03.02.2016 Views

خاطره دیدار با امام

1986951

1986951

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

یا د د ا شت<br />

MEHR NEWSAGENCY<br />

صفحه | 69 شماره | 5 14 بهمن 94<br />

یادداشت حجت االسالم خسروپناه؛<br />

ان س ان شن اس ی ع رفان ی/‏ ج ای گ اه ان س ان کام ل در ع رفان اس الم ی<br />

متن پیش رو یادداشتی است از حجت<br />

االسالم دکتر عبدالحسین خسروپناه،‏<br />

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه<br />

ایران که در اختیار خبرگزاری مهر قرار<br />

گرفته است؛<br />

عرفا در بحث انسان شناسی،‏ عالوه بر<br />

موضوع انسان کامل به موضوع انسان<br />

بما هو انسان نیز پرداخته اند.‏ در فصوص<br />

الحکم نیز می توان دید که تمام بحثهای<br />

انسان شناسی،‏ منحصر به بحث انسان<br />

کامل نیست،‏ بلکه انسان بما هو انسان نیز<br />

مورد بحث قرار گرفته است البته دغدغه<br />

محی الدین این عربی،‏ رسیدن به انسان<br />

کامل بوده است لذا وقتی به بحث انسان<br />

کامل می رسد،‏ در<strong>با</strong>ره موضوعاتی مانند<br />

والیت،‏ رسالت،‏ نبوت،‏ خالفت و <strong>امام</strong>ت<br />

نیز بحث می کند یعنی این م<strong>با</strong>حث حول<br />

محور بحثهای مربوط به انسان کامل می<br />

چرخند.‏ در این یادداشت انسان کامل در<br />

عرفان اسالمی مورد بررسی قرار گرفته<br />

است.‏<br />

به خاطر م<strong>با</strong>حث عرفان نظری مانند<br />

والیت،‏ رسالت،‏ نبوت،‏ خالفت و <strong>امام</strong>ت<br />

بود که <strong>امام</strong>)ره(‏ مص<strong>با</strong>ح الهدایه را نوشت.‏<br />

همچنین همین م<strong>با</strong>حث بود که سیدحیدر<br />

آملی را بر آن داشت که بین تصوف و تشیع<br />

پیوندی برقرار کند.‏ مالصدرا نیز در این<br />

مسیر و در م<strong>با</strong>حث مربوط به <strong>امام</strong>ت و حجت،‏<br />

در اصول کافی یک تبیین عرفانی ارائه<br />

کرد.‏ در واقع هنگامی که عرفا،‏ به تبیین<br />

انسان کامل پرداختند،‏ فضا را برای بحث از<br />

خالفت،‏ رسالت،‏ نبوت و <strong>امام</strong>ت <strong>با</strong>ز کردند.‏<br />

در اینجاست که می بینیم عرفان نظری<br />

ابن عربی و شارحانش تا چه اندازه به<br />

تشیع نزدیک می شود.‏ اکنون می توان<br />

بحث سنی یا شیعه بودن ابن عربی را،‏<br />

<strong>با</strong> توجه به همین م<strong>با</strong>حث معرفتی بررسی<br />

کرد.‏ فضای م<strong>با</strong>حث انسان شناسی ایشان،‏<br />

کامالً‏ ب ه بحث های اهل ش یعه نزدیک<br />

است و کمتر <strong>با</strong> سخنان اهل سنت<br />

سازگاری دارد.‏ مثالً‏ اهل سنت،‏ بعد از وجود<br />

م<strong>با</strong>رک نبی اکرم)ص(‏ فقط به یک <strong>امام</strong>ت<br />

سیاسی معتقد هستند و <strong>امام</strong>تی را که از یک<br />

والیت تکوینی و تشریعی برخوردار است،‏<br />

نمیپذیرند.‏ در حالی که عرفان و اعتقادات<br />

شیعه،‏ چنین والیتی را پذیرفته است.‏<br />

انسان کامل<br />

بنابراین در این مسیر ابن عربی و شارحان<br />

وی،‏ وارد مرتبه پنجمی از حضرات خمس به<br />

نام ‏»کون جامع«‏ یا انسان کامل شدند.‏ وی<br />

در نقد النصوص،‏ بعد از اینکه مراتب را نام<br />

می برد،‏ در صفحه ۳۰ می فرماید:‏ ‏»وصل<br />

مراتب کلیه شش است،‏ مرتبه اولی و آن<br />

غییب مغیب است و نام کرده شده است<br />

به غیب اول و تعین اول و مرتبه ثانیه،‏ غیب<br />

ثانی است که مسمی است به تعین ثانی.‏<br />

مرتبه ثالثه،‏ مرتبه ارواح است.‏ مرتبه رابعه<br />

