12.07.2015 Views

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

شنريزههاي رودخانه تا بالاي سينهاش آمد.‏ االله اكبر.‏ االله اكبر.‏ االله اكبر.‏ سنگ اولبالاي سرش نشست.‏ يك چشمهي سرخ روي سرش شكفت.‏ زبان در دهانام به حالتاحتضار افتاد.‏ سينهام داشت خُرد ميشد از بس هجوم ميآوردند.‏ پاهام تَبر خورد.‏ مننايستاده بودم،‏ زير فشار ايستاده مانده بودم.‏ دستها همه سنگ شده بود؛ دست همه سنگ.‏چادر ديگر سفيد نبود.‏ سرم را بالا گرفتم كه خون را نبينم.‏ گلدستههاي حرم زير نورخورشيد،‏ عدسي چشمهام را ميبريد.‏ طلاي گنبد از هميشه سرختر بود.‏ چشمهام را بستم.‏خواب بودم يا بيدار؟ مردي با ردايي كهنه كنار بستر زني نشست.‏ اطرافاش پر است ازكاغذهاي پاپيروس و پوست آهو.‏زن با چشمهاي نيمهباز،‏ خودش را عريان روي تشك پهن كرد و پاهاش را از همجدا نگه داشت.‏ مرد قلم و قلمتراش را جلوش گذاشت.‏ تيغ قلمتراش را نزديك زن برد،‏ميان پاهاش.‏ دو لبهي نهانجاي زن را با دقت از هم باز كرد و زبانك ميانياش را با تيغبريد.‏ خون غلتيد روي زمختي آهنِ‏ تيغ و از آنجا چكه چكه روي ملافهي سفيد زير زن.‏مرد تيغ را بيرون آورد.‏ سرازير كرد و خوناش را تكاند توي قلمدان.‏ بعد همان تيغ را ميانپاي خود برد.‏ از شكاف آلتاش مايع سفيد رنگي بيرون ميآمد.‏ تيغ را آهسته زير مايعگرفت.‏ هر چه از مايع روي تيغ ماند،‏ ريخت توي قلمدان.‏ باز تيغ را نزديك نهانجاي زنبرد.‏ چند بار خون و مايعِ‏ سفيدرنگ را توي شيشهي قلمدان ريخت.‏ شيشه را تكان داد تاخوب به هم آميخته شوند.‏ نوك قلم را در قلمدان فروكرد.‏ يكي از پوستهاي لَفشده را بازكرد و روي دستش گرفت و با دست ديگر شروع كرد به نوشتن:‏ ذكر رسيدن سلطان شهابالدولة و قطب الملة ابي سعيد مسعود ابن يمين الدولة و امين الملة،‏ رضي االله عنهما،‏ به شهرهري و مقام كردن آن جا و بازنمودن احوال آنچه حادث گشت آنجا تا آنگاه كه به تاختنتركمانان رفت و مجاري آن احوال.‏ زن پلكي زد.‏ خودم را بيشتر جمع كردم.‏ مواظب بودمبدنم به او نخورد.‏ شروع كرد به پرسيدن اسم،‏ محل تولد،‏ سال تولد،‏ آدرس،‏ شغل و اين جورچيزها.‏غير از اسم و سال تولد،‏ بقيه را دروغ گفتم.‏ فكر كردم اگر بگويم متولد قم و طلبههستم،‏ شايد غش كند.‏ وقتي مشخصاتم را ميگفتم،‏ همه اعداد را به انگليسي مينوشت.‏١٤

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!