03.02.2016 Views

خاطره دیدار با امام

1986951

1986951

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه | 74 شماره | 5 14 بهمن 94<br />

د د ا شت یا<br />

MEHR NEWSAGENCY<br />

آن کسب می کنیم.‏ آگوستین می گوید مطالعه و تفسیر<br />

طبیعت از مطالعه و تفسیر کتاب مقدس ساده تر است در<br />

نتیجه هرآنچه که از مطالعه طبیعت در می یابیم <strong>با</strong>ید <strong>با</strong><br />

آنچه که از کتاب مقدس می فهمیم همساز شود چرا که<br />

یافتن معنا در طبیعت کار ساده تری نسبت به یافتن معنا<br />

در کتاب مقدس است.‏ رابرت بویل پایه گذار شیمی مدرن<br />

بر این <strong>با</strong>ور بود که علم ورزی در روزهای یکشنبه کار خوبی<br />

است چرا که گونه ای از ع<strong>با</strong>دت است.‏ نیوتن وقت خود را<br />

بین مطالعه الهیات و ریاضی و فیزیک تقسیم می کرد.‏<br />

برشمردن دستاوردهای عمده علمی از سده های میانی<br />

تا زمان فعلی که توسط کشیش ها و روحانیون مسیحی<br />

صورت گرفته کار بسیار ساده ای است و این نشان می دهد<br />

مدعای علم گرایان مبنی بر اینکه <strong>با</strong>ور دینی مانع علمورزی<br />

یا دستاور علمی است،‏ قابل دفاع نیست.‏ همچنین <strong>با</strong>ید<br />

یادآوری کنم که بین مخالفان گالیله روحانیون و عوام دیده<br />

می شدند در حالی که موافقان او دانشمندان و الهیات دانان<br />

بودند.‏ برخی از اعضای کلیسا و اساتید سکوالر او را نقد کردند،‏<br />

یسوعی ها برای جشن گرفتن موفقیت گالیله در رم او را به<br />

مراسم شام دعوت کردند و برای او جشن گرفتند.‏ خب این<br />

افراد را در کدام یک از کمپ هایی که دریپر و وایت معرفی<br />

کردند <strong>با</strong>ید قرار دهیم؟ این افراد هم دیندار بودند و هم<br />

دانشمند،‏ نه بنیادگرا بودند و نه علم گرا.‏ دریپر و وایت رده<br />

بندی هایی که در دوران خودشان شکل گرفته بود را برای<br />

گذشته به کار بردند،‏ و این ایده را مطرح کردند که در تمام<br />

طول تاریخ دو کمپ رقیب وجود داشته اند،‏ و بدین شکل<br />

وانمود کردند دین و علم به لحاظ ماهوی <strong>با</strong> یکدیگر در<br />

تعارض بوده اند در حالی که چنین نبوده است.‏<br />

نکته جالب این است که آنها از شیوه ای استفاده کردند<br />

که به طور مشخص دینی است.‏ آنها فهرستی از شهیدان<br />

علم درست کردند که برونو،‏ گالیله و راجر بیکن بین آنها<br />

بودند.‏ همچنین کتاب زیست نامه ای از اصالح گران بی<br />

گناه،‏ پیامبران و غیبگویان برای کمپ علم درست کردند.‏ به<br />

ع<strong>با</strong>رت دیگر آنها دانشمندان را به شکل کشیش قالب گیری<br />

کردند.‏ افرادی که از عصر روشنگری سعی کردند حقیقت را<br />

از طریق کتاب مقدسِ‏ علم و پیشرفت به افراد جامعه نشان<br />

دهند و در این راه <strong>با</strong> تاریکی و جهل پاگانها-‏ که این <strong>با</strong>ر<br />

روحانیت مسیحیت است - م<strong>با</strong>رزه کردند.‏ به طور خالصه<br />

این افسانه در<strong>با</strong>ره خاستگاه علم <strong>با</strong>عث شد علم به عنوان<br />

دینی جدید در نظر گرفته شود.‏ افسانه خاستگاه علم در قلب<br />

علم گرایی قرار دارد.‏ تجربه شخصی من این است که زیر<br />

سوال بردن افسانه خاستگاه علم نزد افرادی که به علم<br />

گرایی ایمان دارند خطرناک است.‏ علم گرایان به اعتراف<br />

خودشان آموزش تاریخی نداشته اند و به افسانه خاستگاهی<br />

که به آن اشاره کردم <strong>با</strong>ور دارند و هیچ شواهدی را علیه این<br />

<strong>با</strong>ور نمی پذیرند.‏ بنابراین <strong>با</strong>ید گفت که علم گرایی نه تنها<br />