مرتبه عالم مثال است.‏ مرتبه خامسه،‏ عالم<br />

اجس ام اس ت.‏ مرتب ه سادس ه،‏ مرتب ه جامع ه<br />

است مر جمیع مراتب را و آن حقیقت انسان<br />

کامل است.‏ زیرا که او جامع جمیع است<br />

به حکم برزخینی که دارد.«‏ همچنین ایشان<br />

در یک تقسیم بندی دیگر از پنج قسم<br />

سخن گفته است:‏ حضرات و مراتب کلیه را<br />

منحصر در پنج مرتبه هست و آن را حضرات<br />

خمس خوانند.‏ اول را حضرت و مرتبه غیب<br />

معانی گویند و آن حضرت ذات است به<br />

تجلی و تعین االول و ثانی.‏<br />

دوم را که در مقابله اوست،‏ مرتبه شهادت و<br />

حس خوانند و سیم را که تلو مرتبه غیب<br />

است،‏ متناظرآً‏ مرتبه ارواح گویند و چهارم را<br />

که تلو عالم حس است،‏ متصاعداً‏ عالم<br />

مثال و خیال و منفصل خوانند و پنجم که<br />

جامع ایشان است،‏ تفصیالً‏ حقیقت عالم<br />

است و اجماالً‏ صورت عنصری انسانی.‏ در<br />

این ع<strong>با</strong>رات مشاهده می کنیم که نویسنده،‏<br />

تعین اول و ثانی را یک حضرت،‏ معرفی<br />

کرده است.در صورتی که حضرات را شش<br />

گانه بدانیم،‏ حضرت ششم انسان کامل<br />

است ولی اگر قائل به حضرات پنج گانه<br />

<strong>با</strong>شیم،‏ پنجمین حضرت،‏ انسان کامل است<br />

‏.همه عرفا،‏ کسانی مانند ابن عربی،‏ قونوی،‏<br />

جندی،‏ فرقانی و ابن ترکه بر این عقیده<br />

اند که پنجمین مرتبه از مراتب و حضرات<br />

خمس ، انسان کامل یعنی جامع کل است.‏<br />

فرق انسان بما هو انسان و<br />

انسان کامل<br />

اگر بخواهید این انسان را انسان بما هو<br />

انسان در نظر بگیرید،‏ <strong>با</strong>ید بگویید که این<br />

انسان استعداد جامعیت کل را دارد.‏ ولی اگر<br />

مقصود از انسان،‏ انسان کامل <strong>با</strong>شد،‏ <strong>با</strong>ید<br />

بگویید که این انسان فعلیت همه این<br />

کماالت را دارد.‏ در واقع فرق انسان و انسان<br />

کامل در این است که انسان استعداد کون<br />

جامع را دارد.‏ جامع یعنی جامع حق و خلق،‏<br />

به این معنا که انسان کامل جامع حقایق<br />

صقع ربوبی ‏)تعین اول و ثانی(‏ و عالم خلق<br />

‏)عالم ارواح،‏ مثال و ماده(‏ است.‏ انسان،‏ در<br />

بردارنده عالم ماده ی عنصری تا تعین<br />

اول است.‏ لذا در این بحث اگر مقصود<br />

از انسان،‏ انسان بماهو انسان <strong>با</strong>شد،‏ این<br />

انسان استعداد همه این مراتب را دارد.‏ آدمی<br />

هنگامی که متولد می شود،‏ عالم ماده ای<br />

است که استعداد دارد به عالم مثال،‏ عالم<br />

عقل،‏ تعین ثانی و اول برسد اما وقتی<br />

انسانی به درجه انسان کامل نایل می<br />

شود،‏ همه این مراتب حتی مرتبه تعین اول<br />

را طی می کند.‏<br />

زمانی که گفته می شود،‏ انسان کامل به<br />

تعین اول نیز می رسد،‏ در این جا منظور<br />

از تعین اول،‏ تعین اول به معنای هویت<br />

غیبیه نیست.‏ در م<strong>با</strong>حث قبل ذکر شد که<br />

افرادی مانند کاشانی و قیصری،‏ تعین اول<br />

را <strong>با</strong> هویت غیبیه یکسان دانسته اند.‏ البته<br />

عرفای دیگر تعین اول را غیر از هویت<br />

غیبیه معرفی کرده اند.‏ بنابراین انسان<br />

کامل می تواند به مرتبه تعین اول برسد<br />

لذا اسم دیگر تعین اول،‏ حقیقت محمدیه<br />

است البته ن<strong>با</strong>ید پنداشت که همه انسان<br />

های کامل به مرتبه تعین اول می رسند.‏<br />

بلکه استعداد رسیدن به این مرتبه را دارند.‏<br />

انسانی که مربوط به عالم ماده است،‏ می<br />

تواند در قوس صعود به تعین اول یا مرتبه<br />

احدیت برسد و جامع حقایق الهی،‏ صقع<br />

