نمایش هملت در روستای مردوش سفلی
اثر ایوو برشان
اثر ایوو برشان
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
قسمت اول<br />
صحنهی یک<br />
)محل تجمع جبههی خلق <strong>در</strong> <strong>روستای</strong> <strong>مردوش</strong> <strong>سفلی</strong>. بر روی دیوارها پرچم های کاغذی نصب گردیده،<br />
شعارهای مختلف با خطی نه چندان خوش نوشته شده: زنده باد جبههی خلق، پیش به سوی پیروزیهای<br />
نوین، همه به سوی تعاونیهای کشاورزی، و...<br />
محلی متروکه است. <strong>در</strong> گوشه و کنار مواد زائد ریخته شده، پنجره ها شکسته و به جای آنها مقوا نصب<br />
شده است. مابین دو پنجره روزنامهی دیواری نصب گردیده. <strong>در</strong> عقب صحنه، <strong>در</strong> جایی ق<strong>در</strong>ی باالتر،<br />
میزی قرار گرفته که روی آن با گلیمی محلی تزئین شده و <strong>در</strong> مقابل آن نیمکتهای <strong>در</strong>از واقع شده که<br />
اهالی روستا بر روی آنها نشستهاند. وقتی که پرده باال میرود، بر روی صحنه همهمه است. <strong>روستای</strong>یان<br />
با هیجان سخن میگویند. پولیه وسط میز نشسته و سمت چپ او یک صندلی خالی قرار دارد. آنجه<br />
سمت راست او مشغول نوشتن صورتجلسه است. سایر روستائییان و معلم )اشکونسه( <strong>در</strong> مقابل آنها بر<br />
روی صندلی نشسته اند. )<br />
ماریا: زود باش میله! شروع کن دیگه بابا!<br />
من وقت ندارم. فردا صبح زود باید ذرتها رو <strong>در</strong>وکنم.<br />
مایکاچه: بابا زیر پامون علف سبز شد انق<strong>در</strong> صبر کردیم!<br />
ماریا: من احمقو ببین، االن میتونستم توی رختخواب باشم عوض اینکه اینجا خودمو عالف کنم.<br />
مایکاچه: منتظر چی هستی میله؟ تا خروس برات بخونه؟همه از سر زمین اومدیم و خستهایم بابا!<br />
پولیه) روی صندلی مینشیند(: خیله خب رفقا! االن شروع میکنیم. بله، رفقا! جلسهی رسمی جبههی خلق<br />
رو آغاز میکنیم و این موارد رو <strong>در</strong> دستور کار امروز داریم:<br />
اول، چطور بگم، فعالیتهای فرهنگی و آموزشی <strong>در</strong> <strong>روستای</strong> ما و دوم، متفرقه. تصویب میشه؟<br />
- 3 -