11.07.2015 Views

عادت میکنیم

عادت میکنیم

عادت میکنیم

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

حیف.".‏يوايهایکلیآبکتابخانه نودهشتیاعادت می کنیم - زویا پیرزادشیرین سر تکان داد که هیچی.‏ بلند شد آمد طرف میز آرزو ‏."چطوري ؟"‏نعیم رفت بیرون.‏‏"بد نیستم ‏،اگر این آیه ي تخم جن اجازه بده ‏."اخم کرد و افتاد به جان سگک ها کیف سیاه ‏.اخم وسگک با هم باز شد و چشمقهوه یی درشت رو به شیرین برق زد."رفتم کلنگی ِ کوچه رضاییه رادیدم ‏."پلک ها یه ثانیه اقتاد روي هم."‏که چهخانه اي ‏."پلک ها باز شد."افتابگیرهاي چوبی سبز،نماي آجر بهمنی غش کردم براي باغچه اش.باید می دیدي.پرِ‏ گل یخ."‏سر بالا گرفت ‏،باز چشم ها را یک لحظه بست و نفس بلندي کشید."چه بویی"از کیف چند تا پوشه در آورد."‏خرمالو داشت ‏.در جا زنگ زدم به گرانیک.‏ ندید،بله داد."‏هم درختشیرین پرید نشست روي میز ‏"زنگ زدي به کی ؟"‏‏"همان بساز بفروشی که هر چی نما تا حالا ساخته سنگ گرانیت بوده،محسن وامینی اسمش را گذاشته اند آقا گرانیگ".پوشهبی به دستحرکت خیرهشد به حیاط‏."حوض هم داشت‏.خانم صاحب خانه میگفت تويحوض نیلوفرکاشتهسر تکان دادو از لاي یکی از پوشه ها کاغذي بیرون کشید."کلید گرفتم امروز نشان گرانیت بدهم."پوزخند زد ‏."سریک هفته خانه ينازنین را کوبیده وشش ماه نشده برجستون یونانیبالا برده ‏.خدا میداند ایندفعف با نمايچه گرانیترنگی.حیف"بازپزخند زد و باز سر تکان دادو باز گفت حیف و خیره شد به قاب عکس روي میز ‏.خودش بود دست در گردندختر جوانی با چشم هاي درشت قهوه یی.‏ بعد یکهو چتري مو را زد زیر روسري وچانه بالا داد."اصلا به من چه ؟حیف بابام بودکه مرد."به کاغذ نگاه کرد.‏‏"بعدش رفتم سراغ سر ممیز که نبود ‏.بچه اش سرخک گرفته".w W w . 9 8 i A . C o m ٥

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!