صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
- TAGS
- sadaai
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ص د ا ی<br />
ا زخ ا ک س <br />
م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />
ق ا د ر م را د ی<br />
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />
میلرزOد. تصمیم داشت آن چھ رادلش میخواست، انجام د7د. فکرکرد آن چھ کھ واقع شدWی<br />
بود، حالابایدآغازمییافت. بھ نظرش آمدکھ توفان بزرگ وزلزلھء n–I® دراطرافش آغازمییابند.<br />
خوWش بھ جوش آمده بود. کnop دردلش با سراسیمھ Fی میªسید:<br />
تاغھ بگوچھ کنم. تاغھ بگوچھ کنم؟ «<br />
مردمسJ¼ نزدیکش آمدواز بازوش کشید:<br />
- 19 -<br />
»<br />
» بروOم. «<br />
تاغھ گفت:<br />
» نم5وم. «<br />
»<br />
»<br />
»<br />
»<br />
»<br />
مردمسJ¼ باردیگرPازوش را کشید:<br />
» می?مت! «<br />
جواWی کھ قلم وiاغذبھ دسRش بود، تم§Iرآم5‘گفت:<br />
پدرت را7م می?یم، میداWی؟ پدرت را... «<br />
تاغھ کھ حالش iاملاً دگرگون شده بود، جیغ زد:<br />
ازtدر گپ نزن، نمیتوانیدمرا ب?ید، نمیتوانید! «<br />
بدWش داغ شد. سراپا میلرزOد. بھ تفنگ ن6اه کرد. بھ کمرPندپرمرمی مردمسJ¼ نگرست. کnop در<br />
دلش گفت:<br />
بایدآغاز کnq، حالاوقت آن رسیده است. «<br />
مرگ وزندان یادش آمد. فکرکرد. اگرPادستان خا…„ بھ آنهاحملھ کند، iارPدی خوا7د شد. بھ<br />
ذm7ش گشت:<br />
Wی، این طوردرست ن:ست. «<br />
جوان تم§Iرکنان گفت:<br />
» 7نوزازدنیا بیخ?اس–n، بیا باما تابداWی کھ روزنامھ چ:ست. «<br />
تاغھ خودش راحق5وزPون یافت. نمیتواWست این 7مھ حقارت وا7انت را تحمل کند. فرOادی<br />
ت|اWش داد:<br />
تاغھ شروع کن! «<br />
دستها وPازواWش £ی اختیارمیجنUیدند. ن5وی تازه ی دروجودش بیدار م:شد. میخواست شروع<br />
کند. بھ خودش گفت: