صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
- TAGS
- sadaai
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ص د ا ی<br />
ا زخ ا ک س <br />
م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />
ق ا د ر م را د ی<br />
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />
»<br />
7ر›†ظھ خیال میکردکھ تفنگداراWی داخل م:شوند. ازآمدن تفنگداران 7را¢no دردل نداشت.<br />
تنها ازاین موضوع میسید کھ تفنگداران پول و زOورا¬ی را کھ اوازاین خانھ بھ قیمت کشن سھ<br />
آدم بھ دست آورده بود، ازاوخوا7ند گرفت وناگزOرPادستهای خا…„ برخوا7د گشت.<br />
حالاتنفس براش ک€n راحت شده بود. دیگرنفسش بندنمیامد. اماازتارO|ی میسید. تارO|ی<br />
براش ترس آور بود. بهدیداف|ارترسناک وخیالات و7م انگ5‘راازذm7ش دورکند. تصمیم گرفت<br />
روی موضوع 7ای ترس آور فک نکند، بھ خودش گفت:<br />
بازکم کم خرافا¬ی م:شوم. «<br />
میکوشیدبھ خودش بقبولاندکھ 7یچ گnÓ رخ نداده است. دنیا آرام است. فقط سھ نفر مرده اند.<br />
تنها یک نفرسھ نفررابھ قتل رسانده است. کشتھ شدن آنهاحادثھء بزرFی ن:ست، در7مھ<br />
جاآدمها، آدمهای رامیکشند. واقعھء غ5مقبھ ی ن:ست. آیا اودراین چهل سال زنده گ:ش، مرگ<br />
ومردن، کشن وکشتھ شدن راکمدیده بود؟ آنهای کھ 7زاران نفررابھ Fلولھ وPم میUندند، اخ€n<br />
برt:شاWی نمیاورند، نمیسند. رنگ صورت شان دگرگون نم:شود.، دستهای شان نمیلرزند.<br />
شادوخندان در پرده 7ای تلوOزOون ظا7رم:شوندوPا افتخارلب بھ ®Iن میگشایند. مثل این کھ<br />
چند دانھء شطرنج را ازروی تختھ انداختھ باشند. مثل این کھ پرنده 7ای راش|ار کرده باشند.<br />
برآنها 7یچ حادثھ ی غ5 مقبھ ی پ:ش نم:شود و... و.... وحالا نباید زOرPارخرافات واف|ارترسناک<br />
رفت. اگرآدمکشهابھ سرنوشت بدی دچارم:شدند، حالاآدمکشهای کھ اوم:شناخت، بھ آن حال<br />
باä„ نمیماندند. چ5‘مه€n ن:ست، صرف سھ نفررا کشتھ است، درچند ثانیھ.<br />
دخجوان یادش آمدکھ حالاجسدش نزدیک زOنھ 7ادرد7ل5‘ افتاده بود، وق–n اوراکشت، دلش بھ<br />
او سوخت. اگراوامشب دراین خانھء نحس نمیبود، کشتھ نم:شد. زنده میماند.<br />
ناگزOرشدتااورا7م بکشد. 7ن6امی کھ اوPا شmیدن صدای دوFلولھء او…„ کھ پدرومادرش رانقش<br />
زم5ن ساختھ بودند، اززOنھ 7ا پای5ن نمیامد، کشتھ نم:شد. ای iاش دخک از7مان مV‘ل بالا<br />
میگرOخت.<br />
تارO|ی، تارO|ی وحشRناک بود. 7یچوقت این طورازتارO|ی نسیده بود. بهدیدکھ چراغ اتاق<br />
راروشن کند. برخاست وچراغ را روشن کرد. باخوWسردی پرده 7ای iلک5ن راکشیدتاتارO|ی ب5ون<br />
بھ نظرش نخورد.<br />
- 132 -