11.07.2015 Views

عادت میکنیم

عادت میکنیم

عادت میکنیم

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

يهایآبکتابخانه نودهشتیاعادت می کنیم - زویا پیرزادبه دور بر نگاه کرد ‏"امدیم اینجا و از پایین راه پله ها عاشقش شدم".ازکشو دستمال سفره هايرا در آورد گذاشت بغل بشقاب بشقاب هاي سفیدلبه ابی ‏"بعد برگشتیمبنگاه با هم قهوهخوردیم و بعد "‏ نشست روي چهار و سر برد طرف آرزو که سر آورد طرف شیرین و دوتایی تو چشمهاي هم نگاه کردند ودماغ چین دادند و غش غش خندیدند و خوب خندیدند شیرین گفت ‏:راستی شامپاین هدیهآرزو و آیه با هم گفتند ‏"شامپاین "شیرین زد زیر خنده " بیخود ذوق نکنید " باز خندید " غیرآیه آمد طرف پیشخوان " غیرگرفتم "الکلی "الکلی "آرزو و سیرین با هم گفتند " اب میوه يگازدار "آیه نشست روي چار پایه سوم " باگت و ژامبون و پنیر و مثلا شامپاین مثلا رفتیمزیر چشمی به مادرش نگاه کرد ارزو به روي خودش نیاوردپاریس ".شیرین آب میوه گازدار را ریخت توي سه گیلاس پایه بلند تراش دار." شامپایندروغکی توي کریستال راستکی ‏"و گیلاس را بلند کرد".به سلامتی خودمان و نجات خانه ي خوشگل با آفتابگیرسبز و فروش آپارتمانی با نماي گرانیت و "‏همراه ارزو خندید و بعد جدي شد " حالا تو تعریف کن."نه گرفت و سوت زد ورفت‏"فقط چی ؟"‏‏.فقط "نگفت چرا تلفن را پس دادي ؟اصرار نکرد نگه داري ؟"‏‏"فقط نمی دانم از کجا فهمید تلفن همان نیست " هبیکی از خورشید خانم هاي دور کاسه سالاد نگاه کرد.آیه کارد را برد طرف پنیر " اي بابا هر بچه ي 5 ساله اي "‏ کارد را گذاشت روي پنیرو فشار داد ‏"از روي شماره سریالتلفن"‏‏"آخ داد زد‏"و کارد را انداخت و انگشت برد تويدهن و شیرینشد ‏"چی گفت‏"و آرزو گفت‏"آیه شد ‏"چیانگشت از دهن در آورد و گفت ‏"چیزي نشد ‏"بعد گفت ‏"حالا این زرجو چه شکلی است ؟"‏شیرین ژامبون برداشت ‏"ازمادرت بپرسی عوضی از من بپرسی هیچ هم بد نیست".آرزو روغن زیتون وسرکه ریخت روي سالاد و سالاد را هم زد ‏"اهو!نبینم از آقایون تعریف کنی ‏."براي آیه سالاد کشیدw W w . 9 8 i A . C o m ٥٢

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!