بی نام به قلم: نیکالس دی.کریستف Kristof) (Nicholas .D - نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی ی,ک ب,عدازظه,ر ب,ی ح,ال در مح,له ی ب,دن,ام پ,نومپن در ک,ام,بوج اس,ت. ه,مراه ب,ا ی,ک م,ترج,م م,رد پ,ا ب,ه ی,کی از ف,احشهخان,ه ه,ا میگذارم، مینشینم و ش,روع ب,ه م,صاح,به ب,ا دخ,تری ب,ه ن,ام س,ری میکنم. س,ری س,یزده س,ال,ش اس,ت ام,ا ب,ه ن,ظر ی,ازده س,ال,ه میرس,,,د. لح,,,ظه ای ک,,,ودک,,,ان,,,ه میخندد و ب,,,ه خ,,,اط,,,ر ن,,,دانس,,,نت زب,,,ان خ,,,مر س,,,رب,,,ه س,,,رم میگذارد. ام,,,ا وق,,,تی ب,,,قای,,,ای س,,,وخ,,,ته ی ف,,,اح,,,شه خ,,,ان,,,ه ای آنسوت,,,ر را ن,,,شان میده,,,د، خ,,,شکش میزن,,,د، ج,,,ای,,,ی ک,,,ه دو دخ,,,تر ک,,,ه دائ,,,ماً ب,,,ه ت,,,خت ه,,,ای,,,شان زن,,,جیر ش,,,ده بودند، زنده زنده سوختند. وق,,تی از او م,,ی پ,,رس,,م چ,,طور از اینجا س,,ردرآورد، در ه,,م م,,ی ش,,کند. ب,,ا ت,,لخی ت,,عری,,ف میکند ک,,ه چ,,گون,,ه وق,,تی پ,,درش م,,رد، م,ادرش ب,ا م,ردی ازدواج ک,رد ک,ه او را ک,تک میزد و چ,طور ای,ن دو ن,فر ت,ا خ,رخ,ره در ص,ورت,حساب ه,زینههای درم,ان ف,رورف,ته بودند که تصمیم گرفتند سری را بفروشند تا پولی بدست بیاورند. بیش,,تر ک,,ینه م,,توج,,ه ن,,اپ,,دری اس,,ت، ام,,ا س,,ری اق,,رار میکند ک,,ه م,,ادرش ه,,م ن,,های,,تاً ب,,ه ف,,روش او ت,,ن در داده اس,,ت. از او - م,,ی پ,,رس,,م ک,,ه آی,,ا از م,,ادرش م,,تنفر اس,,ت؟ ب,,ه س,,ختی ج,,لوی اشکهای,,ش را میگیرد و میگوی,,د:" ن,,ه، م,,ادرم م,,ری,,ض ب,,ود و ب,,ه پ,,ول اح,,تیاج داش,,ت." س,,پس ادام,,ه میده,,د:"از او م,,تنفر نیس,,تم." ام,,ا ب,,عد ش,,روع میکند ب,,ه ب,,ازی ک,,ردن ب,,ا ی,,ک ت,,که پ,,الس,,تیک ک,,ه روی میز افتاده و با انگشتان باریکش آن را میشکند و با خشونت آن را به تکههای کوچکتر و کوچکتر خرد میکند. !94
س,,,ری م,,,ن را ب,,,ه به,,,تری,,,ن دوس,,,تش م,,,عرف,,,ی میکند، دخ,,,تری دی,,,گر در ه,,,مانجا ک,,,ه پ,,,ان,,,زده س,,,ال دارد. ب,,,رای,,,م ت,,,عری,,,ف میکند ک,,,ه چ,طور دوس,تش رب,وده ش,د و ب,ه اینجا ف,روخ,ته ش,د، ام,ا م,ادرش ه,مه ج,ا را ب,ه دن,بال او گش,ته ب,ود و ن,های,تاً ی,ک ه,فته پ,یش از رف,نت م,ن ب,ه آنجا، م,ادرش او را در آنجا پ,یدا ک,رده ب,ود. دی,دار ل,ذت ب,خشی ب,ود، ام,ا ص,اح,ب آنجا دخ,ترک را ره,ا ن,کرد چ,ون پول خوبی بابت او پرداخته بود. بنابراین مادر مجبور شد دست خالی از آنجا برود. ص,اح,ب ف,اح,شه خ,ان,ه، زن,ی ت,نوم,ند و م,یان,سال، ح,وص,له ی م,ن را ن,دارد. ب,ه م,یان میآی,د و م,ن را ت,رغ,یب میکند ک,ه دخ,تره,ا را ب,,ه ات,,اق پش,,ت ب,,برم. ل,,باس دخ,,تره,,ا را پ,,ای,,ین میکشد ت,,ا س,,ینه ش,,ان ن,,مای,,ان ش,,ود – در م,,ورد س,,ری، س,,ینه ای ک,,ه اگ,,ر ع,,مرش قد بدهد، روزی تبدیل به سینه های زنانه خواهد شد. با انگلیسی دست و پا شکسته می پرسد:" خوشت میآد؟" م,ن زن را از س,ر ب,از ک,رده و ب,ه او دوب,اره س,فارش ن,وش,یدن,ی میده,م. او ن,وش,یدن,ی ه,ا را گ,رانتر ح,ساب میکند، غ,ر میزن,د و پ,س میکشد. ت,ه ق,لبم، دل,م