ربوبی و تعینات خلقی گردد.‏ چنین انسانی،‏<br />

حقیقت وحدانی است،‏ اما آینه تمام نمای<br />

تمام مراتب هستی است.‏ به خاطر همین<br />

انسان اشرف مخلوقات نامیده می شود.‏<br />

همه مخلوقات،‏ یک مرتبه از هستی را دارند،‏<br />

ولی انسان کامل جامع جمیع مراتب هستی<br />

است.‏ به تعبیر دیگر این انسان،‏ مظهر<br />

تام اسم اهلل و اسم اهلل،‏ جامع جمیع اسماء<br />

و صفات الهی است.‏ مظهر تام اسم اهلل نیز<br />

انسان کامل و مسجود مالئکه است.‏<br />

جایگاه کشف و شهود نزد عرفا<br />

انسان کامل <strong>با</strong> ایمان تقلیدی و عقل<br />

استداللی،‏ به این مراتب نرسیده است بلکه<br />

او نی از ب ه کش ف و ش هود دارد.‏ ل ذا بس یاری<br />

از اهل عرفان معتقدند که انسانی که <strong>با</strong><br />

ایمان تقلیدی یا <strong>با</strong> عقل استداللی حرکت<br />

کرده است،‏ از جمادات و ن<strong>با</strong>تات هم نازل تر<br />

است.‏ زیرا جماد و ن<strong>با</strong>ت به همان حدی که<br />

الزم است،‏ به کمال خود رسیده است ولی<br />

انسان می تواند عالوه بر ایمان تقلیدی به<br />

عقل استداللی برسد و از عقل استداللی<br />

نیز به عشق شهودی نایل گردد.‏ یعنی<br />

انسان می تواند اوج بگیرد اما توقف می<br />

کند.‏ در اینجاست که گفته می شود:‏ ‏»پای<br />

استداللیان چوبین بود.«‏<br />

عرفا تاکید می کنند که انسان <strong>با</strong> عقل<br />

نمی تواند به حقایق شهودی دست یابد.‏<br />

اهل عرفان <strong>با</strong> گفتن این سخن،‏ نمی<br />

خواهند ایمان تقلیدی را امری بی فایده<br />

معرفی کنند،‏ بلکه ایشان معتقدند اگر کسی<br />

بخواهد به حقایق شهودی راه یابد،‏ در این<br />

مرحله عقل مانند پای چوبین بی ثمر<br />

خواهد بود.‏ به تعبیر دیگر عقل و ایمان<br />

تقلیدی در مراتب <strong>با</strong>ال مانند اسب چوبین<br />

است.‏ لذا <strong>با</strong>ید تالش کرد و به شهود<br />

رسید.‏ هنگامی که به شهود برسید،‏ اسماء و<br />

صفات را هم شهود خواهید کرد.‏<br />

انسان کامل،‏ کاملترین مظهر الهی<br />

عرفا معتقدند که وقتی انسانی،‏ کامل و<br />

جامع حقایق الهی و خلقی گردد،‏ مظهر<br />

جامع حق تعالی می-شود.‏ یعنی ظهور<br />

حق تعالی درانسان،‏ کامل ترین ظهور<br />

است.‏ حق تعالی ظهوراتی دارد و ظهورات<br />

تعین یافته پیدا می کند.‏ ولی ظهور حق<br />

در انسان،‏ کامل ترین ظهور و انسان تجلی<br />

اعظ م اله ی و مظه ر ات م اله ی اس ت زی را<br />

انسان جامع تمام تعینات الهی است.‏<br />

کمال ذاتی و کمال اسمائی<br />

جندی در شرح فصوص صفحه ی ۱۴۹ و‎۱۵۰‎<br />

می فرماید:‏ کمال الهی بر دو قسم است.‏<br />

کمال ذاتی حق و کمال اسمائی حق.‏ کمال<br />

ذاتی حق،‏ همان کماالت حق تعالی نسبت<br />

به ذات است.‏ این کماالت عین ذات و<br />

هویت غیبیه است.‏ اما کمال الهی دیگری<br />

نیز هست که کمال حق تعالی نسبت به<br />

غیر است.‏ این کمال،‏ کمال اسمایی نام<br />

دارد و همان ظهور در تعین اول،‏ ثانی،‏ عالم<br />

مثال و عقل و ماده است.‏ این ظهورات<br />

همه کمال اسمایی اندد زیرا مربوط به<br />

مرحله تجلی هستند نه ذات.‏ جندی می<br />

گوید:‏ این کمال اسمایی حق سبب می<br />

شود که هم حق در غیر ظهور کند و هم<br />

خودش را در غیر مشاهده کند.‏ ‏)<strong>با</strong>ید توجه<br />

داشت که در این بحث،‏ در<strong>با</strong>ره کمال ذاتی<br />

حق صحبت نمی کنیم زیرا کمال ذاتی<br />

مربوط به مقام ذات و هویت غیبیه است.(‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!