13.02.2017 Views

صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی

این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.

این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ُ<br />

ص د ا ی<br />

ا زخ ا ک س <br />

م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />

ق ا د ر م را د ی<br />

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />

نالھء دردآلودزن ‎7‎مسایھ ‎7‎ر›†ظھ شmیده م:شد.‏ ترس ودلÖرهء کشنده ‏ی پ‎5‎مردرا میازرد.‏ با<br />

بیص?ی ‎7‎ر›†ظھ انتظارآمدن کمپ‎5‎ش راداشت.‏ با زPاخودش اندشید:‏<br />

اگرچاره ندارد،‏ بھ شفاخانھ می?یم.‏ «<br />

صدای آوازخواWی ازدور‎7‎ابھ گوش رسیدکھ باسوزوگدازدردآلودی آ‎7‎نگ معمول مراسم عرو¢‏no<br />

را میخواند:‏<br />

بیاکھ بروOم ازاین ولایت من وتو<br />

آ‎7‎ستھ برو ماه من آ‎7‎ستھ برو<br />

تودست مرابگ‎5‎ومن دامن تو»‏<br />

صدای آوازخوان دوPاره درiام سکوت وتارO‏|ی شب بلعیده شد.‏ صدای آوازخوان حال پ‎5‎مردرا Ø‏×م<br />

زد.‏ اف|ارش رادگرگون ساخت وخیالات اوراسوی گذشتھ ‎7‎اکشانید.‏ در›†ظھء کوتا „ بھ<br />

یادروز‎7‎ای جوان:ش افتاد،‏ بھ یادشب عروس:ش.‏ ‎7‎م:شھ درشá‏×ای عرو¢‏no ‎7‎ن‎6‎امی کھ عروس<br />

رابھ خانھء داماد می?ند،‏ ‎7‎م‎5‎ن آ‎7‎نگ حزن انگ‎5‎‏‘رامیخوانند.‏<br />

پ‎5‎مرددردلش گفت:‏<br />

» ‏”‏eب دنیای،‏ دوست داشن،‏ تÛ‏×ا شدن،‏ نالیدن،‏ گرسن ومردن...‏ «<br />

زن ‎7‎مسایھ بھ نظرش نمودارشد.‏ اورادرلباس عرو¢‏no Þ‏×لوی داماددید.‏ آ‎7‎نگ حزن انگ‎5‎‏‘عرو¢‏no<br />

در ذm7‎ش تکرارگردید.‏ عروس ودامادمثل این کھ سوی دنیای وحشRناiی بروند،‏ باسر‎7‎ای خم و<br />

‎7‎ما‎7‎نگ با سرود عرو¢‏no Fام برمیداشRند.‏ صدای آواز خوان باردیگر شmیده شد:‏<br />

» جای بروOم کھ ‎7‎ردو بیمارشوOم.‏<br />

توازغم بیکnop ومن ازغم تو.‏ «<br />

خامو´‏no خوفناک شب بازصدای آوازخوان رادراعماق خوش فروکشید.‏ بھ چشمÖای<br />

پ‎5‎مردقطره ‎7‎ای اشک حلقھ زدند.‏ غم جان|ا „ قلUش را ن:ش زد.‏ باززن ‎7‎مسایھ بھ نظرش<br />

مجسم شدکھ ازدرد پیچ و تاب میخورد ومینالید.‏ پ‎5‎مرد کھ انباشتھ ازغصھ بود،‏ دردلش گفت:‏<br />

» دنیا”‏eب بازâ‏×ای دارد...‏ «<br />

صدای گرOھ طف „ بھ گوش ‎7‎اش رسید.‏ صداراشناخت.‏ صدای طفل زن ‎7‎مسایھ بود.‏ غم و<br />

غصھء ب:شی قلب پ‎5‎مردرافرا گرفت.‏ بھ خیالش آمدکھ صدای طفل ازدرون چا „ شmیده<br />

م:شود.‏ گرOھ ‎7‎ا ب:ششدند.‏ سھ کودک ش‎5‎بھ ش‎5‎زن ‎7‎مسایھ ‎7‎مزمان میگرسRندونالھ کنان<br />

فرOاد م‎5‎‏‘دند:‏<br />

- 60 -<br />

»<br />

»

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!