03.02.2016 Views

خاطره دیدار با امام

1986951

1986951

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

گفتگو<br />

MEHR NEWSAGENCY<br />

صفحه | 35 شماره | 5 14 بهمن 94<br />

عدم حمایت مردم دانست.‏ <strong>با</strong>زرگان کتاب<br />

سازگاری ایرانی را می نویسد و برخی صفات<br />

ایرانیان را ناشی از ویژگی های جغرافیایی<br />

تلقی می کند.‏ آیا می توان عوامل جغرافیایی<br />

و تاریخی را در شکل گیری خلقیات قومی<br />

دخیل کرد؟<br />

این ها تخیالتی بیش نیستند که اوج آنها را می توان<br />

در نویسندگانی چون کارل ویتفوگل در کتاب ‏»استبداد<br />

آسیایی«‏ دید،‏ کتابی که به طور کامل از لحاظ تاریخی<br />

و اطالعاتی که به دست می دهد،‏ منسوخ و بی ارزش<br />

است.‏ همین امر را می توان در<strong>با</strong>ره کتابی معروف در<br />

تاریخ انسان شناسی <strong>با</strong> عنوان ‏»شاخه زیرین«‏ که مردم<br />

شناس معروف کالسیک بریتانیا،‏ جیمز فریزر گفت که<br />

خیاالت خود را به پای روان شناسی فرهنگ های مردم<br />

جهان گذاشته است و یا کتاب <strong>با</strong>ز هم معروف ‏»خلق<br />

و خوی ابتدایی«‏ )۱۹۲۲( لوسین لوی برول که در آن از<br />

تز بی معنای ‏»نبود منطق«‏ و یا قرار داشتن در مرحله<br />

‏»پیش منطق«‏ در نزد مردمان ابتدایی سخن می گوید.‏<br />

همه این کتاب ها به فارسی ترجمه شده و مورد<br />

استق<strong>با</strong>ل گسترده قرار گرفته اند،‏ در حالی که کتاب هایی<br />

هستند که از لحاظ علمی هیچ ارزشی جز نشان دادن<br />

سیر تاریخ نظریه های فرهنگ ندارند؛ افزون بر اینکه<br />

در برخی موارد نظیر مورد لوی برول،‏ خود او بعدها<br />

نظریات خویش را به زیر سئوال برده و بر اشت<strong>با</strong>هش از<br />

این گونه تحلیل سطحی فاصله گرفته است.‏ حال گمان<br />

م ی کنی م چ را ای ن گون ه کت اب ه ا در ن زد م ا خواس تار<br />

دارد؟ به دلیل اینکه در آنها پاسخ هایی سطحی به<br />

مشکالتی پیچیده را می یابیم مثالً‏ اینکه اگر ما نتوانیم<br />

دموکراسی را در کشور خود پیشرفت دهیم دلیلش ‏»جبر<br />

جغرافیایی«‏ ‏)ویتفوگل(‏ است،‏ یا ‏»خرافات«‏ ‏)فریزر(‏ و یا<br />

نداشتن ‏»منطق«‏ ‏)لوی برول(.‏<br />

این در حالی است که مسائل فرهنگی و پیوند میان آنها<br />

و روابط میان ساختار و عاملیت بسیار پیچیده تر از این<br />

گونه نگاه ها هستند و حتی در غرب امروز کسی به این<br />

کتاب ها که همگی متعلق حداقل به هفتاد سال پیش<br />

هستند و تا صد و بیست سال پیش هم می توان در<br />

قدمتشان پیش رفت،‏ مراجعه کنیم که مسائل جوامعی<br />

در موقعیت پسا مدرن و پسا انقالب اطالعاتی را <strong>با</strong> آنها<br />

حل کند.‏ از این لحاظ آن تالش ها به نظر من بیشتر از<br />

