AC- 1_2_ pp. 53 - 98.pdf
AC- 1_2_ pp. 53 - 98.pdf
AC- 1_2_ pp. 53 - 98.pdf
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
کنند و شب ها و روزهای تعطیل خارج از خانه بمانند، با همکاران خود گلف بازی کنندو از شرکای تجاری خود پذیرائی نمایند.در نتیجه، مادر اصلی ترین مسئولیت در تربیت فرزندان را به عهده داشت و از آنها نه تنهافقط در دوران کودکی به خوبی نگه داری می کرد)گرفتار می کند( بلکه این رابطه درسال های نوجوانی و جوانی تا سال های 20 ادامه داشت. از طرف دیگرپدر در خانوادهنقش جانبی داشت، ولی انتظار می رفت که به عنوان رئیس خانواده عمل کند. مانند رئیسیک شرکت یا سازمان با عملکرد ضعیف. رئیس آن سازمان باید رهبر آن سازمان باشدبدون اینکه بداند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.ژاپنی هابسیار گروه گرا هستند که می توان این ]خصیصه[ را با فردگرائی فرهنگ غربیمقایسه کرد. مردم ژاپن نگاه مثبتی به "وابستگی" دارند )دُئی ، 1973(. این ممکن استفقط مسئله تعادلی برای پایان مخالفت در پوسته نزدیک شدنشخصی است. همان طور که مردم با یکدیگر در ارتباطاند،در عین حال از یکدیگر جدا هستند. به نظر می رسداینویژگی از مردم ژاپن برای نسل ها دور بوده است. افراط دراستقالل)جدا ماندن از یکدیگر( باعث کناره گیری و انزوای]مردم[ شده است، همان گونه که وابستگی بیش از حد)ارتباطداشتن با یکدیگر( باعث گرفتار شدن روابط شده است)تامورا، 1992(. مسئله ایکه باعث می شود مردم در ارتباطات متصلبه هم/منفک از هم، احساس آسودگی کنند، می تواندبسته بهفردگرایی، جنسیت و فرهنگ تفاوت داشته باشد. فرهنگ غربیبه تفکیک و استقالل بها می دهد در حالی که فرهنگ ژاپنیبرای وابستگی و نزدیکی روابط افراد به هم ارزش قائل است.اختالفات از دیدگاه های متفاوت جهان که در سبقه یدینی آنها وجود دارد، ناشی می شود. دین مسیحی- جادیوبیشتر"پدرتبار" است در حالی که بودیسم و شینتویسم دینی"مادرتبار")دوئی، 1993(. در دین مسیحیت مهم ترین رابطهمیان خدا و فرد است. این رابطه گفته شده که تجلی پیدا میکند در زندگی فردی که ]زندگی اش[ توسط دیگران مشاهدهمی شود. این الهیات غربی همچنین به مردم می آموزد که نسبتبه نگاه خداوند هشیار باشند و به انجام کردار نیک بپردازند،درحالیکه کار نیک را تعریف می کنند.از طرفی دیگر، در آئین بودیسم تناسخ یکی از مهم ترین پیامها است. ]یعنی[ فردی به دنیا می آید، می میرد و دوباره متولدمی شود. این اعتقاد نیاز ارتباط پرمعنی به وجود عناصر جهانرا، مخصوصا با زندگی دیگر انسان، همیشگی می کند. تمرکزبر روی "وابستگی" و "ارتباط" است. به عنوان مثال، حشره ایکه شما ر آزار می دهد و یا گاوی که شما گوشتش را میخورید، می توانددر زندگی گذشته دوست شما بوده باشد.بنابراین، مهمترین ارتباط، ارتباط با هر خدایی نیست بلکه باتمام موجودات زنده اطراف شما است. به همین دلیل، به مردمآموخته می شود که برای نسل ها با توازن و هماهنگی زندگیکنند. از یکدیگر مراقبت کنند. نکته دیگری که آموزش دادهمی شود این است که نسبت به نگاهِ مراقب بودا آگاهی داشتهباشند، که ممکن است جزو نگاه های مردم اطراف شما باشد.