خاطره دیدار با امام
1986951
1986951
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
صفحه | 30 شماره | 5 14 بهمن 94<br />
گفتگو<br />
MEHR NEWSAGENCY<br />
دارم مؤسس فلسفه علم تبدیل شود به یک<br />
رکز جهانی مثل مرکزی که نقیب العطاس در<br />
مالزی راه اندازی کرده است...<br />
بله من تمام تالشم این بوده است، مخصوصاً که ارت<strong>با</strong>طات<br />
بینالمللی من خیلی خوب است و فرد شناختهشدهای<br />
هستم. ولی واقعیت این است که در دانشگاه ما و خیلی<br />
از دانشگاههای مهندسی هنوز تفکر مهندسی غالب است، در<br />
صورتی که من <strong>با</strong>رها به رؤسای دانشگاه شریف گفتهام که<br />
این دانشگاه را بر اساس اسلوب دانشگاه ام آی تی ساختند.<br />
ام آی تی یک دانشگاه مهندسی است ولی اآلن بخش<br />
علوم انسانی دارد-ام آی تی - دانشکده فلسفه دارد. پس اگر<br />
میخواهند تقلید کنید در اینگونه امور هم تقلید کنید.<br />
ما در گروه فلسفۀ علم از کمترین امکانات برخورداریم و<br />
کملطفیها هم زیاد است. من تدارک دیده بودم که در<br />
اینجا شبیه همان مرکزی که گفتید جناب نقیب العطاس<br />
در مالزی راه انداخته است، راهاندازی کنم و اتفاقاً ما اینجا<br />
بهراحتی میتوانیم این کار را بکنیم، چون هم امکانات<br />
فلسفه اسالمی فراهم است و هم در بخشهای علمی<br />
تسلطمان خوب است. رئیس دانشگاه چهار سال پیش<br />
گفت که وزارت علوم <strong>با</strong> انجام این کار موافقت نمیکند. در<br />
همان زمان به وزیر وقت نامه نوشتم. وزارت متبوع جواب<br />
داد که بروید این کار را در دانشگاه عالمه ط<strong>با</strong>ط<strong>با</strong>یی بکنید.<br />
میبینید که نگاهها چقدر ابزار گونه بوده و پاسخها چقدر<br />
ناامیدکننده بوده است.<br />
||خب یعنی االن از ادامه این راه ناامید شدهاید<br />
و تبدیل این دانشکده به مرکز جهانی منتفی<br />
شده است؟<br />
منتفی نشده ولی <strong>با</strong> نگرشی که در مدیریت دانشگاه حاکم<br />
است، دست آدم برای این کار پیش نمیرود. خیلی آهسته<br />
اقدام میشود درصورتیکه اگر ما ۴ سال پیش این مرکز<br />
را راه انداخته بودیم اآلن فارغالتحصیل هم داشتیم. من نظرم<br />
این بود که اینجا را یک مرکز جهانی بکنیم علتش نیز،<br />
همانطور که عرض کردم، دو چیز است: یکی اینکه ما<br />
بیرون ایران خوب شناخته شده هستیم و بنابراین میتوانیم<br />
بهراحتی افراد سرشناس را دعوت کنیم.<br />
بهعالوه واقعاً برنامه و تسلط برای اجرای آن را داریم.<br />
این اتفاق مدتهاست در مالزی و اندونزی افتاده است<br />
ولی اینجا متأسفانه تفکر مهندسی حاکم است و همه فکر<br />
میکنند همهچیز ابزار و ماشین است. در خود دولت هم<br />
نگاه کنید ببینید بیشتر آنها مهندس هستند البته اینجا یک<br />
فرقی <strong>با</strong> آمریکا دارد و آنهم این است که در آنجا مهندسان<br />
افق فکریشان وسیعتر است. در آنجا عکس دانشگاههای<br />
ما مهندسان خیلی علوم پایه و علوم انسانی را قبول دارند.<br />
||شما تجربه تحصیل و زندگی در خارج از<br />
کشور و بهترین دانشگاههای دنیا را دارید و<br />
نزد استادان بزرگی مثل واتسون درس خوانده<br />
اید کمی از تجربیات تحصیل در خارج از کشور<br />
بگویید؟<br />
پروفسور واتسون، که فرد معروف و فیزیکدان برجستهای<br />