یک نوع دین است بلکه همچنین نوعی بنیادگرایی است.‏<br />

روایت دریپر و وایت <strong>با</strong> تمایلی که در سده نوزدهم وجود<br />

داش ت و دانش مندان را نابغ ه های ی من زوی و س رکوب ش ده<br />

نشان میداد،‏ همخوانی داشت.‏ این نگاه بدین شکل به<br />

دانشمندان،‏ هنرمندان و موسیقی دانان در دوره های مختلف<br />

تاریخی وجود دارد،‏ و لو شواهد تاریخی علیه این نوع<br />

نگرش <strong>با</strong>شد.‏ به عنوان مثال،‏ <strong>با</strong>وری وجود دارد که موتسارت<br />

منزوی بود و مراسم دفن و کفن او مراسمی بود که برای<br />

افراد محروم برگزار می شد در حالی که مراسم کفن و دفن<br />

او به گونه ای متداول از این مراسم برای طبقه متوسط بود<br />

یا هنرمندان را به گونه ای نشان می دهند که گویی غیب<br />

گویانی بودنند که <strong>با</strong> فقر سر و کله می زدند و سرکوب شده<br />

بودند در حالی که اغلب هنرمندان آثار هنری خود را به<br />

واسطه حامیان مالی ای که داشتند خلق می کردند.‏ این<br />

نگرش درر مورد کریستف کلمب و ایده ‏»منحصر به فرد«‏ او<br />

در <strong>با</strong>ب گرد بودن زمین نیز وجود دارد،‏ و گفته می شود که<br />

الیهات دانان <strong>با</strong> او مخالفت کردند.‏<br />

این افسانه توسط واشنگتن اروینگ – نویسنده آمریکایی –<br />

ساخته شد و دریپر و وایت آن را به عنوان واقعیتی تاریخی<br />

در آثار خود به کار گرفتند.‏ در واقع این <strong>با</strong>ور غلط که قبل<br />

از کریستف کلمب افراد بر این <strong>با</strong>ور بودند که زمین صاف<br />

است در رمانی که واشنگتن اروین در دهه ۲۰ سده هجدهم<br />

نوشت،‏ ریشه دارد.‏ حتی در روم <strong>با</strong>ستان هم افراد به صاف<br />

بودن زمین <strong>با</strong>ور نداشتند.‏ سکه هایی از آن زمان وجود دارد<br />

که ایتالیا را به عنوان برجسته ترین کشور جهان به روی<br />

کره زمین نشان می دهد.‏ واقعیت این است که کریستف<br />

کلمب توسط برخی از هم عصران خود به چالش کشیده<br />

شد و برخی از مخالفان او هم از قضا الهیات دانان بودند.‏ در<br />

واقع مخالفت آنها <strong>با</strong> ایده کریستف کلمب بود که اگر به<br />

سمت غرب حرکت کند به چین می رسد،‏ و می گفتند که<br />

تخمین او در مورد اندازه کره زمین دقیق نیست.‏<br />

قطر زمین <strong>با</strong> دقت <strong>با</strong>الیی در دوران <strong>با</strong>ستان متاخر تخمین زده<br />

