صدایی ارخاکستر مجموعهء داستان ازقادرمرادی
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
این کتاب در سال 1374 خورشیدی از سوی کتابخانهء دانش در پشاورچاپ شده وشامل بیست وچهارداستان کوتاه میباشد.تهیه کننده پشتی و خطاطی از استاد قمرالدین چشتی با مقدمه یی از حسین فخری داستان نویس ومنتقد کشور.
- TAGS
- sadaai
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
ص د ا ی<br />
ا زخ ا ک س <br />
م ج م و ع ھ ء د ا س ت ا ن<br />
ق ا د ر م را د ی<br />
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -<br />
»<br />
»<br />
»<br />
»<br />
»<br />
باآن کھ مکتب رادرنیمھ راه ر7اکرده بود، امادرسهای عسکری را زودیاد میگرفت و7رPار کھ<br />
دیگران لیاقRش را م:ستودند، قلUش مالامال ازمسرت م:شد. بھ یادFل انارمیافتاد. دردلش<br />
میگفت:<br />
بب5ن، Fل انار، بب5ن. «<br />
بھ یادش آمدکھ درمحل خطرناiی قراردارد. وارخطابھ اطرافش نگرست. بھ تپھ 7ا ن6اه کرد. کnop<br />
نبود. ح–n چوtانها وگوس‹ند7ا7م دیده نم:شدند. 7مھ جادرسکوت ترسناک و”eی“n فرورفتھ<br />
بود. خامو´no وخلو¬ی تپھ 7ا، وا7مھء دلش راب:شم:ساخت. ازجابرخاست، تفنگش رابرداشت:<br />
» م5وم، 7رچھ باداباد. «<br />
آرام آرام بھ راه افتاد. باردیگرگذشتھ 7ابھ ذm7ش efوم آوردند. ابتداکھ بھ عسکری آمد،<br />
اوراشامل قطعھء دافع 7واساختند. نمیداWست دافع 7واعnq چھ؟ براش گفتند:<br />
» طیاره 7ای دشمن راباماش:ندارمW‘5ی ومیاندازی. «<br />
ازاین گپ خوشش آمد. 7مان ›†ظھ 7مهمھ ی دردلش برtا شد. 7مان ›†ظھ، Fل انارOادش<br />
آمد.شوق n“یe” وجودش را پرکرد. طیاره 7ابھ نظرش آمدند. آسمان پرطیاره شدکھ غرش کنان<br />
میªیدند. بھ قرOھ 7ا، کوه 7ا وخانھ 7ا بم میافگندند. خودش را ¹شت ماش:نداردافع 7وایافت.<br />
طیاره 7ارای|ی ¿ی دیگری م5‘دومیانداخت. طیاره 7امثل گنجشکهامیافتادندواوازخو‡†ا…„<br />
7یجانزده فرOاد میکشید:<br />
بب5ن Fل انار، طیاره 7ارا بب5ن، طیاره 7ارا...! «<br />
درقطعھ عسکری زنده Fی دلپذیری را آغازکرد. ˆسیارخوش بودکھ مسلک دافع 7وارا میاموزد.<br />
امااین خوشبختیهاش دیرنپاییدند. مد¬ی ˆعد، 7مھ چ5‘دگرگون شد. او7م دگرگون شد.<br />
نمیتواWست باور کندکھ خوشبختیهاش رااین قدرزودازدست داده باشد. روزی یادش آمدکھ خ?<br />
تلÈ„ رابراش آورده بودند:<br />
ازاین جاتبدیل شدیم. «<br />
این گپ مثل سن6ی بھ قلUش خورد:<br />
بھ کجا؟ «<br />
بھ قطعھء پیاده. «<br />
“بھ قطعھء پیاده؟ «<br />
- 47 -