.‏ دوم،‏ منافع ملي گسترده است.‏ شما هر قدمي آه در جهت بهبود مي گذاريد،‏ منافع ملي محسوب مي<br />

شود.‏ منافع قومي و اين گپها بدبختانه مريضي هاي بچگانهء اجتماع ما است آه نظر به عقده ها و تعصبات و غيره شكل<br />

گرفته است.‏ من گمان مي آنم اگر دست قوي بوجود بيايد و آن دست قوي منفعت عامه را نسبت به منفعت هاي قومي،‏<br />

زباني يا سمتي پيش بكشد،‏ اين مسئله خودبخود خنثي مي شود و قابل تشويش نيست.‏<br />

مجيب الرحمان رحيمي:‏ طرح شما براي شخص من بسيار جالب بود.‏ اگر قدري پوست آنده تر بگويم و آدم متهم نشود،‏<br />

براي اولين بار است آه از يك شخصيت علمي برادران پشتون اينگونه طرح را مي شنويم.‏ آساني ديگر اين گونه طرح<br />

ها را مطرح ميكردند،‏ اما بمجرد مطرح آردن،‏ تاپه ستمي يا فدراليست طلبي مي خوردند.‏ شما در اين راه تحقيق آرده<br />

ايد و به اين نتيجه رسيديد و البته نوشته هاي زيادي هم در اين رابطه هست آه وقتي در قانون اساسي ما شورا هاي<br />

ولايتي و ولسوالي ياد مي شود،‏ يك چيز نامنهاد نباشد؛ بلكه بايد صلاحيت هاي لازم به آنها داده شود تا در سطح محلي،‏<br />

خود مردم بتوانند تصميم هايي براي خود بگيرند.‏ گپي را آه شما مطرح آرديد،‏ بار ها عنوان شده است آه والي را<br />

رييس جمهور امر بدهد ولي انتخابش را مردم ولايت مربوطه بكنند.‏ شورا هاي ولايتي بتوانند پيشنهاد برطرفي والي را<br />

بكنند تا والي مسئوليت بيشتري را احساس بكند.‏ و والي و ولسوال از خود منطقه باشد.‏ اآثر نارضايتي ها از همين<br />

جاست.‏ در دوره هاي گذشته يك ولسوال يا والي از يك جاي ديگر افغانستان به يك جاي ديگر آمده و چور آرده است و<br />

هيچ آسي هم از وي بازخواست نكرده است.‏ با طرح شما شكوفايي هم در منطقه ايجاد مي شود و تجربيات تلخ گذشته<br />

هم تكرار نمي شود.‏ از نظر شما آه اين مطالعه را انجام داده ايد،‏ موانع در مقابل طرح تان چي است؟ آيا از نگاه<br />

تاريخي يك تعداد مردم ذهنيتي دارند آه بايد جلو اينكار گرفته شود؟ يا اينكه مانع رواني وجود دارد؟ چرا يك طيف<br />

بزرگي آه در حكومت هستند اين طرح را نمي پذيرند؟ و مانع اصلي چي است؟<br />

داآتر نورزايي:‏ عدم جرئت است ديگر هيچ چيزي نيست.‏ اگر اين طرح را در ساحهء تطبيق مي آشانند،‏ ارزان است،‏<br />

آم مصرف است و قابل ديد است.‏ يعني يك سلسله مزاياي بسيار نيك در اين طرح نهفته است.‏ يك شب با چند وزير


□ ١٠٥ افغانستان و پارلمان<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

نشسته بوديم و من اين مسئله را مطرح آردم،‏ يكي از آنان گفت آه ني داآتر صاحب در ولايات اقوام مختلف داريم،‏<br />

مثلا در قندهار در يك جاي عليزي است در جاي ديگر نورزاي است و...‏ اگر والي از يك قوم شود،‏ ديگران خود را در<br />

حقارت حس ميكنند و جنجال مي افتد و بهتر است آه يك والي بيطرف باشد مثلا در قندهار يك نفر از آابل برود و والي<br />

شود.‏ من گفتم ما صد سال است آه همين آار را ميكنيم.‏ نتيجهء آن چه شده است؟ آيا آدام آاري آرده است آن والي<br />

بيطرف؟ بغير ازينكه خود را چاق آرده است؟ من نمي گويم آه چرا والي ها يا ولسوال ها رشوت مي خورند،‏ اين يك<br />

آلتور است و از وقت مغل ها مانده است.‏ اما بايد اين آلتور پس شود بايد يك حرآت شود.‏ تا به آي بايد بنشينيم و سيل<br />

آنيم.‏ در قندهار يك والي است گل آغا،‏ گاهي او را وزير مي سازيد و گاهي او را تبديل مي آنيد.‏ بگذاريد و بر سر<br />

همين مردم تان اعتماد آنيد.‏ اين مردم،‏ در وقت زور آه تجاوز خارجي صورت مي گيرد،‏ همين مردم از مملكت دفاع<br />

مي آنند.‏ وقتي روس آمد اول همين صاحب منصب هاي ما گريختند.‏ ملت خو نگريخت.‏ ملت اسلخه برداشت و مقابله<br />

آرد.‏ حالا آيا همين ملت حق دارد آه سرنوشت خود را بدست خود بگيرد يا ني؟ يا باز پشت از اين مي گرديد آه بايد<br />

اردو بسازيم.‏ ديديم آه برنامه دي دي آر موفق نشد.‏ اردو با مشكل روبرو شده است.‏ اينطور ساده نيست آه ما به ديد<br />

اروپايي ها و امريكايي ها مشكل خود را حل آنيم.‏ من نمي گويم آه آنها اشتباه مي آنند.‏ بلكه آنها صد يا دو صد سال از<br />

ما پيش تر استند.‏ همين اصلاح اداري آه فورمه را خانه پري مي آنند در غرب هم به همين شكل است.‏ اما در غرب<br />

وقتي براي جاي خالي يك آار فورمه را توزيع مي آنند،‏ ده ها نفر واجد شرايط وجود دارد و از بين آنها بهترين شان را<br />

مي توان انتخاب نمود،‏ اما در مملكت ما اينطور نيست.‏ افراد متخصص و واجد شرايط ما بسيار آم داريم.‏ بنا بر اين ما<br />

نمي توانيم عيناً‏ مودل هاي غرب را اقتباس آنيم.‏ ما يك دبستان مخصوص بخود براي تربيه و ساختن اداره داريم.‏ ما به<br />

هر ترتيبي آه است بايد يك پلان براي ساختن اداره درست بكنيم و از اين حال بيرون بكشيم.‏ به اين حال،‏ مملكت تباه مي<br />

شود.‏ همينك اداره به زانو افتيده است.‏ در محاآم ببينيد چه حال است،‏ در ماليه ببينيد چه حال است،‏ در تمام ادارات<br />

وضع بحراني است.‏ هيچ اداره وجود ندارد.‏ اداره اين نيست آه رشوت مي خوري،‏ اول بايد آانال ساخته شود باز هر<br />

آبي را آه در آن بريزي مي رود.‏ فعلا آانال وجود ندارد،‏ آب را آه مي ريزي به يك طرف ديگر مي رود.‏ من يكي دو<br />

بار با آقاي آرزي ملاقات آردم اما فرصت نبود آه اين طرح را برايش مطرح آنم و البته آه اين طرح نياز به يك فهم<br />

آارشناسي نيز دارد و البته ‏«آهي آه بي اثرست،در دل نهفته به».‏ اما امروز وضع بحراني است.‏ ما بايد همگام با<br />

ريفورم حرآت آنيم.‏ جرمني دو صد سال است آه در حال ريفورم در ادارات خود است.‏<br />

پروفيسر سعد الدين هاشمي:‏ داآتر صاحب نورزايي،‏ مطالبي آه اينجا فرموديد،‏ آيا نظر خودتان است يا اينكه برداشت<br />

تان از امور جاري است؟ مسئله دوم اينكه فرموديد بايد آار شود،‏ اين آار را آي بايد بكند؟ به مسئله انتخاب والي ها<br />

توسط خود مردم ولايت اشاره آرديد،‏ به نظر من از دو بُعد مشكلات وجود دارد؛ هم در بُعد سياست داخلي و هم از نظر<br />

آشور هاي خارجي.‏ يك نوع آشاآش در ميان اعضاي خود همين آميته ها و آميسيون ها-‏ حتي به سطح رهبري و<br />

آابينه-‏ وجود دارد،از نظر قومي،‏ گروهي،‏ سليقه اي و...‏ آه شامل هم سياست داخلي مي شود و هم سياست خارجي.‏ اين<br />

آشاآش درميان روشنفكران نيز چه در آابل و چه در خارج از افغانستان وجود دارد.‏ فلهذا آسانيكه بايد از عهدهء اينكار<br />

برآيند،‏ خودشان متأسفانه مريض هستند.‏ اين چيزي آه شما فرموديد بعقيده من يك نسخهء عملي نيست،‏ بلكه يك نوع<br />

آرزوست،‏ يك نوع توصيه است.‏ آرزو و توصيه مشكل را حل نمي آند.‏ از اين توصيه ها و آرزو ها سالها شده است.‏ از<br />

شروع دوره حبيب االله گرفته تا امروز.‏ هر رژيمي آه آمده،‏ با همين آرزو ها بوده است.‏ در همين لندن وقتي ما در<br />

بارهء همين طرح شما راجع به انتخاب والي ها با رفيق ها و روشنفكران وابسته به مليت هاي مختلف بحث مي آنيم<br />

،۴٠ تا ۶٠ فيصد شان مخالف آن هستند.‏ شما چگونه نفوذ انداخته مي توانيد در بين روشنفكران تا آنرا قبول آنند؟<br />

داآتر نورزايي:‏ طرح من يك طرح عملي است و آرزو نيست.‏ اين پلان با تمام جزييات داده مي شود،‏ اما مردي باشد آه<br />

عملي اش نمايد.‏ مشكلي نيست.‏ اين مسئله در قانون اساسي آمده است و مي تواند باقي را در پارلمان قانونمند آرد و<br />

آهسته آهسته عملي مي شود.‏ و اين نظر شخصي نيست بلكه ماحصل يك تتبع است و آشور هاي عقب مانده اآثراً‏ اين<br />

راه را رفته اند.‏ و چينيايي ها هم آنرا پياده آرده اند و پروفيسر آلماني آه من همرايش آار ميكردم،‏ اين خواهش را آرد<br />

آه براي مملكت تان مي توانيد از اين طرح استفاده آنيد.‏ من براي تكميل آن در ١٩٩٢ درهمان شرايط دشوار به آابل<br />

آمدم.‏ اينكه چه آسي بايد آنرا عملي بسازد،‏ بازهم مي گويم روشنفكر؛ و روشنفكر آسي نيست آه تحصيل يافته است و<br />

در اروپا يا امريكا و حتي در آابل سر غندي خير نشسته است.‏ بلكه روشنفكر آسي است آه انديشه اش را براي خوشي<br />

احمد و محمود و حامد نمي گويد،‏ بلكه آنچه را آه خير و صلاح مي داند بر زبان مي راند.‏<br />

داآتر وهاب:‏ يك تعداد اروپايي ها و امريكايي هايي آه به افغانستان براي آمك رفته اند،‏ از مسئله ظرفيت سازي و<br />

اداره آنها هم شكايت دارند.‏ در ظرف سه سال در افغانستان هيچ چيزي در قسمت ظرفيت سازي نشد.‏ من مي خواستم


□ ١٠٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آه مكانيزم عملي اينرا توضيح بدهيد.‏ فرضا فكر آنيد آه ما يك اداره هستيم آه از هم سُكليده است،‏ آيا يك ميكانيزم عملي<br />

دارد آه اول چه بايد آرد و دوم چه؟ از آجا بايد شروع شود؟<br />

داآتر نورزايي:‏ ادارات ما،‏ به نسبت توانايي مملكت ما ساخته شده است.‏ يعني اينطور نيست آه هيچ اداره نداريم.‏ منتها<br />

بسيار غلتيده است.‏ يك اداره را مثال بدهيم.‏ فرض آنيد آه قوه قضاييه را مي گويند آه بسيار خراب است،راستي اگر از<br />

اين خرابتر شود نمي دانم چه خواهد شد؟ حال مي خواهيم اين قوه قضاييه را اصلاح آنيم.‏ قوه قضاييه در هر ريفورم<br />

اداري سه جزو دارد.‏ تشكيل است،‏ پرسونل است و صلاحيت است.‏ شما گراف ساختمان تشكيل قضاء را بياوريد،‏ و از<br />

همان سر،نفر موظف اش را مي خواهيد و سوال ميكنيد آه اين ادارات اضافي براي چي است؟ يا شما را قانع مي سازد<br />

يا اينكه مي گويد اضافي است و بايد حذف گردد.‏ يا در فلان جا،‏ اين ادارات آمبود است.‏ بايد در تشكيل اضافه گردند.‏<br />

به اين ترتيب،‏ تشكيل صاف ميشود.‏ تشكيل ارزان و آم مصرف مي شود و در عين حال فعال مي شود و<br />

ميكند.‏ تشكيل مثل خانه است.‏ براي پر آردن اش پرسونل آار داريد.‏ پرسونل را تربيه آنيد.‏ مشكل نيست.‏ يا اينكه همينك<br />

پرسونل موجود است و فقط آورس هاي تربيوي برايشان مي گذاريد آه شش ماه يا يك سال طول مي آشد.‏ آنگاه براي<br />

اينها صلاحيت مي دهيد تا حرآت آنند.‏ يك مامور چه وقت صلاحيت اجرا را پيدا ميكند؟ قانون را برايش مي دهيد تا بر<br />

ا ساس آن آار آند و آنرا تطبيق آند.‏ هيچ مشكلي نيست.‏ اما البته از يك نظر ديگر مشكل است.‏ انسان آار دارد.‏ تفكر<br />

آار دارد.‏ زحمت آار دارد.‏ اين زحمت را بايد بكشيم.‏ اصلاحات از آسمان خو نمي آيد.‏ در هيچ مملكت از آسمان نرفته<br />

است.‏ بايد روشنفكران افغانستان زحمت بكشند و آار آنند،‏ قرباني بدهند.‏ در آل دنيا اصلاحات با قرباني ها به ثمر<br />

رسيده اند.‏ اصلاحات مفت بدست نمي آيد.‏ به گپ پوره آرده نمي توانيم.‏ انتقاد آردن بسيارآسان است.‏ آرزو نيست بلكه<br />

طرحي عملي است آه بايد تطبيق شود،‏ خلاص.‏ براي هر تشكيل يك پلان بكار است.‏ من اگر زمينه مساعد شود اين<br />

پلان را براي آقاي آرزي مي دهم و برايش مي گويم سه راه وجود دارد.‏ يا قابل تطبيق است،‏ تطبيق اش آن.‏ يا خلاء<br />

دارد،‏ بيا آه اصلاح اش آنيم.‏ يا بنا بر بعضي معاذير مي گويي آه نمي شود،‏ براي من دليل بگو آه بكدام دلايل نمي<br />

شود تا من نظر خود را پس بگيرم.‏ اما من مطمئن هستم آه هرآس به همين ميتودلوژي حرآت آند قناعت مي دهد<br />

طرف خود را منتها بايد قدرت فهم و درك طرف هم به اندازه اي باشد آه مفيديت و مثمريت اش را قبول آند.‏ بهر حال<br />

لااقل در اول بايد يك پروژه را به تطبيق بكشانيم تا به مردم افغانستان ثابت آنيم آه ما مي توانيم خوب آار بكنيم،‏ مردم<br />

مي گويند پس بيا آه به همين ها اعتماد آنيم.‏ پنج سال بعد آانديد شويد براي رياست جمهوري.‏<br />

function پيدا<br />

داآتر سيد اآبر زيوري:‏ طرح بسيار جالب است و در تطبيق عملي هم علي الظاهر بسيار ساده به نظر مي رسد،‏ اما<br />

اجازه بدهيد آه من هم خود را در ترديد پروفيسر صاحب هاشمي در مورد عملي بودن آن شريك بسازم و دلايل آنرا نيز<br />

مي خواهم عرض آنم.‏ تطبيق عملي اين طرح مانند داستان مرغ و تخم مرغ است آه اول مرغ بوجود آمده يا تخم آن.‏<br />

اولا اين طرح بر اساس اين پيشفرض استوار است آه در افغانستان يك تعداد زيادي از روشنفكران وجود دارند آه<br />

انديشهء شان در گرو خودشان است،‏ ثانياً‏ اين تعريف آه روشنفكر انديشه اش در گرو خودش است من فكر ميكنم اين،‏<br />

يك تعريف جامع و مانع براي روشنفكري نيست.‏ براي اينكه بسياري از روشنفكران ما هستند آه انديشهء شان در گرو<br />

خودشان هم هست و ايدئولوژي و تفكري را آه پذيرفته اند،‏ با تمام وجود پذيرفته اند و حاضر هستند در راه آن آشته<br />

شوند؛ اما آن انديشه ها باطل است و از بيخ و بن غلط است.‏ اآثر جوانان ما آه طي اين سه دهه بدنبال ايدئولوژي ها<br />

رفتند،‏ هر چند عده اي بخاطر مسايل مادي يا مقامي به طرف ايدئولوژي ها رفتند،‏ اما اآثر شان شعوري اينكار را<br />

آردند و حتي بخاطر آن آشته هم شدند بخاطر انديشه هاي باطل و ايدئولوژيك.‏ بنا بر اين آسي آه انديشه اش در گرو<br />

خودش باشد،‏ مصداق تعريف روشنفكر قرار نمي گيرد.‏ زيرا محتواي انديشه،‏ طوري از انحراف معرفت شناختي يا<br />

اپيستمولوژيك رنج مي برد آه مخالف انديشه ورزي تحقيقي و علمي مي شود و بنا بر اين مخالف فكر و روشنفكري مي<br />

گردد.‏ نبايد فراموش آرد آه بسياري ايدئولوژي ها هيچ گونه انتقاد را بر نمي تابند و منتقدين را تاپهء ضد انقلاب يا<br />

نوآر امپرياليزم زده بدون اينكه دليل انتقاد شان را با فكر و منطق جواب بدهند،‏ در صدد حذف فزيكي منتقدان خويش بر<br />

مي آمدند.‏ بنا بر اين يك ايدئولوژي انديشه نيست،‏ بلكه شبه انديشه است و مجموعه اي از ايده هايي است،‏ معطوف به<br />

عمل آه باعث تحميق ‏(خر آردن)‏ افراد مي شود.‏ ايدئولوژي دغدغهء حقيقت را ندارد بلكه در سوداي عمل است يعني<br />

ايدئولوژي حقيقت انديش ني بلكه مصلحت انديش و پراگماتيستي است يعني فقط در صدد برآوردن اهداف خويش از هر<br />

راهي،‏ مي باشد.‏ در يك آلام آسانيكه هنوز هم ايدئولوژي هاي شكست خورده را محتواي انديشه خويش قرار مي دهند،‏<br />

و انديشهء شان هم فقط در گرو خودشان است ، اما نمي توانند مصداق تعريف روشنفكري قرار بگيرند،‏ البته منظور من<br />

جريان خاصي نيست و ايدئولوژي انديشي شامل اآثر جريانات چپ و راست،‏ مي شود.‏ بنائاً‏ اين گفته آه ما يك تعداد


□ ١٠٧ افغانستان و پارلمان<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

زياد روشنفكراني داريم آه اولاً‏ انديشهء شان در گرو خودشان هست و ثانياً‏ محتواي انديشهء شان يك محتواي سالم<br />

است،‏ پيشفرضي است آه بايد در بارهء صحت و سُقم آن تحقيق شود.‏<br />

سوال دوم اينكه مسايلي را آه در بارهء اصلاح اداره فرموديد آه تشكيل مناسب ولي موثر و آارآمد باشد،‏ پرسونل<br />

آموزش ديده و مجرب و تفويض صلاحيت ها به مامورين بر اساس قانون باشد؛ چيز هايي هستند آه در آتابهاي<br />

آلاسيك مربوط به اداره بوده و شما نيز به خوبي حق مطلب را اداء آرديد آه قابل قدر است.‏ ولي مطلب اصلي اينستكه<br />

جامعهء ما با جوامعي آه اين آتابهاي درسي دانشگاهي براي آنها تأليف گرديده است زمين تا آسمان فرق مي آند.‏ در<br />

جامعهء ما نپوتيزم ‏(خويشاوند بازي)‏ در عمق آن وجود دارد،‏ در جامعهء ما روابط ارباب-رعيتي در عمقش وجود<br />

دارد،‏ آن پرسونلي را آه بايد اين تشكيل را پيش ببرند از آجا مي اوريد؟ آورس هاي تربيوي شش ماهه و يا يك ساله<br />

براي اينكار اصلا آافي نيست،‏ زيرا نمي توان يك نفر را خارج از محيط فرهنگي و اجتماعي آن تربيه نمود.‏ آسي آه<br />

بيست يا سي سال را در محيطي نظير جامعهء ما تربيه شده باشد،‏ لاجرم و ناخودآگاه،‏ آغشته به روابط و مناسبات<br />

مخصوص جامعهء ما مي شود.‏ جاييكه وفاداري هاي خانوادگي و قومي و ارباب-رعيتي متأسفانه بسيار قوي تر از<br />

وفاداري به اصول و پرنسيپ هاي اداري مي باشد.‏ بنا بر اين سوال اصلي همان است آه اول ما اصلاح اداري را به<br />

وجود بياوريم و بعداً‏ روشنفكران سالم انديش را در بطن آن ادارات سالم تربيه آنيم و يا اينكه اول روشنفكران سالم<br />

انديش و صادق آردار را بوجود آورده ، متشكل ساخته و به حرآت در آوريم تا آنها خود،‏ حاملان اصلاح اداري گردند<br />

و اين دقيقاً‏ همان داستان مرغ و تخم مرغ است.‏<br />

از طرف ديگر،‏ مشكل ديگري آه اين طرح دارد اينستكه،‏ در اين طرح زمينهء سياسي و اجتماعي در نظر گرفته نشده<br />

است.‏ امروزه همانطوريكه خود شما در مورد تعداد آثير وزراي مشاوراشاره آرديد،‏ بسياري از ادارات فقط بخاطر<br />

مصلحت هاي سياسي بوجود مي آيند،‏ نه ضرورت هاي اداري و آاري.‏ بنا بر اين در جامعه ايكه با ثبات نيست،‏ در<br />

جامعه ايكه مصلحت هاي سياسي نقش بسيار برجستهء دارد،‏ ناچار هستيد آه شما يك مقدار امتياز بخشي ها را در قالب<br />

تشكيلات اضافي انجام بدهيد؛ در غير آنصورت،‏ تعداد مخالفان سياسي شما آنقدر زياد مي شود آه ممكن است آل اداره<br />

از دست شما خارج شود.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ يا بنشينيد و پشت هيچ جيز نگرديد.‏ بگذاريد آه سير طبيعي پيش برود و خداوند هم عمر نوح ‏(ع)‏ را به<br />

شما بدهد.‏ درست است مشكلات زياد است اما ما استاده شده نمي توانيم.‏ ‏«مرد بايد هراسان نشود،‏ مشكلي نيست آه آسان<br />

نشود»‏ ما بايد مشكلات را بر داريم.‏ آاري آه سرراست باشد هيچ مشكلي ندارد.‏ شما هر قدمي آه بگذاريد مشكلات<br />

وجود دارد،‏ مخصوصا در جوامع عقب مانده به مشكل بر مي خوريد.‏ به حدي مشكلات زياد مي شود آه به نزديكي<br />

هاي انتحار آدم مي رسد.‏ ليكن اگر ملامت آنيد و اگر بگوييد آه نمي شود،‏ ديگران هم همين راه را طي آرده اند.‏ دنيا<br />

هم به اين حالتي آه مي بينيم،‏ نبوده است.‏ شما وقتي به پاآستان،‏ به اسلام آباد مي رويد،‏ مي بينيد آه اين شهر چقدر پاك<br />

و منظم است.‏ آن شهر را،‏ ديو نساخته است،‏ چهار تا پاآستاني بود آه آمدند و شهر شان را ساختند.‏ شما نمي توانيد اين<br />

آابل را بسازيد؟ همان عقل و علمي را آه پاآستاني دارد ما و شما نيز داريم.‏ همان انجنيري آه در آنجا آار ميكند در<br />

اينجا هم آار ميكند.‏ منتها او مي خواهد آار آند و نفر بالاترش مي خواهد آه آار آند اما در اينجا مي گويند آه ني<br />

مشكلات توليد مي شود.‏ واضح است آه مشكلات وجود دارد اما بايد برداشته شود.‏<br />

اولين آاري آه بايد شود،‏ اينستكه شما بايد يك ديدگاه ارائه بكنيد.‏ ديد تان را بگوييد آه ما به آدام طرف پبيش مي رويم.‏<br />

دقيقا مردم افغانستان نمي فهمند آه به آدام طرف مملكت در حال حرآت است.‏ شما به مردم يك ديدگاه بدهيد،‏ يك<br />

استراتيژي را طرح آنيد يك پروگرام بسازيد تا ما بدانيم آه اين موتر دولت به آدام طرف مي رود تا ما برويم و راهش<br />

را و سرك اش را درست آنيم تا حرآت آن نرم و آرام باشد.‏ هر آس وظيفهء خود را بداند آه اين موتر قصد سفر دارد.‏<br />

فعلا همين قصد و مقصد سفر معلوم نيست.‏ بدتر اينكه همين موتر را ما تا حالا نساخته ايم.‏ موتري آه انجن داشته باشد،‏<br />

بادي داشته باشد.‏ سه چهار سال مي شود آه ما مصروف همين استيم آه اين موتر را چگونه بايد بسازيم.‏ گاهي پرزه<br />

اش را تبديل مي آنيم،‏ گاهي ارابه اش را.‏ اصلا تا حالا اين موتر ساخته نشده است و مقصد سفر نيز معلوم نيست.‏<br />

تا زمانيكه يك پروگرام و يك نقشهء راه درست نشود آه ما آدام طرف مي رويم؟ چي مي خواهيم بكنيم؟ آار ها درست<br />

نمي شوند.‏


□ ١٠٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

١٢٦<br />

پروفيسر قاسم فاضلي:‏ من بكلي يك اشتراك ديدگاه در اينجا مي بينم.‏ آافي است آه آدم همين عمليهء صلح را از روزي<br />

آه شروع شد تا به حال مشاهده آند.‏ در شروع خوب بود و همه اميدوار بودند و آار ها هم پيش مي رفت.‏ خود آقاي<br />

بود.‏ به اين خاطر محبوب بود آه تمنيات<br />

آرزي هم بسيار محبوب بود و هم شخصيت فدراتور<br />

مرآبات مختلف ملي افغانستان را تجسم مي آرد و مردم افغانستان همينطور يك آدم را دوست دارند.‏ زعما و پادشاه هاي<br />

سابقهء افغانستان را هم اگر در نظر بگيريم،‏ آنهايي موفق تر بودند آه يك پا اينجا داشتند و يك پا در جاي ديگر<br />

افغانستان.‏ يك حرف از اينجا مي زدند و يك حرف ديگر از جاي ديگر افغانستان.‏ مردم افغانستان آدمهاي يك دنده و يك<br />

جهت را بحيث زعيم خود قبول نداشتند.‏ مثلاً‏ محمد اعظم خان هيچ وقت نزد مردم افغانستان يك محبوبيت خلق نكرد.‏<br />

زعامت موجود و عمليهء صلح را آه من تعقيب آرده ام،‏ منحني و گراف آن درين سه ساله هميشه روبه سقوط بوده<br />

است.‏ پس معلوم مي شود آه در اين مدت يك چيز هايي بر هم خورده است.‏ وظيفهء ما اين است آه اين نقاط ضعف را<br />

تشخيص داده،‏ ببينيم چه شد آه يك آدم محبوب و فدراتور،‏ امروز در نزد مردم دلچسپي و اميد اوليه را خلق نمي آند.‏ ما<br />

در شرايط آنوني به آدمي آه اميد خلق آند،‏ اشد ضرورت داريم.‏ مردم افغانستان بصورت عنعنوي و از لحاظ فرهنگي،‏<br />

آسي را اميد آفرين مي دانند آه راست باشد.‏ آسانيكه بازي آنند،‏ اعتماد مردم افغانستان را از دست مي دهند.‏ در اين<br />

مدت از جملهء اشتباهات زيادي آه شده،‏ يك نقص متودلوژيك آار هم بوده است.‏ نقص متودلوژيك يعني اينكه در راه<br />

عملكرد سياسي،‏ صداقت لازم وجود نداشته است.‏ سعي بر اين بوده است آه به چه صورت ائتلاف هاي سياسي بنا بر<br />

اقتضائات روزمره سرو شكل پيدا آند.‏ يكي را امروز جذب آند و ديگري را فردا و يكي را عليه ديگري استعمال نمايد.‏<br />

البته مردم افغانستان بصيرت سياسي لازم را دارند و اين تخنيك ها را مي شناسند،‏ اما چون يك وضع سياسي خاص<br />

وجود دارد،‏ تحمل مي آنند و مي بخشند ولي در عين حال منتظر هستند آه سرانجام چه مي شود.‏ اين بازي متأسفانه آه<br />

بسيار دوام آرده است.‏ و در بعضي مسايل هم به معراج فضيحت خود رسيده است آه بسيار روشن است.‏ مثال هاي<br />

زيادي در هر منطقه و در هر حوزهء آاري وجود دارد.‏ در تمام اين موارد آنچه آه عيان است اينستكه برنامه اي در<br />

آار نبوده است.‏ بينش عمومي نبوده است.‏ يك ديدگاه عمومي نبوده است.‏ فقط اقتضائات روز و مفادي آه اين مانور ها<br />

براي دوام زعامت خلق مي آند،‏ مد نظر بوده است.‏ اين حالت شايد عمر زعامت آسي را طولاني بسازد،‏ اما براي<br />

مملكت يك راه ورسم و يك معبري را خلق نمي آند آه افغانستان از طريق آن ازين بدبختي شايد چند قرنه سالم بيرون<br />

برايد و شكل يك دولت مودرن را بگيرد آه با مسئوليت باشد و بر اساس ديموآراسي باشد.‏ متأسفانه اين حالت يك خلاي<br />

بسيار آلان است.‏ مثال موتر و راه آه شما فرموديد يك مثال مهم است.‏ بسيار مهم است آه آدم از راه و مقصد راه<br />

مطمئن باشد و بداند آه بالاخره به يك جاي آباد مي رسد.‏<br />

(Fedĕrateur)<br />

نه تنها ملحوظات داخلي،‏ بلكه ملحوظات بيروني نيز متذبذب است.‏ آدم نمي تواند فكر آند آه سياست هاي ‏(جهاني در<br />

افغانستان)‏ آه وجود دارد يك سياست هاي دوام دار است.‏ بنا بر اين يك چيز هايي بر هم خورده و تكان هايي بوجود آمده<br />

است.‏ جاي تأسف است آه اآثريت وقت مسئولين،‏ به سياسي گري گذشته است.‏ درست مانند يك مسئول تنظيمي درآويته<br />

سياست بازي مي شود.‏ در حاليكه شأن يك مسئول دولتي،‏ با شأن يك مسئول تنظيمي در يك شهر فرق مي آند.‏ چرا يك<br />

آدم يك روز جنگ سالار است و روز ديگر دوست؟ يك آدم يك وقت مار آستين خطاب مي شود و وقت ديگر برادر.‏ اين<br />

آار در دپلماسي آوچه و بازار شايد انجام شود،‏ اما در يك سطح ملي،‏ آار صحيح نيست.‏<br />

بنا بر اين من هم موافق هستم آه يك حلقهء وزين تشكيل شود و براي رفع مسئوليت ملي و نشان دادن راه،‏ تلاش نمايد.‏<br />

يك چيز مثمر،‏ همين تم اين مجلس است آه مطالعهء دقيق پارلمان است.‏ شايد اگر مقررات و تجويزات صحيح در مورد<br />

طرز العمل پارلمان وضع گردد،‏ بسياري از خلاء هاي قانوني پر ساخته شود.‏ اگر پيشنهادات اين آنفرانس،‏ تدوين شود<br />

و بعنوان برگ سبز و تحفهء درويش به مسئولان امور رسانده شود،‏ آمكي به آنها گردد.‏ حتي مي توان يك هيئت متشكل<br />

از جوانان و افراد با تجربهء حاضر در اين مجلس تشكيل شود و بداخل بروند تا با مسئولان امور به تبادلهء نظرات<br />

آارشناسي بپردازند.‏<br />

ولي بايد در نظر داشت آه پارلمان يك جزء مسئله است.‏ اصل گپ همانطوريكه اشاره شد،‏ در جهت گيري عمومي<br />

جريان سياسي است.‏ اگر ما مي خواهيم آه در افغانستان يك راه حل پيدا شود،‏ نمي توانيم فقط مقيد باشيم به پارلمان.‏ لهذا<br />

راجع يه آن مسئله هم،‏ يعني راجع به جهت گيري عمومي و نقشهء راه هم يك سلسله گپ هاي صريح داشته باشيم و<br />

بگوييم آه اگر آن نقايص اساسي رفع نشود،‏ اين پارلمان هم بدرد نخواهد خورد.‏ اگر اين نقايص دوام مي آند،‏ پس بهتر<br />

126<br />

آسي آه عناصر مختلف را در زير چتر خود جمع مي آند.‏


□ ١٠٩ افغانستان و پارلمان<br />

واليان انتخابي،‏ ادارهء مرآزي،‏ تأمين امنيت<br />

است آه از پارلمان هم صرفنظر شود،‏ زيرا در غير آنصورت،‏ پارلمان هم مشكلي بر مشكلات ديگر مي افزايد تا آم<br />

آند.‏ البته زنگ هاي خطر هم براي جهان خارج هم نواخته شده است.‏ ژورناليست هاي نشرات بسيار معروف فرانسه<br />

آه شش ماه پيش به نظرات من وقعي نمي نهادند،‏ اآنون خودشان برايم تلفون مي آنند و خواهان مصاحبه مي شوند.‏ من<br />

البته با مشاهده يك سلسله اشتباهات اساسي در يكي دوساله گذشته،‏ پيش بيني وضع موجود را در آتابي آه به فرانسوي<br />

نوشته آرده ام و چندي قبل چاپ شد،‏ آورده ام.‏


داآتر محمد اآرم عثمان<br />

ما و تأسيس خانهء مردم<br />

بعد از سالها هرج و مرج و قانون ستيزي قرار است انتخابات پارلماني در خزان امسال برگزار شود.‏ مردم ما با بيم و<br />

اميد در اين انتخابات شرآت مي آنند،‏ هر چند خطرات زيادي هم مردم و هم انتخابات راتهديد ميكنند.‏<br />

از بس در چند سال پسين مردم بي قانوني ديده اند از تهء دل آرزو دارند آه اين برنامه آامياب شود و نمايندگاني هر<br />

چند پوشالي!‏ آنها را نمايندگي آنند.‏<br />

در چند سال اخير،‏ جز زور و مشت آهنين و فتاواي جاهلانه آه از سوي سرگله هاي طالبها و ديگر گروه هاي تمدن<br />

ستيز صادر مي شد،‏ اقدام ديگري پاسخگوي نياز هاي حقوقي عوام الناس نبود،‏ نه مرجع عرض و داد موجود بود و نه<br />

مقام باز پرسي و استيفاي حق.‏ اما حالا آه عده اي براي احراز مقام وآالت آانديد هستند و گروه هايي براي شرآت در<br />

انتخابات ثبت نام آرده اند رُستن جوانه هاي اميد خوشحال آننده است ‏–اميدهاي طلايي و دوري آه هر آن ممكن است<br />

دستخوش صرصرِ‏ پائيزي بي هنگام و باد و باران روزگار شود.‏<br />

از اين جاست آه چار و ناچار يا به اجبار واآراه بايد به همين اندك فَرَجها و گشايش ها دل ببنديم و متوقع باشيم آه<br />

امكانات مساعد بين المللي و داخلي از آن جوانه هاي آسيب پذير،‏ محافظت آند و اين بار،‏ تير ما به سنگ نخورد.‏<br />

قدر مسلم اينست آه در آشور پسمانده اي چون افغانستان آه سنگ بنايش بر خشت خام يا شوره زار گذاشته شده و قبل<br />

از سدهء بيستم ظالمانه ترين نظامهاي اجتمعي و اقتصادي را پشت سر گذاشته است پا گرفتن دموآراسي و تأسيس نهاد<br />

هاي مدني از دشوار ترين آارهاست.‏ برغم گمانه زني هاي خوشبينانه آه گويا تطبيق دموآراسي از بالا يا به آوشش<br />

عامل بيروني مقدور و ميسر است،‏ اين قلم معتقد است آه تجارب مكرر ممالك جهان سوم عكس اين گمان هاي واهي را<br />

ثابت مي آند.‏<br />

در اين عرصه ما به آرات پيروزي هاي آوتاه مدت و ناآامي هاي دراز مدت داشته ايم.‏ شكست هاي مشروطه خواهان<br />

اول و دوم،‏ دموآراسي سال ١٣۴٣ و جمهوري داود خان گواه اين مدعاست.‏ بالمقابل سلطهء طولاني و استخوان سوز<br />

سلاطين خود آامه چنان زيانبار و ريشه دار بوده آه مجال هر گونه پيشرفت را از مردم گرفته و نگذاشته آه سيستم<br />

عادلانه اي برقرار شود.‏<br />

به گمان من برگزاري انتخابات پارلماني در وطن ما يك اقدام سودمند ولي به شدت آسيب پذير و شكننده است.‏ محافظت<br />

از اين دستاورد،‏ محتاج احتياط و دقت فراوان است.‏ برگزاري ارتجالي و نمايشي آن ارزشي ندارد.‏ ما بار ها انتخابات<br />

داشته ايم ولي از انتخابات به سرعت به مطلقيت لغزيده ايم.‏ هدف،نهادينه آردن اين اقدام است.‏ داشتن چنين حقي در<br />

قانوننامه ها و تثبيت آن در قانون اساسي آافي نيست.‏<br />

مردم بايد به قدري نيرومند باشد آه بتواند از آن محافظت آند.‏<br />

از آنجا آه انتخابات حاضر،‏ چون عطيه اي از بالا مورد تطبيق قرار ميگيرد،‏ بازستاندنش نيز دشوار نيست.‏ قاعدتاً‏ حق<br />

بايد گرفته شود تا درجهء مصئونيتش بالا باشد.‏ با توجه به همين معضل از آنجا آه چنين دستاوردي محصول شرايط<br />

بسيار خاص جهانيست و عامل داخلي در تحقق آن تأثير اندآي داشته است؛ ايجاب مي آند آه حلقات روشنفكريِ‏ هوادار<br />

دموآراسي،‏ در تبليغ،‏ تحكيم وترويج آن بكوشند تا به عنوان يك ضرورت مبرم اجتماعي در اذهان نفوذ آند و ملك مردم<br />

تلقي شود.‏<br />

باشد آه روزي روزگاري تمام مؤسسات دموآراتيك در وطن ما پا بگيرند و ما واقعاً‏ استبداد آسياسي يا شرقي را پشت<br />

سر بگذاريم.‏<br />

به اميد آنروز


افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛چالش ها و راه های برونرفت<br />

١<br />

از بحران<br />

عزيز آريانفر<br />

سينه می گويد که من تنگ آمدم فرياد زن<br />

)<br />

مقاله دست داشته،‏ در برگيرنده دو بخش است.‏ در بخش نخست،‏ برای گسترانيدن بستر و فتح باب،‏ دريچه يی گشوده<br />

شده است به سوی نمای برخی از مسايل کشور.‏ به خصوص بر آن جوانبی از قضايا که به آن کمتر پرداخته شده است،‏<br />

روشنی افگنده شده است.‏ بخش دوم شامل چالش هايی است که ممکن دولت افغانستان پس از برگزاری پارلمان با آن<br />

روبرو گردد.‏<br />

افغانستان،‏ کشوری است که با پشت سر گذاشتن بيش از دو دهه جنگ و خونريزی و ويرانی،‏ بار ديگر،‏ به کمک<br />

جامعه جهانی،‏ در راه بازسازی،‏ دگرسازی و نوسازی،‏ گام بر می دارد.‏ روشن است،‏ بازسازی افغانستان با چالش های<br />

بسياری روبرو است که رويارويی با آن ها،‏ بدون ياری جامعه جهانی،‏ به ويژه کشور های منطقه و همسايه دشوار<br />

است.‏ ياری های جامعه جهانی برای بازسازی افغانستان،‏ مصوب کنفرانس های توکيو و برلين،‏ نقطه عطفی است برای<br />

تامين صلح و ثبات در کشور و گامبرداری در شاهراه ترقی و بهروزی.‏ ناگفته پيداست که بازسازی ويرانی های کشور<br />

و نوسازی نهاد های کهنه و فرسوده و ايجاد زيرساخت انفرا استرکتور)‏ برای توسعه اقتصاد ملی و همچنان توسعه<br />

سياسی و فرهنگی کشور،‏ مساله يی است زمان بر و پر هزينه.‏<br />

با توجه به نياز های مبرم افغانستان و با توجه به محدوديت هايی که در زمينه ارزانی کمک های بين المللی به<br />

بازسازی کشور هست،‏ البته نمی توان در کوتاهمدت به همه خواست ها پاسخ مثبت داد.‏ در اين جا،‏ آن چه از اهميت<br />

فراوان برخوردار است،‏ تشخيص اولويت ها است.‏ برای تشخيص درست اولويت ها،‏ روشن است که به مراکز<br />

مطالعاتی و تحقيقی نياز داريم که در يک چنين مراکزی دانشمندان و پژوهشگران با راه اندازی مطالعات سيستماتيک و<br />

پيگير انجام اين رسالت را به دوش گيرند.‏<br />

با توجه به جهانی شدن اطلاعات و پيچيده شدن و چند لايه يی شدن سرسام آور مسايل،‏ گرد آوری،‏ تجزيه و تحليل<br />

اطلاعات و انجام برداشت های بايسته از انبوه اطلاعات دست داشته و گذاشتن آن در دسترس دولتمردان و رهبران<br />

کشور ها در سمت دهی و سياستگذاری و تعيين دکترين و استراتيژی ملی و سياست خارجی و نيز دفاعی و امنيتی و<br />

اقتصادی و اجتماعی بس ارزنده است.‏<br />

مشوره دهی-‏ علمیِ‏ يا بهتر است گفت،‏ فنیِ‏ است مبتنی بر گردآوری،‏ تجزيه و تحليل و ارزيابی اطلاعات،‏ تدوين<br />

آپسيون ها و واريانت های گوناگون و بررسی احتمالات و ارايه پيشنهادهای مشخص جهت تصميمگيری برای رهبران<br />

و نيز برای دستيابی به رهيافت ها و ارايه راهکار های بايسته و شايسته.‏ در شرکت ها،‏ نهادها،‏ موسسات و سازمان<br />

های مشورتی،‏ افزون بر آن که بانک های اطلاعاتی ويژه در دسترس است،‏ کارشناسان بخش انفورماتيک که با ده ها<br />

بانک اطلاعاتی از طريق شبکه های انترنت وصل هستند،‏ پيوسته در تماس می باشند.‏ از سوی ديگر،‏ تيم های<br />

کارشناسان و تحليلگران،‏ هماره با بهره گيری از روش ها و شيوه های ويژه علمی – اکادميک،‏ دست اندر کار<br />

ارزيابی،‏ تجزيه و تحليل اطلاعات اند.‏ سنجش احتمالات گوناگون و واريانت های مختلف،‏ بخش ديگر کار است.‏ اين<br />

گونه،‏ مقامات بلندپايه و رهبران،‏ پيش از اتخاذ تصاميم،‏ در روشنی کامل اطلاعات قرار دارند و از سوی مشاوران<br />

ورزيده،‏ پيرامون مسايل به ايشان دقيق ترين داده ها و روشن ترين رهيافت ها و راهکار ها ارزانی می گردد.‏<br />

"<br />

.<br />

1<br />

اين مقاله برای سخنرانی و ارايه در کنفرانس ‏"افغانستان و پارلمان که به تاريخ های ٩-١٠ ماه جولای سال روان در لندن از سوی<br />

کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان"برگزار می گردد،‏ نوشته شده است.‏<br />

"


□ ١١٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

از همين رو،‏ بايسته است در پيرامون رهبران بلند پايه کشور،‏ تيم های نيرومند مشاوران کارشناس گردآورده شود،‏ تا<br />

بتوانند با ارايه توصيه های بايسته،‏ زمينه را برای تصميمگيری های درست و خردورزانه و سازنده رهبران فراهم<br />

سازند.‏<br />

شوربختانه،‏ در کشور ما در گذشته نه از مکانيزم مناسب و راسيونال و مشروع تصميمگيری خبری بود و نه از<br />

مکانيزم های بازدارنده و بازخواستگر.‏ روشن است،‏ با توجه به اين که رهبران در بيشتر موارد،‏ بر پايه مصلحت و<br />

ملاحظه و گاهی هم معامله،‏ گماشته شده و يا برگزيده می شدند،‏ در نبودِ‏ مشاوران و رايزنان و موسسات و نهاد های<br />

پژوهشی تخصصی،‏ راهی که دولت ها می پيمودند،‏ به قول معروف به ناکجا آباد می کشانيد.‏ البته،‏ در اين جا،‏ مجال<br />

آن نيست از پيامد های ناميمون و ناخجسته کارکردها و رفتارهای اين گونه دولت ها سخن بگوييم و نيازی هم به آن<br />

نيست،‏ چون مردم ما با گوشت و خون و پوست و استخوان خود آن را احساس کرده و بهای بس سنگينی برای اين گونه<br />

ندانم کاری ها پرداخته اند.‏<br />

از سوی ديگر،‏ در کشورهای پيشرفته،‏ افزون بر موجوديت مکانيزم مناسب و مشروع تصميمگيری که دارای<br />

چهارچوب های مشخص و معين از پيش تدوين شده است،‏ مکانيزم های بازدارنده و بازخواستگر نيز هست و مسوولان<br />

پاسخگوی پيامدهای منفی تصميمگيری های خود هم می باشند-‏ چيزی که در گذشته در کشور ما پيشينه نداشته است.‏<br />

رسالت خود می دانيم مسايل و قضايا را به گونه عينی مطرح نموده و راهيافت های خردمندانه و واقعبينانه و نيز<br />

راهکارهای بايسته و شايسته يی را برای کشور ارايه دهيم.‏ برآنيم که برای بازتابدهی واقعبينانه مسايل علمی،‏ بايسته<br />

است مسايل به گونه همه جانبه،‏ با ديد کريتيک و دورنگر،‏ از زوايای مختلف – از جمله ديد گاه های گوناگون ارزيابی<br />

نماييم.‏ داوری ها بايد بار کارشناسانه و علمی-‏ اکادميک و پژوهشی داشته و به منظور روشنی افگنی بر پهلو های<br />

گوناگون مسايل مطرح گردد.‏<br />

روشن است که کشور ما يک کشور سنتی با ساخت و بافت بسته عشيره يی است که دربند و گير خرده فرهنگ های<br />

بسيار.‏ از اين رو،‏ در گذشته،‏ کرسی های لشکری و کشوری،‏ بر مبنای مصلحت و ملاحظه و چه بسا هم که معامله<br />

تقسيم می گرديد و اين گونه،‏ اين کار دردمندانه به يک سيستم ويژه خودش مبدل گرديده بود و تقسيم فيزيکی قدرت،‏<br />

جای مشارکت راستين مبتنی بر شايسته سالاری را گرفته بود.‏ پارادکسی که خودنمايی می کرد،‏ اين بود که هم رهبران<br />

مصلحتی بودند و هم مشاوران.‏ از اين رو،‏ در رده های بالايی،‏ روشن نبود که مديريت کشور در حالی که کرسی<br />

صدارت هم سال های سال خالی بود،‏ در دست چه کسی است.‏ چه،‏ رهبران بيشتر سرگرم ديد و باز ديد از کشور های<br />

خارج،‏ ديدار های پيهم با رهبران محلی و روحانيون و سران اقوام و قبايل از چهار گوشه کشور و اشتراک در مراسم<br />

و آيين های رنگارنگ بودند و کمتر وقتی برای رسيدگی به امور کشور داشتند و مشاوران هم به جز از چند مورد<br />

اشخاص تشريفاتی و مصلحتی.‏ اين در حالی بود که وزيران،‏ واليان و ديگر مقامات بلند پايه لشکری و کشوری نيز نه<br />

بر اساس شايسته سالاری،‏ بل مصلحت،‏ ملاحظه و معامله گماشته می شدند.‏<br />

کنون بر ماست تا هر چند آرام آرام هم باشد،‏ خود را از اين دام سهمگين برهانيم و به سوی شايسته سالاری و مشارکت<br />

راستين گام برداريم.‏ آن چه در اين رهرو خيلی مهم است،‏ سياست کادری دولت است.‏ در اوضاع کنونی،‏ کشور ما با<br />

پشت سرگذاشتن گذشته بسيار تيره و تار،‏ در اوضاع بس مساعد و اميد بخشی قرار گرفته است.‏ در تاريخ،‏ کشور ما تا<br />

کنون هيچگاهی چنين مورد توجه جامعه بين المللی قرار نگرفته بود و در هيچ برهه يی،‏ جامعه جهانی،‏ اين گونه<br />

سخاوتمندانه حاضر به ياری به افغانستان نبوده است.‏ بر ماست تا با بهره گيری از اين اوضاع مساعد و مناسب و<br />

شانس طلايی در راستای خودسازی،‏ ملت سازی و دولت سازی بهره بگيريم و کشور را به شاهراه شگوفايی و توسعه<br />

رهنمون گرديم.‏ در غير آن،‏ هرگاه به هر دليلی،‏ نتوانيم اين رسالت بزرگ تاريخی را پيروزمندانه به انجام برسانيم،‏<br />

خدای ناخواسته کشور به سوی بحران لغزنده يی به پيش خواهد تاخت و اين نگرانی هست که با نا به هنجاری های<br />

ديگری دست به گريبان خواهد گرديد که پيش بينی ابعاد آن دشوار است-‏ که هرگز چنين مباد!‏<br />

نظام تصميمگيري يك آشور،‏ بايد با بهره گيري از روش ها،‏ ابزار ها،‏ ساختار ها و نيروي انساني آموزش ديده،‏<br />

برخورد علمي داشته باشد و تا جاي امكان منافع و سليقه هاي گروهي شخصي و صنفي را از مراحل مختلف<br />

تصميمگيري بزدايد.‏ آلودگي جو تصميمگيري و اجرايي،‏ اختلافات سياسي،‏ منافع صنفي و سليقه هاي شخصي،‏ روند


□ ١١٣ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

امور را آند مي آند،‏ به محتواي تصميم،‏ رنگ سياسي مي بخشد و از اهميت اجماع نظر آه ضرورت انجام موفقيت<br />

آميز هر طرح و برنامه يي است،‏ مي آاهد.‏ چنين فضاي تصميمگيري به انفعال افراد،‏ طرح ها،‏ سياست ها و مجموعه<br />

هاي تصميمگيري مي انجامد.‏ بنا بر اين،‏ ضروري است آه روند شناخت مشكلات،‏ طرح گزينه ها ، تجزيه و تحليل آن<br />

ها و گزينش طرح مطلوب،‏ تا جاي امكان علمي و عيني و از سياستگرايي به دور باشد.‏<br />

تصميمگيري در جوامع پيشرفته،‏ يك روند علمي است آه برپايه گردآوري اطلاعات،‏ تجزيه و تحليل داده ها،‏ پيش بيني،‏<br />

سنجش واريانت هاي گوناگون و بسا نشانه هاي ديگر،‏ با اجماع آارشناسان و توجه به ديدگاه هاي شان در موارد<br />

گوناگون با تاني و بدون شتابزدگي انجام مي گيرد و تصميم گيرندگان در برابر قانون مسؤول و پاسخگو مي باشند.‏<br />

هرگونه تصميمگيري خودسرانه و تكروي در تصميمگيري از سوي رهبران و نخبگان ابزاري مشروعيت نداشته و<br />

معمولا پيامد هاي ناگواري به همراه مي داشته باشد.‏<br />

از همين رو،‏ به باور ما،‏ بايسته است در اوضاع کنونی که کشور بر سر دوراهی شگوفايی و آبادانی و بهروزی و<br />

بحران و تنش و سيه روزی قرار گرفته است،‏ تدبير هايی سنجيده شود وکسانی در راس کار ها گماشته شوند که از<br />

توانمندی بالای جذب ياری های بين المللی و ايجاد سيستم و مديريت نيرومند برخوردار باشند.‏ با بهره گيری بايسته از<br />

ياری های بين المللی و ايجاد يک نظام سالم،‏ کارا و پذيرا است که می توان با برنامه ريزی های مناسب کشور را در<br />

برابر بيماری هايی که بر سر راهش کمين گرفته است،‏ وقايه نمود و به مسيری درستی هدايت کرد.‏<br />

يکی از کاستی های دولت های گذشته،‏ اين بوده است که سوگمندانه به مسايل کشور تنها از دريچه های سياسی و<br />

نظامی می نگريسته اند و از دگرديسی ها و روند های اجتماعی و فرهنگی يکسره غافل بوده اند.‏ در حالی که بی<br />

توجهی و سهل انگاری به ناهنجاری ها و نا به سامانی های اجتماعی و فرهنگی بس ويرانگر بوده و دست کم گرفتن<br />

آن،‏ در بسی از موارد،‏ به انفجار های اجتماعی و فاجعه های دردناکی انجاميده است که ابعاد آن بسيار گسترده بوده<br />

است.‏ از اين رو،‏ بايسته است در پهلوی مسايل نظامی و سياسی،‏ به مسايل اجتماعی و فرهنگی نيز توجه جدی گردد.‏<br />

دولت افغانستان،‏ هرگاه به گونه نسبی داوری نماييم،‏ به رغم دشواری های بسيار و نا به هنجاريی هايی که از گذشته ها<br />

به ارث برده است،‏ در سه سال گذشته کارنامه درخشانی(‏ به ويژه در عرصه سياست خارجی)‏ داشته است.‏ دولت<br />

توانسته است گام های بلندی در راستای توسعه سياسی بردارد.‏ تصويب قانون اساسی،‏ برگزاری نخستين انتخابات<br />

رياست جمهوری و ساير اقدامات سودمند،‏ هرچند باکاستی هايی هم روبرو بوده باشد،‏ در نفس خود از اهميت به<br />

سزايی برخوردار است.‏ در عرصه توسعه اقتصادی نيز دستاورد هايی به رغم يک رشته نارسايی ها داشتيم.‏ هر چند،‏<br />

ممکن بود با مديريت بهتر به دستاورد های درخشانتری دست می يافتيم.‏<br />

با توجه به اين آه بحران مديريت بيماريي است آه پايه هاي نظام را پنهاني به سان موريانه مي خورد،‏ و شكاف ميان<br />

مردم و دولت را هر چه فراختر مي گرداند؛ بايسته است ويرايش ساختار اداري و آمرنگ ساختن اين بحران در دستور<br />

روز سياست هاي دولت افغانستان قرار گيرد.‏ هرگونه آم بها دادن و بي پروايي به اين پديده و دست آم گرفتن آن،‏<br />

پيامد هاي زيانباري را به همراه خواهد داشت.‏<br />

مهمتر از همه،‏ براي آاستن از رشوه خوري و فساد،‏ از سر گيري دادن آوپون به آارمندان دولت،‏ آوچك ساختن<br />

دستگاه اداري و بالا بردن حقوق و امتيازات آارمندان لازم است.‏ به باور ما،‏ دو لت به تنهايي توانمندي برداشتن اين<br />

بار گران را ندارد و بايسته است تا جامعه جهاني در برآوردن آن به افغانستان آمك نمايد.‏<br />

يکی از دشواری هايی بزرگی که بر سر راه ما است،‏ اين است که دستگاه اجرايی ما از کارايی بايسته برخوردار<br />

نيست.‏ هر گاه در کشوری آهنگ انباشت مسايل حل ناشده بيشتر از آهنگ رشد رسيدگی به مسايل باشد،‏ با گذشت زمان<br />

با پشتهء سترگی از مسايل حل ناشده روبرو خواهيم بود که جامعه را به انفجار اجتماعی خواهد کشانيد.‏ در اين حالت،‏<br />

شگاف ساختاری يی ميان دولت و مردم پديد می آيد که هرگاه بی درنگ به آن توجه نگردد و چاره يی سنجيده نشود،‏<br />

کشور به سوی پرتگاه نابودی کشانيده خواهد شد.‏ دردمندانه در کشور ما،‏ سرعت انباشت مسايل حل ناشده به سرعت<br />

هواپيما است و سرعت اجراآت و رسيدگی به مسايل به سرعت مورچه".‏ خطر اين که گسلی در عرصه مديريت پديد<br />

آيد،‏ بسيار بزرگ است.‏ يکی از دشواری ها در اين عرصه،‏ اين است که متاسفانه صلاحيت ها در دستگاه خاصی به<br />

انحصار در آمده است،‏ به گونه يی که به دليل ضعف مديريت،‏ نه خود توانمندی بهره گيری بهينه از آن را دارند و نه<br />

قصد مشارکت دادن ديگران در آن را.‏ از اين رو،‏ بايسته است برای گسترش پايگاه مشروعيت دولت،‏ ميزان و حدود و<br />

چهارچوب صلاحيت ها و مکلفيت ها معين گردد.‏ در بسا از موارد،‏ ديده شده است که فرمان ها،‏ دستور ها،‏ احکام و


□ ١١٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

"<br />

"<br />

".<br />

...<br />

"<br />

"<br />

رهنمود ها صادر می گردد،‏ مگر عملی نه.‏ برای جلوگيری از اين کار،‏ بايسته است در زير احکام اجراآت گردد"‏<br />

نوشته شود " ‏...و تا تاريخ از نتيجه گزارش داده شود همچنان بايسته است مسوول و به اصطلاح فوکل پاينت"‏<br />

هر حکم مشخص تعيين گردد تا دانسته شود که چه کسی پاسخگوی مسايل است.‏ سوگمندانه در اين اواخر شاهد پديدآيی<br />

شاريدگی هايی در تار و پود کشور هستيم.‏ برای جلوگيری از دامنه يابی اين شاريدگی ها،‏ بايد تدبير هايی پيشگيرانه يی<br />

در نظر گرفته شود.‏<br />

از عمده ترين دشواري هاي جهان سوم،‏ ايجاد ثبات و تداوم در شيوه هاي آشورداري است.‏ در رابطه با اين،‏ اصل<br />

آشورداري ضرورت اصلي آار فكري و نظريي است تا آن آه اجماع نظر در اولويت ها و روش هاي برخورد داخلي<br />

و خارجي به دست آيد."‏<br />

يکی از مباحث جدی ، بحث امنيت در کشور است.‏ روشن است،‏ دولت توانسته است در زمينه تامين امنيت و استقرار<br />

ثبات،‏ به ياری جامعه بين المللی گام های بلندی به پيش بردارد.‏ مگر با آن هم،‏ هنوز زود است از امنيت کامل سراسری<br />

و ثبات سخن گفت.‏ با اين هم،‏ دردمندانه،‏ نيروهای مخالف با دولت،‏ هنوز هم از توانمندی بالقوه بالايی در لرزان ساختن<br />

امنيت و ثبات برخوردارند و می توانند کشور را به سوی يک بحران زنجيره يی لغزنده سوق دهند.‏ برای جلوگيری از<br />

اين کار،‏ بايسته است تدبير های پيشگيرانه يی اتخاذ گرديده و برنامه ملی ‏"مبارزه با بحران"‏ تدوين گردد تا آن چه را<br />

که از ديدگاه علمی ‏"مديريت بحران"‏ می خوانند،‏ به گونه درست پيش برده شود.‏<br />

امنيت يک کشور،‏ بازتاب سياست هايی است که دولتمردان آن پيش می گيرند.‏ اگر در کشوری بی امنی و نا آرامی<br />

باشد،‏ می توان با اطمينان گفت که اين نا امنی و يا بد امنی پيامد مستقيم سياست های لغزش آميزی است که دولتمردان<br />

پيش گرفته اند.‏ هر گاه در سياستگذاری ها اشتباهاتی باشد،‏ و دولت ها در پی ويرايش جدی آن بر نيايند،‏ نيروهای<br />

نظامی و انتظامی هر چند هم توانمند و پر شاخ و برگ باشند،‏ نمی توانند،‏ امنيت را تامين نمايند.‏ از سوی ديگر،‏ به هر<br />

پيمانه که دولت ها در ويرايش جدی سياست های خود سهل انگاری نمايند و در پی حل و فصل سريع مشکلات نبرايند،‏<br />

به همان پيمانه کشور با بحران های لغزنده و سهمگينی روبرو خواهند گرديد.‏ مثال بارز اين مدعا،‏ شکست رژيم شاه<br />

در ايران است که با وصف در اختيار داشتن ارتش نيرومند پنجصد هزار نفری تا دندان مسلح،‏ دستگاه پر شاخ و برگ<br />

نفر کارشناس و مستشار امريکايی و<br />

استخباراتی"‏ ساواک و بنا به برخی از مدارک تاييد ناشده<br />

۴٠٠٠٠ مستشار انگليسی و برخورداری از ثروت های ميليارد دالری نتوانست در برابر خشم توده های ميليونی<br />

بيستد.‏<br />

- حضور ٧٠٠٠٠<br />

امنيت،‏ مادامی که اسلحه از دست عناصر غير مسوول و بی بند و بار جمع آوری نشود،‏ ناممکن است تامين گردد.‏<br />

دردمندانه روند جمع آوری جنگ افزار ها با چند چالش عمده روبرو است.‏ پيش از اين که به اين چالش ها بپردازيم،‏<br />

بايسته است يادآور گرديدم که خوشبختانه دولت تا کنون موفق گرديده است که نزديک به ٩۵ درصد جنگ افزار های<br />

سنگين را جمع آوری نمايد.‏ با اين هم جمع آوری جنگ افزار های سنگين در اوضاع افغانستان تنها می تواند نيمی از<br />

مشکل را حل نمايد.‏<br />

به هر رو،‏ چالش های عمده از اين قرار اند:‏<br />

١- در جامعه يی که در آن فرهنگ ايلاتی و عشيره يی فرمانفرما باشد،‏ حضور تفنگ در متن جامعه از خصوصيات<br />

سرشتی آن است و مادامی که فرهنگ برتری جاگزين فرهنگ سخيف عشيره يی نگردد،‏ ناممکن است مردم با اسلحه<br />

وداع گويند.‏ از اين رو،‏ راه اندازی رستاخيز فرهنگی در کشور بايد در اولويت قرار گيرد-‏ چيزی که دردمندانه تا کنون<br />

به آن توجه نشده است.‏<br />

٢- مادامی که توليد و قاچاق مواد مخدر وجود داشته باشد،‏ محال است،‏ از جمع آوری سراسری اسلحه سخن گفت.‏ زيرا<br />

بازرگانی مواد مخدر بدون موجوديت باند های مسلح غير قابل تصور است.‏ از اين رو،‏ بايسته است به مبارزه بی امان<br />

در برابر کشت،‏ توليد و قاچاق مواد مخدر دوام داد.‏<br />

٣- مادامی که بحران عدم اعتماد در جامعه حاکم باشد،‏ محال است،‏ تفنگ را از متن جامعه برداشت.‏ در کشور ما تا<br />

هنگامی که خطر بازگشت طالبان وجود داشته باشد،‏ نيروهايی که در گذشته در برابر طالبان می جنگيدند،‏ حاضر<br />

نخواهند گرديد،‏ تن به خلع سلاح عام و تام بدهند و به آن گردن نهند.‏<br />

۴- مادامی که در کشور ثبات کامل نيايد،‏ مردم از ترس تجاوز به ناموس،‏ زورگويی،‏ تاراج و ترس از دست دادن زمين<br />

و داريی خود،‏ حاضر به وداع گفتن با اسلحه نخواهند گرديد.‏


□ ١١٥ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

۵- يکی از سنت های مردم ما مساله خون وانتقام است.‏ مادامی که همچو رسم و رواج هايی هست،‏ به دشوار بتوان<br />

اسلحه را از نزد مردم،‏ به ويژه در روستا ها گرد آورد.‏<br />

اين گونه،‏ به رغم يک رشته دستاورد ها هنوز هم با چالش های جديی در اين راستا روبرو هستيم.‏<br />

"<br />

بحران هاي ناشي از ‏"عبور"‏ از مرحله گذار،‏ بيشتر در آغاز بحران هاي اقتصادي و در مرحلهء بعدي بحران هاي<br />

اجتماعي و فرهنگي است،‏ اين در حالي است آه نظام سياسي از يك ثبات دروني برخوردار باشد.‏ اگر نظام سياسي از<br />

ثبات لازم برخوردار نباشد،‏ ممكن است بحران هاي اقتصادي منجر به بحران سياسي شود.‏ بنا بر اين،‏ حفظ ثبات<br />

سياسي در نهاد هاي سياسي يك آشور مي تواند عامل تقويت آننده توسعهء اقتصادي در دوره گذار باشد.‏ "<br />

چون مفهوم بازسازي در آشور،‏ مفهوم توسعه را تعويض مي نمايد،‏ بحث اصلي همان توسعه خواهد بود.‏ چون توسعه<br />

شامل توسعه فرهنگي ، توسعه اقتصادي و توسعه سياسي مي گردد،‏ بازسازي نيز شامل همين سه نوع مي شود:‏<br />

باز ساري فرهنگي<br />

بازسازي اقتصادي<br />

بازسازي سياسي<br />

بحث اصلي اين است آه به آدام يك از اين بازسازيي ها اولويت داده شود.‏ تجربه نشان مي دهد آه هرگاه اين سه نوع<br />

بازسازي هماهنگ اجرا نگردد و ميان آن ها شگاف به وجود بيايد،‏ در جامعه نوعي ناسازگاري ساختاري پديد مي آيد<br />

آه پيامد هاي ناگواري به همراه خواهد داشت.‏ با اين هم،‏ هرگاه قرار باشد در آشور نوعي اولويت بندي نماييم،‏ بي<br />

ترديد بايد به بازسازي فرهنگي اولويت بدهيم.‏<br />

در آشور،‏ تا آنون مسالهء دولت و نظام سياسي در تراز نظري،‏ آمتر به گونهء آارشناسيك،‏ مطرح گرديده است.‏ اين<br />

گونه،‏ در نبود بحث نظري و گفتمان جدي در باره دولت و نظام سياسي،‏ شايد بسيار دشوار بنمايد در باره چگونگي آن<br />

اظهار نظر نمود.‏<br />

يكي از مهمترين مسايل مطرح روز،‏ مساله تشكيل دولت نيرومند مرآزي است.‏ از يك سو،‏ در يك جامعهء عشيره يي،‏<br />

نبود ساختار نيرومند مرآزي،‏ فاجعهء بزرگي به شمار مي رود و هرگاه چنين ساختاري ضعيف باشد و شيرازه هاي آن<br />

از هم گسيخته؛ آنگاه ملك الطوايفي برقرار مي گردد و آشور در عمل به چند واحد از هم گسيخته،‏ فرو مي پاشد.‏<br />

در جوامع عشيره يي،‏ مقاومت قبايل و رهبران مذهبي از پايين،‏ در برابر دولت مرآزي،‏ بيماري تباهكني است و بد<br />

ترين حالت اين خواهد بود آه از بالا نيز روشنفكران و اپوزيسيون ‏،به جاي زير فشار گرفتن و وادار ساختن دولت به<br />

پيشگيري اصلاحات و ساماندهي ها،‏ در پي براندازي و واژگوني آن برآيند.‏ در اين صور ت،‏ دولت از دو سو،‏ يعني<br />

از پايين از سوي عشاير و روحانيون و از بالا از سوي اپوزيسيون تكنوآرات و لايه هاي روشنفكر،‏ زير فشار ويرانگر<br />

قرار مي گيرد و در بسا موارد به لبهء پرتگاه واژگوني آشانيده مي شود آه نتيجه باز هم همان انفجار اجتماعي خواهد<br />

بود آه دستاوردي جز ويراني،‏ نابودي و تباهي و فروپاشي جامعه نظر به نشانه هاي تباري،‏ زباني،‏ مذهبي و منطقه<br />

يي نخواهد داشت.‏<br />

درگذشته،‏ شور بختانه بسياري از روشنفكران ما،‏ شناخت درستي از اهميت دولت در جامعه قبيله يي نداشتند و در<br />

اپوزيسيون آن،‏ نقش ويرانگرانه داشتند و پيوسته در پي براندازي بودند؛ بي آن آه از پيامد هاي منفي نقش خود در<br />

صورت فروپاشي ساختار دولت بينديشند.‏ و اين در حالي بود آه روشنفكران،‏ از آن امكان برخوردار بودند آه با<br />

پيريزي نهاد هاي استوار مدني،‏ بتوانند در سيماي يك اپوزيسيون سازنده،‏ با مبارزه مسالمت آميز و قانوني،‏ دولت ها<br />

را زير فشار بگيرند و وادار به راه اندازي ساماندهي هاي پيگير و پيوسته گردانند.‏<br />

در اين جا با يك پارادوآس تاريخي روبرو مي شويم.‏ واقعيت تلخ اين است آه افغانستان بنا بر سيطره فرهنگ سنتي<br />

عشيره يي ، منابع محدود داخلي،‏ پيچيدگي و چند لايه يي بودن بافتار تباري،‏ موقعيت ژئوپوليتيك و بسا عوامل دروني<br />

و بيروني ديگر،‏ زمينه ايجاد و استحكام يك دولت نيرومند مرآزي،‏ با تكيه به منابع داخلي را ندارد و از همين جهت<br />

برپايي چنين دولتي،‏ تنها به ياري آشور هاي خارجي،‏ ممكن پنداشته مي شود .


