اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
□ ٧٨ افغانستان و پارلمان<br />
آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />
اينکه چرا رويکرد «نوسازي از بالا» و تحميلي همواره مقاومت اکثريت مردم سنتي، روستائيان و قبايل را برانگيخته<br />
است؛ معماي نوسازي در افغانستان است. به عنوان يک فرضيه مي توان واکنش طبقات سنتي به ناهمخواني<br />
ارزشهاي جديد با سنتهاي بومي و از سوي ديگر ترس از دست دادن کنترل بر شيوه زندگي و حوزه خصوصي بوده<br />
است. اين پيش فرض که آنچه مردم دارند کهنه، سنتي و دورانداختني است و هرچه روشنفکر برگشته از غرب مي<br />
گويد نو و درست است؛ ذهنيتي است که مانع نگرش همسو و همدلانه نسبت به تغيير احتماعي مي گردد. «در نتيجه<br />
عدم همسويي، ارتباط مکانيکي را جايگزين ارتباط ارزشي مي کند که ارتباطي است موقت، مقطعي و شکننده.<br />
«<br />
١<br />
در نظريات «نوسازي جديد» برخلاف نظريات اوليه نوسازي، به سنت فقط از زاويه مقاومت در برابر مدرنيته نگاه<br />
نمي شود؛ سنت مي تواند يکي از پشتوانه های برنامه هاي مدرنيزاسيون شمرده شود. بي توجهي روشنفکران افغان به<br />
سنت هاي بومي، ميان ارزشهاي ذهني آنان و ارزشهاي اجتماعي فاصله ايجاد کرده است و از طرف ديگر مانع از<br />
بهره بردن از نيروي عظيم نهفته در سنتها و مشارکت «فعالانه» اکثريت جامعه سني در دوره گذار شده است.<br />
٣_ جامعه مدنی سنتی<br />
سنت اجتماعي مشورت در امور جمعي مانند نهاد «جرگه» و «لويه جرگه» و قدرت قبايل و اقوام، روحانيت و فرقه<br />
هاي تصوف در کليت زير عنوان جامعه مدني سني قابل تعريف است و در تاريخ سياسي افغانستان مهمترين ابزار در<br />
تحديد قدرت مطلقه پادشاه اهميت ساختاري داشته است، در حالي که شاه در ساير ممالک شرقي حاکم مطلق العنان<br />
بوده است. الفينستون در سده نزده از افغانستان گزارش مي دهد که:<br />
«هر شاه معمولا، شايد بکوشد تا به زور مردم خويش را مطيع سازد، اما يک شاه افغان خيلي پيش از اين<br />
دانسته بود که فتح سرزمينهاي مجاور آسانتر از مطيع ساختن رعاياي ميهن او است. اين است که هر<br />
پادشاه ناگزير است که رفتارش را با اعمال خانان هماهنگ سازد و ضرورت در نظر گرفتن منافع عموم<br />
آنان را وادار مي دارد تا مسايل را در يک انجمن عمومي مطرح سازد.<br />
«<br />
٢<br />
٣<br />
_۴<br />
برينگتن مور نيز وجود طبقه اشراف را در انگلستان عامل اصلي راه نوسازي دموکراتيک در اين کشور مي داند:<br />
«يکي ديگر از شرايط تعيين کننده پيدايش راه توسعه دموکراتيک ايجاد تعادلي نسبي ميان قدرت دربار و<br />
قدرت اشرافيت زميندار بوده است. قدرت دربار، قدرت مسلط بود، اما ميزان قابل ملاحظه ايي از استقلال<br />
براي اشراف باقي مي گذاشت. اين انديشه که اشراف مستقل در توسعه دموکراسي عنصري اساسي بوده<br />
اند، واقعيت تاريخي دارد.<br />
پلوراليسم قومی<br />
منظور از پلولاريسم قومي پاليسي نگاه مثبت به هويت و سنت اقوام با پيش فرض حضور واقعي آنها در تاريخ و<br />
زندگي اجتماعي_سياسي هر قوم است. و مهمتر از همه برابر دانستن اقوام است؛ نه از لحاظ نفوس و قوت اقتصادي<br />
و... بلکه به لحاظ قانوني، شانيت و منزلت اجتماعي همه افراد از هر قوم خرد يا کلان برابر است چنان که در حقوق<br />
بين الملل نيز دولتها شان برابر دارند و يا بدون استثنا در همه اديان و ميثاق بين المللي حقوق بشر مدرن نيز انسانها<br />
علي رغم تفاوتهاي بسيار، برابر دانسته می شود.<br />
٦<br />
-<br />
حسين دهشيار، جهاني شدن يا برون بري ارزشها و نهادهاي غربي، تهران، ماهنامه اطلاعات سياسي- اقتصادي، شماره..... سال...<br />
٨<br />
- الفينستون، افغانان؛ گزارش سلطنت کابل، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد، نشر آستان قدس رضوي١٧٨.<br />
گرچه اين بحث که دولت در افغانيتانم تکيه بر يک قوم خاص داشته و اقوام اقليت در برابر ستم مضاعف قوم مسلط و دولت قرار داشته نيز واقعيت تاريخي<br />
دارد و گفته هاي الفينستان در اينجا اشاره به قوم پشتون و رابطه انها با دولت مرکزدارد؛ چنان که در مقدمه کتاب نيز به صراحت اشاره کرده است.<br />
٩<br />
- برينگتن مور، ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري و دموکراسي، ترجمه حسين بشيريه، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، ص ١١