17.07.2015 Views

mostanado farhang (2).indd

mostanado farhang (2).indd

mostanado farhang (2).indd

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ویژه نامه مستند و فرهنگ80استفاده مى شد.‏ من مسیر کوچ را کاملاً‏ مى شناختم و هشتاد،‏ نود درصدحد و حدود جایگاه دوربین در طول مسیر را مى دانستم و در نقشه اى کهاز مسیر کوچ داشتم،‏ آن جایگاه ها را تقریباً‏ مشخص کرده بودم.‏ نقشه اىبا مقیاس 250.000/1 گرفته بودم و تمام مسیر کوچ و عوارض کوه ها راروى نقشه پیاده کرده بودم.‏ اما بعضى مسیرها اتفاقات خاصى مى افتاد یاجابجایى صورت مى گرفت مثلاً‏ هنگامى که چادر مى زنند،‏ من تا آن هنگامدر این زاویه ها قرار نگرفته بودم و در حین عمل کم کم مسلط تر شدیم.‏من روى نقشه سه نقطه استقرار آنها را مشخص کردم و به فیلمبردارگفتم در این دو نقطه بار مى اندازند.‏ در سه یا چهار مکان که گلوگاه ومسیرهاى سخت کوچ بود،‏ ما باید بیشتر تمرکز کنیم و در یک بعضىجاها که اتفاق خاصى نمى افتاد،‏ کمتر فیلمبردارى مى کردیم.‏ مسیربسیار طولانى و خسته کننده بود و ما باید کلى مسیر را پیاده مى رفتیمو وسایل مثل دوربین،‏ ضبط صوت،‏ کوله پشتى تجهیزات کاست و لنز ووسایل عکاسى و سه پایه باید حمل مى شد.‏ وقتى کار نمى کردیم وسایلرا بین خودمان تقسیم مى کردیم و من چون بیشتر کوه مى رفتم ضبطصوت ناگرا را که سنگین تر بود حمل مى کردم و صدابردار هم در کولهپشتى،‏ نوار و دیگر وسایلش را گذاشته بود.‏ مرتضى پورصمدى هم درتمام مدت دوربین را و دستیارش سه پایه و کوله پشتى را حمل مى کرد.‏این بود که ما بسیار خسته مى شدیم اما من روى چند گلوگاه بسیارتاکید داشتم:‏ یکى رگ مُنار که در این مسیر همه عشایر باید از آن عبورکنند و راه دیگرىوجود ندارد و بسیارشلوغ است و گله هاقاطى و خانواده هاپراکنده مى شوندو نیروى زیادىاحتیاج دارند و درآنجا حتى زن هادر گله دارى کمکمى کنند.‏ دیگرى وسخت ترین آن،‏ کوهتاراز بود که بسیارنفس گیر است ودر نهایت عبور ازرودخانه ‏«بازُفت»‏که تجربه بسیارجالبى براى ما بودچون ما یک دوربین بیشتر نداشتیم.‏ براى تاراز و مجموعاً‏ فیلم هایى کهاستفاده کردیم حدود 24 حلقه بود و حدود 240 دقیقه راش داشتیم که72 دقیق کار نهایى را درآوردیم.‏ در نتیجه در این فیلم هم محدودیتفیلم خام داشتیم به خاطر این که پول نداشتیم و هم محدودیت دوربین،‏چون پول دو فیلمبردار را نداشتیم و حتى صدابردار دوم هم اگر این پروژهخوب تعریف مى شد و حامى مالى داشت لازم بود.‏ ما به رودخانه بازفترسیدیم و یک دوربین اِکلر داشتیم و دائم نگران این بودیم که خرابنشود دو ژنراتور کوچک و بیست لیتر بنزین براى شارژ باتریها به همراهداشتیم.‏ شب ها بسیار سرد مى شد و من براى جلوگیرى از افت باترى هاداخل کیسه خواب خودم مى گذاشتم زیرا راه انداختن ژنراتور و روشنکردن آن در اتراق گاه در شب خیلى سخت بود و چند بار به ما تذکردوستانه دادند چون به خاطر صداى زیاد آن که در درّه مى پیچید آنهامتوجه صداى حیوانات وحشى یا دزدهایى که به گله مى زدند نمى شدندو شارژ باترى در اتراق روزانه انجام مى شد.‏ رودخانه بازفت بسیار عریضبا آب سرد و فشار زیاد بود.‏ ما فقط با این خانواده حرکت مى کردیم وآنها را رها نمى کردیم.