□ ١١٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

در گذشته،‏ هر گونه تلاشي مبني بر ايجاد چنين دولتي با اتكا به خارج،‏ به ناآامي انجاميده است.‏ تجربه هاي تلخ امير<br />

دوست محمد خان،‏ امير عبدالرحمان خان،‏ امان االله خان،‏ نادر خان،‏ داوود خان و سرانجام حزب دمكراتيك خلق و<br />

طالبان،‏ همه گواه بر همين واقعيت ناگوار اند.‏ آيا دولت آنوني خواهد توانست چنين مامولي را به ياري جامعه بين<br />

المللي فراچنگ بياورد؟ اين امر،‏ به راستي چالش بزرگي است در برابر دولت آنوني.‏ چه در آشور،‏ هر باري آه<br />

آوشش به خرج داده شده،‏ هسته دولت نيرومند مرآزي گذاشته شود،‏ نيرو هاي گريز از مرآز نيز بيدرنگ دست به<br />

واآنش يازيده و پويا تر گرديده اند و اين،‏ در اوضاع همچشمي هاي شديد سنتي دروني و منطقه يي و جهاني،‏ شايد<br />

مخاطرات بسيار جديي در پي داشته باشد.‏<br />

از سوي ديگر،‏ يك ساختار نيرومند مرآزي،‏ نياز به هزينه هاي بسيار آمر شكني دارد آه بخش بزرگي از ياري هاي<br />

بين المللي را ناگزير خواهد بلعيد و اين گونه روند بازسازي و سازندگي آشور را آند تر خواهد گردانيد.‏ هنوز به<br />

درستي روشن نيست آه آيا جامعه بين المللي تعهد تمويل چنين ساختاري را در دراز مدت به گردن خواهد گرفت يا نه،‏<br />

چون تجربه هاي تلخ گذشته ، به ويژه رژيم دآتر نجيب نشان داد آه به هر دليلي آه روند ارزاني آمك ها به چنين<br />

دولتي آاهش يابد،‏ يا قطع گردد؛ نظام اتوريتار بي درنگ از پا درخواهد آمد و همه هزينه ها برباد خواهد رفت.‏ اين در<br />

حالي است آه گذار از توتاليتاريسم به سوي دمكراسي،‏ در نبود نهاد هاي ليبرال،‏ ناگزير بايد از يك معبر اتوريتاريسم<br />

صورت گيرد.‏<br />

در قرينهء افغانستان،‏ دولت نيرومند مرآزي دو بازوي نظامي و اداري خواهد داشت آه در اوضاع نبود حوزه عمومي<br />

) جامعه مدني )، در اوضاعي آه هنوز قانون حاآميت ندارد و روند تشكل ملت قوام نگرفته است و هيچ گونه مكانيسم<br />

بازدارنده بهره گيري از قدرت موجود نيست و پاسخگويي رهبران،‏ به ويژه در استان ها و شهرستان ها در برابر قانون<br />

نهادينه نشده است؛ هيچ تضميني وجود ندارد آه بازوي نظامي آن در صورت پديد آمدن لرزه ها و تنش هاي گوناگون<br />

محتمل،‏ به يك آلهء سرآوبگر مبدل نگردد و چه بسا آه در واآنش به آن،‏ نيرو هاي مخالف ) شايد هم با تكيه به<br />

نيروهاي بيروني)‏ در پي براندازي آن بر آيند و اين گونه،‏ جامعه با فرو پاشي به سازواره هاي تباري،‏ مذهبي و منطقه<br />

يي و افتادن جنگ افزار ها،‏ به دست عناصر بي مسؤوليت،‏ در پي فروپاشي ارتش-‏ چناني آه تجربه رژيم دآتر نجيب<br />

نشان داد-‏ بار ديگر به سوي بحراني تازه پيش برود.‏<br />

خطر اين هم مي رود آه بازوي پر شاخ و برگ بوروآراتيك چنين دولتي نيز،‏ در اوضاع فاجعه اداريي آه آشور با آن<br />

روبرو است،‏ به گسترش بيشتر فساد،‏ دامنه بزند.‏ و اين در حالي است آه دولت افغانستان در راستاي اصلاح ساختار<br />

اداري،‏ راهبرد آوچك ساختن دستگاه دولت را در دستور روز قرار داده است.‏<br />

پارادآس ديگري آه در زمينه وجود دارد،‏ اين است آه ايجاد دولت مرآزي نيرومند در قرينة آشور هايي چون<br />

افغانستان،‏ ناگزير استحكام نظام سرمايه داري دولتي را در پي خواهد داشت آه در واقع چيزي مانند نظام سوسياليستي<br />

است – نظامي آه تا آنون در هيچ آشوري دستاورد مثبتي نداشته است و بيماري هايي چون تورم پولي،‏ بيكاري و<br />

گسترش فساد از ويژگي هاي ذاتي آن است-‏ و اين ، با نفس نظام و مشي آنوني دولت افغانستان در تعارض قرار دارد.‏<br />

با سرازيري آمك هاي خارجي و تمرآز آن در پايتخت،‏ به گونه يي آه تجربه ء آشور هاي ديگر رو به رشد نشان مي<br />

دهد،‏ معمولا اين آمك ها از سوي اليگارشي مالي دروني و نيز سازمان هاي رنگارنگ خارجي به يغما برده مي شود<br />

و به مردم نيازمند،‏ به اصطلاح از گاو غدود مي رسد.‏ همچنان تمرآز اين آمك ها در مرآز،‏ شكاف ميان مرآز و<br />

استان ها را فراختر گردانيده،‏ زمينه را براي برآمد دو گروه بسيار پولدار و بسيار نادار،‏ فراهم خواهد گردانيد آه اين<br />

انقطاب،‏ به نوبهء خود،‏ گسترده شدن شكاف هاي فرهنگي و اجتماعي را در پي خواهد داشت .<br />

با توجه به دشواري هاي برشمرده شده،‏ شماري نسخه دولت فدرالي را تجويز مي آنند.‏ مگر واقعيت هاي آشور،‏ نشان<br />

مي دهند آه اين راهكار نيز در اوضاع آنوني،‏ راهي به دهي نخواهد برد.‏<br />

پرسش بنياديني آه مطرح مي گردد،‏ اين است آه دولت افغانستان چگونه راهبردي را برخواهد گزيد؟<br />

بسياري از آگاهان نيز پيوسته اين پرسش را مطرح مي سازند آه آيا بهتر نخواهد بود،‏ هرگاه دولت،‏ به جاي تلاش<br />

براي ايجاد ساختار نيرومند مرآزي موهوم،‏ با ارتش پر شاخ و برگ و دستگاه اداري عريض و طويل،‏ در پي ايجاد يك


□ ١١٧ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

)<br />

"<br />

ادارهء آوچك،‏ مگر سالم و در برگيرنده در سايهء يك نيروي انتظامي–‏ امنيتي درخور نياز هاي راستين تامين امنيت در<br />

آشور گردد؟<br />

جداي از اين،‏ به باور شماري از آگاهان،‏ گزينش راه سومي در ميان دولت يونيتار مرآزي و فدراليسم هم موجود<br />

است.‏ و آن عبارت است از گزينش يك نوع ريگيوناليسم اقتصادي دروني.‏ افغانستان به گونهء طبيعي به چند حوزهء<br />

اقتصادي تقسيم مي گردد آه همين حوزه ها محور هاي قدرت سياسي را نيز مي سازند و در هر حوزه يي يك استان<br />

بزرگ وجود دارد.‏ اين استان ها عبارتند از آابل،‏ جلال آباد،‏ غزني،‏ قندهار،‏ هرات،‏ مزار شريف،‏ آندز و باميان.‏<br />

تقسيم عادلانهء آمك ها به اين حوزه ها و فراهم آوردن زمينه براي رشد هماهنگ و متعادل آن ها،‏ زير نظر مجامع بين<br />

المللي،‏ از يك سو چالش هاي موجود ميان مرآز و اطراف را آمرنگ خواهد گردانيد و از سوي ديگر بستر همواري را<br />

فرا راه تشكيل ملت و دولت خواهد گسترانيد.‏ همين گونه،‏ از به هدر رفتن آمك هاي بين المللي در چاه ويل آشاآش ها و<br />

درگيري هاي بيهوده،‏ جلو گيري خواهد آرد.‏<br />

در چارچوب واقعيت ها و نظريه هاي موجود جهاني،‏ دو رهيافت قابل تصور و اجرا است:‏<br />

آ-‏ رهيافت جامعه محور<br />

ب-‏ رهيافت نخبگان محور<br />

در رهيافت نخست،‏ جامعه با تشكلي آه به لحاظ سياسي دارد و آگاهيي آه آحاد مردم در گزينش ها دارند،‏ فضاي بحث<br />

عمومي و آزاد را فراهم آرده و از راه سيستم حزبي،‏ رقابتي و انتخابات آزاد،‏ دولتي را به آار گمارند و با نظام قانوني<br />

، پاسخگويي به مردم و نقد معقول رسانه ها،‏ به گونهء تدريجي انتظارات خود را تحقق مي بخشند.‏ اين رهيافت،‏ در<br />

شرايطي موفق خواهد بود آه در يك آشور نظام حزبي وجود داشته باشد،‏ اآثريت مردم به لحاظ مالي به دولت وابسته<br />

نبوده و رسانه ها مستقل از دولت باشند.‏ به سخن ديگر،‏ مجموعهء تشكل هاي حزبي،‏ رسانه ها و سيستم قانوني،‏<br />

نيرومند تر از مجموعه ء حاآميت سياسي و نظام اقتدار يك آشور باشد.‏ هند تنها آشوري است آه در دوران پس از<br />

جنگ جهاني دوم،‏ به عنوان يك آشور جهان سومي،‏ ‏"جامعه محور"‏ بوده و همزمان با استقلال،‏ يك نظام سياسي مردم<br />

سالار و دمكراتيك ايجاد آرده است.‏ در ميان آشور هاي جهان سوم،‏ نمونهء دومي از اين گونه نظام سراغ نداريم.‏<br />

رهيافت دوم،‏ نه به عنوان رهيافت مطلوب يا معقول،‏ بلكه به عنوان تنها رهيافت جامع،‏ آارآمد و عملي در آشور هاي<br />

جهان سوم و آشور هاي رو به رشد مطرح مي شود.‏ با توجه به اين آه جامعه در جهان سوم ضعيف است و تشكل<br />

حزبي شكل نگرفته است و فرهنگ فردي مثبت به معناي استقلال راي و آفرينندگي در ابتداي خود قرار دارد و از<br />

آنجا آه سير تحولات جهاني،‏ اجازه درنگ و سكون به آشور ها را نمي دهد،‏ ناگزير نخبگان سياسي يا ابزاري يك<br />

آشور با همراهي نخبگان فكري مي بايد مسؤوليت مؤقت توسعه يافتگي را بر عهده گيرند.‏ رهيافت دوم در شرايطي<br />

مطرح مي شود آه جامعه در حال قوام گرفتن و رشد فرهنگي باشد.‏<br />

(<br />

)<br />

(<br />

رهيافت نُخبه گرايانه،‏ به معناي نُخبه سالاري نيست،‏ بلكه به معناي ورود بهترين ها،‏ با سوادترين ها به حوزهء سياست<br />

و تصميم گيري براي ادارهء يك آشور است.‏ نُخبه گرايي عين شايسته سالاري است و توانمند ترين افراد را با عنايت به<br />

به حل و فصل مسايل يك جامعه<br />

و نه فلسفي حاآميت روش و منطق علمي به آار مي گيرد و با چارچوب رهيافتي مي پردازد."‏<br />

(<br />

)<br />

دشواريي آه اآنون آشور با آن روبرو است،‏ اين است آه دولت آنوني از دو بخش متشكل گرديده و در واقع يك دولت<br />

ائتلافي مصلحتي است.‏ گزينش وزيران در اين دولت،‏ بيشتر بر پايهء ملاحظه و مصلحت بوده است تا شايسته سالاري.‏<br />

واقعا اوضاع آشور به گونه يي بود و است آه ممكن نبود بدون توجه به ملاحظات و مصلحت بافتار ديگري ارائه مي<br />

گرديد.‏ با اين هم،‏ گروهي از آارشناسان برآن اند آه اين امكان در دست رهبران بود تا گزينه الترناتيو بهتري ارائه<br />

مي آردند.‏ آگاهان ، يكي از آاستي هاي جدي دولت را،‏ اين امر مي دانند آه بيشر وزيران از امريكا آورده شده اند و<br />

افغان هاي آارشناس ساآن اروپا ناديده گرفته شده اند.‏ عدم توازن در شمار افغان هاي اروپا و امريكا تا جايي باعث<br />

آزرده شدن افغان هاي باشنده ء اروپا گرديده است.‏ به هر رو،‏ دردمندانه تا کنون زمينه مشارکت راستين شمار بسياری<br />

از نُخبه های فکری در دولت،‏ مشوره دهی و تصميمگيری فراهم نگرديده است و اين بزرگترين کاستی يی است که<br />

دولت دارد.‏<br />

(<br />

)


□ ١١٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

"<br />

يكي از دشواريي هاي اصلي،‏ تعيين جايگاه بايسته براي نُخبه هاي ابزاري در دولت،‏ است.‏ دشواري در اين است آه<br />

بيشتر نُخبه هاي ابزاري،‏ با توجه به نداشتن تجربه در دولتداري و مديريت و نيز عدم تسلط بر زبان هاي خارجي،‏<br />

آامپيوتر و انترنت،‏ نتوانسته اند از خود آارايي نشان دهند.‏ بهترين راهكار اين خواهد بود آه در دولت آينده،‏ نُخبه هاي<br />

ابزاري در ساختار ديگري مانند مشرانو جرگه"‏ ) مجلس اعيان تنظيم گردند و يا در يك ساختار ديگر مانند<br />

شوراي خبرگان"‏ يا " شوراي عالي مصلحت ملي"‏ يا هر ساختار ديگري آه باشد،‏ در سيماي وزير دولت آورده شوند<br />

تا از يك سو جايگاه شان در دولت مشارآتي آينده معين باشد و از سوي ديگر،‏ محذوف قرار نگيرند و زمينه روآوري<br />

شان به اردوگاه اپوزيسيون،‏ محدود گردد.‏ وزيران مشاور و وزيران آابينه بايد تا جاي امكان تكنوآرات و نخبگان<br />

فكري باشند.‏<br />

"<br />

(<br />

بسي سودمند است تا رهبران محلي،‏ بر اساس انتخابات آزاد،‏ از سوي مردم برگزيده شوند.‏ چه گسيل رهبران انتصابي<br />

به استان ها و شهرستان ها،‏ به پندار بسياري از آگاهان مغاير با اصول دمكراسي است.‏<br />

(<br />

"<br />

)<br />

يكي از مسايل عمده در آشور،‏ نبود فرهنگ دموآراتيك يا فرهنگ رشد يافتة سياسي در جامعة ما است.‏ بسياري از<br />

دانشمندان بر آنند آه ‏"بي شكلگيري فرهنگ دموآراتيك آه تنها از راه آموزش شهروندان پديد مي آيد،‏ بي انباشت<br />

تدريجي تجربة آزادي ، نظارت بر قدرت و نقد قدرت،‏ تغييراتي تند در ساختار حكومت و نهاد هاي پيوسته به آن رخ<br />

مي دهد و بوروآراسي سرسپرده به قدرت شكل مي گيرد؛ در حالي آه شالودة اصلي جامعه دست نخورده باقي مي ماند.‏<br />

از اين روست آه حتا وجود نهاد هاي مدني در جامعة فاقد فرهنگ دموآراتيك،‏ آارآرد دموآراتيك ندارد."‏ از اين رو<br />

جامعة ما در گام نخست،‏ مقدم بر همه به فرهنگ دموآراتيك نياز دارد.‏<br />

بي شكلگيري شهروند،‏ يا به عبارتي ديگر انسان مدني"‏ آه تنها در دامان فرهنگ سياسي رشد يافته تربيت مي شود،‏<br />

آزادي به عنوان هستة اصلي دموآراسي به بار نمي نشيند.‏ حتا اگر در فرهنگي غير دموآراتيك،‏ آزادي وجود داشته<br />

باشد،‏ آارآردي دموآراتيك ندارد؛ چنين آزادي يي هر دم مي تواند به ضد خود تبديل شود.‏<br />

يكي از مسايلي مبرمي آه در اين روز ها آماج توجهء آگاهان مسايل آشور قرار دارد،‏ بررسي پيرامون پاراديم<br />

استراتيژي نوين ملي فرا سياسي توسعه بازسازي در افغانستان در پرتو آنفرانس هاي توآيو و برلين است.‏<br />

ارزيابي نتايج آنفرانس توآيو و پيش بيني چگونگي تحقق برنامه هاي آنفرانس برلين،‏ در اوضاع نبود تعريف روشن<br />

از راهبرد مدون در عرصه برنامه ريزي آاري است،‏ بسي دشوار.‏<br />

پرسشي آه نزد بسياري از مردم افغانستان و آگاهان مطرح است،‏ اين است آه آيا دولت افغانستان در سه سال گذشته<br />

توانسته است از آمك هاي بين المللي مصوب توآيو براي بازسازي آشور،‏ بهره برداري بهينه نمايد و آيا خواهد<br />

توانست از ياري هاي جديد مصوب آنفرانس برلين،‏ بهره گيري بهتري نمايد.‏<br />

گروهي برآنند آه دولت در اين عرصه موفق نبوده است و بخش عظيم آمك هاي بين المللي از سوي NGO ها،‏<br />

اليگارشي مالي و نهاد هاي گوناگون خارجي،‏ به تاراج رفته است و بر آنند آه با اين آمك ها،‏ دست آم مي شد تا جايي<br />

مسايل حياتيي چون بهداشت،‏ مسكن،‏ آموزش و پرورش،‏ برق،‏ آب آشاميدني و راهسازي را حل آرد اين ها برآنند آه<br />

در آينده نيز دولت بدون ارائه يك استراتيژي مدون،‏ اين چالش را بر نخواهد تابيد.‏<br />

.<br />

)<br />

به هررو،‏ مساله يي آه اآنون مطرح است،‏ اين است آه چگونه از ياري هاي ٨٫٢ ميليارد دلاري موعود آنفرانس<br />

برلين بهره گيري بهينه صورت گيرد.‏ يكي از مسايل مهم مطرح بحث ، ساماندهي ساختار اداري در عرصهء برنامه<br />

ريزي است.‏ هم اآنون وزارت های گوناگونی دست اندر آار پياده ساختن برنامه هاي بازسازي اند.‏ تداخل وظايف،‏<br />

ناسازگاري ابزاري ، بحران مديريت و بسا نا به ساماني ها و نا به هنجاري هاي ديگر و ناهماهنگي ميان نهاد ها،‏<br />

موانع فراواني را فرا راه توسعه در قرينه افغانستان افراشته اند.‏ از اينرو،‏ گروهي از آگاهان برآنند آه<br />

با ادغام اين وزارت ها در دولت آينده پس از انتخابات ، راهكاري نويني ارائه گردد.‏<br />

– بازسازي (<br />

از ديدگاه ما مشکل در آن است که جامعه جهانی با انگشت گذاشتن بر ضعف دولت افغانستان در مديريت و برخوردار<br />

نبودن از ظرفيت جذب کمک ها و برنامه ريزی و پياده ساختن پروژه ها و نيز به دليل شيوع فساد در دستگاه دولت<br />

تمايلی به ارائه کمک ها به دولت ندارند و ترجيح می دهند کمک ها را از طريق موسسات غير دولتی خارجی ارايه


□ ١١٩ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

نمايند.‏ از سوی ديگر،‏ دولت و مردم افغانستان اعتماد خود را بر اين موسسات از دست داده اندو موسسات هم به<br />

اصطلاح از گاو غدودی به مردم و روند بازسازی می دهند.‏ اين گونه،‏ روند بازسازی به بن بست رسيده است.‏ راه<br />

برونرفت اين است که واريانت سومی جستجو گردد که عبارت است از مطرح شدن سکتور خصوصی افغانستان.‏<br />

سکتور خصوصی تنها به کريدت نياز دارد و حاضر است در ازای اعتبارات تضمين هايی هم بدهد.‏ بهترين راه اين<br />

است که بخش اعظم پروژه ها در دسترس سکتور خصوصی گذاشته شود و بانک های خارجی در چهارچوب برنامه<br />

های مشخص به بخش خصوصی کشور کريدت هايی برای تطبيق پروژه های مشخص بدهند.‏<br />

اآنون جامعه جهاني،‏ خود را پابند نوعي تعهد اخلاقي در برابر افغانستان مي بيند.‏ پرسشي آه مطرح مي گردد،‏ اين<br />

است آه چنين تعهدي تا چند ادامه خواهد يافت؟ آيا روزي فرا خواهد رسيد آه ديگر جهان تعهد خود را پايان يافته تلقي<br />

نمايد؟<br />

افغانستان پيش از هر امر ديگري،‏ به يك استراتيژي ملي مورد اجماع همه گروه هاي مهم سياسي،‏ نياز دارد.‏ مهمترين<br />

وزن در اين استراتيژي ملي را تحول فرهنگي و بسط عقلانيت در فرهنگ فردي،‏ عمومي و دولتي به عهده دارد و به<br />

طور طبيعي توسعه اقتصادي،‏ سياسي و اجتماعي ، امنيت ملي و سياست خارجي نقش ها و وزن هاي منطقي خود را<br />

بايد داشته باشد.‏ رهيافت و تفكر و نگاه شبكه يي به آل آشور و مسايل آن،‏ از ضرورت هايي است آه مجموعه نخبگان<br />

ابزاري و فكري بدان به عنوان يك روش جامع نيازمندند.‏<br />

بسيار روشن است آه تغيير مؤثر را نمي توان از بيرون تحميل آرد.‏ در حقيقت،‏ تلاش براي تحميل از بيرون،‏ در<br />

حكم ايجاد مقاومت و پديد آوردن مانع در برابر تغيير است،‏ نه آمك به تسهيل تغيير.‏ فرايند تحميل شروط،‏ ممكن است<br />

به جاي تشويق دريافت آنندگان آمك به توانمندي شان در تجزيه و تحليل،‏ هم انگيزه هاي دستيابي به اين توانمندي ها و<br />

هم اعتماد دريافت آنندگان به توانايي خود در بهره گيري از اين توانمندي ها را آاهش دهد.‏ پافشاري بيش از حد براي<br />

تحميل شروط،‏ به جاي درگير آردن بخش اعظم جامعه در فرايند بحث پيرامون تغيير،‏ و از اين راه،‏ دگرگون ساختن<br />

شيوهء تفكر آنان،‏ احتمالا به جاي تقويت آساني آه مي توانند به عنوان تسهيل آننده تغيير در اين جوامع خدمت آنند،‏<br />

ناتواني آنان را به نمايش گذارد.‏<br />

تحميل شرايط،‏ به جاي ارتقاي نوعي گفتمان باز آه براي دمكراسي جنبهء محوري دارد،‏ در بهترين حالت،‏ چنين<br />

گفتماني را غير ضروري و در بدترين حالت آن را ضد بهره وري مي نمايد.‏ از اين رو،‏ آليدي ترين عناصر يك<br />

استراتيژي توسعه موفق،‏ مالكيت و مشارآت است.‏ براي اين آه استراتيژي توسعه با شرايط خاص يك آشور سازگار<br />

باشد،‏ مالكيت و مشارآت ضروري است.‏ فرايندي آه منجر به چنان استراتيژي گردد،‏ بايد،‏ فرايند مشارآتي باشد.‏<br />

بايسته است مكانيسم خردمندانه يي تنظيم گردد تا نارسايي هاي برشمرده زدوده شود.‏<br />

توسعه افغانستان بايد ملی و فرا سياسی باشد.‏ بايد با در نظر داشت منافع عليای کشور تدوين گردد و مورد تاييد و<br />

پذيرش همگانی باشد و به گونه يی نباشد که هر گروه سياسی يا اشخاص انفرادی بتوانند آن را مطابق خواست و<br />

آرزومندی خود و يا با توجه به گرايش های سياسی،‏ تمايلات تباری،‏ زبانی،‏ منطقه يی،‏ مذهبی يا حسن نظر خود با اين<br />

يا آن کشور خارجی به بستر دلخواه خود بکشند و در نتيجه کشور را با بحران روبرو سازند.‏<br />

يکی از مسايلی که بايسته است به آن توجه شود،‏ مسايل سياست خارجی افغانستان است.‏ افغانستان با توجه به تحولات و<br />

دگرگونی های اخير جهانی و منطقه يی،‏ از وضعيت فوق العاده حساسی برخوردار گرديده است.‏<br />

در شمال کشور-‏ روسيه که يک ابر قدرت نظامی است،‏ با آهنگ پرشتابی آغاز به رشد اقتصادی نموده و با توجه به<br />

برخورداری از ذخاير بسيار بزرگ معدنی و پوتنسيالی که دارد،‏ تا ده سال ديگر دوباره به يک ابر قدرت کامل هم<br />

نظامی و هم اقتصادی)‏ مبدل خواهد گرديد.‏ در شرق،‏ کشور چين با رشد چشمگيری که در نيمه دوم دهه نود و به ويژه<br />

در پنج سال گذشته داشته است،‏ به يک ابر قدرت اقتصادی مبدل گرديده است و انتظار می رود تا يک دهه ديگر<br />

توانمندی های نظامی آن نيز بسيار بالا برود و به يک ابر قدرت کامل مبدل گردد.‏<br />

)


□ ١٢٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

"<br />

در منطقه ما هندوستان همين اکنون در سيمای يک نيمه ابر قدرت تبارز نموده است که توانايی های اقتصادی و<br />

نظامی بالايی دارد.‏ ايران نيز می تواند با توجه به ذخاير بزرگ نفت و گاز و آهنگ رشد بسيار بالا تا يک دهه ديگر<br />

در سيمای يک نيمه ابر قدرت تبارز نمايدو دست کم در شمار ده کشور برتر جهان در آيد.‏<br />

دو کشور پاکستان و قزاقستان که به عنوان کشور های بزرگ منطقه مطرح هستند،‏ نيز از توانمندی های بسيار بالايی<br />

برخوردار هستند.‏ قزاقستان همين اکنون با آهنگ بسيار بالايی رو به پيشرفت دارد.‏ در بايکانور اين کشور بزرگترين<br />

پايگاه پرتاب موشک های کيهانی قرار دارد.‏ گسترش روابط قزاقستان با کشور های مختلف از جمله امريکا،‏ جاپان،‏<br />

چين،‏ کوريا،‏ جامعه اروپايی و مخصوصا روسيه زمينه مبدل شدن آن را نيز به يک نيمه ابر قدرت در آينده نزديک<br />

فراهم می آورد.‏<br />

اين گونه،‏ افغانستان در چنبره کشور های بزرگی در آمده است و در واقع در گرهگاه و تلاقی گاه قدرت ها قرار<br />

گرفته است.‏<br />

در دهه آينده،‏ رقابت بر سر منابع انرژی اوج خواهد گرفت.‏ از همين رو،‏ اوضاع منطقه ما که به آن نام بالکان<br />

اروآسيايی داده اند،‏ در کل رو به وخامت دارد.‏ روشن است افغانستان به عنوان کشوری که در خط نخست جبهه در<br />

همسايگی يکی از بزگترين ذخاير يورانيم جهان – تاجيکستان و در همسايگی دو حوزه بزرگ انرژيتيک خليج فارس و<br />

کسپين واقع است،‏ بيش از هر کشور ديگری آسيب پذيرتر است.‏ از همين رو،‏ انتظار می رود که اوضاع در<br />

آن به وخامت بگرايد.‏ بر دولت افغانستان است که برای پيشگيری از پر تنش شدن اوضاع،‏ تدبير های بايسته يی روی<br />

دست گيرد.‏<br />

) خزر)‏<br />

در اين اواخر روابط چين با پاکستان به سرعت رو به گسترش دارد.‏ چين،‏ روشن است با توجه به چالش هايی که با<br />

هند دارد،‏ متمايل است با پاکستان که با هند همچشمی های ديرينه دارد،‏ نزديک تر گردد.‏ از سوی ديگر،‏ چين متمايل<br />

است از راه پاکستان کريدوری به سوی خليج فارس بگشايد.‏ از اين رو،‏ همين اکنون رقابتی ميان امريکا و چين بر سر<br />

پاکستان روان است که مناسبات سنتی امريکا و پاکستان را به چالش می طلبد و زير سايه می برد.‏ روشن است همه اين<br />

مسايل بايد در تحولات سياسی و امنيتی منطقه در سنجش گرفته شود.‏<br />

از سوی ديگر،‏ همکاری های استراتيژيک ايران و روسيه بيش از گذشته گسترش يافته است.‏ اين در حالی است که<br />

مناسبات ايران با امريکا کماکان بهبود نيافته است.‏<br />

با توجه به حضور نيرومند امريکا در جزيره نمای عربستان و گره خوردن منافع استراتيژيک افغانستان و امريکا،‏ و<br />

به خصوص پس از پخش اعلاميه مشرک همکاری های استراتيژيک دو کشور،‏ مسايل سياست خارجی ما حساسيت<br />

فوق العاده يی يافته است.‏<br />

هرگاه با ديد گسترده تری به مسايل جهانی و گلوبال بنگريم،‏ کنون امريکا از وضعيت ابر قدرتی(‏ سوپر پاور)‏ برآمده و<br />

می رود تا به يک فرا قدرت"‏ ‏(مگا پاور)‏ مبدل گردد.‏ هرگاه چالش ها ميان اروپا و امريکا بيشتر شود،‏ امکان آن می<br />

رود تا در دهه آينده همگرايی ميان اروپای غربی و اروپای شرقی به شمول روسيه-‏ که جز جدايی ناپذير اروپا<br />

است)،گسترش بيشتری يابد و مگا پاوری ديگری به ميان بيايد.‏ اگر همگرايی اورپای غربی و امريکا در کانتکست<br />

ترانس انتلانتيسم بحران های کنونی را پشت سر گذارد،‏ جهان در آن صورت باز هم با دو مگا پاور روبرو خواهد<br />

بود-‏ يکی مگا پاور ترانس انتلانتيکی و ديگری مگا پاور اروآسيايی روسيه+‏ چين+‏ ايران+‏ هند+‏ قزاقستان).‏<br />

)<br />

)<br />

هر چه است،‏ بازيگران تئاترسياسی ناگزير خواهند بود در صحنه يی به اين بزرگی به ميدان بيايند.‏ روشن است<br />

افغانستان نمی تواند در اين بازی همچون تماشاگر ساکتی خود را کنار بکشد.‏ پای افغانستان خواهی نخواهی بنا به جبر<br />

زمانه به اين بازی ها کشانيده شده است و ناگزير است نقش فعالی را بازی نمايد.‏<br />

يکی ديگر از چالش های بزرگ پيش رو،‏ مصرف مواد مخدر در کشور است.‏ در چند سال اخير مصرف مواد مخدر<br />

معتاد بود،‏ از جمله ٧٠٠٠ معتاد به هيرويين.‏ امسال آمار<br />

چند برابر شده است.‏ سال گذشته در افغانستان ١٠٠٠٠٠ شمار بازگشت کنندگان معتاد تنها در هلمند به ٣٠٠٠٠ نفر<br />

معتادان تا ٢٠٠٠٠ تن در ولايات مرزی بالا رفته است.‏


□ ١٢١ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

رسيده است.‏ بر پايه آمار جديد،‏ شمار معتادان در کشور بين ٢٠٠- ٣٠٠ هزار نفر است.‏ پيش بينی می شود اين رقم تا<br />

سال آينده به مرز خطرناک ۵٠٠٠٠٠ نفر برسد.‏<br />

يکی از چالش های بسيار جدی اين است که ما تا کنون نتوانسته ايم معارف را حرفه يی بسازيم.‏ هم اکنون ما بيش از ۵<br />

ميليون شاگرد داريم که تا چند سال ديگر شمار زياد شان فارغ می شوند.‏ دولت توان کاريابی برای آنان را ندارد.‏ اين<br />

در حالی است که سطح آموزش در کشور بسيار پايين است و با توجه به اين که بيشتر فارغان نيمه با سواد و بدون پيشه<br />

و حرفه خواهند بود،‏ در چند سال آينده با ارتش بزرگی از بيکاران روبرو خواهيم بود که می توانند جامعه را با چالش<br />

های بسيار بزرگی روبرو سازند.‏ از اين رو،‏ بايسته است اقدامات جديی در راستای حرفه يی سازی مکاتب روی دست<br />

گرفته شود.‏<br />

کنون می پردازيم به بخش دوم مقاله.‏ هرگاه قرار باشد در بارة دستگاه دولت سخن بگوييم،‏ بايد گفت آه دردمندانه در<br />

ساليان گذشته آشور از نعمت بزرگي چون داشتن پارلمان محروم بوده است.‏ روشن است در آشوري آه پارلمان وجود<br />

نداشته باشد،‏ دستگاه دولت يك مكانيزم ناقص و ناآارا مبدل مي گردد.‏ اين گونه دولت ها را مي توان به يك آدم يك پا<br />

تشبيه آرد.‏ بدترين چيز در اين مورد،‏ اين است آه آرسي هاي وزارت آه در واقع به جز از چند وزارت آليدي آه<br />

سياسي هستند،‏ همه تخصصي مي باشند؛ به آرسي هاي سياسي مبدل مي گردند و آارزار سياسي در آابينه تمرآز پيدا<br />

مي نمايد.‏ اين گونه،‏ جاي تخصص را در آابينه مصلحت و ملاحظه و در بسا موارد معامله مي گيرد و با توجه به اين<br />

آه آابينه ناگزير بافتار پيچيده و نامتجانس داشته مي باشد،‏ بي گفتگو بحران مديريت را در پي دارد.‏ از اين رو،‏ براي<br />

اين آه دستگاه دولت بتواند به گونة شايسته و بايسته آارايي داشته باشد،‏ لازم است هر چه زود انتخابات پارلماني<br />

برگزار گردد.‏ با تشكيل پارلمان،‏ آانون مبارزات سياسي از آابينه به مجلس انتقال مي يابد.‏ تنها آنگاه خواهد بود آه<br />

دولت فرصت خواهد يافت با ايجاد يك تيم تخصصي آشور را از بحران مديريتي بيرون آورد.‏<br />

در بعد تاريخی می توان گفت که يکی از بزرگترين مصايبی که افغانستان پس از کودتای داوود خان با آن روبرو<br />

گرديد،‏ اين بود که دردمندانه نهاد پارلمان در کشور از ميان رفت و اين گونه کشور با دو چالش بزرگ روبرو گرديد:‏<br />

١- مکانيزم بازخواستگر و باز دارنده از ميان رفت.‏ در نتيجه خودکامگی و اتخاذ تصاميم نامشروع،‏ غير قانونی و<br />

خودسرانه جای تصميمگيری مشروع را گرفت.‏<br />

٢- کشاکش های سياسی از پارلمان به کابينه انتقال يافت و اين گونه،‏ کابينه به جای آن که تخصصی باشد،‏ سياسی<br />

گرديد.‏ چون در کشور به جای شايسته سالاری و کاردانی–‏ مصلحت،‏ ملاحظه و معامله حاکم بود،‏ در نتيجه کار به<br />

دست اشخاص تصادفی و نُخبه های ابزاری افتاد.‏ متاسفانه اين روند ناميمون تا به امروز ادامه دارد.‏ تنها با به ميان<br />

آمدن پارلمان است که می توان جلو آن را گرفت و با گسيل نُخبه های ابزاری به مجلس سنا مشرانوجرگه)،‏ راه<br />

کرسی های وزارت ها،‏ سفارت ها،‏ ولايت ها،‏ فرماندهی ها و مجلس نمايندگان را به روی نخبگان فکری گشود و<br />

زمينه شايسته سالاری و ميدان دادن به بهترينان را فراهم گردانيد.‏<br />

)<br />

از همين رو،‏ نفس احيای نهاد پارلمان به خودی خود از اهميت بسيار بزرگی برخوردار است.‏ هر چند،‏ ممکن است در<br />

آغاز پارلمان نارسايی های بسياری هم داشته باشد.‏ ممکن است شمار فراوانی از کسانی که مورد پسند ما نباشد،‏ به آن<br />

راه يابند.‏ ممکن است در آغاز دولت با چالش های جديی در پارلمان بربخورد.‏ مگر هر چه باشد،‏ سرانجام،‏ با گذشت<br />

زمان کاستی ها زدوده خواهد شد و پارلمان ما خواهد توانست در سيمای راستين خودش تبارز نمايد.‏ در اين جا هم نبايد<br />

در انتظار معجزه بود.‏ بايد واقعبينانه واقعيت های تلخ کشور را در نظر داشته باشيم.‏<br />

هرچه باشد،‏ اين که افغانستان بار ديگر صاحب پارلمان می گردد،‏ کار بس خجسته و نيکويی است و بايد با همه نيرو<br />

از آن پشتيبانی کرد.‏<br />

پرسشی که کنون مطرح است،‏ اين است که آيا دولت ما با شکل و شمايل کنونی اش می تواند پا به معرکه پارلمان<br />

بگذارد؟<br />

ناگزيريم برای رفع مسووليت تاريخی در قبال مردم و ميهن،‏ پوست کنده و بی پيرايه بگوييم-‏ نه.‏ بايد از همين اکنون<br />

زنگ های خطر را پيش از آن که واقعيت های تلخ در درون تالار پارلمان به صدا درآورند،‏ خود از همين جا،‏ همين


□ ١٢٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

اکنون از لندن به صدا درآوريم.‏ روشن است تنها به صدا درآوردن زنگ ها بسنده نيست.‏ رسالت ما بار ها بالاتر از اين<br />

ها است.‏ ما بايد راهکار ها و رهيافت های علمی را بنمايانيم.‏ از ديدگاه ما راهکار های اصلی می تواند چنين باشد:‏<br />

١- بايسته است در ساختار و بافتار دولت دگرگونی هايی جدی وارد آورد.‏ به اين تفصيل که در گام نخست،‏ بايد وزارت<br />

های زايد را پيش از آن پارلمان دولت را وادار به حذف آن کند،‏ لغو نمود.‏ در اين جا می توان چند وزارت را با هم<br />

ادغام نمود.‏ تجربه ادغام وزارت های پلان و بازسازی می تواند،‏ الگوی خوبی در زمينه باشد.‏ در گام دوم،‏ پيش از<br />

رفتن به سوی پارلمان،‏ بايدآن عده از وزيرانی را که احتمال آن می رود که از کابينه رای اعتماد نگيرند و يا احتمال<br />

آن می رود که در آينده در صورت استيضاح توانايی دفاع از خود را نداشته باشند،‏ پيش از پيش کنار گذاشت يا به<br />

کرسی های ديگری گماشت.‏<br />

)<br />

-۵<br />

٢- بايد يک تيم مشورتی قوی در امور پارلمانی برای رهبران کشور تشکيل گردد و در آن کسانی شامل گردند که<br />

آگاهی کافی از مسايل حقوقی،‏ عدلی،‏ قضايی،‏ اداری،‏ سياسی و سياست خارجی داشته باشند و توانايی آن را داشته<br />

باشند تا در برابر چالش هايی ممکنه در پارلمان ايستادگی کرده بتوانند و وکيلان احساساتی و شايد هم عمدا برانگيخته<br />

شده را مهار نمايند.‏<br />

٣- بايسته است در پهلوی جا دادن شماری از نُخبه های ابزاری در مجلس سنا مشرانوجرگه)،‏ شماری از شخصيت<br />

های انديشمند و آگاه نيز با توجه به شايستگی ها و توانمندی های علمی-‏ اکادميک به عنوان سناتور های انتصابی راه<br />

يابند.‏<br />

۴- بايسته است به برخی از خواست های مشروع و معقول اپوزيسيون پيش از پيش رسيدگی کرد تا از پيش قدرت<br />

مانور را از آنان گرفت.‏ در غير آن،‏ دشوار خواهد بود در پارلمان با عقب نشينی های پی در پی ميدان اپوزيسيون را<br />

محدود کرد.‏<br />

روشن است که برای دستيابی به وحدت ملی و هسته ريزی نظام مشارکتی،‏ بايد مسايل تباری،‏ زبانی،‏ مذهبی و<br />

منطقه يی را کنار گذاشت و بيشتر به ارزش های والاتری چون داشتن آرمان های مشترک،‏ ديد مشترک،‏ انديشه های<br />

مشترک،‏ باور های مشترک و فرهنگ برتر مشترک تاکيد کرد.‏ بايد افق ديد خود را گستره های تنگ به گستره های<br />

فراخ انسانی،‏ افغانی و اسلامی ارتقا بخشيم و به جای ستيز و رويارويی و خشونت،‏ مهرورزی و مهرگستری را پيشه<br />

سازيم.‏ در غير آن،‏ شايد در پارلمان با دردسر های بيشماری روبرو شويم.‏ به ويژه اين که ممکن است اين مسايل از<br />

سوی برخی از گروه های تندرو به عمد دامن زده شود.‏ کشيده شدن پای مسايل تباری،‏ زبانی،‏ مذهبی و ناحيه يی به<br />

پارلمان بسيار خطرناک است.‏ به هر رو،‏ بايسته است،‏ به همچو مسايل پيش از آن که از سوی گروه های تند رو در<br />

پارلمان مطرح گردد و از آن بستری گسترانيده شود برای راه اندازی آشوب های بيشتر و ويرانگر تر،‏ از همين اکنون<br />

پيش گيری شود.‏<br />

‎۵‎‏-يکی از بزرگترين چالش هايی که در برابر ما قرار دارد،‏ بحران اداری است.‏ دامنه يابی اين بحران که دردمندانه در<br />

کشور ما پا از مرز بحران فراتر نهاده و به فاجعه انجاميده است،‏ اين خطر را به دنبال دارد که فاصله ميان مردم و<br />

دولت را فراختر گرداند و ناخرسندی ها و ناخشنودی ها را افزايش ببخشد.‏ با اين کار،‏ محبوبيت دولت کاهش پيدا نموده<br />

و اگر تدبير های بايسته سنجيده نشود،‏ مشروعيت آن را نيز با چالش جديی روبرو خواهد گردانيد.‏ انجام يک رشته<br />

ساماندهی های مديريتی بنيادی در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی از اولويت ها به شمار می رود.‏<br />

۶- دردمندانه،‏ در عرصه توسعه فرهنگی،‏ کار درخور توجهی-‏ آن گونه که انتظار می رفت،‏ صورت نگرفته است.‏ اين<br />

در حالی است که کشور به کار روشنگرانه بزرگی نياز دارد و راه اندازی يک رستاخيز فرهنگی و انقلاب فکری از<br />

اولويت ها به شمار می رود.‏ از سوی ديگر،‏ نهادينه ساختن دمکراسی در کشور بدون زمينه سازی فرهنگی ناممکن<br />

است.‏ برای پياده کردن دمکراسی در کشور،‏ دست کم به دو پيش زمينه نياز است:‏<br />

- موجوديت فرهنگ دمکراتيک<br />

- موجوديت نهاد های مدنی ) جامعه مدنی)‏<br />

سوگمندانه ما در کشور هر دو را نداريم.‏ و اين جز با راه اندازی مبارزه فرهنگی و پيکار بی امان روشنگرانه ناممکن<br />

است.‏ بايسته است در بخش فرهنگ،‏ ريشه يی ترين و بنيادی ترين ساماندهی ها صورت گيرد.‏ بايد بی پرده گفت که<br />

فرهنگيان کشور از سياست های دولت در عرصه فرهنگ و کارکرد های آن سخت ناخشنود هستند و خواستار يک<br />

رشته دگرگونی های بنيادی.‏ روشن است که رهبران کشور به مشاوران بسيار فرهيخته يی در عرصه فرهنگ نياز<br />

دارند – مشاورانی که توانمندی برنامه ريزی،‏ تدوين استراتيژی و پياده کردن آن را داشته باشند.‏


□ ١٢٣ افغانستان و پارلمان<br />

افغانستان در آستانه انتخابات پارلمانی؛ چالشها و راه هاي برون رفت<br />

بايد گفت که نبودِ‏ سنت های دمکراتيک و نبودِ‏ فرهنگ دمکراتيک در کشور و بازتاب آن در پارلمان،‏ بزرگترين چالشی<br />

خواهد بود که کشور را تهديد می کند و روشن است که پارلمان را با دشواری های بسياری دست به گريبان خواهد<br />

گردانيد.‏<br />

٧- يکی از عرصه هايی که ممکن است در پارلمان جرو بحث های بسياری را برانگيزد،‏ بازنگری در قانون اساسی<br />

است.‏ گروهی از آگاهان بر آن اند که قانون اساسی آگنده از لغزش ها و نواقص است و بايسته است در بسا از بند های<br />

آن بازنگری بنيادی صورت گيرد.‏ از اين رو،‏ ممکن است بسياری از نمايندگان اپوزيسيون مساله بازنگری در قانون<br />

اساسی و تعديل برخی از بند های آن را مطرح کنند.‏<br />

٨- يکی ديگر از چالش هايی که ممکن است دولت با آن در پارلمان روبرو گردد،‏ عرصه سياست خارجی افغانستان<br />

است.‏ دکترين سياست خارجی افغانستان بر مبنای دوستی بی شايبه و بی آلايشانه با همگان و دشمنی و رويارويی با<br />

هيچ کس پی ريزی شده است و يک سياست سازنده و صلحجويانه مبتنی بر پراگماتيزم و رئاليزم است.‏ روشن است که<br />

افغانستان به عنوان يک کشور جنگ زده و نيازمند بازسازی،‏ در دوستی خود به کشور هايی اولويت می دهد که<br />

بيشترين مشارکت را در بازسازی داشته باشند و ناگفته پيداست که در اين جا،‏ جايگاه نخست را ايالات متحده امريکا<br />

می گيرد.‏ مگر بايسته است در نظر داشت که افغانستان خواهان دوستی با همه کشور ها – به ويژه کشور های منطقه<br />

است و اهميت بسيار بالای به همکاری های منطقه يی می دهد.‏ البته نبايد فراموش کرد که افغانستان در گذشته با<br />

بسياری از کشور ها از جمله کشور های منطقه و همسايگان قرارداد ها و عهد نامه هايی دارد که ناگزير است به آن<br />

پابندی داشته باشد.‏<br />

آن چه به همکاری های افغانستان با جامعه جهانی می گردد،‏ بايد گفت که افغانستان هم اکنون به اين همکاری ها نياز<br />

دارد و بدون حضور نيروهای بين المللی تامين امنيت در کشور ناممکن است.‏ چه،‏ الترناتيف آن بازگشت بحران و تنش<br />

در کشور است و برهم خوردن روند نيک آيين و خجسته يی که آغاز گرديده است.‏ آن چه مربوط به همکاری های دو<br />

جانبه استراتيژيک افغانستان با ايالات متحده امريکا می گردد،‏ گروهی از کارشناسان بر آن اند که افغانستان يک کشور<br />

آسيب پذير است و توانايی آن را ندارد که بتواند به عنوان تخته خيزی در برابر کشور های ديگر به کار رود.‏ از اين<br />

رو،‏ ممکن است در صورت گسترش يافتن اين همکاری ها در اين راستا،‏ در اثر واکنش های کشور های مخالف<br />

حضور امريکا در منطقه،‏ با تنش های جديی روبرو گرديده و بار ديگر به کارزار رويارويی های جهانی و درگيری<br />

های بی پايان مبدل گردد.‏ از اين رو،‏ انتظار می رود،‏ چگونگی اين همکاری ها که تا هنوز به درستی روشن نيست،‏<br />

در آينده در پارلمان جنجال هايی را برانگيزد.‏<br />

بايد آشکارا گفت که به گونه يی که از اظهارت و مصاحبه های مسوولان بر می آيد،‏ اين همکاری ها عليه هيچ کشور<br />

سومی نيست و صرف تضمينی است برای تامين صلح و ثبات در کشور که به سود همه کشور های منطقه وکل جهان<br />

است.‏ البته،‏ بايسته خواهد بود تا به ويژه اطمينان همسايه ها از اين ناحيه مرفوع گردد.‏ در اين راستا،‏ پيشگيری يک<br />

سياست خارجی بسيار آگاهانه و باريک بينانه از اهميت شاينده يی برخوردار است.‏ مگر چيزی که نگرانی برانگيز<br />

است،‏ اين است که در اظهارات بسياری از مقامات،‏ دقت بايسته به خرج داده نمی شود و در بسا از موارد،‏ بدون توجه<br />

به نزاکت های سياست خارجی کشور،‏ اظهارات غير مسوولانه يی می شود که ما را با دشواری هايی پيش بينی ناشده<br />

يی روبرو می گرداند.‏ دردمندانه بايد گفت که هنوز هماهنگی ارگانيکی بايسته يی ميان سخنگويان رياست جمهوری،‏<br />

وزارت خارجه،‏ وزارت دفاع و وزارت داخله وجود ندارد و در برخی از موارد ديده شده است که در عين مساله،‏<br />

اظهارات متناقضی صورت گرفته است.‏ برای بهبود کار،‏ بايسته است تا در راستای هماهنگی بيشتر تلاش صورت<br />

گيرد.‏ به ويژه،‏ بايد حتما جلو اظهارات غيرمسوولانه در عرصه سياست خارجی که کار وزارت خارجه است،‏ از سوی<br />

کسانی که با تمام ابعاد مسايل آشنايی کامل ندارند،‏ گرفته شود.‏ چه،‏ ممکن است از اظهارات برخی از مقامات،‏ برداشت<br />

هايی نادرستی صورت بگيرد و کشور را با چالش هايی روبرو گرداند.‏<br />

نگرانی ديگری که وجود دارد،‏ اين است که در مسايل سياست خارجی،‏ ميان ارگان های دست اندر کار نيز هماهنگی<br />

لازم وجود ندارد.‏ همچنان دشواری هايی در زمينه هماهنگی ميان وزارتخانه ها در مسايل روابط خارجی ديده می<br />

شود.‏


□ ١٢٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

!<br />

با تشکيل پارلمان،کميسيون سياست خارجی نيز ايجاد خواهد گرديدکه به مسايل سياست خارجی خواهد پرداخت.‏ روشن<br />

است که دولت نمی تواند با سردرگمی هايی که اکنون با آن دست به گريبان است،‏ با چنين کوله باری به سوی پارلمان<br />

بشتابد.‏ بايسته است،‏ پيش از پيش،‏ در راه زدايش نارسايی ها کار شود.‏<br />

به گمان بسيار،‏ دولت ناگزير خواهد گرديد پيش از ورود به پارلمان يک رشته مسايل جديی را که با آن روبر است،‏ به<br />

گونه<br />

جدی بازنگری کند.‏ در پايان،‏ اميدواريم روزی برسد که ديگر تن رنجور ميهن نيازمند ناز طبيبان نباشد و وجود نازکش<br />

- آزرده گزند،‏ که چنين بادا<br />

ايدون


فصل چهارم<br />

طرز العمل هاي پارلماني<br />

-١<br />

وظايف و مسووليت های اعضای پارلمان<br />

‏(داآتر عطا محمد نورزايي)‏<br />

-٢<br />

پارلمان؛ وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

‏(مجيب الرحمان رحيمي)‏<br />

-٣<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

‏(پروفيسر قاسم فاضلي)‏<br />

۴- طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

‏(داآتر سليم مُجاز)‏


وظايف و مسووليت های اعضای پارلمان<br />

داکتر عطا محمد نورزائی<br />

پارلمان بحيث يک قوه<br />

ديموکرات می باشد.‏<br />

قانون گذار يکی از مهمترين ارگانهای دولتی بوده که اتکاء حقوقيش موجوديت يک قانون اساسی<br />

گرچه قوای قضائيه و اجرائيه بحيث دو قوه مستقل دولت،‏ پهلوی وی قرار دارند،‏ اما با اين هم هر دو قوا با داشتن موقعيت های<br />

عالی_‏ با قوانينی که از طرف پارلمان وضع ميگردد،‏ وابسته اند.‏ از اين رو پارلمان بالاتر از دو قوه ديگر دولتی ‏(حکومت و<br />

قضاء)‏ بحيث يک قدرتSouveran دارای موقعيت عالی تر حقوقی و حاکميت سياسی ميباشد.‏ با اين تذکر ديده ميشود که وظيفه<br />

وکيل در پارلمان خيلی ها حساس بوده و از اين رو اشداً‏ ضروريست تا در فيصله های تقنينی ‏(وضع قوانين)‏ خويش آگاهانه حرکت<br />

نمايد.‏<br />

مشکل عمده ايی که امروز با توجه به اوضاع دگرگون اداره و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی محيط و اجتماع افغانستان را<br />

در پريشانی بازسازی قرار داده است،‏ عدم موجوديت قوانين مترقی و قابل تطبيق می باشد که وکيل پارلمان در تصحيح و نوآوری<br />

آن وظيفه بس بزرگی پبش رو دارد.‏<br />

مشکل ديگری که در اين ارتباط وظيفه نماينده پارلمان را در تدوين قانون گذاری دامن گير می گردد موجوديت قوانين رژيم های<br />

گذشته ميباشد که بايد حقوقداً‏ و صريحاً‏ تشخيص گرديده و قوانين غير تطبيقی را با قوانين قابل استفاده تفريق و تفکيک نمايند.‏<br />

وظيفه مهم برای هر وکيل در پارلمان افغانستان اين است تا مسوده های قوانين جديدی که در بعد از تشکيل اداره موقت تا تاسيس<br />

دولت جمهوری تدوين گرديده است و از ديد اقتضائات جديد محيطی قابل تطبيق نمی باشد،‏ فسخ و يا بنياداً‏ اصلاح<br />

نمايند.‏<br />

وکيل وظيفه دارد تا در جريان تدوين قوانين ضروريات عامه مردم افغانستان را که در گذشته بيست سال اخير مدنظر گرفته نشده<br />

است،‏ مدنظر بگيرد و بالمقابل سرعت پيشرفت تخنيک و اقتصاد دنيايی را که بصورت محيرالعقول زندگی مردم جهان را تحت<br />

تاثير و اداره خود گرفته است،‏ مدنظر داشته تا هم گام با اين پيشرفت های سريع السير،‏ هم قدم شده و قوانينی را که تدوين مينمايد<br />

با ضمانت اجرائی آن،‏ ساحه تطبيق منطقی داشته باشد.‏<br />

چيزی که درين مختصر قابل ياددهانی ميدانم وضع قوانين است در ساحه عرف و عادات افغانها در قريه جات و در قصبات دور و<br />

نزديک کشور از نقطه نظر عملی،‏ نيازمندی های ضروری در سکتورهای قضايی و عدلی مربوط به شناخت عنعنات قبيلوی می<br />

باشد که حل منازعات آن در قبايل و جوامع عنعنوی کشور يکسان نمی باشد.‏ از اين رو تاکيداً‏ ضروری می نمايند تا درين ساحه<br />

توجه عميق گردد که اين روش عنعنوی به اتکاء به طوائف مختلف افغانستان احترام و رعايت گردد و بحيث قانون عرفی در<br />

تدوين قرار بگيرد.‏<br />

از سوی ديگر کشور فعلاً‏ در ارتباطات دنيائی تحت تاثيرات عوامل پرجهش و پر پيچ و خم تخنيک قرار گرفته که ضوابط حقوقی<br />

اين کشورها ناچار سرحدات ما را عبور می نمايند.‏ يکی ازين تاثيرات عمومی قوانين خارجی است که تسويد آن در کشورهای<br />

بيگانه – بيشتر اروپائی و امريکايی-‏ صورت گرفته و به نام اصلاحات حقوقی فی الجمله کشور ما را نيز در تاثير خود دارد.‏<br />

تذکر فعلی ناشی از هشداری است که پارلمان افغانستان در وظيفه قانون گذاری خود مدنظر داشته باشد که افغانستان از جمله<br />

کشورهای شرقی است که در ساحه قانون گذاری متناسب به توانمندی کشور قسماً‏ غنی بوده و محتاط باشند که با داشتن قوانين<br />

خويش و وضع قوانين جديد،‏ کدام صدمه غير قابل جبران در نظام حقوقی ما نرسد.‏<br />

اين گفته به اين معنی نيست که ما از متون پيشرفته در ساحه قوانين خويش استفاده نکنيم،‏ بلکه ايجاب می کند که متفکرين و<br />

متخصصين افغانی در تسويد قوانين – مقننين افغانی را کمک نموده و در تدوين قوانين لازم که مناسبات ما را با دنيای خارج و<br />

سازمانهای ذيربط آن وصل ميدهد،‏ استفاده های لازمه را بنمائيم.‏<br />

وکيل پارلمان البته مسوول است تا جامعه را توسط تدوين قوانين مدرن به طور سالم رهنمائی کند زيرا وظيفه اصلی وکيل اصلاً‏<br />

قانون گذاری است،‏ با تفکر اين که تدوين قوانين همه جانبه بوده،‏ در مواقع مخصوص نظم اجتماع را از ديد سياسی درک و<br />

همدوش آن در رفع مشکلات مردم توسط طرح قوانين قابل تطبيق کمک نمايد.‏


□ ١٢٧ افغانستان و پارلمان<br />

وظايف و مسئوليت هاي اعضاي پارلمان<br />

برای اينکه اين وظيفه بزرگ را بطور احسن بتواند اجراء نمايد،‏ لزوماً‏ جهت اجرای آگاهی خودش و جهت ارائه متون قوانين و<br />

تاثير همه جانبه آن در ذهنيت مردم،‏ در اتکاء به روش های دموکراسی و تفاهم محيطی،‏ راهی را اتخاذ کند تا اولاً‏ مردم متيقن<br />

گردند که وکيل محترم در اراده و شعور سياسی خود در عدالت قانون قرار داشته و کلاً‏ در حوزه انتخابی خويش متعلق نبوده بلکه<br />

طرف دلچسپی وی در پرنسيپ وکالت تمثيلی،‏ در حدود جغرافيايی کشور ميباشد.‏<br />

وکيل پارلمان مکلفيت دارد تا در اطاعت روشهای دموکراسی انضباط سياسی داشته،‏ با مسووليت پارلمانی و با نظر داشت<br />

اقتضائات سياسی کشور و حساسيت های زمانی،‏ وظيفه ارشاد و رهنمائی عاملانه و عادلانه دستگاه حاکمه را در نظر گرفته،‏ خير<br />

و صلاح مردم و جامعه نزد وی البته مقدم تر بر هر آرزوی ديگر باشد.‏<br />

افغانستان نسبت به هر زمان ديگر نيازمند هم فکری شخصيت های است که با عزم و توان ملی کشور را بطرف ثبات و آرامی<br />

رهنمائی کنند.‏<br />

پارلمان افغانستان در مجموع مسووليت دارد تا گذشته های غم انگيز ديروز را با فراست ملی و سياسی طوری بزدايد تا با تدوير<br />

سالم سياسی منفعت ملی را در قبال داشته و اطمينان بين المللی را مدبرانه حاصل نمايد.‏ زيرا با يک نظر مختصر ميبينيم که<br />

افغانستان ديروز،‏ در کشمکش های قدرت طلبی بين قدرت طلبان و زورمندان سياسی مبدل به يک صجنه خونين جنگی گرديد و<br />

کشور در گير ودار اين کشمکش ها در تصرف قدرتهای عرقی(لسانی،‏ مذهبی و قومی)‏ در تقسيم بندی مشخصی قرار گرفت.‏<br />

اين رقابت های سياسی،‏ مردم افغانستان را در بدترين حالت زندگی قرار داده و تحمل اين فشار آنها را شديداً‏ فرسوده و ناتوان<br />

ساخته است.‏ از نتايج عذاب آور اين طرز اداره چه در رژيم کمونست ها در کابل و چه در بين گروپ های مجاهدين،‏ يکی هم<br />

ميراث رنج آوری که در کشور از خود به جا گذاشت،‏ بربادی نظم اداره و ويرانی کامل دستگاه ها و سازمان های آن بود.‏<br />

در پهلوی اين ويرانی ها عامل بزرگ ديگری که اداره را به فلاکتبارترين وضع فعلی گرفتار نموده است،‏ فرار کتلوی هموطنان<br />

ما می باشد که در اثر جنگ های داخلی،‏ در تلاش نجات خود و فاميل خود کشور را ترک گفته اند.‏ در بين اينها تعداد کثيری از<br />

مامورين و مستخدمين کشور نيز شامل بودند که باداشتن تحصيلات مسلکی و فنی و تجارب با ارزش اداری هم جبراً‏ مجبور به<br />

ترک وطن شدند و خلای بزرگی در اداره از خود بجای گذاشتند.‏<br />

با اين گذشته دردناک وظيفه پارلمان بس بزرگ می نمايد تا مبذولاً‏ توجه کند که با تدوين قوانين قابل تطبيق فضايی را بوجود آورد<br />

تا با جلب افغانهای چيزفهم که عجالتاً‏ دور از وطن قرار دارند اين خلای وارده را باتدبير سالم پر نمايد.‏<br />

افغانستان امروز در شاهراه دموکراسی قدم گذاشته است و سروکارش با قوانين است که توسط آن ملت افغان را به اين مامول<br />

