12.07.2015 Views

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

TPFFPTTPPT*ميخواهم بروم رنگ بخرم.‏ با تو ميآيم و بعد ميروم ترمينال.‏ تابلوي آخرش هنوزنيمهكاره بود.‏ زنِ‏ تابلو داشت يك تودهي بيشكل را نگاه ميكرد.‏ چشمهاي زن ازصورتاش جدا افتاده بود.‏ زهرا بيشكلي را خيلي خوب ميكشيد.‏ اجسام بيشكل در تابلوشرنگي از رسوايي و ترحمبرانگيزي داشت.‏ چشمهاي جدا از بدن زن،‏ توي بيشكلي نفوذميكرد.‏ شايد همين چشمها در يادم بود،‏ وقتي در درس قضاي شيخ جواد گفتم آقا ديدنديدن است ديگر.‏ چرا اگر مرد جرم يا جنايتي را ديد،‏ شهادتاش قبول است،‏ اما اگر همينواقعه را زن ديد،‏ شهادتاش نصف شهادت مرد ارزش دارد؟ اصلاً‏ زن يعني چي آقا؟شيخ جواد ابروهاش را درهم داد.‏ سكوتي اطراف صدام را گرفت.‏ جان زن مهمتراست يا عورتاش؟ چرا اگر زنا كند سنگسار ميشود،‏ ولي اگر كشته شود،‏ به خاطرش مرديرا قصاص نميكنند؟ شيخ جواد انگشتاش را لاي وسائل الشيعه گذاشت و آن را رويزانوش بست.‏ شما در مقابل نص‏،‏ اجتهاد ميكنيد؟ نص روايت اين را ميگويد.‏ اينها جزوتَعبديات است آقا.‏ شما كه فرق تعبدي و توصلي را ميدانيد.‏ فرق موضوعيت و طريقيت راكه بايد بدانيد.‏ اگر اصول نخواندهايد...‏ شيخ جواد با آن لهجهي تركياش عصباني شده بود ويكريز حرف ميزد.‏ حديثي از امام صادق خواند.‏ وقتي ميخواست روايتي ترجمه كند،‏ انگاراول در ذهناش از عربي به تركي ترجمه ميكرد و بعد از تركي به فارسي.‏ راوي ميگويدكَيف اَصنَع؟ يعني چه جوري بكنم؟از مسجد اعظم بيرون آمدم.‏ بيشتر طلبهها با عجله ميرفتند به سمت پل آهنچي.‏ ازقيافه و طرز لباسپوشيدن بعضي از آنها و همين طور سوويچ ماشيني كه در دست داشتندميشد فهميد جايي شاغلاند و دارند ميروند سر كارشان؛ عقيدتي سياسي ارتش،‏ دفترتبليغات اسلامي،‏ تيپ ويژهي امام صادق يا دادگستري.‏ در دادگاه ويژه،‏ قيافهي بازجو بهنظرم آشنا آمد.‏ گاهي درس شيخ جواد ميآمد.‏ خيلي از طلبهها موقع درس،‏ سرشان پايينبود و يادداشت ميكردند.‏ به آن ميگفتند تقريرات.‏ اما او به يكي از ستونهاي مسجد تكيهميداد.‏ دستاش را روي يك پا ميانداخت.‏ تسبيح ميگرداند.‏ تسبيح را گذاشت روي ميز،‏*يعني بايد چه كنم؟٧١

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!