12.10.2017 Views

سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

٣ ‏بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />

رایتمن ‏(به سوی مرکز صحنه میرود تا با ‏جمججممعیت صحبت کند):‏ دوستان عزیز <strong>در</strong> نیوکبرنبر<strong>زین</strong>گتون‎١‎ .<br />

افتخار دار ‏بمیبمم تا <strong>در</strong> ایالت زیبای پنسیلوانیا باشیم.‏ معرفىففىی میکنم،‏ خابمنبمم اما گلدمن،‏ <strong>در</strong>بارهی ‏«<strong>تئاتر</strong><br />

هبرنبرریک ایبسن»‏ صحبت میکنند.‏<br />

‏(تشویق.)‏<br />

اما:‏ برا<strong>در</strong>ان و خواهران من.‏ ‏(با خشم به رایتمن نگاه میکند،‏ بعد خود را کنبرتبررل میکند.)‏ ‏همھهممهی ما<br />

میدانیم که <strong>در</strong> خانه ‏همھهممه چبریبرز را ‏بمنبممیتوان گفت.‏ میدانیم که <strong>در</strong> کارخانه یا هر جای دیگری که کسی<br />

برای رئیسی کار میکند،‏ هر چبریبرزی را ‏بمنبممیتوان به زبان آورد.‏ اما بر روی صحنه میتوان آزادانه صحبت<br />

کرد.‏ بنابراین <strong>تئاتر</strong> میتواند برای غلبه بر جهل،‏ ترس و تعصب مورد استفاده قرار گبریبررد.‏ <strong>در</strong>بارهی<br />

اساسیترین چبریبرزها <strong>در</strong> زندگی جهل و تعصب وجود دارد.‏ از عشق و ازدواج حرف میزبمنبمم.‏ عشق چه<br />

ارتباطی به ازدواج دارد؟ پاسخ این است:‏ هیچ.‏ زن مانند یک روسبىپبىی،‏ کالابىیبىی است که خریده میشود،‏<br />

روسبىپبىی برای یک شب،‏ زن برای مدبىتبىی طولابىنبىیتر.‏<br />

‏مجممجخاطبان ‏(فریاد میزنند):‏ ‏«فاحشه تو ‏بىیبىی!»‏ ‏«کی تو رو دعوت کرده؟»‏ ‏«بیاریدش پایبنیبنن!»‏<br />

اما:‏ بله،‏ گوش کردن به حقیقت سخت است.‏ آقابىیبىی که <strong>در</strong> ریف اول اینق<strong>در</strong> عصبابىنبىیاش کردهام احتمالاً‏<br />

شوهری است که ‏بمنبممیخواهد ‏همھهممسرش افکار پنهابىنبىی خودش را با صدای بلند بشنود.‏<br />

یکی از ‏مجممجخاطبان ‏(فریاد میزند):‏ من که رفتم ببریبررون!‏<br />

اما:‏ متاسفم که میبینم میروید آقا.‏ ای کاش میتوانستید <strong>در</strong>بارهی هبرنبرریک ایبسن بشنوید.‏ ‏بمنبممایشنامهی<br />

بزرگ ایبسن،‏ ‏«خانهی عروسک»‏ <strong>در</strong>بارهی زبىنبىی به نام نورا‎٢‎ است.‏ او هشت سال با یک غریبه زندگی<br />

کرده است.‏ <strong>در</strong> یک خانهی زیبا.‏ خانهی عروسک.‏ اما او تصمیمی گرفته است.‏ او عروسک نیست.‏ زن<br />

است.‏ و این غریبه که با او زندگی میکرده کیست؟ شوهرش.‏ آیا شرمآور است که یک روسبىپبىی یک<br />

شب با غریبهای ‏بجببجخوابد؟ پس نزدیکی دو غریبه،‏ زن و شوهر که یک عمر به طول میابجنبججامد چق<strong>در</strong><br />

شرمآور است؟ پس پیش از ‏مجممجحکوم کردن روسپیان،‏ پیش از آنکه داغ ننگ بر پیشابىنبىیشان بزنیم،‏<br />

!93<br />

New Kensington ١<br />

Nora ٢

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!