03.02.2016 Views

خاطره دیدار با امام

1986951

1986951

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه | 70 شماره | 5 14 بهمن 94<br />

یا د د ا شت<br />

MEHR NEWSAGENCY<br />

کمال جالیی و کمال استجالیی<br />

ظهور حق در غیر را جالء یا کمال جالیی<br />

و مشاهده حق در غیر را استجالء یا کمال<br />

استجالیی مینامند.‏ اهل عرفان معتقدند که دو<br />

کمال جالیی و استجالیی در انسان کامل جمع<br />

م ی ش ود.‏ انس ان کام ل ه م جام ع صق ع ربوب ی<br />

و عالم خلقی است و هم جامع کمال جالیی و<br />

کمال استجالیی است یعنی انسان حقیقتی است<br />

که حق تعالی،‏ عالوه بر اینکه ظهور تام در او<br />

دارد،‏ ‏)جالء(‏ مشاهده تام نیز در او دارد و خودش را<br />

به طور کامل در او می بیند.‏ ‏)استجالء(‏ مثالً‏ یک<br />

آینه گاهی بخشی از وجود شما را نشان می دهد<br />

و گاهی نیز تمام وجود شما را منعکس می کند.‏<br />

انسان کامل مانند آینه ای است که کل ظهور<br />

حق را نشان می دهد.‏ توجه کنید که انسان<br />

کامل هویت غیبیه را نشان نمی دهد بلکه حق<br />

تعالی را در مقام ظهور،‏ از عالم ماده تا تعین اول،‏<br />

به طور کامل نشان می دهد.‏ به همین دلیل<br />

است که گفته شده؛ انسان به مقام خلیفة اللهی<br />

می رسد.‏ چنین انسانی مسجود مالئکه می شود.‏<br />

نسبت انسان کامل <strong>با</strong> عوالم دیگر<br />

عرفا بحثهای مفصلی در<strong>با</strong>ره نسبت انسان کامل<br />

به عنوان ظهور اتم الهی و مشاهده ی تامه ی<br />

الهی،‏ <strong>با</strong> عوالم دیگر دارند.‏ ایشان معتقدند انسان<br />

کامل غایتی و علت تحقق عالم است.‏ او علت<br />

استمرار عالم است،‏ یعنی خداوند برای انسان<br />

کامل و به واسطه او،‏ ماسوی اهلل را خلق کرده<br />

است.‏ در اینجا وقتی از واسطه صحبت می کنیم،‏<br />

به این معنا نیست که خداوند نیاز به واسطه دارد.‏<br />

علتهای وسط علتهای اعدادی اند.‏ وگرنه هستی<br />

بخش حقیقی خود حق تعالی است.‏ علت استمرار<br />

جهان هستی هم انسان کامل است.‏<br />

ابن عربی در فتوحات،‏ جلد دوم،‏ صفحه ۶۷<br />

می فرماید:‏ ‏»فلعالم کله تفصیل و آدم هو الکتاب<br />

الجامع،‏ فهو للعالم کالروح من الجسد،‏ فالنسان<br />

روح العالم و العالم الجسد ف<strong>با</strong>لمجموع یکون العالم<br />

کله هو االنسان الکبی«‏ ‏-یعنی عالم مثل<br />

جسد و انسان کامل مانند روح این عالم است.‏<br />

مجموع این جسد و روح انسان کبیر نام دارد<br />

‏.جامی در صفحه ۸۹ نقد النصوص می فرماید:‏<br />

‏»االنسان الکامل یدبر امر العالم و یتصرف فیه<br />

بواسطة االسماء الهی«‏ تدبیر امور عالم ‏)به اذن<br />

اهلل(‏ در دست انسان کامل است.‏ انسان کامل به<br />

واسطه اسماء الهی در عالم تصرف می کند.‏ در<br />

شرح قیصری نیز چنین آمده است:‏ ‏»انّ‏ الکامل<br />

هو سبب ایجاد العالم و بقاء العالم و کماالته«‏ این<br />

بیانات در شیعه است،‏ در متون اهل سنت،‏ چنین<br />

ع<strong>با</strong>راتی نیست.‏<br />

در نقد النصوص صفحه ۹۶ می خوانیم که ‏»و<br />

جعل االنسان کامل العین المقصود و الغایت<br />

المطلوب من ایجاد العال«‏ یعنی خداوند انسان<br />

کامل را به عنوان غایت مطلوب،‏ برای ایجاد<br />

عالم قرار داده است.بنابر مطالبی که گفتیم معلوم<br />

می شود که ۱- انسان کامل سبب ایجاد عالم<br />

است.‏ ۲- انسان کامل تدبیرگر و تصرف کننده در<br />

عالم است.‏ ۳- انسان کامل غایت عالم است.‏ به<br />

دلیل اینکه کمال جالیی و کمال استجالیی در<br />

انسان کامل جمع شده است.‏ هنگامی که انسان<br />

کامل،‏ کمال جالیی و کمال استجالیی پیدا کند،‏<br />

به مقام نبوت،‏ رسالت و والیت می رسد.‏<br />

گفتاری از عالمه طهرانی؛<br />

ش ي ع ه؛ ت ج ل ی اس الم راس ت ي ن/‏<br />

خاط ره ای از <strong>دیدار</strong> عالم ه ط ب اط ب ائ ی و ک ربن<br />

عالمه ط<strong>با</strong>ط<strong>با</strong>ئى معتقد بودند كه اس الم راستين در اروپا و<br />

