30.03.2017 Views

نمایش هملت در روستای مردوش سفلی

اثر ایوو برشان

اثر ایوو برشان

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

‏)<strong>روستای</strong>یان متفرق میشوند.(‏<br />

پولیه ‏)پس از آنکه <strong>روستای</strong>یان میروند(:‏ ماته...‏ بگو ببینم اون دفتر مخارج کجا رفته؟ تو باید بدونی.‏<br />

بوکاره:‏ میله!‏ تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت نکن.‏<br />

میله:‏ خیلی ببخشیدا ماته!‏ خیلی هم به من مربوطه.‏ من حق دارم که بدونم.‏<br />

بوکاره:‏ اگه برات خیلی جالبه که <strong>در</strong> مورد اون دفتر بدونی،‏ ممکنه پیش بیاد که برای منم خیلی جالب<br />

بشه که بدونم از چه طریقی تو بهترین خونهی توی روستا رو ساختی.‏ حقوق تو اونق<strong>در</strong> نیست که بتونی<br />

همچین خونهای بسازی عزیز!‏ گرفتی مطلبو؟<br />

پولیه:‏ حیوون...‏ کثافت...‏ تف به روت بیاد!‏<br />

‏)خارج میشود و آنجه را به دنبال خود میبرد.‏ بوکاره پس از آنها میرود.‏ اشکونسه تنها میماند.(‏<br />

اشکونسه ‏)با صدایی فروخورده(:‏<br />

بودن یا نبودن،‏ این است پرسمان:‏<br />

آیا واالتر است <strong>در</strong> واروم،‏ رنج بردن<br />

از فالخنها و تیرهای بخت دُژآهنگ،‏<br />

یا جنگافزار برگرفتن <strong>در</strong> برابر <strong>در</strong>یایی از آشوبها،‏<br />

و یا رویاروی رزمیدن،‏ آنها را پایان بخشیدن؟ مردن-خفتن،‏<br />

نه بیش؛ و با خوابی توانیم گفت که پایان میبخشیم<br />

<strong>در</strong>د دل،‏ و هزاران تکانهی طبیعی را<br />

- 68 -

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!