Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ی،بیکلیولاین"یاليهايهاکتابخانه نودهشتیاعادت می کنیم - زویا پیرزادآرزو گلدان کوچک با شاخه ي دراز گلایول ازوسط میز سراند گوشه میز و ریز خندید."راستش اول فکر کردم خریدار نیستهم توي دلم به تو فحش دادم بابت فکر فی البداهه يعجیبت ."ناخن ها کوتاه بود وبی لاك ."البته بعد که گفت می خرمفوري تو دلم عذر خواهی کردم ."باز ریز خندید وسگک ها کیف را باز کرد "بماند که چقدر سوال هاي احمقانه کرد که دیوار راچه رنگی کنم و اثاث از کجا بخرم ."تلفن همراه را از کیف در آورد." خب ،شکر خدا هم از دست زرجو راحت شدیم ،همخانه نیفتاد گیر بساز بفروش ."تلفن را امتحان کردوامانده را هم زد خراب کرد..تو که گفتیاز جیبتافتاد؟"بله ولیاز جیبم این برايافتاد که مرتیکه يدیوانه گفت بند کفشم باز شده و دولا که شدم تلفن افتاد زمین."تلفن رابرگرداند توي کیف ."در ضمن بند کفشم باز نبود."پیشخدمت سبد کوچک نان و بشقاب سبزي و پنیر را گذاشت روي میزنبود؟".چشم هاي ریز شیرین ریز تر شد ."بند کفشت باز"نه لابد مثلا داشت با مزگی می کرد ."دستش رفت طرف سبد.شیرین زد روي دست آرزو ."قرار شد نان نخوري ."از بشقاب سبزي تربچه اي برداشت . "عوضش تربچه بخور"."ول بده که امروز هیچ حوصله رژیم بازي ندارم " کتیه داد به پشتی صندلی و پارك نگاه کرد.دور میدان کوچک یک ردیفبید مجنون بود وسط میدان حوضی گرد ووسط حوض مجسمه پرنده اي که معلوم نبود قو بود یا اردك "غرغر هاي مادرم و آیهخیو عوضی بازیحمید ."مرد جوانی داشت یکی از نیمکتدور حوض را رنگ قرمز میزد "امروز هم که اینمرتیکه خرج گذاشت روي دستم ."دوباره تلفن رابرداشت دکمه روشن کردن را زد و اداي زرجو را دراورد "به نظر شما دو اتاقکم نیست .؟"باطري تلفن را بیرون کشید ."به نظر شما پرده از کجا بخرم ؟سیم کارت را در آورد ."به نظر شما دیوارها را چهرنگی کنم؟"سیمکارت و باطري را جا انداخت وباز سعی کرد تلفن را روشن کند "انگار مشاور تزیینات استخدام کرده" هبw W w . 9 8 i A . C o m ١٧