در این راستا رفتارهای نیک آنهایی هستند که با این اصطالحاتتعریف شده باشند. مردمی که می توانند با دیگران هماهنگباشند، از سایرین بیشتر مورد احترام و گرامی تر هستند.خانواده انتظار دارد که از دستوراتش اطاعت کنند. برای ابقای تصویر پدر به عنوان نقشقدرت]در خانواده[، او از زندگی روزانه خانواده عمدتا فاصله می گیرد. تصور سنتی ایناست که اگر پدر مانند مادر به بچه نزدیک باشد، بچه هابا وی به عنوان یک دوست رفتارخواهند کرد و عاقبت قدرتش از بین خواهد رفت.2. مرزهای مستحکم والدین و فرزندانمهمتری روابط در خانواده هسته ای مدرن غربی، روابط میان زن و شوهر است. می بایستمرزهای واضح نسلی وجود داشته باشد و هر رابطه نزدیک دیگری که به این مرز لطمهزند)مانند رابطه مادر- فرزندی(، به عنوان "گرفتاری" یا "اتحاد موقتی" خوانده می شود)مینوچین ، .)1974در خانواده های سنتی ژاپن مهمترین روابط در خانواده، رابطه ی میان نسلی میان والدین وشناخت خانواده ژاپنی1. خانواده ها به عنوان سیستمی نزدیک به همدر سنت شرق مردان به عنوان رئیس خانواده تعریف می شوند.قانون کهن خانواده این گونه توصیف می شود که مردان میتوانند زنان خود را طالق بدهند ولی زنان نمی توانند. آنها باید مرز قدرت را تعریف کنندتا قدرتشان ابقا شود. به همین دلیل مرزهای خانواده بسیار مستحکم هستند. رئیس مسئولیتتمام اتفاقات و رویدادهای رخ داده در خانواده را به عهده می گیرد. ]افراد[ خارج ازاین محدوده ی]خانوادگی[ حق مداخله در امورات خانواده را ندارند. این برای طرفسوم)درمان شناسان، مددکاران اجتماعی، و غیره( ایجاد مشکل می کند که با اعضایخانواده درباره بحرآن های خانوادگی مصاحبه کنند.در سنت خانواده گسترده ژاپنی، عالیق و روابط خانوادگی بسیار مستحکم و حمایت شدههستند. مرزهای خانواده بیشتر برای خارجیان محصور کننده است.هر کدام از اعضایخانواده نسبت به نگه داری اسرار و اطالعات خانوادگی شجاعت به خرج می دهند.صحبت کردن درباره جنبه های منفی خانواده با افراد خارج از این محدوده یک عملشرم¬آور است)مانند بیماری های روحی، خودکشی و طالق(. این سیستم پدرساالریخانوادگی بیشتر توسط نقش پدر مشخص می شود که رئیس خانواده است و از اعضای74فرزندان است. عموما این رابطه میان مادر و فرزند است و مادر با نیازهای روحی و جسمیفرزندان روبرو است. نیازهای روحی مربوط به پخت و پز، پوشاک و کمک به کارهایمدرسه و غیره می شود. این مسئله برای پسر اول پررنگ تر است زیرا قرار بر این است کهاو برای نسل آینده رئیس خانواده باشد، و والدین در سنین پیری و برای مراقبت های آتیبه او تکیه کنند. در رابطه پدر- فرزندی انتظار می رود که فاصله حفظ شود، ولی ]وجوداین ارتباط[ همچنان برای موفقیت در رهبری خانواده اهمیت دارد. از پسران هم انتظار میرود که روش های حرفه ای و شغلی پدرشان را کسب کنند.مراقبت از افراد مسن ترِ خانواده یک وظیفه ی خانوادگی است. هنگامی که بچه هادرسنین 13 یا 14 سالگی و والدین در سنین 50 یا 60 سالگی هستند، سالخوردگان همچنانمی توانند بدون کمک زندگی کنند. زیرا بچه مشغول کارهای خود هسند و فرزندان خودرا بزرگ می کنند، بنابراین والدین سالخورده می توانند جداگانه زندگی کنند. هنگامیکه والدین پیر و ضعیف می شوند و نیاز به مراقبت دیگران دارند، آنها معموال تصمیم می