آمريكا نرفته است و شیعه در دنیا معرفی نشده است و چون<br />

اسالم <strong>با</strong> چهره واقعی خود در غرب تجلی ننموده موجب<br />

گرایش آنها به دین اسالم نشده است.‏<br />

به گزارش خبرنگار مهر،‏ مرحوم عالمه آیت اهلل سید<br />

محمدحسین حسینی طهرانی)ره(‏ در کتاب نفیس ‏»مهر تا<strong>با</strong>ن«‏<br />

‏)یادنامه عالمه ط<strong>با</strong>ط<strong>با</strong>یی)ره((‏ مبحثی را در ذیل بخش نخست<br />

کتاب در خصوص عدم اطالع جهان امروز از معارف ناب<br />

اسالمی و لزوم آشنایی مغرب زمین <strong>با</strong> آموزه ها و فرهنگ<br />

اصیل تشیع به عنوان فرقه حقه ناجیه مطرح می نمایند<br />

که ذیال تقدیم نظر خوانندگان می شود:‏<br />

عالمه ط<strong>با</strong>ط<strong>با</strong>ئى معتقد بودند كه اس الم راستين در اروپا و<br />

آمريكا نرفته است؛ زيرا تمام مستشرقينى كه از آنجا براى<br />

تحقيق در اسالم به سرزمينهاى اسالمى آمدهاند،‏ همگى<br />

<strong>با</strong> اهل تسنّن و در ممالك عامّه نشين چه در آفريقا و مصر<br />

و چ ه در س وريا و لبن ان و حج از و پاكس تان و افغانس تان رفت<br />

و آمد داشته؛ و <strong>با</strong>الخصّ‏ در كتابخانههاى معتبر از تواريخ<br />

اهل تسنّن چون ‏»تاريخ طبرى«‏ و ‏»تاريخ ابن كثير«‏ و<br />

‏»سيره ابن هشام«‏ و تفاسير آنان و كتابهاى حديث چون<br />

‏»صحيح«‏ بخارى و تِرمِذى و نسائى و ابن ماجَه و ابن داود و<br />

‏»موطَّ‏ أ«‏ مالك و غيرها استفاده نموده،‏ و آنان را مصادر اسالم<br />

شناسى خود قرار دادهاند؛ و بطور كلّى اسالم را از دريچه و<br />

ديدگاه عامّه به دنيا معرّفى كردهاند و بر اين اساس شيعه<br />

را يك فرقه منشعب از اسالم مىدانند؛ و بنابراين به مصادر<br />

تحقيقى از تفاسير و تواريخ و كتب شيعه در حديث و فلسفه و<br />

كالم عطف نظرى ننمودهاند؛ و روى اين زمينهها شيعه در<br />

دنيا معرّفى نشده است.‏<br />

در حالي كه شيعه فقط،‏ تنها فرقه اي است كه تجلّى گاه<br />

اسالم راستين است؛ و تشيّع،‏ حقيقتِ‏ پيروى از سنّت رسول<br />

خدا كه در واليت متجلّى است،‏ مى<strong>با</strong>شد.‏ شيعه يگانه فرقه<br />

ای است كه به دن<strong>با</strong>ل رسول خدا حركت كرده؛ و قوالً‏ و<br />

عمالً‏ اسالم را در خود تحقّق بخشيدهاند.‏ چون مواضع نقد<br />

و تزييف و غشّ‏ و تحريف،‏ در تواريخ و كتب عامّه زياد است؛<br />

و در آن كتب مطالبى به رسول خدا نسبت داده شده است<br />

كه سزاوار مقام پيامبرى نيست،‏ و عصمت را نيز از آن حضرت<br />

نفى كردهاند،‏ لذا اسالم <strong>با</strong> چهره واقعى خود در غرب تجلّى<br />

ننموده و موجب گرايش آنها بدين اسالم نشده است.‏ وليكن<br />

در شيعه مطلب به خالف است؛ سراسر كتب شيعه،‏ رسول<br />

اهلل را معصوم و از خطا و گناه و لغزشها مصون،‏ و مطالب<br />

خالف مقام پيامبرى را به آن حضرت نسبت نمىدهد.‏<br />

عالوه شيعه،‏ ائمّه طاهرين را معصوم و آنان را سزاوار خالفت<br />

م ىدان د؛ ب ه خالف كت ب عامّ ه از تفاس ير و تواريخ و كتب<br />

حديث كه همه آنها مشحون از جواز واليت غير معصوم،‏<br />

بلكه <strong>امام</strong> جائر بلكه لزوم اطاعت از اوست.‏ و بر همين<br />

اساس خالفت پاك رسول اهلل،‏ تبديل به يك امپراطورى<br />

عظيم نظير امپراطورى ايران و روم گشت،‏ و خلفاى بنى اميّه<br />

