صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
- TAGS
- sadaai
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ص د ا ی<br />
ا زخ ا ک س <br />
م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />
ق ا د ر م را د ی<br />
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />
»<br />
»<br />
بھ فکرفرورفت. از7واگرد وخاک میبارOد. بھ نظرش آمد کھ باد7ای دیوانھ، گرد وخاک و7وای<br />
داغ خفقان آوردست بھ دست 7مھ داده اند تانفسهارا درس:نھ 7اخفھ سازند. آدمهاسراپابھ<br />
خاک آلوده شده بودند.چهره 7ای شان بھ درس–n دیده نم:شدند. کnop نمیتواWست چشمهاش<br />
راiاملاًبازکند. Fاه Fا „ صدای کnop کھ باآوازفرOادگونھ ®VIاWی میکرد، ازPلند گو7ا شmیده<br />
م:شد. باد صدای ®VIان را میاورد ومی?د. معلوم م:شد کھ کnop درمحف „ با<br />
7یجان وخشم ²†بت میکند:<br />
«... حمایت مردم باماست. مسRبدین را از5Pن بردیم وشمارااززنج75ای اسارت ر7اساختیم وما.»<br />
تاغھ مثل این کھ منفجرشده باشد، فرOاد کشید:<br />
اشاک نمیکنم، 7رچھ ازدست تان میاید، درغ نکنید! «<br />
صدای غرش تانک زر7دارکھ ازداخل شهرمیگذشت، شmیده شد. روستاییان کھ اسبهای شان را<br />
بھ خاطرWعل زدن آورده بودند، سراسیمھ بھ سوی تاغھ میدیدندوحادثھء تJ وناگواری راانتظار<br />
میکشیدند.<br />
جواWی کھ قلم وiاغذبھ دسRش بود، صدا زد:<br />
» می?یمت، میفه€n یاWی؟ «<br />
تاغھ گفت:<br />
Wی، نم5وم، نم5وم. «<br />
مردمسJ¼ کھ پهلوی جوان استاده بود، فرOاد کشید:<br />
» د7انت رابUند، بایداشاک کnq! «<br />
تاغھ در›†ظھء کوتا „ احساس کردکھ دیگرص? وحوصلھ اش سر رفتھ است. بھ اطرافش<br />
نگرست. مدد بود. نمیداWست چھ کند؟ 7مھ جاپرازگرد وخاک بود. صدای ترنگ ترنگ<br />
آ7نگران بھ گوش م5سید. ®VIان 7نوز7م با 7یجان بیانیھ میداد:<br />
«...کnop کھ باماست، دوست ماست.کnop کھ بامان:ست، دشمن ماست وما عدالت ومصوون:ت<br />
را تام5ن میکنیم و ما... «<br />
باز7م سوی مردمسJ¼ دید وگفت:<br />
» اگرPکشید 7م اشاک نمیکنم. «<br />
- 18 -