دست های معترض به قلم: ارین کرسیدا ویلسون Wilson) -(Erin Cressida دراماتیست، سناریست و نویسنده آمریکایی زن سرباز بی دست وسط <strong>صحنه</strong> ایستاده است. نامش مایکال است. مایکال: "زن,یکه ی منح,رف!" ح,مله ی ط,رف ب,ا ای,ن ج,مله ت,موم ش,د و م,ن ب,ه ط,رف آس,ان,سور دوی,دم، دک,مه ی پ,ای,ین رو ف,شار دادم و ب,,,االخ,,,ره ازش دور ش,,,دم. خ,,,دم,,,تکارش ه,,,یچ ک,,,اری ب,,,رای ک,,,مک ب,,,ه م,,,ن ن,,,کرد، ف,,,قط وای,,,ساد و ن,,,گاه ک,,,رد درح,,,الیکه اون م,,,نو ب,,,ه ط,,رف دی,,وار ه,,ل میداد. ت,,صور میکنم ب,,رای ای,,ن ب,,ه م,,ن گ,,فت منح,,رف چ,,ون ف,,کر میکرده ه,,مجنسگرام و ب,,رای ه,,مین ب,,وده ک,,ه نمیخواس,,,تم اون ب,,,هم ت,,,جاوز ک,,,نه. اوای,,,ل ش,,,ب ب,,,ود و اون ه,,,م ب,,,ا دس,,,تیار ت,,,ماموق,,,تش ب,,,یرون رف,,,ته ب,,,ود و مش,,,روب خ,,,ورده ب,,,ود، ه,مون خ,دم,تکاری ک,ه وای,ساده ب,ود ک,نار و ت,جاوز رو ن,گاه میکرد ک,ه ب,عدش ب,یاد م,ات,حت ط,رف,و پ,اک ک,نه. میدون,ید، اون روی صندلی چرخدار بود و همین موضوع باعث شده بود من گاردمو پایین بیارم. !98
موضوع ص,ندل,ی چ,رخ,دارش ب,رمیگرده ب,ه ی,ه ت,صادف م,وت,ورس,واری پ,نج س,ال ق,بل. دی,گه از س,تاره ب,ودن اف,تاده ب,ود. میگفنت شبیه رابرت ردفورد بوده. ام,ا اون ش,ب ت,وی ی,ه راه,روی خ,ال,ی، از آس,ان,سور اوم,د ب,یرون و م,ثل ی,ه اس,پای,درم,ن دی,وان,ه ی درب و داغ,ون ک,ه االس -دی زده ب,,اش,,ه از ت,,وی ص,,ندل,,یش پ,,ری,,د روم. ف,,کر ک,,نم م,,توج,,ه ش,,دم ک,,ه داره روی ی,,ک پ,,ا م,,ی ج,,هه، ام,,ا ف,,رص,,ت ج,,مع وج,,ور ک,,ردن ماجرا توی ذهنم رو نداشتم چون داشت منو محکم بیخ دیوار فشار میداد. م,,,ن ف,,,رار ک,,,ردم. ت,,,قری,,,باً ب,,,دون ه,,,یچ ت,,,الش,,,ی. و ه,,,یچ ن,,,فهمیدم چ,,,طور ت,,,ا اینکه ب,,,رگش,,,تم و دی,,,دم ک,,,ه ن,,,صف اع,,,ضای ب,,,دن,,,ش سرجاش نیست. حاال چطور میشه بدون دست و پای راست به کسی تجاوز کرد؟ ای,,,ن داس,,,تان خ,,,نده داری,,,ه ک,,,ه م,,,ن ت,,,وی ج,,,مع ه,,,ای دوس,,,تان,,,ه ت,,,عری,,,ف میکنم. ه,,,مه میخندن. ح,,,تی ب,,,ه اون ق,,,سمت "زن,,,یکه ی منح,رف" ه,م میخندی,م. ای,ن داس,تان رو م,وق,ع مش,روب خ,وری و ش,کنجه ت,وی ع,راق ه,م ت,عری,ف ک,ردم. ب,ا خ,اک ت,وی دم,اغ,م و الکل توی گلوم، جلوی مردا قلدری میکردم و چسی میاومدم. براشون جالبه وقتی میگم "منحرف". ط,نز م,اج,را اینجاس,ت ک,ه م,نم ه,م ب,ه س,هم خ,ودم ی,ه چ,یزای,ی رو از دس,ت دادم. ح,اال م,ن ف,قط ف,کر میکنم چ,طور درز زی,ر ب,غل ش,کاف,ته رو ب,دوزم، ح,اال ب,ا ای,ن ن,واره,ای ارت,ش و م,دالهای ش,جاع,ت، چ,طور دس,تهای ج,دی,د ب,ه خ,ودم ب,خیه ب,زن,م و ب,دوزم؟ ام,ا مهمتر از همه، نگرانم. موندم چطور بدون دست بچه بغل کنم. ب,ا دن,دون پش,ت گ,ردن,شو ب,گیری و ب,لند ک,نی؟ ب,عدش,م پ,وش,کشو ل,یس ب,زن,ی؟ م,ثل پ,رن,ده ه,ا ب,هش غ,ذا ب,دی و ی,اد ب,گیری ک,ه ب,ا انگش,تای پ,ا چ,ای ب,نوش,ی؟ آب ن,بات ه,ای,ی ک,ه از ط,رف رس,ان,ه ه,ای دی,وان,ه رس,یده رو ق,ورت میدی، میذاری پ,رس,تاره,ای م,رد یکی یکی بندازنش توی دهنت در حالی که از اون طرف به املپیک معلولین دعوت میشی؟ وق,تی ی,ه ع,راق,ی دس,تش رو میبره ب,اال، م,عنیش ای,نه ک,ه "س,الم"، خ,وش,ام,دگ,وی,ی. همقطارم ف,کر ک,رد داره میگه "وای,سید!"، یه تهدید. بهش شلیک کرد و کشتش. همه ی خونواده ش رو. پنج گلوله به طرف اونا، و یکیش مال من بود. م,,,اش,,,ه ای ک,,,ه ت,,,وس,,,ط م,,,ن ک,,,شیده ش,,,د. از دس,,,تی ک,,,ه س,,,ه روز ب,,,عد رف,,,ت رو ه,,,وا. ی,,,ه م,,,ین. اون,,,وق,,,ت پ,,,رزی,,,دن,,,ت ب,,,وش ب,,,هم میگه قهرمان. گ,,اه,,ی ح,,س میکنم اع,,ضای ب,,دن,,م رو میشه ب,,ا ه,,م ع,,وض ک,,رد. چ,,ون ف,,کر میکنم اگ,,ه م,,ثالً دس,,تام ن,,رف,,ته ب,,ود ه,,وا ام,,ا زب,,ون,,م ب,ری,ده ش,ده ب,ود چیکار میکردم؟ اح,تماالً داس,تان,مو ت,بدی,ل ب,ه ی,ه ت,ران,ه میکردم و میرف,تم ت,وی چ,منای ک,اخ س,فید و اون ت,ران,ه رو ب,,رای پ,,رزی,,دن,,ت ب,,وش ب,,ا ی,,ه ج,,ای دی,,گه م میخون,,دم. ب,,عدش,,م آخ,,ر ت,,ران,,ه ب,,ه ن,,شان,,ه ی اع,,تراض خ,,ودم,,و ب,,ه م,,ردن میزدم. اگ,,ه پ,,اه,,ام س,,وخ,,ته ب,,ود اونوق,,ت روی دس,,تام راه میرف,,تم و ب,,ه ش,,کل ع,,الم,,ت ص,,لح، دود ب,,لند میکردم. اگ,,ر رح,,مم ب,,یرون آورده ش,,ده ب,ود، ب,ا ش,یوه ه,ای ت,بلیغیم غ,اف,لگیرش میکردم و ب,ا چ,شمام ب,اه,اش م,عاش,قه میکردم. اگ,ه چ,شمام از ح,دق,ه دراوم,ده ب,ود، ب,ه ج,,,اش س,,,تاره میذاش,,,تم و ت,,,بدی,,,ل ب,,,ه ک,,,یهان میشدم. گ,,,وشهام؟ اگ,,,ه گ,,,وشهام ب,,,ه غ,,,نیمت گ,,,رف,,,ته میشد؟ اگ,,,ه گ,,,وش,,,ام,,,و ب,,,ه ج,,,ای دس,,,تام ازم گ,,,رف,,,ته ب,,,ود؟ اونوق,,,ت ی,,,ه ت,,,ظاه,,,رات س,,,کوت ب,,,رگ,,,زار میکردم. دس,,,ت ت,,,ورو میگرف,,,تم، دس,,,ت اون,,,و، دس,,,ت اون,,,ارو ت,,,وی دس,,ت خ,,ودم. دس,,تمو ب,,اال میبردم ب,,ه ن,,شان,,ه ی س,,الم. ن,,ه ته,,دی,,د. و ره,,اش نمیکردم. چ,,ون اون,,ا نمیتون,,ن، ن,,خواه,,ند ت,,وانس,,ت و اجازه ندارن پیوند بین دست های معترض رو بشکنن. !99
