11.07.2015 Views

عادت میکنیم

عادت میکنیم

عادت میکنیم

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

یولی چیوليهاکتابخانه نودهشتیاعادت می کنیم - زویا پیرزادصل 18پوشه را بست داد دست تهمینه " این از امضاها.تلفن ها یی هم که باید بزنی یادداشت کرده ام.بعد از ظهر دو مورد اجاره. دارماولی را سپردم به آقاي. امینیدومی کارمند یکی از سفارتهاست که خانم مساوات زحمتش را می کشنندکار دیگري .که نداریمها ؟"‏ به ساعت نگاه کرد.تهمینه پوشه را چسباند به سینه و سر تکان داد که کار دیگري نیست و پا به پا شد. ببخشید "می دانم عجله دارید"‏" ؟ چیزي شده ؟"‏"لبدختر جمع شد تويدهن و سر به زیرانداختمن ومامانم فکر میکنیمکه گمانم برادرم باز"‏آرزو سر گرفت بین دو دستمی.شیرین به ساعت مچی نگاه کرد بعد به آرزو ، بعد بلند شد رفت طرف تهمینه " نگران نباش ما از اول حدس می زدیم.زنم "تركکردن به این آسانی ها نیست " دست روي شانه ي دختر رفت طرف در " با دکتر و آقاي زرجو حرف می زنیم . خودم الان زنگو تهمینه را که تقریبا از اتاق بیرون کرد برگشت طرف آؤزو " تو پاشو برو من خودم الان به دکتر زنگ میآرزو شروع کرد که ‏"تلفن می کنی که چی ؟دفعه پیش به خاطر سهراب پول نگرفتسهراب پول داده و به ما نگفته "شیرین پالتوي مشکی را از جا رختی برداشت نگه داشت "آرزوزنم ".تازه خیلی مطمئن نیستم. شایدبپوش "پوشید "اقلا ‎500‎هزار تومان شده نشده؟ شاید هم بیشتر "همشیرین دکمه هاي پالتوي آرزو را بست و اؤزو حرف می زد " حالا گیرم بار اول دکتر پول نگرفته ولی یک بار نه دو بار و خدا میداند چند بار" شیرنگره روسري آرزو را محکم کرد کیف دسته بلند را انداخت روي شانه اش و هلش داد طرف در اتاق"خیلی خب فعلا برویک کارش می کنیم به حاتم طایی ابن کازانوا هم سلام برسان "در بسته شده نشده آرزو سرك کشید تويهر سه آپارتمان برج مسعودي اشتباه شدهاتاق "براي سفارتی تخفیف بی تخفیف..از محضر هم اگر تلفن کردند بگو مساحتبه محسن گفتم از سند زمین کوچه رازي فتوکپی "‏w W w . 9 8 i A . C o m ١٠٢

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!