خاطره دیدار با امام
1986951
1986951
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
یا د د ا شت<br />
MEHR NEWSAGENCY<br />
صفحه | 63 شماره | 5 14 بهمن 94<br />
م قای س ه وضع ط ب ی ع ی در اندیشههای هابز، الك و روسو<br />
نویسنده: سیدحسین <strong>امام</strong>ی<br />
در این یادداشت وضع طبیعی در اندیشه<br />
های هابز، الك و روسو <strong>با</strong> هم مقایسه می<br />
شود.<br />
توماس هابز)۱۵۸۸-۱۶۷۹( ع<strong>با</strong>رت وضع<br />
طبیعی را در دو معنای متفاوت به كارمی<br />
برد: یكی در معنای عام آن كه اشاره به<br />
نبود كلی هرگونه جامعه انسانی دارد و دوم<br />
در معنایی خاصتر كه به سادگی اشاره ای<br />
به نبود حاكمیت جامعه مدنی است. او در<br />
فلسفه سیاسی خود می كوشد تا اث<strong>با</strong>ت<br />
كند در وضع طبیعی، هر فرد منافعی دارد<br />
كه <strong>با</strong> منافع دیگران در تضاد است. بنابراین،<br />
هركس مجازاست كه پیش از آنكه مورد<br />
حمله قرار گیرد به همسایگان خود حمله<br />
كند. از این رو، وضع طبیعی وضع جنگی<br />
مستمر برای هر انسان علیه دیگری است.<br />
هاب ز ب ا ترس یم ای ن حال ت، س نت زمان ه را<br />
شكسته و اظهار داشت كه در وضع طبیعی<br />
هیچ گونه اساس و پایه اخالقی وجود<br />
نداشته است البته این نظر هابز بدان معنا<br />
نیس ت ك ه در وض ع طبیع ی هم واره جن گ<br />
و ستیز برپا می شود، بلكه تنها بدین<br />
معناست كه شرایط جنگ مهیاست.<br />
این جنگ و ستیز ناشی از سه اصل موجود<br />
در طبیعت بشری است:<br />
۱- رقابت<br />
۲- اختالف<br />
۳- شهرت.<br />
اصل نخست انسانها را برای كامیابی مهاجم<br />
می كند. دومی، انسانها را برای صیانت<br />
مهاجم می كند و سومی، انسانها را وامی<br />
دارد تا برای شهرت به خشونت دست<br />
بزنند. بدین ترتیب گروه نخست از خشونت<br />
برای سلطه یابی بر دیگران و گروه دوم از<br />
آن برای دفاع از خود و گروه سوم نیز برای<br />
كسب منزلت و شأن و مقام از آن استفاده<br />
می كنند.<br />
ب ه نظ ر هاب ز، وض ع طبیع ی بی ش از آنك ه<br />
مفهومی تاریخی <strong>با</strong>شد، ابزاری تحلیلی است.<br />
او همانند دیگر نظریه پردازان سیاسی بر آن<br />
است كه جایگاه انسان در وضع طبیعی،<br />
عمالً شرایطی را فراهم می كند كه او در<br />
پی تعیین فواید اقتدار سیاسی از طریق<br />
روشن كردن خطرات آن در نبود این اقتدار<br />
است. پیش از هابز، نظریه پردازان دیگر<br />
در<strong>با</strong>ره چگونگی رفتار <strong>با</strong> انسان در برابر<br />
شرایط پیش آمده، بحث كرده اند، اما<br />
مفهوم وضع طبیعی هابز صرفاً یك فرضیه<br />
تاریخ ی نیس ت بلك ه ی ك تحلی ل منطق ی<br />
است از اینكه هر شخص عقالنی درشرایط<br />
نبود شناخت در<strong>با</strong>ره زندگی پس ازمرگ و در<br />
شرایط فقدان اقتدارسیاسی موجود كه قادر<br />
به ایجاد و نظم <strong>با</strong>شد، چگونه <strong>با</strong>ید رفتاركند.<br />
او دست كم به دو دلیل از وضع طبیعی<br />
سخن می گوید: اول آنكه جامعه انسانی<br />
برای فرد انسانی امری طبیعی نیست.<br />
طبیعی، بدان صورت كه جامعه جانوران<br />
مثل مورچگان و یا زنبوران، برای هر<br />
مورچه یا زنبوری طبیعی است. دالیلی<br />
