You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
یدنکتابخانه نودهشتیاعادت می کنیم - زویا پیرزادرستوران وسط پارك کوچکی بود نزدیک بنگاه.سر پیشخدمت جلو دوید "سلام خانم صارم .سلام خانم مساوات. خوش آمدید بفرمایید."شیرینو آرزو نشستند سر میزهمیشگیکنار پنجره رو به میدانکو چک وسط پارك.سر پیشخدمتقاشق چنگال وپیشدستی اضافی را از روي میز 4نفره جمع کرد "طبق معمول ؟یا صورت غذا بدهم خدمتتان؟"شیرین تلفن همراه و دست کلید را گذاشت روي میز ."من طبق معمولگلدان پر گل آزالیا ."من هم همان جوجه کباب بیاستخوان "."آرزو کیفشرا گذاشت روي هره پهن پنجره وسط دوسر پیشخدمت گفت "دوتا جوجه کبابِ حسابی "سرپیشخدمت لبخند زد ."حسابی برشته".دوتا هم سالاد. بدون ِ"لبخند پیشخدمت پهن تر شد ."بدون سس یا لیمو ترش اضافی .نوشی؟"هر سه باهم گفتند ماءالشعیر" سر پیشخدمت تعظیم کوتاهی کرد و رفت.شیرین آرنج ها را گذاشت روي میز و انگشت ها را به هم چفت کرد ."خبناخن ها لاك گل بهی داشت.w W w . 9 8 i A . C o m ١٦