‏ سرعت آنها هم زیاد است چون سالهاست که کوچمى کنند و از ما که شهرى بى تجربه بودیم سریع تر حرکت مى کردند و مانفس زنان با تلاش زیاد خودمان را به آنها مى رساندیم.‏ اگر ما دوربین راکنار رود بازفت مى گذاشتیم،‏ آنها عبور مى کردند و ما فقط از یک زوایهمى توانستیم تصویر بگیریم و اگر زاویه عوض مى کردیم فقط در حاشیهرودخانه بود مى توانستیم جابجا شویم.‏ من به فکرم رسید که دوربین راوسط رودخانه بگذارم،‏ آنجایى که دام ها عبور مى کنند فشار آب بسیاربیشتر از جایى است که خانواده ها عبور مى کنند بود.‏ زیرا دام ها را از جایىمى فرستاندند که با فشار آب دام به صورت اُریب به آن طرف رودخانهبرسد.‏ ما تا بالاى کمر در آب بودیم و سه پایه تعادل نداشت و دائم تکانمى خورد و در آنجا من وظیفه دستیارى را نیز به عهده گرفتم و دستیارفیلمبردار دائم سه پایه را نگاه مى داشت تا دوربین از لول خارج نشود اماپورصمدى آنرا با چشم لِول مى کرد.‏ این جاست که فیلمبردار کاملاً‏ نقشدارد گرچه با هم صحبت مى کردیم.‏ صدابردار هم نمى توانست داخلآب بیاید چون فشار آب زیاد بود و قدش هم کمى کوتاه تر بود.‏ در اینسکانس صدا پرسپکتیو درستى ندارد چون دوربین وسط رودخانه بود اماصدا از حاشیه رودخانه گرفته شد و صداى خوبى نداشتیم و صدابرداردر آن صحنه ها دور از ما بود.‏ قدرت فیلمبردار و تمرکزش بر اتفاقى کهدر جریان است بسیار مهم است.‏ براى من و مرتضى بسیار تجربه سختو خوبى بود.‏ در این نوع فیلم ها سرعت فیلمبردار بسیار مهم است اگرفیلمبردار کندى همراه ما بود ما به یک پنجم کوچ هم نمى رسیدیم.‏ اینبود که نتیجه کار فیلمبردارى به نظرم خوب بود.‏ مثلاً‏ در لحظه اى کهدر طرح قرار نبودفیلم بگیریم دروارگه گچى ‏(که دراین اتراق گاه چوننه آب و نه علفخوبى دارد هرگزتوقف نمى کردند،‏فقط ناهار را آنجامى خوردند وحرکت مى کردند)‏هنگامى که به ایناتراق گاه رسیدیمدیدیم که حرکتنمى کنند.‏ علترا پرسیدیم،‏گفتند زن ابراهیمتصویرى از فیلم ‏«گذر شهر بر آب»‏ مى خواهد وضعحمل کند.‏ او که در تمام سفر حامله بود و از خانواده هاى فقیر آنها بود وقاطر اضافى نداشتند که او را سوار بر آن حرکت کنند و همیشه آرام آراماز خانوار عقب مى ماند.‏ لالى،‏ زن ابراهیم،‏ مى خواست وضع حمل کندو شب آنجا ماندند.‏ صبح که در حال بار زدن بودند چون برنامه خاصىبراى فیلمبردارى نداشتیم،‏ من دوربین و سه پایه را سوار بار قاطر کردم.‏در حال بار زدن دیدم دوباره مى اندازند چون بچه مرده به دنیا آمده راباید دفن کنند.‏ آن لحظه با سرعت زیادى پورصمدى و دستیار دوربینرا آماده کردند تا تصویر بچه مرده و مادرش و دفن او را ‏(که در فیلم هموجود دارد)‏ بگیرند.‏ اینها ویژگى هاى فیلمبردار است اگر در آن لحظهمى خواست فکر کند و مشورت کند،‏ آن صحنه از دست مى رفت.‏ او بایدبداند که کارگردان چه مى خواهد.‏ضیائی:‏ ویژگى هاى تدوین این کار را توضیح دهید و این کار تا چه حد درتدوین شکل گرفت؟ورهرام:‏ فیلم که تمام شد من از آقاى ضابطى جهرمى که از دوستان خوبو استاد ما هستند،‏ خواهش کردم که تدوین فیلم را به عهده بگیرند.‏من به تدوینگر دیگرى ندادم و علتش این است که روند فیلم و زندگىعشایر نظمى دارد و از یک نقطه تا نقطه دیگر با چنان نظمى پیش

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!