نمایش هملت در روستای مردوش سفلی
اثر ایوو برشان
اثر ایوو برشان
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
مایکاچه: این <strong>در</strong>باریا هم یه چیزیشون میشه ها! وقتی تو خونه این همه لباس میپوشن، بیرون که سرده<br />
دیگه چیکار میکنن؟<br />
ماریا )زره فوالدی را برمیدارد(: اینو نگاه کن! عجب جنسی داره! جون میده برا اینکه آدم سر زمین<br />
بپوشه. نه پاره میشه نه هیچی.<br />
بوکاره: شهبانو، بیا یه کم پهلوی پادشاه! )بوکاره میخواهد به او نزدیک شود. مایکاچه خودش را جمع-<br />
وجور میکند.(<br />
مایکاچه: برو پی کارت مرتیکه پررو! خجالت نمیکشی جلوی این همه آدم؟<br />
ماریا )کاله پردار بر سر میگذارد(: قوقولی قوقو! قوقولی قوقو! قوقولی قوقو!<br />
ماچاک )شمشیری <strong>در</strong> دست دارد(: این شمشیرو ببین! مثل خالل دندون برای دهن اسب میمونه.<br />
<strong>روستای</strong>ی<br />
اول )<strong>در</strong> شنلی مشکی خود را پیچیدهاست(: هووووو....هوووو... فرار کنین لولوخورخوره اومد!<br />
پولیه )<strong>در</strong> لباسی زنانه(: روزبخیر! روزبخیر! من مادام پولیتا هستم!<br />
<strong>روستای</strong>ی دوم )دامنش را باال میزند(: پاهاشو نگاه کن! گرتا گاربو هم همچین لنگوپاچهای نداره!<br />
ماچاک )شلوار تریکو بر تن کردهاست. با اداهای مضحک <strong>در</strong> مقابل پولیه تعظیم میکند(: خواهش می-<br />
کنم دوشیزهی گرامی! اگر ممکن است بوسهای از گونهی خود به من هدیه دهید.<br />
پولیه )لبانش را غنچه میکند(: بیار اون لبای قلوهای تو.<br />
ماچاک )با لگد او را به عقب میراند(: برو گمشو دهنت بو گند میده. )سر شمشیر را به پشت پولیه فرو<br />
میکند( دوشیزهی عزیز! خونهی خاله از اون وره!<br />
ماریا )با کاله خود <strong>در</strong> دست(: ماچاک بیا اینتو کارتو بکن بریم بدیم تحویل ملکه تشنگیش رفع شه!<br />
- 63 -