برساند.‏<br />

در اتکا به علم دولت عموما به صراحت درک می گردد که مرکز تولی تمامی اساسات دموکراسی در قدم اول پارلمان است تا با<br />

وضع قوانين مترقی کشور را به ان صوب رهنمائی کند.‏<br />

بر هر نماينده پارلمان(البته در پارلمانهای دموکرات)‏ روشن است که پارلمان محضر قدرت دولت بوده و اين قدرت در پرنسيپ<br />

متعلق به مردم می باشد.‏ در نظام های دموکراسی مردم در برابر قانون دارای حقوق مساوی بوده و در قوانين اساسی کشورهای<br />

دموکرات اين اصل به اين معنی است که نماينده های مردم در پارلمان ها اصل مساوات و عدالت را در مرکز کار خود قرار می<br />

دهند.‏<br />

اصل ديگری که عموماً‏ قوانين اساسی دموکرات در متن خود می داشته باشند،‏ موجودين پرنسيپ کنترول است که مطابق به<br />

اساسات دموکراسی تطبيق گرديده قوه های دولت(قوه قضائيه،‏ قوه مقننه و قوه اجرائيه)‏ يکديگر را کنترول می نمايند.(پرنسيپ<br />

تفکيک قوا)‏<br />

درين بحث مطمح نظر ما بيشتر موجوديت همان پارلمان هايی می باشد که اجرائات حکومت را هميشه زير کنترول داشته و<br />

جهت تطبيق اين اصل البته موجوديت حزب مخالف(اپوزيسيون)‏ در يک پارلمان دموکرات ضروری می باشد.‏<br />

با اين تذکر مختصر می خواهم خاطر نشان سازم که پارلمان افغانستان متکی به قانون اساسی ١٣٨٢ دارای اين خاصيت حقوقی<br />

بوده و اميد است وکلای محترم مدرک به اين اصل وظايف ملی خود را در کرسی قبول بنشانند.‏


.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

پارلمان؛<br />

وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

فهرست مطالب<br />

مبحث اول:‏<br />

اصل تفكيك قوا و پيدايش نظريه به وجود آمدن پارلمان<br />

مبحث دوم:‏<br />

پارلمان يا شوراي ملي<br />

ترآيب پارلمان؛ يك مجلسي يا دومجلسي<br />

نظام دومجلسي اصلي در آشورهاي فدرال<br />

نظام دومجسلي در نظام هاي بسيط و يكپارچه<br />

نظام هاي تك مجلسي<br />

پارلمان با تو جه به تعداد اعضا و حجم آن<br />

اصول و بنيادها<br />

مصونيت پارلماني ‏(عدم مسووليت و تعرض ناپذيري)‏<br />

حمايت از حيثيت پارلمان<br />

پرداختن به شغل نمايندگي و احتراز از ديگر مشاغل رسمي<br />

حقوق و امتيازات اعضاي پارلمان<br />

استقلال پارلمان<br />

استقلال اداري<br />

استقلال مالي<br />

استقلال نظام نامه اي يا آيين نامه اي<br />

سازمان داخلي و تشكيلات<br />

رييس و هيئت رييسه<br />

بخش اداري<br />

آميسيون ها<br />

تقسيم بندي آميسيون ها<br />

کميسيون های عادی<br />

کميسيون های تخصصی<br />

کميسيون های دايمی<br />

کميسيون های موقت<br />

مبحث سوم:‏<br />

وظايف پارلمان<br />

قانونگزاري<br />

حاآميت قوه مقننه<br />

محدوده صلاحيت قانونگزاري<br />

طرح قانون يا ابتكار پيشنهاد قانون<br />

طرح قانون از سوي نمايندگان<br />

تقديم لايحه از سوي قوه اجراييه<br />

چگونگي تصويب قانون<br />

مشوره هاي بيرون از پارلمان<br />

دستور آار جلسات پارلمان<br />

حد نصاب اآثريت ساده يا مطلق<br />

نحوه رأي گيري<br />

نحوه تصويب در نظام هاي دومجلسي<br />

عمليه تصويب<br />

قرائت اول<br />

کميسيون<br />

قرائت دوم<br />

قرائت سوم<br />

•<br />

•<br />

•<br />

.١<br />

.٢<br />

.١<br />

.٢<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

•<br />

.١<br />

.٢<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

•<br />

•<br />

.١<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />


□ ١٢٩ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

.۵<br />

.۶<br />

آميسيون مشترك هرد ومجلس<br />

توشيح رييس دولت و انفاذ قانون<br />

روش هاي ديگر تقنين<br />

ريفراندم<br />

حالت اضطرار<br />

حالت انتقال يا گذار<br />

نمايندگی<br />

بررسی و نظارت<br />

سوال<br />

مباحثات اضطراري<br />

تشكيل آميسيون هاي بررسي<br />

استخدام سياسی يا تربيه سياستمداران<br />

مشروعيت بخشيدن<br />

بحث در موضوعات مهم<br />

پارلمان وبودجه آشور<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.١<br />

.٢<br />

•<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

.٧<br />

مبحث چهارم:‏<br />

رابطه پارلمان با قوه اجراييه و قوه قضاييه<br />

رابطه پارلمان با قوه اجراييه<br />

تعيين اعضاي قوه اجراييه<br />

نصب برخي از مقامات عالي رتبه اجرايي و قضايي<br />

مسووليت سياسي وزرا در مقابل پارلمان<br />

صلاحيت هاي قضايي<br />

نظارت بر سياست خارجي و تصويب قراردادها و معاهدات بين المللي<br />

راه هاي مداخله قوه اجراييه در قوه مقننه<br />

انتصاب اعضای قوه مقننه<br />

دخالت در سازماندهی داخل مجلس<br />

اعمال نفوذ در روند قانونگزاری<br />

انحلال پارلمان<br />

رابطه پارلمان با قوه قضاييه<br />

مبحث پنجم:‏<br />

نقش احزاب در پارلمان<br />

مبحث ششم:‏<br />

روش هاي انتخاب اعضاي پارلمان<br />

مبحث هفتم:‏<br />

مسووليت نمايندگان در مقابل مردم<br />

راه هاي شناخت و تماس با نماينده پارلمان<br />

شناخت نماينده پارلمان<br />

تماس با نماينده پارلمان<br />

مسووليت نمايندگان در مقابل مردم<br />

مبحث هشتم:‏<br />

دورنماي پارلمان آينده افغانستان<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />


□ ١٣٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

پارلمان؛<br />

وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

‏{و أمرهم شوری بينهم}‏<br />

مجيب الرحمن رحيمي<br />

طبق مفاد اين تعهدنامه<br />

آشورعزيزمان افغانستان در آخرين مراحل تطبيق معاهده بن سال<br />

قانون اساسی در افغانستان تصويب و انتخابات رياست جمهوری و پارلماني براي تاسيس شوراي ملي متشكل<br />

از مجلس سنا و مجلس نمايندگان بايد همزمان برگزار می گرديد.‏ در پی تصويب قانون اساسی و برگزاری<br />

انتخابات رياست جمهوری انتخابات پارلمانی بنا به دلايلی که برای همه قابل قبول نيست و مجال بحث دارد<br />

دوبار به تعويق افتيد و اينک قرار است در سنبله ١٣٨۴ برگزار شود و تجربه اي آه براي بيش از سي سال<br />

و اندي در آشور بنا به عوامل مختلف متوقف گرديده بود از نو آغاز گردد.‏<br />

ترديدي نيست آه اين توقف طولاني،‏ تبعات اسف باری درعرصه تجربه پارلمانی،‏ نظم و نظام اين نهاد و<br />

تربيه يک نسل متخصص و فنی در پيش برد امور مختلف پارلمان در پي داشته است.‏<br />

حالا که به توفيق پروردگار و درپی مبارزات و مجاهدت های بی دريغ ملت افغانستان و همكاري جامعه<br />

جهاني بار ديگر فرصت تشکيل شورای ملی و از نوسامان دادن اين نهاد طبق مفاد قانون اساسی جديد سال<br />

١٣٨٣ فراهم گريده است،‏ برماست تا با بذل مساعی خستگی ناپذير در سامان بخشيدن به امور اين نهاد با<br />

آنچه در توان داريم بکوشيم و از هيچ سهمی در اين راستا دريغ نکنيم.‏<br />

اين مقال که با مراجعه به منابع معتمد تهيه شده در صدد کشف رمزو راز جديدی در اين رشته نيست،‏ بلکه<br />

می خواهد به صورت خيلی فشرده نماينده و خواننده را با مسايل ابتدايی و کلی پارلمان آشنا سازد.‏<br />

٢٠٠١ قراردارد.‏<br />

تلاش به عمل آمده با زبان ساده و سليس به اکثر موضوعات مربوط به پارلمان در هشت مبحث،‏ تاحدی که<br />

در يک مقاله گنجايش دارد،‏ اشاره به عمل آيد.‏ بحث ها در مقاله توالی منطقی خويش را حفظ نموده و در<br />

پايان پيشنهاداتی در زمينه بهبود کار پارلمان کشور از سوی نويسنده مطرح شده است.‏<br />

مبحث اول<br />

اصل تفكيك قوا و پيدايش نظريه به وجود آمدن پارلمان<br />

حکومت به مثابهء يکی از عناصر تشکيل دهنده و تجلی بيرونی و نماد اقتدار دولت-‏ کشور در برگيرندهء<br />

مجموعه ای نهادهای فرمانروايی است که هرکدام به وظايف خاصی می پردازند.‏ در تقسيم بندی ارگانيک<br />

حکومت سه بخش عمده و اساسی به چشم می خورد:‏ قوه مقننه قوه اجراييه و قوه قضاييه.‏<br />

قوه مقننه در اين تقسيم بندی به قانونگزای می پردازد،‏ قوه اجراييه به تطبيق و عملی ساختن قانون اقدام می<br />

کند و قوه قضاييه با تفسير قانون به داوری می نشيند.‏<br />

برای پی بردن به ريشه های تاريخی اين تفکيک در تقسيم بندی ارگانيک حکومت که منجر به ظهور پارلمان<br />

گرديد،‏ ناگزيريم سری به تاريخ و گذشته بزنيم.‏<br />

دانشمندان،‏ فلاسفه و انسان ها از آغاز در صدد بوده اند راه هايی بهتری برای حکومت کردن جستجوکنند تا<br />

سعادت فردی و جمعی در سايهء آن تامين و تضمين گردد.‏ فلاسفه يونان باستان به خصوص افلاطون و<br />

ارسطو از پيشگامان حرکت به سوی بحث در مسايل مربوط به حکومت به شمار می روند و اين روند بعد<br />

از آنان در ادوار مختلف پيگيری شده است.‏<br />

ولی تفکيک قوا به معنای معاصرش ثمرهء تفکر و انديشهء فلاسفهء قرن هجدهم است.‏ "... نويسندگان و<br />

فلاسفه قرن هجدهم و همچنين حقوقدانان ديروز و امروز با تکيه بر مسئله تفکيک قوا،‏ درجهت رفع هراسی<br />

کوشيده اند که از تمرکز فساد انگيز و خود کامه زای قوا در يک شخص يا يک گروه عايد می شود.‏ چراکه<br />

برحسب طبيعت اشياء و احوال و اقتضای مزاج مرکزگرايی،‏ کسی که قدرت را به دست دارد،‏ پيوسته در<br />

وسوسهء سوء استفاده از آن است.‏ قدرت بی حد و مرز،‏ خودسری می آورد،‏ زيرا به گفته لرد آکتن که به<br />

صورت مثل سايره در آمده است:‏ قدرت فاسد می کند و قدرت مطلق مطلقاً‏ فاسد می کند."‏ با توجه به همين<br />

نکته امروز نظريهء تفکيک مطلق يا نسبی قوا به خاطر مراعات عدالت و جلوگيری از استبداد و خودکامگی<br />

به عنوان يک اصل در جهان پذيرفته شده است.‏<br />

اگر به طور خيلی فشرده بخواهيم،‏ از متفکران و فلاسفه ای که در طول زمان از پديده تفکيک قوا صحبت<br />

نموده و فرايند ديدگاه های شان،‏ ايجاد پارلمان و تفکيک قوا بوده است،‏ تذکر به عمل آوريم،‏ در ميابيم که<br />

٢<br />

.٣<br />

.٢<br />

.١<br />

١<br />

1 . Andrew Heywood, Politics, page 294. Macmillan Press Ltd, London,<br />

1997.<br />

.<br />

٢<br />

قاضی،‏ ابو الفضل:‏ حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص ٣٢۵، چاپ هفتم،‏<br />

١٣٨٠، انتشارات دانشگاه تهران.‏


□ ١٣١ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

...<br />

ارسطو (٣٨۶-۴۵۵ قبل از ميلاد)‏ اولين فيلسوفی است که از اين تقسيم بندی چنين سخن به ميان آورده است:‏<br />

‏"هر حکومت دارای سه قدرت است نخستين اين سه قدرت،‏ هيئتی است که کارش بحث و مشورت در<br />

باره مصالح عام است.‏ دومين آنها به فرمانروايان و مشخصات و حدود صلاحيت و شيوه انتخاب آنان مربوط<br />

می شود و سومين قدرت،‏ کارهای دادرسی را در بر می گيرد".‏<br />

کاوش و ابراز نظر در اين زمينه توسط جين بدن<br />

نظامی،‏ فاتح و سياستمدار انگليسی که مجسمه اش هنوز هم به<br />

عنوان مدافع پارلمان در مقرپارلمان بريتانيا در ‏"ويست منستر"،‏ به چشم می خورد،‏ ادامه يافت.‏ کرمول در<br />

عمل به جدايی قوا در ساختار حکومتی انگلستان پرداخت،‏ قوه اجراييه را از مقننه جدا ساخت و به قوه<br />

قضاييه صلاحيت بيشتر بخشيد.‏<br />

فيلسوف مشهور انگليسی در رساله اش<br />

اين تئوری بعد توسط جان لاک<br />

به نام ‏"درباب حکومت مدنی"‏ رشد بيشتر يافت،‏ و او از سه قوه مقننه،‏ اجراييه و متحده نام برد،‏ که وظيفه<br />

اين سومی اش حق اعلان جنگ،‏ صلح و عقد قراردادهای بين المللی است.‏ در نوشته های لاک قوه قضاييه<br />

به فراموشی سپرده شده و در عوض از قوه متحده نامبرده شده است.‏<br />

با تقديم کتاب<br />

تا اينکه نويسنده و فيلسوف مشهور فرانسوی منتسکيو<br />

مشهورش ‏"روح القوانين"‏ پا در اين عرص گذاشت.‏ منتسکيو به مثابه يکی از باورمندان به آزادی های فردی<br />

و حمايت از حدود و ثغور اين آزادی ها،‏ با ارايهء اصل تفکيک قوا يا ايجاد توازن و تعادل در قوا،‏ از<br />

برجسته ترين فلاسفه قرن هجدهم است،‏ که ديدگاها و نظرياتش به عنوان اصل در تفکيک قوا از سوی همه<br />

حقوقدانان و قوانين موضوعه غرب پذيرفته شده و بر روند شکل گيری قوانين اساسی و چگونگی روابط<br />

ميان قوا،‏ تا امروز نقش اساسی و برازنده داشته است.‏<br />

وی معقتد بود در هر دولت-کشوری سه قدرت وجود دارد:‏ قدرت تقنينی،‏ قدرت اجرايی و قدرت قضايی.‏ وی<br />

در مورد توجيه اين تقسيم بندی اش،‏ با الهام از ديدگاه های جان لاک فيلسوف انگليسی و نظام موجود<br />

درانگلستان ولی در يک قالب تازه،‏ چنين می گويد:‏ ‏"هنگامی که در يک شخص يا يک دستگاه حاکم،‏ قدرت<br />

تقنين با قدرت اجرايی جمع گردد،‏ ديگر از آزادی اثری نيست،‏ زيرا بيم آن است که همان شهريار يا همان<br />

سنا،‏ قوانين خود کامه ای وضع کنند و با خودکامگی به موقع اجرا گذارند.‏ اگر قدرت قضاوت از قدرت<br />

قانونگزاری و اجرايی جدا نباشد،‏ بازهم از آزادی نشانی نخواهد بود.‏ در صورتی که قدرت قضاوت،‏ به<br />

قدرت تقنينی منضم باشد،‏ نيروی خود سرانه ای برزندگی و آزادی شهروندان مسلط خواهد شد،‏ زيرا قاضی<br />

قانونگزار است.‏ در صورتی که اين قدرت با قدرت اجرايی جمع آيد،‏ قاضی نيروی يک ستمگر را دارا<br />

خواهد بود"‏ وی ادامه می دهد:‏ ‏"برای آن که نتوان از قدرت سوء استفاده کرد،‏ بايد دستگاه ها طوری تنظيم<br />

شوند که قدرت،‏ قدرت را متوقف کند".‏<br />

بعد از منتسکيو ژان ژاک روسو(‏Rousseau (Jean-Jacques (١٧٧٨-١٧١٢) فيلسوف و نويسنده<br />

فرانسوی با ارايه کتاب قرارداد اجتماعی اش به رشد و انکشاف اين تئوری با اصل قرادادن رای مردم به<br />

مثابه ريشه و اصل حاکميت ملی پرداخت و قوه مقننه را اصل و مجريه را فرع آن قرار داد.‏<br />

درپی همين ديدگاه های فلسفی و تطبيق عملی در انگلستان،‏ وقتی نهضت پايه ريزی قوانين اساسی در<br />

کشورهای مخلتف غربی به راه افتيد،‏ اصل تفکيک قوا،‏ يا به صورت مطلق چون قانون اساسی ايالات متحده<br />

امريکا در سال ١٧٨٧ يا به صورت نسبی در سراسر اروپا و بالتبع در بقيه قاره های جهان پذيرفته شد.‏<br />

از اصل تفکيک مطلق قوا نظام های رياستی با داشتن نظام ‏"رقابت و توازن"‏ يا<br />

به وجود آمد و از اصل تفکيک نسبی قوا،‏ نظام های پارلمانی و از اختلاط هردو،‏ نظام های<br />

شبه رياستی.‏ در نظام رياستی ‏"حاکميت ملی در دونوبت تجلی می کند،‏ يکی برای انتخاب متصدی اصلی قوه<br />

مجريه و ديگری برای انتخاب نمايندگان قوه مقننه.‏ دو قوه نظراً‏ در يک سطح قرار دارند و دارای پشتوانه<br />

مساوی هستند".‏ در نظام پارلمانی که بر اصل تفکيک نسبی قوا استوار است ‏"اراده عمومی يکباره ولی به<br />

درجات ظاهر می شود و از دستگاه منتخب نخستين،‏ به دستگاه يا اشخاص ديگر انتقال ميابد و در نهاد ها<br />

مستقر می گردد".‏ و در نظام شبه رياستی که ترکيبی از نظام رياستی و پارلمانی است،‏ رييس جمهور به<br />

صورت مستقيم از سوی مردم انتخاب می شود،‏ و صدر اعظم يا نخست وزير از طريق پارلمان و در<br />

Bodin) (Jean ،(١۵٩۶-١۵٣٠) اوليورل کرمول<br />

Checks and "<br />

(١٧۵۵-١۶٨٩) (Montesquieu)<br />

٣<br />

(١٧٠۴-١۶٣٢) (John Locke)<br />

(١۶۵٨-١۵٩٩) (Olivier Cromwell)<br />

٥<br />

٧<br />

٦<br />

.<br />

٤<br />

"Balances<br />

3<br />

.<br />

همان مرجع ص<br />

.٣٢٧<br />

4<br />

.<br />

5<br />

.<br />

6<br />

.<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص 335.<br />

همان مرجع.‏<br />

همان مرجع ص<br />

.٣۵۴<br />

7<br />

.<br />

همان مرجع ص<br />

.٣۵۶


□ ١٣٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

همکاری مستقيم با پارلمان گزيده می شود.‏ در اين نظام ها رييس دولت در مقايسه با نخست وزير از<br />

صلاحيت بيشتر برخوردار است که نمونه اش را می توان در نظام کنونی کشور فرانسه مشاهده نمود.‏ بدون<br />

مراعات اين تقسيم بندی و تکيه بر اختلاط قوا،‏ نتيجه همان رژيم های اقتدارگرا،‏ مطلق العنان،‏ دکتاتوری،‏<br />

پادشاهی،‏ مستبد و خودکامه است.‏<br />

حالا اگر بعد از بررسی وارايهء مختصر پايه های فکری ايجاد پارلمان،‏ از يک ديد عملی و تاريخی به<br />

پارلمان نگاه نماييم،‏ درميابيم که نخستين تحول به سوی ايجاد پارلمان در کشور انگلستان آغاز شده است.‏<br />

پادشاه از طرفداران و معتمدان با نفوذی از طبقه زمين دار،‏ روحاني و نظامي در سراسر کشور برخوردار<br />

بود.‏ اين ها از امتيازات ويژه از سوی پادشاه برخوردار بودند،‏ و بالنوبه پادشاه را در مواقع لازم با مشوره،‏<br />

همكاري و ارسال عسکر ياری می رسانند.‏ به مرور زمان اينان خواهان نفوذ بيشتری در دربار شدند،‏ و<br />

مجلسی دراين کشور از نجبا،‏ اشراف و روحانيون تشکيل شد.‏ در سال ١٢۶۵ اين شوری به خود نام پارلمان<br />

گرفت و ادوارد اول پادشاه انگلستان به توسعه پارلمان پرداخت.‏ برخی از اعضای شورای اشراف که نمی<br />

توانستند نظر به مصروفيت های دايمی در منطقهء خويش به مقر شوری در لندن حاضر شوند،‏ نماينده ای را<br />

به مرکز می فرستادند تا از جريانات مطلع شده و دوباره آنان را باخبرسازد.‏ اعضای مجلس اشراف از<br />

نشستن با اينان به خاطر ملاحظات اشرافيت ابا داشتند،‏ و درسال ١٢۶۵ يکی از اعضای مجلس اشراف به<br />

تنظيم اين نمايندگان در يک مجلس به نام عوام اقدام نمود و برای شان سخنگويی انتخاب کرد تا رابطه اينان<br />

را با مجلس اشراف و بالواسطه با شاه تامين نمايد.‏ به مرور زمان اشتراک بازرگانان،‏ صاحبان حرفه های<br />

متنوع و پيشه وران در اين مجلس افزايش يافت و در سال ١٣۴٣ مجلس عوام در کنار مجلس لردان تشکيل<br />

جلسه داد.‏ تا اين زمان مجلس عوام از کدام صلاحيت قابل ملاحظه ای برخوردار نبود و بيشتر صلاحيت ها<br />

از آن مجلس لردان بود.‏ به مرور زمان و انقلاب صنعتی و رايج شدن اصل انتخابات،‏ صلاحيت های مجلس<br />

لردان کم شد و صلاحيت ها بيشتر به مجلس عوام که منتخب از سوی مردم بود،‏ انتقال يافت و تاسال<br />

و ١٩۴٩ لبهء قدرت به نفع مجلس عوام تغيير فاحش يافت ولی به آنهم مجلس لردان نقش مشورتی خويش را<br />

باهمان ساختار موروثی و برخی اصلاحات حفظ نمود.‏<br />

انقلاب فرانسه و کنفوانسيون ١٧٨٧ امريکا هرکدام ايجاد مجالس و پارلمانی را در پی داشتند که در مجموع<br />

بر روند ايجاد پارلمان در کشورهای مختلف جهان تاثير گذاشتند.‏<br />

با اين سير مختصر و گذرا در باره اصل تفكيك قوا و به وجود آمدن پارلمان يا قوه قانونگزار،‏ نتيجه می<br />

گيريم:‏ يکی از قوت هايی که به صورت مستقل در اصل تفکيک قوا مطرح است،‏ قوه مقننه يا قوه قانونگزار<br />

می باشد،‏ که در اين نوشته مورد بحث ماست و در ذيل به بررسی آن می پردازيم.‏<br />

مبحث دوم<br />

پارلمان يا شوراي ملي<br />

١٩١١<br />

٨<br />

درجهان امروز دموکراسی به عنوان اصلی برای بهتر حکومت کردن پذيرفته شده است.‏ يکی از اصول<br />

بنيادی و اساسی دموکراسی،‏ حاآميت ملي ملت و مشارکت مردم در تعيين سرنوشت سياسی،‏ اقتصادی،‏<br />

اجتماعی و فرهنگی شان به صورت مستقيم يا بالواسطه است.‏ در نظامی که انسان از استقلال،‏ آزادی و<br />

حمايت قانون برخورداراست،‏ بايد خود در تعيين سرنوشتش سهم بگيرد.‏ اين سهم گيری بايد به صورت<br />

مستقيم تجلی يابد ولی به سبب کثرت جمعيت و نبود امکان مشارکت مستقيم آحاد جامعه در تصميم گيری های<br />

سياسی،‏ اجتماعی و ... اصل نمايندگی يا مشارکت بالواسطه به عنوان مناسب ترين راه مشارکت در تصميم<br />

گيری های ملی پذيرفته شده است.‏ به اين معنی که کشوری به حوزه های متعدد با توجه به نفوس تقسيم می<br />

گردد و مردم با انتخاب نماينده ای برای پارلمان،‏ شورای ولايتی يا محلی حق مشارکت خويش را از طريق<br />

در<br />

نماينده ی منتخب خود در تصميم گيری های سياسی اداء می نمايند.‏ قانون اساسي سال<br />

ماده چهارم دراين مورد چنين تصريح مي نمايد:‏ ‏"حاکميت ملي درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور<br />

مستقيم يا توسط نمايند گان خود،‏ آنرا اعمال مي کند."‏<br />

به همين اساس در هرکشوردموکراتيک يا حتی توتاليتر پارلمان دو مجلسی يا تک مجلسی منتخب يا انتصابی<br />

وجود دارد و اصل نمايندگی از مردم و حاکميت ملی را به نحوی از انحا به نمايش می گذارد.‏<br />

درايالات متحده<br />

اين نهاد در کشورهای مختلف نام های متنوع به خود گرفته است.‏ کانگرس<br />

در فرانسه،‏ مجلس نمايندگان<br />

امريکا،‏ شورای ملی<br />

در انگلستان و سنگاپور،‏ مجلس شورای اسلامی<br />

درچاپان،‏ پارلمان<br />

١٣٨٣ افغانستان<br />

(Congress)<br />

House of )<br />

(National Assembly)<br />

(Parliament)<br />

(Representatives<br />

برای مطالعه بيشتر به:‏<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

۴٣٩-۴٣٨<br />

8<br />

.<br />

Paul Silk and Rhodri Watters, How Parliament Works, 4 th Edition,<br />

Limited, USA, New York, 1998 مراجعه شود.‏<br />

Addison Wesley Longman و


□ ١٣٣ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

درايران و شورای ملی در افغانستان.‏ البته نام مجلس اول و دوم در هريک از کشورها فرق می کند و نام<br />

هايی که در بالا تذکر داده شد،‏ دربرگيرنده هردو مجلس است.‏<br />

با توجه به اينکه اصطلاح پارلمان در عنوان اين بحث به کار برده شده است،‏ ياد آور می شويم که پارلمان به<br />

از فرانسوی<br />

زبان فرانسوی محل گفتگو و مشاوره را می گويند،‏ و اصل کلمه<br />

گرفته شده است که سخن گفتن را افاده می کند،‏ چون پارلمان محلی است که ميتوان در آن به آزادی و<br />

صراحت صحبت نمود و به تحليل و بحث و تقنين پرداخت.‏<br />

قابل تذکر است که برای اولين بار در تاريخ بشر،‏ همه کشورهای جهان به استثنای چندين پادشاه نشين در<br />

شبه جزيرهء عرب،‏ از پارلمان های منتخب برخوردار اند.‏ تعداد دقيق و مشخص پارلمان ها از يک سال تا<br />

ديگری به خاطر وقوع کودتا ها در نوسان است،‏ ولی در سال ١٩٩۴ تعداد مجموعی پارلمان ها در<br />

کشورجهان به ١٧٠ پارلمان می رسيد که خودگويايی برگشت مردم به دموکراسی و احترام به اراده ملت<br />

هاست.‏<br />

پارلمان يا شورای ملی،‏ به مثابه عالی ترين مظهر اراده مردم و حاکميت ملی نيروی است که ‏"به وضع<br />

قواعد و مقررات به منظور جهت بخشيدن به روابط اجتماعی و زيرقالب کشيدن و حدو مرزگذاردن آنها می<br />

پردازد و حق و تکليف افراد و گروه ها را به گونه منجز و روشن رسم می کند".‏<br />

پارلمان در جهان معاصر به انجام وظايف و کارکردهای ذيل مي پردازد:‏<br />

قانونگزاری<br />

نمايندگی<br />

بررسی و نظارت<br />

استخدام سياسی يا تربيه سياستمداران<br />

مشروعيت بخشيدن<br />

وارسی درکارقوه اجراييه<br />

و بحث در موضوعات مهم.‏<br />

با توجه به اهميت اين مسايل و نقش حياتی پارلمان در روند دموکراسی و زندگی سياسی هرکشور و جامعه<br />

ای،‏ در مباحث ذيل پارلمان را از زاويه ترآيب،‏ ساختار و وظيفه مورد ارزيابي قرار مي دهيم.‏<br />

١٨٢<br />

(Parler)<br />

(Parliament)<br />

١١<br />

٩<br />

١٢<br />

١٠<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

ترآيب پارلمان؛ يك مجلسي يا دومجلسي<br />

بحث خويش را در مورد پارلمان،‏ از ترکيب آن آغاز می کنيم.‏ به رغم اينکه يوگوسلاويای سابق پنج مجلس<br />

داشت و افريقای جنوبی از تا سه مجلس،‏ اکثر پارلمان های جهان دونوع ترکيب دارند.‏<br />

دومجلسی يا تک مجلسی.‏ اينکه قانونگزاری به عهده يک مجلس باشد يا دومجلس مورد بحث و جدل های<br />

زيادی ميان حقوقدانان است.‏ قاعده ای که اکثر بران توافق دارند اين است که:‏ نظام دومجلسی برای نظام<br />

های فدرال به عنوان اصل برابری و تساوی دولت های تشکيل دهنده نظام فدرال مورد توجيه است ولی در<br />

نظام های بسيط و يکپارچه اين دوگانگی مربوط به تحول پارلمان در نظام انگلستان با توجه به شرايط خاص<br />

اجتماعی-‏ سياسی آن کشور است،‏ و لزومی ندارد اين اصل در بقيه نظام های يکپارچه و بسيط به منصه<br />

اجرا گذاشته شود.‏ از همينروست که بعد از جنگ جهانی دوم حرکتی درجهت از بين بردن مجلس اعيان يا<br />

سنا دربرخی از کشورهايی يکپارچه که نظام دومجلسی داشتند به راه افتيد و کشور نيوزيلاند در سال<br />

١٩۵٠، دنمارک در سال ١٩۵۴ و سويدن در سال ١٩٧٠ مجلس دوم را ملغی قرار دادند.‏ اما به آنهم دلايلی<br />

نظری مطرح است که هنوزهم وجود دومجلس در نظام های يکپارچه و بسيط را توجيه می کند.‏<br />

١٩٩۴<br />

١٩٨۴<br />

١. نظام دومجلسي اصلي در آشورهاي فدرال<br />

9<br />

.<br />

.Parliament Works page 1<br />

،Politics page 294 حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

۴٢۶ و How<br />

10 . Jean Blondel, Comparative Government an Introduction, page 253,<br />

University Press, Cambridge, UK, Second Edition, 1995.<br />

11<br />

.<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

.۴٢۶<br />

.<br />

12<br />

Politics page 297 و بوشهری،‏ دکتر جفعر،‏ مسايل حقوق اساسی به انضمام<br />

ترجمه قوانين اساسی فرانسه،‏ آلمان،‏ انگلستان،‏ امريکا و شوروی،‏ ص<br />

دادگستر،‏<br />

٨٢، نشر<br />

.١٣٧۶


□ ١٣٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.٢<br />

در نظام های فدرال به سبب اينکه دولت های مستقل می خواهند در سايه يک نظام فدرال امور خويش را<br />

انتظام بخشند،‏ بايد راهی جستجو شود که اصل شخصيت حقوقی و مستقل هريک از دولت های تشکيل دهنده<br />

فدرال بدون در نظرداشت نفوس در نظر گرفته شود.‏<br />

اين امر اولين بار در کنوانسيون فيلادلفيا در سال ١٧٨٧ مطرح شد که ١٣ دولت امريکايی می خواستند<br />

قانون اساسی مشترک و دولت-کشور فدرال تشکيل دهند.‏ طبيعی است که نفوس و حجم هريک از اين<br />

کشورها از يکديگر فرق می کرد.‏ تعدادی با جمعيت بيشتر استدلال داشتند که بايد يک مجلس به ميان بيايد و<br />

اعضای آن به اساس نفوس و بدون در نظرداشت شخصيت حقوقی دولت های عضو فدرال مشخص شود.‏<br />

اين بدان معنی بود که چند دولت با نفوس بالا می توانستند،‏ با ارسال نمايندگان بيشتر همه چيز را به نفع<br />

خويش تغيير دهند.‏ در مقابل کشورهای با جمعيت کمتر استدلال داشتند،‏ تا با توجه به اصل شخصيت حقوقی<br />

مستقل هر کشور،‏ نمايندگان مساوی از دولت های عضو به مجلس راه يابند،‏ که اين به ضرر دولت های با<br />

نفوس بيشتر تمام می شد.‏ در فرجام هيئت های شرکت کننده در کنفوانسيون به اين نتيجه رسيدند تا دو مجلس<br />

به وجود بيايد،‏ يکی مجلس نمايندگان به اساس نفوس که هر شهروند بدون توجه به حجم و نفوس دولت متبوع<br />

اش بتواند در يک حوزه معين برای انتخاب نماينده اش رای بدهد و دومی مجلسی سنا که ازهرايالت عضو<br />

فدرال دو نماينده به آن بدون در نظرداشت نفوس راه يابند و اين دومجلس با تفاهم و همکاری به امورات<br />

محوله بپردازند.‏ يکی ممثل نفوس و دومی ممثل ايالت ها.‏ هردو مجلس از صلاحيت های مساوی برخوردار<br />

باشند جز در موارد مالياتی که از حق مجلس نمايندگان باشد.‏ البته قابل تذآر است آه برخلاف همه مجالس<br />

دوم کشورها،‏ سنا در امريکا از قدرتمندترين مجالس در جهان به شمار می رود.‏<br />

بعد از اين روی داد تاريخی نظام دومجلسی،‏ البته با صلاحيت ها و تشکيلات متفاوت،‏ در همه نظام های<br />

فدرال مراعات گرديد.‏ و نظام امريکا و سويس به عنوان الگوی اصل دومجلسی در نظام فدرال مورد پذيرش<br />

قرارگرفتند.‏<br />

ايالات متحده امريکا،‏ سويس،‏ آستراليا،‏ جمهوری فدرال آلمان،‏ اتريش و هندوستان از نمونه های بارز نظام<br />

دومجلسی در نظام فدرال به حساب می روند.‏ به استثنای ايالات متحده امريکا و سويس در ديگر نظام ها<br />

قدرت مجلس نمايندگان بر مجلس فدرال افزونی دارد و نحوه انتخاب آنان نيز متفاوت است.‏<br />

نظام دومجسلي در نظام هاي بسيط و يكپارچه<br />

وجود دو مجلس درنظام های بيسط و يکپارچه بيشتر مورد مناقشه حقوقدانان است،‏ که آيا ضرورتی به<br />

مجلس دوم درکنار مجلس نمايندگان در اين نظام ها احساس می شود ياخير؟ اولين توجيه کننده نظريهء<br />

موجوديت دومجلس مرکب از اشراف و عام جامعه منتسکيو است،‏ که با توجه به واقعيت های زمان خود و<br />

نظام انگلستان براين اصل تاکيد داشت و تاحدی نظريات وی مورد قبول واقع شد.‏<br />

همانطوری که متذکر شديم،‏ نظام دو مجلسی در نظام پارلمانی انگلستان زادهء شرايط و اوضاع خاص آن<br />

کشور بود،‏ و بعد ها با مرور زمان اين سوال مطرح شد که ديگر نيازی به مجلس دوم با موجوديت مجلس<br />

نمايندگان هست ياخير؟<br />

برخی با الهام از ديدگاه های فلاسفهء قرن هجدهم به ويژه منتسکيو در شرايط معاصر با اصل قرار دادن<br />

‏"نظارت و توازن"‏ و روياروی قراردادن قوا درمقابل يکديگر،‏ به طرح اين نظريه پرداختند که وجود مجلس<br />

دومی برای مهار کردن و اصلاح ديدگاه ها و نظريات مجلس اول ضروری می نمايد.‏<br />

‏"بدين معنی که در برابر مجلس اول که نمودار نوجويی و تحول و تحرک و دگرگون کنندگی است مجلس<br />

دومی به وجود آيد تا عقل و تدبير و محافظه کاری وارد معامله شود.‏ بنابرين مجلس دوم مظهر تعقل در<br />

برابر شتابزدگی،‏ نخبگان در برابر عوام الناس و رأی پيران در برابر بخت جوانان تلقی شد.‏ پس طبعاً‏<br />

ترکيب اعضای دومجلس بايد باهم متفاوت باشد.‏ شرايط گزينش آنها فرق کند و نحوه توزيع اختيارات<br />

قانونگزاری يا سياسی به صورتی سامان يابد که دو مجلس هم جلو زياده روی هاي يکديگر را متقابلاً‏ بگيرند<br />

و هم تصميمات در سطح بهتر و فنی تری اتخاذ شود".‏<br />

برعلاوه ميتوان از فوايد زيرين دومجلس در نظام های بسيط متذکرشد که هرکدام در بعد نظری موضع<br />

طرفداران دومجلس را تقويت می بخشد:‏<br />

مجلس دوم می تواند با رقابت و نظارت،‏ قدرت و زياده روي هاي مجلس اول را مهار سازد.‏<br />

نظام دومجلسی می تواند به خوبی به بررسی و مداقه قوه اجراييه بپردازد و خلأهای حکومت را<br />

برملاسازد.‏<br />

وجود دومجلس اصل نمايندگی را درجامعه وسعت بيشتر می بخشد و نمايندگان می توانند از ديدگاه<br />

های مختلف به بررسی و قضاوت بپردازند.‏<br />

١٣<br />

•<br />

•<br />

•<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص ۴۴۵.<br />

13<br />

.


□ ١٣٥ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

وجود دو مجلس در امر دقت به روند قانونگزاری ميفزايد و هردو مجلس می توانند اشتباهات و<br />

اغلاط يکديگر را اصلاح کنند.‏<br />

وجود مجلس دوم می تواند از شتابزدگی و تصويب قوانين جنجال برانگيز جلوگيری به عمل<br />

١٤<br />

آورد.‏<br />

•<br />

•<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.٣<br />

ساختار مجلس نمايندگان يا اول،‏ آنقدر قابل بحث نيست،‏ چون در قوانين اساسی کشورها شرايطی چون سن<br />

معين،‏ تابعيت کشور برای يک مدت زمانی مشخص،‏ عدم محکوميت به محروميت از حقوق اجتماعی و<br />

مدنی يا محکوميت به جرم از سوی دادگاه،‏ نحوه انتخاب،‏ تعداد اعضا و حوزه صلاحيت ها نشاندهی شده<br />

است.‏ ولی ساختار مجلس دوم از نگاه شرايط و انتخاب و حتی صلاحيت ها پيچيده تر از مجلس اول است.‏<br />

مجلس دوم در اين نظام ها بيشتر سيمای اشرافی داشته و عضويت در آن يا موروثی است،‏ يا انتصابی،‏ يا<br />

مادام العمر،‏ يا استحقاقی و يا عده ای از سوی مردم انتخاب می شوند که انتخاب آنان نيز با روش های<br />

متفاوت،‏ چون از طريق شوراهای محلی و درجه ای و با شرايط متفاوت چون بالابودن سن و تجربه صورت<br />

می گيرد.‏<br />

اما در برخی از کشورها باتوجه به انکشافات اجتماعی،‏ سياسی،‏ اقتصادی و فرهنگی نحوه گزينش مجلس<br />

دوم نيز تغيير کرده و بيشتر جنبه انتخابی به خود گرفته است که در اين راستا از کشورهای هالند،‏ ايسلند و<br />

ناروژ می توان نام برد.‏<br />

بريتانيا و تعداد زيادی از کشورهای جهان با داشتن نظام بسيط و يکپارچه از نظام دومجلسی با ترآيب متنوع<br />

برخورداراند.‏ قانون اساسي جديد افغانستان نيز با برگزيدن نظام دو مجلسي همين راه را پيموده است،‏ ماده<br />

هشتادو دوم قانون اساسي مي نگارد:‏ ‏"شوراي ملي دولت متشكل از دو مجلس،‏ ولسي جرگه و مشرانو جرگه<br />

مي باشد."‏ مجلس سنا نيز در اين آشور ترآيبي از انتخاب و انتصاب به صورت مرحله اي است.‏ قانون<br />

اساسي در اين مورد در ماده هشتاد و چهارم مي نگارد:‏ ‏"اعضاي مشرانو جرگه به ترتيب ذيل انتخاب و<br />

تعيين مي شوند:‏<br />

ازجمله اعضاي شوراي هر ولايت،‏ يک نفر به انتخاب شوراي مربوط براي مدت چهار سال.‏<br />

ازجمله اعضاي شوراهاي ولسواليهاي هرولايت،‏ يک نفر به انتخاب شوراهاي مربوط براي مدت<br />

سه سال.‏<br />

يک ثلث باقي مانده از جمله شخصيت هاي خبير وبا تجربه به تعيين رئيس جمهور براي مدت پنج<br />

سال.‏<br />

رئيس جمهور تعداد پنجاه فيصد از اين اشخاص را ازبين زنان تعيين مى نمايد.‏<br />

شخصي که به حيث عضو مشرانوجرگه انتخاب مي شود،‏ عضويت خود را در شوراي مربوطه از دست داده<br />

و به عوض او شخص ديگرى مطابق به احكام قانون تعيين مى گردد."‏<br />

نظام هاي تك مجلسي<br />

همانطوری که در بالا متذکرشديم،‏ سوالی به ميان آمد که نيازی به مجلس دوم در نظام های بسيط ديگر<br />

احساس نمی شود و سرشت دموکراسی و انتخابات با نظام تک مجلسی بيشتر سازگار است،‏ مردم يکبار در<br />

انتخابات شرکت می کنند و نمايندگان خويش را انتخاب کرده به مثابه مظهر تجلی اراده حاکميت ملی به<br />

مجلس می فرستند،‏ و اين مجلس به نمايندگی از آنان در سطح ملی تصميم می گيرد.‏<br />

طرفداران اين نظريه برين باوراند که:‏<br />

يک مجلس می تواند موثر تر و فعال تر به تصويب قوانين و امورات محوله پارلمان بپردازد.‏<br />

چون موجوديت مجلس دوم عمليه قانون گزاری را طولانی ساخته و باعث ضياع بيش از حد وقت<br />

می گردد.‏<br />

مجالس دوم گاهی به مثابه نيروی بازدارنده عليه دموکراسی و اراده مردم عمل می کنند،‏ چون<br />

اکثر اعضای شان غير منتخب است و دربرابرکسانی موضع گيری می کنند که از سوی مردم به<br />

صورت مستقيم انتخاب شده اند.‏<br />

موجوديت دو مجلس بيشتر باعث نزاع و درگيری ميان مجلسين می شود.‏<br />

گاهی مجلس دوم با ديدگاه های محافظه کارانه باعث جلوگيری رشد و ترقی اجتماعی می شود.‏<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

Comparative Government an Introduction page<br />

،١٣٧۶<br />

،Politics page 303<br />

.<br />

14<br />

254 و ابوالحمد،‏ عبدالحميد،‏ مبانی سياست جلد نخست،‏ ص ١٧۵، چاپ هفتم،‏<br />

انتشارات توس.‏


□ ١٣٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.۴<br />

با توجه به همين ديدگاه،‏ به ويژه بعد از جنگ جهانی دوم همانطوری که در بالامتذکر شديم،‏ برخی از<br />

کشورهای اروپايی،‏ افريقايي و آسيايی به سوی نظام تک مجلسی روی آوردند،‏ که می توان از يونان،‏<br />

لوکزامبورگ،‏ لبنان،‏ مصر،‏ سوريه،‏ اريتريا،‏ غنا،‏ سنگال و جمهوری اسلامی ايران در اين راستا نامبرد.‏<br />

اکثر پارلمان ها برای يک دوره تقنينی چهار تا پنج ساله انتخاب می شوند و بعد از انقضای مدت معين<br />

دوباره انتخابات برگزار می شود.‏ در نظام های رياستی به سبب تفکيک مطلق قوا،‏ پارلمان از عمر مداوم<br />

برخورداراست و کسی نمی تواند به منحل ساختن آن اقدام نمايد،‏ در حاليکه در نظام هايی که تفکيک نسبی<br />

قوا حاکم است و نظام پارلمانی يا شبه رياستي رايج،‏ پارلمان از سوی قوه اجراييه که برخاسته از متن<br />

پارلمان يا بيرون از است،‏ می تواند منحل اعلان شود.‏<br />

طبق مفاد قانون اساسي جديد افغانستان،‏ مجلس نمايندگان براي مدت پنج سال انتخاب مي شود و مجلس سنا<br />

به صورت مرحله و با تفاوت و پارلمان منحل شده نمي تواند.‏<br />

پارلمان با توجه به تعداد اعضا و حجم آن<br />

يکی از بحث های که در مورد عملکرد پارلمان مطرح است،‏ تعداد اعضا و حجم آن می باشد.‏ پارلمان های<br />

با اعضای زياد،‏ که گاهی برای برخی از اعضای آن حتی مجال صحبت کردن در يک سال هم نمی رسد،‏<br />

ضعيف تر و غير فعال تر از پارلمان هايی عمل می کنند که تعداد اعضای شان کم تر است.‏<br />

کم بودن اعضای پارلمان بدون ترديد نقش به سزايی در موثريت عملکرد آن دارد.‏ ولی اين انتخاب نه<br />

اختياری که بيشتر به تعداد نفوس کشورها بر می گردد.‏ در نتيجه ما يک نماينده از يک مليون نفوس در<br />

هندوستان،‏ يک نماينده از نيم مليون نفوس در امريکا و يک سناتور از دومليون نفوس اين کشور،‏ يک نماينده<br />

از در فدراسيون روسيه،‏ يک نماينده از نفوس در پارلمان های بريتانيا،‏ فرانسه،‏<br />

جرمنی و ايتاليا،‏ يک نماينده از ۵٠٠٠٠ نفوس در بلژيک،‏ يک نماينده از ٢۵٠٠٠ در سويس و سويدن و<br />

يک نماينده از ٢٠٠٠٠ در آيرلند و ناروی داريم.‏<br />

در افغانستان طبق قانون اساسي جديد تعداد اعضاي مجلس نمايندگان ٢۵٠ تن و تعداد اعضاي مجلس سنا به<br />

١٠٠ تن مي رسد.‏<br />

١٠٠٠٠٠<br />

٢۵٠٠٠٠<br />

•<br />

.١<br />

اصول و بنياد ها<br />

در اين بخش به بررسی و تشريح اصول و بنيادهای می پردازيم که بدون فراهم بودن آنها،‏ نه پارلمان از<br />

استقلال عمل برخوردارمی باشد و نه هم زمينه فعاليت به اعضای آن مساعد.‏ درگذشته ها،‏ پارلمان ها و<br />

شوری ها به خواست قوه اجراييه يا شخص پادشاه يا رييس دولت تعيين شده شده و طبق هدايت آنان به شکل<br />

فرمايشی به کار و فعاليت می پرداختند.‏ اين قوه اجراييه بود که مجلس را دعوت به نشست می کرد،‏ برايش<br />

نظامنامه می ساخت و دستور جلسات معين می ساخت.‏ از مصئونيت های پارلمانی و آزادی اعضای پارلمان<br />

خبری نبود و اعضا به خاطر ابراز نظر و موضع گيرهای خويش ممکن بود مورد تعقيب و پيگيرد قرار<br />

گيرند.‏ اعضای پارلمان در بدل کارخود معاش معينی دريافت نمی کردند و می توانستند درعين حال مشاغل<br />

دولتی ديگری نيز داشته باشند.‏<br />

ولی درپی مبارزات طولانی به ويژه در قرن نوزدهم و قرن بيستم استقلال و آزادی پارلمان و اعضای<br />

پارلمان تامين شد و نمايندگان به مثابه کسانی که از سوی مردم انتخاب شده و پشتوانه مردمی را باخود دارند<br />

با استقلال و آزادی بيشتر و بدون دغدغه خاطر به فعاليت پرداختند.‏<br />

در اين باب تضمين های در قوانين اساسی کشورها و نظامنامه های داخلی پارلمان درج گرديد،‏ که استقلال<br />

عمل،‏ نظر،‏ استغنای مالی و سياسی پارلمان و اعضای پارلمان را تامين می کند،‏ تا نماينده خود را جز در<br />

مقابل ملت و شهروندان و حوزهء انتخابی اش نزد ديگری مسوول و درمانده احساس نکند.‏<br />

با توجه به اهميت اين اصول و بنياد ها،‏ که تضمين کننده استقلال عمل پارلمان و اعضای پارلمان به حساب<br />

می روند و در اکثر قوانين اساسی از آن ها تذکر به عمل آمده است،‏ ما شماری از عمده ترين آنان را در ذيل<br />

تذکر داده شرح مختصری درمورد ارايه می کنيم.‏<br />

مصونيت پارلماني ‏(عدم مسووليت و تعرض ناپذيري)‏<br />

مصئونيت پارلمانی به مجموعه ای از تدابير قانونيی اطلاق می شود که با تحت پوشش قرار دادن نماينده،‏<br />

وی را از تعقيب قضايی،‏ پوليس و افراد حفاظت می کند.‏ نماينده در جريان کار،‏ درجلسات علنی پارلمان،‏ در<br />

کميسيون ها،‏ در کنفرانس ها،‏ مصاحبه ها و نوشته های خويش،‏ به موضعگيری های که معتقد است به نفع<br />

جامعه است،‏ مبادرت می ورزد.‏ وی شايد با لوايح دولتی مخالفت کند،‏ از دولت انتقاد نمايد،‏ به پرسش و<br />

استيضاح وزيران بپردازد و طرح های مخالف ديدگاه دولت تقديم کند.‏ درهمه اين موارد،‏ وی از مصئونيت<br />

برخوردار است و کسی حق تعرض به وی را ندارد.‏ نمايندگان چه درجريان کار و چه بعد از ختم کار به


□ ١٣٧ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

عنوان نماينده،‏ از مصئونيت برخودار اند و کسی نمی تواند به بندی نمودن يا محاکمه کردن آنان به<br />

خاطرآنچه در دوره وکالت گفته اند يا انجام داده اند،‏ اقدام نمايد.‏<br />

چگونگی برخورد با اعضای پارلمان در صورت ارتکاب جرم،‏ در اکثر قوانين اساسی درج شده و<br />

مصئونيت آنان در صورتی سلب می شود که پارلمان با سلب آن موافقه نمايد،‏ در غير آن اعضای پارلمان از<br />

مصئونيت برخورداراند.‏ در همچو مواقعي اعضاي پارلمان يا توسط خود پارلمان مورد محاسبه قرار می<br />

گيرند و يا به اجازه و تحت نظارت پارلمان.‏<br />

البته اين مصئونيت ها،‏ به معنای رفع مسووليت از وکلا نبوده،‏ بلکه گامی است در جهت تسهيل کار و<br />

فعاليت آنان.‏ رای عمومی و مطبوعات مستقل هميشه به مثابه عامل مهار کننده بر عملکرد وکلا نظارت<br />

دارند و نظامنامه داخلی پارلمان ها راه های را برای برخورد با متخلفين و آنانی که از اين مصئونيت ها<br />

سوء استفاده کنند،‏ در نظر گرفته است.‏<br />

آزادی بيان،‏ به صورت مکتوب و شفاهی،‏ عدم تعرض به حيثيت و مصئونيت از بازداشت،‏ عمده ترين<br />

مصئونيت هايی است که وکلا از آن برخورداراند.‏<br />

حمايت از حيثيت پارلمان<br />

پارلمان از حقوق و شخصيت مستقل برخوردار است.‏ حفاظت از حيثيت پارلمان در برابر تجاوز يا توهين به<br />

خود پارلمان واگذار شده است.‏ در اکثر کشورها اگر عضو پارلمان به حيثيت پارلمان هتک حرمت کند،‏ خود<br />

پارلمان به صورت دادگاه تشکيل جلسه داده و به موضوع رسيدگی می کند.‏ اگر در محوطه پارلمان کسی به<br />

اعضای پارلمان توهين روا دارد،‏ گاهی پارلمان خود به اين تخلف رسيدگی می کند و يا آن را به صورت<br />

جدی پيگيری نموده از جريان مجازات توسط ديگر ارگان ها اطمئنان حاصل می کند.‏<br />

چنانکه تعرض به اعضای پارلمان در صورت تخلف يا ارتکاب جرم،‏ در اکثر کشورها منوط به اجازه و<br />

اطلاع پارلمان می باشد.‏<br />

پرداختن به شغل نمايندگي و احتراز از ديگر مشاغل رسمي<br />

اعضای پارلمان نمی توانند درعين شغل نمايندگی برخی از مشاغل اجرايی و قضايی در دولت را احراز<br />

نمايند.‏ چون اين کار می تواند بر استقلال اعضای پارلمان در صورت تطميع شدن از سوی قوه اجراييه تاثير<br />

منفی بگذارد.‏ بنابرين هرکسی در انتخابات نمايندگی برنده می شود بايد از مشاغل رسمی ديگرش استعفی<br />

بدهد.‏ در نظام های دومجلسی داشتن عضويت هرد ومجلس در آن واحد نيز ممنوع می باشد.‏<br />

اين محدوديت فقط منحصر به مشاغل دولتی است.‏ و الا نماينده می تواند مشاغل خصوصی و حتی اداری در<br />

بخش از نظام ها داشته باشد.‏ مشاغل آموزشی چون تدريس دردانشگاه از اين قاعده بيرون است و نماينده می<br />

تواند باحفظ هرد و مقام به کارخويش ادامه بدهد.‏<br />

دربرخی از نظام ها،‏ چون نظام سياسی بريتانيا،‏ اصل مانعة الجمع بودن مشاغل اجرايی و تقنينی وجود<br />

ندارد.‏ چون نخست وزير و همه اعضای کابينه از اعضای پارلمان و حزب برنده انتخابات تعيين می شوند.‏<br />

حقوق و امتيازات اعضاي پارلمان<br />

در آغاز نمايندگی و وکالت در پارلمان يک وظيفه افتخاری به شمار ميامد و کدام عايد و معاش باخود همراه<br />

نداشت.‏ اين برداشت درجهان امروز عملا با توجه به مصارف و مخارج اين شغل،‏ که شامل نيازمندی های<br />

فردی و شغلی نماينده می باشد،‏ کنارگذاشته شده است.‏<br />

در نظام های معاصر احتمال دارد فقيرترين افراد مورد اعتماد حزب يا مردم قرارگيرند و به صفت نماينده به<br />

پارلمان راه يابند.‏ اين نمايندگان در امورات روزانه خويش در تعامل با مردم و حوزه انتخابی،‏ ميزبانی<br />

مراجعين،‏ نوشتن نامه به ارگان های ذيربط،‏ مسافرت به حوزه و مرکز،‏ اقامت در پايتخت،‏ داشتن دفتر کار<br />

در حوزه انتخابی و مرکز و مصروفيت های از اين قبيل نيازمند پشتوانه مالی اند تا استقلال عمل خويش را<br />

حفظ نمايند.‏<br />

بنابرين در نظام های کنونی رفع نيازمندی مالی نمايندگان و محل اقامت درمرکز جهت پيشبرد امور در نظر<br />

گرفته شده است تا بتوانند با استقلال و خاطر آرام به کار و فعاليت بپردازند.‏<br />

استقلال پارلمان<br />

استقلال پارلمان يکی از اساسی ترين بحث هاييست که در زمينهء تقنين و موثريت قوه مقننه مطرح می باشد.‏<br />

اگر پارلمان نتواند با استفاده از راه های مناسب استقلال خويش را حفظ نمايد،‏ بدون ترديد،‏ تحت تاثير قوه<br />

اجراييه به کار و فعاليت خواهد پرداخت.‏ اگرچه احزاب سياسی در اکثر کشورها اکنون با شيوه های متعددی


□ ١٣٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

عملکرد پارلمان را تحت کنترل دارند،‏ به آنهم استقلال پارلمان در صورتی محقق می شود که در سه مورد<br />

ذيل از استقلال برخوردارباشد.‏<br />

استقلال اداري<br />

شخصيت مستقل حقوقي پارلمان،‏ نوعيت وظايف و امور اداري آن ايجاب مي آند،‏ پارلمان از تشكيلات<br />

اداري مستقلي برخوردار باشد.‏ تشكيلات اداري پارلمان مستقل از تشكيلات اداري قوه اجراييه است و بايد<br />

تحت نظر مستقيم هيئت رييسه يا رييس پارلمان به فعاليت بپردازد.‏ به اين معني آه اين تشكيلات اداري،‏<br />

هميشه از هيئت رييسه پارلمان هدايت مي گيرد،‏ نه از حكومت يا بخش ديگري از قوه اجراييه.‏<br />

با توجه به اين اصل،‏ مقررات اداري،‏ نحوه استخدام،‏ حقوق و امتيازات آارمندان اداري پارلمان از ديگر<br />

ارگان هاي اداري فرق مي آند.‏ با اين موضوع در آشورهاي مختلف برخورد متنوع صورت گرفته و در<br />

قوانين اساسي روش هاي مختلفي در اين مورد در نظر گرفته شده است،‏ نظير استقلال آامل اداري،‏ چون<br />

آشورهاي بلژيك،‏ دانمارك،‏ برزيل،‏ اسپانيا،‏ يونان و ايتاليا آه آارمندان بخش تقنيني از بخش اجرايي آاملاً‏<br />

متمايز اند.‏ در بخشي از آشورها آارمندان به صورت قراردادي استخدام مي شوند و در زمره آارمندان<br />

رسمي دولت به شمار نمي روند و در برخي از آشورها چون هندوستان و آانادا آارمندان پارلمان با آمي<br />

تفاوت جزء آارمندان رسمي دولت به شمار مي روند.‏<br />

همانطوري آه متذآرشديم،‏ هدف از اين استقلال اداري،‏ نه يك امتياز،‏ آه جلوگيري از وابستگي پارلمان به<br />

ارگان هاي ديگر است.‏<br />

استقلال مالي<br />

صاحب نظران در مسايل حقوق عمومي اتفاق نظر دارند آه پارلمان بايد در تصويب و اجراي بودجه خويش<br />

مستقل باشد.‏ هريك از مجالس در آشورهاي دو مجلسي و مجلس در نظام هاي تك مجلسي حق دارند بودجه<br />

خويش را به صورت مستقل تعيين و براي اجرا به ارگان مربوطه در حكومت تقديم نمايند و خود بر<br />

مصارف آن نظارت کنند.‏ البته ارگان هاي بيرون از پارلمان بر نحوه مصرف بودجه پارلمان و زير ذره بين<br />

قراردادن آن نقش بيشتري دارند.‏<br />

آشورها در اين مورد در قوانين اساسي خويش راه هاي متعددي در پيش گرفته اند،‏ ولي در مجموع به نحوي<br />

از انحا استقلال مالي پارلمان در نظر گرفته شده است.‏ همچنان در بخش نظارت بر مصارف بودجه پارلمان<br />

راه هاي متعددي در نظر گرفته شده است،‏ يا ازطريق خود پارلمان يا از طريق ديوان محاسبات آه اعضاي<br />

آن در پاره ای از کشورها از سوي پارلمان تعيين مي شود يا از سوی ارگان مستقل ديگری.‏<br />

استقلال نظام نامه اي يا آيين نامه اي<br />

سومين و آخرين عنصر در تضمين و تامين استقلال پارلمان،‏ تدوين و تصويب نظامنامه يا آيين نامه داخلي<br />

مجلس از سوي خود مجلس و به ابتكار خود مجلس است آه در اولين روزهاي آار مجلس تدوين و از سوي<br />

مجلس به تصويب مي رسد.‏ برخي از اين نظامنامه ها در برخي از آشورها براي دوره هاي مختلف تقنيني<br />

استفاده مي شود و برخي براي يك دوره تقنيني.‏<br />

نحوه جلسات و آارآرد پارلمان،‏ حفظ آزادي نمايندگان در گفت و شنود و نحوه آارآرد پارلمان درآل،‏ بدون<br />

ترديد از مهم ترين مسايلي مورد بحث در عملكرد قوه مقننه به حساب مي رود،‏ و آيين نامه به ترتيب و تنظيم<br />

عملكرد اين ارگان به صورت دقيق و حساب شده مي پردازد.‏<br />

از لحظه تصويب نظامنامه توسط پارلمان اجراي آن بر همه بخش هاي پارلما و اعضاي آن الزامي است و<br />

رييس پارلمان موظف است به صورت بيطرفانه بر اجراي آن نظارت نمايد.‏<br />

دربرخي از آشورها،‏ به خاطر اهميت به سزاي اين نظامنامه در آارآرد پارلمان و جلوگيري از خود سري<br />

پارلمان پاره ای از اين مقررات در قوانين اساسي درج گرديده است.‏<br />

١٥<br />

• سازمان داخلي و تشكيلات<br />

در بحث اصول و بنياد ها از کتاب:‏ حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

15<br />

.<br />

Politics, Assemblies Representation: Legislatures and ،۴٨١-۴۶۴<br />

،١٨۵-١٧۴<br />

Parliament<br />

How Parliament Works ٩٠-٨٩<br />

Comparative‏,مبانی Government سياست جلد نخست،‏ ص<br />

استفاده شده است.‏<br />

مسايل حقوق اساسی،‏ ص و


□ ١٣٩ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

...<br />

.١<br />

.٢<br />

هر پارلمان از تشكيلات و سازمان داخلي براي پشبردآارهاي اداري و فني برخورداراست.‏ اين اداره و<br />

تشكيلات از آشوري تا آشوري فرق مي آند.‏ ولي در مجموع بخش هاي ذيل آه به اختصار به بحث گرفته<br />

مي شوند،‏ در هر پارلمان موجود اند:‏<br />

رييس و هيئت رييسه<br />

رييس و هيئت رييسه در پارلمان بخش اصلي اداره آننده امور به حساب مي روند.‏ هريك از مجالس در نظام<br />

هاي دو مجلسي از رييس و هيئت رييسهء جداگانه برخورداراند.‏ دربرخي از آشورها رييس مجلس با نائب يا<br />

نائب ها و منشي هايش انتخابي اند آه ازسوي خود مجلس براي يك دوره تقنيني انتخاب مي شوند و در برخي<br />

از آشورها رييس مجلس از سوي شاه يا رييس دولت انتصاب مي گردد.‏ اين انتصاب بيشتر در مجلس سنا<br />

صورت مي گيرد و مجلس نمايندگان بيشتر آشورها رييس انتخابي دارند.‏ عنوان رسمي رييس هم در<br />

آشورهاي مختلف فرق مي آند،‏ در بريتانيا عنوان رسمي رييس مجلس عوام سخنگوست و در برخي از<br />

آشوهاي ديگر از وي به عنوان رييس مجلس نام برند.‏<br />

اين پست به خاطر موقعيت حساسي آه دارد در ساليان اخير از اهميت بيشتري برخوردار شده و در صحنهء<br />

سياسي و بين المللي رييس پارلمان از جايگاه بلندي برخوردار است.‏ رييس مجلس در برخي از آشورها<br />

چون انگلستان بي طرف مي باشد و دربرخي ديگر عضو حزب اآثريت يا عضو يكي از جناح هايي سياسي<br />

به حساب مي رود.‏<br />

دربرخي از آشورها رياست مجلس سنا،‏ چون ايالات متحده امريكا و آرژانتين،‏ به عهده معاون رييس جمهور<br />

است.‏<br />

هيئت رييسه،‏ چون نايب رييس و منشي ها،‏ آه به منظور همكاري و آمك رييس از سوي پارلمان انتخاب مي<br />

شوند،‏ و تعداد آنان از آشوري تا آشوري فرق مي آند،‏ رييس مجلس را در اداره و پيشبرد آارهاي پارلمان<br />

ياري مي رسانند.‏<br />

نحوه انتخاب رييس و نواب و منشي ها بيشتر با رأي مستقيم و سري و با اآثريت آراء صورت مي گيرد.‏<br />

مدت آار آنان نيز در اآثر آشورها يك دوره تقنيني در نظرگرفته شده است.‏ دربرخي از آشورها مدت<br />

انتخاب نواب و منشي از رييس فرق مي آند.‏<br />

در بيشترآشورها در صورت فوت يا استعفاي رييس دولت،‏ رييس مجلس تا برگزاري انتخابات اين مقام را<br />

به عهده مي گيرد.‏ به اين دليل و به سبب مهم بودن اين سمت،‏ در انتخاب اين مقام دقت بيشتر به خرج داده<br />

ميشود تا يك شخص با درايت،‏ قوي،‏ عالم و نرمخوي به اين پست گزيده شود.‏<br />

رييس و هيئت رييسه بايد بي طرفي خويش را در آشورهاي آه بي طرف نيستند،‏ تاحد ممكن در اداره<br />

جلسات و امورپارلمان حفظ نمايند.‏<br />

بخش اداري<br />

هر اداره،‏ آمپني يا ارگان ديگري براي ادامه آار و فعاليت به مامورين دايمي نيازدارد،‏ تا آارهاي روزانه و<br />

ديگر ضرورت هاي اداري،‏ مالي،‏ نشراتي و آن سازمان را برآورده سازند.‏ پارلمان نيز به بخش اداري و<br />

مامورين دايمي نيازدارد تا امورات آن را در بخش هاي مختلف به پيش برند.‏<br />

تشكيلات اداري پارلمان و نحوهء تعيين رييس اداري و رييس بخش هاي آن از آشوري تا ديگري فرق مي<br />

آند.‏ ولي رييس اداري پارلمان و روساي بخش هاي متعدد آن بايد درهمكاري و همآهنگي آامل با رييس<br />

پارلمان و هيئت رييسه به آار و فعاليت بپردازند.‏<br />

به طور نمونه مي توان از ايجاد و ضرورت بخش هاي ذيل درهر پالماني تذآر به عمل آورد:‏ بخش اداري،‏<br />

مالي،‏ تكنالوژي،‏ محاسبه،‏ حمل و نقل،‏ مطبوعات و انتشارات،‏ ترجمه وتاليف،‏ پسته خانه،‏ تحقيقات و<br />

آتابخانه،‏ يا بخش هاي آه ازسوي مجلس لازم ديده شود و در تسهيل آار مجلس ممد واقع گردد.‏ دربرخي از<br />

آشورها جريان جلسات در صورت ضرورت به چندين زبان ترجمه مي شود تا همه نمايندگان از محتواي<br />

سخنراني ها آگاه شوند.‏<br />

بخش اداري در تهيه برنامه و دستور آارجلسات،‏ فراهم آوري معلومات به همه اعضاي پارلمان در همكاري<br />

با هيئت رييسه نقش اساسي ايفا مي آند.‏ تعداد مامورين در هرآشوري درپالمان فرق مي آند،‏ به طور نمونه<br />

تعداد مجموعي مامورين مجلس عوام در بريتانيا در سال ١٣٧٣ تن مي رسيد.‏<br />

١٦<br />

١٩٩٧ به<br />

.٣<br />

آميسيون ها<br />

يكي از عمده ترين بخش هاي آاري پارلمان درجهان به حساب مي روند.‏<br />

آميسيون ها يا<br />

آميسيون ها عبارت اند از مجموعه منتخب از جمع اعضاي پارلمان براي انجام يك آار مشخص.‏<br />

(Committees)<br />

16 .30 How Parliament Works page


□ ١٤٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

هرپارلماني در جهان دارايي آميسيون هايي است آه در بخش هاي مختلف به آمك و ياري مجلس مي شتابند.‏<br />

دليل تقسيم مجلس به آميسيون به جلوگيري از اتلاف وقت،‏ تخصص و تسهيل امورات مجلس بر مي گردد.‏<br />

به همين خاطر است آه گفته اند مجلس درعموم جاي سخنراني و آميسيون ها جاي آار است.‏ قدرتمندترين و<br />

موثرترين پارلمان ها همان هايی اند که از بهترين کميسيون ها برخوردار اند.‏ کانگرس امريکا با داشتن قوی<br />

ترين و فعال ترين کميسيون ها،‏ بهترين نمونه اين ساختار است.‏ درسال ١٩٩۴ تنها مجلس سنا<br />

دايمی و ٨٧ کميسيون فرعی داشت و هردو مجلس ٣۵٠٠ تحليل گر امور پاليسی را مورد استخدام قرارداده<br />

٢٠ کميسيون<br />

١٧<br />

بودند.‏ زيرا آار به صورت دسته جمعي و به اشتراك همه اعضاي پارلمان با توجه به تخصصي بودن<br />

برخي از مسايل ناممكن به نظر مي رسد.‏<br />

قانون اساسي جديد افغانستان نيز با اجازه دادن به پارلمان در مورد تشكيل آميسيون،‏ در ماده هشتاد و هشتم<br />

چنين مي نگارد:‏ ‏"هريک از دو مجلس شوراى ملى براي مطالعه موضوعات مورد بحث،‏ بر طبق اصول<br />

وظايف داخلي کميسيون ها تشکيل مي دهد."‏<br />

در ذيل تلاش مي آنيم به صورت خيلي فشرده تقسيمات و شرحي از آميسيون ها ارايه نماييم.‏<br />

•<br />

تقسيم بندي آميسيون ها:‏<br />

برای مطالعه خوبتر،‏ کميسيون ها را به دوبخش عمده تقسيم می کنيم:‏<br />

کميسيون های عادی<br />

کميسيون های تخصصی<br />

.١<br />

.٢<br />

.١<br />

کميسيون های عادی<br />

کميسيون های عادی عبارت از کميسيون های اند که بدون در نظرداشت تخصص يا گرايش های سياسی و<br />

حزبی در داخل پارلمان،‏ برای سهم گيری درمسايلی که درپارلمان مطرح می شود،‏ تعيين و همه اعضای<br />

پارلمان در اين کميسيون ها سهم می گيرند.‏<br />

در برخی از کشورها مجلس را به گروه های کاری متعدد که به نام ‏"شعبه"‏ ياد می شود،‏ تقسيم می کنند تا<br />

در مورد مشخصی که مطرح بحث است به صورت کل به کار بپردازد.‏ نتايج کار شعب مختلف يا به هيئت<br />

رييسه يا به کميسيون مشخصی ارسال می گردد تا نظرات هماهنگ گرديده و به جلسه علنی مجلس تقديم<br />

گردد.‏<br />

اعضای شعب به اساس قرعه کشی و تعداد اعضا به صورت مساوی برگزيده می شوند.‏<br />

نمونه ديگر اين نوع کميسيون ها<br />

است که درنظام پارلمانی انگلستان معروف است.‏ مجلس به صورت کل در صورت طرح مسايل<br />

بودجه و مالی،‏ طرح لوايحی که موجب هزينه مالی گردد و طرح لوايح قانونی پيچيده به طور غير رسمی به<br />

مثابه يک کميسيون به تشکيل جلسه و کار می پردازد.‏ سخنگوی مجلس عوام از کرسی اش کنار می رود و<br />

رياست به عهده يکی از نمايندگان که از قبل تعيين شده سپرده می شود.‏ نمايندگان حق دارند در اين جلسه که<br />

غير رسمی وفاقد قدرت تصميم گيری است به سخنرانی و ابراز نظر بپردازند.‏ بعد از ختم کار،‏ رييس<br />

کميسيون از کرسی کنار می رود و سخنگوی مجلس درجايش قرار می گيرد و رييس کميسيون جريان کار<br />

١٨<br />

را به جلسه علنی گزارش می دهد.‏<br />

‏"کميسيون کامل مجلس"‏ ) Whole The Committee of the<br />

.٢<br />

(House<br />

کميسيون های تخصصی<br />

همانطوری که در بالا ملاحظه شد،‏ کميسيون های عادی به کارهای شکلی،‏ غير تخصصی و عادی می<br />

پردازند و اصل تخصص و علم و فن در اين گونه کميسيون ها کمتر مورد نظر است.‏<br />

عمده ترين کميسيون ها درپارلمان های جهان،‏ کميسيون های تخصصی اند که در بخش های متنوع و<br />

تخصصی با داشتن امکانات لازم به کار و فعاليت می پردازند.‏ تعداد،‏ کميت و کيفيت همين کميسيون هاست<br />

که کميت و کيفيت کاری يک پارلمان را به نمايش می گذارد.‏ کميسيون ها به صورت عموم به تجزيه و<br />

تحليل قانونگزاری،‏ مداقه بخش های اجرايی حکومت و تحقيق و بررسی می پردازند.‏<br />

کميسيون های تخصصی به نوبه خود به دو بخش تقسيم می گردند:‏<br />

17 . Rod Hague, Martin Harrop and Shaun Breslin, Comparative<br />

Government and Politics An Introduction, page187-188, Macmillan Press<br />

Ltd, 4 th Edition, 1998.<br />

18 S.L. Kaele, World Constitutions, full view at a glance, page 118,<br />

Bahtti Sons, Lahore, 2002.