و بنى عبّاس <strong>با</strong> چهره خالفت رسول اللهى تمام فجايع و<br />

ق<strong>با</strong>ئح را مرتكب مىشدند؛ روى اين اساس اروپائيان به<br />

اسالم هنوز گرايش پيدا نكردهاند.‏<br />

امّا اگر آنها بدانند و بفهمند كه اين سيره بر خالف سنّت<br />

رسول خداست،‏ و اسالم واقعى براى هدم اساس اين گونه<br />

حكومت‏ ها آمده است؛ به اسالم حتماً‏ مى‏ گروند.‏<br />

شيعه،‏ دين حركت و زندگى است.‏ چون معتقد است كه<br />

حتماً‏ <strong>با</strong>يد <strong>امام</strong> و رهبر امّت زنده <strong>با</strong>شد،‏ و تكامل انسان فقط<br />

به وصول به مقام مقدّس او حاصل مى‏ شود؛ و لذا براى<br />

اين منظور از هيچ حركت و پويائى و عشق دريغ‏ نمى‏ كند.‏<br />

‏]عالمه ط<strong>با</strong>ط<strong>با</strong>یی[‏ مى‏ فرمودند:‏ روزى به ‏]هانری[‏ كربن<br />

گفتم:‏ در دين مقدّس اسالم تمام زمينها و مكانها بدون<br />

استثناء محلّ‏ ع<strong>با</strong>دت است.‏ اگر فردى بخواهد نماز بخواند<br />

يا قرآن بخواند يا سجده كند يا دعا كند،‏ در هر جا كه<br />

هست مىتواند اين اعمال را انجام دهد؛ و رسول اهلل فرموده<br />

است:‏ ‏»جُ‏ عِلَتْ‏ لِىَ‏ االرْضُ‏ مَسْ‏ جِ‏ دًا وَ‏ طَ‏ هُورًا«.‏ ولى در دين<br />

مسيح چنين نيست؛ ع<strong>با</strong>دت فقط <strong>با</strong>يد در كليسا انجام گيرد<br />

و در موقع معيّن؛ ع<strong>با</strong>دت در غير كليسا <strong>با</strong>طل است.‏ بنابراين،‏<br />

اگر فردى از مسيحيان در وقتى از اوقات حالى پيدا كرد،‏ مثالً‏<br />

در نيمه شب در خوابگاه منزل خود،‏ و خواست خدا را بخواند<br />

چه كند؟<br />

او <strong>با</strong>يد صبر كند تا روز يكشنبه،‏ كليسا را چون <strong>با</strong>ز كنند،‏ بيايد<br />

در آنجا و براى دعا در آنجا حضور به هم رساند!؟ اين معنى<br />

قطع رابطه بنده است <strong>با</strong> خدا.‏<br />

كربن در پاسخ گفت:‏ بلى،‏ اين اشكال در مذهب مسيح<br />

هست؛ و الحَ‏ مد هللِ‏ ّ دين اسالم در تمام ازمنه و امكنه و<br />

حاالت،‏ رابطه مخلوق را <strong>با</strong> خالق خود محفوظ داشته است.‏<br />

و ‏]عالمه[‏ فرمودند:‏ اگر در دين مقدّس اسالم انسان حاجتمند<br />

حالى پيدا كند،‏ طبق همان حال و حاجت،‏ خدا را مىخواند؛<br />

چون خدا اسماء حُ‏ سنائى دارد چون غفور و رحيم و رازق و<br />

منتقم و غيرها،‏ و انسان طبق خواست و حاجت خود،‏ هر<br />

يك از اين اسماء را مناسب ببيند؛ خدا را بدان اسم و صفت<br />

ياد مىكند.‏ مثالً‏ اگر بخواهد خدا او را بيامرزد و از گناهش<br />

درگذرد،‏ <strong>با</strong>يد از اسم غَفور و غَفّار و غافِرُ‏ الذَّنْب استفاده كند.‏<br />

امّا در دين مسيح،‏ خدا اسماء حُ‏ سنى ندارد؛ فقط لفظ خُ‏ دا<br />

و إله و أبْ‏ براى اوس ت،‏ بنابراين اگر شما مث الً‏ حالى پيدا<br />

كرديد!‏ و خواستيد خدا را بخوانيد و مناجات كنيد،‏ و او را <strong>با</strong><br />

اسماء و صفاتش ياد كنيد!‏ و <strong>با</strong> اسم خاصّ‏ ى از او حاجت خود را<br />

بطلبيد!‏ چه خواهيد كرد؟<br />

در پاسخ گفت:‏ من در مناجاتهاى خود،‏ ‏»صحيفه<br />

مهدويّه«‏ عليه السّ‏ الم را مىخوانم.‏ عالّ‏ مه مىفرمودند:‏<br />

كربن كِراراً‏ ‏»صحيفه سجّ‏ اديّه«‏ عليه السّ‏ الم را مىخواند،‏<br />

و گريه مى‏ كرد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!