بود، استاد راهنمای من بود. من اول رسالهام را <strong>با</strong> آقای<br />
پرفسور گالشو شروع کردم، که ق<strong>با</strong>لً <strong>با</strong> او هماندیشی<br />
داشتم. او بعداً برنده جایزه نوبل در فیزیک شد. او در سال<br />
۱۳۶۵ به دانشگاه هاروارد رفت و لذا من رسالهام را <strong>با</strong><br />
پرفسور واینبرگ شروع کردم، که ق<strong>با</strong>لً <strong>با</strong> وی چندین درس<br />
داشتم. اما او نیز بعد از یک نیمسال به هاروارد رفت، چون<br />
همسر ایشان میخواست در آنجا دکترای حقوق بگیرد.<br />
بعد به یک گروه تجربی فیزیک ذرات بنیادی ملحق شدم<br />
که رئیسش فیزیکدان برجستۀ خوبی بود- آقای پروفسور<br />
تریلینگ -که از بهترین استادان من بود. ایشان به ما<br />
فیزیک هستهای درس میداد و طوری درس میداد که شما<br />
نیاز نداشتید کتاب بخوانید- همان درسش کفایت میکرد.<br />
یک سال و نیم در آن گروه ماندم، آنگاه پرفسور تریلینگ<br />
به سرن در ژنو رفت و من هم دیگر از کار تجربی لذت<br />
نمیبردم . لذا به پرفسور تریلینگ نامه نوشتم و از ایشان<br />
اجازه گرفتم که گروه تجربی ذرات را ترک کنم. <strong>با</strong>لفاصله<br />
کار نظری را تحت نظر پروفسور واتسون شروع کردم،<br />
که در رشتۀ خود از افراد برجسته بود. خیلی دورۀ خوبی<br />
بود، خصوصاً از این جهت که بسیاری از شخصیتهای<br />
درجهیک جهان به دانشگاه برکلی میآمدند و در آنجا<br />
سخنرانی میکردند. فیزیکدانانی نظیر اوپنهایمر ، کامپتون،<br />
گاموف، و فاینمن و مالکوم ایکس در آنجا سخنرانی کردند.<br />
|| آیا در هاروارد فرصت مطالعاتی داشتید؟<br />
نه، من در دانشگاه پنسیلوانیا یک سال و سه ماه فرصت<br />
مطالعاتی داشتم، در اوایل فروردین سال ۵۵ به آنجا رفتم و<br />
در اوایل تابستان ۵۶ برگشتم. دانشگاه پنسیلوانیا خیلی خوب<br />
بود. در آنجا <strong>با</strong> آقای پروفسور سیگره همکاری میکردیم و<br />
<strong>با</strong>هم مقاله چاپ کردیم. من یک مقاله مستقل هم چاپ<br />
کردم. در برکلی استادان برجستهای نظیر واینبرگ، گالشو،<br />
چو ، ماندلستام ، چمبرلن، سیگره، تریلینگ و لپور داشتیم.<br />
من از کالسهای پرفسور واینبرگ، لپور، و تریلینگ بیش از<br />
بقیۀ کالسها لذت میبردم.<br />
|| <strong>با</strong> پروفسور حسابی کالس داشتید؟<br />
بله دو سال <strong>با</strong> ایشان کالس داشتم.<br />
|| رابطه تان چطور بود؟<br />
در دورۀ دانشجویی رسمی بود ولی بعد از <strong>با</strong>زگشت من از<br />
آمریکا دوستانه شد.<br />
|| استادان دیگر چطور؟<br />
من عالوه بر مرحوم دکتر حسابی <strong>با</strong> مرحوم دکتر جناب<br />
رابطۀ خیلی صمیمانه داشتم. عالوه برایشان استاد خیلی<br />
ممتازی به نام دکتر خمسوی داشتیم که چند سال پیش<br />
به رحمت ایزدی پیوستند. ایشان بهعنوان چهره ماندگار<br />
انتخابشده بودند، اما قبل از دریافت جایزه از دنیا رفتند.<br />
ایشان واقعاً استاد خیلی برجستهای بودند، و واقعاً جزوههای<br />
درسشان برای همه کفایت میکرد و بر همهچیز مسلط<br />
هم بودند. من هر اشکالی داشتم نزد ایشان میرفتم،<br />
مخصوصاً که خیلی هم خوشاخالق بودند.<br />
|| چه زمانی ازدواج کردید؟<br />
دوسال بعد از رفتن به آمریکا به ایران برگشتم و ازدواج<br />
کردم.<br />
||چند فرزند دارید؟