□ ١٤١ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

آميسيون هاي دايمي<br />

آميسيون هاي موقت<br />

.١<br />

.٢<br />

.١<br />

١<br />

٢<br />

٣<br />

۴<br />

۵<br />

۶<br />

٧<br />

٨<br />

٩<br />

١٠<br />

١١<br />

١٢<br />

١٣<br />

١۴<br />

١۵<br />

١۶<br />

کميسيون های دايمی<br />

کميسيون های دايمی به آنعده کميسيون های گفته می شود که اعضای آن برای يک دوره تقنينيه يا يک دوره<br />

اجلاس مجلس تعيين می شوند و وجود آنها در آيين نامه مجلس يا در قانون اساسی پيش بينی شده است.‏<br />

کميسيون های دايمی در بيشتر از کشورها جزء ساختار پارلمان به حساب می روند.‏ اين کميسيون ها<br />

تخصصی اند و اعضای آن ها نيز بايد در زمينه از تخصص لازم بهره مند باشند،‏ چون موضوعاتی که به<br />

اين کميسيون ها ارجاع می شود تخصصی اند.‏<br />

کميسيون های روابط خارجی مجلس،‏ دفاع،‏ بوجه،‏ ماليات،‏ آموزش و پرورش و امورداخله از رايج ترين<br />

کميسيون ها در پارلمان های جهان به حساب می روند.‏<br />

در کشورهای مختلف راه های متعددی برای اين کار در نظر گرفته شده است.‏ برخی از پارلمان ها تعداد<br />

مشخص کميسيون دايمی دارند که به مسايل متعدد می پردازند.‏ برخی از کشورها در ضمن داشتن شماری از<br />

کميسيون های دايمی،‏ به تعداد وزارتخانه های حکومت در مجلس کميسيون دايمی دارند که هريک از اين<br />

کميسيون ها به کار و امور مربوط به همان وزارت می پردازد.‏ به طور نمونه پارلمان انگلستان بعد از<br />

اصلاحات ١٩٧٩ شانزده کميسيون دايمی دارد که هريک به بررسی و امور وزارتخانه يا وزارت خانه هايی<br />

می پردازد.‏ اين کميسيون ها عبارت اند از:‏<br />

وزارت مربوطه<br />

نام کميسيون<br />

شماره<br />

وزارت زراعت،‏ ماهی گيری و موادعذايی<br />

زراعت<br />

وزارت فرهنگ،‏ مطبوعات و سپورت<br />

فرهنگ،‏ مطبوعات و سپورت<br />

وزارت دفاع<br />

دفاع<br />

وزارت آموزش و کاريابی<br />

آموزش و کاريابی<br />

وزارت محيط زيست،‏ ترانسپورت و محلات<br />

محيط زيست،‏ ترانسپورت و امور محلی وزارت خارجه و کشورهای مشترک المنافع<br />

روابط خارجی<br />

وزارت صحت عامه<br />

صحت<br />

وزارت داخله و دادستان کل.‏<br />

امورداخله<br />

وزارت انکشاف بين المللی<br />

انکشاف بين المللی<br />

دفتر امورآيرلند شمالی<br />

امور آيرلند شمالی<br />

دفتر ساينس و تکنالوژی<br />

ساينس و تکنالوژی<br />

دفتر امورسکاتلند<br />

امورسکاتلند<br />

دفتر ضمانت های اجتماعی<br />

ضمانت های اجتماعی<br />

دپارتمنت تجارت و صنعت<br />

تجارت و صنعت<br />

وزارت خزانه،‏ گمرکات و در آمد ملی<br />

خزانه<br />

دفتر امور ويلز<br />

امور ويلز<br />

١٩<br />

ولی اين قاعده همانطوری که گفته آمد،‏ هميشه مراعات نمی شود،‏ چون فعاليت يک کميسيون می تواند چندين<br />

وزارتخانه را تحت پوشش قرار دهد.‏<br />

اين کميسيون ها حق دارند درصورت ضرورت به تشکيل کميسيون های فرعی نيز اقدام نمايند.‏ نحوه گزينش<br />

و انتخاب اعضای اين کميسيون ها طوری در نظر گرفته شده است تا تناسب نفوس احزاب و جريان های<br />

مختلف در پارلمان را منعکس ساخته و اصل تخصص را مراعات نمايد.‏<br />

نحوه تعيين اعضا و رييس اين کميسيون ها در کشورهای مختلف از هم متفاوت اند.‏ دربرخی از کشورها<br />

توسط رييس،‏ دربرخی ديگر توسط رای نمايندگان و درپاره ای هم توسط کميسيون مخصوص برگزيده می<br />

شوند.‏ رياست هم گاهی با انتخاب و گاهی به مسن ترين عضو يا قديمی ترين عضو پارلمان تعلق می گيرد.‏<br />

٢. کميسيون های موقت<br />

19 . How Parliament Works page 213.


□ ١٤٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

کميسيون های موقت،‏ به آن دسته از کميسيون ها اطلاق می شود که به اثر نياز مشخص برای بررسی يک<br />

موضوع از اعضای متخصص و عالم در همان موضوع تشکيل می شوند و با اتمام کار و ارايهء راپور به<br />

مجلس کارشان پايان می يابد.‏ اعضای اين کميسيون ها توسط هيئت رييسه يا ديگر بخش های پارلمان با در<br />

نظرداشت گرايش های مختلف پارلمان تعيين می گردد و کار اين نوع کميسيون ها با اتمام گزارش پايان می<br />

يابد.‏<br />

نوع ديگر کميسيون ها،‏ در پاره ای از کشورها کميسيون های بررسی و تحقيق است که در بيشتر موارد به<br />

رسيدگی به اتهام عليه نمايندگان می پردازد.‏<br />

نوع ديگر کميسيون هم کميسيون های مشترک از هرد ومجلس است که در صورت اختلاف در تقنين ميان<br />

دو مجلس به حل اين موضوع می پردازد که در بخش قانونگزاری به آن خواهيم پرداخت.‏<br />

مبحث سوم<br />

وظايف پارلمان<br />

٢٠<br />

٢١<br />

.١<br />

پارلمان به مثابه يکی از عمده ترين نهادهای دموکراتيک،‏ وظايف و مسووليت های دارد که بايد هريک<br />

جداگانه مورد بررسی و تحليل قرار گيرند.‏ عده ای از نويسندگان برين تاکيد دارند که عمده ترين وظيفه<br />

پارلمان قانون گزاری است و نمايندگان به صورت عمده بايد به انجام همين وظيفه بپردازند.‏<br />

ولی پارلمان در جهان معاصر در پهلوی قانونگزاری که از عمده ترين وظايف اين نهاد به شمار می رود،‏<br />

وظايف ديگری هم دارد که در اهميت خود کمتر از قانونگزاری نيستند.‏ در مجموع بررسی و تشريح اين<br />

وظايف است که می تواند تصوير کامل تر و خواناتری از پارلمان،‏ اهميت و نقش آن در دنيای معاصر<br />

ارايه نمايد که در ذيل به تشريح پاره ای از اين وظايف می پردازيم:‏<br />

قانونگزاري<br />

قانونگزاری يکی از عمده ترين وظايف پارلمان به حساب می رود.‏ قوانين هميشه در پارلمان مطرح می<br />

شود،‏ مورد بحث و ارزيابی قرارمی گيرد و باکسب مشروعيت از سوی نمايندگان مردم با طی مراحل خاص<br />

مورد تصويب قرار می گيرد.‏<br />

نقش پارلمان ها در زمينه قانونگزاری با توجه به نقش قوه اجراييه و نقش اساسی احزاب تا حدی در برخی<br />

از کشورها کمرنگ شده است،‏ ولی به رغم آن،‏ از نقش پارلمان در روند قانونگزاری با توجه به قدرت<br />

اصلاح لوايح پيشنهادی حکومت،‏ ابتکار،‏ مداقه،‏ بحث و بررسی يا لغو و تاخير لوايح و طرح های قانونی<br />

نمی توان چشم پوشيد.‏<br />

اين بحث خيلی کوتاه در مورد قانونگزاری را با اشاره های مختصر به پاره ای از موارد مهم روند<br />

قانونگزاری چون حاکميت قوه مقننه،‏ محدويت صلاحيت قانونگزاری و بالآخره ارايه تصويری از شکل<br />

گيری قانون در پارلمان پی می گيريم.‏<br />

•<br />

حاآميت قوه مقننه<br />

در بحث تفکيک قوا ملاحظه نموديم،‏ که وظيفه قانون گزاری از وظيفه اجراييه و قضاييه متمايز است و<br />

اعمال اجراييه و قضاييه بايد در قالب قانونگزاری قوه مقننه شکل و قالب بگيرد.‏<br />

پارلمان به عنوان رکن اساسی نظام های دموکراتيک و نماينده حاکميت ملی وظيفه قانونگزاری را به عهده<br />

دارد.‏ در مورد اينکه قانون چی را گويند اشکالاتی وجود دارد که نمی توان در اين خلاصه به آن پرداخت،‏<br />

ولی در برخی ‏"از آثار و رسالات حقوق اساسی و علم سياست،‏ قانون را نتيجه و ماحصل کار قوه مقننه<br />

دانسته اند.‏ قانون گزاری براين اساس،‏ اعمالی است که مجالس مقننه،‏ برای وضع قواعد عمومی و غير<br />

شخصی انجام می دهند."‏<br />

در تهيه اين بخش از منابع ذيل بخش کميسيون ها استفاده شده است:‏<br />

20<br />

.<br />

Comparative Government and Politics An Introduction, page187-188,<br />

World Constitutions full view at a glance, Politics page 304-305,<br />

،Comparative Government page 260-261<br />

.480-49<br />

21<br />

.<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

و<br />

.۴٩٢<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص


□ ١٤٣ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

ولی با توجه به موارد قانون گزاری توسط قوه اجراييه،‏ وضع آيين نامه ها توسط کابينه،‏ تصاميم مجالس<br />

موسسان،‏ وضع قوانين توسط همه پرسی يا وضع قوانين در حالت اضطرار،‏ نمی توان،‏ قانونگزاری را تنها<br />

در حيطه صلاحيت پارلمان خلاصه نمود.‏<br />

کشورهای که قانون اساسی مدون دارند،‏ محدوده صلاحيت و حاکميت پارلمان را در عرصه تقينين روشن<br />

ساخته اند.‏ به اين معنی که پارلمان در چه مواردی می تواند قانون وضع کند،‏ کدام موارد را می تواند<br />

اصلاح کند و از چه محدوده های نمی تواند پافراترگذارد.‏ در اين آشورها پارلمان صلاحيت و محدوده<br />

حاکميت خود را از قانون اساسی می گيرد.‏<br />

درکشورهای که قانون اساسی مدون ندارند اصل برحاکميت قوه مقننه استوار است و پارلمان بدون هيچ<br />

محدوديتی می تواند به وضع يا ابطال هر قانونی اقدام نمايد و ساير بخش ها ملزم به اجرای قوانينی اند که از<br />

سوی پارلمان وضع می شود و هيچ ارگان حق ابطال يا وضع قوانين مخالف قوانين پارلمان را ندارد.‏<br />

•<br />

.١<br />

.١<br />

.٢<br />

محدوده صلاحيت قانونگزاري<br />

همانطوری که در بالا متذکر شديم،‏ در نظام های که قانون اساسی مدون دارند،‏ صلاحيت های پارلمان در<br />

عرصه تقنين در پاره ای موارد محدود ساخته شده است.‏ پيشنهاد علمای حقوق اساسی هم برای بيرون رفت<br />

از اين معضله اين است تا فهرستی از وظايف پارلمانی که اقتضای وضع قوانين دارد تهيه و ديگر مسايل به<br />

قوه اجراييه واگذارده شود.‏<br />

مطابقت قوانين با اساسات دين مقدس اسلام در قوانين اساسي آشورهاي اسلامي،‏ مراعات حقوق بشر و<br />

ميثاق های بين المللی،‏ حقوق سازمان های بين المللی و منطقوی همه محدوديت هايی است که در قوانين<br />

اساسی کشورها در عرصه تقنين در نظر گرفته شده است و پارلمان بايد اين محدوديت ها را مراعات نمايد.‏<br />

طرح قانون يا ابتكار پيشنهاد قانون<br />

قانون از سوي آي و آدام مرجع پيشنهاد مي شود،‏ يا آدام مرجع حق ابتكار پيشنهاد قانون را دارد؟ اين اولين<br />

سوالي است آه در روند قانونگزاري به مثابه نخستين گام مطرح مي شود.‏ پيشنهاد قانون همان متن يا<br />

چارچوب اساسي قانون است آه از سوي يك مرجع مطرح مي شود تا با طي مراحل به قانون تبديل شود.‏<br />

آشورهاي مختلف در زمينه پيشنهاد قانون روش هاي متعدد در پيش دارند،‏ ولي رايج ترين روش معمول در<br />

اين زمينه اين است که پيشنهاد قانون از دو مرجع منشا مي گيرد.‏<br />

از سوي نمايندگان پارلمان<br />

از سوي قوه اجراييه<br />

١. طرح قانون از سوي نمايندگان<br />

نمايندگان پارلمان به صورت انفرادي و جمعي حق پيشنهاد طرح قانون را دارند.‏ پيشنهادي آه از سوي<br />

نماينده يا نمايندگان پارلمان مطرحي مي شود،‏ به نام طرح قانون يا<br />

شود.‏<br />

آشورهاي مختلف در اين زمينه روش هاي متعدد دارند،‏ به طور نمونه در امريكا طرح را بايد نماينده به<br />

صورت انفرادي و به نام خود تقديم آند،‏ در بريتانيا نيز نماينده حق دارد طرح را به نام خود در يكي از<br />

مجالس ثبت و تقديم آند.‏ در برخي از آشورها ابتكار فردي قابل قبول نيست و بايد طرح پيشنهادي را تعداد<br />

مشخصي از نمايندگان امضاء و تاييد آنند تا به مجلس راه يابد.‏<br />

در نظام هاي دومجلسي حق ابتكار تاحدي با توجه به قوانين آشورها پيچيده به نظر مي رسد.‏ در عده اي از<br />

نظام ها هردو مجلس از حق مساوي در تقديم طرح برخوردار اند و در برخي چنين نيست.‏ در مورد ابتكار<br />

قوانيني آه پيامد مالي داشته باشد صلاحيت به عهده مجلس اول يا مجلس نمايندگان است و مجلس دوم در اين<br />

زمينه در اآثر آشورها صلاحيت ندارد.‏<br />

Bill) (Private Member ياد مي<br />

.٢<br />

تقديم لايحه از سوي قوه اجراييه<br />

تقديم طرح قانون تنها به نمايندگان پارلمان محصور نيست،‏ بلكه قوه اجراييه،‏ وزارتخانه ها و آابينه در همه<br />

نظام ها چه رياستي،‏ چه پارلماني و يا شبه رياستي به تقديم طرح قانون اقدام می نمايند.‏<br />

متن تهيه شده از سوي قوه اجراييه به پارلمان را لايحه قانون مي گويند.‏ قوه اجراييه با توجه به اينكه امورات<br />

روزانه نظام را به پيش مي برد و از امكانات فني فوق العاده چشمگير درعرصه هاي مختلف فني و آاري<br />

برخورداراست،‏ مي تواند در عرصه تقديم لايحه قانون گام هاي ارزنده و مثبت بردارد.‏


□ ١٤٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

٢٢<br />

با در نظرداشت نظام حزبي و اآثريت حزب حاآم در پارلمان،‏ قوه اجراييه در زمينه تقنين بيشترين ابتكار را<br />

به دست دارد و آمتر اتفاق مي افتد لوايح تقديم شده قوه اجراييه از سوي پارلمان رد گردد.‏ ولي اين به اين<br />

معني نيست آه تمام لوايح حكومت بدون بحث و تنقيح تصويب مي شوند.‏<br />

در اآثر آشورها رييس دولت در پيام سالانه اش يا درجريان افتتاح پارلمان جديد اولويت ها و فهرست قوانين<br />

پيشنهادي حكومت را به پارلمان عرضه مي آند و پارلمان در زمينه اقدام مي نمايد.‏ به طور نمونه در<br />

انگلستان ملكه هنگام افتتاح پارلمان جديد فهرستي از قوانيني را آه بايد تصويب شود متذآر مي شود و<br />

پارلمان در پاسخ به تهيه طرح و جوابيه اقدام مي آند.‏<br />

در مورد اينكه آيا آميسيون هاي دايمي مجلس حق تقديم طرح يا ابتكار تقديم طرح قانون را دارند ياخير؟ از<br />

آشور تا آشوري فرق مي آند،‏ دربرخي از آشورها آميسيون ها اين حق را دارند و در برخي ديگر ندارند.‏<br />

•<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

چگونگي تصويب قوانين<br />

بعد از برداشتن گام هاي نخستين در عرصه تقنين،‏ نوبت چگونگي تصويب فرا مي رسد.‏ در ذيل تلاش مي<br />

آنيم يك تصوير عمومي از نحوه تصويب قانون در پارلمان هاي دنيا ارايه نماييم.‏ البته بايد توجه داشت آه<br />

اين عمليه در آشورهاي مختلف درجزئيات از هم فرق مي آنند.‏<br />

تذآر چند موضوع آه قبل از تصويب و يا درجريان تصويب قانون در اآثر پارلمان ها و با شيوه هاي<br />

مختلف مراعات مي گردد،‏ پيش از پرداختن به عميله تصويب قانون ضروري به نظر مي رسد،‏ آه عبارت<br />

اند از:‏<br />

مشوره هاي بيرون از پارلمان<br />

اين مشوره ها ممكن است قبل از تقديم لايحه يا طرح صورت بگيرد و ممكن است در مرحله تقديم به<br />

آميسيون با اشخاص حقيقي و حقوقي انجام شود.‏ آميسيون ها مي توانند با احضار افراد و نمايندگان نهاد ها<br />

و موسسات مختلف ديدگاه هاي آنان را در زمينه بشنوند و اين روند بر شكل گيري قانون تاثير به سزا دارد.‏<br />

دستور آار جلسات پارلمان<br />

يكي از عمده ترين مسايل تهيه و تنظيم دستورآار جلسات پارلمان است.‏ دستورآار مجلس آه در نظامنامه<br />

مشخص مي شود يا توسط هيئت رييسه،‏ يا قوه اجراييه يا طبق در خواست مجلس يا به اشتراك نمايندگان<br />

حزب بر سراقتدار و احزاب اقليت سازماندهي مي شود.‏ قرار دادن طرح ها و لوايح در دستور آار مجلس و<br />

انتخاب زمان از مهم ترين اقداماتي است آه مي تواند در زمينه تصويب يا عدم تصويب قانون نقش بازي<br />

آند.‏ حكومت در اين زمينه به ويژه در نظام هاي آه اصل برهمكاري قوا قراردارد،‏ دست بالايي دارد.‏<br />

حد نصاب،‏ اآثريت ساده يا مطلق<br />

درپارلمان بايد تصاميم به اآثريت آراء گرفته شود.‏ نمايندگان بايد خود حضور داشته باشند و راي بدهند.‏ با<br />

توجه به همين اصل حد اقل لازمي براي حضور نمايندگان در نظرگرفته شده است تا جلسه از قانونيت<br />

برخوردار شود.‏<br />

در آشورهاي چون آرژانتين،‏ بلژيك حضور نصف جمع يك ضروري است.‏ در اتريش،‏ آستراليا و يونان<br />

حضور يك سوم آل نمايندگان لازمي است و در انگلستان و آيرلند حضور چهل نماينده براي اتخاذ تصميم<br />

لازم است.‏<br />

همانطوري آه ملاحظه شد حد نصاب براي تصويب قانون در آشورهاي مختلف از هم فرق مي آند.‏ ولی<br />

دربرخي موارد مهم چون تعديل قانون اساسي،‏ يا تشكيل نهاد،‏ مسايل مالي و قراردادهاي بين المللي حضور<br />

تعداد معيني از آل نمايندگان مجلس براي تصويب قانون لازمي است.‏<br />

نحوه رأي گيري<br />

از مسايل مهم ديگر در روند قانونگزاري و آارهاي مجلس نحوه رأي گيري است.‏ بعد از بررسي مسايل در<br />

پارلمان و بروز اختلافات ميان نمايندگان،‏ راه حل عادلانه و دموآراتيك مسئله رأي گيري است تا موضوع به<br />

نتيجه برسد.‏ رأي گيري در پارلمان ها جز در مورد تعيينات هيئت رييسه يا برخي از امورات خاص،‏ به<br />

صورت علني انجام مي گيرد.‏ در ذيل تعدادي از روش هاي معمول رأي دهي در آشورهاي متعدد را بر مي<br />

شمريم،‏ تا تصويري از اين موضوع براي خواننده ارايه نماييم:‏<br />

22<br />

.<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

.۵٠٩


□ ١٤٥ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

بلند آردن دست:‏ آساني آه موافق اند يكبار دست بلند مي آنند و آساني مخالف اند بار<br />

ديگر يا در همان يكبار معلوم مي شود.‏<br />

شفاهي:‏ با گفتن بلي يا نخير.‏<br />

با ايستادن و نشستن:‏ ايستادن براي تصويب و نشستن براي رد.‏<br />

تقسيم به مخالف و موافق:‏ موافقان چون انگلستان از طرف راست رييس مجلس بيرون<br />

مي شوند و مخالفان از سمت چپ رييس و آارمندان پارلمان نام هاي آنان را ياد داشت<br />

مي آنند.‏<br />

انداختن رأي در صندوق:‏ صندوق هايي را درپارلمان دور مي دهند و نمايندگان رأي<br />

خويش را در آن مي ريزند،‏ معمولا از رنگ سفيد براي موافقت و از رنگ سياه براي<br />

مخالفت استفاده مي شود.‏<br />

رأي دهي الكترونيكي:‏ اين روش با فشار دادن دآمه اي انجام مي گيرد و نتايج به سرعت<br />

به نمايش گذاشته مي شود.‏ اين شيوه در اآثر پارلمان ها مورد استفاده است.‏<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

•<br />

.۵<br />

نحوه تصويب در نظام هاي دومجلسي<br />

آخرين موضوعي آه به آن اشاره بايد آرد،‏ نحوه تصويب قانون در نظام های دو مجلسی است.‏ در نظام<br />

هاي دومجلسي قانون بايد به تصويب هردو مجلس برسد.‏ در آشورهاي آه هردو مجلس صلاحيت<br />

مساوي دارند مسئله قابل ذآري نيست،‏ قانون مي تواند جز در موارد مالي از هريكي از مجلسين نشات<br />

و راه مشابه را تا تصويب و توشيح بپيمايد.‏<br />

ولي در نظام هايي آه مجلسين صلاحيت مساوي ندارند اين مسئله فرق مي آند.‏ قانون دربرخي موارد<br />

بايد از مجلس اول نشأت آند،‏ مجلس دوم حق رد ندارد و بايد نقش مشورتي ايفا آند و در صورت لازم<br />

مجلس اول مي تواند با تصويب قانون با يك نصاب معين قانوني را به رغم مخالفت مجلس دوم تصويب<br />

نمايد و مسايلي از اين قبيل.‏<br />

راه حل اختلاف هر دومجلس گاهي آميسيون مشترك و گاهي هم نشست مشترك مجلسين است آه در<br />

قوانين اساسي آشورهاي مختلف به اين قضيه پرداخته شده است.‏<br />

البته قابل تذکر می دانم که برخی از قوانين نيازمند تصويب عاجل اند و کشورهای مختلف در اين باره<br />

اولويت هايی را در نظر دارند تا برخی از قوانين زودتر به تصويب برسد.‏<br />

.٢<br />

عمليه تصويب<br />

با تذآر اين مطالب مي رسيم به چگونگي عمليه تصويب قانون در پارلمان.‏<br />

مختصر هر نوبت و ارايه جدولی در آخر مقاله به بررسي مي گيريم:‏<br />

اين روند را با شرح<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

قرائت اول<br />

بعد از تكميل ‏"طرح"‏ يا ‏"لايحه"‏ و ثبت و اعلان آن،‏ اولين گام قرائت آن در مجلس است.‏ مسوده در مجلس<br />

قرائت مي شود،‏ گاهي بدون اينكه مورد بحث قرار گيرد به آميسيون راجع مي شود و گاهي در مورد بحث<br />

و رأي گيري صورت مي گيرد.‏ دربرخي از آشورها اين يك مرحله نمايشي براي آغاز آار به شمار مي<br />

رود.‏<br />

آميسيون<br />

بعد از قرائت اول،‏ طرح يا لايحه به آميسيون دايمي مربوطه در مجلس سپرده مي شود.‏ آميسيون به مطالعه<br />

و بررسي دقيق پرداخته و گزارش آار خويش را با مقدمه يا موخره توجيهي به مجلس تقديم مي آند.‏<br />

قرائت دوم<br />

نمايندگان در اين مرحله بعد از به دست آوردن گزارش و آار آميسيون به مطالعه دقيق و ماده به ماده طرح<br />

يا لايحه اقدام مي آنند.‏ نمايندگان با توجه به دستور آار جلسه و وقتي آه در خدمت هريك گذاشته مي شود به<br />

ابراز نظر در مورد قانون مي پردازند.‏ بعد از بحث و غور اگر همه موافق بودند در مورد رأي گيري<br />

صورت مي گيرد.‏ اگر بازهم اختلافي در زمينه باقي بود،‏ لايحه يا طرح بار ديگر براي اصلاح نهايي متن و<br />

گنجانيدن نظرات نهايي مجلس به آميسيون مربوطه راجع مي گردد و بعد از بازبيني براي سومين بار به<br />

مجلس ارايه مي شود.‏<br />

۴. قرائت سوم


□ ١٤٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

٢٣<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۵<br />

.۶<br />

قرائت سوم مرحله نهايي در روند بررسي و نهايي شدن مسوده قانون است.‏ در اين مرحله نمايندگان با<br />

ملاحظه آخرين اصلاحات وارد شده در متن از سوي آميسيون،‏ به بحث پرداخته در مورد به رأي دهي مي<br />

پردازند.‏ با تكميل رأي و تصويب قانون،‏ در نظام هاي دومجلسي قانون به مجلس بعدي ارسال مي گردد و<br />

تقريباً‏ عين مراحل را مي پيمايد.‏ در صورت اختلاف آميسيون مشترك هر دو مجلس به حل اختلاف اقدام مي<br />

آند.‏ اگر مجلس اول اصلاحات و تعديلات را نپذيرفت مي تواند با نصاب بالا تري آه در قانون اساسي درج<br />

است،‏ قانون را مورد تصويب قرارداده و بدون توجه به مخالفت مجلس دوم آن را به رييس دولت براي<br />

توشيح بفرستد.‏ البته اين موضوع در آشورهاي آه مجالس از صلاحيت هاي مساوي برخوردار اند فرق مي<br />

آند.‏<br />

آميسيون مشترك هرد ومجلس<br />

در صورت اختلاف مجلسين در مورد قانون و رفت و برگشت متن قانون ميان هردومجلس و نرسيدن به<br />

توافق آلي،‏ آميسيون مشترآي با اعضاي مساوي از هردو مجلس تعيين مي شود تا به حل مسئله اقدام آند.‏<br />

توشيح رييس دولت و انفاذ قانون<br />

پس از طي اين مراحل در پارلمان،‏ قانون براي توشيح به رييس قوه اجراييه،‏ رييس جمهور يا پادشاه،‏<br />

فرستاده مي شود تا آن را توشيح نمايد.‏<br />

در اآثر آشورها رييس دولت چند روز معين وقت دارد تا آن را توشيح نمايد،‏ يا اگر ايرادي دارد آن را توام<br />

با ايراداتش دوباره به پارلمان بفرستد.‏ اگر تا مدت معين رييس دولت به توشيح يا رد اقدام نكند قانون به<br />

صورت طبيعي توشيح شده و الزامي پنداشته مي شود.‏<br />

بعد از امضا يا توشيح،‏ قانون در جريده رسمي دولت به نشر مي رسد و درهمه دستگاه ها و نهادهاي دولتي<br />

شكل الزامي و اجرايي به خود مي گيرد.‏<br />

•<br />

.٢<br />

روش هاي ديگر تقنين<br />

همانطوري آه در بالا متذآر شديم،‏ قانون گزاري تنها در حيطه صلاحيت پارلمان محدود نبوده بلكه راه هاي<br />

ديگري هم براي تقنين در نظام هاي دموآراتيك در نظرگرفته شده است،‏ آه از جمله مي توان از:‏<br />

همه پرسي يا ريفراندم<br />

حالت اضطرار<br />

دوره انتقال<br />

نام برد،‏ آه با استفاده از هردو روش در حالت هاي خاص طبق و رهنمود قانون اساسي آشورها به وضع<br />

قانون اقدام مي آنند،‏ يا گاهی هم حکومت از پارلمان می خواهد در زمينه ويژه ای برايش حق تقنين تفويض<br />

کند،‏ البته قابل تذکر است که قوانين وضع شده درحالت اضطرار و يا انتقال دوباره به پارلمان برای تصويب<br />

يا رد ارايه می گردد.‏<br />

نمايندگی<br />

‏"پارلمان ها در ايجاد رابطه ميان حكومت و مردم نقش اساسي ايفا مي آنند،‏ درقرن هژدهم اين اصل به<br />

صورت شعاري از سوي ١٣ مستعمره امريكايي آه عليه سلطه بريتانيا قيام آرده بودند چنين ابراز گرديد:‏<br />

مالياتي بدون نمايندگي نمي تواند وضع گردد."‏ ، درپي ارايه ديدگاه هاي سياسي مترقي آه مردم را منشا<br />

حاآميت ملي قرار مي داد و بر اصل مشارآت مردم در امور متعلق به سرنوشت شان تاآيد داشت و تحولات<br />

تاريخي،‏ پارلمان ها به نهادهاي نماينده و ممثل اراده مردم تبديل شدند و از آمال و خواست هاي مردم و<br />

موآلان خويش به دفاع و حمايت برخاستند.‏<br />

وجود پارلمان منتخب به شيوه دموآراتيك درجهان امروز يكي از اجزاي انفكاك ناپذير نظام هاي دموآراتيك<br />

به حساب مي رود.‏ دولت-آشوري بدون پارلمان منتخب در زمره نظام هاي دآتاتوري است آه نقش مردم در<br />

تعيين سرنوشت شان توسط عده اي محدود تعيين مي گردد.‏<br />

پارلمان در واقع نمونه اي از جامعه در شكل آوچكتر آن است.‏ نمايندگان با پيشينه هاي مختلف،‏ ديدگاه هاي<br />

متعدد،‏ سطح تحصيل و سواد متفاوت،‏ سن و سال و تجربه نابرابر،‏ نژادها و اقوام گوناگون و ثروت ها و<br />

اندوخته های متفاوت تحت سقف نهادي به نام پارلمان نمودي از جامعه را با تفاوت های که در خود نهفته<br />

دارد به نمايش مي گذارند و با اين تنوع و تعدد به نمايندگی و<br />

23<br />

.Politics page 298


□ ١٤٧ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

٢٤<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

٢٥<br />

.٣<br />

دفاع از خواست ها و منافع عموم بر می خيزند.‏<br />

انتخاب دوره اي نمايندگان پارلمان در هرچند سال،‏ رابطه مستمر با موآلين در حوزه هاي انتخابي،‏ مراقبت<br />

از عملكرد حكومت،‏ جلب توجه مسوولين حكومتي به امورات مردم و وضع قوانين به نفع عام جامعه،‏ اصل<br />

نمايندگي و رابطه پارلمان با مردم و حكومت را در يك نظام سياسي سالم به نمايش مي گذارد.‏<br />

موضوع اينكه نمايندگان چگونه مي توانند وظيفه نمايندگي از عام مردم را در ساختار سياسي و امورات<br />

دولت به وجه احسن اداء نمايند،‏ هميشه مورد توجه قرارداشته است.‏ آشورهاي مختلف با توجه به پيشينه<br />

تاريخي و فرهنگي خود،‏ در اين زمينه راه هاي مختلف پيموده اند.‏ در برخي آشورها پارلمان بدون توجه به<br />

گرايش هاي حزبي نقش فعال تر و آزادتر بازي مي آند و در برخي ديگر،‏ نظام حزبي قوي فعاليت نمايندگان<br />

را آه از طريق حزب به پارلمان راه يافته اند،‏ هدايت و رهبري مي آند.‏<br />

درگذشته ها،‏ به ويژه در نظام پارلمان انگلستان،‏ مردم برنمايندگان خود اعتماد تام داشتند و نمايندگان با<br />

آزادي و برپايه عقل و خرد خود در مسايل به قضاوت مي نشستند.‏ باگذشت زمان و تقويه نظام حزبي در<br />

اآثر آشورها،‏ اين امر تضعيف شد و نمايندگان مجبور اند از تصاميم احزاب پيروي نمايند.‏ در نيوزيلند<br />

نمايندگان حزب آارگر بايد ورق تعهدي را امضا آنند آه از تصامييم حزب حمايت مي آنند.‏ در هندوستان<br />

اگر نماينده اي برخلاف حزب خود رأي بدهد آرسي اش را درپارلمان از دست مي دهد.‏<br />

درآشورهاي ديگري چون ايالات متحده امريكا آه نفوذ احزاب درآانگرس و مجلس نمايندگان به حد<br />

آشورهاي ديگر قابل لمس نيست،‏ نمايندگان توجه بيشتري به امور حوزه هاي انتخابي دارند.‏ ‏"در فرانسه و<br />

جرمني درضمن وابستگي و تعهد حزبي منافع ملي و مردم بايد در تصميم گيري ها مورد توجه قرار گيرد،‏<br />

چون قانون اساسي اين آشورها تصريح دارد آه نمايندگان پارلمان به ملت متعهد اند نه به گروهي در ميان<br />

ملت."‏<br />

به رغم انضباط حزبي و منافع حوزه های انتخابی،‏ نفوذ گروه هاي فشار،‏ گروهاي با منافع خاص در جامعه<br />

و نقش ‏"لابي ها"‏ را نمي توان در پروسه تصميم گيري نمايندگان در شرايط معاصر ناديده گرفت.‏<br />

به هرحال پارلمان نمايندگی بالنيابه را که يکی از اصول نظام های دموکراتيک به حساب می رود،‏ به انجام<br />

می رساند.‏<br />

بررسی و نظارت<br />

درپهلوي قانونگزاري و نمايندگي،‏ وارسي و مداقه يا نظارت بر عملكرد قوه اجراييه يكي از مهمترين وظايف<br />

پارلمان هاي معاصر به حساب مي رود.‏ عمليه نظارت پارلمان را قادر مي سازد با در نظرداشت اصل<br />

مسووليت قوه اجراييه در مقابل پارلمان،‏ به بررسي و نظارت قوه اجراييه در بخش هاي مختلف بپردازد.‏<br />

درپارلمان ها و نظام هاي مختلف،‏ عمليه نظارت و وارسي به روش هاي مختلف انجام مي شود،‏ ولي معمول<br />

ترين اين روش ها،‏ از سه طريق ذيل به انجام مي رسند:‏<br />

سوال<br />

نماينده مي تواند به طور شفاهي يا مكتوب از هريك از وزرا يا اعضاي حكومت سوال نمايد.‏ در مقابل وزير<br />

يا طرف حكومت مجبور است به سوال نماينده پاسخ بدهد.‏ اين پاسخ مي تواند شفاهي باشد يا به طور مكتوب<br />

ارايه گردد.‏ در آشور بريتانيا،‏ عمليه سوال از وزرا و صدر اعظم معمول است و صدر اعظم هفته يكبار در<br />

مقابل پارلمان حاضر شده و به سوالات حزب مخالف و همچنان اعضاي حزب خودش پاسخ مي گويد.‏<br />

دربرخي از آشورها گاهي بعد از ارايه پاسخ به سوالات مطرح شده رأي گيري نيز صورت مي گيرد تا<br />

ميزان اعتماد نمايندگان را به حكومت به نمايش بگذارد.‏<br />

مباحثات اضطراري<br />

نمايندگان مي توانند براي محاسبه دولت،‏ با طي نمودن مقررات ويژه،‏ از پارلمان بخواهند در مورد مسئلهء<br />

خاصي به بحث بپردازد و آارآرد حكومت در همان زمينه را مورد بررسي قرار دهد.‏ اين عمل در بريتانيا<br />

و اآثر آشورهاي عضو آشورهاي مشترك المنافع عملي مي شود.‏<br />

تشكيل آميسيون هاي بررسي<br />

پارلمان مي تواند براي تحقيق موثر در مورد عملكرد حكومت يا مسئلهء ويژه اي به تشكيل آميسيون بررسي<br />

اقدام آند.‏ اين آميسيون مي تواند با احضار طرف مقابل و سوال از وي به بازخواست و آشف حقايق اقدام<br />

24 . Comparative Government and Politics An Introduction page190<br />

25<br />

.<br />

همان مرجع.‏


□ ١٤٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.۴<br />

نمايد.‏ آانگرس امريكا به ويژه مجلس سنا،‏ در تشكيل آميسيون هاي بررسي از قدرت و توانايي بالايي<br />

برخوردار است.‏ آشورهاي ديگر جهان نيز براي محاسبه دولت و بررسي آارآردهايش به اين روش متوسل<br />

مي شوند.‏<br />

استخدام سياسی يا تربيه سياستمداران<br />

يكي از وظايف فرعي پارلمان،‏ تربيه سياستمداران يا استخدام سياسي است.‏ پارلمان مكان مناسبي براي رشد<br />

استعداد هاي سياسي و سياستمدران حرفوي در آشور است.‏ عضويت پارلمان مي تواند استعداد هاي مساعدي<br />

را به اين سمت سوق دهد.‏<br />

به طور طبيعي از ميان پارلمان استعدادهاي خوبي رشد نموده و در عرصه سياست گذاري،‏ تقنين و<br />

امورسياسي آشور مي درخشند.‏ نخست وزيران،‏ وزرا و گاهي روساي جمهور از ميان اعضاي پارلمان به<br />

ظهور مي رسند.‏<br />

گرچه وآيل بودن هنوز به عنوان يك حرفهء دايمي مطرح نيست،‏ ولي بيشترين اعضاي پارلمان در<br />

آشورهاي دموآراتيك براي مدت طولاني ٢٠ سال در اين مقام به آار و فعاليت مي پردازند و<br />

حرآت هاي وجود دارد تا عضويت پارلمان نيز به يك حرفه تبديل شود.‏<br />

با آسب تجربهء طولاني در آرسي نمايندگی و راه يافتن اعضاي جديد به پارلمان و انتقال اعضاي قبلي به<br />

ديگر وظايف،‏ عمليه تربيه سياستمدران و استخدام سياسي به طور طبيعي در جامعه به انجام مي رسد.‏<br />

١۵ الي<br />

.۵<br />

.۶<br />

مشروعيت بخشيدن<br />

پارلمان ها به نمايندگي از مردم،‏ برقوانين و تصاميمي آه از سوي حكومت گرفته مي شود،‏ با اجماع اآثريت<br />

مهر تاييد مي گذارند.‏ قوانين و تصاميمي آه بعد از طي مراحل در پارلمان به منصه اجرا گذاشته مي شود،‏<br />

بدون ترديد از مشروعيت و پذيرش برخوردار مي گردد.‏<br />

شايد به همين دليل است آه در دآتاتور ترين نظام ها هم نوعي از پارلمان و نمايندگي از مردم براي<br />

مشروعيت بخشيدن به نظام و حاآميت وجود دارد.‏<br />

نشست ها و مباحثات علني پارلما،‏ جريان تحقيقات آميسيون هاي مجلس و نشر اين جريانات از طريق<br />

مطبوعات و راديو وتلويزيون،‏ نقش موثري در بلند بردن سطح آگاهي و رشد سياسي مردم و مشروعيت<br />

بخشيدن به تصاميم پارلمانی و حکومتی بازي مي آند.‏<br />

آگاهي عموم مردم از جريان آار پارلمان و بازخواست حكومت در موارد مختلف خود به مشروعيت و<br />

مقبوليت نظام ميفزايد و نقش پارلمان را به عنوان مشروعيت بخشنده متمايز و برجسته مي سازد.‏<br />

بحث در موضوعات مهم<br />

پارلمان به مثابه نماينده مردم وظيفه دارد در مسايل عمده و مهم ملی به بحث و تبادل نظر بپردازد.‏ بحث<br />

پيرامن مسايل ملی و مهم،‏ گاهی به خواست حکومت و جلسه عادی يا اضطراری پارلمان و گاهی هم به<br />

خواست خود پارلمان،‏ حزب مخالف يا در خواست تعداد مشخصی از نمايندگان صورت می گيرد.‏<br />

در همچو مواردی حکومت پارلمان را به صورت دقيق در جريان موضوع قرار داده و خواهان تصميم<br />

مشترک و جمعی يا نظر و مشوره پارلمان در زمينه می شود.‏<br />

در صورتی که حزب مخالف يا نمايندگان خواهان تشکيل جلسه پارلمان و بحث پيرامن مسئله ای شده باشند،‏<br />

موضوع مورد نظر خويش را مطرح نموده و خواهان نظر حکومت يا تغيير موضع حکومت در زمينه می<br />

شوند.‏<br />

بحث و ابراز نظر پيرامن مسايل عادی و روزانه در پارلمان يک امرعادی است و در مراحل مختلف به<br />

انجام می رسد.‏ پخش جريان اين مباحثات برای مردم،‏ به ويژه در برخی از کشورها که به صورت زنده و<br />

مستمر و از سوی شبکه های خاص پارلمان به نشر می رسد،‏ در رشد آگاهی و در جريان قرارگرفتن مردم<br />

نقش اساسی دارد،‏ به طور نمونه بی بی سی شبکه تلويزيونی ويژه ای دارد که به نشر زنده و ثبت شده<br />

فعاليت های پارلمانی می پردازد و مباحثات پارلمان از اين شبکه به صورت مستمر به نشر می رسد.‏<br />

به اينصورت بحث در مسايل مهم و عمده ملی و بين المللی در پارلمان و تجزيه و تحليل اين مسايل و تصميم<br />

گيری های مشترک يکی از وظايف پارلمان به حساب می رود.‏<br />

قواعد بحث،‏ وقت سخنرانی،‏ مدت بحث،‏ چگونگی پرداختن به مسايل اضطراری و عادی و پايان بخشيدن به<br />

مباحثات در آيين نامه پارلمان درج می گردد و در جريان جلسه مراعات می شود.‏ نمايندگان و اعضای<br />

حکومت در جريان سخنرانی های شان درپارلمان بيشتر رييس پارلمان را خطاب قرارداده و به ابراز نظر<br />

می پردازند.‏


□ ١٤٩ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

.٧<br />

پارلمان و بودجه آشور<br />

بحث پيرامن بودجه دولت و چگونگي تهيه بودجه و نظارت بر مصرف بودجه،‏ بدون ترديد يك بحث فني و<br />

از حوصله اين مقال بيرون است.‏ به آنهم تلاش مي آنيم در ضمن بررسي وظايف پارلمان اين وظيفه مهم را<br />

نيز به اختصار ياد آورشويم.‏<br />

يكي از قديمي ترين وظايف پارلمان ها مسئله بودجه و مالي است.‏ فلسفه وجودي پارلمان در آشورهاي<br />

اروپايي به مسايل مالي و وضع ماليات بر مي گردد.‏ به همين اساس پارلمان به ويژه مجلس اول از<br />

صلاحيت هاي مالي ويژه برخوردار است.‏<br />

هر دولت براي انجام امورات محوله به در آمد نياز دارد.‏ منابع در آمدهاي دولت متنوع اند،‏ ازماليات هاي<br />

مختلف گرفته تا در آمد از سكتور دولتي و دولت بايد مصارف خود را از عايدات يا در صورت<br />

ضرورت با قرضه يا افزايش ماليات تامين نمايد.‏ براي انجام اين آار بايد بودجه سالانه تهيه گردد.‏ بودجه را<br />

مي توان چنين توضيح داد:‏ ‏"پيش بيني نيازي هاي دولت،‏ براي مدت معين،‏ از حيث محاسبه هزينه ها و<br />

تخمين در آمدها و تدبير براي تعيين موارد در آمد ممكن و سعي در ايجاد تقابل و موازنه در آمد هزينه،‏<br />

مجموعه فعاليت هايي است آه در سند مشخص و معيني،‏ به عنوان بوجه دولت گنجانده مي شود و اين مدت<br />

معمولا بيش از يك سال نيست"‏<br />

حكومت براي تصويب بودجه و همچنان وضع يا افزايش ماليات،‏ نيازمند تصويب پارلمان است و حق ندارد<br />

بدون تاييد پارلمان وضع ماليات نمايد يا دست به مصارف بزند.‏ در عين زماني آه بودجه از سوي پارلمان<br />

تصويب مي شود،‏ دولت ملزم است صورت حساب مصارف خود را در وقت معين به پارلمان تحويل دهد.‏<br />

با توجه به پيچيدگي و تخصصي بودن تهيه بودجه،‏ قوه اجراييه و ارگان هاي مالي قوه اجراييه به ويژه<br />

وزارت ماليه بودجه را تهيه مي آنند و براي مشورت به پارلمان تقديم ميكنند.‏ صلاحيت پارلمان ها در اين<br />

زمينه در آشورهاي مختلف فرق مي آند.‏ بيشتر پارلمان ها در اين زمينه صلاحيت مشورتي و اصلاحي<br />

دارند و از حق ابتكار طرح بودجه يا مالي محروم اند.‏ دربرخي آشورها پارلمان مدت معيني وقت دارد تا<br />

بودجه را تصويب آند در غيرآن يا مجلس منحل مي شود يا بودجه سال قبل به اجرا در ميايد.‏<br />

در نظام هاي دو مجلسي مجلس اول در اين زمينه از صلاحيت بيشتر برخوردار است و لوايح مالي اول در<br />

اين مجلس طرح مي گردد.‏<br />

در امريكا آانگرس در عرصه مالي و آنترل بودجه دولت صلاحيت بيشتر دارد و مي تواند مصارف دولت<br />

را به تاخير انداز يا اصلاح نمايد،‏ درضمن اينکه مسايل مالی اول در مجلس نمايندگان مطرح می شود.‏<br />

در عرصه وضع ماليات بر در آمد و غيره در آمدها،‏ تاييد و تصويب پارلمان به ويژه مجلس اول به عنوان<br />

نماينده مستقيم مردم لازمي است و وضع قوانين مالي به دوش مجلس مي باشد.‏<br />

دربرخي از آشورها با توجه به تخصصي بودن مسايل مالي و موجوديت آميسيون امورمالي در پارلمان،‏<br />

ديوان محاسبات آل پارلمان و حكومت را در زمينه تهيه گزارش از مصارف و عملكرد مالي دولت و<br />

عرضه آن به پارلمان ياري مي رساند.‏<br />

٢٦<br />

. ...<br />

.<br />

٢٧<br />

•<br />

مبحث چهارم:‏<br />

رابطه پارلمان با قوه اجراييه و قوه قضاييه<br />

رابطه پارلمان با قوه اجراييه<br />

رابطه اين دو نهاد و دو عنصر تشكيل دهنده حكومت،‏ با توجه به اصل تفكيك قوا در نظام هاي مختلف از هم<br />

فرق مي آند.‏ در نظام هاي آه اصل بر همكاري قوا برقرار است،‏ قوه اجراييه از بطن پارلمان به وجود ميايد<br />

و در برابر پارلمان مسوول و پاسخگوست.‏<br />

در نظام هاي رياستي و شبه رياستي آه اصل بر تفكيك قوا يا تفكيك نسبي استوار است،‏ پارلمان بر اعمال و<br />

بر برخي از مسوولين اجرايي نظارت مستقيم دارد و آنان در مقابل پارلمان مسوول و پاسخگو اند.‏<br />

رابطه پارلمان با قوه اجراييه بيشتر متوجه اصل نظارت است تا حكومت طبق قانون و برنامه هاي آلي تعيين<br />

شده از سوي قانون اساسي و پارلمان آشور عمل نمايد.‏<br />

پارلمان در رابطه اش با قوه اجراييه از وسايل و امكانات تاثيرگذار ذيل برخوردار است:‏<br />

26<br />

.<br />

همان مرجع<br />

.١٩٣<br />

27<br />

.<br />

حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ ص<br />

.۵١۴


□ ١٥٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

تعيين اعضاي قوه اجراييه<br />

بايد توجه داشت آه در برخی نظام هاي رياستي و شبه رياستي در راس دولت رييس جمهور و در رأس<br />

حكومت نخست وزير با اعضاي آابينه قرار دارند و در پاره ای چون ايالات متحده امريکا در راس دولت و<br />

حکومت رييس جمهور قراردارد.‏<br />

در نظام هاي پارلماني در رأس دولت رييس جمهور يا پادشاه قرار دارد و حكومت توسط نخست وزير و<br />

وزيران اداره مي شود.‏<br />

تعيين رييس دولت در همهء اين نظام ها از هم فرق مي آند.‏ پارلمان فقط در نظام هاي پارلمانيي آه رييس<br />

دولت به صورت مستقيم از سوي مردم انتخاب نمي شود،‏ به انتخاب رييس دولت با شيوه هاي متعدد اقدام مي<br />

آند.‏ درآشورهاي آه نظام فدرال قايم است،‏ مانند هندوستان مجالس ايالتي نيز در تعيين رييس دولت نقش<br />

دارند.‏<br />

نقش پارلمان در تعيين صدراعظم واعضاي آابينه و دادن رأي موافق به آنان دراآثرآشورها برجسته و<br />

الزامي است.‏ نخست وزير که معمولا رهبر حزب برنده انتخابات است،‏ از سوي رييس دولت موظف به<br />

تشکيل حکومت و کابينه مي گردد و در نهايت خود و اعضاي آابينه اش از سوي مجلس يا مجلسين رأي<br />

اعتماد به دست مياورند.‏<br />

در نظام رياستي امريكا،‏ چون اصل برتفكيك قوا استوار است و رييس جمهور از سوي مردم به صورت<br />

مستقيم انتخاب مي شود،‏ سكرترها يا همكارانش را،‏ که در نقش وزير ايفای وظيفه می کنند،‏ خود انتخاب مي<br />

آند و بايد تاييد مجلس سنا را در اين زمينه آسب نمايد.‏ آسي حق عزل و نصب آنان را ندارد و همه در<br />

مقابل رييس جمهور مسوول اند،‏ تنها آميسيون هاي مجلس مي تواند آنان را احضار و مورد سوال قرار دهد.‏<br />

درنظام هاي ديگر مجلس مي تواند حکومت يا وزيري را مورد استيضاح قرار داده و در صورت لازم با<br />

دادن راي عدم اعتماد از قدرت برآنار نمايد.‏<br />

همچنان پارلمان می تواند رييس دولت را در صورت های ويژه که در قانون اساسی پيش بينی شده،‏ طی<br />

مراحل و مقررات ويژه برطرف نمايد.‏<br />

نصب برخي از مقامات عالي رتبه اجرايي و قضايي<br />

اصل برين است تا مقامات اجرايی توسط قوه اجراييه تعيين شوند.‏ ولی در اکثرکشورها،‏ پارلمان در تعيين<br />

برخی از مقامات عالی رتبه اجرايی و همچنان در تعيين مقامات بلند رتبه قضايی نقش دارد.‏ به طور نمونه<br />

در تاييد تعيين وزرا،‏ سفرا و کنسول ها مانند ايالات متحده،‏ مسوولين دادگاه قانون اساسی،‏ مسوولين اداری<br />

عالی رتبه،‏ مسوولين اجرايی حکومت فدرال،‏ اعضای ديوان محاسبات،‏ رووسای ستاد ارتش و قضات دادگاه<br />

عالی و برخی از دادگاه های ديگر پارلمان نقش تعيين کننده دارد.‏ نحوه مشارکت پارلمان در تعيين اين<br />

مسوولين در قانون اساسی بيان می گردد.‏ معمولاً‏ رييس دولت يا نخست وزير نامزدهای اين پست هارا خود<br />

يا به مشوره پارلمان يا کميسيون های پارلمانی معرفی و پارلمان اين فهرست را رد يا تاييد می کند.‏<br />

مسووليت سياسي وزرا در مقابل پارلمان<br />

مسووليت سياسی وزرا در مقابل پارلمان،‏ که بيشتر در نظام های پارلمانی مطرح است و در نظام های شبه<br />

رياستی نيز کاربرد دارد،‏ يکی از قوی ترين حربه های پارلمان برای کنترل و رقابت بر هيئت وزيران<br />

است.‏ ولی در نظام های رياستی به سبب اينکه وزيران را رييس دولت مستقيم تعيين می کند و در مقابل وی<br />

مسوول اند،‏ اصل مسووليت سياسی کاربردعملی ندارد،‏ البته در ضمن اينکه کميسيون های پارلمانی می<br />

توانند وزيران را مورد بازپرس قرار دهند.‏<br />

مسووليت سياسی به اين معنی است که هيئت وزيران از همه اعمال و تصميم گيری های خويش در برابر<br />

پارلمان مسوول و پاسخگو اند.‏ اين مسووليت خيلی گسترده است و تنها به موارد قانونی و غير قانونی<br />

منحصر نبوده بلکه شامل عملکردهای به وقت يا بی وقت و مطابق به سياست کلی پارلمان يا خلاف آن نيز<br />

می شود.‏<br />

ضمانت اجرايی اين مسووليت در نظام های پارلمانی عزل هيئت وزيران يا وزير مشخص از سوی پارلمان<br />

است.‏ اين مسووليت بيتشر در مقابل مجلس اول مطرح است و دربرخی از کشورها هردو مجلس از همچو<br />

حقی برخورداراند.‏ مسووليت سياسی درمقابل پارلمان بر دونوع است:‏<br />

مسووليت فردی<br />

و مسووليت جمعی<br />

مسووليت فردی به اين معنی است که هر وزير از عملکرد حوزه خود در مقابل پارلمان مسوول است،‏ اگر<br />

وی نتواند از عملکرد خود در مقابل پارلمان دفاع نمايد به استيضاح مواجه می گردد و مجبوراست از پست<br />

خود کناره گيری نمايد.‏<br />

•<br />


□ ١٥١ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

.۴<br />

.۵<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

مسووليت جمعی اين است،‏ که کابينه به صورت دسته جمعی عمل نموده و تصميم می گيرد،‏ اگر موضوع<br />

مطرح شده از سوی پارلمان متوجه عملکرد همه وزيران يا بيشتر از يک وزير باشد،‏ در آنصورت همه<br />

وزيران مسوول اعمال قوه اجراييه اند.‏<br />

به سبب اينکه مجلس از حق استيضاح و رای عدم اعتماد به حکومت در اين مسئله بيش از حد استفاده نکند-‏<br />

طوری که در پارلمان های متشکل از احزاب و گروه های متنوع مسئله از همين قرار است و حکومت<br />

هميشه دچار بی ثباتی است-‏ محدوديت های در استفاده از اين حق در قانون اساسی پيش بينی شده است.‏<br />

گاهی نخست وزير با تقديم لايحه ای به مجلس جهت تصويب می تواند مسووليت سياسی را در گرو تصميم<br />

مجلس بگذارد،‏ که اگر مجلس لايحه پيشنهادی وی را رد کرد استعفی می دهد.‏ و گاهی مجلس با دادن رای<br />

عدم اعتماد می تواند حکومت را به صورت کل سرنگون سازد.‏<br />

مجلس برای تحت مراقبت داشتن اعمال وزيران،‏ وسايل و ابزار های در دست دارد،‏ که قوانين اساسی برای<br />

پارلمان تضمين کرده است،‏ در ذيل عناوين پاره ای از اين ابزار را متذکر می شويم:‏<br />

گزارش از عملکرد قوه اجراييه:‏ قوه اجراييه مکلف است در فواصل معين گزارشی از عملکرد و<br />

سياست های خود به پارلمان ارايه نمايد،‏ که اين راپور در بيانيه،‏ پيام يا گزارش رييس دولت به<br />

مجلس تبلور ميابد و نمايندگان با توجه به همين اصول به بررسی اعمال قوه اجراييه می پردازند.‏<br />

ياد دهانی:‏ نمايندگان اگر ملاحظه کنند وزيری يا هيئت وزيران مرتکب تخلف اند می توانند<br />

موضوع را به وزير يا صدر اعظم متذکر شوند.‏<br />

سوال:‏ نمايندگان می توانند از وزير يا نخست وزير به صورت شفاهی و کتبی در مورد معينی<br />

سوال کنند و وزير يا نخست وزير مکلف است به پرسش آنان پاسخ دهد،‏ دربرخی کشورها درپی<br />

هر پاسخی رای اعتمادی نيز گرفته می شود تا ميزان قناعت نمايندگان به پاسخ و اعتماد به حکومت<br />

را به نمايش بگذارد.‏<br />

استيضاح:‏ با روش ها و سنت های مختلف عده ای از نمايندگان موضوع استيضاح را به محضر<br />

رييس مجلس می رسانند.‏ بعد از گنجانيده شدن موضوع در دستورکار مجلس،‏ نخست وزير يا وزير<br />

در جلسه حاضر می شود و نماينده يا نمايندگان دلايل استيضاح را مطرح و به اطلاع مجلس می<br />

رسانند.‏ در پی آن نخست وزير يا وزير به پاسخ بر می خيزد و در پايان رأی اعتماد گرفته می<br />