شده بود،‏ ودر سفرهایی که توسط اعضای فرقه فرانسیسکن<br />

در سده سیزدهم انجام شده بود به خوبی فاصله بین شرق<br />

آسیا <strong>با</strong> اروپا - در سفری که از شرق به غرب داشتند-‏ را<br />

تخمین زده بودند.‏ <strong>با</strong> توجه به این دو نکته اندیشمندان و<br />

الهیات دانان دوران کریستف کلمب به درستی اعالم کردند<br />

که اگر از اسپانیا به سمت غرب حرکت کنید دورترین<br />

مکانی که به آن خواهید رسید چین است و غیرممکن است<br />

که کشتی ها بتوانند غذای کافی برای این سفر را <strong>با</strong> خود<br />

حمل کنند.‏ تخمین کریستف کلمب در مورد اندازه زمین<br />

کمتر از اندازه واقعی آن بود،‏ و هنگامی که به کارائیب رسید<br />

فکر می کرد دقیقا جایی است که ژاپن قرار دارد.‏<br />

همه ما داستان هایی در مورد نوابغی که علیه سرکوب<br />

ها قیام می کنند و به موفقیت می رسند را دوست داریم،‏<br />

تا حدودی به این دلیل که خود را نوابغی می دانیم که ما<br />

را نفهمیده اند و به توانایی هایمان بی توجهی شده است.‏<br />

در سده نوزدهم مفهوم ‏»دانشمند حرفه ای«‏ ظهور کرد،‏<br />

دانشمندان در این دوران دن<strong>با</strong>ل یافتن جایگاه اجتماعی بودند.‏<br />

در سده نوزدهم واژه دانشمند )scientist( به تازگی ضرب<br />

شده بود.‏ می دانیم که این واژه دقیقا توسط چه کسی،‏<br />

در چه زمانی و به چه منظوری ضرب شده است.‏ در ابتدا<br />

این واژه به شکل طنز به کار گرفته شد و همانطور که هنر<br />

،)science( داریم از روی واژه علم )artist( و هنرمند )art(<br />

دانشمند ‏)‏scientist‏(هم درست شد.‏<br />

در آن دوران این ع<strong>با</strong>رت خیلی خنده دار بود ولی بعدها<br />

این واژه جایگاه خود را پیدا کرد.‏ خیلی جالب است که<br />

ژورنال نیچر )Nature( تا سال ۱۹۲۴ از منتشر کردن واژه<br />

scientist خودداری می کرد،‏ چرا که آن را واژه ای جدید و<br />

عامیانه آمریکایی می دانست،‏ در حالی که این واژه در سال<br />

۱۸۳۳ توسط ویلیام هیول Whewell( )William ضرب<br />

شده بود.‏ در این دوران افراد بسیار کمی وجود داشتند که<br />

بتوان آنها را دانشمندان حرفه ای نامید – یعنی افرادی که<br />

به خاطر پژوهش های علمی خود استخدام شوند و حقوق<br />

بگیرند.‏<br />

دانشگاهها بر علوم مقدماتی تمرکز داشتند و امکان وجود<br />

دانشمند امری بود که در حال شکل گیری و پذیرفته شدن<br />

بود.‏ دانشگاه جانز هاپکینز <strong>با</strong> احداث دوره دکترای علوم در<br />

سال ۱۸۷۶ اولین دانشگاه آمریکا بود که جایگاهی برای علم<br />

در دانشگاه ایجاد کرد.‏ بنابراین اغلب افرادی که به مطالعه<br />

طبیعت می پرداختند آماتور به حساب می آمدند،‏ افرادی<br />

بودند که اوقات فراغت و امکانات مالی الزم را برای پیگیری<br />

چنین خواسته هایی را داشتند.‏ در نتیجه جایگاه اجتماعی<br />

دانشمندان چندان پایدار و مشخص نبود.‏ دانشمند که بود؟<br />

چه می کرد؟ کجای جامعه قرار داشت؟ چه چیزی اعت<strong>با</strong>ر<br />

و اقتدار او را تضمین می کرد؟ جایگاه و اقتدر طبقه روحانیت<br />

طی سده ها تثبیت و پذیرفته شده بود ولی دانشمندان<br />

نوظهور چنین جایگاهی نداشتند.‏<br />

در نتیجه دانشمندان سده نوزدهم می <strong>با</strong>یست هویتی برای<br />

خود خلق می کردند،‏ تا جایگاهی ثابت و بلندمرتبه در جامعه<br />

پیدا کنند.‏ دریپر و وایت و بسیاری دیگر از هم عصران<br />

آنها – البته به هیچ عنوان نمی توان گفت همه آنها –<br />

این کار را <strong>با</strong> خلق اقتداری جدید انجام ندادند،‏ بلکه این کار<br />

را <strong>با</strong> تصاحب کردن اقتدار تثبیت شده دین انجام دادند.‏<br />

این حرکت استراتژیک به واسطه سکوالر شدن دولت ها<br />

که در همان زمان در جریان بود تسهیل شد.‏ یک مثال<br />

برای این قضیه اتحاد ایتالیا بود،‏ پس از آن گاری<strong>با</strong>لدی تمام<br />

سرزمین های پاپ را تسخیر کرد و دولتی سکوالر تشکیل<br />

داد.‏ دانشمندان در تثبیت جایگاه خود در جامعه چنان موفقیتی<br />

کسب کرده اند که در حال حاضر آنها به عنوان مرجع<br />

اقتدار در بسیاری از زمینه ها شناخته می شوند.‏ طبیعتا چنین<br />

<strong>با</strong>زتولید و <strong>با</strong>زتعریف اقتدار اجتماعی به تعارض هایی می<br />

انجامد.‏ بدین شکل تاریخ هایی که دریپر و وایت نگاشته<br />

اند - حتی <strong>با</strong> اینکه به لحاظ تاریخی اعت<strong>با</strong>ری نداشتند - به<br />

نقشه کلی آینده تبدیل شدند.‏ م<strong>با</strong>رزه برای اقتدار اجتماعی<br />

زیربنای نزاع ‏»تعارض بین دین و علم«‏ را تشکیل می دهد.‏<br />

بگذارید جایگاه و نقش علمگرایی در زمان فعلی را بررسی<br />

کنیم.‏ در سی سال گذشته دیدگاههای علم گرایانه به شکل<br />

گستردهای <strong>با</strong>زنشر و ترویج می شوند و طرفداران آن در حال<br />

ازدیاد هستند.‏ طرفداران علمگرایی این قضیه را شاهدی<br />

بر پیشرفت پوزیتیویستی از نوع آگوست کنتی می دانند.‏ از<br />

نظر آنها افراد بیشتری به نور و خوبی دست یافته اند و<br />

این استق<strong>با</strong>ل از دیدگاه آنها را تبیین می کند.‏ از طرف دیگر<br />

استق<strong>با</strong>ل به علمگرایی <strong>با</strong> شکل گیری بنیادگرایی در هر سه<br />