اینکه به ما کمکی برای حل مشکل بکند خود بخشی<br />

از مشکل هستند و <strong>با</strong>ید آسیب شناسی شوند.‏<br />

راه حل ما رسیدن به گروهی از نظریات و روش های<br />

محلی - جهانی است یعنی سازو کارها و راهبردهایی که<br />

هم شرایط بسیار پیچیده محلی را در نظر بگیرند و هم<br />

پیوندشان را شرایط بسیار پیچیده جهانی و این کاری بس<br />

دشوار است که اغلب به دلیل همین دشواری و لزوم<br />

خروج از معادالت ساده از آن فاصله می گیرند.‏ وقتی<br />

برخی از روشنفکران و دانشگاهیان و ... <strong>با</strong> ادعاهایی بی<br />

پایان خود،‏ هنوز مثل جاهل های کوچه خیا<strong>با</strong>ن حرف<br />

می زنند و از آن بدتر مثل آنها استدالل می کنند و<br />

ضعف های شخصیتی خود را به حساب همه مردم می<br />

گذارند و دائماً‏ در حال توهین به این و آن فرهنگ،‏ این و<br />

آن ز<strong>با</strong>ن هستند و به همه درس می دهند و برای دیگران<br />

همچون برخی روستاییان در سال های قدیم که از خود<br />

<strong>با</strong>خته <strong>با</strong> رسیدن به شهر،‏ فکل و کراوات می زدند و<br />

خود را شهری حساب می کردند،‏ ژست های عجیب<br />

می گیرند و نگاه ها و حرف های عاقل اندر سفیه می<br />

کنند،‏ انتظارمان از مردم کوچه و خیا<strong>با</strong>ن و آدم هایی که<br />

<strong>با</strong>ید از صبح تا شام تالش کنند تا لقمه نانی به دست<br />

بیاورند چیست؟ که به نظر من در بسیاری موارد از<br />

همان مدعیان روشنفکری بهتر استدالل می کنند.‏<br />

|| به نظر می رسد در لوای بحث از خلقیات<br />

ایرانی یک سوال محوری وجود دارد و آن<br />

پرسش از علل عقب ماندگی است.‏ فی<br />

الواقع روشنفکرانی که به این موضوع ورود<br />

کرده اند می خواهند علت عقب ماندگی و<br />

توسعه نیافتن را در عوامل فرهنگی جستجو<br />

کنند و بگویند راه توسعه از اصالح فرهنگ می<br />

گذرد.‏ به نظر شما آیا این نگاه نوعی نگاه<br />

ابزاری به فرهنگ نیست؟<br />

مفهوم ‏»عقب افتادگی«‏ خود یک مفهوم استعماری است<br />

که بنا بر مقایسه ای که دائماً‏ از دوران استعمار بین<br />

یک ‏»مرکز«‏ مثالً‏ پیشرفته و یک پیرامون به اصطالح<br />

‏»عقب افتاده«‏ انجام می گیرد،‏ ابداع شده است.‏ سرمایه<br />

داری غربی <strong>با</strong> نابرابری ای که در جهان به وجود آورد<br />

و <strong>با</strong> روابط سلطه و نظام یگری که بر جهان حاکم<br />

کرد هم پهنه های پیرامونی را از حداقل زندگی نسبتا<br />

آسوده ای که نه همه جا بلکه در بسیاری از نقاط جهان<br />

داشتند،‏ محروم کرد و هم امروز می بینیم که بحران را<br />

به خودش نیز منتقل کرده است و <strong>با</strong> مجموعه هایی <strong>با</strong><br />

