12.07.2015 Views

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

فایل پی دی افِ متنِ کامل رمانِ ناتنی را دانلود کنید - Mehdikhalaji.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

ديدم اگر باز هم بگويم خيلي ممنون،‏ تشنگي هلاكام خواهد كرد.‏ سرم را آهسته بهپايين تكان دادم.‏ تا گفتم بله،‏ زنگ زدند.‏ مردي با كيف چرمي مشكي،‏ كت و شلوار وكراوات وارد شد.‏ ترديد نكردم كه خود دكتر است،‏ دكتر سهراب صدر.‏ بهسرعت رفت توياتاق و دختر به دنبال او.‏ حالا كه نوبت آب آوردن براي من شد،‏ از اتاق بيرون نميآمد.‏ديوارها را نگاه ميكردم و تابلوهاي كوچك و بزرگي كه هيچ مفهومي برام نداشتند.‏ نهنقاشي منظره بودند نه آدم.‏ تكههاي رنگي نامنظمي كه فكر ميكردم لابد معناهاي عجيبو غريبي بايد بدهند.‏ خيلي طول كشيد تا دختر بيرون آمد.‏ زن از در بيرون رفته بود.‏در راهرو و جلو آسانسور هم هيچ كس نبود.‏ به ساعت نگاه كردم.‏ ده دقيقه به ده بود.‏آخرين جرعهي جام را بالا رفتم.‏ سيگار و فندك را توي جيب كتام گذاشتم به سرعت ازرستوران بيرون آمدم.‏ سوار آسانسور شدم.‏ كليد را كه توي قفل گرداندم،‏ صداي زنگ تلفنرا شنيدم.‏ زود رفتم تو و پريدم روي تخت.‏ گوشي را برداشتم.‏ تو كجايي؟ دو ساعت استكه زنگ ميزنم و نيستي.‏ كارمند هتل ميگفت بيرون هم نرفتهاي.‏توي رستوران بودم.‏ دارم ميآيم پيشت.‏ روي تخت دراز كشيدم.‏ از پنجرهي اتاق،‏خيابان آمستردام و ايستگاه سن لازار پيدا بود.‏ نورافكن ايفل دور سر تاريكيِ‏ پاريس طوافميكرد.‏ اولين بار،‏ شب شده بود كه رسيدم پاريس.‏ تا از فرودگاه اورلي بيرون آمدم،‏ بهتاكسي گفتم برود سن ميشل.‏ روي پل پياده شدم.‏ نوك نوراني نوتردام روي موجهاي سنتاب برداشته بود.‏ خيابان خلوت بود؛ بر عكس كافه سرِ‏ ميدان.‏ چمدانام را زمين گذاشتم وروي يك صندلي نشستم.‏پاريس با چشمهاي پر كرشمهي زني نگاهام ميكرد.‏ آدم توي اين شهر پير همميشود؟ كريستيانا خنديد.‏ تو اولين خارجي هستي كه ميبينم بعد از سالها ماندن،‏ از اينشهر و شلوغي و دشواري زندگي و كاغذبازي ادارياش نمينالد.‏ شايد.‏ شايد به اين خاطركه من هيچ وقت اين جا خودم را خارجي حس نكردم.‏ من اين خيابانها و آدمهاش را دررؤياهاي يك نفر ديدهام.‏ شايد هم به اين دليل كه پاريس را شب كشف كردم و هميشه١٦

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!