17.07.2015 Views

mostanado farhang (2).indd

mostanado farhang (2).indd

mostanado farhang (2).indd

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ویژه نامه مستند و فرهنگ108* محمد تهامى نژادارد زند،‏ متولد 1328 دانش آموخته مدرسه بین المللى فیلم لندن وانستیتوى هنرى سانفرانسیسکو و مستندساز عرصه فرهنگ است.‏ خرداد1357 به ایران باز گشت و در مهر ماه 1357 به استخدام تلویزیوندرآمد و نخستین فیلمش جویباره را سال 1358 در اصفهان ساخت،‏مى گوید:‏ ‏«در این فیلم نگاهى تاریخى داشتم و مى خواستم بگویم زیبایىکاخهاى پرشکوه شاهان محصول مردمانى است که در جویباره زندگىمى کردند».‏ فیلم در کارگاه ها و خانه هاى محله جویباره ساخته شد.‏چنین نگاهى تحت شرایط انقلاب بود و فیلم هیچگاه هم پخش نشد.‏جازموریان ‏(‏‎1360‎‏)؛ گزارش زندگی مردمانی در دوردست به ساکنان شهرهاجازموریان محصول گروه فرهنگ و ادب صدا و سیما در دنباله جنبشمستندساز ى اواخر دهه پنجاه شمسى به میراث دوران پهلوى مى پردازد.‏از نظر ساختار و مواجهه با واقعیت در حد فاصل فیلمهاى توضیحى‏(اکسپوزیتورى)‏ و مشاهده اى است.‏ داراى یک صحنه نامه خوانى بسیارمهم است که فیلم را از نگاه اتیک و بیرونى به درون زندگى و نظر فردبومى درباره خودش برمى گرداند..‏ فیلم به روال سفر فیلمها آغاز مى شودو از طریق نمایش دشوارى حرکت یک وانت،‏ وارد منطقه جازموریانمى شود و به توصیف زندگى و نمایش چنبه هاى کشاورزى،‏ دامدارى،‏مسئله آب و مدارس صحرایى زیر درخت مى پردازد.‏ دوربین در اکثرموارد شاهد است و اسنادى از کپرها،‏ فاصله آنها با یکدیگر،‏ تقسیم کار ونحوه آب کشیدن از چاه به وسیله زنان به کمک پسر بچه ها و نگهدارىآب درون مشک را ثبت کرده است.‏این دسته از فیلمهاى آغاز دهه -60 حتى راه دور دریا ساخته حسنبنى هاشمى _ نه این که ساختار معنایى خود را از گفتار بدست آوردهباشند،‏ اما گفتارنویس در جازموریان ‏(محمد عقیلى و در راه دور دریامحمد عقیلى و محمد تهامى نژاد)‏ هم در شکل بخشى به اثر نقش دارد.‏صحنه هاى غیرمرتبط را بهم متصل مى سازد و گاهى روایت و معنا خلقمى کند.‏ تحلیل تمامأ حاصل پژوهش در منطقه نیست.‏ در جازموریانتحلیل به محمد عقیلى سپرده شده است.‏ او احساس،‏ دانش،‏ زندگى وخاستگاه فیلمساز و یا خودش را منتقل ساخته و بیش از آن،‏ چنان کهدر اکثر مستندهاى پایان دهه پنجاه و آغاز دهه شصت مشهود است‏،بازتاب دهنده زمانه خویش است،‏ یعنى همان انگیزه اى که ارد زند رابه بلوچستان کشانده بود.‏ ضمن این که تصویر حول خشونت طبیعت،‏بى عدالتى و تضاد شکل گرفته است.‏ گفتار مناسباتى را که جستجو نشدهبیشتر مى شکافد:‏ ‏«به سختى با دستهایش نان خود را از زمین مى گیرد»‏و محصول آرمانگرایى روزهاى انقلاب است:‏ ‏«او با تسلط بر طبیعت،‏ بهپیش مى رود».‏تصویر،‏ به ویژه در صحنه مدرسه در طوفان و زیر درختها،‏ طبیعتسرسخت را بنمایش در مى آورد و گفتار بر شهر تأکید دارد که دردوردست است و در آخرین گفتار فیلم،‏ شهر و ادامه تحصیل براى کودکانمدرسه،‏ آرزویى قلمداد میشود که در بسیار موارد برآورده نشدنى است.‏استفاده نمادین از زبان در سر کلاس درس زیر سایه سار درختها،‏ امکانمقایسه هاى هژمونیک فرهنگى را فراهم مى سازد.‏ از این رو جازموریانیک اثر قابل مطالعه براى انسا ن شناسى تصویرى است.