اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
اï»ï»ïºï»§ïº´ïºïºÙ Ù ïïºØ±ï»ï»¤ïºÙ - ketab farsi
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
□ ١٩ افغانستان و پارلمان<br />
نگرشی بر سير تاريخی پارلمان افغانستان (١٩۶٣ - ١٩١٩)<br />
فشرده کلام آنکه، در طول تاريخ پارلمان مورد بحث ما در افغانستان دوره هفتم شورای ملی، يگانه و اولين<br />
و آخرين شورای بود که در افکار و اذهان اثرات ملموس و محسوس خود را گذاشت و ناظران خارجی، مبصران<br />
و تحليلگران سياسی در مورد اثرات آن تبصرههای نيکی کردهاند. اپوزيسون يا جبهه متحد ملی، در داخل شورا،<br />
توانستند از طريق مسالمتآميز، ازين پايگاه مردمی بر مصوبات و قوانين دموکراتيک آن اثر بگذارند. مطالبي که<br />
در بالا بدانها اشاره شده، از نمونهای بارز آنست. اپوزيسون معتقد بودند، با قدرتمند ساختن شورا بحيث ارگان<br />
فعال، اعمال حکومت را تحت کنترول، تفتيش و نظارت قرار دهند و با اقتدار بيحد و حصر حکومت خودکامه<br />
مقابله کنند.<br />
سعی بران بود، انحراف حکومت از قانون اساسی را برملا سازند و در ذهن و افکار عامه، احترام به قانون<br />
اساسی و حاکميت قانون را تقويت بخشند.<br />
آنها معتقد بودند که قانون اساسی رساله علمی و مهمترين سند دولت افغانستان است و بايد مواد مندرج آن<br />
تطبيق شود. آنان باين باور بودند که هر مکاتبه، مقاوله قرارداد و معاهده، هر چه که به ضرر و نفع اين کشور<br />
داشته باشد، در شورای ملی اين مرکز خواستگاه مردمی، در مورد آن تصميم گرفته شده و فيصلههای عمده در<br />
سياست خارجی و داخلی کشور را صادر کند. اپوزسيون در شورا، اقتدار واقعی پارلمان را بخاطر پشتيبانی مردم<br />
از آن ميدانست، استحکام ديکتاتوری، مجلس شورای ملی را به سبک مجلس فرمايشی و دست نشانده تبديل خواهد<br />
کرد.<br />
در هر حال، اين جنبش خوش درخشيد ولی مستعجل بود(٣۴)<br />
تجارب حاصله از گذشته تاريخی پُر از فراز و نشيب، سرمشقی است آموزنده برای نسل موجود و آينده در<br />
رابطه به روند پروسه سياسی پارلمانی درافغانستان که با تحليل و استنتاجهای ذيل از آن ما را به هدف مطلوب<br />
خواهد رسانيد:<br />
مشوره، مجلس و جرگه، مانند پارلمان امروزی (شورای ملی يا ولی جرگه و مشرانو جرگه) پديدهء<br />
نوظهور نيست، بلکه ريشههای خود را از تاريخ طولانی گذشته افغانستان میگيرد که به نحوی از انحاء، تا هنوز<br />
در زمان موجود، تجربههای جديد از آن تغذيه میکند. از آنجا که نمیشود مطلقاً و يکسره با گذشته مقاطعه کرد،<br />
فلهذا، ناچاريم در شرايط موجود ملی و بينالمللی، در روند جديد، اين تجارب و واقعيت را از نظر نيندازيم.<br />
چون ميدانم که انکشاف و تحول مثبت بدون شناخت ديروز ممکن نيست و شناخت ديروز بدون کار<br />
مشترک و ايجاد يک ديدگاه تاريخی قابل قبول برای اکثريت محال است، لذا نسل موجود نياز دارد تا گذشتهء خود<br />
را بداند.<br />
در تلاشهای اصلاحطلبانه از گذار بدنيای مدرن در دورهء مورد بحث، نيتهای زيادی بوده تا وارد<br />
دنيای جديد شود ولی درعين زمان، نيتهای موجود بود، آنچه که صورت گرفته و آنچه که صورت گرفته و آنچه<br />
را انجام شده دوباره نابود کرده است. در بعضی موارد، اين دو طرز تفکر و ديدگاه در تقابل هم قرار گرفته و در<br />
برخوردهای افراطی جامعه را بسوی نابودی و ويرانگری، کشايده است. اين حکايت بما تعليم ميدهد که افراط<br />
گرائی همواره چه از بالا بوده، چه از راست و چه از چپ، بدبختی جامعه را بار آورده است.<br />
بناً بايد روی تجارت تاريخی اتکاء کرد و بخصوص در روشهای سياسی مدرن، راه ميانه را در پيش<br />
گرفت.<br />
در جامعه، ارزشها، معيارها و مفاهيمیاند که بعضی از آنان، ارزشهای متوالی و مطلق نيستند، بلکه<br />
همواره با زمان و مکان و شرايط تازه خاص وابسته و تابعاند، کهنه ميرود، جامهاش تبديل میشود و جايش را نو<br />
می گيرد.<br />
واژهها و اصطلاحات مقدس چون: آزادی، دموکراسی، حق رأی، حق انتخاب، عدالت، برابریهای<br />
اجتماعی، حقوق بشر، جامعهء مدنی و امثال آن که از دست آوردهای جهانی است، در افغانستان يا اصلا وجود<br />
نداشت و اگر وجود هم داشت، محتوای آن ميان خالی ساخته شده بود. با موجوديت شرايط مساعد داخلی و<br />
بينالمللی امروز، هر کس حق دارد که بداند، بحيث انسان دارای چه حقوق سياسی فردی و اجتماعی در کشور<br />
دارد؟<br />
آنانيکه به سپرم مقدس« معتقد بوده و عقل عالم محسوب میشدند، همواره بدو واژهء<br />
«روشنفکری» و «دموکراسی» حساسيت داشتهاند. آنها نه تنها پارلمان (شورای ملی) اين تجسم عينی اراده مردم<br />
را، ملعبه و آله دست خود ساخته بودند بلکه بر مبنای ترس و خشونت عمل کرده، آزاديخواهان را به گناه حق<br />
طلبی، يا سرکوب، زندانی و شکنجه کرده و يا به قتل رسانيدهاند، که مورد تنفر مردم قرار گرفتهاند.<br />
غالباً با رقبای سياسی، با معيارهای انتقامجويانه عمل شده يک ديکتاتور جای خود را بديگری گذاشته<br />
است. درينگونه افراد که فرهنگ تحمل جانب مقابل اکثراً بسيار ضعيف بود نيز مورد تنفر مردم بودهاند.<br />
Sperm