اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
□ ٢٤ افغانستان و پارلمان<br />
آانون مطالعات و پژوهش هاي افغانستان<br />
.<br />
١<br />
مي سازد تا احساسات مردم عام را به اين علت، يعني بخاطر وجود برخي پيامد ها و تبعات ناخواسته و مذموم؛ عليه<br />
آليّت اصل دموآراسي تحريك نمايند. هر قدر آه ساخت سياسي و اجتماعي يك جامعه براي تطبيق دموآراسي<br />
نامساعد باشد و هر قدر تيم مديريتي پروژه تطبيق دموآراسي ضعيف و ناآارآمد باشد، احتمال بهانه گيري از طريق<br />
پيدا آردن مصاديق عيني براي آن مفاهيم معوج و اغوا آننده بيشتر مي شود.<br />
ثبات و تحول در جوامع سنتي و جوامع در حال گذار<br />
ثبات در تاريخ چيزي جز ثبات در جامعه نيست. هر چند در طول ساليان و با گردش نسل ها جامعه با باز-توليد<br />
فرهنگ و انديشه خود تداوم و ثبات مي يابد، اما تحول در آن جاهاست آه ما شاهد نوعي دگرگوني در سيستم<br />
اجتماعي فرهنگ، سمبول ها و ارتباط ميان انسانهاي يك جامعه باشيم.<br />
در جوامع سنتي آه داراي تداوم ثبات هستند، پديده هاي نظير عدالتخواهي اجتماعي، جستجوي هويت ملي، ساختار<br />
ملي، روشنفكري و... وجود ندارد. در چنين جامعه اي آه تفاوت، تنوع و تغيير در آن حد اقل است، هم در عرض و<br />
هم در طول انسانها مثل هم مي انديشند، فرزندان مثل پدران زندگي مي آنند و جهان اجتماعي دچار آمترين تغيير<br />
اساسي هم نمي شود.<br />
اما جوامع در حال گذار دايما در حال تجربه فرايند جامعه پذيري هستند آه گاه به صورت رسمي و گاه غير رسمي<br />
است. اگر در فرايند جامعه پذيري اختلال ايجاد شود، د ر آن صورت فرد با جامعه همنوا نمي شود.<br />
شكافهاي فعال در جوامع در حال گذار<br />
مفهوم «شكاف» يا ،rift يكي از مفاهيم اساسي جامعه شناسي سياسي است. اما بايد دانست آه هر نوع تضاد<br />
وتعارض در جامعه را نمي توان شكاف ناميد، زيرا آنها مفاهيمي گسترده تر و انتزاعي تر از مفهوم شكافهاي<br />
اجتماعي را عرضه مي آنند. از طرف ديگر در طرح مفهوم شكاف، بايد ميان دو دسته شكاف و تقابل ساختاري و<br />
شكاف تاريخي در درون جامعه فرق گذاشت. شكافهاي ساختاري، شكافهايي هستند آه به مقتضاي برخي ويژگي هاي<br />
دگرگوني ناپذير و پايدار در جامعهء انساني پديد آمده اند و همواره وجود دارند؛ نظير شكافهاي اجتماعي ناشي از<br />
تقسيم آار و شكافهاي ناشي از تقسيمبندي هاي سني و جنسي در برخي جوامع. برخي ديگر از شكافهاي اجتماعي،<br />
حاصل سرنوشت تاريخي يك آشور هستند. مانند شكافهاي مذهبي، فرقه اي، شكاف ميان دين و دولت، شكافهاي<br />
قومي، زباني، نژادي و غيره.... از طرف ديگر شكافهاي ساختاري عمدتا از جملهء مظاهر و ايجابات جامعهء مُدرن<br />
و صنعتي به حساب مي آيند، در حاليكه در جوامع سنتي و جوامع در حال گذار، مقولهء شكافهاي اجتماعي بيش تر<br />
بر نوع تاريخي آن با نمود هايي چون تعارض دين و دولت، سنت و تجدد و تنش هاي ناشي از قوميت، زبان، نژاد<br />
و مذهب تأآيد مي آند<br />
٢<br />
اغتشاشِ مفاهيم در جامعهء در حال گذار<br />
دموآراسي و تجربهء پارلماني مبتني بر اصل شهروندي است، بطوريكه «رعيت ها» و «روحيهء رعيتي» را با آن<br />
آاري نيست. در جوامع سنتي آه مناسبات رعيت-اربابي بين افراد حاآم است، نمي توان انتظار داشت آه پارلمان به<br />
نحو دقيقي همانند جوامع مُدرن با مناسبات شهروندي بين افرادش عمل نمايد. جوامع سنتي، متشكل از رعيت ها،<br />
جامعهء آارآردي نيست. يعني افرادش نقشي در نظام اجتماعي براي خود قايل نبوده و با نظام اجتماعي بيگانه<br />
هستند. ايراد اصلي درينگونه جوامع فقدان روابط افقي بين مردم است. يعني اين آه رابطهء مردم با دولت و قدرت<br />
رابطهء عمودي است و وظايف اجتماعي مردم را دولت تعيين ميكند و خود مردم مسئوليت مدني را نمي شناسند.<br />
١- مفهوم شهروند:<br />
هر چند مفهوم شهروندي را اولين بار ارسطو بكار برده است، اما در بيان حقوق شهروندي تي، اچ، مارشال<br />
جامعترين الگو و نمونه را ارايه داده است. به تعبير وي حقوق شهروندي داراي سه حوزه است:<br />
حقوق قانوني مدني، حقوق سياسي و حقوق اجتماعي.<br />
در حوزه حقوق قانوني مدني؛ مارشال به آزاديهاي فردي چون آزادي، بيان حق مالكيت و<br />
در حقوق سياسي؛ به حق رأي حق شرآت در انتخابات، حق مظاهرات مسالمت آميز و اعتصابات و<br />
درحقوق اجتماعي؛ به حقوقي از جمله حق بهرهمندي از امنيت، رفاه اجتماعي، خدمات مدني و اجتماعي اشاره<br />
ميآند.<br />
در نظريه مارشال حوزههاي سه گانه حقوق شهروندي در جامعه مُدرن تحقق مييابند.<br />
2<br />
1<br />
. ر.ك: حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي، صص ١٠١ و ١٠٣ تا ١٠۶<br />
ارسطو سياست: ترجمه حميد، عنايت، تهران انتشارات انقلاب اسلامي، ١٣٧١