30.03.2017 Views

نمایش هملت در روستای مردوش سفلی

اثر ایوو برشان

اثر ایوو برشان

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

ماچاک:‏ زنیکه فاحشه!‏ بره به <strong>در</strong>ک اسفل!‏ اصن همهی زنا همینن!‏ خدا لعنتشون کنه.‏<br />

مایکاچه:‏ تو صداتو ببر!‏ فکر کردی چی؟!‏ وقتی که به <strong>در</strong>ک اسفل رفتی زنتم باید دنبالت بیاد همونجا؟<br />

معلومه که نمیآد!‏<br />

پولیه:‏ همینجوریه قربون شکلت.‏ زنو که نمیشه خرکش کرد.‏ وقتی که هوایی بشه،‏ آخر کار خودشو<br />

میکنه.‏<br />

ماریا:‏ بعله!‏ و این پادشاه معتقد که از عدالت زبانزد همگان بود،‏ رفقا،‏ پسری داشت به اسم آملت.‏ این<br />

آملت یه پسر قویهیکل و خوشتیپ بود که یه دوستدختر داشت به اسم اوملیا که دختر یکی از<br />

کارمندای پادشاه بود.‏ باباهه یه جورایی...‏ چطوری بگم،‏ مثل همین رفیق حسابدارمون،‏ یوره تو تعاونی<br />

بود.‏ آخ این آملت رو اگه میدیدین.‏ از جلو،‏ رفقا!‏ مثل هلوی آبدار رسیده!‏<br />

از پشت،‏ مثل این تراکتور<br />

نوی تعاونیمون،‏ <strong>در</strong>جه یک!‏ وااای رفقا!‏ من یه تار موشو حاضر بودم با ریاست بخشداری تاخت بزنم.‏<br />

اصن یه چیزی بود.‏<br />

مایکاچه:‏ آره ارواح خیکت!‏ مگه به خواب ببینی.‏<br />

ماریا:‏ خیله خب بابا!‏ بعدش رفقا وقتی که آملت دید که باباش مرده و ننهش هم افتاده به کارای<br />

نامربوط،‏ خیلی غمگین شد.‏ همینجوری یه شب از غم و غصهی زیاد،‏ دور خودش میچرخیدکه یه<br />

دفعهیی یه چیز عجیبی جلوش سبز شد.‏ موجودی که آدم با دیدنش خودشو خراب میکرد.‏ آملت<br />

بیچاره هم از ترس وق زده بود.‏ رفقا!‏ همین که خواست فرار کنه،‏ اون موجود عجیب گفت:‏<br />

‏"نترس آملت پسرم!‏ این منم!‏ بابات!‏ بابایی که اون مرتیکهی آشغال،‏ عموی بیشرفت کشت."‏<br />

اینجا باباهه همهی داستانو قشنگ گذاشت کف دست آملت.‏ از سیر تا پیاز.‏ بعد بهش گفت:"ای آملت!‏<br />

حاال که همه چیو میدونی،‏ نذار اون پ<strong>در</strong>سگ بیهمهچیز،‏ عموت،‏ از دسترنج خلق زحمتکشمون مفت-‏<br />

خوری کنه.‏ بکشش!‏ با چاقو شیکمشو سفره کن و جیگرشو بده سگ بخوره!‏ اون ما<strong>در</strong> هرزهتم دوتا چپ<br />

و راستش کن که بره به <strong>در</strong>ک اسفل."‏<br />

- 10 -

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!