تکثر فرهنگی فراوان و غیر قابل مدیریت سروکار دارد که<br />

تنها روش عملی که برای مدیریت آنها در حال حاضر در<br />

چشم انداز است افزایش فاشیسم و نظامی گری و تدابیر<br />

امنیتی و پلیسی درونی است و دموکراسی و دستاوردهایش<br />

در حال از میان رفتن به وسیله هیوالهای سلفی هستند<br />

که در برنامه های استراتژیک کالن برای مقابله <strong>با</strong><br />

شوروی پیشین به وجود آمدند بدون آنکه به سرانجام<br />

آنها برای منطقه و جهان فکری شود.‏<br />

بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان ما بدون شک دلیل<br />

اصلی آسیب ها هستند زیرا نه خود چاره ای برای حل<br />

مشکالت دارند و نه به دیگر روشنفکران و دانشگاهیانی<br />

که شاید بتوانند کاری بکنند اجازه این کار را می دهند:‏<br />

یک ذهنیت وسواس گونه در این ها وجود دارد و آن<br />

اینکه ما <strong>با</strong>ید شبیه غربی ها بشویم و این را هم صرفاً‏<br />

در شکل می بینند و گمانشان این است که در طول<br />

صد سال گذشته ما کار دیگری جز این تمایل به شبیه<br />

شدن صوری به غرب کرده ایم.‏<br />

این برنامه بیش از یک قرن است ادامه داد و امروز<br />

نتیجه آن را می توانیم به عیان در جهانی در آستانه<br />

سقوط و بر لبه پرتگاه ببینیم.‏ بنابراین چنین روشنفکرانی<br />

به جای آنکه به دیگران درس تمدن و فلسفه و تاریخ<br />

بدهند،‏ بهتر است تالش کنند دالیل شکست تاریخی<br />

خود را تحلیل کنند و دستکم کمی <strong>با</strong> عمق بیشتر به<br />

مطالعه در اندیشه و آرای متفکران غربی،‏ فیلسوفان مدرن<br />

و جامعه شناسان انسان شناسان و دانشگاهیان اروپایی و<br />

آمریکایی نگاه کنند.‏<br />

متاسفم که امروز بگویم در دانشگاه های آمریکا و اروپا<br />

و در نزد متفکران به شدت منتقد به غرب از چامسکی<br />

تا جودیت <strong>با</strong>تلر،‏ از هابرماس تا والرشتاین،‏ از استیگلیتز تا<br />

مورن،‏ بهتر می توانیم راه حل برای مشکالت جهان و<br />

کشورهای در حال توسعه پیدا کنیم تا در نزد روشنفکران<br />

خودی که <strong>با</strong> از خود<strong>با</strong>ختگی به غرب می نگرند،‏ اما به<br />

بدترین نقاط غرب یعنی به دهان <strong>با</strong>نکداران و سرمایه<br />

داران و <strong>با</strong>نک ها و سوداگران مالی اروپا و آمریکا که<br />

کشورهای خودشان را نیز به خاک سیاه نشانده اند.‏<br />

|| در نزد افرادی مانند هابرماس از دوگانه<br />

‏)سیستم و زیست جهان(‏ سخن گفته می شود.‏<br />

آیا مشکالت فرهنگ عمومی و خلقیات ایرانی<br />

را <strong>با</strong>ید ناشی از سیستم و ساختار دید یا خود<br />

سیستم هم متأثر از فرهنگ عمومی است؟<br />

این بحثی طوالنی است که من در جاهای دیگری نیز<br />

انجام داده ام یعنی بحث عاملیت و ساختار که به نظر<br />

من رابطه ای چرخه ای را می سازند و بنابراین گمان من<br />

آن نیست که ناچاریم از هیچ جبر غیر قابل گریزی<br />

تبعیت کنیم،‏ اما اینکه تصور کنیم مشکالت و آسیب ها<br />

و روندهای مساله ساز خود به خود حل می شوند،‏ نیز<br />

بی ربط است.‏ خلقیات اموری ذاتی نیستند جز در آنچه<br />

به صورت جهانشمول نشان دهنده احساس هایی مثل<br />

همدردی،‏ دلسوزی،‏ عاطفه و عشق و غیره هستند و از<br />

قدیمی ترین ایام نیز شاعران و نویسندگان و متفکران<br />

ما بر آنها تاکید داشته اند.‏ اما تفکر مدرن و پسا مدرن<br />

و عمیق بر الزامات و پتانسیل های جهان مدرن می<br />

تواند برای ما راه حل هایی را بیابد که <strong>با</strong>ید در یک<br />

چهارچوب محلی - جهانی یافته شود و در این میان <strong>با</strong>ال<br />

رفتن فرهنگ عمومی بدون تردید یکی از مهم ترین<br />

ابزارهایی است که ما در دست داریم.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!