دختر ونوس
اثر: هاوارد زین ترجمه: شیرین میرزانژاد گروه تئاتر اگزیت
اثر: هاوارد زین
ترجمه: شیرین میرزانژاد
گروه تئاتر اگزیت
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
دخبرتبرر <strong>ونوس</strong> گروه تئاتر ا گزیت هاوارد زین<br />
آرامینتا (با ببریبرزاری): آها آره، نامناسب…<br />
پائولو: واقعیته. مردم داشبنتبنن مسخرهاش میکردن. انگار این دنیا رو رها کرده بود. اون<br />
واقعاً میخواست تو یه سیارهی دیگه زندگی کنه. شاید <strong>ونوس</strong>. نزدیکتر به خورشید.<br />
مهماننوازتر از این زمبنیبنن خودمون. بدتر و بدتر میشد. آخرش شده بود یه زن دیوانه.<br />
آرامینتا (فریاد میزند): دربارهی مادر من اینو نگو!<br />
(به سوی او میپرد تا به او جمحجممله کند. پائولو نگهش میدارد، مانعش میشود و او را در<br />
آغوش میگبریبررد.)<br />
پائولو: آرامینتا! آرامینتا!<br />
(آرامینتا خود را رها میکند، گریه میکند. زنگ در خانه به صدا درمیآید. پائولو تردید<br />
میکند.)<br />
پائولو: بیا تو!<br />
(جان لندل وارد میشود، مردی درشت، خوشلباس، کیف مدارکی در دست دارد.)<br />
پائولو: جان، بیا تو.<br />
(با هم دست میدهند و در همھهممبنیبنن حال آرامینتا بر خود مسلط میشود.)<br />
لندل: این باید دخبرتبررت باشه. (با مهربابىنبىی لبخند میزند.)<br />
(آرامینتا به حالت سلام سر تکان میدهد.)<br />
آرامینتا (با عجله میخواهد خارج شود): من با جیمی تلویزیون نگاه می کنم. (خارج<br />
میشود)<br />
لندل: بمنبممیخواستم…<br />
پائولو: نه، نه، بشبنیبنن. نوشیدبىنبىی میل داری؟ بذار کتت رو بگبریبررم.<br />
(کتش را درمیآورد و به او میدهد.)<br />
!33