13.02.2017 Views

صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی

این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.

این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

ص د ا ی<br />

ا زخ ا ک س <br />

م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />

ق ا د ر م را د ی<br />

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />

ناگÖان ، ناگÖان ‎7‎یا‎7‎وی اورا ت|ان داد:‏<br />

» ‎7‎ای م‎5‎زاصادق،‏ آ‎7‎ای م‎5‎زاصاد ق،‏ م‎5‎زاصادق!‏ «<br />

بھ خودش گفت:‏<br />

» چھ گپ است خدایا؟ «<br />

دروازه کوچھ رابھ شدت م‎5‎‏‘دند.‏ حت€‏n قرضداران آمده اند.‏ شایداین باردستھ جمÇ‏„‏ وخشمناک.‏<br />

از جابرخاست.‏ عقب iلک‎5‎ن آمدوازگوشھ ‏ی بھ کوچھ ن‎6‎اه کرد.‏ ‏”‏eب،‏ ایÛ‏×ا کß‏×ا اسRند؟ مردم<br />

کوچھ ‎7‎مھ دیوانھ وار خشمگ‎5‎ن شده اند؟ خدایا...‏<br />

سرش چرخید.‏ ‎¹‎شت iلک‎5‎ن افتاد.‏ چوØ‏×ا ی سقف،‏ دیوار ‎7‎ا،‏ المارâ‏×ا و ‎7‎مھء اشیای اتاق<br />

چرخیدند.‏ از‎7‎رسو،‏ ازسقف،‏ ازکنج وکنارخانھ،‏ ازتاقچھ ‎7‎ا،‏ گژدمÖاب‎5‎ون شده وPھ<br />

‎7‎رسومیدوOدند.‏ چشمÖاش تارOک شدند.‏ سÇ‏„‏ میکردتابفÖمد آà‏×ای کھ عقب درکوچھ آمده اند،‏<br />

چھ میگوOند:‏<br />

» iاiا صادق،‏ بیاکھ بچھ ‎7‎ایت دنیاراخراب کردند!‏ «<br />

فÖیمدکھ گپ ازچھ قرار است و£عدبھ درس–‏n Wشmید کھ آà‏×ادیگرچھ گفتند.‏ صرف iلمھ ‎7‎ای رااز<br />

میان ‎7‎یا‎7‎وی آà‏×ا تواWست ‏ˆشنود:‏<br />

» دزدی،‏ خون،‏ کشتھ،‏ بیاور پولÖارا.‏ دخت،‏ بچھ ‎7‎ایت،‏ برآ،‏ ازخانھ!‏ «<br />

دیگرتوان شmیدن رانداشت.‏ بایک حرکت ازجاش برخاست.‏ احساس کردکھ سرش میچرخد.‏<br />

‎7‎یا‎7‎وی مn€×á درگوشÖاش طن‎5‎ن افگنده بود.‏ توفاWی درون گوشÖاش میغرOد.‏ میان مغزش<br />

زلزلھء دوامداری رخ داده بود.‏ دردروWش آ¬شفشان عظی€‏n منفجرشده بود.‏ بھ ‎7‎رسو کھ میدید،‏<br />

گژدمÖا میدوOدند،‏ روی ‏›†افÖا،‏ روی دیوار‎7‎ا.‏ ناگÖان متوجھ شد،‏ ‎7‎مان دخ‏iی کھ درخواب دیده<br />

بود،‏ وسط اتاق افتاده است.‏ گژدمÖابرسرو روش وسراپاش میدوOدند.‏ دخک زاری کنان دست<br />

وtام‎5‎‏‘د وجیغ میکشید:‏<br />

- 110 -<br />

» م‎5‎زاصادق،‏ م‎5‎زاصادق!‏ «<br />

م‎5‎زاصادق ح‎5‎ان بودکھ چھ کند.‏ بھ ‎7‎رسوکھ میدید،‏ روی زمینھ ‎7‎ای آب‎5‎نگ گژدمÖادردوش<br />

بودند.‏ ‎7‎مھ جا و‎7‎مھ چ‎5‎‏‘‏ آب‎5‎نگ شده بود.‏ در‎7‎مھ جا،‏ روی ‎7‎مھ چ‎5‎‏‘،‏ روی فرشÖا،‏ دیوار‎7‎ا<br />

واشیای اتاق،‏ پرده ‎7‎ای نازک آب‎5‎نگ ‎7‎موارکرده بودند.‏ درزOراین پرده ‎7‎ا گژدمÖا میدوOدند.‏<br />

دخک ‎7‎نوز نمرده بود واورانالھ کنان صدامیکرد:‏<br />

» م‎5‎زاصادق!‏ «

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!