‏دو مستندساز عرصه فرهنگ؛ ارد زند و مهدی منیریراه نوارد زند سال 1365 به بندرعباس رفت وى شرح حضورش در بندرعباسرا براى من نوشت:‏ ‏«در سال ‎1362‎چند تن از کارگردانان تلویزیون از جملهمحمد تهامى نژاد،‏ محمد عقیلى،‏ حسن تهرانى،‏ حسین طاهرى دوست،‏ابراهیم مختارى،‏ شهلا اعتدالىو دیگرانى که نامشان یادمنیست،‏ همزمان و با یکضربه،‏ به مراکز استانها منتقلشدند.‏ برخى رفتند و برخىدیگر عطاى تلویزیزیون را بهلقایش بخشیدند و نرفتند.‏اتاق کارگردانان بى حضور آنهادلگیر شد و بحثهاى گرم و پرشور جایش را به سردى آزاردهنده اىسپرد.‏ تحمل فضاى آن اتاق براى بعضى از آنهایى که ماندند،‏ آزاردهندهشده بود.‏ تصمیم گرفتم داوطلبانه به جمع انتقالیها بپیوندم؛ ولى بهکدامشان؟ در تردید بودم،‏ چون با بعضى شان صمیمى تر بودم،‏ از جمله:‏تهامى نژاد،‏ عقیلى و مختارى.‏ ولى به مختارى احساس نزدیکى بیشترىمى کردم؛ شاید چون هر دو مجرد بودیم.‏ پس بندر عباس را انتخابکردم.‏ مدیریت بى معطلى درخواست انتقالم را پذیرفت.‏ کمى بعد مهدىشکیبا ‏(فیلمبردار)،‏ محمدرضا فرهومند – و بعدتر محمدتقى رنجبر– هم به دلایل مشابه درخواست انتقال کردند و به جمع کوچک ماپیوستند.‏ شکیبا شش ماهى بیشتر نماند و رنجبر هم چون با خانوادهآمده بود،‏ بیشتر وقتش را با همسر و فرزندان بسر مى برد.‏ همان بحثهاىگرم و سازنده درباره.‏ تاریخ،‏ فلسفه،‏ سیاست،‏ دین و هر آنچه براىمعنى دار کردن حضور خویشتن لازم است،‏ از سر گرفته شد.‏ ولى اینبار با جمعى کوچکتر.‏ فرهومند و من پیش از آمدن به تلویزیون،‏ درسال 57، دانشجوى رشته ى سینما در امریکا بودیم؛ او در شیکاگو ومن در سانفرانسیسکو.‏ تضاد عجیبى بین جایى که در گذشته بودیمبا جایى که آن موقع به سر مى بردیم وجود داشت.‏ رضا به شوخىمى گفت:‏ ‏«بندرعباس ته دنیاست»‏ و از اینکه ته دنیا افتاده بود،‏ از تهدل مى خندید.‏ ما هم با او از ته دل مى خندیدیم.‏ در کتابى خوانده بودمموقعى که نام بندرعباس گامبرون بود،‏ دریانوردان انگلیسى درباره اشمى گفتند:‏ ‏«فاصله ى بین گامبرون تا جهنم فقط یک اینچ است».‏ البتهزمانى که ما در آنجابودیم،‏ فاصله اش خیلى دورتر شده بود.‏ به امیدروزى که فاصله ى بندرعباس با بهشت کمتر از یک اینچ بشود ‏.به هرحالبندرعباس،‏ هر چه که بود و هر چه که مى خواهد بشود،‏ به حضور سردو مَنگِ‏ همچو منى گرمى و معنا بخشید.»‏ارد زند در بندر عباس تعدادى فیلم ساخت که از همان نگاه همانجازموریان برخوردار بود.‏ وى فیلم راه نو را نیز در باره ضرورت احداثراه آهن جنوب به شمال،‏ در بندر عباس تولید کرد.‏راویان (1371)پس از بازگشت از بندرعباس و در آغاز دهه هفتاد جامعه شناسىتضاد جایش را به تاریخ تمدن داد که راویان سرآغاز آن بود.‏ بنظرمى رسد«راویان»،‏ نمایانگر تغییر پارادایم در گفتارنویسى فیلم مستنددر ایران است.‏ این فیلم محصول گروه فرهنگ و ادب شبکه یک سیمابه تهیه کنندگى رضا فولادى است.‏ سه عرصه نقاشى قهوه خانه اى،‏ نقالىو تعزیه را در یک پیش زمینه یا بستر مذهبى به پیش مى برد.‏ متفاوتبودن عناصر روایى توجه را از واقعه به سه روایت و راویان بر مى گرداند:‏روایت عباس بلوکى فر نقاش قهوه خانه اى،‏ روایت مرشد ترابى نقال کهجلیقه و پیراهن و شال بر تن،‏ شمشیرى بر کف دارد و درون قهوه خانه دربرابر پرده صحراى کربلا نقل مى گوید.‏ روایت دیگر متعلق به تعزیه خوانها‏(تعزیه گردان:‏ زین العابدین خالقى)‏ است.‏ تعزیه خوانها ضمن پوشیدنلباس،‏ خود و کارشان را معرفى مى کنند.‏ تعزیه با خروج مختار و انتقام

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!