میخواه,د س,ری و دوس,تش را بخ,رم و آزاد ک,نم. ام,ا روزن,ام,ه ن,گاران ق,رار نیس,ت ک,ه خ,ود را درگ,یر ک,نند. م,ن ای,ن ف,کر را ب,ه اع,ماق ذه,نم پ,س میزن,م. وق,ت غ,روب، از آنجا ب,یرون م,ی آی,م و دو دخ,تر را پش,ت س,ر ج,ا میگذارم. میدان,,م داس,,تان خ,,وب,,ی از آب درآورده ام ک,,ه س,,ر از ص,,فحه ی اول ن,,یوی,,ورک ت,,ای,,مز در خ,,واه,,د آورد، ک,,ه م,,ن از ای,,ن دخ,,تران س,ود جس,ته ام، و آنها پش,ت س,ر ب,ه ج,ا م,ان,ده و از ای,دز خ,واه,ند م,رد. م,ن ف,قط ی,ک م,رد دی,گرم ک,ه ب,ه ف,اح,شه خ,ان,ه رف,ت، از سری بهره کشی کرد، آنچه می خواست از او گرفت و او را جا گذاشت. ب,هار ام,سال، ده س,ال از ای,ن م,اج,را م,ی گ,ذرد. س,ری و دوس,تش ب,ه اح,تمال زی,اد ت,ا االن م,رده ان,د، ام,ا ه,نوز ف,کرش,ان م,ن را رها نمیکند. من آنها را از خودم ناامید کردم. !95
- Page 1 and 2:
معاصر صحنه گزیت ا ت
- Page 3 and 4:
!3
- Page 5 and 6:
اجرا جهان سرتاسر در
- Page 7 and 8:
شده اصلاح پروتستان
- Page 9 and 10:
میدانند همھهممه ب
- Page 11 and 12:
سال در که کرد اشاره
- Page 13 and 14:
یوری لیوبیموف: ب
- Page 15 and 16:
١٩٢٢هنگامی که خ
- Page 17 and 18:
تئاتر تا گانکای مس
- Page 19 and 20:
دشنام میکرد، نگاه
- Page 21 and 22:
تاثبریبرر بداههپرد
- Page 23 and 24:
پیشرفت جریان در را
- Page 25 and 26:
رد بىیبىی گو میکش
- Page 27 and 28:
بهنبههایتاً و ک
- Page 29 and 30:
کنش وا و بجتبججرب
- Page 31 and 32:
خدمت پای که هنگامی
- Page 33 and 34:
چیست؟ دربارهی تئا
- Page 35 and 36:
آریستوفان ‐ شهر ب
- Page 37 and 38:
بمتبمماشاچیان ای
- Page 39 and 40:
کوموروفسکا مایا آن:
- Page 41 and 42:
رقص در آ کروپولیس ب
- Page 43 and 44: با صدابمیبمم بمتب
- Page 45 and 46: بداههپردازی و سینم
- Page 47 and 48: بازیگری در روانشنا
- Page 49 and 50: هستند قادر بازیگرا
- Page 51 and 52: و دارد اضطراب و سلا
- Page 53 and 54: انگار که احساسی باز
- Page 55 and 56: از یکی دسبىتبىی کیف
- Page 57 and 58: و سن هم دستکم که داش
- Page 59 and 60: فریر دفاع مورد که م
- Page 61 and 62: باشیم!) باید (ما
- Page 63 and 64: خواننده بازیگر، ا
- Page 65 and 66: اما کارهابىیبىی با
- Page 67 and 68: !67
- Page 69 and 70: !69
- Page 71 and 72: مش,,روع,,یت م,,ی ب,,خش
- Page 73 and 74: زن فریاد زد: "میت
- Page 75 and 76: .۵ .۶ ام,,,ا پ,,,درب,,,ز
- Page 77 and 78: خ,,,ودک,,,شی در داس,,,ت
- Page 79 and 80: پ,درم ه,نگام غ,روب ب,
- Page 81 and 82: ب,,ودم از ب,,س ل,,باس
- Page 83 and 84: (ضربه) و او ب,ه دخ
- Page 85 and 86: خز برگشته بFFه قFFلم:
- Page 87 and 88: ب,,,س ک,,,نید، نمیتو
- Page 89 and 90: یه بیضی سیمانی با د
- Page 91 and 92: بخشی از من هنوز اون
- Page 93: نمیخواه,,م آنچه ب,,ه
- Page 97 and 98: • بله زن,,جیره ای •
- Page 99 and 100: موضوع ص,ندل,ی چ,رخ,د
- Page 101 and 102: «یک خاطره، یک مو
- Page 103 and 104: گروه تئاتر ا گزیت