25.03.2017 Views

صحنه معاصر - تابستان ۹۵

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

بداههپردازی<br />

و سینما کردم.‏<br />

بازی زانوسی کریستف کارگردابىنبىی به دیوار پشت نام با شد،‏ ساخته ‏لهللهھستان در که بداههای فیلم ‏بجنبجخستبنیبنن در من را<br />

فیلم ابتدای گفتگوی اصلی موضوعات ما داشت.‏ جاز به شبیه روندی و کردبمیبمم فیلمبرداری روز نه در را فیلم این آغاز<br />

به میافتاد،‏ اتاق مکبىثبىی گر ا میافتاد.‏ اتفاق زمینه ‏همھهممان در باید میگرفت،‏ شاخوبرگ گفتگو گر ا و داشتیم بآ در ماهی یک من مثلاً‏ مییافت.‏ ‏بجتبجحقق میکرد فیلمبرداری دورببنیبنن که زمان ‏همھهممان در گفتگوها از برخی بازمیگشتیم.‏ چیه؟»‏<br />

میپرسید:«این من از ‏لهللهھستابىنبىی بزرگ بازیگر زاپاسیوتحیتحچ،‏ زبگینیف مقابلم بازیگر داشتم.‏ ماهیه.‏<br />

یه ‏‐خوب،‏ میکنه؟<br />

چیکار ‏‐اوبجنبججا میکنه.‏<br />

‏‐شنا دیالوگ<br />

اشکال دقیقترین از یکی ‏بىیبىی بداههگو ‏بمیبمم،‏ بگو صادقانه اما ندارد.‏ فایدهای هیچ پیش از دیالوگی چنبنیبنن نوشبنتبنن و<br />

هدف که بدانید و باشید آماده باید داد.‏ ابجنبججام دیالوگ گفبنتبنن برای فقط و جزء به جزء آمادگی بدون را آن ‏بمنبممیتوان است.‏ کجا<br />

از و شوید وارد کجا از برسانید،‏ پایان به چطور و کنید شروع چطور که بدانید باید چیست.‏ بداههپردازی کارکرد شوید.‏<br />

خارج سیاه<br />

فیلم ‏—یک دیوار پشت فیلم در بگویید.‏ نه باید است،‏ لازم واقعاً‏ که جابىیبىی که است این هبرنبرر مهم قوانبنیبنن از یکی باشم.‏<br />

نداشته دوستش که باشد لباسی باید کردم فکر ‏بجببجخرم.‏ لباسی چه که میکردم فکر این به باید سفید—‏ ات میتوابمنبمم میکرد،‏ بد را حالمللمم که ک وحشتنا لباس آن با که کردم فکر کردم.‏ فکر دوختش و اندازه رنگ،‏ دربارهی به<br />

زیبا که دارد دوست زبىنبىی هر چون باشم؛ وفادار مبنتبنن به دارد،‏ بدی حال که شخصیتم بازی در است ‏ممممممکن که جابىیبىی بنجل.‏<br />

کیفدسبىتبىی یک و ارزان خز کت ک،‏ وحشتنا چکمههای پوشیدم:‏ بود آزاردهنده برابمیبمم که چبریبرزی هر من بیاید.‏ نظر خودم<br />

کلام،‏ یک در کنم.‏ چه آن با ‏بمنبممیدانستم واقعاً‏ چون ‏بمنبممیکردم،‏ استفاده کیفدسبىتبىی از وقت هیچ معمول طور به هم<br />

مقابلم بازیگر و بود گرفته قرار تنگ و بسته مکابىنبىی در <strong>صحنه</strong> بهعلاوه،‏ دادم.‏ قرار ‏ممممممکن وضعیت بدترین در را خجالت<br />

طبیعی طور به کنم.‏ بازی نبودم ‏مجممججبور اصلاً‏ پس بودم)،‏ ناشناس من زمان آن ‏(در بود زاپاسیوتحیتحچ مشهور،‏ بازیگر کنم.‏<br />

فکر حالابمتبمم یا نقشم به که نداشتم وقت اصلاً‏ و شدهام گم میکردم احساس بودم،‏ ناراحت میکشیدم،‏ بود.‏<br />

شده خواسته سناریو در بود،‏ شده باعث را اینها ‏همھهممهی که موقعیبىتبىی که:«اَه!‏<br />

کردهاند فکر خود پیش حتماً‏ کردم.‏ دعوا خواب لباس یک سر بر خانوادگی،‏ زندگی دیگر،‏ فیلمی در نه<br />

اما درست،‏ بود،‏ فاسد زبىنبىی میکردم،‏ بازی که شخصیبىتبىی خوب،‏ گروتوفسکی!»‏ بازیگر عجیبغریب!‏ کوموروفسکای فکر<br />

خاطر ‏همھهممبنیبنن به باشد.‏ تصادفىففىی باید شود،‏ دیده است قرار گر ا دهد.‏ نشان را عریانش پاهای راحبىتبىی به که آنقدر تعیبنیبنن<br />

را نقش حقیقت که است ریزی جزئیات چنبنیبنن بلغزد.‏ پایبنیبنن خوابمببمم لباس بگذارم نشسبنتبنن هنگام میتوابمنبمم که کردم اب کار سالها از بعد هستم.‏ ‏بىببىیاهمھهممیت و کوچک ظاهر به جزئیات سر بر دعوا آمادهی ‏همھهممیشه من که است ‏همھهممبنیبنن و میکند درآید.‏<br />

پرواز به آزادانه بتواند تا کنم کمک ‏بجتبجخیلم به باید که میدابمنبمم گروتوفسکی،‏ نیازی<br />

بدلکار به کار این برای اما هستم ساله ٧٢ من گذراندم.‏ اسب بر سوار را زمابىنبىی مدت تاخبنتبنن،‏ فیلمم،‏ آخرین در بدبمنبمم<br />

داشتم،‏ گروتوفسکی با که ‏بمتبممرینابىتبىی نتیجهی در دارد.‏ یاد به را آن بدبمنبمم بزبمنبمم،‏ پشتک میتوابمنبمم هم هنوز نداشتم.‏ نکردم.‏<br />

استفاده جایگزینم بازیگر از هرگز من است.‏ کار آمادهی ‏همھهممیشه !45

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!