شود،‏ اگر رأی عدم اعتماد داده شد،‏ حکومت يا وزير مشخص استعفی می دهد.‏<br />

تحقيقات پارلمانی:‏ وسيلهء ديگری که پارلمان در اختيار دارد تشکيل کميسيون های بررسی از<br />

عملکرد وزيران است.‏ در اين موضوع کميسيون های کنگرس امريکا صلاحيت های گسترده ای<br />

دارند.‏<br />

نظارت بر بودجه:‏ از طريق نظارت بر بودجه نيز پارلمان می تواند بر حکومت و هيئت وزيران<br />

اعمال فشار نمايد.‏<br />

صلاحيت هاي قضايي<br />

پارلمان درضمن حق تعيين اعضای دادگاه عالی،‏ گاهی به موارد قضايی نيز می پردازد.‏ چون متهم کردن<br />

وزير و احاله آن به دادگاه های عادی،‏ وارد کردن اتهام به وزير و سپردن آن به محکمه خاص و يا اعلان<br />

اتهام از سوی مجلس اول و محاکمه از سوی مجلس دوم.‏<br />

در پاره ای از موارد هردو مجلس به مثابه دادگاه در محاکمه رييس دولت عمل می کنند و در نظام بريتانيا،‏<br />

مجلس لردات به مثابه عالی ترين دادگاه استيناف در موارد قضايی عمل می کند.‏<br />

نظارت بر سياست خارجي و تصويب قراردادها و معاهدات بين المللي<br />

درگذشته ها نقش پارلمان در نظارت بر سياست خارجی تا حدی محدود به نظر می رسيد و اين موضوع بنا<br />

بر حساسيت ها و رمز و رموزهايی که داشت به دوش قوه اجراييه بود و پارلمان ها در مجال تصويب<br />

قراردادهای بين المللی بيشتر نقش بازی می کردند.‏<br />

اما امروزه،‏ با توجه به گسترش اطلاعات جمعی و چگونگی برخورد دولت ها با مسايلی از قبيل حقوق بشر،‏<br />

حقوق اقليت ها،‏ احترام به آزادی و دموکراسی،‏ نحوه برخورد با منافع و رعايای کشوری ذی علاقه و مخفی<br />

نماندن اين همه از چشم شهروندان و نمايندگان مردم،‏ پارلمان در نظارت بر سياست خارجی نقش فعال تری<br />

به عهده دارد.‏ نمايندگان می توانند با راه اندازی بحث،‏ مصاحبه ها،‏ نشر اعلاميه و استفاده از ابزارهای<br />

ديگر توجه دولت را به مسئله ای در سياست خارجی جلب يا سياست حکومت را در موردی محکوم نمايند.‏<br />

در مورد قراردهای بين المللی قوانين اساسی اکثر کشورها تصويب نهايی قراردادها را به عهده پارلمان نهاده<br />

است.‏ در برخی از کشورها مرحله اولين قراردادهای بين المللی که شامل مذاکرات وامضای قرارداد است،‏<br />

به دوش قوه اجراييه است و مرحله تصويب نهايی به دوش پارلمان ولی در برخی از کشورها اذن پارلمان


□ ١٥٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

در هردو مرحله در پاره ای از قراردادها چون قراردادهای صلح و بازرگانی يا قراردادهای که تبعات مالی<br />

در پی دارند،‏ لازمی است.‏<br />

دربرخی از کشورها تعيين اصول کلی سياست خارجی به دوش قوه اجراييه و تاييد آن به دوش پارلمان می<br />

٢٨<br />

باشد.‏<br />

•<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

راه هاي مداخله قوه اجراييه در قوه مقننه<br />

همانطوری که قوه مقننه ميتواند در کارهای قوه اجراييه مداخله نمايد و پاره از امور را طبق رهنمودهای<br />

قانون اساسی يا سنت و عرف کشور تحت نظارت قرار دهد،‏ قوه اجراييه نيز می تواند با استفاده از امکانات<br />

وسيعی که دراختيار دارد،‏ درکار قوه مقننه مداخله نمايد.‏ در ذيل پاره ای از اين وسايل و ابزار را متذکر می<br />

شويم:‏<br />

انتصاب اعضای قوه مقننه<br />

قوه اجراييه می تواند برخی از اعضای مجلس دوم را منصوب سازد.‏ گرچه صلاحيت نصب نمايندگان<br />

درمجلس اول در اکثر کشورها از قوه اجراييه سلب شده،‏ ولی به آنهم در بيشتر کشورهای درحال انکشاف يا<br />

عقب مانده،‏ قوه اجراييه برای پيروزی طرفداران خود در مجلس اول از راه های متعددی چون تطميع و<br />

تزوير استفاده می کند تا مردم را وادار سازد به نامزدهای حکومتی رای دهند.‏<br />

دخالت در سازماندهی داخل مجلس<br />

قوه اجراييه می تواند با بازی نمودن نقش درتعيين هيئت رييسه،‏ تنظيم آيين نامه داخلی مجلس،‏ تنظيم<br />

دستورجلسات مجلس و دعوت به جلسه نقش قاطعی در روند کار به نفع حکومت وتقليل استقلال مجلس بازی<br />

کند.‏<br />

اعمال نفوذ در روند قانونگزاری<br />

قوه اجراييه با ابتکار درتقديم لوايح قانونی واعمال نفوذ در روند تسويد و بررسی قانون با اشتراک در<br />

کميسيون ها می تواند بيشترين وقت مجلس را به بحث در مورد لوايح حکومتی اختصاص داده و قوانين را<br />

به نفع خود به تصويب رساند.‏<br />

حق توشيح قوانين به قوه اجراييه،‏ حربه ديگری در دست اين قوه برای اعمال نفوذ است که گاهی می تواند<br />

مانع تصويب قانون شود.‏<br />

انحلال پارلمان<br />

در بيتشرنظام های پارلمانی قوه اجراييه می تواند به انحلال پارلمان اقدام نمايد و اين برنده ترين سلاح در<br />

دست قوه اجراييه است.‏<br />

•<br />

رابطه پارلمان با قوه قضاييه<br />

رابطه پارلمان با قوه قضاييه بايد در بحث جداگانه ای مورد تجزيه وتحليل قرار گيرد،‏ اينجا همينقدر<br />

متذکرمی شويم که پارلمان در برخی از کشورها درتعيين قضات دادگاه عالی کشور و تاسيس دادگاه های<br />

عالی نقش دارند و اين تعيينات با پيشنهاد رييس دولت و تصويب پارلمان صورت ميگيرد.‏<br />

دربرخی کشورها برای مطابقت قوانينی که در پارلمان به تصويب می رسد،‏ دادگاه نظارت بر قانون اساسی<br />

وجود دارد که اشخاص حقوقی و حقيقی می توانند امر تطابق قانونی را با قانون اساسی کشور دراين دادگاه<br />

عرضه نمايند.‏<br />

درپاره ای از کشورها،‏ قانون قبل از اينکه توشيح گردد،‏ برای مطابقت با قانون اساسی به اين دادگاه يا<br />

کميسيون نظارت برقانون اساسی ارسال می گردد.‏<br />

اما درپاره ای ديگر از کشورها اين وظيفه به عهده قوه قضاييه يا دادگاه عالی کشور گذاشته شده است،‏ چون<br />

ايالات متحده امريکا.‏ قانون اساسی نوين افغانستان ماده يکصد و بيست و يكم،‏ در اين مورد چنين تصريح<br />

دارد:‏ ‏"بررسي مطابقت قوانين،‏ فرامين تقنيني،‏ معاهدات بين الدول و ميثاق هاي بين المللي با قانون اساسي و<br />

تفسير آنها بر اساس تقاضاي حكومت و يا محاآم،‏ مطابق به احكام قانون از صلاحيت ستره محكمه مي<br />

باشد."‏<br />

-۵٢٠<br />

.<br />

28<br />

برای مطالعه بيشتر به کتاب حقوق اساسی و اد های سياسی،‏ صفحات<br />

۵۴۶ و مبانی سياست صفحات ١٩١-١٩٣ مراجعه شود.‏


□ ١٥٣ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

٢٩<br />

...<br />

٣٠<br />

درکشورهای که اين نظام حاکم است،‏ دادگاه عالی حق نظارت و تفسير قانون اساسی را به عهده دارد که اين<br />

رابطه درخور بحث و مداقه بيشتر می باشد.‏<br />

در مورد افغانستان بايد خاطر نشان نمود،‏ که دادن حق تفسير قانون اساسی به دادگاه عالی با توجه به سابقه<br />

نفوذ قشر خاصی دراين دستگاه،‏ لا اقل در آوتاه مدت،‏ جنجال برانگيز و بحران زا خواهد بود.‏ بهتر اين بود<br />

اين صلاحيت به کميسيون نظارت برقانون اساسی داده می شد که متاسفانه بر اثر مداخلات و بی توجهی های<br />

مسوولين در آخرين لحظات جايگاه اساسی اش را درقانون اساسی پيدا نکرد.‏<br />

مبحث پنجم<br />

نقش احزاب در پارلمان<br />

سخن در مورد حزب،‏ وظايف و مسووليت هاي حزب،‏ نقش حزب در ساختار حکومت و نظام بدون ترديد از<br />

حوصله اين مقال بيرون است.‏ در اين مختصر فقط نقش احزاب را در رابطه به پارلمان به بررسي مي<br />

گيريم.‏<br />

احزاب سياسي به مثابهء يكي از ارآان جامعهء دموآراتيك در حيات سياسي هر آشور از نقش محوري بهره<br />

مند اند.‏ آشورهايي آه فعاليت احزاب سياسي در آنها منع است،‏ نه آشورهاي دموآراتيك آه مستبد و دآتاتور<br />

اند.‏<br />

‏"احزاب سياسي سازمان هاي دايمي اند آه وارد معرآه انتخابي مي شوند تا بلند ترين مقام قدرت در دولت را<br />

به دست آورند احزاب در تلاش مي باشند محور قدرت را در دست داشته باشند و به قول ويبر احزاب در<br />

خانهء قدرت زندگي مي آنند."‏ به عبارت ديگر ‏"حزب گروه شهروندان با آرمان هاي مشترك و تشكيلات<br />

منظم و متكي به پشتيباني مردم است آه براي به دست گرفتن قدرت دولتي يا شرآت در آن مبارزه مي<br />

آند".‏<br />

احزاب در عرصه نمايندگي از مردم،‏ پرورش و جلب نخبگان،‏ ايجاد اهداف و برنامه ها،‏ بسيج مردم براي<br />

مشارآت در پروسهء سياسي،‏ سازماندهي حكومت،‏ ايجاد انضباط و دسپلين نقش اساسي و حياتي ايفا مي<br />

آنند.‏<br />

سازماندهي و بسيج مردم در انتخابات و جهت دهي رأي و نظرات مردم و ارايه برنامه انتخاباتي يا ‏"منفستو"‏<br />

بدون موجوديت احزاب سياسي ناممكن و ناقص به نظر مي رسد.‏ اين احزاب اند آه جامعه اي را با نفوس و<br />

جمعيت زياد و ديدگاه هاي متفاوت در محورهاي معين گرد آورده و به حيات و مبارزهء سياسي معني مي<br />

بخشند.‏<br />

با توجه به نقش بنيادي و اساسي آه احزاب در تشكيل حكومت و پارلمان در آشورهاي غربي دارند،‏ برخي<br />

از نويسندگان به جا پيشهناد آرده اند آه عوض مطالعه پارلمان در روند تقنين و انجام ديگر مسووليت هاي<br />

پارلمانی در غرب،‏ احزاب سياسي اين آشورها مورد مطالعه و بررسي قرار گيرند،‏ چون همه تصميم ها<br />

درهمين نهادها و در مكانيزم همين سازمان ها شكل مي گيرند.‏<br />

پارلمان بدون احزاب سياسي به مثابهء محل نفوذ،‏ قدرت و ديدگاه هاي متفاوت و پراگنده همان تعداد تشكيل<br />

دهنده پارلمان خواهد بود،‏ آه در فضايي از بي نظمي به اعمال نفوذ و جلب منافع می پردازند.‏ اين احزاب<br />

سياسي است آه از ابتدايي انتخاب اعضاي پارلمان تا تنظيم آنان در داخل پارلمان نقش سازمانده و تعيين<br />

آننده بازي مي آنند.‏<br />

حزب،‏ چه حزب بر سراقتدار و چه حزب مخالف،‏ تصميم مي گيرد تا در مورد معيني اعضاي آن در<br />

پارلمان چه موقف و موضعي اتخاذ آنند.‏ اين عمليه در امر تنظيم نمايندگان و ديدگاه هاي شان نقش اساسي<br />

دارد.‏<br />

البته با توجه به اختلاف قوانين و روش ها،‏ در پاره اي از آشورها نمايندگان پارلمان حق دارند طبق صواب<br />

ديد خود در موردي به اظهار رأي اقدام آنند.‏<br />

به هرحال درهمه ابعاد وظايف پارلمان آه در بالا برشمرديم،‏ حزب نقش اساسي و تعيين آننده دارد و احزاب<br />

اين نقش را از طريق تشكيل حكومت،‏ حزب مخالف،‏ تشكيل ائتلاف هاي پارلماني با استفاده از روش هاي<br />

مجاز در قانون ايفا مي آنند.‏<br />

درآشورهاي آه تعداد احزاب زياد است طبيعتاً‏ نظام سياسي دچار بي ثباتي است ولي در نظام هاي آه نظام<br />

دو حزبي يا سه حزبي رشد يافته،‏ احزاب در پارلمان وحكومت نقش با ثبات تري بازي مي آنند.‏<br />

29 . Comparative Government and Politics An Introduction page131<br />

30<br />

.<br />

مبانی سياست جلد نخست،‏ ص<br />

.۴٠٧


□ ١٥٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

.٧<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

مبحث ششم<br />

روش هاي انتخاب اعضاي پارلمان<br />

انتخابات در برگيرندهء مجموعهء روش هايی است که با استفاده از آن ها متصديان امور و فرمانروايان به<br />

نمايندگی از مردم برای مهار قدرت گزيده می شوند و مشارکت بالنيابه شهروندان در عمليه سياسی و<br />

نهادهای سياسی تضمين می گردد.‏<br />

انتخابات بحث جداگانه ای است که بايد به طور مستقل به آن پرداخت.‏ مسايلی از قبيل تاريخچه انتخابات و<br />

حق رأی،‏ انواع رأی دهی،‏ شروط رأی دادن و انتخاب شدن،‏ عمليه اجرای انتخابات چون تقسيم حوزه ها،‏<br />

شمارش آراء،‏ اعلان نتايج،‏ تقلبات و نحوه بررسی،‏ نقش احزاب در انتخابات،‏ نظام های انتخاباتی درجهان<br />

معاصر،‏ اکثريت ساده،‏ دو مرحله ای يا مطلق،‏ نظام تناسبی،‏ نحوه تمويل انتخابات و مبارزات انتخابی،‏ روش<br />

ها و تاکتيک های مجاز و غير مجاز در مبارزهء انتخابای و بررسي آراي عامه،‏ همه نيازمند شرح و تفصيل<br />

مشروح اند که از حوصله اين نوشته بيرون می باشد.‏<br />

چون از نمايندگان و پارلمان صحبت کرديم،‏ بهتر است راه رسيدن نمايندگان به اين مقام را آه از طريق<br />

انتخابات تامين مي گردد،‏ به صورت خلاصه متذآر شويم.‏<br />

گرچه انتخابات در سطوح مختلف انجام می گيرد،‏ ولی مهمترين آن ها انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی<br />

است.‏ در قوانين اساسی کشورهای مختلف،‏ رهنمودها و دستوراتی در باره پارلمان و شروط کانديد شدن ذکر<br />

است که در روشنايی همان دستورات قانون انتخابات وضع مي گردد و آميسيون يا نهاد مستقلي براي تنظيم<br />

انتخابات به وجود ميايد و عمليه انتخابات به راه ميفتد.‏<br />

بدون ترديد در جهان معاصر بهترين انتخابات همان است که همگانی باشد و همه شهروندان صرف نظر از<br />

مسايل جنسيت،‏ مذهب،‏ رنگ،‏ نژاد و ثروت بتوانند به صورت آزاد در آن شرکت نمايند.‏<br />

قوانين اساسی برای همين انتخابات همگانی محدوديت ها و شرط هايی قايل است که در اکثر کشورها مورد<br />

احترام می باشد.‏ برخی اين شرط ها را می توان چنين بر شمرد:‏<br />

شهروندی<br />

سن معين<br />

عدم محکوميت به محروميت از حقوق اجتماعی<br />

محجور نبودن<br />

اقامت مدت معين درحوزه انتخابی<br />

ثبت نام در دفتر ثبت نام رأی دهندگان يا اخذ کارت رأی دهی<br />

شامل نبودن در ارتش،‏ قضا،‏ پوليس و دادستانی<br />

کانديدان پارلمان نيز مانند رأی دهندگان،‏ طبق قوانين اساسی کشورها،‏ بايد از شرط های لازمی<br />

برخوردارباشند تا بتوانند درعمليه انتخابات و راه يافتن به مجلس اشتراک نمايند.‏ از مهترين اين شرط ها<br />

ميتوان چنين نام برد:‏<br />

شهروندی<br />

سن معين که معمولا بالای ٢۵ در مجلس اول و بالای ٣٠ در مجلس دوم می باشد.‏<br />

عدم محکوميت به محروميت از حقوق اجتماعی<br />

برخورداری از صفات نيک و عدم محکوميت به جرم و جنايت<br />

اعلان نامزدی در وقت مقرر از سوی قانون<br />

استعفی از مقام رسمی قبل از رفتن به سوی کانديداتوری<br />

و شروطی از اين قبيل با تفاوت درکشورهای مختلف.‏<br />

کانديدان احراز مقام نمايندگی در پارلمان،‏ می توانند از طريق احزاب معرفی شوند يا به صورت مستقل<br />

خويشتن را کانديد نمايند.‏ بعد از طی اين مراحل که دربرخی از کشورها ضمانت مالی نيز درپی دارد،‏ عمليه<br />

اجرای انتخاب شروع می شود.‏<br />

کشور با درنظرداشت نفوس به حوزه های انتخابی تقسيم می گردد،‏ نمايندگان درحوزه های مختلف خود را<br />

٢١ يا<br />

کانديد می کنند و در يک وقت معين که از سوی قانون اعلان می شود،‏ به رقابت و مبارزه می پردازند.‏ اين<br />

مدت در بيشتر کشورها يکماه را در برميگيرد تا احزاب و نمايندگان بتوانند برنامه های خويش را به مردم<br />

از طريق مطبوعات و نشست ها ابلاغ نمايند.‏<br />

مطبوعات دولتی بايد درجريان انتخابات به صورت عادلانه آراء همه را انعکاس دهد و از تبعيض و سانسور<br />

عده ای به سود ديگری اجتناب ورزد.‏ سقف معينی برای مصارف در برخی از کشورها در نظر گرفته شده<br />

است و هر نماينده يا حزب موظف است درپايين فهرست مصارف خود رابه دفتر انتخابات تقديم کند.‏


□ ١٥٥ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

با توجه به اينکه سازماندهی و تهيه هزينه انتخابات کار ساده نيست،‏ نقش احزاب سياسی به صورت طبيعی<br />

در اين عمليه مطرح می گردد.‏ احزاب با تهيه فهرست کانديدان،‏ تهيه مصارف و چاپ تصاوير و برنامه های<br />

انتخاباتی با در نظرداشت نفوذ مردمی خود،‏ نقش اساسی را در عمليه انتخابات بازی می کنند.‏ در اکثر<br />

کشورها مردم به احزاب رای می دهند تا به افراد.‏<br />

در روز رأی دهی،‏ رأی دهندگانی که نام های شان از قبل در دفتر يا نمايندگی دفتر انتخابات کشور ثبت<br />

گرديده و لست مکمل شان در هرحوزه وجود دارد،‏ برای ريختن رأی مخفی خويش به حوزه رأی دهی که<br />

درمکتب يا ديگر ارگان های محلی تعيين می شود،‏ حاضر می گردند و درحضور مسوولين انتخابات،‏<br />

نمايندگان احزاب و يا ناظران برگه رای را تسليم شده به يكي ازغرفه هاي آوچكي آه از قبل براي اين آار<br />

تنظيم شده رفته و در مقابل نام کانديد مورد نظر معمولا علامه X گذاشته و دوباره برگشته برگه را به<br />

صندوق می ريزند.‏<br />

بعد از سپری شدن موعد مقرر رأي دهي عمليه انتخابات متوقف شده و شمارش آراء آغاز می گردد-‏ البته که<br />

سرعت اين عمليه درکشورهای مختلف ازهم فرق می کند-‏ و نتايج انتخابات به صورت علنی در حوزه ها با<br />

حضور معززين يا شهردار محل و نمايندگان دفتر انتخابات و آانديدان پارلمان اعلان می شود.‏ حضور<br />

نمايندگان احزاب و ناظران بين المللي درجريان انتقال صندوق ها به مراکز شمارش آراء،‏ در جريان شمارش<br />

و اعلان نتايج از مسايل مهم در شفافيت انتخابا به حساب می رود.‏<br />

برای بررسی دعاوی و شکايات در زمينه تقلب و دستبرد در عمليه انتخابات راه حل های مختلفی<br />

درنظرگرفته شده است.‏ از جمله تشکيل دادگاه های ويژه انتخابات در سطح ولايت ها يا در صورت نرسيدن<br />

به نتيجهء مطلوب طرح مسئله در دادگاه عالی کشور.‏<br />

تعيين معيار برنده شدن در انتخابات با توجه به نظام انتخاباتی در کشورهای مختلف ازهم فرق می کند.‏ نظام<br />

اکثريت ساده يک مرحله ای،‏ دومرحله ای و نظام تناسبی از مشهورترين اين نظام ها در جهان معاصر اند و<br />

همانطوري آه متذآر شديم نمايندگان يا به صورت مستقل خود را آانديد نموده باآسب راي مطلوب به اين<br />

٣١<br />

مقام دست ميابند و يا از طريق احزاب سياسي به اين مقام آانديد مي شوند.‏<br />

مبحث هفتم<br />

مسووليت نمايندگان در مقابل مردم<br />

يکي از عمده ترين بحث ها در مسئلهء نمايندگی از مردم در پارلمان،‏ مسووليت های نمايندگان در مقابل<br />

مردم است.‏ در اين بحث تلاش می کنيم دريابيم که نماينده مردم با بستن قرارداد اجتماعی با شهروندان در<br />

ضمن ادای مسووليت های ملی،‏ چه وظايف و مسووليت های در برابر حوزه انتخابی و مردمي دارد آه وي<br />

را انتخاب آرده اند.‏<br />

نماينده وقتی از يک حوزه انتخاب می شود،‏ به صورت کل نماينده همان حوزه است و همه کسانی که در آن<br />

حوزه به سر می برند چه به وی رأی داده باشند و چه نداده باشند،‏ از حيثيت مساوی نزد وی برخورداراند.‏<br />

براي اينكه نماينده بتواند مسووليت هاي خود را به صورت درست در مقابل مردم اداء نمايد و مردم در حوزه<br />

هاي انتخابي بتوانند از خدمات نماينده خويش حد اآثر استفاده را نمايند،‏ لازم است گام هايي ابتدايي و اساسيي<br />

در اين راه برداشته شود،‏ آه ما اين روند را تحت عنوان راه هاي شناخت و تماس با نماينده پارلمان و<br />

مسووليت نمايندگان درمقابل مردم به بحث مي گيريم:‏<br />

•<br />

.١<br />

راه هاي شناخت و تماس با نماينده پارلمان<br />

شناخت نماينده پارلمان<br />

در نخستين قدم نماينده مردم بايد محل آار و دفترش را در مرآز و حوزه با وقت آار و شماره هاي تماس در<br />

خدمت مردم قرار دهد.‏ مردم نيز به نوبهء خود بايد نمايندهء حوزهء خويش را شناسايي نموده،‏ محل آار و<br />

دفترش را در مرآز آشور و حوزه انتخابي بدانند.‏<br />

نمايندگان پارلمان معمولا در پايتخت آشور يا در محل پارلمان و در حوزه انتخابي خويش دفتر آار دارند.‏<br />

مامورين و همكاراني،‏ عضو پارلمان را در مرآز و حوزه درامور محوله ياري مي رسانند.‏ در شهرهاي<br />

بزرگتر معلومات در باره اعضاي پارلمان از آتابخانه ها،‏ مراآز معلومات و از طريق سايت پارلمان قابل<br />

دسترسي مي باشد.‏<br />

.<br />

Comparative Government and Politics An Introduction, Page98-110, Politics, page<br />

211-226, Comparative Government, page 180-194.<br />

31<br />

از بخش انتخابات کتاب های ذيل در تهيه اين مبحث استفاده شده است:‏


□ ١٥٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

.٢<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

گاهي نشرات خاصي،‏ چون مجله يا آتاب راهنما براي آگاهي مردم در زمينهء آشنايي با اعضاي پارلمان،‏<br />

محل آار،‏ شماره تلفن و چگونگي تماس با آنان به چاپ مي رسد.‏ نشريهء پارلمان نيز منبع خوبي براي آسب<br />

اين معلومات است.‏ همچنان برخي از اعضاي پارلمان در نشرات محلي ابلاغيه هايي در اين زمينه به نشر<br />

مي رسانند.‏ در افغانستان و مناطق اطرافي آشور مي شود در ضمن استفاده از وسايل فوق از مساجد و تكايا<br />

نيز به اين منظور استفاده آرد.‏<br />

تماس با نماينده پارلمان<br />

ساآنان حوزهء انتخابي مي توانند و حق دارند با نمايندهء خود هروقت خواسته باشند براي مطرح آردن<br />

مسئلهء عمومي يا شخصي تماس برقرار آنند.‏<br />

اين تماس مي شود به اشكال مختلف انجام گيرد:‏<br />

ملاقات رو در روي:‏ نمايندگان معمولاً‏ روز هاي معيني در مكان مناسبي يا در دفتر آارشان در<br />

حوزه يا در مرآز،‏ مردم را به ملاقات مي پذيرند و به حل مشكلات آنان مي پردازند.‏ آساني آه<br />

خواهان ملاقات با نماينده خود باشند بايد با مراجعه،‏ تماس تلفني يا ارسال نامه به دفتر نماينده وقت<br />

ملاقات بگيرند و در همان وقت معين نماينده را ملاقات آنند.‏ سكرتر يا همكاران نماينده به صورت<br />

جدي به تنظيم اين آار اقدام مي آنند.‏<br />

ارسال نامه:‏ مردم مي توانند با ارسال نامه و مطرح آردن مشكل خود،‏ توجه نماينده را به مسئله<br />

مورد علاقه جلب نمايند.‏ نماينده به نامه ارسالي حتما پاسخ مي دهد و در بارهء اينكه در مورد<br />

مسئلهء مطرح شده چه اقدامي به عمل خواهد آورد توضيح مي دهد.‏<br />

تماس با استفاده از تلفن،‏ فكس و ايميل:‏ مردم مي توانند با نماينده خويش از طريق تلفن،‏ فكس يا<br />

ايميل تماس بگيرند و موضوع مورد نظر را مطرح سازند.‏ اگر نماينده خود موجود نباشد بايد پيام<br />

خود را با نام و شماره تلفن يا مختصري از موضوع آار در پيام گير بگذارند،‏ وآيل يا نماينده اش<br />

به اين پيام حتماً‏ پاسخ مي دهند.‏<br />

ديدار با نماينده در مناسبات محلي يا ملي:‏ معمولاً‏ نماينده پارلمان در مناسبت هاي خوشي و غم<br />

مردم و يا مناسبت هاي محلي و ملي شرآت مي آند و مردم مي توانند با ملاقات با وي مشكل<br />

خويش را مطرح سازند.‏<br />

دعوت عضو پارلمان:‏ مردم يا عده اي مي توانند نماينده را دعوت نموده و با وي،‏ اگر در مراسم<br />

اشتراك نمود،‏ در مورد مسئلهء خويش صحبت نمايند.‏ البته دربرخي از آشورها اين مسئله با توجه<br />

به حساسيتي آه دارد شامل قيد و قيود هاي هست و به مشكل نمايندگان دعوت هاي شخصي را مي<br />

پذيرند.‏<br />

.۶<br />

•<br />

مسووليت نمايندگان در مقابل مردم<br />

نمايندگان پارلمان در ضمن مسووليت در سطح ملي و پرداختن به وظايفي آه در اين نوشتار به آن اشاره<br />

آرديم،‏ و در پهلوي مسووليت هاي حزبي آه همه به نحوي از انحاء در خدمت مردم و جامعه است،‏ در<br />

مقابل مردم و حوزه انتخابي خود مسووليت درجه اول دارند.‏ نماينده چه از طريق حزب انتخاب شده باشد و<br />

چه به صورت مستقل،‏ مسوول و مكلف است رضايت ساآنان حوزه و منافع مشروع آنان را با استفاده از راه<br />

و ابزار هاي مشروعي آه در اختيار دارد،‏ پاسداري آند.‏ در غير اينصورت در انتخابات بعدي،‏ حزب يا<br />

خود وي آرسي پارلمان را از دست خواهد داد.‏ در آشورهايي آه نظام احزاب قوي است،‏ شاخه هاي حزب<br />

يا دفاتر محلي آن مسووليت دارند عملكرد نماينده را تحت نظارت داشته و به مرآز حزب گزارش دهند.‏<br />

مطبوعات آزاد،‏ احزاب مخالف و رقباي سياسي نماينده همه از عملكردهاي وي نظارت به عمل مي آورند و<br />

اگر از مقام خود استفاده نادرست آند و يا به مسووليت هايي آه در مقابل مردم و حوزه دارد نرسد،‏ دچار<br />

رسوايي،‏ بدنامي حزب و شكست در انتخابات خواهد شد.‏ اين عوامل درمجموع دست در دست هم داده به<br />

عنوان عامل فشار تاثيرات خويش را مي گذارند تا نماينده به وظايف و مسووليت هاي خود به صورت<br />

درست و حسابي رسيدگي نمايد.‏<br />

مشخص نمودن حدود مسووليت ها و وظايف نمايندگان مجلس در برابر حوزه هاي انتخابي مشكل به نظر مي<br />

رسد.‏ درپاره اي از آشورها حوزه انتخابي و موآلين براي نمايندگان از تقدم و ارجحيت برخورداراند و در<br />

پاره ديگري موازي به ديگر مسووليت ها به امور حوزه ها نيز پرداخته مي شود.‏<br />

مسووليت نماينده در برابر حوزه خيلي گسترده و فراگير به نظر مي رسد.‏ وي موظف است به مثابهء پل<br />

ارتباط ميان مردم حوزه و حكومت،‏ مشكلات،‏ نيازمندي ها،‏ ضرورت ها و خواست هاي آنان را در همه<br />

ابعاد سياسي،‏ اقتصادي،‏ اجتماعي و فرهنگي به گوش حكومت برساند.‏ مسايل مهم براي مردم در حوزه ها به<br />

عدد مشكلات مملكت است و شامل حوزه هاي:‏


□ ١٥٧ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

...<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

.٧<br />

صحت عامه،‏ نظم عامه و امنيت،‏ آموزش و پرورش،‏ ماليات،‏ آار و بيكاري،‏ معاش متقاعدين،‏ وضع آلي<br />

اقتصاد،‏ امور رفاهي،‏ خانه و مسكن،‏ بازار آزاد و تجارت،‏ مهاجرت،‏ راه و ترانسپورت عمومي،‏ بازسازي<br />

مجدد،‏ مهاجرت،‏ جلب آمك هاي بين المللي،‏ سرمايه گذاري و امورات اداري و محلي شود.‏<br />

نماينده با دريافت شكايت يا احساس مطرح نمودن مشكل مي تواند با استفاده از وسايل و ابزار هاي پارلماني<br />

ذيل برای حل آن اقدام نمايد:‏<br />

تذآر:‏ نماينده مي تواند موضوع را به صورت فردي به وزير يا هر مسوول حكومتي ياد آوري<br />

نموده و خواهان توجه حكومت يا مسوول مشخص در رابطه شود.‏<br />

ارسال نامه:‏ نماينده مي تواند به حكومت يا هر وزير و ارگان حكومتي در بارهء مسئله اي يا کار<br />

شخصي يكي از افراد حوزه انتخابي اش،‏ نامه بنويسد و خواهان توجه شود.‏ ارگان هاي دولتي<br />

مسووليت دارند به نامه نماينده در يك وقت معين پاسخ دهند.‏<br />

سوال:‏ نماينده مي تواند موضوع را با استفاده از حق سوال شفاهي يا آتبي در پارلمان از نخست<br />

وزير،‏ اعضاي آابينه يا هر مقام ديگر بپرسد و پاسخ در يابد.‏<br />

مطرح آردن در مباحثات پارلمان:‏ نماينده مي تواند مسئله را در مباحثات مجلس مطرح نموده و<br />

توجه همه نمايندگان و حكومت را به موضوع جلب نمايد.‏<br />

مطرح نمودن در جلسات و مشوره هاي حزبي:‏ نماينده مي تواند موضوع را در جلسات حزبي<br />

نمايندگان مطرح و خواهان حمايت و توجه اعضاي حزب خود در زمينه شود.‏<br />

استفاده از مطبوعات:‏ نماينده مي تواند موضوع مورد نظر را با استفاده از جرايد،‏ مجلات،‏ راديو و<br />

تلويزيون و يا در مباحثات آزاد مطرح نموده و خواهان توجه مسوولين امور شود.‏<br />

بحث در آميسيون هاي مجلس:‏ نماينده مي تواند قضيهء خود را در صورت لازم در آميسيون هاي<br />

مجلس نيز مطرح سازد تا حمايت آنان را جلب آند.‏<br />

البته بايد توجه داشت آه موقعيت اعضاي پارلمان از آشوري تا آشوري فرق مي آند.‏ در برخي از آشورها<br />

پاره اي ازنمايندگان پست هاي وزارت و صدارت نيز به عهده دارند،‏ اعضاي آميسيونهاي مجلس اند يا با<br />

سازمان هاي بين المللي رابطه نزديك دارند ويا از شخصيت،‏ اهليت و شناخت فردي قابل ملاحظه ای<br />

برخورداراند آه اين عوامل نيز در روند اجراي وظايف بي تاثير نيست.‏<br />

نمايندگان پارلمان هميشه با حضور فعال در صحنه،‏ ديدگاه و نظرات مردم را به حكومت انتقال داده و از<br />

منافع آنان در عرصه هاي مختلف حمايت و پشتيباني مي آنند.‏ وقتي نمايندهء مجلس قضيه اي را دنبال آند،‏<br />

چه براي افراد و چه براي حوزه در آل،‏ با توجه به امتيازات و ابزارهاي آه در دست دارد،‏ مي تواند،‏<br />

قضيه را سريع تر،‏ خوبتر و پوياتر پيگيري نموده و به نتايجي دست يابد،‏ چون ارگان هاي حكومتي موظف<br />

٣٢<br />

اند به خواست هاي وي پاسخ قناعت بخش ارايه نمايند.‏<br />

مبحث هفتم<br />

دورنماي پارلمان آيندهء افغانستان<br />

آزادي،‏ دموآراسي،‏ حكومت قانون،‏ انتخابات،‏ ادواري بودن قدرت و بالآخره مدارا و همزيستي از نظر عده<br />

اي آثيري از دانشمندان زادهء غناي فرهنگي،‏ رشد طبيعي و مرحله اي جوامع است آه در پي حدي از<br />

آگاهي،‏ سواد،‏ رفاه اقتصادي و پديد ميايد.‏<br />

در افغانستان تجربه آنوني دموآراسي،‏ آزادي،‏ حكومت قانون،‏ انتخابات و نه زادهء غناي فرهنگي يا رشد<br />

طبيعي جامعه است و نه پيشرط هاي تطبيق اين اين ارزش ها فراهم به نظر مي رسد.‏<br />

شرايط بين المللي و داخلي خاص و استثنايي پديد آمد و با گره خوردن منافع افغانستان با منافع بزرگترين<br />

ابرقدرت جهان و بالتبع ديگر آشورهاي دنيا،‏ تحولات شگرف سياسي،‏ اقتصادي،‏ اجتماعي و فرهنگي در<br />

آشور شكل گرفت و ما توام با اين تحول ارزش هاي نويني را به قهر و جبر و گاهي هم با نوعي پذيرش به<br />

تجربه گرفتيم.‏<br />

عده اي بر اين باور اند،‏ آه با توجه به عدم رشد جامعه افغانستان براي در آغوش گرفتن و تعامل با اين<br />

ارزش ها،‏ موفقيت نه چندان چشمگير دموآراسي با حضور و همكاري جامعه بين المللي در اين آشور،‏<br />

بيشتر در گرو حضور نيروهاي خارجي است تا تعامل و توافق جمعي افغان ها.‏<br />

...<br />

32 . Alf Dubs, Lobbying An Insider’s Guide to the Parliamentary<br />

Process, Second Edition, Pluto Press, London, 1988. Michael Rush,<br />

Political Realities Parliament and the Public, Longman Inc. New York,<br />

1976. How Parliament Works.


□ ١٥٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

اين دسته از تحليل گران معتقد اند،‏ اگر از شرايط آنوني و حضور فعال و گستردهء جامعهء جهاني به<br />

صورت درست و حساب شده با بومي ساختن ارزش هاي دموآراتيك و احياي اتحاد و اعتماد بين الافغاني<br />

استفاده به عمل نيايد،‏ تجربه دموآراسي در افغانستان،‏ با بيرون رفت نيروهاي خارجي به شكست و ناآامي<br />

مواجه شده و افغانستان بار ديگر دچار مشكلات قومي،‏ سمتي و درگيري هاي ميان گروهي خواهد شد.‏<br />

اگر از اين ديدگاه به پارلمان آينده افغانستان نظر اندازيم،‏ با توجه به نداشتن تجربه پارلماني،‏ درزها و شگاف<br />

هاي عميق اجتماعي،‏ قومي،‏ ساختاري،‏ برخوردهاي سياسي حكومت با قضاياي ملي و نبود اعتماد بين<br />

الافغاني،‏ آينده را چندان اميدوارآننده و روشن نمي بينيم.‏<br />

پارلمان بدون حضور احزاب سياسي ملي و راه يافتن نمايندگان نو تجربه،‏ در عمل ممثل خواست هاي متضاد<br />

و پراگنده افراد و محل معاملات و زدوبندهاي متعدد به شمار مي رود.‏<br />

مداخله ارباب قدرت و صاحبان حكومت در امور پارلمان و تطميع نمايندگان از چالش هاي جدي همچو<br />

پارلمان ها به حساب مي رود.‏ برخورد عكس العملي و تصفيه حساب هاي آناني آه تحت عناوين مختلف از<br />

حكومت و قدرت آنار زده شدند و حالا به عنوان نماينده به پارلمان راه مي يابند با حكومت و با اربابان<br />

قدرت از چالش هاي ديگري است آه در پارلمان آينده شاهد آن خواهد بوديم.‏ با توجه به صلاحيت نظارت و<br />

تاييد يا رد برخي از مقرري ها،‏ اعضاي پارلمان جديد بدون ترديد قوه اجراييه را در عملكردهاي اجرايي به<br />

چالش گرفته و به قدرت نمايي خواهند پرداخت.‏<br />

برخلاف اين ديدگاه،‏ عده اي معتقد اند،‏ آنچه اتفاق افتاده ميمون است و بايد از شرايط و اوضاع پيش آمده حد<br />

اآثر استفاده صورت گيرد.‏ مردم بايد تجربه دموآراسي،‏ آزادي و انتخابات را از جايي شروع آنند.‏ آغاز هر<br />

حرآت اجتماعي و تجربه اي آامل نمي باشد و از اشتباهات و اصلاح اشتباهات است آه جوامع به رشد و<br />

بلوغ مي رسند.‏<br />

بايد با حد اآثر استفاده از حضور جامعهء جهاني،‏ قاعده مشارآت مردم در حكومت توسعه يابد،‏ اعتماد بين<br />

الافغاني تحكيم پيدا آند و از تجربهء انتخابات پارلماني و پارلمان استقبال به عمل آيد.‏<br />

از اين ديدگاه،‏ توسعهء مشارآت مردم در تعيين سرنوشت و تصاميم ملي و محلي در انتخابات پارلماني و<br />

شوراهاي ولايتي به امر ثبات،‏ امنيت،‏ اعتماد و توسعهء اقتصادي ياري رسانده به صورت تدريجي آشور را<br />

به سوي رفاه و سعادت و دموآراسي سوق مي دهد.‏<br />

پارلمان در آشور ما،‏ از دو زاويه قابل بررسي است.‏ يك،‏ پارلمان در پرتوقانون اساسي و دوم،‏ پارلمان در<br />

پرتو يك ديد و تحليل عملي و واقعگرا.‏<br />

پارلمان طبق قانون اساسی جديد افغانستان امتيازات و محدوديت هاي دارد آه بايد به صورت جداگانه مورد<br />

بحث و ارزيابي فني و آارشناسي قرار گيرد آه من در اين مقام در صدد آن نيستم.‏ به طور نمونه دايمي بودن<br />

پارلمان و سلب حق انحلال آن از سوي قوه اجراييه در ساختارآنوني قدرت در افغانستان يك گام مثبت به سوي<br />

استحكام و استقلال اين نهاد است و پارلمان طبق قانون اساسی جديد ازصلاحيت های نسبتاً‏ خوبی در عرصهء<br />

تقنين،‏ مداقه و بررسی قوه اجراييه،‏ تاييد يا رد مقرری ها،‏ انتصاب ها،‏ مواخذهء اعضای حکومت و تاييد<br />

خطوط اصلي سياست حكومت برخوردار است.‏<br />

ولي قبل از راه افتيدن انتخابات پارلماني حرآت ها و عمل هاي صورت گرفت،‏ آه پيش زمينه هاي تطبيق<br />

موفقانه اين تجربه را دچار چالش هاي جدي ساخته است.‏ انتخابات بدون آدام عذر موجه دوبار به تعويق افتيد.‏<br />

روند نفوس شماری روشن از مجموع کشور که برای همه قابل قبول باشد و يكي از مفاد موافقتنامه بن به شمار<br />

مي رفت،‏ تكميل نگرديد.‏ اعضاي کميسيون انتخابات بدون مشوره احزاب سياسی و گروه های مطرح در سطح<br />

سياسی در افغانستان از سوي حكومت تعيين شدند.‏ نقش احزاب سياسي در انتخابات منتفي قرار گرفت.‏<br />

نمايندگان برولايت ها به اساس حدس و گمان تقسيم گرديد.‏ هر ولايت يك حوزه انتخابي شناخته شد،‏ آه اين امر<br />

منافي اساسي ترين اصل نمايندگي و مشارآت مردم در انتخابات و مسووليت نمايندگان در مقابل مردم به<br />

حساب مي رود و فيصله به عمل آمد تا آرای مردم از مراکز رای دهی در اطراف به مراکز معين در مرکز<br />

ولايت ها يا مرآز آشور انتقال يابد آه اين موضوع شفافيت رأي دهي و رأي شماري را با در نظرداشت تقلب<br />

در انتخابات رياست جمهوري،‏ تحت سوال قرار مي دهد.‏<br />

حال آه قرار است انتخابات در موعد مقرر برگزار شود،‏ با توجه به همه نقايصي آه بر شمرديم،‏ تجربه اي<br />

در حال شكل گرفتن است،‏ و اين اولين تجربه آه آخرين هم نخواهد بود،‏ به هيچصورت آامل و شفاف هم شكل<br />

نخواهد گرفت.‏ مهم راه افتيدن اين جريان،‏ سياسي شدن قضا و سهم گيري مردم در امور سياسي و آنار<br />

گذاشتن خشونت و استفاده از زور و سلاح براي حل مشكلات است.‏ اين در در دراز مدت و آنهم به تدريج و<br />

تكرار تجربه و اصلاح اشتباهات و آموختن از هر تجربه است آه مي توانيم شاهد يك انتخابات سالم و نظام<br />

بهتر باشيم.‏


□ ١٥٩ افغانستان و پارلمان<br />

پارلمان؛وظايف،‏ مسووليت ها و امتيازات<br />

.١<br />

.٢<br />

.٣<br />

.۴<br />

.۵<br />

.۶<br />

.٧<br />

.٨<br />

.٩<br />

.١٠<br />

.١١<br />

ولي در آوتاه مدت و براي يك آغاز موفق و پايدار،‏ بايد مسوولين امور با قضاياي انتخابات برخورد منطقي و<br />

علمي نمايند نه برخورد سياسي و مقطعي.‏ اشتباهات گذشته بايد اصلاح گردد و گام هاي فوق العاده جدی از<br />

سوي حكومت،‏ شوراي ملي،‏ نهادهاي جامعه مدني و جامعهء جهاني برداشته شود،‏ تا شورای ملی يا پارلمان<br />

آينده افغانستان،‏ درپي برگزاري يك انتخابات سالم،‏ شفاف و قابل قبول براي همه عرض وجود نموده و بتواند با<br />

کسب علم،‏ فن و تجربهء آافی به انجام وظايف خويش به طور موفقيت آميز اقدام نمايد.‏ در اين راستا،‏ برداشتن<br />

گام هاي ذيل به چه قبل از تشكيل پارلمان و چه بعد از آن ضروري و لازمي مي نمايد:‏<br />

برگزاري يك انتخابات شفاف،‏ آزاد و فراگير.‏<br />

جلب حمايت احزاب و گروهاي مختلف با شرآت در مراحل مختلف اجراي عمليه<br />

انتخابات،‏ تا رضايت همه جريان ها آسب گردد و مشروعيت جريان انتخابات را پذيرا<br />

شوند.‏<br />

تلاش براي شكل گيري يك جريان ملی،‏ خردگرا،‏ مصلحت انديش و چيزفهم در پارلمان.‏<br />

احتراز از پرداختن به مسايل حاشيه ای و وقت آش در پارلمان و توجه به مسايل ملی.‏<br />

تاسيس نهادهاي آموزشی و تربيتی کوتاه مدت برای نمايندگان به همکاری کشورهای<br />

دوست و با تجربه در مسايل پارلماني.‏<br />

تبادل هيئت های پارلمانی با کشورهای جهان جهت بلند بردن سطح دانش و تجربه<br />

نمايندگان.‏<br />

تاسيس کميسيون های دايمی با عضويت بهترين های نمايندگان در عرصه های مختلف و<br />

تبادل تجارب در اين زمينه با آشورهاي دوست.‏<br />

توجه جدی به انتخاب رييس مجلس و هيئت رييسه تا شخصيت هاي دانشمند،‏ صابر و<br />

فرهيخته به اين مقام انتخاب گردند.‏<br />

حفظ استقلال پارلمان و رشد سنت ها و ارزش هاي پارلماني آه ضامن همبستگي و ملي<br />

گرايي پارلمان گردد.‏<br />

ايجاد رابطه سالم ميان نمايندگان و حوزه های انتخابی در سراسرکشور،‏ به شکلی که<br />

موکلين بتوانند و کلای خويش را به راحتی دريابند و مشكل خويش را با آنان در ميان<br />

گذارند.‏<br />

تربيه آادرهاي مسلكي براي پيشبرد امور اداري و فني پارلمان و راه انداختن ماشين آاري<br />

اين نهاد نو پا به همكاري آشورهاي غربي آه در اين زمنيه از تجربه طولاني بهره مند اند.‏<br />

٣٣<br />

چگونگي تصويب قانون در پارلمان<br />

قرائت اول<br />

بحث<br />

رأ ي گيري<br />

ارجاع به آميسيون<br />

33 . Comparative Government and Politics an Introduction page 192.<br />

آميسيون<br />

مطالعه و بررسي دقيق<br />

اصلاحات و راپور دوباره به مجلس


□ ١٦٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

قرائت سوم<br />

بحث<br />

راي گيري<br />

ارسال به مجلس دوم<br />

)<br />

در نظام هاي دو مجلسي)‏<br />

آميسيون مشترك<br />

راه حلي براي اصلاحات پيدا مي آند<br />

رأي گيري


پروفيسر قاسم فاضلي<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

ما در کشور خود با نوعی از عملکرد پارلمان آشنائی داريم.‏ اگر نيک نگريسته شود،‏ از دوران پادشاهی تجارب<br />

مفيدی ازين علمکرد بجا مانده است.‏ مقررات داخلی مجالس چهارچوب حقوقی عملکرد را تشکيل ميداد.‏ گزارشات،‏<br />

مصوبهها و تجاويزی که از طرف کميسونها اتخاذ میشد،‏ فرآوردها خوبی بودند.‏ در عين حال،‏ منابع نشراتی کشور<br />

رويداد مباحثات را پخش میکردند،‏ مردم بيانات نمايندگان را میشنيدند و در مواقع حساس راجع به طرز العمل راي<br />

سلب اعتماد،‏ قضاوت مي نمودند.‏ بعد از آنكه جريده رسمی باهتمام مرحوم محمد موسی شفيق براه افتاد،‏ مصوبههای<br />

قانون و متون مقررات در آن درج و نشر میشد.‏<br />

اعضای پارلمان در افغانستان مانند اعضای ساير پارلمانها رفتار ميکردند.‏ تشنج در مباحثات رخ ميداد و با آنکه از<br />

صيانت گفتار مستفيد بودند،‏ تصفيه حسابهای شخصی همراه با خشونت مشاهده میشد.‏ حضور احزاب برجستگی<br />

نداشت.‏ با آنهم عناصر وابسته به گروههای سياسی راست و چپ،‏ پرچمی و بنيادگرا،‏ به مشاجرات تند لفظی<br />

میپرداختند.‏<br />

من به سمت رئيس تقنين وزارت عدليه با کميسيون تقنين ولسی جرگه همکاری نزديک داشتم و اذعان ميدارم که<br />

پارلمان وقت در افغانستان خدمات شايستهای را در ساحه قانونگذاری انجام داد،‏ و راه قانونمندی را وسيعاً‏ بازساخت.‏<br />

اصولنامه تجارت افغانستان که ساليان دراز و تا حال مراودات تجارتی را تنظيم مینمايد،‏ باثر مساعی افغانهائی که<br />

در پايان تحصيلات حقوق از کشور ترکيه برگشته بودند،‏ از طرف شوری نافذ گرديد.‏ هکذا،‏ پارلمان قوانين عمده<br />

ديگری از جمله قانون نامه جزا و قانون نامه مدنی را تصويب کرد که در زمانش در منطقه پيشرو بودند.‏<br />

امّا اين روند سازنده و پويا باثر جدالهای فکری و ايدئولوژيک بیثمر و پياپی بعد از سقوط سلطنت،‏ در هم ريخت.‏ نه<br />

از بناء و تعمير پارلمان اثری بجا ماند و نه از آرشيف و خزينههای قانون.‏<br />

امروز مسئله اعمار مجدد پارلمان بحيث چالش جدی سر راه کشور قرار گرفته است.‏ خوشبختانه جامعه بينالمللی در<br />

کنار ما بسيج شده و بازسازی اين نهاد سياسی را بحيث قدم آخر عمليه صلح پی ريزی مینمايد.‏<br />

در چنين شرايطی،‏ تدقيق و بازنگری در عملکرد شوری يک امر مفيد تلقی ميگردد.‏ بر ماست که از کشورهای<br />

ديموکراتيک الهام بگيريم و با ضوابط و لوايح آنها آشنائی حاصل کنيم.‏ اقدامی که از طرف کانون مطالعات و پژوهش<br />

های افغانستان در لندن بهمين هدف براه افتاده،‏ ابتکار قابل قدري است و فرصت خوبی را جهت تبادله اطلاعات ميسر<br />

میسازد.‏ اميد میرود کاوشهائی که صورت گرفته به درد پارلمان آينده افغانستان بخورد.‏<br />

* * *<br />

منظور از عملکرد،‏ مديريت داخلی مجالس شوری نيست،‏ با آنکه نظم اداری يک دستگاه بر نحوه کار اختصاصی آن<br />

بیاثر نمیباشد.‏ منظور از عملکرد،‏ شيوه کار مجالس است در رابطه با وظايف اختصاصی شوری و در زمينه<br />

همکاری با ساير نهادهای دولت.‏ درين ساحه بصورت مشخصی کارکرد مجالس در امر قانونگذاری شامل ميباشد.‏<br />

همچنان مطالبی از قبيل تعين اجندا،‏ تثبيت قدامتها و ارائه پيشنهادات را در برمیگيرد.‏<br />

عنان کار مجالس شوری در اختيار کميسيونهاست.‏ اين کميسيونها کدام اند ، چگونه ايجاد میشوند و پيشنهادات به<br />

چه شکل در محضر آنها طرح میشود و رابطه کميسيونها با اجلاس عمومی مجالس چگونه است؟ اين مطالب را جدا<br />

جدا بررسی مینمائيم.‏<br />

‎١‎ اجندا و ارائه پيشنهادات:‏<br />

باستثنای اضلاع متحده امريکا که در آن دستگاه اجرائيه سهم کمتری در ارائه طرح قوانين دارد،‏ در ساير کشورها<br />

تعداد کثير پيشنهادات از منابع حکومتی ارائه ميگردد.‏ در آلمان هفتاد فيصد و در انگلستان هشتاد و دو فيصد<br />

پيشنهادات بابتکار حکومت به پارلمان پيش میشود.‏<br />

در افغانستان،‏ پيشنهاد طرح قانون از طرف حکومت يا اعضای شوری امکانپذير است.‏ ارائه طرح از طرف شوری<br />

وقتی داخل اجندا ميگردد که از طرف ده عضو پيشنهاد و توسط يک پنجم مجلس تأييد شود.‏ در امور مربوط به<br />

بودجه،‏ پيشنهاد صرفاً‏ از طرف حکومت ارائه ميگردد.‏<br />

مسئله تثبيت اجندا که وسيله تقدم و تأخر پيشنهادات محسوب میشود،‏ يک قدم اساسی در مباحثات شوری پنداشته<br />

میشود.‏ اگر در پارلمان جدالهای حزبی حکمفرما باشد،‏ اين جدال،‏ خواه مخواه،‏ در تثبيت اجندا منعکس ميگردد.‏<br />

در اضلاع متحده امريکا کميتهای بنام Rules Committee پيشنهادات را بنابه اهميت هر يک صفبندی میکند و<br />

اگر لازم ديده شود تعديلاتی را میافزايد.‏


□ ١٦٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

در انگلستان به تاريخ پيشنهادات اولويت داده میشود.‏ معمولاً،‏ پيشنهاد حکومت مقدم مطرح میشود و در همه احوال<br />

اجندا را اجلاس عمومی تثبيت مینمايد.‏<br />

در آلمان،‏ روش خاصی تعقيب ميگردد،‏ اجندا درين کشور از طرف کميته خاصی باشتراک رئيس و معاونين مجلس<br />

نمايندگان و فرستادهگان احزاب سياسی ترتيب ميگردد.‏<br />

در نظامهای فدرالی که اغلب کشورهای اروپائی را در برمیگيرد.‏ عدهای از طرحها در سطح دولتهای محلی<br />

بررسی ميگردد.‏ در اضلاع متحده امريکا،‏ آلمان و ايطاليه،‏ در بسی موارد کار تقنينی به سويه محلی انجام میپذيرد.‏<br />

در آلمان،‏ آنچه از صلاحيت دولت فدرال نيست و يا برای دولتهای عضو منع نشده،‏ از صلاحيت دولتهای<br />

اخيرالذکر شناخته میشود.‏ در ايطاليه،‏ روسای گروپهای پارلمانی اجندا را تثبيت مینمايند،‏ در غير آن مجلس يا سنا<br />

خود مداخله میکند.‏<br />

‎٢‎ کميسيونهای دايمی:‏<br />

چون کار تقنينی اولتر از همه يک کار فنی است،‏ پارلمانها،‏ طرحهای پيشنهادی را ابتداء در کمسيونهای تخصصی<br />

مورد بحث قرار ميدهند.‏ باين منظور در بطن مجالس پارلمانی کميسيونهای دايمی مرکب از اعضای واجد دانش و<br />

تجربهء اختصاصی ايجاد میشود.‏ اين کميسيونهارا میشود بغرض تشخيص از کميسيونهای خاص،‏<br />

کميسيون کاری نيز نام گذاشت.‏<br />

معرفی کميسيونهای دايمی ايجاب میکند تفصيل بيشتری درماده ارائه شود.‏<br />

در برخی از کشورها مانند فرانسه و تا حدی انگلستان،‏ تعداد معينی ازين کميسيونها همواره فعالاند،‏ اگرچه به<br />

مرور زمان ازين تعداد کاسته شده است.‏ در اضلاع متحده امريکا،‏ در حال حاضر از پانزده تا بيست کميسيون مشغول<br />

کار اند.‏ بملاحظه اهميت و حساسيت کار کميسيون،‏ خاصتاً‏ حفظ محرميت،‏ تعداد اعضا در کميسيونها تقليل يافته<br />

میتواند.‏<br />

کميسيونها نصاب،‏ طرز کار و نحوه مباحثات داخلی را خود تعين میکنند.‏ مانعی وجود ندارد که اين کار بر دوش<br />

قانون گذاشته شود.‏ بخاطر فنی شدن روزافزون طرحها،‏ کميسيونها به تعداد کثيری از کميتههای فرعی تقسيم<br />

میشوند.‏<br />

درباره تعيين رئيس کميسيون،‏ روشها از هم اختلاف دارند.‏ قاعدتاً،‏ رئيس کميسيون توسط خود کميسيون گزيده<br />

میشود.‏ در انگلستان،‏ Speaker ‏(رئيس مجلس)‏ رئيس کميسيونها را تعين میکند.‏<br />

مسئله ديگر،‏ سهمگيری گروپهای حزبی در کميسيونهاست.‏ در پارلمانهائی که کثرت احزاب وجود دارد،‏ مانند<br />

فرانسه،‏ تشکيلات محدود حزبی با کميسيونها همكاري ميكنند و راي خود را راجع به ارائه طرح تقديم مي دارند.‏<br />

- بهمين سلسله تماس با گروه هاي فشار و لابي ها قابل تذآر است.‏ آميسيونها موقع مطالعه طرحها از موضع اين<br />

گروهها خود را واقف میسازند و در صورت لزوم،‏ به پيشنهادات آنها گوش میدهند.‏ در مجموع کوشش میشود از<br />

مشاجرات سياسی پرهيز شود.‏<br />

مسئلهئی که در افغانستان تازهگی دارد،‏ وجود تشکيلات غيردولتی يا NGO هاست که طی سه و نيم سال گذشته با<br />

مداخله در امر بازسازی مصدر فعاليتهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای شدهاند.‏ اصطکاکهائی که ازين همکاری<br />

با مراجع دولتی ايجاد شده،‏ نگران کننده بوده و تا حال منتفی نگرديده است،‏ ولو قانونی هم درين مورد نافذ شده است.‏<br />

آيا NGO خواهند توانست با کميسيونهای پارلمانی همكاري موثري داشته باشند؟ آيا پارلمان به قانون NGO ها تجديد<br />

نظرخواهد کرد؟ انتظار میرود NGO ها بحيث لابیهای دوره بازسازی،‏ عامل ديگری از اختلال در همکاری بين<br />

پارلمان و ادارات دولتی باشند.‏<br />

Select<br />

)<br />

(Commission ad hoc يا Committee<br />

‎٣‎ اجلاس عمومی:‏<br />

برطبق يک روش عمومی،‏ پيشنهادات قانون بعد از آنکه در کميسيونها،‏ تأييد میگردد،‏ بانضمام تعديلات غرض<br />

مباحثه به اجلاس عمومی روئيت داده میشود.‏ اجلاس عمومی يا بصورت علنی داير ميگردد يا پشت درهای بسته.‏<br />

البته رويه معکوس هم مشاهده ميگردد،‏ بدين معنی که طرح از اجلاس عمومی به هدف کاوش مزيد به يكي از<br />

کميسيونها رويت شود و اين اجلاس عمومي مطالعه مقدماتی کميسيون را خواستار گردد.‏<br />

ارائه راپور به اجلاس عمومی را غالباً‏ نماينده حکومت برعهده میگيرد،‏ خاصتاً‏ در کشورهائی مانند انگلستان و<br />

فرانسه که آنجا نماينده حکومت بصفت راپورتر کميسيون عمل میکند.‏<br />

در اجلاس عمومی،‏ بحث روی متن قوانين بشکل مادهوار ‏(ماده به ماده)‏ صورت میگيرد.‏ برای جلوگيری از ضياع<br />

وقت،‏ تعداد مداخلات و وقت مداخله برای هر سخنران و برای هر موضوع محدود ميگردد.‏<br />

همچنان در اجلاس عمومی اگر پارلمان کثيرالحزبی باشد،‏ اين احتمال وجود دارد که بعلت وفرت در ارائه تعديلات<br />

مباحثه با رآود مواجه شود.‏ برای ممانعت از توقف کار يا انحراف از ميسر بحث زيرا يک تعديل میتواند مفهوم<br />

پيشنهاد را کاملاً‏ عوض کند و خطر بن بست (filibustering) را بوجود آورد ، رئيس مجلس از حربههائی که در<br />

اختيار دارد کار میگيرد.‏


□ ١٦٣ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

(Kangourou<br />

را اعلان ميکند،‏ و بلافاصله به رأیگيری توسل میجويد و<br />

چنانچه،‏ پايان مباحثات ‏(تکنيک آانگرو<br />

يا اينکه مباحثات را به روز بعد موکول میسازد.‏ اين ابتکارات با آزادیهای پارلمانی متناقض قرار نمیگيرند،‏ چه<br />

هدف،‏ در نهايت،‏ موثريت کار پارلمان است.‏<br />

در نظامهای پارلمانی دو مجلسي که قوانين را مصوبه موافق هر دو مجلس تعريف مینمايند؛ يا بر اصل توازن رجوع<br />

مي شود ويا بر فوقيت يکی در قبال ديگرش اتکا میگردد.‏ قوانين اساسی رويه اي را که در صورت اختلاف نظر بايد<br />

اتخاذ گردد؛ مشخص میسازند.‏ بصورت عموم از کميسيون مشترک کار گرفته میشود.‏ در اضلاع متحده امريکا،‏ از<br />

آميتهء آنفرانس(‏Committees (Conferences حرف زده میشود.‏ اگر کميسيون مشترک به نتيجه نرسد،‏ در<br />

آنصورت طرح صرفاً‏ با اکثريت خاص مجلس نماينگان به تصويب میرسد.‏ در افغانستان اين اکثريت خاص دو ثلث<br />

رأی اعضاء ولسي جرگه تعين شده است.‏<br />

از لحاظ تقدم و تأخر،‏ طرح قوانين ابتدائاً‏ از طرف حکومت به مجلس نمايندگان پيش میشود.‏ و بعد از تأييد آن به سنا<br />

رويت داده میشود.‏ اگر طرح از خود مجلس نشأت کرده باشد،‏ طبعاً‏ مطالعه اولی در بطن همان مجلس انجام میشود.‏<br />

در بعضی کشورها،‏ ماهيت و موضوع طرح صلاحيت رسيدگی اولی را مشخص میسازد.‏ مثلاً‏ در اضلاع متحده<br />

امريکا،‏ طرح مربوط به بودجه،‏ اولاً‏ در مجلس نمايندگان مورد غور قرار میگيرد،‏ و طرح مربوط به ميثاقهای<br />

بينالمللی،‏ ابتداء در سنا به بحث گرفته میشود.‏<br />

آُليّاتي در مورد<br />

برخي مُعضلات حقوقي در قانون اساسي و پارلمان آينده<br />

پارلمان آينده و معضله فرامين تقنينی<br />

کنفرانس بُن که با شرکت افغانها زير نظر سازمان ملل متحد داير شد،‏ خلای حقوقی ئيرا که از نبود قانون اساسی طی<br />

سالهای بحران در افغانستان بوجود آمده بود،‏ مرتفع ساخت.‏ در خلال دورههای موقت و انتقالی،‏ حاکميت سياسی بر<br />

طبق رهنمودهای نماينده سرمنشی سازمان ملل متحد،‏ قطعنامههای شوری امنيت و بخشهای احيا شده قانون اساسی<br />

١٩۶۴ عمل نمود.‏<br />

فقره ‏(ج)،‏ ماده سوم توافقات بُن درباره چنين ميگويد:‏ ‏«اداره موقت مؤظف به اجرای وظايف روزمره<br />

دولت بشمول حق صدور فرامين به منظور تأمين صلح،‏ نظم و ايجاد يک اداره سالم ميباشد.»‏ هکذا،‏ فقره<br />

پنجم اين توافقات تصريح کرده که ‏«تمام اقداماتی که توسط حاکميت موقت انجام میشود.‏ بايد با قطعنامه<br />

مورخه ١۴ نوامبر ٢٠٠١ شوری امنيت و ساير قطعنامههای شوری امنيت مربوط به افغانستان مطابقت داشته باشد».‏<br />

حال اگر اين مستندات را بحيث مبانی حقوقی دورههای موقت و انتقالی قبول کنيم،‏ مجموعهای از ارجحيتهای حقوقی<br />

بدست میآيد که در رأس آن توافقات بُن قرار میگيرد و در مراتب پائين آن قانون اساسی احيا شده<br />

قطعنامههای شوری امنيت مربوط به افغانستان،‏ و تصاميم و فرامين رياست دورههای مزبور.‏ اين معماری حقوقی،‏ به<br />

