اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
□ ٣٣ افغانستان و پارلمان<br />
نقش پارلمان در جامعهء در حال گذار افغانستان<br />
مشخصات ديوانسالاري (بيروآراسي )هاي مُدرن:<br />
هر چند مهمترين فصل مميزه نظام اداري پاتريمونيال از ديوانسالاريهاي عقلاني (بيروآراسي هاي مُدرن) را مي<br />
توان عدم تفكيك دو سپهر خصوصي و عموميو مبهم بودن مرز ميان اين دو عرصه دانست؛ اما باز هم اين سوال را<br />
همواره مي توان پرسيد آه آدام ويژگي بيروآراسي هاي مُدرن و آار آمد را از دستگاه هاي ديواني قديم و بي آفايت<br />
ممتاز ميكند؟<br />
ماآس وبر در جواب به اين سوال مهمترين عناصر عقلاني مندرج در ديموآراسيهاي مُدرن را چنين بر مي شمارد:<br />
درجه بالاي تخصص و تقسيم آار مبتني برتعاريف روشن، مكلفيت هايي آه بعنوان وظايف رسمي توزيع شده اند،<br />
سلسله مراتبي بودن ساخت اقتدار همراه با حدود واضحا مشخص شده براي فرمان دادن و مسئول بودن، وضع<br />
مجموعه اي از مقررات رسمي حاآم بر عمليات و تشكيلات، سيستم اداري مبتني بر مدارآي آه به ثبت رسيده اند،<br />
روابط غير شخصي ميان آارگزاران و مراجعين، استخدام آارآنان بر اساس قابليت و دانش فني، ترفيع بر اساس<br />
ارشديت يا لياقت، ثبات معاشات، جدا بودن درآمد خصوصي از درآمد رسمي، دراز مدت بودن اشتغال و استخدام<br />
.<br />
١<br />
•<br />
•<br />
•<br />
•<br />
مشخصات ساخت هاي سياسي توسعه يافته:<br />
در ساخت سياسي انكشاف يافته و پيشرفته عقل گرايي و مصلحت گرايي افزايش مي يابد، و در مقابل جزم<br />
گرايي و جزميت ضعيف مي شود.<br />
روحيه همكار ي جمعي و گروهي زياد مي شود؛ عليرغم اينكه فرد گرايي و اصالت فرد درآل جامعه رشد<br />
مي آند. بعبارت ديگر در حاليكه هر آدام از افراد در جوامع در حال گذار از لحاظ توانايي واستعداد و دانش<br />
در سطح قابل قبولي هستند، اما وقتي در يك تيم بخواهند آار جمعي مشترك نمايند، به جاي آنكه يكديگر را<br />
تقويت آنند و به اصطلاح وآتوري vectorial «همسو و هم جهت»باشند؛ آار همديگر را خنثي مي سازند.<br />
نظريهء آجنداي ملي البته در يك ساخت اجتماعي قبيلوي و سياسي پاتريمونيالي نمي تواند مورد توجه<br />
شايسته و بايسته قرار بگيرد، زيرا اين نظريه بر اين پيشفرض استوار است آه بخشهاي اصلي فعالان<br />
سياسي، معتقد و باورمند به «ساخت ملي» واصل همكاري جمعي براي تامين منافع علياي ملي هستند. اما<br />
اگر منافع حقير فردي، سمتي و قومي اين ميدان ديد وسيع را تنگ ساخته و آساني با وجود سردادن شعار<br />
هاي ملي، همچنان در فكر تحقق آجنداي قومي خود باشند، در آنصورت توجهي به آجنداي ملي نخواهند آرد.<br />
در يك نظام سياسي مُدرن و توسعه يافته تعلق خاطر و دلبستگي افراد به نظام سياسي شان ناشي از ميثاق و<br />
همبستگي جمعي آنها است. در نظام هاي سنتي در حال گذار، وفاداري افراد به نظام سياسي يا ناشي از توهم و<br />
افسانه است و يا ناشي از زور.<br />
ويژگي ديگر ساخت سياسي مُدرن و پيشرفته وجود اعتماد نسبي متقابل ميان اعضاي آن است. بازيگران<br />
سياسي در قالب قواعد بازي به يكديگر اطمينان و اعتماد دارند. در نظامهاي سياسي پاتريمونيالي (اعم از<br />
پادشاهي و يا جمهوري)، هر چه افراد به شخص اول و رييس مملكت نزديكتر باشند، بي اعتمادي هم در بين<br />
شان بيشتر مي شود. در چنين ساختي آسانيكه به قدرت نزديكترند، به دليل بي اعتمادي بيشتر، امنيت آمتري را<br />
حس ميكنند. از جمله تبعات و آثار سوء چيرگي و غلبهء فرهنگ بي اعتمادي بر اذهان مردم، پيدايش و گسترش<br />
شكافها و چندپارگي هاي اجتماعي و فرهنگي مي باشد. شكافهايي آه در نهايت مي توانند، جامعه را به سوي<br />
قطبي شدن (رويارويي آشتي ناپذير نيروهاي اجتماعي در مقابل يكديگر) سوق دهند. وجود چندپارگيهاي<br />
اجتماعي ايجاد آننده فرهنگ سياسي بدبيني و بي اعتمادي بوده اند. معمولا چند پارگي فرهنگي، به عدم تفاهم يا<br />
سوء تفاهم ميان گروههاي اجتماعي مختلف مي انجامد و بدبيني و بي اعتمادي را تقويت مي آند و از اين رو،<br />
مانع عمده اي بر سر راه مشارآت سياسي و رقابت سياسي بوجود مي آورد. وجود هر نوعي از شكافهاي<br />
آشتي ناپذير در جامعه مانع وصول به اجماع آلي درباره اهداف زندگي سياسي گرديده و از تكوين چارچوبهاي<br />
لازم براي همپذيري، مشارآت و رقابت جلوگيري مي آند و به استقرار نظام سياسي غيررقابتي ياري<br />
مي رساند.<br />
پارلمان در نظامهاي مودرن عرصهء رقابت بر سر برنامه براي بهبود زندگي مردم است، و نه رقابت براي<br />
مرگ و زندگي. در مقابل فرهنگ اعتماد و مشارآت جمعي در جوامع مودرن، بايد فرهنگ تابعيت يا<br />
پاتريمونياليستي رقابت ستيز را معرفي آرد. اين گفتمان سياسي نيزبرخي مفاهيم، نگرش ها، آردارها و<br />
1<br />
. نيكلاس آبرآرامبي و ديگران، فرهنگ جامعه شناسي، ترجمه حسن پويان، انتشارات چاپخش، فصل ديوانسالاري