دین ابراهیمی همزمان شده است.‏<br />

وقتی به این واقعیت توجه میکنیم متوجه میشویم که<br />

چرا روشها و ادعاهای طرفداران علمگرایی <strong>با</strong> بنیادگرایان<br />

دینی ش<strong>با</strong>هت دارد و به خاستگاههای مشترک آنها نیز پی<br />

میبریم.‏ بنیادگرایی مسیحی در دهه ۲۰ سده بیستم در<br />

آمریکا شکل گرفته است.‏ خاستگاه آن <strong>با</strong> توجه به گسترش<br />

شهرنشینی،‏ صنعتی شدن،‏ افزایش مهاجرت ‏)به خصوص<br />

مهاجران یهودی و کاتولیک(‏ و تغییر موضع الهیات پروتستان<br />

که قبل از آن نظریههای علمی مانند فرگشت را پذیرفته<br />

بود،‏ قابل تعریف است.‏ بنیادگرایی توسط افرادی که اغلب<br />

در جوامع جنوبی و مرکز غربی روستایی آمریکا زندگی<br />

میکردند احیا شد.‏ آنها احساس می کردند تغییراتی که<br />

ایجاد شده جایگاه اجتماعی آنها را سلب کرده است،‏ به<br />

آنها بی توجهی میشود و حتی مورد حمله قرار گرفته اند.‏<br />

آنها به یک <strong>با</strong>ره متوجه شدند آمریکا جایی که فکر<br />

میکردند نیست،‏ شبیه وطن آنها نیست و آنها دیگر از نظر<br />

اجتماعی وسیاسی اقتداری ندارند.‏ بنابراین آنها جایگاه خود<br />

را در جامعه در خطر میدیدند.‏ افرادی که از این وضعیت<br />

خشمگین بودند گروههای متحدی تشکیل دادند و <strong>با</strong> ذهنیت<br />

دوران جنگهای صلیبی،‏ به مقابله <strong>با</strong> علم پرداختند.‏ دوران<br />

اوج بنیادگرایی در دهه ۲۰ سده بیستم میالدی بود و تا<br />

حدود زیادی در دهه های ۳۰ و ۴۰ کمرنگ شد ولی در دهه<br />

۶۰، هنگامی که تصمیم گرفته شد که کتابهای درسی<br />

در مدارس آمریکا را به طور کلی <strong>با</strong>زبینی کنند،‏ دو<strong>با</strong>ره اوج<br />

گرفت.‏ همانند گذشته افراد روستایی معرفی م<strong>با</strong>حث جدید<br />

در کتابهای درسی مدارسشان – به خصوص درس های<br />

زیست شناسی و فرگشت – را به عنوان تعرض به خود<br />

تفسیر کردند که از دست دادن جایگاه مرکزی خود در<br />

جامعه آمریکا را به آنها یادآوری میکرد.‏ بنیاد گرایی مذهبی<br />

همواره <strong>با</strong> حس ناامنی اجتماعی و سیاسی شکل میگیرد.‏<br />

این قضیه در مورد ظهور بنیادگرایی در اسالم و یهودیت نیز<br />

صادق است.‏<br />

نکته جالب این است که جایگاه و اقتدار علم نیز در نسل<br />

گذشته به همین شکل متزلزل شده و زیر سوال رفته<br />

است.‏ ظهور نقدهای پستمدرن به علم و مدعاهای آن که<br />

به ‏»جنگ علم«‏ در دهه های ۸۰ و ۹۰ انجامید،‏ اقتدار علم<br />

و ادعایش مبنی بر عینیت و نقش آن در جامعه را به چالش<br />

کشید.‏ عالوه بر آن،‏ عموم مردم از ناتوانی علم برای به<br />

ارمغان آوردن صلح و موفقیت ‏)که علم ادعای آن را داشت(،‏<br />

آلودگی های محیط زیستی،‏ ز<strong>با</strong>له های شیمایی و اتمی<br />

ناراضی بودند،‏ اینها در کنار فرهنگ عقل ستیزی آن دوران،‏<br />

همگی به تضعیف جایگاه علم و متعاق<strong>با</strong> جایگاه دانشمندان<br />

که از اواخر سده نوزدهم برای بدست آوردن آن تالش کرده

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!