گونهای ديگر،‏ تصويری از زمامداری ملل متحد را افاده میکند.‏<br />

بديهی است که بروز اين حالت بیسابقه در تاريخ افغانستان،‏ با پرسشها و ايرادات زيادی همراه میباشد.‏ از آنجمله،‏<br />

تعريف و توصيف ماهيت فرامين دوره انتقالی است که در توافقات بُن،‏ بدون ازدياد وصف تقنينی ذکر شده است؛ امّا<br />

برطبق احکام قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان بايد مورد بازنگری شوری آينده قرار گيرد،‏ همانگونه که<br />

ترکيب هيأت وزرا و اعضای سره محکمه بازنگری خواهد شد.‏<br />

در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان،‏ از فرامين تقنيني در دو مورد تذکر داده شده است.‏ وقتی ماده از<br />

وظايف دولت انتقالی اسلامی در دوره انتقال ‏(قانون اساسی)‏ ياد میکند،‏ فرامين تقنينی را به انتخابات رياست<br />

جمهوری،‏ شوری ملی و شوریهای محلی همين دوره مربوط میسازد.‏<br />

امّا وقتی ماده همين قانون اساسی،‏ حکومت جمهوری اسلامی افغانستان را مؤظف ميسازد که کليه فرامين<br />

تقنينی ئيرا که از آغاز دوره موقت نافذ شده،‏ به اولين جلسه شوری ملی ارجاع نمايد؛ حکم قانون اساسی متوجه<br />

فرامين دوران عمليه صلح ميگردد.‏<br />

حال بايد توضيح نمود که براساس چه ملاکها،‏ فرامين دورههای عمليه صلح را میشود فرامين تقنينی توصيف نمود.‏<br />

درين دورهها تفکيک بين فرامين عادی و فرامين تقنينی اصلاً‏ وجود نداشت.‏ در دورههای موقت و انتقال،‏ شوری يا<br />

سازمان هيچگاه بوجود نيامد و کوششهای بعد از لويه جرگه اضطراری از طرف اعضای اين جرگه بدون نتيجه<br />

ماند.‏ چون در کنفرانس بُن،‏ فصول مربوط به نظام شاهی و ارگانهای قوای اجرائيه و مقننه احيا نشدند،‏ حاکميت دوره<br />

‏(انتقالی)‏ که از دولت نمايندگی ميکرد صاحب کليه اختيارات دولت بود.‏<br />

(۶)، ماده<br />

١٣٧٨<br />

١٩۶۴، مواد<br />

(١۵٩)<br />

١<br />

(١۶١)<br />

(١)، حرف<br />

منظور از دوره انتقالی عمليه صلح است.‏<br />

1


□ ١٦٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

بر فرض آنکه اين مسئله راه حلی پيدا کند و کليه فرامين دورههای موقت و انتقالی يا بخشی از آنها ‏(براساس چه<br />

ملاکها و به تأييد کدام مرجع)‏ به شوری ارجاع گردد،‏ مسئله رد يا پذيرش اين فرامين مشکل ديگری را بميان میآورد.‏<br />

مسلم است که تکليف سنگيني انتظار پارلمان آينده را دارد.‏<br />

در وهلهء اول ، ايجاد دو کميسيون خاص Committee) (Select يک امر ضروری جلوه میکند.‏<br />

کميسيون اول برای تشخيص اين مطلب که در دوران عمليه صلح کدام فرامين تقنينی است و کدام فرامين عادی و<br />

مربوط به امور روزمره است.‏ بعلت کثرت شگفتآسای اين فرامين،‏ وقت زيادی صرف اين کار خواهد شد.‏ اين<br />

کميسيون میتواند يک کميسيون مشترک با حکومت باشد.‏<br />

کميسيون دوم ‏(از بطن شوری)‏ بعد از آنکه فرامين تقنينی تشخيص شد،‏ وظيفه خواهد داشت تا به مسئله رعايت<br />

مستندات حقوقی ‏(برطبق ارجحيتها)‏ غور کند و محتوی فرامين تقنينی را از لحاظ قانونيت و مشروعيت تأييد يا<br />

ترديد کند.‏ قابل تذکر است که اين اقدام يک کار حقوقی بسيار صعب و بیمثال است.‏ معلوم نيست که چه مدتی بطول<br />

خواهد کشيد و چه عواقبی را بار خواهد آورد،‏ خاصتاً‏ اگر فرامين تقنينی اجرا شده،‏ بعنوان مغايرت قانونی رد شوند.‏<br />

آيا به پيروی از روش کنفرانس بُن میتوان گفت که در شرايط استثنائی که افغانستان بسر میبرد مرزهای حقوقی<br />

غيرقابل عبور نيستند و مصالح داخلی و بينالمللی ايجاب میکند که راهای کوتاهتری اختيار گردد؟ آيا مبارزات<br />

عظيمی که در قبال است ايجاب نمیکند که به راههای نامتداول حقوقی توسل جست.‏<br />

درين نوشته به روشن ساختن بيشتر ماهيت فرامين تقنينی و جايگاه آن درگذشته تقنينی افغانستان و ساير نظامهای<br />

حقوقی اکتفا مینمائيم.‏<br />

فرامين تقنينی برای اولين بار در افغانستان در قانون اساسی ١٩۶۴ پديدار گرديد.‏ در خلال دوره انتقالیئيکه اين قانون<br />

اساسی وضع کرده بود،‏ وجيبه نفاذ يک رشته قوانين مهم به فرمان حکومت واگذار گرديد.‏ مضاف برآن،‏ صدور<br />

فرمان تقنينی بحيث يک ابزار مستقل قانونگذاری در حالت تعطيل يا انحلال پارلمان از صلاحيت حکومت شناخته شد.‏<br />

در عوض،‏ محدوديتهائی نيز وضع گرديد.‏ چنانچه فرامين تقنينی در ساحه اختياراتی که از امتيازات خاص پارلمان<br />

محسوب میشد؛ صادر شده نمي توانست.‏ بالاخره حكومت وظيفه داشت آه در خلال سي روز از تاريخ نفاذ،‏ فرامين<br />

تقنينی را به نخستين جلسه شوری تقديم کند.‏ تأييد نهايي فرامين از صلاحيت شوري بود.‏<br />

قابل تذکر است که به پيروی از قانون اساسی ١٩۶۴، قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان،‏ حق اتخاذ فرامين<br />

تقنينی را در امور عاجل و در حالت تعطيل ولسی جرگه به حکومت تفويض کرده است.‏ تنها بودجه و امورمالی<br />

مستثنی شناخته شده است.‏ گويا رئيس جمهور دولت اسلامی از اختيارات وسيعتری نسبت به رئيس حکومت در نظام<br />

سلطنتی مستفيد میباشد.‏ مطلبی که موجب ايراد حقوقی ميگردد اينست که رئيس جمهور دولت اسلامی،‏ فرمان تقنينی<br />

را ابتداء بحيث رئيس حکومت امضاء میکند و سپس بصفت رئيس دولت توشيح مینمايد،‏ در حاليکه در قانون اساسی<br />

١٩۶۴، توشيح توسط پادشاه صورت میگرفت.‏<br />

شکی نيست که اتخاذ فرامين تقنينی در حالت تعطيل شوری برای رفع نيازهای کشور يک تجويز بجاست،‏ و با روندی<br />

که از گسترش اختيارات قوه اجرائيه و توسعه ساحه مقررات حمايت میکند؛ موافق میباشد.‏ مزيد برآن از قاطعيت<br />

اصل تفکيک قوا میکاهد و عنصر فزاينده فنی شدن امور دولت را در نظر میگيرد.‏ در جوامع امروزی سرعت عمل<br />

در آار ها مطلوب است و جلو زيانها را میگيرد.‏ بناءاً‏ سهم حکومتها در امور تقنينی رو بافزايش است.‏ در<br />

کشورهائی که فرمان تقنينی رواج ندارد،‏ يا مرز بين ساحه مقررات و ساحه قوانين واضح نيست؛ مانند کشور<br />

انگلستان بجای فرمان تقنينی از طرزالعمل تفويض صلاحيت آار گرفته میشود.‏ در فرانسه،‏ قانون اساسی<br />

‏(جمهوريت پنجم)‏ ساحه مقررات را وسعت بخشيد.‏<br />

در همه احوال،‏ تمايل موجود در جهت ساده ساختن مراتب تصويب و نفاذ قوانين و ايجاد فورمولها و قالبهای تازه،‏<br />

تحول میکند.‏ درين تحول،‏ محتوی قانون و ساحه تطبيق آن در نظر گرفته میشود.‏ در انگلستان،‏ فورمولهای متعددی<br />

بنامهای<br />

در ايطاليه،‏ شکل بسيطی از ميکانيزم قانونگذاری وجود دارد که برطبق آن،‏ کميسيونها میتوانند نوع مشخصی از<br />

قانون را که بنام leggier ياد میشود،‏ تصويب نمايند.‏<br />

در اضلاع متحده امريکا برخلاف،‏ مراتب و موانع در مسير تصويب قوانين زياد اند.‏ مخالفين کوشش میکنند به ذرايع<br />

ممکن تلاش جناح بر سر قدرت را ناکام سازند.‏ احصائيه ها نشان ميدهند که صرفاً‏ ده فيصد پيشنهادات به مرحله<br />

نهائی تصويب میرسند.‏<br />

در افغانستان،‏ در کنار قوانين و فرامين تقنينی،‏ حکومت میتواند برای تطبيق خطوط اساسی سياست کشور و تنظيم<br />

وظايف خودش مقررات وضع کند ‏(ماده ٧۶ قانون اساسی)‏<br />

١٩۵٨<br />

private legislation, private members bills, public bills و غيره معمول است.‏


□ ١٦٥ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

(٨۴)<br />

حذف نمايندگان شوریهای ولسوالیهای هر ولايت و سئوال مشروعيت مشرانو جرگه<br />

در پارلمان آينده<br />

ماده قانون اساسی درباره ترکيب اعضای مشرانو جرگه ‏(سنا)‏ ميگويد:‏<br />

‏«اعضای مشرانو جرگه به ترتيب ذيل انتخاب و تعين میشوند:‏<br />

‎١‎ از جملۀ اعضای شوری هر ولايت،‏ يک نفر به انتخاب شوری مربوطه برای مدت چهار سال؛<br />

‎٢‎ از جملۀ اعضای شوریهای ولسوالیهای هر ولايت،‏ يک نفر به انتخاب شوریهای مربوطه برای مدت سه سال؛<br />

‎٣‎ يک ثلث باقيمانده از جملۀ شخصيتهای خبير و با تجربه بشمول دو نفر از نمايندگان معلولين و معيوبين و دو نفر<br />

نمايندگان کوچیها به تعين رئيس جمهور برای مدت پنج سال.‏<br />

رئيس جمهور تعداد پنجاه فيصد ازين اشخاص را از بين زنان تعين مینمايد.‏<br />

شخصی که به حيث عضو مشرانو جرگه انتخاب میشود،‏ عضويت خود را در شوری مربوطه از دست داده،‏ به<br />

عوض او شخص ديگری مطابق به احکام قانون تعين ميگردد.»‏<br />

رياست جمهوری تصميم گرفته است که انتخابات پارلمانی و شوریهای ولايات بتاريخ<br />

سپتامبر برگزار گردد.‏ ازين تصميم بر میآيد که شوریهای ولسوالیهای که يک ثلث اعضای مشرانو جرگه<br />

از ميان آنها انتخاب ميگردد،‏ در انتخابات آينده پارلمان شرکت نمیکنند و از تشکيلات محلی دولت حذف ميگردند.‏<br />

درينصورت،‏ آيا داير کردن مشرانو جرگه آينده بدون حضور نمايندگان شوریهای ولسوالیهای ولايات،‏ با قانون<br />

اساسی موافق تلقی ميگردد؟ آيا رئيس جمهور صلاحيت دارد براساس فرمان خودش،‏ در دوره انتقال،‏ در ترکيب نهاد<br />

مهمی مانند شوری ملی تغييری وارد نمايد؟<br />

آيا حذف نمايندگان شوریهای ولسوالیها،‏ و اين مسئله که ثلث باقيمانده اعضای مشرانو جرگه از طرف شخص<br />

رئيس جمهور انتصاب گردد،‏ به توازن شوری و خاصيت تمثيلی و ديموکراتيک نهادهای دولت صدمه وارد نميکند؟<br />

طوريکه معلوم میشود رئيس جمهور اين تصميم را از طريق فرمان تقنينی براساس فقره ماده يکصد و پنجاه و<br />

نهم قانون اساسی اتخاذ کرده است و اين مسئلهئيست که مورد اعتراض ما ميباشد.‏<br />

ماده يکصد و پنجاه و پنج و همچنان ماده يکصد و شصت و يکم متوجه فرامين میباشد که صلاحيت و وظايف رياست<br />

جمهوری را در ساحه پيشبرد امورعادی ويوميه دولت احتوا مینمايد.‏ تغيير و تصرف در ترکيب نهادهای دولتی<br />

ايجاب تعديل قانون اساسی را مینمايد و چون تعديل قانون اساسی از صلاحيت لويه جرگه است و لويه جرگه قبل از<br />

تشکيل پارلمان داير شده نمیتواند،‏ در مرحله فعلی تعديل قانون اساسی حقوقاً‏ امکانپذير نيست.‏ مزيد برآن<br />

صلاحيت رئيس جمهور از طريق فرمان تقنينی از حدود وظايف شوری ملی فراتر نمیرود،‏ و موقعيت تعطيل شوری<br />

درين مسئله تغييری را وارد نمیسازد.‏<br />

شگفتی در آنست که تخطی از قانون اساسی در آستانه اجرای آن صورت میگيرد.‏ آنهم توسط کسی که وظيفهاش<br />

نظارت براجرای قانون اساسی میباشد ‏(ماده اگر حذف يک ثلث اعضای مشرانو جرگه حقوقاً‏ جايز است،‏ چه<br />

مانعی وجود دارد که مشرانو جرگه بحيث يک نهاد،‏ کلاً‏ حذف شود،‏ زيرا در يک نظام رياستی که بر پايه فدرال و<br />

اختيارات محلی بناء نشده باشد.‏ وجود مجلس دوم،‏ به آدام ضرورت سياسی پاسخ نميدهد.‏<br />

در همه احوال،‏ روز بروز آشکارتر ميگردد که قانون اساسی ما به تعديلات زيادی نياز دارد.‏ درين راستا،‏ از وظايف<br />

پارلمان آينده خواهد بود تا کميسيونی را بلافاصله تعين کند که طرح جديدی از قانون اساسی را آماده سازد.‏<br />

٢٧ سنبلهء ١٣٨۴ ‏(هژده<br />

(١)<br />

.(۶۴<br />

(٢٠٠۵<br />

بيانيهء پروفيسر قاسم فاضلي در آنفرانس:‏ ‏(بخش دوم)‏<br />

من دو نوع ملاحظات دارم.‏ يكي در مورد مسايل عمومي مانند جهت حرآت آُل سيستم سياسي ما و مشكلات تخنيكي<br />

قانون اساسي موجوده و ملاحظات دومي من در مورد مسايل خاص پارلمان است.‏ البته در مورد پارلمان من سعي<br />

آرده ام به جنبه هاي عملي موضوع تماس بگيرم.‏ البته آار بسيار خوبي آه شد،‏ آقاي ‏(پروفيسرسعدالدين)‏ هاشمي به<br />

جنبه هاي تاريخي موضوع تماس گرفتند و مخصوصاً‏ اگرمنابع آارشان را بفهميم آه از آدام منابع استفاده آرده اند<br />

بسيار خوبتر خواهد شد زيرا حرفهاي تازهء زيادي را عنوان آردند.‏<br />

البته موازي آار هاي ما وشما،‏ خود دولت هم در اين مسئله اقداماتي آرده است.‏ چندي قبل آقاي عزيزلودين به فرانسه<br />

آمده بود بنا بر دعوت دولت فرانسه آه همراه ايشان يك هئيت هم هست.‏ دولت فرانسه مسئله آموزش آادر هاي اداري<br />

پارلمان را بر عهده گرفته است.‏<br />

بهرحال درمورد عملكرد پارلمان امروز بحث ميكنيم.‏ عملكرد پارلمان،چيزي است آه در وظايف پارلمان،‏ تأمين اداره<br />

داخلي پارلمان را ميكند.‏ يك قسمت آن تأمين ارتباط موآلين است با مردم.‏ اشكال اين رابطه و اطمينان دادن به مردم و


□ ١٦٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

:<br />

وظيفهء تمثيل را بدرستي انجام دادن است.‏ در جهت ديگر،‏ رابطهء پارلمان است همراه حكومت و دستگاه سياسي و<br />

قضايي.‏ پارلمان از طريق اين گونه ارتباطات،‏ توليدات خود را بوجود مي آورد آه عبارتست از ساختن قوانين و تأييد<br />

بودجه.‏ البته در قانون اساسي ما بررسي برنامه هاي انكشافي دولت نيز جزو وظايف پارلمان آمده است آه به نظر<br />

من يك چيز نو است.‏ شايد اين مسئله بخاطر موضوع بازسازي در افغانستان باشد.‏ يا شايد هم از آنجا نشئت آرده باشد<br />

آه در سابق هم پارلمانهاي افغانستان پلان هاي انكشافي پنجسالهء دولت را مي ديدند وتأييد مي آردند.‏ بنا بر اين سه<br />

وظيفهء عمده را پارلمان دارد آه عبارتند از<br />

ساختن قوانين،‏ غور و بررسي بودجه و قوانين مالي و سوم بررسي برنامه هاي انكشافي دولت.‏ پارلمان اينكار ها را<br />

از طريق آميسيونها و يا تماسهايي آه با دولت ميگيرد در جلسات عمومي و مباحثات عمومي انجام مي دهد.‏ اين آار<br />

ها خارج از تصادمات سياسي و يا نظارت سياسي پارلمان مي باشند.‏<br />

مسئله ديگر،‏ پارلمان به حيث يك ارگاني آه خودش بايد مديريت اش را بر عهده بگيرد و مسايل خود را نيز بايد اداره<br />

بكند.‏ براي اينكار هم يك نظم و ترتيبي بكار است.‏ تقسيمات آميسونها،‏ معاونين و اگر احزاب سياسي باشند،‏ گروپهاي<br />

سياسي بايد تشكيل شوند.‏ حتماً‏ در يك پارلمان بايد احزاب سياسي باشند تا بتوانند گروپهاي سياسي را در پارلمان<br />

تشكيل بدهند.‏ اگر نباشند،‏ پس به چه ترتيبي از ميان اعضاي انفرادي پارلمان،‏ ترآيب آميسيونهاي پارلمان درست<br />

شود؟ البته اينجا سخنرانان قبلي در مورد آميسيونهاي دايمي يا Standing Committee ها آه در انگلستان و امريكا<br />

آه يك عمر آوتاه<br />

هستند بحث شد.‏ همچنين در مورد آميسيونهاي خاص يا<br />

دارند.‏ البته در آنار اين آميسيونها،‏ يك نوع ديگر از آميسيونها نيز هستند بنام آميسيونهاي تحقيق آه در امريكا بنام<br />

آميسيونهاي هيرينگ Hearing Commission ياد مي شود.‏ اين آميسيونهاي تحقيق در اروپا زياد معمول نيست،‏<br />

ولي در امريكا زياد معمول است.‏ آميسيونهاي تحقيق بخاطر بعضي پيشامد هاي نادرستي آه در اجراآت حكومت ديده<br />

مي شود و ايجاب يك بررسي دقيق را مي نمايد؛ تشكيل مي شوند.‏ مثال هاي ان هم آميسيونهاي تحقيق در قضيهء واتر<br />

گيت،‏ قضيهء بيل آلنتون و است اين آميسيونهاي تحقيق در قانون اساسي ما به يك ترتيبي آمده است.‏ مسئوليت<br />

رييس جمهور ما در ماده اي ۶٩ تذآر داده شده است،‏ يك مسئوليت جزايي است آه در آنجا تذآر داده شده است<br />

خيانت ملي،‏ جرايم ضد بشري و اينهاست.‏ اين يك نشانهء ديگريست از اينكه قانون اساسي افغانستان،‏ ملهم از قانون<br />

اساسي امريكا است زيرا مسئوليت سياسي را براي رييس جمهور قبول نكرده ولي تنها مسئوليت جزايي را قبول آرده<br />

است.‏ يعني يك رييس دولت ما در صورتيكه مرتكب جرم عادي شود،‏ آه وخيم تلقي گردد،‏ يعني در سطح جنابات<br />

باشد،‏ يا در سطح حقوق بشر باشد،‏ به نحويكه اگر اين جرم تثبيت شود،‏ شايستگي وي را براي مقام رياست جمهوري<br />

صدمه مي رساند.‏ و براي آن هم يك طرز العمل بسيار خاصي در قانون اساسي پيش بيني شده است آه بر اساس آن،‏<br />

عزل و يا ابقاء رييس جمهور در مقامش مطرح مي شود.‏ من تأآيد ميكنم آه اين مسئله فقط شامل قضاياي جزايي مي<br />

شود.‏ خود لفظ انگليسي Impeachment آه به فرانسوي هم به آن پِشي مي گويند،‏ بمعناي گناه و تقصير جزايي است.‏<br />

بنا بر اين مادهء قانون اساسي ما هم مربوط به همين مسئلهء Impeachment است آه بر اساس آن مي تواند يك<br />

رييس جمهور عزل شود.‏ ولي اين قطعاً‏ آافي نيست،‏ براي اينكه،‏ تمام آار هاي سياسي ديگري را آه رييس جمهور<br />

ميكند،در قانون اساسي براي آن هيچ جوابي وجود ندارد آه پارلمان از آدام راه مي تواند مسئوليت رييس جمهور را<br />

در امور سياسي مطرح بكند؟ اگر مثلا رييس جمهور يك يادداشت تفاهم را با يك آشور ديگر امضا ميكند و اين<br />

يادداشت تفاهم يك سلسله پيامد هايي سر مقدرات و حاآميت ملي افغانستان داشته باشد،سر سياست افغانستان،سر<br />

منطقه،‏ سر همسايه ها؛ در اينطور يك مورد پارلمان افغانستان چيزي آرده نمي تواند.‏<br />

Ad hoc commissions نيز بحث شد.‏<br />

.<br />

...<br />

۶٩<br />

ياد داشت تفاهم يا ،Memorandum يك ميثاق بين المللي نيست آه از صلاحيت هاي پارلمان شناخته شود.‏ يك معاهده<br />

نيست.‏ بلكه يك چيز بسيار بين البين،‏ اجرايوي و دپلماتيك است آه در آغاز آار بعنوان مقدمهء آار است.‏ تبادلهء<br />

مموراندوم بين دو آشور،بار آورندهء تعهدات بين المللي نيست.‏ يك نوع تفاهم است در يك موقع معيين راجع به يك<br />

سلسله آار هايي است آه براي دو طرف مهم جلوه مي آند و مي خواهنددر ان مورد با يكديگر،يك همكاري مشترك<br />

داشته باشند.‏ بسيار امكان دارد آه اينطور يك يادداشت تفاهم اصلا به پارلمان نرود زيرا ميثاق نيست آه جزو وظايف<br />

پارلمان باشد.‏<br />

به هر حال اگر رييس جمهور از مشي سياسي آلي آه پارلمان براي مملكت تعيين ميكند،عدول نمايد،‏ پارلمان هيچ<br />

وسيلهء در اختيار خود ندارد آه با رييس جمهور چكار بكند.‏ رييس جمهور را مسئول قرار داده نمي تواند،‏ عزل آرده<br />

نمي تواند و متهم آرده نمي تواند.‏ اين از مواردي است آه بالقوه مي تواند وسيلهء بحران در روابط بين دو نهاد اساسي<br />

يعني حكومت و پارلمان شود.‏ اين شكل سيستم سياسي رياستي آه از نظام سياسي امريكا اقتباس گرديده است،‏ اما در<br />

نظام امريكا ده ها وسيلهء فشار آانگرس بر رييس جمهور وجود دارد آه در قانون اساسي ما آن موارد پيش بيني نشده<br />

است.‏ خود همين آميسيونها در امريكا فوق العاده مقتدر هستند.‏ آانگرس هم مقتدر است و راه قطع بودجه و مصارف<br />

را دارد.‏ گروه هاي فشار،‏ لابي ها و افكار عمومي در مطبوعات و تلويزيون و راديو؛ همگي وسايل اعمال آنترول


□ ١٦٧ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

بر رييس جمهور به شمار مي آيند.‏ اين ميكانيزم ها در افغانستان وجود ندارند.‏ در افغانستان براي اعمال آنترول بر<br />

رييس جمهور،‏ وسيله اي به غير از پارلمان وجود ندارد.‏ به همين خاطر به نظر من نظام سياسي بر اساس قانون<br />

اساسي يك نظام هيبريد است.‏ هيبريد يعني نظامي آه هر قسمت را از يك نظام گرفته و همه را ترآيب و مخلوط آرده<br />

است و به اصطلاح گوسالهء دو مادره يا دورگه است.‏ نظام هيبريد يك توصيف مثبت نيست بلكه باعث تناقضات<br />

حقوقي و سياسي مي شود.‏<br />

در موضوع عملكرد پارلمان،‏ با پيشنهاد آردن مجوزات مختلف آشور هاي مختلف در مسايل متعدد-‏ مانند آميسيونها،‏<br />

گروپهاي سياسي داخل پارلمان و مسئله تعديلات-‏ مي توان عملكرد پارلمان را بهبود قابل ملاحظه بخشيد.‏ مسئله<br />

تعديلات يك چيز بسيار شايع است.‏ بمجرديكه يك پيشنهاد قانون از طرف حكومت مي آيد،‏ در داخل آميسيون ها يا در<br />

جلسهء عمومي،‏ مسئله تعديلات يكي از درد سر هاي بسيار اساسي است.‏ براي اينكه تمام آسانيكه با پروژه موافق<br />

نيستند،‏ در همين جا مي خواهند نقطهء نظر خود را داخل آنند.‏ گاهي در يك ماده اي آه يك فقره دارد،‏ گپ از چند<br />

هزار تعديل مي شود.‏ تعديل گاه به نيت خوب مي شود،‏ گاه هم به نيت بد.‏ آساني هستند آه از راه تعديل مي خواهند<br />

پروژه را خنثي آنند.‏ بعضي تعديلاتي هم هست آه بكلي معناي پروژه را تغيير مي دهد.‏ گاهي اوقات اختلافات و<br />

تعديلات به حدي زياد مي شود آه صاحب پروژه بگويد ماهيت پروژه تغيير اساسي يافته و بنا بر اين من آن را پس<br />

مي گيرم.‏ بعضي اوقات ممكن است مذاآرات به يك بن بست مواجه شود.‏ درينصورت يا از طرف رييس آميسيون و<br />

يا اگر در جلسهء عمومي باشد توسط رييس جلسهء عمومي،‏ يا مذاآرات به تعويق مي افتد و به نتيجهء آه رسيده شده<br />

است اآتفا مي گردد و يا اينكه به يك جلسهء ديگر موآول مي گردد و يا اينكه بكلي به تعويق مي افتد و عملا بحث<br />

خاتمه پيدا ميكند.‏<br />

در قسمت نظارت بودجوي:‏<br />

مسئله بودجه يكي از عرصه هاي مهم همكاري پارلمان و حكومت است.‏ بودجه ها در يك موقع معيين،‏ يعني چندين<br />

ماه پيش ازينكه سال خاتمه بيابد،‏ بايد بودجه ها ترتيب داده شوند و وقت آافي براي پارلمان داده شود تا آنها را بررسي<br />

آند.‏ از دو لحاظ نظارت بودجه مهم تلقي مي گردد.‏ وقتي يك برنامه را دولت مي سازد،‏ مسئوليت عملي آردن آن<br />

برنامه بر دوش خود دولت است.‏ لهذا پارلمان بايد آاري نكند آه براي اهداف آن برنامه مشكلات بودجوي و ماليه وي<br />

خلق آند.‏ يعني پارلمان نمي تواند مخارج را زياد آند،‏ مگر اينكه منابع عوايد را هم همراهش در نظر بگيرد.‏ و<br />

همچنان نمي تواند آه فشار هاي مالي زياد تر سر مردم بياورد.‏ براي اينكه مسئله ماليه جزو پروگرام اساسي دولت<br />

است.‏ اهميت آنرا امروز ما و شما در جامعهء اروپايي مي بينيم و مسايل مرتبط با آن مانند آسر بودجه،‏ تورم،‏ نرخ<br />

بيكاري،‏ تناسب آسر بودجه با عايدات ناخالص ملي،‏ يا نرخ قرضه و پول و قروض دولت از مسايل بسيار اساسي<br />

است آه توجه به اينها تأمين آنندهء يك اقتصاد سالم مي باشد.‏ جامعهء اروپايي براي اين موارد چندين آرايتريا ‏(معيار)‏<br />

ناميده ميشود.‏ مثلا اگر آسر بودجه ٣ فيصد تعيين<br />

دارد آه بنام معيار هاي همگرايي<br />

مي شود،‏ بايد در تمام آشور هاي عضو جامعهء اروپايي از سه فيصد بالا تر نرود.‏ البته ما از اين مسايل بسيار دور<br />

هستيم و معلوم نيست تا چه اندازه از لحاظ تخنيكي و تخصصي به اين مسايل دست داريم.‏ اين مسايل حياتي فقط در<br />

يك رابطه بسيار سالم دولت و پارلمان مي تواند مطرح و حل و فصل گردد.‏<br />

( Convergency Criteria )<br />

بعنوان يك نتيجه گيري،‏ در مجموع در سير تاريخي،‏ ما شاهد يك انتقال تدريجي وظايف تقنيني از پارلمانها به حكومت<br />

ها هستيم.‏ علت آن هم اينستكه مسايل بسيار پيچيده و تخصصي شده اند و درعين حال سرعت عمل در آار ها هم لازم<br />

است.‏ در گذشته آه پروسيجر هاي بسيار پيچيده در پارلمانها وجود داشت و وقت آافي هم در اختيار بود،امروزه<br />

گنجايش ندارد.‏ به همين خاطر اآثراً‏ يا به فرامين تقنيني موافقه مي شود و يك اختيارات خاص در يك ساحهء محدود از<br />

طرف پارلمان به حكومت داده مي شود آه بتواند در همان ساحه مقررات را وضع بكند.‏<br />

در افغانستان ما در گذشته و حال فرامين تقنيني را داشته ايم.‏ اما به نظر من استفاده از فرامين تقنيني بايد با احتياط<br />

آامل صورت بگيرد.‏ البته بر اساس قاعده،‏ همان روزي آه فرمان صادر مي شود،‏ همان روز هم آاپي آن بايد به<br />

پارلمان ارسال گردد.‏ پارلمان هم در يك مدت معين،‏ حق دارد آه آن فرمان تقنيني را يا تأييد آند و يا ترديد.‏ اما من<br />

ديروز عرض آردم آه در افغانستان در دورهء انتقالي و همين دوره ، اينقدر فرامين تقنيني زياد و با عجله و بدون<br />

دقت هاي حقوقي وضع شده اند آه اگر پارلمان صرف براي بررسي آن فرامين تقنيني يك آار شبانه روزي فشرده را<br />

روي دست بگيرد،‏ چندين ماه آار تخصصي لازم دارد تا وضعيت آنها را روشن ساخته و يك تصفيه انجام شود.‏<br />

البته ما از شروع پروسهء صلح چندين بار به تصفيه ضرورت پيدا آرده ايم.‏ اولين بار در خود آنفرانس بن بود.‏ براي<br />

همن به حيث يك شاگرد حقوق اين يك مسئلهء بسيار نادر و خاص است و در هيچ جاي ديگر دنيا نظير اين مسئله ديده<br />

نشده است آه يك قانون اساسي آه سي سال پيش با نظام مربوطهء خود از بين رفته و اعتبار خود را از دست داده


□ ١٦٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

بود،‏ طي يك آنفرانس-‏ هر چند آنفرانس بين المللي و با حضور افغانها-‏ دوباره زنده مي شود.‏ يعني يك آنفرانس مي<br />

تواند يك قانون اساسي منسوخ شده در سي سال قبل را دوباره زنده آند،‏ اين يك اتفاق بسيار واحد و نادر در عرصهء<br />

علم حقوق است.‏<br />

از طرف د يگر،‏ آن قانون اساسي مقيد ساخته مي شود به توافقات بن.‏ اين از لحاظ علم حقوق و سلسله مراتب حقوقي<br />

اسناد آه آدام اسناد تابع آدام اسناد باشد،‏ آاملا غير معمول است.‏ يعني چگونه قانون اساسي پادشاهي زنده شد،‏ البته<br />

با حذف فصلهاي مربوط به رژيم پادشاهي و قوهء مقننه و قوهء اجراييه.‏ در نهايت منظور از احياي قانون اساسي<br />

١٩۶۴، تنها قوه قضاييه بود آه فكر مي شد افغانستان به يك قوهء قضاييه بسيار خوب ضرورت دارد و لهذا يكي بايد<br />

از مشروعيت قانون اساسي استفاده آنيم و ديگر اينكه محاآم را يك راهي پيدا آنيم آه فعال شوند.‏ اگر ني،‏ در غير<br />

آن،‏ در علم حقوق اين يك غلط فاحش و يك آفر است آه قانون اساسي يك مملكت را اول ‏–بعد از سي سال-‏ زنده<br />

بسازند و سپس آنرا در زير تبعيت توافقات بين المللي قرار بدهند.‏ اما اوضاع افغانستان ايجاب ميكرد آه اينطور شود.‏<br />

در پهلوي اين مسايل،‏ از لحاظ حقوقي تمام آار هايي آه در ادارهء انتقالي مي شد،لازم بود آه بايد با قانون اساسي<br />

١٩۶۴ موافق باشد.‏ يعني از لحاظ سلسله مراتب حقوقي اسناد،‏ فرمان هاي تقنيني اداره انتقالي،اول بايد با قانون اساسي<br />

١٩۶۴ موافق مي شد و آن قانون اساسي خودش تابع توافقات بن بود آه بالاتر از همه چيز،‏ همان توافقات بن<br />

صفحه اي و ضمايم سه گانهء آن)‏ قرار داشت.‏ حالا همان فرمانهاي تقنيني،‏ بر اساس قانون اساسي فعلي،‏ بايد توسط<br />

پارلمان بررسي شده و مطابقت يا عدم مطابقت شان با قانون اساسي جاري ما مشخص گردد.‏ البته مي توانند يك راه<br />

حل فورماليته پيدا آنند به اين ترتيب آه پارلمان اعلام آند آه ما همهء فرامين تقنيني را در مجموع بررسي آرده ايم و<br />

همه را صحه مي گذاريم،ولي اگر عملاً‏ يك يك آن فرامين را بررسي آنند،‏ چندين ماه آار شبانه روزي لازم دارد.‏<br />

٨-٩)<br />

در يك نتيجه گيري آلي،‏ پارلمان يك منبع مباحثات ملي و سياسي در بالاترين سطح است.‏ در اين محضر اين امكان<br />

وجود دارد آه در صورت بوجود آمدن احزاب سياسي،‏ احزاب و شخصيت هاي سياسي تبارز بكنند و در اين محضر<br />

يك تكامل سياسي رخ بدهد.‏<br />

نكتهء آخري آه عرض ميكنم اينستكه با وجود اينكه اين قانون اساسي وجود دارد،‏ اما من مي دانم آه لااقل يك قسمتي<br />

از نمايندگان لويه جرگه قانون اساسي آه با اين قانون اساسي به شكل آنوني آن موافق نبودند؛ و مخصوصاً‏ اپوزيشن<br />

فعلي افغانستان آه بدور آقاي قانوني جمع هستند،‏ اينها از اولين تشبثات خود،‏ همين را مي دانند آه قانون اساسي<br />

افغانستان را تعديل آنند.‏ اين مسئله را اعلام هم آرده اند و من نميدانم آه سر اين مسئله آار ميكنند يا ني؛ مگر از<br />

اولين قدم هاي برنامهء شان است آه اين قانون اساسي را تعديل بكنند و از رياستي تغيير داده به آن شكل پارلماني<br />

بدهند.‏ اينكه تا چه اندازه اين آار مي شود يا ني،‏ مربوط به ترآيب پارلمان آينده است.‏<br />

سوالات:‏<br />

داآتر سليم مجاز:‏ يكي از مسايل مهمي را آه جناب شما امروز به آن تماس گرفتيد همان فرامين تقنيني است آه از<br />

توافقات بن تا امروز،‏ صادر شده اند و به تأييد نمايندگان مردم در پارلمان نرسيده اند.‏ شايد يك راه حل اين باشد آه<br />

آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي ‏-آه در مادهء ١۵٧ پيش بيني شده است-‏ بايد در آينده تشكيل شود.‏ اعضاي<br />

آن از طرف رييس جمهور پيشنهاد و به تأييد ولسي جرگه مي رسد.‏ اين آميسيون در حقيقت يك نوع محكمهء قانون<br />

اساسي شبيه فرانسه به حساب مي آيد و شوراي نگهبان آه در ايران است نيز تقريباً‏ همين نقش را بازي ميكند.‏ ما هم<br />

به مشكلات بسيار زياد اين محكمهء قانون اساسي را در قانون اساسي ١٣۶۶- براي اولين بار در تاريخ افغانستان-‏<br />

گنجانيديم.‏ فرقي آه محكمهء قانون اساسي سابق افغانستان با محكمهء قانون اساسي فعلي فرانسه دارد اينستكه در<br />

فرانسه وقتي طرح قانون توسط يكي از محالس فرانسه پيشنهاد مي شود و براي رييس جمهور در مدت<br />

ارسال مي شود،محكمهء قانون اساسي مي تواند بر اساس پيشنهاد خود رييس جمهور يا روساي مجالس پارلمان و يا<br />

۶٠ نفر سناتور فرانسه مداخله نمايد.‏ اما در افغانستان مي توان اينرا ساحهء وسيعتر بدهيم.‏ به اين معنا آه هرآس در<br />

افغانستان اگر احساس بكند آه قوانين افغانستان مغاير قانون اساسي جاري است،‏ مي تواند به همين آميسيون مستقل<br />

نظارت بر قانون اساسي مراجعه بكند.‏ اما اينطورنيست آه تمام قوانين مصوبهء پارلمان را از الف تا يا اين آميسيون<br />

بخوانند،‏ زيرا بسيار وقت گير و جنجالي مي شود.‏ فقط در صورتيكه يكي از اتباع و يا يكي از شخصيتهاي اجتماعي يا<br />

سياسي يا يك مرجع تجارتي و اقتصادي به اين آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي در مورد يك مورد خاص<br />

قانوني و يا يك فرمان خاص تقنيني شكايت نمايد.‏<br />

١۵ روز<br />

پروفيسر فاضلي:‏ مشكل در اينجاست آه صدها فرمان تقنيني آه تا آنون صادر گرديده است،‏ همه اش تطبيق گرديده<br />

است،‏ مصارفي را به بار آورده اند،‏ اشخاصي را تبديل و تغيير داده است و در صحنهء اجتماعي و سياسي افغانستان


□ ١٦٩ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

تغييرات بسيار زيادي را وارد آرده است.‏ بنا بر اين فسخ اين قوانين در شرايط آنوني معناي زيادي ندارد.‏ وقتي آه<br />

پارلمان اين قوانين را مطالعه مي آند از لحاظ قانون اساسي هم زياد نمي بينند.‏ بلكه مطابقت فرامين تقنيني با قانون<br />

اساسي فقط در نزد همين آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي مطرح است.‏ لهذا براي آسان ساختن آار پارلمان<br />

– آه خود را در اين مسايل غرق نكند-بايد يك تجويز فوق العاده براي اين مشكل در نظر بگيرند.‏ زيرا در احوال<br />

استثنايي تجاويز استثنايي لازم است،‏ همانطوريكه تا آنون همواره از طريق تجاويز استثنايي مانند زنده آردن يك<br />

قانون اساسي ٣٠ سال پيش و غيره،‏ آار ها را پيش برده ايم.‏<br />

در مورد فرمودهء داآتر صاحب مجاز راجع به قانون اساسي ١٣۶۶ زمان نجيب،‏ من يك تذآر دارم.‏ نبايد دو ديدگاه<br />

ليبرالي و مارآسيستي را جع به محكمهء قانون اساسي را با يكديگر خلط نماييم.‏ زيرا جايگاه محكمهء قانون اساسي<br />

در ادراك غربي يك چيز است و در ادراك مارآسيستي چيز ديگر.‏ محكمهء قانون اساسي در ادراك مارآسيستي،در<br />

حقيقت آزادي ها را تأمين نمي آرد،‏ بلكه يك مقدار ديگر فشار ها را زياد و آزادي ها را محدود تر ميكرد.‏ لهذا من<br />

شخصاً‏ هيچوقت متن قانون اساسي زمان مرحوم داآتر صاحب نجيب االله را جدي نگرفته ام.‏<br />

داآتر سليم مجاز:‏ طرحي آه ما در آميتهء تصويب قانون اساسي آنزمان درمورد ايجاد شوراي قانون اساسي<br />

افغانستان ايجاد آرديم؛ عمدتاً‏ از آشور هاي غربي الهام گرفته بود.‏ البته اينرا بعنوان يك راز اآنون براي شما افشاء<br />

مي نمايم.‏ مشاورين شوروي وقتي آه خبر شدند،‏ سر ما فشار وارد آردند آه اين طرح را پس بكشيد،‏ زيرا محكمهء<br />

قانون اساسي در اتحاد شوروي سابق و در جمهوريتهاي آسياي ميانهء آن در يكي شان وجود نداشت.‏ بهر حال ما<br />

پايداري آرديم.‏ باز دوباره براي ما هدايات مستقيم و غير مستقيم آمد آه شما اين طرح را پس آنيد.‏ آخر به سرحدي<br />

رسيد آه جلسهء بيروي سياسي ح،‏ د،‏ خ،‏ ا داير شد.‏ ما را در منزل بالاي آميتهء مرآزي خواستند.‏ در جملهء مطالب<br />

مختلفي آه گفته شد،‏ داآتر صاحب نجيب در بيانيهء خود-‏ آه برايش نوشته شده بود-‏ براي ما توصيه آرد آه شوراي<br />

قانون اساسي را آه از آشور هاي غربي الهام گرفته بود را پس آنيم.‏ ما ديگر چاره نداشتيم.‏ آمديم و آن طرح را<br />

خارج آرديم.‏ اما من شخصاً‏ آدم شق بودم و دراين مسئله پايداري آردم.‏ به اين معنا آه نظريات مردم را مي خواستيم<br />

و من شخصاً‏ يك مقالهء مفصل نوشته آردم و از اسمعيل مشهور،‏ مدير مسئول روزنامه انيس بود،از وي خواهش<br />

آردم و او نيز قبول آرد.‏ در دو صفحهء آلان انيس يك جدولي را رسم آردم آه در آن جدول مقايسهء قوانين اساسي<br />

اتريش،‏ يوگوسلاويا،‏ شوراي نگهبان ايران و آشور هاي مختلفهء ديگر را همگي مقايسه آردم.‏ وقتي چاپ شد صبح<br />

از يك دوست ام،‏ آه نوزادي نام داشت و قندهاري بود،‏ خواهش آردم آه اين جدول را به روسي ترجمه آند.‏ ترجمهء<br />

آن جدول را به مشاورين آلان شوروي روان آرديم.‏ آنوقت بود آه آنها قبول آردند.‏ اگر قانون اساسي<br />

مطالعه بكنيد،‏ مي بينيد آه قطعاً‏ سيستم شوروي نيست.‏<br />

١٣۶۶ را<br />

پروفيسر فاضلي:‏ من صد در صد به نيت شما آه اين طرح را براي تأمين آزادي ها ارائه نموده بوديد،‏ احترام دارم.‏<br />

اما مشاورين شوروي مي دانستند آه اين جيزي را آه ما داخل قانون اساسي ميكنيم،‏ بعد از آن سارنوالان و<br />

پوراآوراتوراي ما مي فهمند آه چكار آنند و قانونيت خود را به چه رقم تطبيق نمايند.‏ براي آنها قانونيت همان لين<br />

رسمي دولت شوروي بود آه بايد حتما همان را مراعات ميكردند.‏ لهذا اين محكمهء قانون اساسي با برداشتي آه ما از<br />

محكمهء قانون اساسي در ديدگاه ليبرالي داشتيم،‏ سر نمي خورد.‏ من خودم همانوقت وقتي شنيدم تعجب آردم آه چرا<br />

اينطور يك ماده در اينطور يك قانون اساسي آمده است؟ البته پيش خودم تعبير آردم آه يك نوع ديماگوژي آرده اند.‏<br />

١<br />

– زا<br />

داآتر سليم مجاز:‏ راستي همين چيزي را آه شما تشويش داشتيد،‏ در آنزمان در سطح بين المللي جدي گرفته نشده بود.‏<br />

اجازه بدهيد آه فقط مادهء اول آنرا قانون اساسي ١٣۶۶- برايتان بخوانم آه تطبيق شد و من هم عضو شوراي<br />

قانون اساسي بودم.‏ قاسميار صاحب هم عضوش بودند.‏ در مادهء اول آن امده است آه شوراي قانون اساسي<br />

جمهوري افغانستان به منظور مراقبت از مطابقت قوانين و ساير اسناد تقنيني و معاهدات بين المللي با قانون اساسي<br />

ايجاد مي گردد؛ آه ايجاد شد.‏ اينكه چه قسم عملي مي شد؛ اسناد تقنيني آه جهت توشيح به رييس جمهور ارائه مي<br />

گردد؛ مطالعه و راجع به مطابقت آنها با قانون اساسي ابراز نظر گردد.‏ البته مثل شوراي قانون اساسي فرانسه<br />

تصميم نمي گرفت،‏ فقط به به رييس جمهور مي گفت آه به نظر ما اين ماده مثلا مخالف قانون اساسي است و رييس<br />

جمهور هم در عمل آن توصيه را هيچوقت رد نمي آرد.‏ در مدت چهار سال آه اين شوراي قانون اساسي بوجود آمد<br />

و آار آرد،‏ تمام قوانيني را آه شوراي ملي تصويب ميكرد و براي رياست جمهوري روان ميكرد،‏ رياست جمهوري<br />

براي ما روان ميكرد و ما جلسه ميكرديم.‏ وقتي آه نظر خود را به رييس جمهورمي گفتيم آه مثلا اين مواد مخالف<br />

قانون اساسي است،‏ رييس جمهور هميشه نظر ما را قبول ميكرد.‏<br />

:Demagogy<br />

استفاده از ادعا هاي آاذب براي آسب و تقويت قدرت<br />

1


□ ١٧٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

پروفيسر فاضلي:‏ در فرانسه هم رييس جمهور توصيه هاي شوراي قانون اساسي<br />

نمي آند آه خلاف نظر آن شورا آاري را بكند.‏<br />

را در عمل قبول ميكند و جرئت<br />

داآتر مجاز:‏ يك خاطرهء ديگر را هم بصورت آوتاه براي شما عرض آنم.‏ آشتمند صاحب براي دفعه دوم صدر<br />

اعظم شد.‏ با روحيهء سابق آار صدارت را شروع آرد.‏ وي يك آميتهء اجراييهء شوراي وزيران را ايجاد آرد.‏ به اين<br />

معنا آه جلسهء عمومي شوراي وزيران را داير نمي آرد،‏ بلكه يك آميتهء خورد را درست آرده بود آه تصميمات در<br />

همانجا گرفته مي شد و روز ديگر وزيران را جمع مي آرد و همه دست ها را بعلامت تأييد،‏ بالا مي آردند.‏ ما در<br />

شوراي قانون اساسي تشكيل اين آميتهء اجراييهء شوراي وزيران را خلاف قانون اساسي تشخسص آرديم و دلايل<br />

آنرا نيز ارائه نموديم.‏ آشتمند صاحب به يك حالت تحكم آميز گفته بود آه اينها چكاره هستند آه آميتهء اجراييهء مرا<br />

زير سوال مي برند.‏ باز برايشان فهماندند آه شما اين قانون اساسي جديد را قبول آرده ايد و اينها بر اساس همان آار<br />

ميكنند،‏ باز ايشان آميتهء اجراييهء شوراي وزيران را منحل ساختند.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ محكمه قانون اساسي در قانون اساسي جاري تا به مراحل آخر،‏ بود.‏ يعني تا مراحل نزديك به<br />

تصويب هم بود.‏ آميسيون عدلي و قضايي هم ساخته شد.‏ اما آقاي آرزي صاحب قبول نكرد و البته نظر خود ايشان<br />

هم نبود.‏ اين مسئله يك موضوع خالص حقوقي است و قبول آردنش هم نيازمند درك صحيح از موضوع مي باشد.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ همينطور است.‏ در پروژهء مشترآي آه من و آقاي آَرْ‏ آسون فرانسوي داشتيم،‏ البته آقاي آَرْ‏ آسون<br />

يك پروژه ساخت اما پروژه اش قبول نشد.‏ در آنوقت من به آقاي آرزي تماس گرفتم و برايشان گفتم آه اگر اجازه<br />

بدهيد،‏ من يك آار مشترك را با پروفيسر آَرْ‏ آسون بدهم.‏ پروفيسر آَرْ‏ آسون امروزه يكي از آدمهاي درجهء اول در<br />

حقوق اساسي فرانسه است.‏ جزو ٨-٧ نفري است آه در فرانسه اعتبار دارد و ژاك شيراك هم ازش مشوره مي گيرد.‏<br />

آرزي صاحب به من گفت آه بسيار خوب با هم آار آنيد.‏ وقتي به پاريس آمدم به آَرْ‏ آسون تلفون آردم و گفتم آه من<br />

اينچنين اجازه اي از رييس جمهور مان دارم.‏ وي بسيار خوش شد.‏ من تقريباً‏ يك ماه،‏ هفته اي دو بار به دفترش مي<br />

رفتم و تقريباً‏ ٩-٨ جلسه با هم آرديم و يك پروژهء مشترك ساختيم.‏ آن پروژه را هم من خودم به فارسي ترجمه آردم<br />

تا دقت آن حفظ شود.‏ خود پروفيسر آَرْ‏ آسون هم انگليسي اش را تهيه آرد.‏ آَرْ‏ آسون هر سه نسخهء فرانسوي،‏<br />

انگليسي و فارسي آن پروژه را گرفت و به آابل رفت و دوباره آقاي آرزي را ديد،‏ دوباره آميتهء تسويد را ديد و<br />

همراهشان آار آرد؛ مگر قبول نشد.‏ در آن پروژهء مشترك همين گپها و بسا مسايل ديگر به وجه بسيار خوبي<br />

گنجانيده شده بود.‏ ولي قطعاً‏ اينها قبول نشد.‏ بعد ازاينكه آقاي آَرْ‏ آسون پس به فرانسه آمد و من همرايش ملاقات<br />

آردم،‏ بسيار تأثر داشت و گفت آه متأسفانه من آاري آرده نتوانستم زيرا در آابل ذهنيت براي بعضي چيز ها آماده<br />

نيست.‏ لهذا امروز همان پروژهء مشترك وجود دارد و بعضي گپهاي بسيار خوبي در آن پروژه است.‏ بطور مثال،‏<br />

همين مسئلهء حقوق بشر آه ادعا مي شود-‏ و تا اندازه اي هم درست است-‏ آه راجع به حقوق بشر در قانون اساسي<br />

جمهوري اسلامي افغانستان تفصيلات بيشتر وجود دارد.‏ واقعاً‏ در مقدمه و بخش حقوق و وجايب مردم،‏ نسبت به<br />

قوانين اساسي گذشته خوب آار شده است.‏ اما مشكلي آه وجود دارد اينستكه اين مسئله فقط جنبهء اعلان شدن دارد.‏<br />

يعني مسايل حقوق بشر درين بخش هاي قانون اساسي خوب اعلان شده و رديف بندي شده است.‏ اما براي اينكه اين<br />

مسايل به آرسي بنشيند و عملي شود و تأييد شود و مؤيده پيدا بكند؛ براي اين منظور باز در قانون اساسي هيچ ساز و<br />

آار و ميكانيزم پيش بيني نشده است.‏ يگانه مرجعي آه قانون اساسي را تعبير ميكند،‏ ستره محكمه است.‏ محكمهء<br />

قانون اساسي وجود ندارد.‏ بنا بر اين اول ستره محكمه آه ٩ نفر مولوي صاحبان هستند،‏ اينها قانون را تعبير و تفسير<br />

مي آنند.‏ آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي آه پيش بيني شده است،‏ تشكيل نشده است.‏<br />

علاوه بر اين،‏ من و آَرْ‏ آسون يك ماده گرفته بوديم آه فوق العاده يك مادهء خوب بود؛ آه متأسفانه در قانون اساسي<br />

نيامده است.‏ ما در آنجا تذآر داده بوديم آه معني و مفهوم حقوق بشر آه درين قانون اساسي تذآر يافته،‏ بر اساس<br />

پراآتس ها و عرف حقوق بين الدول محاسبه مي شود.‏ ما براي حقوق بشر متذآره در قانون اساسي يك مرجع و<br />

ريفرنس تعيين آرديم.‏ آه وقتيكه گفته شود اين ماده راجع به حقوق بشر در يك جايي زير پاي شده،‏ براي ارزيابي آن<br />

يك مرجعي آه بايد باشد و به ان مراجعه آنند و ببينند آه او چه مي گويد.‏ اما در قانون اساسي جاري ما اينچنين<br />

مرجع وجود ندارد و به تفسير مولوي صاحبان ستره محكمه محول شده است.‏ لهذا،‏ وقتي آه بخواهيم ارزشهاي حقوق<br />

بشر مندرج در قانون اساسي جاري را به آرسي عمل بنشانيم،‏ و از اعلان به عمل پياده بكنيم؛ اين مسئله در دست<br />

اشخاصي مي افتد،‏ در تفكراتي مي افتد،‏ در بينش هايي مي افتد آه همگي آهنه بوده و با ايجابات امروزي سر نمي<br />

خورد و بنا بر اين نتيجهء نهايي اش منفي است و به اصطلاح يك رگرسيون يا رجعت يا عقب گرد است.‏<br />

بنا بر اين آسانيكه مي گويند قانون اساسي فعلي افغانستان نسبت به قوانين اساسي گذشته پيشرفته است،‏ من قطعاً‏ با<br />

آنها موافق نيستم.‏ من به اين عقيده استم آه با همين تجويزاتي آه گرفته شده و با همين قيوداتي آه مانده شده است و با


□ ١٧١ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

همين وظايفي آه سپرده شده است به ستره محكمه،‏ در حقيقت مصداق همان اصطلاح است آه مي گويد:‏ با يكدست مي<br />

دهد و با دست ديگر مي گيرد.‏ يعني همان چيزي آه اعلان مي شود،‏ در نهايت يك تعبير بسيار آهنه و سنتي پيدا<br />

ميكند.‏ تعبيري شريعت ماآبانه پيدا ميكند آه قطعاً‏ مورد نظر جامعهء بين المللي نبوده است.‏ حقوق بشر بر اين اساس<br />

آاملاً‏ يك چيز ديگري است آه تفاوت ماهوي و بنيادي دارد.‏ اينها دو ديدگاه مختلف هستند آه تا به امروز قطعاً‏ حل<br />

نشده است.‏ تمام ممالك اسلامي آنفرانس هاييكه آرده اند در قاهره و در جا هاي ديگر و اعلاميه هاي حقوق بشر را<br />

نشر آرده اند،‏ آه آاملا يك طرحي ديگر و يك ديد ديگر به زندگي و جامعه و سياست و پديده هاي حياتي است.‏ من<br />

يقين دارم،‏ وقتي آه تعبيرات قانون در نزد ستره محكمه بيايد،‏ آنها ديگر منشور ملل متحد را پيش روي خود نمي<br />

گذارند؛ بلكه همان اعلاميهء حقوق بشر اسلامي را پيدا ميكنند و بر اساس آن تصميم مي گيرند.‏ من نمي دانم آه<br />

زعامت چه چاره اي براي اين معضل سنجيده است،‏ زيرا نبايد فراموش آرد آه فشار هاي بين المللي هم براي تحقق<br />

حقوق بشر به معناي جهاني آن وجود دارد.‏<br />

بعضي بنياد گراهاييكه در تصويب قانون اساسي سهم داشتند،‏ آنها هم پشت سر خود،‏ فكر خود را دارند آه خوب،‏<br />

باش آه يك دفعه قوانين و پروژه ها به پارلمان بيايد،‏ باز ما در آنجا مي فهميم آه چه رقم عيار بسازيم و معناي حقوق<br />

بشر را چه رقم استنباط آنيم.‏ از همه اولتر انديشهء من اينستكه پارلمان افغانستان به يك شوراي اهل حل و عقد ديگر<br />

تبديل شود.‏ و نظارت شريعت ماآبانه را سر قوانين تطبيق نمايد.‏ يعني همان مفهوم آهنه را آه فقط يك دفعه در تاريخ<br />

اسلام تطبيق شده است يا نشده و ديگر هيچ يك سابقهء تاريخي از ان نداريم.‏ همين حالا طالبان و ديگر بنياد گراهاي ما<br />

هم آنرا مي خواهند.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ اينكه يك آشش پيدا مي شود آه منبع قانون اساسي،‏ شريعت باشد يا قوانين عرفي و مدني.‏ در اينجا يك<br />

سوال طرح مي شود آه همانهاييكه منبع قانون را شريعت مي دانند،‏ معيارشان چيست؟ دوم همين ادعايي را آه ميكنند،‏<br />

صلاحيت تصميم را به اينها چه آسي داده است؟ توانايي اينها تا آجاست؟ و سوم تا آجا مي توانند پيش بروند آه يك<br />

قدرت و يك منبع ديگر شرعي پيدا شود آه بگويد اينها حق دارند؟ اينها سوالهايي هستند آه طرح مي شوند و البته يك<br />

حالت بسيار خطرناك را بوجود خواهد آوردند.‏ فرضاً‏ بطور مثال،‏ آواز خواندن در تلويزيون،‏ جزو آزادي بيان است،‏<br />

و اينها مي گويند ني.‏ بر اساس چي مي گويند ني؟ زيرا در قانون اساسي اجازه داده است.‏ اينجاست آه اصطكاآات<br />

پيدا مي شود.‏ تا آنون نيز اصطكاآات پيدا شده است و ما و منابع خارجي همه با اينها در جنجال هستند.‏ من نمي فهمم<br />

آه چرا محكمهء قانون اساسي را اجازه ندادند؟ زيرا يك مرجع بسيار ضروري است،‏ مخصوصاً‏ در شرايط موجود<br />

بايد حتماً‏ باشد.‏<br />

اين مسئله را آميسيون مستقل نظارت بر قانون اساسي حل آرده نمي تواند،‏ بايد محكمهء قانون اساسي داير باشد.‏ من<br />

گمان نكنم آه مخالفت آقاي آرزي بخاطر تفكر خودشان بوده باشد.‏ من فكر ميكنم آه قدرت هايي ديگري به ايشان<br />

فشار آورده باشد آه اين محكمه نباشد.‏ البته محكمهء قانون اساسي صلاحيت رييس جمهور را محدود ميكند.‏<br />

آقاي مجيب الرحمن رحيمي:‏ يكي از صحبتهايي آه در بحث آقاي هاشمي ديروز مطرح بود،‏ اين بود آه چگونه از<br />

افراطي گري در افغانستان جلوگيري شود.‏ من در مورد اينكه از اسلام و دين شايد تعبير هاي افراطي در افغانستان<br />

صورت بگيرد،‏ با ديد شما موافق هستم.‏ به نظر من،‏ اگر چيز هاي نو و مودرن را در تعارض با اساسات دين قرار<br />

بدهيم،‏ آه شما ديروز اشاره آرديد آه فقط چند چيز محدود و مشخص است.‏ از نظر من شريعت هم همان اساسات دين<br />

را بيشتر مورد توجه دارد.‏ يكي برداشت هاي فقهي داريم و يكي هم شريعت داريم آه بعنوان ديني است آه خدا ‏(ج)‏<br />

روان آرده است.‏ احكام درينجا مشخص است.‏ و چيز هاي محدودي هستند.‏ اگر ما اين پديده هاي جديد را آه فعلا در<br />

افغانستان-‏ از هر طريقي-‏ حادث شده اند؛ در تقابل با اينها قرار بدهيم،‏ آسيب پذيري اين پديده هاي جديد در جامعه<br />

بسيار زياد مي شود.‏ من حرف شما را مي پذيرم آه بايد آميسيون قانون اساسي ايجاد مي شد و مسئلهء مطابقت<br />

قوانين و احكامي را آه دولت صادر ميكند،‏ در آنجا بايد مورد بررسي قرار ميگرفت،‏ نه در ستره محكمه.‏ ولي من<br />

فكر ميكنم اگر با يك ديد شرعي با اين مسئله برخورد بكنيم آه مفاهيمي آه در قانون اساسي افغانستان آمده در تضاد<br />

با شريعت قرار ميگيرد،‏ جامعهء بين المللي يك چيز ديگري مي خواهد و دين يك چيز ديگري مي خواهد،‏ چون ما<br />

مسلمان هستيم،‏ مجبور هستيم هر پديده اي را آه از بيرون مي آيد؛ تا حدي بومي بسازيم.‏ اگر در تعارض با افكار و<br />

باور و اعتقادات ديني مردم ما قرار بگيرد؛ طبيعي است آه با شكست مواجه مي شود.‏ همين رقمي آه تجربه هاي<br />

گذشته در افغانستان ناآام ماندند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ با تشكر از شما،‏ در حقيقت شما به ستون فقرات مشكل آشور هاي اسلامي تماس مي گيريد آه<br />

عبارتست ازينكه آيا شريعت مانع مدرنيتي و تجدد مي شود يا نمي شود؟ به ترتيبي آه امروزه شريعت مورد ادعا قرار<br />

گرفته آه يك آُل است؛ يك آُل فرهنگي و يك آُل حقوقي و قانوني است.‏ شريعت تنها يك هويت و يك فرهنگ و يا يك


□ ١٧٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

سلسله اصولهاي معدود اخلاقي نيست آه ما از آن انديشه داشته باشيم آه نبايد از بين برود.‏ و هر آس هم بايد در فكر<br />

اين باشد آه خصوصيات فرهنگي شريعت حفظ شود.‏ ولي شريعت يك نظام است.‏ شريعت يك نظام آلي حقوقي است.‏<br />

هم عبادات است،‏ هم مقاولات است و هم رفتار روزمرهء انسانها از جمله رفتار اداري را شكل مي دهد.‏ وقتي آه در<br />

يك محل چك چك را منع مي آنند،‏ بخاطريكه مي گويند اين با شريعت موافق نيست.‏<br />

آقاي رحيمي:‏ اما شريعت در تعريف آلي اش به احكامي اطلاق مي شود آه آنها ثابت شده اند به نص قاطع.‏ مثلا نص<br />

قران وجود دارد آه مثلاً‏ زنا نكنيد،‏ شراب خوردن حرام است و يا به احاديث متواتر،‏ احاديثي آه صريح هستند و<br />

ازينطريق ثابت شوند آه حكم هستند.‏ شريعت به همين احكام گفته مي شود،‏ اما بغير از آن مي آييم به برداشت هاي<br />

فقها و يا برداشت هاي متنوعي آه از احكام صورت گرفته است،‏ آنها براي همگي الزام آور نيستند.‏ مثلا يك نفر<br />

اجتهاد آرده و گفته آه چك چك آردن خوب نيست يا حرام است.‏ اما اين نيست آه شريعت همان باشد.‏ برداشت همان<br />

آدم است و مي شود آه برداشت من باشد آه ني برادر موسيقي هم حلال است و چك چك هم حلال است و اين برداشتي<br />

آه خودت داري اساسي در دين ندارد.‏ احكام هم از نظر من در شريعت محدود هستند و بسيار دامنه دار نيستند.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ مشكل عمده در شريعت اينستكه هر آس نظر دارد.‏ نظر شما يك چيزي است و نظر يك آس ديگر<br />

باز يك چيز ديگر است.‏ اين نظر ها تا امروز نتوانسته اند آه حدود را معلوم آنند.‏ از طرف ديگر آدام مرجعيت<br />

مشخص هم در اسلام وجود ندارد آه يك دفعه و براي هميشه مشخص مي شد آه چه چيزي واقعاً‏ اساسات است و چه<br />

چيز احكام است و چه چيز تغيير خورده مي تواند و چه چيزي نمي تواند.‏ ما در يك حالت ابهام آلي قرار داريم آه هر<br />

نوع دسيسه و هر نوع تيشه زني و خرابكاري از طريق اين مسئله ميسر است.‏ اگر يك آدم به اصطلاح جيل آند به يك<br />

چيزي يعني سر يك موضوعي شق آند،‏ هيچكس نمي تواند آه او را قناعت بدهد؛ براي اينكه موضوع مقدسات در<br />

ميان مي ايد.‏ هر قدر آه شما ساحهء مقدسات را در آار هاي زندگي گسترش بدهيد،‏ به همان اندازه جلو پيشرفت و<br />

تكامل را مي گيريد.‏ مهم اينستكه ساحهء مقدسات آم شده برود.‏ يعني تحول تاريخي به نفع اسلام اينستكه دامنهء<br />

مقدسات محدود به چيز هاي واقعاً‏ مقدس بماند.‏ يك روز يكي از رفيق ها به من گفت آه-‏ عفو مي خواهم اما چون يك<br />