كه اقامه می كند، چنین است:۱- جامعه<br />
های انسانی محصول كار طبیعت نیستند،<br />
بلكه محصوالتی تصنعی هستند كه به<br />
دست انسانها ساخته شده اند. ۲- هیچ فرد<br />
و یا گروهی از انسانها به لحاظ طبیعت خود،<br />
اقتداری بر دیگر افراد یا گروه انسانی<br />
ندارند. به سخن دیگر، اقتدار از سوی<br />
طبیعت اعطا نمی شود، بلكه از طریق<br />
قرارداد و توافق انسانها، <strong>با</strong> استفاده از عقل<br />
حاصل می شود. این دلیل دوم، دربحث<br />
در<strong>با</strong>ره مفهوم وضع طبیعی، برای آن است<br />
كه نشان دهد انسانها به حكم عقل جامعه<br />
های انسانی را ایجاد می كنند و در این راه<br />
به افراد و یا گروه هایی اقتدار می دهند.<br />
هابز می كوشد برای روشن شدن این<br />
مطلب ثابت كند كه وضع طبیعی وضع<br />
نامالیم و خطرناك است. بنابراین می<br />
توان گفت كه از نظر هابز وضع طبیعی<br />
برای انسانها، طبیعی است اما عقالنی<br />
نیست. حال آنكه جامعه، عقالنی است<br />
اما طبیعی نیست اما می توان تضاد<br />
میان عقل و طبیعت را برطرف كرد، زیرا<br />
بشرموجودی عقالنی است. <strong>با</strong> این حال،<br />
طبیعت غیرعقالنی انسان، همواره او را به<br />
سوی وضع طبیعی سوق می دهد. بنابراین،<br />
وجود وضع طبیعی یك تهدید مستمر و<br />
واقعی است كه <strong>با</strong>ید به قوت عقل <strong>با</strong> آن<br />
م<strong>با</strong>رزه كرد.<br />
از نظر هابز، مالک مالكیت در وضع طبیعی،<br />
به واسطه قدرت شخص در به دست آوردن<br />
و حفظ آن سنجیده می شود. ما تنها زمانی<br />
مالك چیزی هستم كه قدرت به دست<br />
آوردن آنرا داشته <strong>با</strong>شیم و از همین قدرت<br />
بتوانیم برای نگهداری آن استفاده كنم.<br />
در وضع طبیعی، مفهومی چون درست و<br />
نادرست، حق و <strong>با</strong>طل و یا عدالت و بی<br />
عدالتی وجود ندارد اما هر كس دارای<br />
وظیفه طبیعی است تا هر آنچه را كه<br />
فكر می كند برای سعادتش الزم است<br />
انجام دهد. بدین ترتیب، بشر برای سعادت<br />
مستمر زندگی خود می كوشد و در این راه<br />
ممكن است شرایطی به وجود آید كه<br />
حتی زندگی خود را از دست دهد. انسانها به<br />
گونه ای طبیعی، ازمرگ رویگردان ان د و از<br />
ای ن رو، در وض ع طبیع ی ك ه در واق ع وض ع<br />
جنگی است <strong>با</strong> هراس رو در رو هستند.<br />
وضع طبیعی جنگی <strong>با</strong> چنین سرانجامی، هر<br />
مرد عاقل را وا می دارد كه در پی شرایطی<br />
بهتر و خواهان صلح <strong>با</strong>شد. این نسخه<br />
عقالنی كه خود مستلزم ابزاری برای حفظ<br />
و تأمین هدف بنیادی انسان برای سعادت<br />
خود است، از سوی هابز به عنوان قانون<br />
كلی و یا آموزه عقل خوانده می شود. هابز<br />
این وضع را نخستین قانون طبیعت نیز می<br />
نامد. قانون طبیعت <strong>با</strong> حقوق طبیعی متفاوت<br />
است. حق طبیعی امری است كه ما برای<br />
حفظ سعادت خود از آن بهره می بریم و یا<br />
كاری است كه می خواهیم آزادانه انجام<br />
بدهیم اما قانون طبیعت، راهنما و یا قانون<br />
كلی است كه بر پایه عقل پی ریزی شده<br />
است و انسان به واسطه آن، از کارهایی که<br />
برای زندگی او ویرانگر و خطرناك اند، منع<br />
می شود.