شکسپیر یک انقلابی در ادبیات
به قلم: الن وودز گروه تئاتر اگزیت - ترجمه شیرین میرزانژاد
به قلم: الن وودز
گروه تئاتر اگزیت - ترجمه شیرین میرزانژاد
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
شکسپبریبرر، <strong>یک</strong> انقلابىببىی <strong>در</strong> <strong>ادبیات</strong> گروه تئاتر ا گزیت الن وودز<br />
خود البریبرزابت از ترس به قتل رسیدن به دست گماردگان کاتول<strong>یک</strong> های ناراضی یا ماموران اسپانیابىیبىی<br />
<strong>در</strong> وضعیت تشویش دابمئبممی زندگی می کرد. شخص او توسط شبکه ی وسیع جاسوسان و خبرببررچینان<br />
بجتبجحت سرپرسبىتبىی والسینگهام همھهممیشه هشیار، <strong>یک</strong>ی از وفادارترین وزرایش حفاظت می شد. پرتره ای<br />
از او وجود دارد که <strong>در</strong> سنبنیبنن کهنسالىللىی او کشیده شده است. صورتش آرایش سنگیبىنبىی دارد. برای<br />
آنکه واقعیت زشت زیر آن پنهان شود، سفید نقاشی شده است. او پوشیده <strong>در</strong> لباس های ابریشم و<br />
ساتن مجممججلل و جواهرات گرانبها است.<br />
اما بررسی دقیق تر جزئیابىتبىی عجیب و نسبتاً هولنا کی را آشکار می کند. لباس او مزین به چشم و<br />
گوش انسان است. معنای آن کاملاً واضح است:«چشم ها و گوش های من همھهممه جا هستند. می بینم<br />
که چه می کنید، می شنوم چه زمزمه می کنید، می توابمنبمم خصوصی ترین افکارتان را بجببجخوابمنبمم و <strong>در</strong><br />
رازهای قلب و روح تان رخنه کنم.» <strong>در</strong> <strong>یک</strong> کلام: خواهر بزرگ ناظر سمشسمماست.<br />
این دنیای عجیب دسیسه ، توطئه و قتل <strong>در</strong> هیچ کجا بهببههبرتبرر از بمنبممایشنامه ی ژولیوس سزار توصیف<br />
نشده است. <strong>در</strong> اینجا روانشناسی پیش برنده ی سیاستمداران بلندپرواز با دقت <strong>یک</strong> جراح زبردست<br />
تشرتحیتحح می شود. ژولیوس سزار هم داستان دیگری است از دسیسه چیبىنبىی ما کیاولىللىی و خنجر از<br />
پشت زدن (به معنای واقعی کلمه) که وفادارانه جوهره ی زندگی سیاسی را بیان می کند، نه تنها<br />
<strong>در</strong> ارتباط با اواخر جمججممهوری رم، بلکه هر دوره ی دیگر <strong>در</strong> تارتحیتحخ، خصوصاً دوران ما.<br />
سزار <strong>در</strong> حالىللىی که به چهره های قاتلان آینده ی خود <strong>در</strong> اطرافش نگاه می کند، با شوخ طبعی<br />
کنایه آمبریبرزی می گوید:<br />
«بگذارید <strong>در</strong> اطرافم مردابىنبىی داشته باشم که فربه اند؛<br />
مردابىنبىی خوش ظاهر که شب ها [خوب] می خوابند:<br />
این کاسیوس ظاهری لاغر و گرسنه دارد؛<br />
بیش از حد فکر می کند: چنبنیبنن مردابىنبىی خطرنا ک اند.»<br />
آنتوبىنبىی تلاش می کند به او اطمینان دهد:<br />
«از او ترس نداشته باشید، سزار؛ او خطرنا ک نیست؛<br />
او <strong>یک</strong> بجنبججیب زاده ی رمی و خوش نیت است.»<br />
اما سزار گول بمنبممی خورد و پاسخ می دهد:<br />
«ای کاش فربه تر بود! اما من از او ترسی ندارم.»<br />
(ژولیوس سزار، پرده ی <strong>یک</strong>، صحنه ی دو)<br />
<strong>در</strong> هبرنبرری ششم، دوک گلاسبرتبرر (شاه ربجیبجچارد سوم آینده) می گوید:<br />
«عجب، می توابمنبمم لبخند بزبمنبمم، و کشتار کنم <strong>در</strong> حالىللىی که لبخند می زبمنبمم،<br />
٣٩