مثال خوب است ناچاراً‏ مي گويم-‏ بمن گفت به به عجب ديني داريم آه حتي براي استنجاء هم مقررات وضع آرده<br />

است.‏ من برايش گفتم آه مشكل در همين جاست.‏ مشكل از همين جا خلق شده است.‏ استنجاء را به اصالت دين چه<br />

غرض؟ اصالت دين يك چيز بسيار بالايي است آه مسايل متافيزيك و مسايل فلسفي انسانها را آه امروز هر آدام ما<br />

يك ترسي داريم از زندگي،‏ از آينده،‏ از معاد و غيره آه احتياج داريم يك منبعي به ما قوت بدهد آه چه رقم با اين<br />

مسايل برخورد اساسي بكنيم.‏ خالق را چه رقم بشناسيم،‏ وحدانيت را چه رقم درك آنيم،‏ يعني گپهاي اساسي را بايد در<br />

نظر بگيريم.‏ اما اگر ما را ببرد به حد استنجاء آه اينهم جزو اصول است و لهذا اينرا هم بايد به اين شكل تطبيق<br />

آن....‏<br />

آقاي رحيمي:‏ در اسلام يك مقدار مسايلي است بنام نُسُك.‏ يعني اعمالي هستند آه عبادت حساب مي شوند.‏ شريعت<br />

مجبور است آه در آنمورد مقررات وضع آند.‏ مثلاً‏ من دو رآعت نماز مي خوانم.‏ اينرا بايد شارع وضع بكند آه من<br />

به چه ترتيبي بايد اين دو رآعت نماز را بخوانم.‏ مطابقت عبادت من با احكامي آه توصيف شارع وضع آرده؛ يك<br />

شرط اساسي است براي قبول شدن عبادت.‏ اما اگر ما ازين ساحات نُسُك و عبادات آه بگذريم،‏ شريعت ديگر در<br />

مسايل اجتماعي و سياسي و فرهنگي عرصه هاي بسيار باز را قرار داده است آه در آنجا ها گپي ندارد.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ شريعت يك نظام است.‏ عبادت آار است در اسلام و آار عبادت.‏ يعني آسي آه آار ميكند عبادت<br />

ميكند و آسي آه عبادت ميكند،‏ آار ميكند.‏ لهذا هر دوي اين بايد در قيد يك اخلاق آلي باشد.‏ آار را از يك حد زياد تر<br />

نكن،‏ زيرا اخلاق آلي اسلامي به تو اجازه نمي دهد آه اينقدر آار بكني.‏ آن شخص مي گويد آه درتصدي خود من<br />

ضرورت دارم آه اينقدر زياد آار آنم.‏ آسي مي گويد آه من در محل آارم نماز مي خوانم.‏ رييس مي گويد آه من<br />

اينرا اجازه نميدهم.‏ مثلا در فرانسه مي گويد آه من لائيستي دارم.‏ دختران در بيرون از مكتب هر چيزي آه ميكنند،‏<br />

آزاد هستند،‏ اما در مكتب آه آمدند،‏ نبايد اين چادر را به سر خود بكنند.‏ چرا؟ براي اينكه مي گويد من در اينجا مردم<br />

خود را به يك ذهنيت واحد مي خواهم تربيه آنم.‏ در اينجا من تفرقه ها را نمي خواهم.‏ در محيط آموزشي و تعليمي بايد<br />

همه يكسان باشند و از همينجاست آه يكرنگي و وفاق اجتماعي شروع مي شود.‏ براي اين هم دليل دارند.‏ تمام تاريخ<br />

فرانسه را آه شما ببينيد،‏ آنها مجادله آردند براي اينكه مسايل مذهبي و ديني،‏ وسيلهء افتراق و اختلاف در جامعهء<br />

شان نشود.‏ امروز اگر اين افتراق ها دوباره در مابين مكتب ها داخل مي شود،‏ همين دستاورد هاي تاريخي چند قرنهء<br />

فرانسه را يكدفعه از بين مي برد.‏ اين حساسيت را در بيرون از فرانسه هيچكس درك نمي آند.‏ تنها خود فرانسوي ها<br />

مي فهمند آه در اين راه چقدر زحمت آشيده اند و چقدر قرباني ها داده اند.‏


□ ١٧٣ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

(<br />

علاوه بر آن،‏ نمي دانم تا چه حد شما يكي از متفكران بسيار بزرگ جهان اسلام را آه آقاي آريم سروش باشد،‏ مي<br />

شناسيد.‏ يقيناً‏ آه مطالعهء آثار وي مشكل ولي ارزنده است زيرا يك آدمي است آه بسيار جدي و مستقيم به مسايل تماس<br />

گرفته است.‏ وي به همراه آقاي محمد مجتهد شبستري،‏ محسن آديور و همين گروه روحانيون متفكري آه در ايران<br />

پيدا شده است،‏ در حاليكه خودشان عالم دين بوده و مسلمانهاي بسيار راسخ هستند،‏ ولي در مقابله با تفكرات<br />

ماآسيماليستي بنيادگرايي قرار گرفته اند.‏ اين افراد يك غنيمت بسيار بزرگ براي تفكر نوين ديني براي مسلمانها<br />

هستند.‏ نظريه آقاي سروش – آه البته ايشان نظريات نو زيادي دارند-‏ اينستكه در مسئلهء قرآن و در مسئلهء شريعت<br />

مخصوصا در مسئله منبع اساسي دين آه قرآن آريم باشد،‏ آنچه آه مهم است،‏ قرائت آن است.‏ و اين قرائت به يك<br />

شكل نمي شود.‏ اين قرائت مربوط و منوط است به شرايط بسيار.‏ مربوط است به ذهن اشخاص،‏ به طرز تربيهء شان،‏<br />

به ميزان و نوع علم شان،‏ به مكان و جاي شان،‏ به زمان هاي مختلف،‏ به اينكه يك آدم چه تجاربي را در زندگي پيدا<br />

آرده است.‏ لهذا هر آسي آه يك قرائت ميكند،‏ با قرائت شخص ديگر فرق ميكند.‏ حالا،‏ اگر آسي بخواهد آه يك دولت<br />

اسلامي را سر قرائت شخصي خود بناء بكند-‏ چيزي را آه يك عده روحانيون آرده اند-‏ سروش مي گويد آه آنها حق<br />

ندارند آه نام آن حكومت را حكومت اسلامي بگذارند.‏ چون قرائت ها فرق ميكند،‏ پس حكومت هاي اسلامي موجود<br />

است.‏ يك شكل واحد از حكومت اسلامي موجود نيست.‏ لهذا،‏ يك گروپي آه يك برداشت خاص از حكومت اسلامي<br />

دارند،‏ حق ندارد آه تمام مسلمانان ساآن در حوزهء حكومت خود را مقيد به آن بسازند.‏ وقتي آه اينها در نظريه<br />

پردازي هاي خود پيش تر مي روند-‏ مخصوصاً‏ شبستري-‏ مي گويد آه اصلا خداوند نگفته است آه تاريخ را به همان<br />

قسمي آه ارادهء من است،‏ پيش ببريد.‏ چرا آه ارادهء مرا هم هر آدامتان يك تعبير برايش مي دهيد.‏ مي گوييد آه<br />

بخاطريكه خداوند گفته است من بايد تاريخ را به اين رقم پيش ببرم.‏ مسلمانها تاريخ را به هر رقمي آه زمان شان<br />

ايجاب مي آند،‏ پيش ببرند و اينطور يك سير ثابت و از پيش تعيين شدهء تاريخي – به اصطلاح دترمينيزم تاريخي-‏ در<br />

ساحهء اسلام به امر خداوند(ج)‏ وجود ندارد.‏ لهذا براي شخص خود من-‏ زيرا در اين مسايل هر آس حق دارد آه نظر<br />

خود را داشته باشد-‏ آار هاي اقاي سروش و مخصوصاً‏ شبستري فوق العاده قناعت بخش بوده است.‏ آار هاي فوق<br />

العاده انقلابي و فوق العاده چاره هاي اساسي را براي جهان اسلام سنجيده اند آه تا به امروز به اين شكل هيچكس اين<br />

جرئت را نكرده است آه به اين شكل مسلمانها را از همين جنجال بيرون بكشد.‏ بخاطريكه همين چيز هاي را آه شما<br />

گفتيد دايماً‏ در جهان اسلام تكرار شده مي رود،‏ در مجالس متعدد،‏ بين اشخاص متعدد،‏ وقت ها به همين ترتيب هدر<br />

رفته مي روند و هيچ هم انجام ندارند و باعث پس ماني مسلمانها و جهان اسلام مي شود.‏ باعث ازين مي شود آه در<br />

جهان اسلام،‏ مسلمانان يك دولت عصري،‏ منظم و مجهز خوب نداشته باشند.‏<br />

از اين خاطر من انديشه دارم آه پارلمان ما دوباره به يك شوراي اهل حل و عقد تبديل مي شود.‏ متأسفانه ما فقط<br />

همين يك شكل را مي شناسيم.‏ ببنيد آه دنيا چقدر آميسيونها ساخت،‏ چقدر شورا ها ساخت.‏ چقدر تخنيك هاي جلسه<br />

گرداني را انكشاف داد و چقدر وسيلهء آار ساخت و ما مانده ايم در يك شوراي اهل حل و عقد آه آن هم هيچ معلوم<br />

نيست آه چه رقم بوده،چند دفعه داير شده است.‏ من به غير از يك دفعه داير شدنش،‏ ديگر در تاريخ اسلام چيزي نيافته<br />

ام.‏ به همين خاطر بايد ما يك نوع نگراني و ترس داشته باشيم.‏ اخطار بدهيم و بگوييم آه برادران به اين رقم آار ها<br />

پيش نمي رود.‏ چرا امروز پس مانده ترين مملكت دنيا هستيم؟ مسلماً‏ يك سلسله گپهايي در بين ما و شما هست آه باعث<br />

پس ماندگي ما شده است.‏<br />

آنفرانس اسلامي آه شامل تمام آشور هاي اسلامي است،‏ يك منشور حقوق بشر اسلامي را قبول آرده است.‏ ولي در<br />

عمل هر آس آار خود را ميكند.‏ امروزه مقرراتي در افريقاي شمالي و ديگر آشور هاي اسلامي وجود دارد آه به يك<br />

ترتيبي راه را باز آرده اند و مثلا حقوق زن را به يك ترتيبي و به يك شكل ديگري تجويز آرده اند،‏ نه با همان<br />

محدوديت هايي آه مثلا حقوق زن دارد آه در مورد ارث و شهادت دادن و غيره آه نصف حقوق مرد است.‏<br />

مخصوصاً‏ تونس و مراآش در اين مسايل پيشرفته تر هستند.‏ الجزاير آه مدتي پيش رفته بود،‏ اآنون با زعامت<br />

بوتعفليقه يك اندازه رگرسيون و عقب گرد آرده است آه بخاطر جنگ هاي داخلي شان است آه يك صد هزار نفر<br />

آشته شده است.‏ معمولا آوشش مي شود آه بدون سرو صدا يك راه حلي پيدا آنند آه در آن گير نيايند.‏ در غير آن هيچ<br />

امكان ندارد.‏ زيرا در همين اعلاميه حقوق بشر اسلامي،هر چيزي را آه مي گويند در آخر باز حواله داده است آه<br />

مطابق به شريعت.‏ مثلا آزادي اين است و اين است،‏ مطابق به شريعت.‏ به اين ترتيب در حقيقت در آخر جمله دوباره<br />

آنرا مسخ مي آنند.‏ در اعلاميهء حقوق بشر اسلامي،حقوق بشر را به حيث يك وجيبه شناخته است.‏ اينطور نيست آه<br />

بشر از خود حقوق داشته باشد،‏ بلكه ‏(آزادي هاي وي وجايبي است آه بشر در برابر خداوند دارد.‏ و لهذا هر چيزي<br />

را آه ميكند،‏ دوباره باز بايد پس به منبع اصلي مراجعه بكند آه آيا همان وجايب و تكاليف خود را به درستي انجام مي<br />

دهد يا ني؟ پس مفاهيم حقوق بشر و آزادي ها را به يك مفهوم ديني و مذهبي شامل ميكند و به يك استدلال ديگر و يك<br />

اساسات و متون حقوقي ديگر مي رود.‏ از اين شكل مودرن آه حقوق بشر را انسان بدست آورده و آزادي انسان همراه<br />

با خود انسان خلق مي شود و يك حق اوليه براي هر انسان است،‏ ازين مسايل خارج مي شود.‏


□ ١٧٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آقاي جاويد:‏ مسلماً‏ در جهان اسلام،‏ از طرف متفكرين و نيز دولتها تلاش هايي صورت مي گيرد تا بين ارزشهاي<br />

اسلامي و ارزشهاي جهاني يك نوع هماهنگي و تلائم بوجود بيايد.‏ اما به نظر من آشور ما در آن حدي نيست آه در<br />

اين راه پيشقدم شود و دوباره راه هاي ناآزموده را بيازمايد.‏ همانطوريكه داآتر صاحب نورزايي ديروز فرمودند،‏<br />

همسايهء ما بم اتوم مي سازد ولي ما قادربه ساختن يك اداره هم نيستيم.‏ پس با اين توانايي هاي اندك و با اين مشكلات<br />

عظيمي آه داريم،‏ بهتر است آه اين وظيفه را به همان آشور هاي اسلامي آه توانايي هاي بيشتري دارد،‏ واگذار<br />

شويم.‏ ما فقط بهتر است آه همان مشترآات را بگيريم و گپها را جمع آنيم و در مسايل اختلافي زياد وارد نشويم.‏<br />

زمانيكه به پاي خود استاده شويم و يك ثبات لازم در آشور ما بيايد،‏ اين مسايل آه هميشه هستند و در آنزمان مي شود<br />

آه بحث هاي روشنفكري و تحقيقي در اين زمينه نيز صورت بگيرد.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ افغانستان بعد از حوادث ١١ سپتمبر بهترين فرصت را داشت آه از اين سه دهه بحران خود يك<br />

نتيجه گيري ميكرد و از پيامد هاي منفي آن يك ارزيابي درست مي نمود.‏ نه حكومت ايدئولوژيك آمونيستي نتيجهء<br />

خوب داد براي افغانستان و نه بنياد گرايي اسلامي.‏ اصلا بنياد گرايي اسلامي آه هيچ نتوانست آه يك دولت را بوجود<br />

بياورد.‏ اگر يك محتوايي وجود مي داشت،‏ اين بنياد گرايي اسلامي باز بين خود جنگ نمي آردند و يك دستگاهي را<br />

مي ساختند آه فعال مي شد و آار ميكرد.‏ آدم هيچ قبول آرده نمي تواند آه يك حزب است بنام وحدت اسلامي و يك<br />

حزب است بنام اتحاد اسلامي و در عين حال شديد ترين جنگها را هم همين ها بين خود مي آردند و همديگر خود را<br />

مي آشتند.‏ اين يك تجربهء بسيار بدي بود.‏ يك امتحان بسيار خرابي بود.‏ من از همان حوادث فهميدم آه اينها قادر به<br />

ساختن يك دولت نيستند.‏ اينها يك سلسله تصورات دارند.‏ تصوراتي آه انساني و معقول هم شايد باشد.‏ مگر از تصور<br />

خارج شدن و در سازندگي داخل شدن و اين تجربه اي را آه جهان غرب از خلال انقلابات و سياست طي آرده و نهاد<br />

ها را بوجود آورده و ميكانيزم هاي آنترول و نظارت و غيره ؛ ما قطعاً‏ از اين چيز ها عبور نكرده ايم.‏ ما نه رنسانس<br />

آرده ايم،‏ نه ريفورم آرده ايم،‏ نه انقلاب آبير فرانسه آرده ايم،‏ نه مگنا چارتا را ديده ايم.‏ در حاليكه غرب تمام اين قدم<br />

ها را يكي بعد ديگري برداشتند و هر مرحله را قوام بيشتر دادند.‏ ما از هيچكدام اينها تير نشده ايم و در عين حال باز<br />

هم رجوع ميكنيم به يك چيزي آه در آنجا هم چيز زيادي نيست آه قناعت فكري ما را فراهم بكند.‏<br />

لهذا من آرزو داشتم آه همين فرصت تاريخي آه با عمليهء صلح پيدا شده بود و جهان آلاً‏ آمد و پشت سر افغانستان<br />

استاده شد و گفت آه در اينجا يك نقطهء بسيار خطرناك است و از اين جا آار هاي بسيار خرابي سر زد و در آينده هم<br />

سر مي زند؛ خراب آردن برجهاي امريكا از افغانستان برنامه ريزي شد،‏ لهذا اينجا بايد درست شود.‏ در اين حالت<br />

اگر ما يك طرز ديد ديگر مي داشتيم،‏ طرز ديدي آه بما مي گفت آه چه آار هايي را بكنيم آه به مودرن ساختن<br />

افغانستان منجر شود؛ يعني منجر شود به يك تربيهء ديگر سياسي آه با حوادثي آه واقع شد يك مقاطعه صورت بگيرد.‏<br />

اما متأسفانه مقاطعه صورت نگرفت،‏ بلكه تمام همان عوامل پس دوباره زنده شد.‏ يعني ما دوباره به حالت<br />

برگشتيم.‏ من با تأسف مي گويم آه ما دوباره به همان حالت برگشته ايم واگر همين امريكايي ها نمي بودند،‏ باز دوباره<br />

در آشور ما جنگ صورت مي گرفت.‏ چرا آه هر آس در همان موقف حزبي،‏ قومي و سياسي خود،‏ همين حالا هم<br />

هستند؛ مثليكه همان روز ها بودند.‏ منتها در آنروز اسلحه در دست همه بود و آار ها را از راه جنگ حل مي آردند،‏<br />

اما امروز،‏ يگانه مفاد جامعهء بين المللي اينستكه نمي ماند آه جنگ شود.‏ در غير آن آدام تكامل و تطور ديگري از<br />

لحاظ فهم ودرك سياسي يا مسئوليت سياسي يا سازماندهي سياسي آدام تغيري بوجود نيامده است آه ما با اتكاء به آن<br />

بتوانيم جامعه را بسازيم.‏ از اين خاطر ما يك فرصت تاريخي را از دست داديم.‏<br />

١٩٩٢<br />

داآتر طاهر هاشمي:‏ سوال عمده اينستكه چرا ما نتوانستيم ازين بن بست برآييم؟ چه از لحاظ سياسي و چه از لحاظ<br />

اجتماعي.‏ در آشور هاي ديگر تمام تحولاتي آه مي آيد،‏ محصول يك سلسله انكشافاتي است آه در بستر زمان و در<br />

اثر مبارزات دموآراسي خواهي صورت گرفته است.‏ ولي جامعهء عقب ماندهء افغانستان فاقد يك فرهنگ سياسي بوده<br />

و انواع محدوديت هاي فهم ديني يا اجتماعي وجود دارد.‏ در افغانستان متأسفانه يك سلسله قرائت هاي بخصوصي از<br />

دين اسلام است.‏ يعني اينكه ما فقط در همان محدوده تنگ خود باقي مانده ايم و نخواستيم آه فهم و درك خود را درين<br />

زمنيه متحول بسازيم.‏ لهذا امروز مي بينيم آه در يك بحران و بن بست قرار گرفته ايم.‏ از يك طرف شرايط بين المللي<br />

ما را زير فشار گرفته است آه شما بايد حقوق بشر را رعايت آنيد و تحولات ديگري را بوجود بياوريد؛ از طرف<br />

ديگر در جهان اسلام و بخصوص در افغانستان تحول در مسايل درك و فهم ديني و مذهبي يك معضلهء بسيار بزرگ<br />

است،‏ بطوريكه مي تواند يك معضلهء اجتماعي هم ايجاد بكند.‏ لهذا در يك حالت بسيار نازك قرار گرفته ايم.‏ آيا حقوق<br />

بشر را به شكلي آه هست قبول بكنيم؟ و يا اينكه از لحاظ ديدگاه ديني به آن نگاه آنيم؟ درينجا مي بينيم ممكن است آه<br />

اساسات اسلام با يك مسئلهء مخالفتي نداشته باشد،‏ ولي طرز ديد ماست آه مانع آار است.‏ ما نمي توانيم آه اسلام<br />

را با آن ديدگاه و جهان بيني آه لازم است تفسير بكنيم.‏ آتاب صراط هاي مستقيم آقاي سروش چيز ديگري نيست<br />

غير ازينكه بفهماند آه يك راه واحد براي رسيدن به مسايل ديني وجود ندارد بلكه راه هاي گوناگون وجود دارد.‏


□ ١٧٥ افغانستان و پارلمان<br />

بحثی در اطراف عملکرد پارلمان<br />

من فكر ميكنم آه ما فاقد يك فرهنگ سياسي پيشرفته هستيم آه باعث شده تمام شئون زندگي ما را تحت تأثير قرار<br />

بدهد.‏ امروز ما بايد سوال آنيم آه چرا امروز از محفظهء برداشت هاي ديني خود برآمده نمي توانيم؟ چرا از افكار<br />

بسيار آهنهء آه ما را بنام دين محصور ساخته – ولي ارتباطي به دين ندارد-‏ بيرون شده نمي توانيم؟ تمام اينها ناشي<br />

از عدم انكشاف فرهنگي است آه تأثير انداخته است سر مسايل سياسي و اجتماعي ما.‏


دکتور محمد سليم مُجاز<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان<br />

و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

فهرست مطالب<br />

مقدمه<br />

طرزالعملهای پارلمانی<br />

ارزش و اهميت طرزالعملهای پارلمانی بمثابهء اسنادی که ميتوانند در افزايش اعتبار و<br />

صلاحيتهای قوهء مقننه در رويارويی با قوهء اجرائيه نقش قابل توجه بازی نمايند.‏<br />

استفاده از تجارب طرزالعملهای پارلمانی در خارج پارلمان در ساير نهادهای دموکراتيک<br />

دولتی،‏ اجتماعی و تجارتی ملی و بينالمللی.‏<br />

تقسيم بندی دوره های معاصر افغانستان به جمهوريتها بمنظور ايجاد سهولت در مقايسهء<br />

آنها با جمهوريت کنونی افغانستان.‏<br />

بخش اول<br />

خطوط عمده و کلی مسائل مربوط به طرزالعمل پارلمانی که در قانون اساسی نافذ افغانستان<br />

تسجيل گرديده است.‏<br />

الف خطوط عمده و اساسی که در قانون اساسی نافذ افغانستان پيشبينی شدهاند.‏<br />

ب مقايسه اين خطوط عمده و اساسی با احکام قوانين اساسی جمهوريتهای قبلی افغانستان<br />

بخش دوم<br />

مطالب مهم مربوط به طرزالعمل که در قانون اساسی پيشبينی نشدهاند اما لازمست با استفاده از<br />

تجارب ساير کشورها در اصولنامه وظايف اصلی گنجانيد ه شوند<br />

الف تجارب ساير کشورها در عرصه کار جلسات عمومی<br />

نحوه تأييد اعتبارنامه يا وثايق وکلاء<br />

انتخاب هيئت اداری<br />

نحوه طرح مطالب،‏ مباحثه و رأيگيری.‏<br />

ب تجارب ساير کشورها در عرصه کار کمسيونها<br />

مقدمه<br />

طرزالعملهای پارلمانی يا Parliamentary Procedures عبارت از قواعد و مقررات شکلیاند که با رعايت آن در<br />

جوامع متمدن مجالس شورای ملی و يا هر نهادی که در آنجا مجالس وجود دارند و در مجالس مطالب مورد بحث قرار<br />

ميگيرند،‏ در فضای دموکراتيک تصاميم دسته جمعی اتخاذ میگردند و کارها با نظم پيش ميروند.‏<br />

وجود طرزالعملهای پارلمانی موجب آن ميشود تا در جوامع متمدن شوراها با مؤثريت بيشتر فعاليت کنند.‏ از نظر<br />

تاريخی اين قواعد و مقررات شکلی نخست به شکل تعامل عرض وجود نمودهاند و از يک نسل به نسل ديگر و از يک نهاد<br />

پارلمانی به نهاد ديگر انتقال نمودهاند امروز در اکثر کشورهای جهان طرزالعملهای پارلمانی شکل مکتوب و تحريری را<br />

حاصل نمودهاند.‏<br />

در وطن ما افغانستان بعد از انتخابات پارلمانی امسال،‏ در نخستين دقايق در اولين روزيکه وکلای منتخب مردم در زير<br />

يک سقف دور هم جمع میشوند،‏ به اولين چيزی که نياز مبرم احساس خواهند کرد عبارت خواهد بود از يک طرزالعمل.‏ يعنی<br />

اينکه جلسات مجالس شورای ملی را کی رياست کند؟ کی پيشنهادات وکلا را در يک کتاب ثبت کند؟ کی در غياب رئيس،‏<br />

جلسات عمومی را رياست نمايد؟ به وکلاء چگونه و چند دقيقه موقع حرف زدن اعطاء گردد؟ و غيره و غيره.‏ بنابرين لازمست<br />

مقامات دولتی سر از امروز طرح اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی و کميسيونهای آنرا بصورت قبلی تهيه نمايند.‏<br />

مجالس شورای ملی در اولين روز اجلاس اين طرزالعملها را به تصويب رسانيده با نظم و دسپلين لازم بکار آغاز خواهند<br />

کرد.‏<br />

اميدواريم اسناد کنفرانس حاضر که به همت کانون مطالعات و پژوهشهای افغانستان تدوير يافته است در ختم کنفرانس<br />

جمعبندی و توحيد گرديده به مقامات ذيربط دولتی افغانستان ارسال گردند تا آنها در روشنی آن طرح اصولنامههای وظايف<br />

داخلی مجالس شورای ملی را غنیتر سازند.‏


□ ١٧٧ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

١<br />

طرزالعملهای پارلمانی در يک عرصه ديگر نيز دارای ارزش و اهميت زياد اند که عبارتست از تثبيت صلاحيتهای<br />

قوه مقننه در مقابل قوای اجرائيه و قضائيه و حتی صلاحيتهای شورای ملی در رويارويی با قوهء اجرائيه.‏ در اين عرصه<br />

ميتوان از پارلمان فرانسه بگونه مثال ياد کرد.‏<br />

حقوقدان نامدار فرانسه موريس دو ويرژه Maurice Duverger در مورد صلاحيتهای پارلمان کنونی فرانسه می<br />

نويسد که ‏«پارلمان جمهوريت پنجم فرانسه بسياری از صلاحيتها و اعتباری که در جريان حاکميت جمهوريت سوم و چهارم<br />

داشت از دست داده است.‏ در جمهوريت پنجم فرانسه پارلمان در مقابل قوهء اجرائيه سخت ضعيف گرديده و در موقف ثانوی<br />

قرار گرفته است»‏<br />

اين ارزيابی موريس دو ويرژه Marice Duverger دقيق است ولی با وجود آن پارلمان فرانسه يک بخش قابل توجه<br />

صلاحيتهاي پارلمانهای جمهوريتها سوم و چهارم را در طرزالعملهای پارلمانی خود حفظ نموده و حتی در برخی موارد<br />

صلاحيتهای بيشتری را بخود اعطاء نموده است.‏ تاريخ ثابت ساخت هنگامی که رئيس جمهور فرانسه در پارلمان هم دارای<br />

اکثريت باشد نقش پارلمان تقليل حاصل مینمايد.‏ ولی هرگاه رئيس جمهور اکثريت پارلمانی را از دست بدهد،‏ پارلمان فرانسه<br />

میتواند رئيس جمهور را مجبور بسازد صدراعظم را از حزب مخالف تعين کند.‏ درين حالت در عمل،‏ رئيس جمهور فرانسه<br />

به يک رئيس جمهور تشريفاتی مبدل مي شود.‏<br />

يک بخش قابل توجه صلاحيتهای پارلمان و مسايل مربوط به طرزالعمل پارلمانی در قانون اساسی پيشبينی میشوند<br />

اما چون قانون اساسی بگونهای است که نمیتوان تمام مسايل مربوط به طرزالعمل پارلمانی را در احکام آن گنجانيد؛ بسياری<br />

از عرصههای طرزالعمل پارلمانی سفيد و دست نخورده در اختيار خود پارلمان باقی میمانند.‏ يک پارلمان آگاه و هوشيار<br />

ميتواند با تنظيم يک طرزالعمل جامع و خوب اين صلاحيتهای اضافی را بخود تخصيص دهد.‏ صلاحيتهائی که بصورت<br />

عنعنوي ساير پارلمانهای کشورها متمدن جهان دارا میباشند؛ اما در قانون اساسی افغانستان اين صلاحيتها به پارلمان<br />

افغانستان تفويض نگرديدهاند.‏ ما در بخشهای آينده اين عرصهها را مورد ارزيابی قرار خواهيم داد.‏<br />

داشتن يک طرزالعمل پارلمانی جامع نه تنها برای پارلمان يک کشور مفيد است بلکه آشنايی با اين طرزالعملها در<br />

ساير عرصههای خارج پارلمان نيز مفيد تمام میشود.‏ در جوامعی که طرزالعملهای خوب و جامع در پارلمان آن وجود<br />

دارند.‏ دساتير طرزالعملهای پارلمانی به تدريج در ساير عرصههای فعاليتهای اجتماعی،‏ سياسی و حتی تجارتی اثرات مفيد<br />

وارد میکنند.‏ در هر نهادی که جلسه وجود دارد.‏ مانند.‏ سازمانهای اجتماعی،‏ اتحاديههای صنفی احزاب سياسی،‏ ادارات دولتی<br />

و موسسات تجارتی و سازمانهای بينالمللی امروز در عمل بمنظور تأمين نظم و مشورت در کار جلسات خود از<br />

طرزالعملهای پارلمانی استفاده میکنند.‏<br />

در برخی از کشورها منجمله در کشورهای انگلوساکسون يک شاخه حقوقی درين عرصه عرض وجود نموده که بنام<br />

حقوق پارلمانی يا Parliamentary Law ياد میشود.‏ در ايالات متحده امريکا يک انجنير نظامی بنام<br />

اين<br />

بعد از تقاعد يک کتاب جالب را درين عرصه در سال ١٨٧۶ نوشت که عنوان آن<br />

کتاب به سرعت شهرت قابل توجه حاصل نمود و بمثابهء يک کتاب مهم در عرصه قواعد Meeting و جلسه شناخته شد.‏<br />

برمبنای رهنمودهای اين کتاب ميتوان از تجارت پارلمانی الهام گرفت و اين تجارب را در ساير عرصههای خارج پارلمان<br />

مورد استفاده قرار داد و نتايج بسيار عالی در تدوير مجالس دريافت کرد.‏<br />

من يک خلاصهء اين کتاب را با خود به اين کنفرانس آوردهام آه به شما اشتراک کنندگان محترم از نزديک ارائه خواهم<br />

کرد و توصيه خواهم نمود که هر فردی که بصورت مسقتيم يا غيرمستقيم در کارهای روزمرهء خود با Meeting و جلسه سر<br />

و کار دارد حتماً‏ اين کتاب مهم را مطالعه نمايد.‏<br />

در انگلستان که اولين کشور جهان است که طرزالعملهای پارلمانی بصورت جامع بصورت تعاملی تکامل نموده است<br />

سالها قبل از نوشتن کتاب Robert تقليد از طرزالعملهای پارلمان در ساير عرصههای خارج پارلمان سرايت کرده بود.‏ شايد<br />

يکی از دلايل انکشاف نهادهای اجتماعی و تجارتی درين جزيره که موجب آن شد که ‏(در امپراتوری آن آفتاب غروب نكند)‏<br />

کاربرد طرزالعملهای پارلمانی در پهلوی ساير فاکتورها بوده باشد.‏<br />

با تذکر اين مطالب مهم ميتوان برای افغانستان به اين نتيجه رسيد که داشتن طرزالعمل خوب پارلمانی در افغانستان نيز<br />

نه تنها به نفع پارلمان آيندهء ما است بلکه در مجموع به نفع احزاب سياسی که در شورای ملی حضور میداشته باشند به نفع<br />

موسسات دولتی،‏ به نفع سازمانهای اجتماعی و اقتصادی و حتی به نفع نهادهای خصوصی و شرکتهای تجارتی نيز تمام<br />

خواهد شد.‏ هر گاه مجالس شورای ملی افغانستان دارای اصول وظايف داخلی جامع و کامل باشند.‏ اين طرزالعملها بصورت<br />

اجتناب ناپذير ساير عرصههای خارج پارلمان را نيز تحت شعاع خود قرار خواهند داد.‏<br />

Henry M. Robert<br />

Robert’s Rules of Order بود.‏<br />

1<br />

Duverger Maurice –La Ve republiqae PUF 1968 P100


□ ١٧٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

مطالعهء حقوق پارلمانی و بررسی مقايسوی پارلمانهای کشورهای متمدن جهان ايجاب نوشتن کتابهای قطور را<br />

مینمايد.‏ ما در جريان اين کنفرانس تلاش خواهيم نمود تا جائی که محدوديتهای زمانی بما اجازه ميدهند بصورت خلص<br />

عمدهترين عرصههای طرزالعلهای پارلمانی را مورد مطالعه قرار داده و از تجارب ساير کشورها بصورت مقايسوی ياد<br />

کنيم.‏ در جريان مطالعات مقايسوی ما علاوه بر مطالعهء تجارب برخی از کشورهای پيشرفته جهان در عرضه طرزالعملهای<br />

پارلمانی ناگزير خواهيم.‏ بود بعضاً‏ احکام قوانين اساسی گذشتهء افغانستان را با احکام قانون اساسی نافذ افغانستان مورد<br />

مقايسه قرار دهيم.‏ درين عرصه لازم ديده خواهد شد تا ما هنگام نام بردن از نظامهای سياسی گذشته افغانستان تا حد امکان از<br />

ذکر نام رهبران و شخصيتهای سياسی گذشته اجتناب کنيم.‏ به اين منظور همانگونه که در ساير کشورها معمول است لازم<br />

خواهد بود که بعد از اعلام جمهوريت در افغانستان نظامهای سياسی مختلف را به جمهوريتها به شکل ذيل تقسيم کنيم:‏<br />

‎١‎ جمهوريت اول که از کودتای ٢۶ سرطان سال ١٣۵٢ آغاز گرديد و با تصويب قانون اساسی سال ١٣۵۵ به پايان رسد.‏<br />

‎٢‎ جمهوريت دوم که از تصويب قانون اساسی ‎١٣۵۵‎آغاز الی کودتا ٧ ثور ١٣۵٧ دوام میکند.‏<br />

‎٣‎ جمهوريت سوم:‏ از کودتای هفت ثور ١٣۵٧ الی تصويب اصول اساسی ج د افغانستان‎٢۵‎ حمل (١۴ ١٣۵٩ اپريل ١٩٨٠)<br />

‎۴‎ جمهوريت چهارم:‏ از اصول اساسی ١٣۵٩ الی تصويب قانون اساسی ٩ قوس (٣٠ ١٣۶۶ نوامبر ١٩٨٧)<br />

‎۵‎ جمهوريت پنجم:‏ از تصويب قانون اساسی ١٣۶۶ الی تصويب قانون اساسی ١٣۶٩<br />

‎۶‎ جمهوريت ششم:‏ از تصويب قانون اساسی ١٣۶٩ الی ثور ثانی<br />

که انتقال قدرت به مجاهدين صورت میگيرد و رياست جمهوری صبغتاالله مجددی آغاز ميگردد<br />

را ميتوان بنام<br />

‎٧‎ از ثور ثانی(‏‎٢٨‎ اپريل تا تسلط طالبان بر شهر کابل يعني<br />

جمهوريت هفتم ياد نمود<br />

آغاز گرديده الی توافقات بن يعني<br />

‎٨‎ جمهوريت هشتم از تسلط طالبان بتاريخ<br />

دوام میکند.‏ که عبارتست از دوران امارت ملا محمد عمر مجاهد.‏<br />

‎٩‎ جمهوريت نهم.‏ از توافقات بن آغاز وشامل تمام دورهء انتقالی گرديده و تا تصويب قانون اساسی کنونی کشور يعنی<br />

دوام میکند.‏<br />

‎١٠‎ جمهوريت دهم عبارتست از نظام کنونی افغانستان که از تاريخ تصويب قانون اساسی نافذ کشوريعني ١۴ جدي<br />

آغاز گرديده است.‏<br />

واضح است که ده سال قبل از اعلان جمهوريت که دوران حکمروايی قانون اساسی ١٣۴٣ است همانگونه که معروف<br />

است بنام دههء دموکراسی ياد خواهد شد.‏<br />

تا جائيکه مربوط به مطالعات طرزالعملهای پارلمانی است.‏ چون تمام جمهوريتهای افغانستان دارای پارلمانی که داير<br />

شده باشد و فعاليت نموده باشد نبودند،‏ ما بيشتر از دههء دموکراسی و جمهوريت پنجم افغانستان مثال خواهيم آورد و<br />

طرزالعملهاي پارلمانی را عمدتاً‏ درين دو مرحله با مرحلهء کنونی مورد مقايسه قرار خواهيم داد.‏ و در برخی موارد<br />

ضرورت مقايسه با پارلمان يک اطاقهء جمهوريت دوم نيز احساس خواهد شد.‏<br />

٢٧ قوس<br />

١۴<br />

۴) ١٣٨٢<br />

٢٨) اپريل (١٩٩٢<br />

۶ ميزان ٢٧) ١٣٧۵ سپتمبر (١٩٩۶<br />

۶ ميزان ٢٧) ١٣٧۵ سپتمبر (١٩٩۶<br />

(١٩٩٢<br />

١٨) ١٣٨٠ دسمبر (٢٠٠١<br />

جدي ۴) ١٣٨٢ جنوري (٢٠٠۴<br />

جنوري ٢٠٠۴)<br />

بخش اول<br />

خطوط عمده و کلی مسايل مربوط به طرزالعمل پارلمانی<br />

که در قوانين اساسی افغانستان تسجيل گرديدهاند<br />

الف-‏ خطوط عمده و کلی احکام قانون اساسی نافذ افغانستان:‏<br />

قبل از پرداختن به مطالعهء مقايسوی طرزالعملهای پارلمانی ساير کشورها لازمست ببينم در عرصهء طرزالعمل<br />

پارلمانی در قانون اساسی نافذ ما چه احکام گنجانيده شدهاند.‏<br />

مطابق احکام فعلی شورای ملی قانون اساسی،‏ هر يک از مجالس شورای ملی در آغاز کار يک رئيس و دو نايب رئيس<br />

را برای يک دوره و منشی و نايب منشی را برای يک سال انتخاب میکنند.‏<br />

قانون اساسی از تشکيل کميسيونها بصورت عام ياد کرده که هريک از مجالس شورای ملی ميتوانند کميسيونها را<br />

تشکيل دهند.‏ چگونگی و طرز فعاليت کميسيونها به اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی محول گرديده است.‏ در مورد<br />

کميسيونهای اختصاصی صرف از يک مورد در قانون اساسی تذکر بعمل آمده که عبارت از کميسيون بررسی و مطالعه<br />

اعمال حکومت مي باشد.‏ به اين شرح که ولسی جرگه ميتواند به پيشنهاد يک ثلث اعضاء يک کميسيون خاص را به اين<br />

منظور تعين نمايد.‏ ترکيب و طرزالعمل اين کميسيون خاص توسط اصول وظايف داخلی ولسی جرگه تنظيم خواهد گرديد.‏


□ ١٧٩ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

موضوع نصاب که يکی از مسايل بسيار مهم است بشکل عجيب در قانون اساسی پيشينی شده است.‏ براساس حکم مادهء<br />

يکصد و ششم ‏«نصاب هر يک از دو مجلس شورای ملی،‏ هنگام رأي گيری با حضور اکثريت اعضاء تکميل میگردد و<br />

تصاميم آن با شرکت اکثريت آرای اعضای حاضر اتخاذ میشود.‏ مگر در مواردی که اين قانون اساسی طور ديگری تصريح<br />

نموده باشد.»‏<br />

اصلاً‏ نصاب در مورد اينست که آيا اعضای حاضر به قدر کافی هستند تا جلسه رسماً‏ داير شده بتواند يا نی.‏ يعنی اگر<br />

نصاب پوره نباشد اصلاً‏ جلسه داير شده نمیتواند.‏<br />

براساس احکام قانون اساسی،‏ شورای ملی دارای دو اجلاس عادی بوده و مدت کار هر دو اجلاس نه ماه میباشد.‏<br />

بنابرين چنين استنباط ميگردد که هر اجلاس چهارو نيم ماه دوام خواهد کرد.‏ اين يکی از موضوعات مهم است که<br />

لازمست در اصول وظايف داخلی صراحت داده شود.‏ ‏(ماده جلسات فوقالعاده شورای ملی در ايام تعطيل به امر رئيس<br />

جمهور داير شده ميتواند.‏<br />

در مورد طرز تصويب قوانين،‏ نکات عمدهيی که در قانون اساسی صراحت دارند قرار ذيل ميباشند:‏<br />

طرح قانون بعد از تصويب هر دو مجلس به رئيس جمهور فرستاده ميشود.‏ رئيس جمهور يا طرح را توشيح و يا در<br />

ظرف پانزده روز از تاريخ تقديم،‏ به ولسی جرگه مسترد مینمايد.‏ درين حالت هرگاه ولسی جرگه طرح را بار ديگر به<br />

اکثريت دو ثلث کل اعضاء تصويب نمايد،‏ طرح توشيح شده محسوب میگردد ‏(لغت توشيح درين حصه قابل بحث است که از<br />

لغت Promulgation گرفته شده است)‏<br />

در مورد اينکه کدام مقامات صلاحيت پيشنهاد طرح قانون را دارند قانون اساسی به مقامات ذيل اين صلاحيت را<br />

تفويض نموده است:‏<br />

١<br />

حکومت،‏ اعضای شورای ملی ‏(حداقل ده عضو و تأييد خمس ) ۵ / ( اعضای مجلس)‏ و همچنان ستره محکمه اما از<br />

طريق چينل حکومت؛ نه بصورت مستقيم.‏ ‏(ماده ٩۵)<br />

ارائه طرح قانون در مورد بودجه و امورمالی از جمله صلاحيتهای اختصاصی حکومت شناخته شده است.‏<br />

در مورد چگونگی طی مراحل تصويب قانون،‏ نخست طرح قانون از جانب حکومت به ولسي جرگه تقديم میگردد.‏<br />

ولسي جرگه طرح را بصورت کل تصويب يا رد میکند.‏ درين عرصه قانون اساسی صراحت ندارد که قبل از آنکه<br />

طرح قانون بصورت کل مورد تصويب قرار ميگيرد،‏ لازمست که طرح جهت مطالعه دقيقتر به کميسيون ذيربط فرستاده شود<br />

يا نی؟ و اينکه آيا بالای هر مادهء طرح ميتوان در کميسيون رأيگيری کرد يا خير؟<br />

اين مطالب لازمست در اصول وظايف داخلی به دقت صراحت داده شوند و درين عرصه استفاده از تجارب ساير<br />

کشورها و تعامل پارلمانی افغانستان لازمی است.‏<br />

مطابق احکام قانون اساسی،‏ ولسي جرگه لازمست طرح قانون را در چهارچوب زمانی يکماه تأييد يا رد کند در هر<br />

حالت ولسي جرگه طی يکماه بايد طرح را به مشرانو جرگه بفرستد.‏<br />

برای مشرانو جرگه درين عرصه وقت کمتر داده شده است،‏ يعنی تنها پانزده روز.‏ اينکه آيا مشرانو جرگه ميتواند طرح<br />

را در ظرف دو هفته هم در جلسه عمومی و هم توسط کميسيون ذيربط خود مورد ارزيابی و مطالعهء دقيق قرار دهد قابل<br />

سؤال است اما اين از جملهء مطالبی است که نمیتوان آن را در اصول وظايف داخلی مشرانو جرگه تغيير داد زيرا قانون<br />

اساسی چنين حکم نموده است يگانه چاره اينست که اگر در عمل مشرانو جرگه نمیتوانست طی مدت دو هفته طرح قانون را<br />

مورد رسيدگی دقيق و جدی قرار دهد طرح تعديل قانون اساسی را درين عرصه پيشنهاد کند.‏<br />

در مورد بودجه و پروگرام انکشافی ‏(شايد هدف قانونگذار درين عرصه پلان انکشافی باشد مانند پلانهای پنجسالهء<br />

انکشافی دههء دموکراسی و جمهوريتهای دوم الی ششم افغانستان).‏ مشرانو جرگه درين عرصه ميتواند صرف نظر مشورتی<br />

ارائه نمايد.‏ بنابرين،‏ براساس حکم قانون اساسی اين نوع طرحها نخست به مشرانو جرگه ارائه میگردند.‏ مشرانو جرگه بعد از<br />

ابراز نظر مشورتی آن را به ولسي جرگه تقديم میکند،‏ که تصميم ولسي جرگه درين عرصهها بدون تأييد مشرانو جرگه بعد از<br />

توشيح رئيس جمهور نافذ میگردد.‏ جزئيات طرز تصويب بودجه را بعداً‏ بصورت دقيقتر در بخش مقايسوی مورد مطالعه<br />

قرار خواهيم داد.‏<br />

در مورد حل اختلاف نظر بين مجالس شورای ملی،‏ در قانون اساسی،‏ ايجاد هيئت مختلط به تعداد مساوی اعضاء<br />

پيشينی شده است که درين ساحه نيز برتري ولسي جرگه در قانون اساسی صراحت دارد؛ به اين شرح که اگر هيئت مختلط به<br />

تفاهم برسد،‏ فيصلهء هيئت بعد از توشيح رئيس جمهور نافذ میگردد،‏ ولی هر گاه هيئت مختلط نتواند اختلاف نظر را رفع کند<br />

مصوبه رد شده تلقی میشود که درين حالت ولسي جرگه ميتواند آن را بار ديگر با اکثريت دو ثلث کل اعضاء به تصويب<br />

برساند و بدون ارائه به مشرانو جرگه آن را به مقام رياست جمهوری بفرستد که بعد از توشيح رئيس جمهور نافذ خواهد<br />

گرديد.‏<br />

(۴ / ۵)<br />

.(١٠٧


□ ١٨٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

در کشورهای دارای پارلمان دو اطاقه در برخی حالات ضرورت تدوير جلسات مشترک احساس میشود.‏ درين عرصه<br />

قانون اساسی،‏ سه مورد را پيشينی کرده است:‏<br />

نخست؛ هنگامی که رئيس جمهور دورهء يا اجلاس سالانه را افتتاح میکند.‏ دوم؛ در حالائی که رئيس جمهور ضرورت<br />

تدوير جلسه مشترک را تشخيص دهد.‏ حالت سوم؛ در فصل شورای ملی نی،‏ بلكه در فصل لويه جرگه پيشينی شده است که<br />

عبارتست از اجلاس خود لويه جرگه.‏ در قانون اساسی کنونی افغانستان لويه جرگه خلاصه شده است به اجلاس مشترک هر<br />

دو مجلس شورای ملی و روساي شورا هاي ولايات و ولسوالي ها و بس.‏ تمام شخصيتهايی ديگری که در لويه جرگه اشتراک<br />

خواهند کرد دارای حق رأي نمیباشند.‏ ‏(ماده ١١٠)<br />

اصل علنی بودن جلسات شورای ملی نيز در قانون اساسی تسجيل شده که علنی بودن اصل است و در موارد استنايی<br />

جلسات سری داير شده میتواند درين مورد متن قانون اساسی را نقل میکنم.‏ ماده ١٠۵ قانون اساسی حکم میکند که ‏«جلسات<br />

شورای ملی علنی میباشد مگر اينکه رئيس مجلس يا حداقل ده نفر از اعضای شورای ملی،‏ سری بودن آن را درخواست و<br />

مجلس اين خواست را بپذيرد»‏ لطفاً‏ خوب دقت نمائيد.‏ ده نفر از اعضای شورای ملی،‏ کدام مجلس شورای ملی؟<br />

و همچنان اينکه مجلس اين درخواست مهم را بپذيرد.‏ چگونه بپذيرد؟ با رأي سری،‏ علنی،‏ اکثريت ساده يا اکثريت<br />

مطلق؟ ديده میشود که قانونگذار درين عرصهء بسيار مهم طرزالعمل پارلمانی،‏ بسيار سطحی برخورد نموده است.‏ همچنان<br />

يک اصل ديگر را قانون گذار فراموش نموده درين ماده بگنجاند که در قوانين اساسی گذشتهء افغانستان وجود داشت و آن<br />

اينست که جريان مباحثات هر دو مجلس ثبت میگردد.‏ اين مکلفيت را ميتوان در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی<br />

گنجانيد ولی بنابر اهميت خاص آن لازم بود در سطح قانون اساسی اين مکلفيت به مجالس شورای ملی سپرده ميشد.‏ بهر حال،‏<br />

حالا لازمست در آينده در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی موضوع ثبت مباحثات و نشر آن در جرايد خاص هر<br />

مجلس،‏ گنجانيده شود که از جمله اجزای متشکله مهم علنی بودن جلسات شورای ملی است.‏ بايد مردم هر وقت که خواسته<br />

باشند به بيانيههای وکلای خود دسترسی پيدا نموده بتوانند.‏<br />

(١٣۶۶<br />

١٣۴٢)<br />

La solidarité Governementale<br />

٧ ماه<br />

(٨۵<br />

(۶٩<br />

در مورد ترآيب و طرز انتخاب هيئت اداري مجالس شوراي ملي تقريباً‏ تمام قوانين اساسي معاصر افغانستان احكام<br />

مشابه و يكسان دارند.‏<br />

در باره مدت اجلاس عادي سالانه در قوانين اساسي معاصر افغانستان احكام گونه گون وجود دارد.‏<br />

در قانون اساسی نافذ ٩ ماه،‏ در قانون اساسی دههء دموکراسی ‏(ماده ۵٩)، در قانون اساسی جمهوريت پنجم<br />

افغانستان دوبار در سال پيشنی شده و هر بار سه ماه ‏(ماده و در قانون اساسی جمهوريت دوم که شورا دارای يک مجلس<br />

بود و از ارزش قوه مقننه بسيار کاسته شده بود مدت اجلاس سالانه صرف ۶ ماه پيشنی گرديده بود.‏<br />

در مورد مسئوليت حکومت نزد پارلمان،‏ در قوانين اساسی دهه دموکراسی و جمهوريت پنجم و<br />

حكومت نزد ولسی جرگه مسئوليت داشته و ولسی جرگه صلاحيت داشت به مجموع حکومتها رای اعتماد بدهد و از حكومت<br />

در مجموع سلب اعتماد نمايد.‏ در قانون اساسی کنونی افغانستان حکومت نزد ولسی جرگه مسئول نيست بلکه رئيس جمهور<br />

نزد ملت و ولسی جرگه مسئوليت دارد ‏(ماده اما ولسی جرگه ميتواند از هر يک از وزراء بصورت انفرادی سلب اعتماد<br />

کند.‏ اين مسئله قابل غور و دقت است.‏<br />

در حقوق اساسي يک اصل جهانی وجود دارد که بنام اصل همبستگی حکومت يا<br />

ياد میشود که حکومت در مجموع نزد قوهء مقننه مسئوليت میداشته باشد نه هر يک از وزراء بصورت جداگانه.‏<br />

از طرف ديگر با توجه به حزبی بودن ولسی جرگهء آينده و و وجود تعدد احزاب و همچنان با در نظر داشت<br />

گرايشهای قومگرايی در افغانستان کنونی،‏ احکام اين ماده که ولسی جرگه میتواند از وزراء بصورت انفرادی سلب اعتماد<br />

کند؛ موجب خواهد شد در عمل ولسی جرگه برخی از وزراء را براساس معيارهای حزبی و قومي سلب اعتماد کند.‏ بهر حال<br />

اين مطلب بايد در اصول وظايف داخلی بسيار دقيق تنظيم شود که جلو چنين نوع گرايشها در عمل گرفته شود.‏<br />

در تمام کشورهای جهان که دارای نظامهای سياسی و دموکراتيکاند،‏ موضوع انحلال مجلس سفلی در قانون اساسی<br />

وجود دارد.‏ انحلال مجلس نمايندگان دايم به نفع رئيس جمهور نيست.‏ هفته قبل در آلمان گرهارد شرويدر،‏ بوندستاگ را خودش<br />

بسوی انحلال تحريک کرد و از حزب متحد خود خواست از حکومت سلب اعتماد کند تا شورا منحل شود و انتخابات قبل از<br />

موعد صورت گيرد.‏<br />

متأسفانه با يک برخورد احساساتی مسئله انحلال ولسی جرگه در جريان اجلاس لويه جرگه از طرح مقدماتی حذف شده<br />

است.‏ انحلال بصورت عموم از بروز يک بحران سياسی جلوگيری میکند و چون به تعقيب انحلال ولسی جرگه يا مجلس<br />

نمايندگان انتخابات مجدد صورت ميگيرد،‏ شورای آينده با اتکاء به رأی مردم در يک موقف قویتر در مقابل رئيس جمهور<br />

قرار میگيرد.‏ اگر رئيس جمهور بعد از انتخابات با شورای نوين رويارويی کند مجبور به استعفاء خواهد شد.‏ بنابرين


□ ١٨١ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

اميدواريم ما و شما در ختم کنفرانس در طرح پيشنهادات خود اين مطلب مهم را نيز بگنجانيم که در آينده هنگام تعديل قانون<br />

اساسی مسئله انحلال شورای ملی بار ديگر در قانون اساسی گنجانيده شود.‏<br />

مسائل مهمي همچون رای اعتماد،‏ سلب اعتماد،‏ انحلال شورای ملی و ساير مسائل ازين دست را نبايد به دولتمردان و<br />

شخصيتها مربوط ساخت.‏ اينکه امروز محترم حامد کرزی رئيس جمهور افغانستان است يا احمد ضياء مسعود؛ نبايد ما را<br />

وادار سازد از صلاحيتهای شورای ملی بکاهيم يا بخاطر طرفداری و يا ضديت با اين شخصيت يا آن شخصيت؛ بر<br />

صلاحيتهای شورای ملی بصورت غيرمعمول بيفزائيم.‏ قانون اساسی و اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی برای<br />

نسلهای آيندهء افغانستان و برای اولادهای و نواسههای ماست،‏ نه برای دولتمردان و مخالفين آنها درين برههء تاريخ.‏<br />

________________________<br />

____________________<br />

________________<br />

____________


□ ١٨٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

بخش دوم<br />

مطالب مهم مربوط به طرزالعمل پارلمانی که در قانون<br />

اساسی ما با جزئيات پيشينی نشده و لازمست با استفاده<br />

از تجارب ساير کشورها در اصول وظايف داخلی مجالس<br />

شورای ملی افغانستان گنجانيده شوند<br />

٢<br />

/ ٣<br />

تجارب ساير کشورها در عرصهء کار جلسات عمومی<br />

مجالس شورای ملی<br />

ما در مقدمه از يک کتاب مهم نام برديم که تجارب طرزالعملهای پارلمانی از کشورهای متمدن جهان را در يک<br />

مجموعه جمعآوری کرده،‏ به شکل رهنمودها تنظيم نموده است.‏ میتوان ازين رهنمودها در تهيهء طرح طرزالعمل يک<br />

پارلمان جديد التشکيل استفاده نمود.‏ همچنان ميتوان در تدوير جلسات و جرگههای قومی و عنعنوی،‏ در کار جلسات داخل<br />

ادارات دولتی،‏ سازمانهايی اجتماعی،‏ اتحاديههای صنفی،‏ در فعاليت احزاب سياسی و حتی در فعاليتهای کورپوريشنها و<br />

نهادهای تجارتی ازين رهنمودها استفاده کرد.‏ ازين کتاب مهم بار ديگر نام میبريم که عبارتست از ‏(قواعد نظم رابرت)‏<br />

.Robert’s Rules of Order<br />

ما درين مبحث رهنمودهای اين کتاب مفيد را مشعل رهنما قرار داده،‏ بصورت خلص موارد استفاده ازين رهنمودها را<br />

در تهيه طرح اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی به شکل ذيل مورد ارزيابی قرار میدهيم:‏<br />

‎١‎ ضرورت انتخاب يک هيئت رهبری برای پيشبرد جلسات.‏<br />

نظم و موثريت کار جلسات پارلمانی ايجاب میکند تا نخست از همه برای جلسه يک رئيس انتخاب شود.‏ بر مبنای يک<br />

عنعنهء جهانی،‏ قبل از انتخاب رئيس،‏ رياست جلسه به مسنترين عضو مجلس تفويض میگردد.‏<br />

اولين و مهمترين وظيفه اين رئيس موقتی،‏ عبارتست از تدوير انتخابات رئيس جلسه و باقی اعضای هيئت رهبری.‏<br />

درين عرصه مسئله انتخاب هيئت اداری در قانون اساسی کنونی افغانستان در مادهء هشتاد و هفتم بگونهء ذيل تسجيل گرديده<br />

است.‏<br />

‏«هر يک از دو مجلس شورای ملی،‏ در آغاز دورهء کار يک نفر از اعضای خود را به حيث رئيس برای يک دورهء<br />

مقننه و دو نفر را به حيث نايب اول و نايب دوم و دو نفر را به حيث منشی و نايب منشی برای مدت يک سال انتخاب میکند.»‏<br />

اينکه هيئت اداری با چه نوع رایگيری انتخاب میشوند در قانون اساسی و ضاحت ندارد.‏ لازمست اصول وظايف<br />

داخلی چگونگی انتخابات هيئت اداری را با جزئيات آن،‏ به تفصيل تنظيم نمايد.‏<br />

بعد از انتخاب هيئت اداری ميتوان در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی بخصوص در طرز کار جلسه عمومی<br />

و جلسات کمسيونها مطالب ذيل را گنجانيد:‏<br />

الف نصاب و آغاز کار جلسه.‏<br />

اين سئوال مهم که جلسه عمومی يا جلسه کمسيون با حضور چند نفر داير شده ميتواند به موضوع نصاب رابطه<br />

میگيرد.‏ در قوانين و مقررات معمولاً‏ يک ماده عام در مورد نصاب وجود ميداشته باشد.‏ مثلاً‏ با اکثريت ساده يا اکثريت مطلق<br />

ويا در برخی موارد حضور حصهء اعضاء شرط اساسی داير شدن جلسه تلقی میشود.‏<br />

معمولاً‏ رئيس جلسه بعد از سازماندهی شمارش تعداد وکلای حاضر،‏ اعلان میکند که نصاب جلسه پوره است و جلسه<br />

بصورت رسمی آغاز میگردد.‏ با استفاده از رهنمودهای مفيد کتاب ‏«قواعد نظم روبرت»‏ لازمست مطالب مهم ذيل در رأس<br />

گنجانده شوند:‏<br />

‎١‎ بررسی و مطالعه طرح جملات که دارلانشاء برای شرح و فورمولبندی تصاميم جلسه قبلی تهيه نموده است.‏ اين داد<br />

داشتها عمدتاً‏ ‏«ياد داشت»‏ يا ‏«صورت جلسه»‏ يا (Minutes) جلسهء قبلی ناميده مي شوند.‏<br />

‎٢‎ ارائه گزارش در مورد انجام وظايفی که در جلسه قبلی به افراد مشخص سپرده شده بود.‏<br />

‎٣‎ لست وظايف ناتکميل و اتخاذ تدابير در جهت پايان دادن به اين کارها.‏<br />

‎۴‎ لست وظايف جديد.‏<br />

ب طرز ارائه طرح،‏ پيشنهاد،‏ درخواست يا Motion


□ ١٨٣ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

برای مرحلهء بعدی کار جلسه لازمست در اصول وظايف داخلی مطالب ذيل گنجانيده شوند:‏<br />

اينکه کدام افراد و گروپهای سياسی صلاحيت تهيه و ارائه طرح يا Motion يا پيشنهاد را دارند و اينکه چگونه بحث<br />

مورد رای گيری قرار گيرد و بالاخره چگونه نتايج<br />

صورت گيرد؛ چگونه طرح يا بالای طرح يا رایگيری اعلان شود.‏<br />

Motion<br />

Motion<br />

ج قواعد مباحثه.‏<br />

مهمترين عرصهء کار مجالس شورای ملی و کمسيونهای آن را حرف زدنها و بحث و جدل تشکيل مي دهد.‏ اگر<br />

بحثها در پارلمان در چهارچوب يک سلسله قيودات محدود ساخته نشوند؛ بحثها بسيار به درازا خواهد کشيد و از بحثهای<br />

طولانی نتايج موثر بدست نخواهد آمد.‏<br />

اميدوارم نتايج کنفرانس حاضر بدست شخصيتهائی که طرح اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی را تهيه<br />

میکنند،‏ برسد.‏ درين عرصه پيشنهاد میشود که با استفاده از اصول وظايف سابق مجالس شورای ملی افغانستان و بخصوص<br />

با استفاده از طرزالعملهای دهه دموکراسی و جمهوريت پنجم افغانستان،‏ مطالب ذيل لازمست در عرصه محدود ساختن وقت<br />

سخنرانیها و تأمين نظم مباحثات،‏ در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی آينده افغانستان گنجانيده شوند:‏<br />

تعين وقت حرف زدن نخست برای گروپهای سياسی و سپس برای افراد.‏<br />

تعين ارجحيتها و برتریها که به کدام مقامات،‏ افراد و مطالب در بحثها حق اولويت داده شود.‏<br />

تعين وقت اختصاصی و فوقالعاده هر هفته و هر ماه برای نمايندهء حكومت.‏<br />

مکلف ساختن سخنرانان به حرف زدن در داخل چهارچوب موضوع مشخص<br />

کنترل ازين اصل که حرفها متوجه موضوع مشخص باشد نه متوجه افراد و شخصيتها.‏<br />

د رهنمودهای دقيق در مورد آئين تعديل طرح قانون در جلسات کمسيونها و جلسهء عمومی<br />

درين عرصه بگونهء مثال ميتوان از موارد ذيل ياد نمود:‏<br />

طرز ايزاد ‏(زياد آردن)‏ لغات جديد يا جملات جديد در طرح قانون و همچنان چگونگی روش های حذف لغات يا<br />

جملات از طرح قانون<br />

بازنگری تمام مواد طرح قانون بمنظور بررسی اينکه ازدياد يا حذف يک لغت يا جمله مهم ساير فصول و مواد طرح<br />

را متأثر میسازد و يا نی و در صورتی که ساير بخشهای طرح متأثر گردند؛ اتخاذ تدابير بمنظور رفع آنها.‏<br />

بگونهء مثال در جريان لويه جرگه قانون اساسی دو جملهء ذيل در طرح مقدماتی اضافه شد:‏<br />

در فقره ١١ مادهء شصت و چهارم در صلاحيتهای رئيس جمهور چنين قيد شده است که:‏<br />

‏«تعين وزرا،‏ لوی سارنوال،‏ رئيس بانک مرکزی،‏ رئيس امنيت ملی و رئيس سره مياشت ‏(هلال احمر)‏ به تاييد ولسی<br />

جرگه و عزل و قبول استعفای آنها.»‏<br />

در فقرهء فوق به تأييد ‏«ولسی جرگه»‏ در جريان لويه جرگه اضافه شد.‏ و همچنان در ماده يکصد و شصتم جملهء ذيل<br />

اضافه شد:‏<br />

‏«کوشش همه جانبه صورت میگيرد تا اولين انتخابات رئيس جمهور و شورای ملی با هم در يک وقت صورت بگيرد.»‏<br />

جمله فوق اصلاً‏ يک جمله حقوقی نيست و چنين يک جملهء عام حکم قانون شده نمیتواند.‏ بهر حال قانون گذاران در<br />

مورد ‏«کوشش همه جانبه»‏ لازم بود اين حالت را نيز در نظر میگفتند که اگر اين دو انتخابات با هم در يک وقت صورت<br />

گرفته نتواند و مجلس ولسی جرگه ايجاد شده نتواند،‏ رئيس جمهور نمیتواند در غياب ولسی جرگه.‏ وزراء،‏ لوی سارنوال،‏<br />

رئيس بانک مرکزی،‏ رئيس امنيت ملی و رئيس سره مياشت را مقرر نمايد.‏ بنابرين لازم بود اثرات اين حالت را در نظر<br />

گرفته چند ماده جديد ديگر را در طرح می گنجانيدند که اگر انتخابات رياست جمهوری و شورای ملی با هم در يک وقت<br />

صورت نگرفت چه بايد کرد.‏<br />

به همين گونه لازمست در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی در مورد اضافه نمودن و يا حذف يک پارگراف يا<br />

ماده يا حتی فصل در طرح قانون و عواقب و اثرات آن تدابير مشخص گنجانيده شوند.‏<br />

ذ چگونگی فرستادن طرح جهت بررسی به يک کمسيون دايمی يا موقتی.‏<br />

لازمست با استفاده از تجارب ساير کشورها برای هر يک از کميسيونها،‏ اصولنامه وظايف داخلی يا لايحه وظايف<br />

داخلی به تصويب آن کمسيون برسد.‏<br />

ر طرز رای دهی


□ ١٨٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

طرز رای دهی در مورد مختلف بايد به صراحت در داخل اصولنامههای وظايف داخلی مجالس شورای ملی گنجانيده<br />

شود.‏ ما ميدانيم که رایگيری به دو دسته تقسيم شده است،‏ رایگيری علنی و سری.‏<br />

رای گيری علنی به اشکل ذيل صورت میگيرد:‏<br />

بلند نمودن دست<br />

توسط آواز با گفتن بلی يا نی<br />

بپا ايستادن<br />

خارج شدن اعضاء بصورت موقتی از دو دروازهء سالون و حساب نمودن هر يک هنگام خروج.‏<br />