- Page 1 and 2:
معاصر صحنه گزیت ا ت
- Page 3 and 4:
!3
- Page 5 and 6:
اجرا جهان سرتاسر در
- Page 7 and 8:
شده اصلاح پروتستان
- Page 9 and 10:
میدانند همھهممه ب
- Page 11 and 12:
سال در که کرد اشاره
- Page 13 and 14:
یوری لیوبیموف: ب
- Page 15 and 16:
١٩٢٢هنگامی که خ
- Page 17 and 18:
تئاتر تا گانکای مس
- Page 19 and 20:
دشنام میکرد، نگاه
- Page 21 and 22:
تاثبریبرر بداههپرد
- Page 23 and 24:
پیشرفت جریان در را
- Page 25 and 26:
رد بىیبىی گو میکش
- Page 27 and 28:
بهنبههایتاً و ک
- Page 29 and 30:
کنش وا و بجتبججرب
- Page 31 and 32:
خدمت پای که هنگامی
- Page 33 and 34:
چیست؟ دربارهی تئا
- Page 35 and 36:
آریستوفان ‐ شهر ب
- Page 37 and 38:
بمتبمماشاچیان ای
- Page 39 and 40:
کوموروفسکا مایا آن:
- Page 41 and 42:
رقص در آ کروپولیس ب
- Page 43 and 44:
با صدابمیبمم بمتب
- Page 45 and 46:
بداههپردازی و سینم
- Page 47 and 48: بازیگری در روانشنا
- Page 49 and 50: هستند قادر بازیگرا
- Page 51 and 52: و دارد اضطراب و سلا
- Page 53 and 54: انگار که احساسی باز
- Page 55 and 56: از یکی دسبىتبىی کیف
- Page 57 and 58: و سن هم دستکم که داش
- Page 59 and 60: فریر دفاع مورد که م
- Page 61 and 62: باشیم!) باید (ما
- Page 63 and 64: خواننده بازیگر، ا
- Page 65 and 66: اما کارهابىیبىی با
- Page 67 and 68: !67
- Page 69 and 70: !69
- Page 71 and 72: مش,,روع,,یت م,,ی ب,,خش
- Page 73 and 74: زن فریاد زد: "میت
- Page 75 and 76: .۵ .۶ ام,,,ا پ,,,درب,,,ز
- Page 77 and 78: خ,,,ودک,,,شی در داس,,,ت
- Page 79 and 80: پ,درم ه,نگام غ,روب ب,
- Page 81 and 82: ب,,ودم از ب,,س ل,,باس
- Page 83 and 84: (ضربه) و او ب,ه دخ
- Page 85 and 86: خز برگشته بFFه قFFلم:
- Page 87 and 88: ب,,,س ک,,,نید، نمیتو
- Page 89 and 90: یه بیضی سیمانی با د
- Page 91 and 92: بخشی از من هنوز اون
- Page 93 and 94: نمیخواه,,م آنچه ب,,ه
- Page 95 and 96: س,,,ری م,,,ن را ب,,,ه به
- Page 97: • بله زن,,جیره ای •
- Page 101 and 102: «یک خاطره، یک مو
- Page 103 and 104: گروه تئاتر ا گزیت