12.07.2015 Views

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

بود.‏ با اين حال،‏ به خاطر همين مدركاش بود كه فرمانده گردانش كرده بودند و به او آقايمهندس ميگفتند.‏ زهرا گفته بود عكس اين و آن را كشيدن كه هنر نيست.‏ نقاشي باعكاسي فرق ميكند.‏ تا وارد خانه ميشود،‏ يك سيلي به استقبالاش ميآيد و صورتاش راسرخ ميكند.‏اين بود هنر؟ ميخواستي بروي دانشگاه،‏ نقاشي بخواني كه خانه را پر كني از عكسجندهها؟ زهرا دستاش را روي صورتاش ميمالد.‏ دستام را روي صورتام ماليدم.‏ شماهميشه اين قدر مضطربايد؟ من سالها در پاريس زندگي كردهام.‏ اما اين سفر خيليعجيب است.‏ شما حق داريد.‏ آبستن هستيد.‏ تا نزاييد حالتان خوب نميشود.‏ وقتي نگاهميكرديد چشمهاتان مثل زنهاي پا به ماه بود.‏كلافه شده بودم.‏ چه ميگفت ژنوويو؟ درد داريد؟ بيحوصله نگاهاش كردم.‏ درد كهدارم.‏ حالا از آبستني است به قول شما يا هر چيز ديگر،‏ ولي ميدانم كه درد دارم.‏ بگوييدچه جور دردي؟ از كي شروع شده؟ از كي شروع شد؟ از خيلي وقت پيش.‏ خيلي سال پيش.‏شايد وقتي چهارده سالام بود.‏صبحها ميرفتم سر درس.‏ فقه و اصول ميخواندم.‏ بعد از ظهر به آن طرف حالامديگر ميشد.‏ توي كتابخانهي مرعشي نجفي صد سال تنهايي ماركز را ميخواندم.‏ نصفچراغها را كه خاموش كردند،‏ كتاب لمعه را بستم.‏ در عين آنكه مواظب بودم صد سالتنهايي از لاي آن نيفتد،‏ دادماش به اسداالله.‏ بار اولي نبود كه در فاصلهي كتابخانه و خانه،‏نزديك بود زير ماشين بروم.‏ ميترسيدم.‏ از آن شبحهاي مردهاي ميترسيدم كه شبيه رمانپِدرو پارامو اطرافام ميلوليدند.‏ از اين هزارتويي كه بيهوده در آن گرفتار بودم،‏ از اينكهيك روز از خواب بيدار شوم و ببينم سوسك شدهام،‏ از اينكه اگر مادرم مرد و نخواهم تويتشييع جنازهاش غمگين باشم،‏ از اينكه مبادا در انتظار چيزي هستم كه هرگز به وقوعنميپيوندد يا كسي كه هرگز نميآيد.‏ همه چيز برايم جسميت پيدا كرده بود.‏ جهان را مايعيداغ زير پوستام حس ميكردم.‏ ترس در كالبدي فرورفته بود و هميشه كنار من،‏ دنبال من،‏٥٢

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!