با کف زدن ‏(چک چک نمودن)‏<br />

رای گيری سری به انواع ذيل انجام میيابد:‏<br />

توسط ريختن نظر موافق،‏ مخالف يا ممتنع به صندوق رای<br />

توسط وسايل الکترونيک<br />

ب<br />

استفاده از تجارب ساير کشورها در عرصهء کار کمسيونها<br />

در اکثر کشورهائی که پارلمان آنها دارای دو مجلس میباشند دو معيار در تقسيم بندی کمسيونهای آنها وجود دارد که<br />

عبارتند از:‏<br />

کمسيون دايم و موقتی<br />

کمسيونهای بزرگ و کوچک<br />

a کمسيونهای دايمی و موقتی<br />

پارلمانهای جهان به دو شاخهء بزرگ تقسيم میشوند که عبارتند از سيستم انگليسی و سيستم فرانسوی.‏ در سيستم<br />

انگليسی کمسيونهای تخصصی دايمی وجود ندارند.‏ در سيستم انگليسی برای هر پروژه قانون يک کمسيون موقتی يا<br />

ايجاد میشود و با ختم کار در مورد آن طرح؛ وظيفهء کمسيون به پايان ميرسد و منحل میشود.‏<br />

در سيستم فرانسوی هر يک از مجالس دو گانهء پارلمان دارای کمسيونهای تخصصی دايمی میباشند.‏ مثلاً‏ در فرانسه<br />

آمسيونهای دايمی ششگانه ذيل در اسامبله عمومی فرانسه وجود دارند:‏<br />

‎١‎ کمسيون امورفرهنگی،‏ فاميلی و اجتماعی.‏ ‏(متشکل از ١۴۵ عضو)‏<br />

‎٢‎ کمسيون امورخارجی ‏(متشکل از ٧٣ عضو)‏<br />

‎٣‎ کمسيون دفاع ملی و قوای مسلح ‏(متشکل از ٧٣ عضو)‏<br />

‎۴‎ کمسيون امورمالی و پلان گذاری ‏(متشکل از ٧٣ عضو)‏<br />

‎۵‎ کمسيون قانون گذاری و ادارهء عامه ‏(متشکل از ٧٣ عضو)‏<br />

‎۶‎ کمسيون امور اقتصادی و محيط زيست ‏(متشکل از ١۴۵ عضو)‏<br />

همچنان در سيستم فرانسوی در پهلوی کمسيونهای دايمی کمسيونهای اختصاصی و موقتی وجود دارند<br />

ايالات متحده امريکا درين تقسيم بندی بزرگ،‏ در سيستم فرانسوی شامل است نه در سيستم انگليسی<br />

Ad- )<br />

(hoc<br />

b کمسيونهای بزرگ و کوچک<br />

حجم و تعداد اعضای متشکله کمسيون معيار اين تقسيم بندی است.‏<br />

درين تقسيم بندی نيز فرانسه و ايالات متحده امريکا در يک صف قرار میگيرند.‏ يعنی از جمله کشورهائی با<br />

کمسيونهای بزرگ شناخته شدهاند.‏<br />

کمسيونهای فرانسه از ١۴۵ عضو دارند،‏ چون تعداد اعضای هر کمسيون دايمی بسيار زياد است يک وکيل<br />

نمیتواند عضويت دو کمسيون را همزمان دارا باشد.‏<br />

ياد میشوند بعضاً‏ در موارد<br />

در ايالات متحده امريکا کمسيونهای بزرگ که بنام<br />

اختصاصیتر به ايجاد Sub Committee نياز حاصل میکنند.‏<br />

Standing Committee<br />

٧٣ الی


□ ١٨٥ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

کشورهائی که دارای کمسيونهای بزرگاند،‏ کمسيونهای آنها دارای صلاحيتهای بيشتر میباشند اين کمسيونهای<br />

بزرگ به جلسات عمومی کوچک شباهت حاصل میکنند.‏ در عمل اين کمسيونها مسايل مربوط به چند وزارت را مورد<br />

رسيدگی قرار ميدهند.‏<br />

درين تقسيم بندی نوع دوم کمسيونها عبارتند از کمسيونهای کوچک.‏ درين گروپ،‏ کمسيونها در حدود<br />

حداکثر ٣٠ عضو میداشته باشند.‏ کمسيونها بيشتر تخصصی بوده و هريک ازين کمسيونها کارهای مربوط به يک<br />

وزراتخانه را مورد بررسی قرار ميدهند.‏<br />

درين سيستم اکثراً‏ يک وکيل يا سناتور عضويت چندين کمسيون را دارا میباشد.‏<br />

با توجه به اينکه مجموع تعداد اعضای هريک از مجالس شورای ملی افغانستان الی عضو خواهد بود<br />

پارلمان افغانستان نمیتواند کمسيونهای بزرگ ايجاد نمايد بنابرين کمسيونهای کوچک ايجاد خواهند شد که بين<br />

عضو خواهد داشت.‏<br />

طرح با حضور نماينده متخصص حکومت مورد بررسی قرار گرفته و ماده بماده بالای طرح در کمسيون رایگيری<br />

صورت ميگيرد و بعد از تأييد کمسيون،‏ طرح به جلسه عمومی فرستاده شود تا بصورت يک کل در مورد آن جلسه عمومی<br />

تصميم اتخاذ کند.‏<br />

پارلمانهای معاصر جهان دايماً‏ در حال تحول و انکشافاند.‏ يکی از عرصههائی که پارلمانها بصورت قابل توجه<br />

انکشاف نمودهاند عبارتست از ارتقای روزافزون نقش کمسيونها در طرز کار پارلمانی.‏ در اکثر کشورهای جهان،‏ به تدريج<br />

کار کمسيونها در دو عرصه انکشاف نموده ميرود.‏ نخست در عرصهء تصويب قوانين با دقت و کارايی بيشتر؛ و عرصه دوم<br />

عبارتست از کنترول از مطابقت قوانينی که اين کمسيونها در جريان تصويب آن نقش فعال میگيرند.‏ پارلمانها بگونهء فزايده<br />

بسوی اختصاصی شدن ميروند.‏ چون جهان در مجموع تخصصی شده ميرود.‏ جلسهء عمومی مجالس شورای ملی به تمام<br />

جنبههای خاص و اصلاحات اختصاصی تمام عرصهها بلديت ندارند.‏ بنابرين در عرصه قوانين مربوط به کامپيوتر و اينترنت<br />

لازمست طرح قانون به کمسيون اختصاصی که متشکل از اين نوع علماء و دانشمندان متخصصص باشد؛ ماده بماده مورد<br />

بررسی قرار گيرد.‏ جريان تخصصی شدن به تدريج نقش قوهء اجرائيه را در روند قانونگذاری ارتقاء بخشيده است.‏ به تدريج<br />

در تمام کشورهای جهان طرحهای قانون،‏ عمدتاً‏ توسط نهادهای اختصاصی حکومت تهيه گرديده و در پارلمان با کمسيونهای<br />

تخصصی که زبان عرصهء اختصاصی را بخوبی میفهمند مورد مشاجره قرار گرفته،‏ متخصصين حکومت با متخصصين<br />

پارلمان به تفاهم ميرسند.‏<br />

با اين دلايل با وجود آنکه در قانون اساسی افغانستان هيچ حکمی وجود ندارد که شورای ملی را مکلف سازد تا طرح<br />

قوانين را به کمسيونهای تخصصی بسپارند؛ لازمست در اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی اين مسئله مهم به تفصيل<br />

تنظيم شود که طرح قوانين ماده بماده با حضور نماينده متخصص حکومت مورد بررسی قرار گرفته و ماده بماده بالای طرح<br />

در کمسيون رأیگيری صورت گيرد و بعد از تأييد کمسيون،‏ طرح به جلسه عمومی فرستاده شود تا بصورت يک کل در مورد<br />

آن،‏ جلسه عمومی تصميم اتخاذ کند.‏<br />

١٠ الی ١۵ و<br />

١۵ الی ٣٠<br />

٢۵٠<br />

١٠٠<br />

٢۵ يا<br />

استفاده از تجارب ساير کشورها در عرصهء چگونگی طی مراحل تصويب قانون<br />

همه میدانيم که عمدهترين وظيفه و صلاحيت هر پارلمان عبارتست از تصويب قانون.‏ برای افغانستان و پارلمان آيندهء<br />

آن اگر ما بخواهيم مفيد تمام شويم لازمست تجارب يک تعداد پارلمانهای متمدن جهان را بياموزيم و ازين تجارب،‏ در تسويد<br />

اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی افغانستان استفاده کنيم.‏<br />

اينجانب شخصاً‏ بمنظور تهيهء اين مبحث و اين نوشته طرزالعملهای کشورهای ذيل را مورد مطالعه قرار دادم:‏<br />

فنليند،‏ سوئيس،‏ بنگله ديش،‏ انگلستان،‏ فرانسه و ايالات متحده امريکا.‏ از بين آنها استفاده از تجارب دو کشور را برای<br />

افغانستان مفيدتر يافتم که عبارتند از طرزالعملهای فرانسه و ايالات متحده امريکا.‏ علت انتخاب سيستم فرانسوی امريکايی<br />

ذهنی نيست؛ يعنی من اين دو کشور را بخاطر اين انتخاب نکردهام که در اولی درسهای حقوقی را آموختهام و در کشور<br />

دومی زندگی میکنم.‏<br />

نخست بايد گفت که علت اساسی انتخاب استفاده از تجارب فرانسه مطالب ذيل ميباشند:‏<br />

‎١‎ قانون اساسی دههء دموکراسی با همکاری عالمانه و نزديک مشاورين حقوقی فرانسوی تهيه شده بود.‏ قانون اساسی<br />

دههء دموکراسی از نظر اساسات شباهاتهای زيادی به قانون اساسی جمهوريت پنجم فرانسه دارد.‏<br />

‎٢‎ قانون اساسی دههء دموکراسی حيثيت قانون مادر را در عرصهء قانونگذاری معاصر افغانستان دارد،‏ زيرا:‏<br />

شمار قابل توجه نهادهای سياسی و اجتماعی در دورهء دههء دموکراسی،‏ مطابق احکام اين قانون اساسی در افغانستان<br />

تازه ايجاد شدند که هنوز هم وجود دارند.‏


□ ١٨٦ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

عدهء زياد قوانين نوين و مقررات را اين قانون اساسی حکم نموده بود که بايد تسويد،‏ طی مراحل قانونی و انفاذ شوند که<br />

در عمل اين قوانين نافذ نشدهاند.‏<br />

تمام قوانين اساسی بعدی افغانستان عمدتاً‏ تقليد همين قانون اساسی میباشند يا در تسويد قوانين اساسی بعضی از<br />

بخشهای مهم قانون اساسی ١٣۴٣ استفاده و حتی کاپی شدهاند.‏ بنابرين تا امروز در مجموع تمام نظام سياسی،‏ افغانستان در<br />

آن برهههای تاريخ که حاکميت قانون وجود داشته است تحت تأثير قانون اساسی سال ١٣۴٣ و بصورت غيرمستقيم،‏ تحت تأثير<br />

قانون اساسی جمهوری فرانسه قرار داشتهاند.‏<br />

در مورد انتخاب طرزالعملهای پارلمانی ايالات متحده امريکا بايد عرض کرد که به دلايل بیشمار شما بهتر از من<br />

میدانيد.‏<br />

اول<br />

طی مراحل تسويد قانون،‏ در پارلمان فرانسه<br />

در کشور فرانسه ابتکار ارائه طرح قانون توسط حکومت و صدراعظم بنام مسوده يا طرح قانون<br />

پيشنهاد<br />

میشود در حاليکه هر گاه ابتکار تهيه طرح قانون توسط وکيل يا سناتور صورت گيرد بنام<br />

قانون ياد میشود.‏<br />

يا طرح قانون که از قوهء اجرائيه نشئت میکند؛ قبل از ارائه به پارلمان،‏ توسط سکرتر جنرال<br />

حکومت به Conseil ’d Etat يا شورای دولتی فرانسه جهت مطالعه و تدقيق فرستاده میشود.‏ سپس مورد مطالعه شورای<br />

وزيران قرار داده میشود و بعد از آن به يکی از مجالس پارلمان فرستاده میشود.‏<br />

Project de lai ياد<br />

Proposition de Lai يا<br />

١<br />

Project de lai<br />

a بررسی طرح توسط کمسيون<br />

جلسه عمومی اسامبله عمومی فرانسه بعد از بررسی سطحی و مقدماتی طرح قانون،‏ آن را جهت بررسی و مطالعهء<br />

دقيق به يک از کمسيونهای ششگانه میفرستد.‏<br />

کمسيون طرح را به يکی از اعضا میسپارد تا در مورد آن يک گزارش تهيه نموده به جلسه کمسيون حاضر بسازد.‏ اين<br />

عضو بنام Rapporteur يا گزارشگر ياد میشود.‏ کمسيون بعد از شنيدن گزارش دارای چهار انتخاب به قرار زير میباشد:‏<br />

‎١‎ تائيد طرح قانون بدون تصرف در آن.‏<br />

‎٢‎ رد طرح.‏<br />

‎٣‎ وارد نمودن تغييرات و تعديلات در طرح.‏<br />

‎۴‎ تهيه يک طرح بکلی نو درين عرصه.‏<br />

بعد از اتخاذ تصميم در قالب يکی از موارد چهارگانهء فوق،‏ کمسيون طرح را با ارائه دلايل خود،‏ دوباره به جلسه<br />

عمومی اسامبله ملی میفرستد.‏<br />

La Seamce Publique بررسی طرح در جلسه عمومی b<br />

بعد از ثبت طرح در فهرست کار جلسهء عمومی طرح قانون دو مرحلهء ذيل را میپيمايد:‏<br />

اول،‏ مرحلهء بررسی عام طرح قانون<br />

درين مرحله نخست به نمايندهء حکومت موقع حرف زدن داده ميشود که از متن خود دفاع کند.‏ سپس گزارشگر کمسيون<br />

در مورد طرح و تغيراتی را که کمسيون در آن وارد نموده است حرف میزند.‏<br />

سپس مطابق محدوديتهائی که برای بحث عام بالای طرح از طرف کنفرانس روساء تعين گرديده،‏ بحث عمومی در<br />

مجموع بالای کل طرح صورت میگيرد.‏ درين مرحله عمدتاً‏ به نمايندگان گروپها يعنی به نمايندگان احزاب سياسی حق<br />

حرف زدن اعطاء میگردد.‏<br />

1<br />

در آشور همسايهء ما ايران،‏ به ابتكار قانون آه از طرف دولت به پارلمان ارائه شود،‏<br />

لايحه و به ابتكار تهيه قانون از طرف خود وآلاي پارلمان،‏ طرح مي گويند.‏ ‏(ياد داشت تدوين<br />

آننده)‏


□ ١٨٧ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

دوم مرحلهء بررسی دقيق طرح<br />

درين مرحله مواد مشخص طرح قانون مورد مطالعه و بررسی دقيق قرار ميگرند.‏ اکثراً‏ بيشتر بحث بالای آن مواد<br />

طرح متوجه ساخته میشود که توسط کمسيون تعديل شدهاند و يا طرحهای تعديل تازه،‏ توسط اعضای مجلس عمومی ارائه<br />

گرديدهاند.‏<br />

طرحهای تعديل نو که توسط اعضای خارج کمسيون تهيه میگردند؛ لازمست حداقل يکروز قبل از آغاز جلسه به دفتر<br />

مجلس تقديم و ثبت شده باشند ورنه مورد بحث قرار گرفته نمیتوانند.‏ ولی اين اصل نيز استثناء دارد و آن،‏ اجازه ايست که به<br />

حکومت داده شده است که هر زمان که بخواهد ميتواند طرح نوينی را در جلسهء عمومی ارائه کند.‏<br />

به وکلاء صرف پنج دقيقه وقت حرف زدن داده ميشود.‏ بعد از ختم بحث وکلاء،‏ به مقامی که طرح قانون از آنجا نشئت<br />

نموده است؛ موقع حرف زدن داده ميشود.‏ بعد از وی گزارشگر کمسيون نظر خود را ارائه میکند،‏ سپس وزير مربوط حرف<br />

میزند و در آخر،‏ به آن وکيلي که با طرح مخالف است موقع حرف زدن اعطاء میگردد.‏<br />

زمانی که رئيس جلسه احساس کند بحث کافی از هر طرف بالای طرح صورت گرفته است؛ وکلا را با بلند نمودن دست<br />

دعوت به رای گيری در مورد مادهء مورد مباحثه میکند.‏ بعد از رأیگيری بالای هر يک از مواد مطروحه در اخير بر<br />

مجموع طرح رأیگيری صورت میگيرد و متن بصورت کل در معرض رأیگيری قرار داده میشود.‏<br />

بعد از ختم اين دو مرحله طرح جهت بررسی به مجلس ديگر پارلمان ‏(يعني مجلس سنا)‏ فرستاده میشود.‏ طرزالعمل<br />

مجلس سنای فرانسه شباهت زياد به طرزالعمل اسامبله ملی دارد.‏<br />

هر گاه طرح مصوبهء يک مجلس بدون کم و کاست و تعديل مورد تأييد مجلس دوم قرار گيرد،‏ طرح جهت توشيح به<br />

حکومت و از طريق حکومت به رياست جمهوری فرستاده میشود:‏<br />

هر گاه بين دو مجلس در مورد طرح اختلاف نظر بروز کند.‏ به منظور رفع اختلاف نظر به دو روش مراجعه میکنند<br />

اولی عبارتست از طرزالعمل ‏«رفت و آمد»‏ يا و دومی عبارتست از راجع ساختن طرح به کمسيون مشترک<br />

مجلسين.‏<br />

Nanette<br />

سوم،‏ طرزالعمل رفع اختلاف<br />

La Nanette که در انگليسی ميتوان آنرا به Shuttle ترجمه نمود عبارتست از يک نوع رفت و آمد يک يا چند عضو<br />

يک مجلس به مجلس ديگر؛ جهت مذاکره و رفع اختلاف بين دو کمسيون هر دو مجلس در مورد طرح قانون.‏ اکثراً‏ طرزالعمل<br />

Nanette موثر بوده و نتيجه ميدهد.‏ هر گاه با طرزالعمل Nanette نتوان به رفع اختلاف نظر بين دو مجلس پرداخت به<br />

طرزالعمل دومی توسل جسته میشود.‏ طرزالعمل ثانی عبارتست از ايجاد کمسيون مشترک،‏ همانگونه که در اکثر کشورهای<br />

جهان معمول است.‏ کمسيون مشترک به تعداد مساوی اعضا از هر مجلس تشکيل میگردد.‏<br />

La يا میشود که متشکل است ازهفت(‏‎٧‎‏)‏ نماينده<br />

کمسيون مشترک در فرانسه بنام<br />

اسامبله ملی و هفت سناتور.‏ اعضای کمسيون مشترک از جملهء اعضای کمسيونهای ذيربط که طرح را مورد بررسی قرار<br />

دادهاند،‏ تعيين میگردند.‏ توافق کمسيون مشترک جهت توشيح به حکومت فرستاده ميشود.‏ هر گاه کمسيون مشترک به توافق<br />

نرسد،‏ حکومت حق دارد طرح را يک مرتبهء ديگر به مجلس سفلی پارلمان يعنی به اسامبله عمومی بفرستد.‏ تصميم مجدد اين<br />

مجلس ‏(مجلس سفلي)‏ نهايی تلقی گرديده،‏ بدون ارائه به مجلس سنا،‏ به حکومت جهت اخذ امضاء رئيس جمهور و توشيح<br />

فرستاده ميشود.‏<br />

Commission mixte paritaire<br />

چهارم،‏ توشيح قانون<br />

در فرانسه برای مقام رياست جمهوری مدت پانزده روز برای توشيح تعيين گرديده است.‏ در اين کشور يک نهاد بسيار<br />

نيرومند ديگر وجود دارد که درين مرحله ميتواند وارد عمل شود و جلو انفاذ قانون را بگيرد.‏ اين نهاد حقوقی عبارتست از<br />

وظيفهء عمده اين نهاد عبارتست از مراقبت از مطابقت قوانين با<br />

شورای قانون اساسی يا<br />

قانون اساسی.‏ اين نوع نهاد در ساير کشورها نيز وجود دارد که در آلمان بنام محکمهء قانون اساسی و در ايران بنام شورای<br />

نگهبان ياد میشود.‏ شخصيتهای ذيل در فرانسه صلاحيت دارند طرح قانون را که مورد تصويب پارلمان قرار گرفته است؛<br />

قبل از توشيح رئيس جمهور به شورای قانون اساسی بفرستند:‏ رئيس جمهور،‏ صدراعظم،‏ رئيس مجلس سناء رئيس اسامبله<br />

ملی و همچنان ۶٠ سناتور و يا ۶٠ نماينده سامبله ملی.‏<br />

.La Conseil Constitutionel<br />

در عمل معمولاً‏ حزب اپوزسيون درين مرحله طرح را به شورای قانون اساسی راجع میسازد.‏


□ ١٨٨ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

هنگامی که طرح به شورای قانون اساسی سپرده میشود،‏ مدت ١۵ روز مرور زمان که برای توشح رئيس جمهور<br />

تعين گرديده است؛ در حالت تعليق قرار میگيرد.‏ در صورتيکه شورای قانون اساسی طرح قانون را مغاير قانون اساسی<br />

اعلان نمايد،‏ رئيس جمهور نمیتواند قانون را توشيح نمايد.‏ درين حالت يا طرح میميرد و يا رئيس جمهور آن را دوباره به<br />

پارلمان ميفرستد تا در آن اصلاحات وارد نموده،‏ آن را مطابق قانون اساسی بسازند و دوباره به حکومت بفرستند.‏<br />

هنگامی که قانون مورد توشيح رئيس جمهور قرار ميگيرد،‏ سکرتر جنرال حکومت آن را به ادارهء جريده رسمی<br />

میسپارد تا قانون چاپ شود و به دسترس عامه قرار بگيرد.‏<br />

طی مراحل تصويب قانون در کانگرس<br />

ايالات متحده امريکا<br />

در ايالات متحده امريکا نيز مانند فرانسه طرح قانون به هر يک از مجالس پارلمان ‏(کانگرس)‏ سپرده شده میتواند.‏ ما<br />

درين بخش طرزالعمل مجلس نمايندگان House of Representative را در کانگرس ايالات متحده امريکا بصورت خلاصه<br />

مورد مطالعه قرار خواهيم داد.‏<br />

در مجلس نمايندگان امريکا نخست از همه بر طرح وارده يک نمره زده میشود و اسم شخصی که به ابتکار وی طرح<br />

تهيه شده است بالای طرح گذاشته میشود بطور مثال طرح قانون میتوانند بنام طرح مك آين يا طرح جان آري<br />

Mc Cain’s<br />

Sub committee بفرستد.‏<br />

٢<br />

Standing committee نمیفرستند.‏<br />

bill يا John Karry’s bill ياد شوند.‏<br />

Standing committee ياد میشوند.‏<br />

١<br />

بعد از نامگذاري طرح،‏ مجلس نمايندگان آنرا به منظور طبع به دفتر طباعتي حكومت مي فرستند.‏ مجلس نمايندگان<br />

طرح را بعد از طبع به کميتهء ذيربط جهت بررسی ميفرستد.‏ کمسيونهای دايمی کانگرس که مانند فرانسه کمسيونهای<br />

بزرگاند بنام<br />

در کانگرس امريکا مجالس کانگرس میتوانند طرح را همزمان به چند کميته دايمی بفرستند.‏ و يا طرح را میتوان<br />

پارچه پارچه نمود و پارچههای مختلف آن را به کمسيونهای ذيربط فرستاد.‏ سخنگو يا Speaker مجلس نمايندگان به کميته<br />

يک وقت معين را برای بررسی طرح تعين میکند.‏<br />

اگر طرح در موعد تعين شده توسط کميتهء موظف مورد بررسی قرار نگيرد؛ به گفته امريکايیها طرح به قتل<br />

میرسد.‏<br />

کميته دايمی در امريکا هنگام بررسی مواد طرح،‏ نماينده ذيربط حکومت و اهل خبره را جهت استماع نظريات آنها<br />

دعوت میکند.‏ کميته دايمی در صورتي که طرح بسيار اختصاصی و خاص باشد میتواند Sub committee يا کميته فرعی<br />

ايجاد کند و طرح را جهت مطالعه و بررسی به اين<br />

يک مطلب جالب ديگر اينست که در امريکا کميته فرعی نيز ميتواند طرح قانون را بقتل برساند به اين معنی که طرح<br />

را نزد خود نگهدارد و به کميته دايمی نفرستند.‏ منتهی درين حالت کميتهء فرعی مکلفيت دارد تا موضوع حفظ طرح و<br />

نفرستادن آن را به کميتهء دايمی به رای گيری بگذارد و تصميم درين مورد به اکثريت اخذ گردد.‏ يعنی اکثريت به صراحت<br />

تصميم اتخاذ کنند که طرح را دوباره به<br />

در کانگرس ايالات متحده امريکا کميتههای فرعی بگونهء کميتههای دايمی صلاحيت دارند در جريان مباحثات جلسات<br />

خود نمايندهء قوهء اجرائيه،‏ اهل خبره،‏ موافقين و مخالفين طرح مورد مباحثه را دعوت کنند و نظريات آنها را بشنوند.‏<br />

کميته فرعی بعد از بررسی کافی طرح قانون میتواند آن را up” “Mark کنند يعنی در متن آن تغييرات وارد کند.‏ مواد<br />

يا فقرات جديد را در متن طرح درج کنند و يا فقرات و موادي را از متن آن حذف نمايند.‏ کميته فرعی بعد از وارد نمودن<br />

تغييرات لازم در طرح؛ دربارهء طرح و تعديلاتی که وارد نموده است با دلايل موجه،‏ يک گزارش تهيه کند.‏<br />

گزارش کميته ميتواند حاوی مطالب ذيل باشد:‏<br />

چنانچه میگويند:‏<br />

يعنی<br />

Failure to act on a bill is equivalent to killing it.<br />

Vote not to report to the full committee and kill the bill.<br />

1<br />

2


□ ١٨٩ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

تشريح هدف و انگيزههای مبتکرين تهيهء طرح،‏ مفاد عملي طرح و نظريات موافقين و مخالفين طرح و اثرات احتمالی<br />

طرح بالای ساير قوانين نافذ امريکا.‏<br />

طرز بررسی طرح قانون در جلسه عمومی مجلس نمايندگان امريکا<br />

هنگاميکه طرح قانون بعد از تکميل بررسی کميته،‏ دوباره به مجلس نمايندگان مواصلت نمود،‏ به نوبت شامل فهرست<br />

کار مجلس میگردد.‏ در مجلس نمايندگان امريکا چندين نوع فهرست کار وجود دارد.‏ که آنها را سخنگوي مجلس يا<br />

با همکاری رهبر اکثريت تهيه مینمايند.‏ درين فهرستها آنها به برخی موضوعات حق اولويت ميدهد.‏<br />

مقررات مباحثه در مجلس نمايندگان به قواعد جهانی طرزالعملهای پارلمانی،‏ شباهت زيادي دارد که در کتاب رابرت<br />

Robert توحيد و جمع بندی گرديدهاند و ما در مورد آن در بخشهای قبل حرف زديم.‏<br />

در ختم مباحثات و وارد ساختن تغيرات لازم،‏ بالای طرح بصورت کل رای گيری صورت میگيرد.‏ بعد از تصويب<br />

طرح،‏ مجلس نمايندگان طرح را به به مجلس سنا میفرستد.‏<br />

در مجلس سنا نيز مقررات بررسی و طی مراحل بسيار با طرزالعملهای مجلس نمايندگان شباهت دارد.‏ اگر مجلس سنا<br />

طرح مصوبهء مجلس نمايندگان را بدون کدام تزئيد يا کم و کاست مورد تائيد قرار دهد؛ آن طرح مصوب کانگرس تلقی شده به<br />

رئيس جمهور جهت توشيح فرستاده ميشود.‏ هر گاه بين مجلسين،‏ اختلاف نظر عرض وجود نمايد،‏ با دو طرزالعمل به رفع<br />

اختلاف پرداخته ميشود.‏<br />

اگر اختلاف نظر کوچک باشد.‏ طرح،‏ دوباره به آن مجلسي فرستاده ميشود که طرح را بار اول مورد بررسی قرار داده<br />

بود.‏ تلاش زياد صورت میگيرد آه مجلسين بصورت دوستانه در موارد متنازع فيه خود به توافق برسند.‏<br />

اگر اختلاف نظر بزرگ و مهم باشند طرح مانند فرانسه به يک کمسيون مشترک فرستاده ميشود.‏ اين کميتهء مشترک<br />

توافق اين کميته مشترک درج يک راپور میگردد که ضميمه طرح،‏ دوباره به<br />

بنام<br />

مجلس نمايندگان فرستاده میشود.‏ در ايالات متحده امريکا هر گاه کميتهء مشترک به توافق نرسد،‏ طرح در عمل از بين ميرود<br />

و يا بعباره برخی طرح میميرد.‏<br />

در جلسه عمومی معمولاً‏ تعديلات و تغييرات پيشنهادی کمسيون مشترک در نظر گرفته ميشود سپس طرح را جهت<br />

توشيح بمقام رياست جمهوری ميفرستند.‏<br />

اين بود يک نظر کوتاه و گذرا بر طرزالعملهای پارلمانی فرانسه و ايالات متحده امريکا در عرصهء تصويب طرحهای<br />

قوانين.‏ لازمست در طرح اصولنامه وظايف داخلی مجالس شورای ملی و حتی تهيه طرح براي برخی از تعديلات لازم در<br />

قانون اساسی از پيشنهادات اين آنفرانس استفاده شود.‏ ما به اين باوريم که ميتوان با در نظر داشت عنعنات و خصوصيات<br />

جامعهء افغانی از تجارب کشورهای پيشرفته و متمدن جهان در تهيه مسودههای اصول وظايف داخلی مجالس شورای ملی<br />

استفاده نمود.‏ اميدواريم رياست جمهوری به يکی از ادارات ذيربط و يا به يک کمسيون،‏ متشکلاز نمايندگان ادارات ذيربط،‏<br />

وظيفه بدهد تا طرح اصول وظايف داخلی هر مجلس شورای ملی،تا افتتاح شورای ملی،‏ تهيه گردد.‏ طرح اصول وظايف تهيه<br />

شده توسط قوهء اجرائيه با همکاری کمسيون اداری شورای ملی که هم اکنون فعال میباشد؛ بعد از انتخابات به اکثر وکلاء و<br />

سناتوران منتخب سپرده شود تا آنها بتوانند طرح اصولنامه را بصورت کل و به حيث يک اصولنامه موقتی مورد تصويب<br />

قرار دهند؛ تا در اولين روزها،‏ جلسات آنها در روشنی آن دارای نظم و موثريت لازم باشند.‏<br />

لازمست مجالس شورای ملی،‏ با درايت،‏ هوشياری و پختگی سياسی اين هديهء رايگان قوهء اجرائيه را بمثابهء مداخله<br />

در امور داخلی خود تلقی نکنند.‏ يک پارلمان بدون طرزالعمل و اصول وظايف داخلی در هفتههای اول به مراتب بدتر از يک<br />

شورای ملی است که در روزهای نخست با نظم در روشنی اصول وظايفی فعاليت میکند که مسودهء آن توسط حكومت تهيه<br />

شده است.‏ مجالس شورای ملی در آينده نزديک هر زمان که بخواهند ميتوانند آن اصول وظايف داخلی را تعديل کنند.‏ و يا سر<br />

از نو يک طرح جديد اصول وظايف داخلی را برای مجالس و کمسيونهای خود تهيه و تصويب نمايند.‏ / پايان<br />

Speaker<br />

Conference committee ياد میشود.‏<br />

پرسش و پاسخ<br />

هارون امير زاده:‏ سوال من راجع به تجارب قانون اساسي فرانسه است.‏ افغانستان در دو دههء گذشته از قانون اساسي فرانسه<br />

متأثر است و قانون جامعي هم است.‏ مي ميخواستم آه تجارب قوانين اساسي آشور هاي همسايه بخصوص در در مسئلهء<br />

پارلمان،‏ طرز العمل هاي آار در آشور هاي همسايه آه يقينناً‏ نسبت به افغانستان سابقهء بيشتر دارند.‏ چه در پاآستان و يا آمي


□ ١٩٠ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

دور تر در هندوستان آه بيشتر از انگلستان تاثير گرفته است و يا در ايران آه يك تجربهء بسيار مخصوص خود را دارد.‏ طور<br />

مثال در ايران بر علاوهء اينكه آميسيونهاي داخل پارلماني وجود دارد،‏ يك انستيتوت تحقيقاتي در جنب پارلمان وجود دارد آه<br />

وظيفهء اين انستيتوت تحقيقاتي اينستكه مشوره ها و راه ها و طرزالعمل هاي آار را در يك بخش مشخص مثلا اقتصادي يا<br />

سياسي به پارلمان مي دهد.‏ آيا چنين چيزي در افغانستان هم نيازي است آه در پهلوي آميسيونهاي داخلي در پارلمان ما بتوانيم<br />

آه يك انستيتوت تحقيقاتي را در جنب يا در آنار پارلمان آينده افغانستان بوجود بياوريم آه بتواند در رشته هاي مختلف با<br />

استفاده از آارشناسان،‏ براي پارلمان مشوره بدهند؟<br />

داآتر سليم مجاز:‏ بلي،معلومدار ما بايد ازتجارب آشور هاي همسايه استفاده آنيم و همين آميسيونهاي آه در پارلمان ما در<br />

آينده تشكيل مي شوند،‏ در پهلوي استفاده از تجارب آشور هاي پيشرفته،‏ مي تواند از تجارب همسايگان نيز استفاده آند،‏ مانند<br />

همين انستيتوت تحقيقاتي آه شما گفتيد؛ البته بشرطي آه مصارف آنرا از نظر بودجه تأمين آرده بتواند.‏<br />

مجيب الرحمان:‏ موضوع آميسيون مشترك آه وقتي دو مجلس سر يك قانون نمي توانند به تفاهم برسند را گفتيد در<br />

اساسي افغانستان نيامده است؟<br />

قانون<br />

داآتر مجاز:‏ نخير،‏ در قانون اساسي ما آمده است و راه حلش را هم پيش بيني آرده ا ند آه اول به رييس جمهور روان ميكنند و<br />

اگر نشد دو باره به ولسي جرگه آه اگر با دو ثلث راي آورد،‏ تصويب ميشود.‏<br />

مجيب الرحمان رحيمي:‏ موضوع ديگري را آه شما تأآيد آرديد،‏ موضوع انحلال پارلمان بود آه گفتيد در قانون اساسي فعلي<br />

ما انحلال پارلمان توسط رييس جمهور در نظر گرفته نشده است.‏ ببينيد،‏ ما در افغانستان يك نظام رياستي داريم.‏ نظام پارلماني<br />

نداريم.‏ وقتي شما بحث انحلال پارلمان را مطرح ميكنيد،‏ از نگاه فلسفي و حقوق اساسي،‏ بايد ساختار رژيم را مورد بحث قرار<br />

بدهيد.‏ در يك نظام رياستي،‏ ارادهء مردم آه حاآميت ملي را تمثيل ميكند،‏ در دو نوبت تبارز ميكند.‏ يكي وقتي است آه رييس<br />

حكومت يا رييس جمهور مستقيماً‏ انتخاب مي شود و در نوبت دوم،‏ وقتي است آه نماينده هاي پارلمان انتخاب مي شوند.‏ هر<br />

دوي اين نهاد ها،‏ پشتوانهء خود را مستقيماً‏ از مردم مي گيرند.‏ يعني نمي توانند يكي شان،‏ ديگري را منحل بكند.‏ يعني<br />

همانطوريكه مجلس نمايندگان يا پارلمان نمي تواند رييس جمهور را خلع بكند،‏ رييس جمهور هم اين حق را ندارد آه پارلمان<br />

را منحل بكند.‏ برعكس در يك رژيم پارلماني آه ارادهء مردم يك دفعه در انتخابات تجلي ميكند،‏ يعني مردم پارلمان را انتخاب<br />

مي آنند و پارلمان صدراعظم را انتخاب ميكند.‏ بعبارت ديگر در رژيم پارلماني،‏ حكومت و دستگاه اجرايوي از بطن پارلمان<br />

مي برآيد.‏ در اينجا است آه صدراعظم اين حق را پيدا ميكند آه پارلمان بايد منحل شود.‏ بنا بر اين اگر موضوع انحلال پارلمان<br />

را مطرح آنيد،‏ بايد در آل ساختار نظام سياسي ما را دوباره مورد بازبيني قرار بدهيم.‏<br />

موضوع ديگر اينكه در وقت انتخاب رييس شورا،‏ آيا بايد يك شخص بيطرف باشد و يا يك شخصي آه جهت سياسي دارد.‏ مثلا<br />

سخنگوي يك شورا،‏ يك آدم بي طرف است.‏ وظيفه اش فقط گزارش دهي است.‏ اما در امريكا مثلا رييس آنگرس يك آدم<br />

بيطرف نيست،‏ بلكه از جريانات طرف خود هم دفاع ميكند.‏<br />

مسئلهء ديگر اينكه من فكر ميكنم در پارلمان انگليس هم آميته هاي ثابت يا Standing Committee وجود دارد آه از قديم<br />

الايام،‏ باب بودند.‏<br />

داآتر مجاز:‏ در مورد انحلال،‏ قبل ازينكه به بحث هاي تئوريك مشغول شويم،‏ ما بايد پراگماتيك باشيم و مشكلات عملي را در<br />

نظر بگيريم.‏ من سوال ميكنم آه در همين قانون اساسي فعلي ما آه ولسي جرگه صلاحيت دارد آه هر وزير را مورد استيضاح<br />

قرار داده و راي عدم اعتماد برايش بدهد؛ آيا اينطور يك حالت در نظر شما مجسم شده نمي تواند آه يكروز در پارلمان يك<br />

اپوزيسيون مخالف رييس جمهور،‏ يك يك وزيران را سلب اعتماد آند-‏ زيرا قانون اساسي سلب اعتماد دسته جمعي به آل آابينه<br />

را اجازه نداده است-‏ خوب،‏ در اين صورت آيا يك بحران سياسي ايجاد نمي شود؟<br />

مجيب الرحمان رحيمي:همانطوريكه استاد فاضلي اشاره آردند،‏ حكومت در قانون اساسي فعلي ما زماني شكل مي گيرد آه<br />

رييس جمهور در راس جلسه وزيران قرار بگيرد.‏ من خودم طرفدار يك سيستم پارلماني هستم آه متأسفانه نشد و فرمودهء شما<br />

در مورد احتمال بروز بحران درست است.‏ اما سوال من از لحاظ تئوريك است آه دو نهاد انتخابي،‏ نمي توانند يكديگر خود را<br />

منحل يا خلع آنند،‏ زيرا هر دو مشروعيت خود را مستقيماً‏ از راي مردم گرفته اند.‏


□ ١٩١ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

داآتر سليم مجاز:‏ من زياد سر مسئلهء تئوريك گپ نمي زنم.‏ اما به نظرمن سيستم فعلي ما هم زياد رياستي نيست،‏ بلكه ترآيبي<br />

است از رياستي و پارلماني آه شباهت زيادي به سيستم فرانسه دارد.‏ قسمي آه دو ويرژه گفته است در جمهوريت پنجم،‏ رييس<br />

جمهور آه جنرال دوگل بود و اآثريت را در پارلمان داشت.‏ بنا بر اين يك رييس جمهور بسيار مقتدر بود و هر چه را آه<br />

ميخواست پارلمان برايش تصويب ميكرد.‏ اما وقتيكه ميتران رييس جمهور شد،‏ در دور دوم اآثريت را در پارلمان از دست داد<br />

و به يك رييس جمهور تشريفاتي تبديل شد،‏ بطوريكه مجبور شد آه صدر اعظم را از حزب مخالف خود انتخاب آند.‏ رييس<br />

جمهور تنها جلسات آابينه را رياست ميكرد و هر تصميمي را آه صدر اعظم مي گرفت،‏ وي مجبور ميشد آه قبول نمايد.‏ در<br />

افغانستان هم همين قسم است.‏ اگر يك روز در پارلمان يك اآثريت مخالف رييس جمهور انتخاب شود،‏ رييس جمهور افغانستان<br />

را مي توانند به يك رييس جمهور تشريفاتي تبديل آنند.‏ از اين نقطه نظر،‏ سيستم ما بسيار رياستي مثل امريكا نيست.‏ در امريكا<br />

آنگرس حق ندارد آه وزيران را سلب اعتماد و موقوف آند.‏ اين مسئلهء سلب اعتماد از وزيران،‏ از بنياد،‏ شكل قضيه را تغيير<br />

داده است.‏<br />

در مورد بيطرفي رييس شورا،‏ من هم طرفدار اين هستم آه در طرز العمل پارلماني قيد شود آه رييس ولسي جرگه بيطرف<br />

باشد.‏ بيطرف به اين معنا آه در درگيري شرآت نكند.‏ يعني خود رييس در بحث ها و در راي گيري شرآت نكند؛ مگر در<br />

حالاتي آه راي موافق و مخالف مساوي باشد آه در اين حالت رييس شورا حق راي پيدا ميكند.‏ اين مسئله مربوط به طرز<br />

العمل است و خود پارلمان مي تواند آنرا درست آند.‏<br />

آقاي مرموز:‏ سيستم فعلي افغانستان يك سيستم مختلط رياستي-‏ پارلماني است.‏ من فكر ميكنم آه اگر يك پارلمان درست انتخاب<br />

شود،‏ يعني اگر از نقطه نظر امنيتي و از نقطه نظر سيستم راي دهي شرايط مساعد باشد و يك پارلمان به نحو صحيحي تشكيل<br />

شود،‏ در آنصورت مطمئناً‏ سيستم سياسي ما ‏–بدون ضرورت تعديل در قانون اساسي-‏ مي رود به طرف يك سيستم پارلماني.‏<br />

در غير آنصورت،‏ اگر حالت بسيار ناموزون هم بوجود بيايد،‏ جبرا و قهرا به طرف ديگر مي رود.‏<br />

پروفيسر قاسم فاضلي:‏ مي خواستم نكته اي را بگويم در مورد اين گفتهء آقاي مجاز آه آميسيونهاي پارلماني امريكا،‏ برخلاف<br />

تصور عامه شباهت زياد به آميسيونهاي فرانسه دارد.‏ در مورد افغانستان نيز اين مسئله ديده مي شود.‏ يعني يك سيستم رياستي<br />

آه با آمك امريكا درست شده است،‏ اما در مورد مسايل پارلمان،‏ از آشور فرانسه آمك ميگيرد.‏ همانطوريكه قبلا هم گفتم،‏<br />

آقاي عزيز لودين از طرف رياست جمهوري،‏ به فرانسه اعزام شده تا يك تيم را به آمك فرانسه براي مديريت و آار هاي<br />

اداري پارلمان آماده نمايد.‏ اين مسئله باز هم موضوع هيبريد بودن رژيم سياسي ما را نشان مي دهد و من با معذرت از آقاي<br />

مجاز،‏ برخلاف نظر ايشان گمان نمي آنم اگر يك اختلاف نظر بين پارلمان و رييس جمهور پيدا شود،‏ از رييس جمهور يك<br />

چهرهء نمايشي بسازد.‏ به نظر من يگانه امتيازي آه پارلمان از رييس دولت گرفته است،‏ اينستكه تصويب خط مشي سياسي<br />

دولت را پارلمان انجام مي دهد.‏ باقي تمام اجراآت و تطبيق آن به خود رييس دولت واگذار شده است.‏ و فكر هم همين بوده و<br />

است آه ما به چه رقم اعضاي پارلمان را بخريم،‏ يا از همين حالا درست انتخاب آنيم.‏ در همان ماده اي قانون اساسي آه شما<br />

خوانديد آه آوشش نهايي مي شود آه هر دو انتخابات رياستي و پارلماني همزمان شود؛ در همان ماده هم يك غش و يك چل<br />

بود تا در همين مدت يكسالهء بعد از انتخاب رييس دولت،‏ يك فرصت فعاليت سياسي پيدا شود آه با استفاده از تمام امكانات و<br />

زمينه ها،‏ اشخاصي به پارلمان بروند آه همين اصطكاآاتي آه از لحاظ صلاحيت ها بين پارلمان و حكومت،‏ ممكن است<br />

بوجود بيايد؛ تبارز نكند.‏ اما به هر حال،‏ اگر روزي رسيد آه اين اصطكاآات بوجود بيايد؛ چرا آه آنطوريكه شنيده مي شود<br />

اپوزيسيون در آابل بسيار فعال است و آوشش ميكند آه اقلاً‏ يك گروپ اقليت قوي را در پارلمان سرو شكل بدهد-‏ اگر روزي<br />

شود آه اين حالت بوجود بيايد و اصطكاآات بين پارلمان و رييس جمهور جدي گردد،‏ در آنصورت من فكر ميكنم آه يك<br />

بحران سياسي بوجود خواهد آمد.‏ در همانجاست آه خواهيم ديد نظام رياستي بجز از امريكا در هيچ جاي ديگر آار نمي دهد.‏<br />

تنها جايي آه نظام رياستي به تاريخ و فرهنگ مردم تناسب دارد،‏ امريكا است.‏ در تمام آتابهاي حقوق اساسي وقتي آه شما<br />

مطالعه بكنيد،‏ وقتي آه از رژيم هاي رياستي مسخ شده بحث ميكنند؛ يعني رژيم رياستي آه از امريكا اقتباس آرده اند،‏ در همه<br />

جا به دآتاتوري و اتو آراسي تبديل شده اند.‏ حتي همين حالا موارد رفتار هاي اتوآراتيك را در دولت خود هم مي توانيم<br />

مشاهده آنيم.‏ اين رژيم بدون اتوآراسي هيچ امكان ندارد آه بتواند عمل آند،‏ مگر اينكه بحران پيدا شود.‏<br />

پروفيسر شاه علي اآبر شهرستاني:‏ اگر از طرف رييس جمهور آوشش صورت بگيرد آه يك گروپ طرفدار خود را در<br />

پارلمان درست آند؛ نشود آه همان گروپ وقتي در پارلمان آمد،‏ تبديل به مخالفان شان شود؟ اين تجربه عملاً‏ در افغانستان


□ ١٩٢ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

واقع شده است.‏ در زمان دوآتور يوسف خان-‏ خدا بيامرزدش-‏ ايشان آوشش آردند آه يك گروپ طرفدار خود را داخل<br />

پارلمان بياورند؛ ليكن در عمل آن پارلمان مخالف داآتر يوسف خان شد.‏<br />

داآتر وهاب:‏ سوال من اين بود آه در قانون اساسي فرانسه،‏ آيا جايي ذآر شده است آه صدر اعظم مي تواند عضو پارلمان<br />

نباشد؟ و از بيرون از پارلمان توسط رييس جمهور انتخاب شود؟ بخاطريكه اآنون صدر اعظم فعلي فرانسه عضو پارلمان<br />

نيست.‏ مسئلهء دوم اينكه در مجالس عادي پارلمان انگلستان،‏ صدراعظم يك روز مي آيد در پارلمان و به تمام سوالاتي آه در<br />

مسايل ملي و سياست خارجي و غيره وجود دارند،جواب مي گويد.‏ در فرانسه آيا صدر اعظم اين وظيفه را دارد يا شخص<br />

ديگري؟<br />

پروفيسر فاضلي:‏ نخير،‏ در قانون اساسي فرانسه حتمي نيست آه صدر اعظم حتماً‏ بايد عضو پارلمان باشد.‏ و اين عنعنهء<br />

پارلمان انگلستان آه صدر اعظم يك روز براي پاسخگويي به پارلمان حاضر مي شود،‏ در هيچ جاي ديگر از جمله در فرانسه<br />

وجود ندارد.‏ البته سيستم رياستي فرانسه،‏ مخصوص فرانسه است و در هيچ جاي ديگر هم احتمال دوام آن،‏ بغير از فرانسه،‏<br />

وجود ندارد.‏ براي اينكه يك دفعه رييس جمهور از يك حزب مي شود و صدر اعظم و حكومت از يك حزب ديگر.‏ اين پديده<br />

رابنام آلترنانس ياد ميكنند.‏ يعني يكدفعه مخالفين مي آيند در مقام صدراعظم و رييس جمهور از يك حزب مخالف ديگر.‏ در<br />

شروع از اين مسئله نگراني داشتند آه آيا دولت با اين ترآيب عجيب مي تواند آارآيي داشته باشد؟ اما در عمل ديديم آه چندين<br />

دوره،‏ در زمان ميتران و شيراك،‏ اينها توانستند با هم آار آنند.‏ البته اين سيستم مخالفاني هم در جامعهء فرانسه دارد و هنوز<br />

يك تفاهم اجماعي و آانسنسوس در نزد مردم فرانسه بر سر اين مسئله بوجود نيامده است.‏<br />

آقاي مرموز:‏ پروفيسر صاحب فاضلي،‏ از نظر شما آه در آميسيون تسويد هم عضويت داشتيد،‏ انگيزه هاي اصلي چه بود آه<br />

از بين دو سيستم رياستي و پارلماني،‏ پافشاري زياد بالاي سيستم رياستي صورت گرفت؟ در حاليكه براي شخص خود رييس<br />

جمهور هم سخت پرابلم بوجود مي آيد.‏ من اينطور فكر ميكنم آه اين حالت،‏ يك نوع قدرت غير مشروطه است.‏ يكي خو ما مي<br />

گفتيم شاهي غير مشروطه و يكي هم در حالت موجود قدرت غير مشروطه است آه از طرف رييس جمهور تحميل مي شود.‏<br />

بنا بر اين رييس جمهور ناگزير است آه پارلماني را جبراً‏ بوجود بياورد آه در برابرش هيچ استادگي اجتماعي و سياسي<br />

بصورت علمي و منطقي آرده نتواند.‏ حالا مي بينيم آه تلاشهايي در جريان است تا هر قدر در پارلمان آينده،‏ افراد بي سواد و<br />

آلوده را در پارلمان بياورند تا معاملاتي بتواند صورت بگيرد آه هر گونه قوانين و هر پيشنهادي را آه از طرف دولت در<br />

شورا مي رود،‏ چشم بسته به تصويب برسد.‏<br />

پروفيسر قاسم فاضلي:‏ به نظر من،جامعهء بين المللي و امريكا مي خواستند آه يك مخاطب داشته باشند،‏ يك شخص.‏ يعني يك<br />

نفر از همين حالا معلوم باشد و دوام داشته باشد و طي يك يا دو دوره هم تغيير نكند،‏ يك آدم قوي در اداره و در عين حال با<br />

تفاهم آامل با خودشان هم باشد.‏ بنا بر اين آنها مايل بودند آه دولت آيندهء افغانستان در وجود يك شخص تمثيل شود؛ نه در<br />

وجود يك پارلمان.‏ براي اينكه همان معامله و مراوده اي آه وجود دارد و همين برنامهء صلحي آه هست؛ با يك شخص آسانتر<br />

و خوبتر مي تواندآه اجرا شود تا يك پارلماني آه امكان دارد فردا تغيير اآثريت بدهد و مخالفت آند.‏ بنا بر اين آنها مي خواستند<br />

آه بزعم خود،‏ احتمال و امكان بي ثباتي را به حد اقل برسانند.‏ براي اينكه بهترين وجه نظام رياستي امريكا،‏ ثبات آن است نه<br />

قوت اداره اش.‏ برخلاف تصور عدهء زياد مردم آه فكر ميكردند رژيم رياستي يك رژيم با قوت است ولي برخلاف تصور آنها<br />

رژيم رياستي يك رژيم با ثبات است نه با قوت.‏ رژيم پارلماني يك رژيم با قوت است،‏ در صورتيكه اآثريت پارلمان طرفدار<br />

صدراعظم باشد؛ حكومت هر چه را آه بخواهد مي تواند انجام بدهد.‏ اما در امريكا اين آزادي عمل را ندارد و با موانع بسيار<br />

جدي در برابر آانگرس قرار دارد و اگر مثلا پول هاي جنگ اش را تصويب نكنند،‏ آميسيونهاي تحقيق را عليه اش براه<br />

بيندازند،‏ مي توانند فشار زيادي را بر رييس جمهور امريكا بياورند.‏<br />

داآتر نورزايي:‏ مي خواهم نكتهء ديگر را هم اضافه آنم.‏ در آابل در آنوقت تصور مي شد آه مبادا در برابر رييس جمهور،‏<br />

يك صدراعظم قوي ظهور آند.‏ ازين خاطر مي خواستند آه يك نفر طرف صحبت شان باشد تا درد سر زياد توليد نشود.‏<br />

نقايصي آه وجود دارد،‏ اينستكه در مملكت ما حزب نيست و اين رژيم بيشتر سر حزب استوار است.‏ ديگر اينكه رژيم صدارتي<br />

يا پارلماني يك فايده دارد آه تربيهء شخصيت در آن مي شود.‏ سياستمداران و احزاب مي توانند عرض اندام نمايند و براي در<br />

دست گرفتن صدرات و حكومت آوشش ميكنند.‏ بدبختانه اين دروازه امروز،‏ در افغانستان بسته شده است و عجالتاً‏ اين سيستم<br />

تربيهء سياسي را از دست داده ايم.‏ معلوم نيست آدام دروازه هاي ديگر بايد باز شوند تا ما بتوانيم پرورش شخصيت ها را چه<br />

در حكومت و چه در ولايات داشته باشيم.‏


□ ١٩٣ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

هارون امير زاده:‏ صحبت سر اين مي شود آه نظام رياستي افغانستان،‏ بيشتر متأثر از سيستم رياستي امريكاست.‏ شايد اين گفته<br />

درست باشد،‏ اما در عين حال نظام رياستي افغانستان،‏ منطبق به هيچ نظام سياسي در هيچ جاي دنيا نيست.‏ نه منطبق بر<br />

نظامهاي پارلماني است و نه منطبق بر نظام فرانسه آه نيمه رياستي-نيمه پارلماني است،‏ مي باشد.‏ در امريكا درست است آه<br />

نظام رياستي است،‏ اما در پهلوي آن فدرالي را نيز دارند.‏ درافغانستان فقط همان بخش رياستي را ‏–بر اساس ضرورت هاي<br />

سياسي-‏ گرفتند و بخش فدرالي را به دورانداختند.‏<br />

بهر حال در راستاي صحبت هاي مجاز صاحب عرض آنم آه در تعريف سيستم فرانسوي مي گويند آه اين،‏ يك سيستم گذرا<br />

است.‏ يعني اگر رييس جمهور در پارلمان قوت بيشتر و اآثريت داشت،‏ تمايل به سيستم رياستي امريكا پيدا ميكند.‏ يعني رييس<br />

جمهور از طريق پارلمان مي تواند بسيار آار ها را انجام بدهد.‏ برخلاف اگر در فرانسه،‏ اآثريت پارلماني را اپوزيسيون<br />

گرفت،‏ در آنجا نظام فرانسه متمايل به نظام پارلمانتاريزم مي شود.‏ بر اساس گفته هاي مجاز صاحب،‏ در سيستم افغانستان،‏ اگر<br />

پرابلمي بين پارلمان و رييس جمهور پيدا شود،مي شود آه<br />

۴۵-۵۵ فيصد)‏<br />

اپوزيسيون سالم و ملي و دموآرات و تحول طلب بيايد؛ هم به ثبات در<br />

اگر در پارلمان يك اآثريت ‏(اقلاً‏<br />

افغانستان آمك مي آند،‏ هم به تحول و هم به بازسازي.‏ اينگونه پارلمان با اين اپوزيسيون سالم،‏ براي گذار از اين مرحله بسيار<br />

مفيد است.‏ نبايد فراموش آرد آه ما در افغانستان هنوز هم در يك مرحلهء در حال گذار و انتقال هستيم.‏ گذار به نظام پارلماني<br />

از يك سيستمي آه نامش را رياستي مي مانيد،‏ ‏-يا آاريكاتور نظام رياستي-‏ توسط همينگونه اپوزيسيون سالم مي تواند انجام<br />

شود.‏ در غير آن اگر حالتي را داشته باشيم آه اآثريت پارلمان را نمايندگان بلي گوي حكومت تشكيل بدهند و يك پارلمان گوش<br />

به فرمان بوجود بيايد،‏ در آنصورت ما ديگر ثبات نخواهيم داشت و خطر شبه دآتاتوري را آه امروز احساس ميكنيم،‏ عملي<br />

مي شود.‏ اما از طرف ديگر من فكر ميكنم آه قدرت گرفتن بيش از حد اپوزيسيون هم لازم نيست.‏ چرا آه اگر يك اپوزيسيون<br />

٨٠-٧٠ فيصدي داشته باشيم و خصوصاً‏ در ميان اپوزيسيون گروه هاي باشند آه عقده مندانه در فكر تصفيهء حسابات گوناگون<br />

باشند؛ درينصورت هم ما به بحران مي رويم.‏ اما به فكر من گذار افغانستان از مرحلهء فعلي به يك نظام پارلماني بعد از ده ها<br />

سال ديگر هم شايد عملي نباشد.‏<br />

در آتاب بوش در جنگ Bush at War در يكي از صفحاتش آمده است آه در افغانستان تا زماني آه يك نظام غير متمرآز<br />

Decentralized Administration ساخته نشود؛ ثبات نمي آيد.‏ افغانستان در گذشته نظام دموآراتيك و مودرن نداشته و در<br />

آينده هم نخواهد داشت.‏ بخاطريكه اين سرزميني است آه قدرت بدست هر آس و گروپي آه تجمع بكند،‏ در آنها تمايل به سوي<br />

دآتاتوري شديد مي شود.‏ بنا بر اين،‏ نگراني راجع به انتخابات زياد است.‏ خصوصاً‏ دفتر مشترك تنظيم انتخابات دولتي است و<br />

سهميه ايكه به ولايات داده شده است،‏ همان فرمولي است آه در گذشته وجود داشت.‏<br />

پروفيسر فاضلي:‏ دو تذآر را مي خواهم بدهم.‏ اول اينكه جنرال دوگول آه قانون اساسي جمهوريت پنجم فرانسه را ساخت؛ به<br />

اين خاطر مسئلهء رياستي را آورد آه مي خواست برابر رييس جمهور امريكا يك قدرت داشته باشد.‏ جمهوريت چهارم فرانسه<br />

به ترتيبي بود آه هر روز حكومت ها سقوط مي آردند و فرانسه بكلي مسخره شده بود؛ مثل ايتالياي فعلي آه اوسط عمر<br />

حكومت هايش از ٨-٧ ماه بيشتر نيست.‏ دوگول مي خواست يك نظامي بسازد آه در رأس آن خودش قرار بگيرد و ملت فرانسه<br />

او را انتخاب بكند و قوي باشد تا بتواند در مقابل امريكا استادگي بكند و نظرياتش را در برابر امريكايي ها به آرسي بنشاند.‏<br />

بعد از دوگول آه ميتران آمد،‏ وي گفت آه اين قانون اساسي پيش از من هم آار نمي داد و بعد از من نيز آار نمي دهد و تنها<br />

در وقت من آار مي دهد.‏<br />

در قسمت افغانستان من يك انديشه دارم.‏ مردم افغانستان،‏ تا به امروز سربلند و سرفراز بوده و مستعمره نشدند و آزادي خود را<br />

حفظ آردند و در اينگونه بازي هاي آثيف سياسي زياد داخل نبودند.‏ من انديشه دارم آه عده اي از اعضاي پارلمان ما آه با اين<br />

تفصيلات انتخاب مي شوند،‏ وقتي در پارلمان رفتند،‏ يك دفعه فاسد شوند و شبكه هاي پيسه دهي-‏ چه از حكومت و چه از ساير<br />

مردم-‏ اآثر شان را در ختم دورهء پارلمان عادت به پيسه گيري دهد.‏ ‏(يكي از حضار:‏ تشويش نكنيد اول فاسد مي سازندشان و<br />

بعد داخل پارلمان مي نمايندشان!!)‏


□ ١٩٤ افغانستان و پارلمان<br />

آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />

آتاب ‏"افغانستان و پارلمان"‏ در وب سايت فردا توسط داآتر صاحب محمد اآرم عثمان معرفي شده است و در شماهر ٧٠٩<br />

اميد مورخ ٢١ نومبر ٢٠٠۵ توسط پوهاند داآتر عبداواسع لطيفي معرفي گرديده است<br />

داکتر اکرم عثمان<br />

:<br />

کنفرانس افغانستان و پارلمان<br />

‏«کنفرانس افغانستان و پارلمان»‏ عنوان کتابی محققانه و سودمنديست که از بار ارزشی فراوانی برخوردار است.‏<br />

اين کتاب نشرکردهء ‏«کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان»‏ در لندن می باشد که در ماه اگست ٢٠٠۵ بزيور نشر آراسته<br />

گرديده و با قطع و صحافت زيبا در ٣۶١ صفحه به دسترس اهل پژوهش،‏ خاصه علاقمندان مسايل جاری وطن ما قرار گرفته<br />

است.‏<br />

از فحوای محتويات کتاب بر می آيد که دانشمند و پژوهشگر شناخته کشور ما جناب داکتر سيد اکبر<br />

زيوری در گردآوری،‏ تنبويب مقالات کنفرانس و معرفی کيفيت اثر در مقدمه ای روشنگرانه نقش<br />

اساسی ايفا کرده،‏ چنان مجموعهء ماندگار را ارمغان جامعهء کتابخوان ما کرده است.‏<br />

مفردات جستار اول کتاب به مسايل مبرم زير می پردازد:‏<br />

نارسايی های حقوقی اجلاس بن<br />

برخی کاستی ها و نارسايی های قانون اساسی<br />

هيبريد بودن نظام سياسی افغانستان<br />

تعديل قانون اساسی<br />

ايجاد يک سيستم مشورتی برای کمسيون های پارلمانی<br />

پيشنهاد تهيهء طرزالعمل های مناسب برای پارلمان<br />

تأثيرات منفی ساختار سياسی پارتريمونيالی طرح ها و پلان های مدرن اصلاحی<br />

نبود يک استراتژی مدون و يک نقشهء راه در سطح ملی<br />

از پروسهء بن تا کنون يک تکامل و تطور در درک سياسی بوجود نيامده است<br />

دولت اقطاعی يا کثرت گرا بعد از کنفرانس بن<br />

بحران اداری<br />

تأمين امنيت در افغانستان فقط از راه دموکراسی امکان دارد<br />

حکومت قوی مرکزی ار راه دموکراسی و قانونيت<br />

فصل دوم به مباحث تاريخی و جامعه شناختی پارلمان در افغانستان می پردازد.‏<br />

به نشر رسيده که به خامهء توانای<br />

در اين فصل تحت عنوان ‏«نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان<br />

جناب پروفيسور سعدالدين هاشمی برشتهء تحرير درآمده است.‏<br />

مقالت دوم به قلم جناب داکتر سيد اکبر زيوری می باشد که معنون با اين سرنامه می باشد:‏<br />

‏«نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان و تحليل دههء دموکراسی».‏<br />

نوشتهء سوم از پروفيسور طاهر هاشمی می باشد که به » تشکل تاريخی پارلمانتاريسم و دموکراسی»‏ می پردازد.‏<br />

و مقالهء چارم به جناب ياسين رسولی تعلق دارد که عنوانش ‏«دموکراسی افغانی»‏ می باشد.‏<br />

فصل سوم در برگير مقالاتی از ايندست می باشد:‏<br />

) ١٩١٩ «(١٠۶٣


□ ١٩٥ افغانستان و پارلمان<br />

طرزالعمل پارلمانی در افغانستان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشورهای جهان<br />

ماهيت نظام و رعايت اصول سه گانهء نمايندگی،‏ مساهمت و نظارت سياسی در پارلمان آيندهء افغانستان از ‏(پروفيسور قاسم<br />

فاضلی)‏<br />

چالش های فراروی انتخابات پارلمانی،‏ چگونه ميتون پارلمان جديد را تقويت نمود؟ از جناب احمد ولی مسعود<br />

واليان انتخابی،‏ ادارهء مرکزی ‏(سخنرانی شفاهی)‏ از داکتر عطا محمد نورزايی<br />

ما و تأسيس خانهء ما،‏ از داکتر اکرم عثمان.‏<br />

افغانستان در آستانهء انتخابات پارلمانی،‏ چالش ها و راه های بيرونرفت از بحران،‏ از جناب عزيز آرينفر<br />

و فص چهارم شامل مقالات آتی می باشد:‏<br />

وظايف و مسووليت های اعضای پارلمان،‏ از داکتر عطا محمد نورزايی<br />

پارلمان،‏ وظايف و مسووليت ها و امتيازات،‏ از مجيب الرحمن رحيمی<br />

طرزالعمل پارلمان و بررسی مقايسوی آن با ساير کشور های جهان،‏ از داکتر سليم مجاز<br />

کارکنان کانون قلم افغانها در سويدن چاپ کتاب ماندگار ‏«افغانستان و پارلمان»‏ را به تمام گردانندگان ‏«کانون مطالعات<br />

پژوهش های افغانستان»‏ بخصوص به جناب داکتر سيد اکبر زيوری تبريک می گويد و مطالعهء آنرا به همگان توصيه می<br />

کند.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!