12.10.2017 Views

سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

٣ ‏بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />

اما ‏(صبرببرر میکند تا سروصدا ‏بجببجخوابد):‏ من هم مثل ‏سمشسمما حاضرم برای این کشور ‏بمببممبریبررم.‏ برای کوهها و<br />

رودخانهها،‏ زمبنیبنن،‏ مردم،‏ بله،‏ برای کشور.‏ اما نه برای رئیسجمججممهور،‏ نه برای ارتشبدها و <strong>در</strong>یاسالارها،‏ نه<br />

برای کارخانهداران و بانکدارابىنبىی که این جنگ را میخواهند.‏ آبهنبهها کشور ما نیستند.‏ برای آبهنبهها اهمھهممیبىتبىی<br />

ندارد که ‏سمشسمما مردان جوان زنده ‏بمببممانید یا ‏بمببممبریبررید.‏ دوستان من،‏ وطنپرسبىتبىی چیست؟ آیا عشق به<br />

دولتتان است؟ نه،‏ عشق به کشورتان است،‏ عشق به ‏همھهممنوعانتان است.‏ و این عشق،‏ این<br />

وطنپرسبىتبىی،‏ ‏ممممممکن است مستلزم این باشد که روبروی دولتتان بایستید.‏ ‏(تشویق)‏ این روز را به خاطر<br />

داشته باشید دوستان من.‏ هجدهم می ١٩١٧. رئیسجمججممهور قانون وظیفهی عمومی را امضاء کرده<br />

است و مردان جوان این کشور ا کنون به سوی سلاخخانهی جنگ <strong>در</strong> اروپا به صف میشوند.‏ من به<br />

‏سمشسمما مردان جوان <strong>در</strong> بالکن و مردان جوان <strong>در</strong> هر کجا میگو ‏بمیبمم.‏ نپذیرید که ‏بمببممبریبررید!‏ نپذیرید که کشتار<br />

کنید!‏ ا گر از خود فکر دارید،‏ ا گر از خود اراده دارید،‏ ا گر ‏بمنبممیخواهید بردهی مقامات باشید،‏ ا گر به<br />

دموکراسی و آزادی و صلح برای ‏بمتبممام نوع بشر معتقدید،‏ نپذیرید!‏ نپذیرید!‏<br />

‏(تشویق زیاد،‏ صدای پا کوبیدن.‏ ساشا ایستاده است و ‏همھهممراه با دیگران تشویق میکند.‏ آنا و ویتو به<br />

روی صحنه میپرند و دست اما را میگبریبررند.)‏<br />

آنا:‏ <strong>اما،</strong>‏ سالن پر از مامورای ف<strong>در</strong>اله.‏<br />

ویتو:‏ دارن از راهرو میان اینجا.‏<br />

صدابىیبىی از بلندگوی دسبىتبىی:‏ سالن رو ‏بجتبجخلیه کنید!‏ به دستور دولت ایالات متحده!‏ هیچکس از روی سن<br />

تکون ‏بمنبممیخوره!‏ ‏همھهممونجا که هستید ‏بمببممونید.‏<br />

‏(ویتو به ‏سمسسممت صدا برمیگردد و انگشت میابىنبىی خود را به آبهنبهها نشان میدهد.‏ بعد از یک طرف دست اما<br />

را میگبریبررد و از طرف دیگر دست ساشا را.‏ آنا دست ساشا را میگبریبررد.‏ چهار نفرشان رو به ‏بمتبمماشا گران<br />

میایستند.‏ صحنه تاریک میشود.)‏<br />

پایان ‏بمنبممایش<br />

!124

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!